پیرامون تربیت انسان را توضیح دهید؟
پیرامون تربیت انسان را توضیح دهید؟ روش کلی تربیت چیزی جز انس و عادت دادن انسان به داشتن صفات و رفتار پسندیده و رفع علاقه نسبت به رفتار ناپسند و صفات زشت نیست. در تربیت دینی انس به خداوند از طریق عادت دادن به عبادات و بیان اهمیت و نقش عبادت و داشتن صفات نیک و زشتی گناه و صفات رزیله مهمترین عامل تربیت است. در این راستا نماز خواندن خود والدین و وادار کردن کودک در سنین هفت سال به بعد به نماز و همراه بردن به مجالس دعا و ذکر اهل بیت(ع) و آموزش قرآن کریم و امور معنوی دیگر در تربیت دینی کودک تاثیر بسزایی خواهد داشت. روش های تربیت دینی : 1- در آموزش: در آموزش دینی شیوه ها و فنونی برای تربیت مطرح است که اهم آنها عبارت اند از بحث کردن در مورد جهان و طبیعت و آفاق و انفس، دادن تذکر در موارد لازم و ضروری ( مثلاً دروغ کار زشتی است و ...) ، توجه دادن به خود و ابعاد وجود ی خود ، واداشتن به تفکر و تدبر در امور، تعقل و استدلال ، استفاده از تجارب شخصی ، سیاحت و زیارت اماکن و در سایه آن دادن آگاهی ، عبرت آموزی و ... درس های دینی نمی توانند صرفاً ذهنی باشند ! چون در آن صورت خشک و بی حاصل خواهند بود. باید در مواردی او را به تماشای زیبایی های آفرینش و مذهب و تعالیم آن جهت دهیم تا عظمت و قدرت آفریدگار در اعمال و روح او تجلی کند. به هرحال روش آموزش نباید به صورتی باشد که فکر و مغز او را تسخیر کند و او را به صورت برده ای درآورد. به همین نظر نباید کوشش در القای مطالب خشک و بی حاصل باشد ، بلکه عرضه و ارائه ی عمل و نمایاندن چهره واقعی مذهب در حیات خانوادگی و در موضع گیری های عملی مهم است. پس قدرت درک او را از طریق سؤالات بالا ببرید و قدرت تعمیم او را با این گونه پرسش ها تقویت کنید : زمین را که آفرید؟ درخت را که آفرید؟ آب را چه کسی به وجود آورد؟ آسمان را چه کسی ؟ و ... و سپس نتیجه بگیرید که : همه چیز را خدا آفرید. با پرسش های مکرر ، خدا را در ذهن کودک بزرگ و دوست داشتنی کنید؛ روح مذهب را در اعماق وجود او نفوذ دهید، و شک ها را از درون او بزدایید. آموزش ها به صورت سمعی و بصری و حتی لمس و درک باشد تا کودک را به خود آورد و او را قلباً به مکتب خود معتقد و علاقه مند سازد. 2- در پرورش :در پرورش مذهبی ، تکیه به مسائل و جنبه هایی است که اهم آنها عبارت اند از : احیای فطرت: در سرشت و ذات کودک جنبه هایی وجود دارند که فرد را به سوی تقوا و عدالت ، پاکی و صداقت وا می دارند. میل به پاکی و صفا در کودکان امری است که در همه جای جهان می توان از آن سراغ گرفت . ما در هیچ کجای جهان فردی را نمی شناسیم که در کودکی و خردسالی خواستار خیر و پاکی ، جوانمردی و صداقت نباشد و یا کمک به مظلوم مورد تحسینش قرار نگیرد .احیای فطرت ، خود گامی است به سوی رشد ، و در پرورش و سازندگی افراد نقشی فوق العاده دارد. در تربیت ، سعی بر این است که طفل را به فطرت ارجاع دهیم و داوری را از وجدان او بطلبیم و حظّ و بهره ی او را بر اساس آن قرار دهیم که فطرت و وجدانش تأیید می کند. در تربیت و سازندگی نسل ، سعی بر این است که تنها از حق طرفداری شود و به کودک نیز القاء گردد و عرضه حق دور از هر گونه شائبه ای و پیراسته از هرگونه مصلحت جویی باشد. اجازه دهیم که فطرتش سالم و دست نخورده باشد و به راستی و درستی و پاکی همچنان مأنوس و دوست دار فضائل باشد. تزریق محبت خدا : ما باید کاری کنیم که کودک خدا را دوست داشته باشد . در این صورت است که او می تواند عامل به احکام خدا شود . در طریق وصول به این هدف ضروری است خدا را دوست داشتنی ، مهربان و بخشنده و صمیمی تر از پدر و مادر معرفی کنید.همچنین ضروری است این تصور در ذهن کودک مستقر شود که خدا او را دوست دارد و می خواهد او فردی ارزنده شود و خوشبخت و سعادتمند گردد. با کودکان لااقل تا شش سالگی باید دائماً از مهر و عنایت خدا و از لطف و کرامت او سخن گفت ، نه از خشم و غضب و جهنم و عذاب او. در طریق تزریق محبت خدا دردل کودک از هر وسیله حقی می توان استفاده کرد و داستانها و قصه هایی در این رابطه می توان ساخت ؛ البته باید درنظر داشت که تصور و سخن والدین درباره خدا در کودک مؤثر است . اگر آنان خدا را فردی خشمگین معرفی کنند یا رحیم ، در تلقی کودک مؤثر خواهد بود. ایجاد عُلقه به اولیای الهی : کودک باید به اولیای دین، به رسول خدا و ائمه علیهم السلام و دیگر پاسداران مذهب علاقه مند باشد تا امر و نهی شان و راه و روششان در او اثر گذارد و شیوه های زندگی آنان را سرمشق قرار دهد. در طریق وصول به این هدف می توان از شیوه های گوناگونی استفاده کرد که یک نمونه ی آن ذکر داستان زندگی و شرح فداکاری و خدمات آنهاست .اصولاً کودکان نسبت به کسانی که جنبه اعجاب و تحسین آنها را بر می انگیزند و راه و روش قهرمانان را دارند علاقه مندند. اگر بتوانیم پیشوایان مذهب را به همان گونه ای که بودند بزرگ و عظیم معرفی کنیم و شرح ایثارگری های آنان را به زبان ساده و قابل فهم برای کودک بیان کنیم ، در طفل علاقه ای قلبی نسبت به آنها پدید آمده و دوستدار آنها خواهد شد و جنبه ی همانند ی وادارش می سازد که عملاً از راه و روش آنها تبعیت کند. ایجاد روحیه تعاون و تشکل :در پرورش مذهبی سعی بر این است که جنبه تولی و تبری را در او تقویت کنیم . آنچنان که ولایت اولیای حق و دوستداران مذهب را بپذیرد و از دشمنان دین بیزاری جوید. در عین دوست داشتن بشریت و خیر خواهی برای آنان ، ضروری است اولویت ها در جنبه خیررسانی برای او مطرح شود.سلسله مراتب کسانی که در معرض بهره مندی از حمایت افراد قرار می گیرند. عبارتست از والدین و خویشان ، همسایگان، افرادی که با ما هم کیش و برادرند و در مناصب گوناگون سرگرم خدمت و تلاشند و آنگاه ، دیگر انسانهایی که اهل کتابند و هم آنها که شاید حکمت و عقیده درستی ندارند ولی مزاحم کسی هم نیستند. روحیه سازماندهی و تشکل در کودکان باید قوی شود آنچنان که در سایه ی یاری ها و همراهی ها ، وحدت و الفتی حاصل شود و افراد به کمک هم و با تمرکز ، وحدت و قدرت بتوانند در سطح ملی و بین المللی کارهای مهمی را انجام دهند . و یا به تعبیری که رسول خدا (ص) دارد همه چون یک دست و یک قدرت در برابر بیگانه گردند. د- فنون و ابزار لازم 1- در جنبه ابزار: وسایل وابزار تربیت در این راه بسیار و برخی از آنها عبارت اند از: داستان ها : منظور داستان های مربوط به پیشوایان مذهب است که ذکر آن ضمن بالا بردن سطح فکر و معرفت کودکان سبب ایجاد عُلقه ( دلبستگی ) و تلاش برای همانندی هم خواهد بود. شما به همراه داستان و شرح حال و زندگی اولیای مذهب می توانید معارف و مباحثی را به کودک القاء کنید. محافل و مجامع: قرار دادن کودک در جو مذهبی مثل مساجد و محافل، جلسات مذهبی ، اجتماعات سالم دینی در رشد و پرورش دینی آنها بسیار مؤثر است . کودکان ما از حدود سه سالگی چنین آمادگی را دارند و در ضمن آن به فراگیری آیات و دعا و برنامه ها می پردازند. طفل از همراهی با پدر برای رفتن به مسجد و مجلسی خوشحال می شود و به مسائل مذهبی با علاقه گوش می کند. از حدود هشت سالگی دوست دارد عضو سازمان مذهبی شود و به خاطر آن احساس غرور می کند. رفتارهای مذهبی جمعی : برگزاری نماز جماعت ، تربیت گروه سرودهای مذهبی و مشارکت دادن کودک در آن ، خود از مسائل مورد علاقه کودک است . دکلمه ، نمایش ، عبادت های جمعی ، آوازهای مذهبی به صورت گروهی در تربیت مذهبی کودکان بسیار مؤثر است و موجباتی را برای رشد مذهبی ، صفا و اخلاص فراهم می آورد ؛ اگر چه برخی از آنها برای خوشایند دیگران صورت گیرد. منطق و استدلال : به کار بردن منطقی کودک پسند ، و بیان مسئله به زبانی که کودک را اقناع کند خود در رشد مذهبی او مؤثر است . برنامه ها باید به صورتی منسجم و هماهنگ باشند، طوری که به کودک نظمی فکری بدهند ، برای طفل قابل درک و فهم باشند و او را درحد توان فکری قانع سازند. و البته فراموش نخواهیم کرد که تفکر منطقی در کودکان از حدود هفت سالگی ظهور کرده و تدریجاً رشد خواهد کرد. فرصت ها: در جریان زندگی و در مسیر آن گاهی فرصت هایی پدید می آیند که دقایق آن برای مربی غنیمت و کل آن به صورت ابزار و وسیله ای در اختیار است. در جامعه اسلامی ما جشنها ، وفات ها ، اعیاد و مراسم بسیارند. دراین فرصت ها می توان بحث هایی را ترتیب داد و ضمن آن از مسائل اسلامی ، از راه و رسم حیات اسلامی ، از اخلاق و عادات مذهبی سخن گفت و بذر رفتار اسلامی را در نهاد کودک کاشت. 2- در جنبه فنون : در این جنبه ها نکات و شرایط متعددی مطرحند که ذکر همه آنها در این مختصر میسر نیست، آنچه با رعایت اختصار دراین رابطه می توان ذکر کرد عبارتست از : - ارائه الگو: ما ناگزیریم دراین رابطه بیشتر حرف بزنیم از آن بابت که نقش الگو ها در رنگ دادن زندگی کودک سرنوشت ساز است. اصولاً تربیت ، و به ویژه تربیت دینی بر اساس دستورات عملی و مدل هایی خواهد بود که والدین و مربیان به کودک عرضه می کنند. طفلی که رفتاری را از والدین خود ببیند از آن تبعیت خواهد کرد، خواه رفتاری سالم باشد وخواه ناسالم . جنبه تبعیت از الگو درهمه ی سنین مهم است و در شش تا دوازده سالگی دارای نقشی قوی تر از دیگر سنین است . البته فراموش نخواهیم کرد که تصور کودک چهار ساله از پدرش این است که او قدرت مطلق است، همه چیز را می داند و هرچه را که انجام می دهد درست است. به همین نظر است که ما توصیه می کنیم والدین و مربیان مراقب رفتار و سخنان خود باشند. ما حتی معتقدیم که الگوهای تربیتی کودکان در جنبه ی اخلاق ، و در صبر و اخلاص و امانت و پاکی و برکناری از شبهات باید خدا گونه باشند، صاحب علم و آگاهی باشند و نظریه ای را عرضه و ارائه کنند که مدافع آن هستند ، در نظر داشته باشند که ذهن کودک به زمین آماده ای شبیه است که همه چیز را می پذیرد ، حتی اوهام و خرافات را. ما به نصیحت زبانی در پرورش دینی چندان معتقد نیستیم ، قائلیم که نقش عملی والدین کارسازتر است و رفتار مذهبی کودک به میزان علاقه و شایستگی و میزان درک و فهم والدین و نوع رفتار و موضعگیری آنها در برابر حوادث بستگی دارد. عبرت آموزی: این هم نکته ای مهم و سازنده در تربیت است که هر واقعه و جریانی را به صورت درسی در آوریم که کودک از آن استفاده کند. این که فردی دروغ گفته و رسوا شده ، این که فردی دیگر خیانت کرده و آبرویش رفته است و آن سومی که تنبلی و تن پروری کرده و گرفتارشده و آن چهارمی نتیجه بد عمل خود را کشف کرده ، و آن پنجمی که از دنیا رفته و از او نام نیک یا بدی باقی مانده برای کودک درس است. مربی لایقی می خواهد تا این درس را به کودک القاء و وقایع را به نحوی مفید و شایسته ارزیابی کند. توجه به رغبت: کودک همه گاه آماده انجام دادن همه کارها نیست . در ساعتی نمی خواهد با شما نماز بخواند او را تحت فشار قرار ندهید و مجبورش نکنید که حتماً برخیزد و چنین کند که زیان آن از نفعش بیشتر است . بگذارید خود با رغبت به سوی شما آید تا براساس حضور قلب به عبادت بپردازد . تحمیل به اسم مذهب مفید نیست. از مجاورت نیکو با کودک استفاده کنید و بکوشید کودک با شما یا فرد دیگری که پایبند به مذهب است مأنوس شود. انس ها و الفت ها ، انضباط مذهبی را درونی می کنند. طفل درعین آزادیِ فکر، به آزادی عبادت و اطاعت هم دست خواهد یافت و این امر اگر ازهمان آغاز کودکی پیگیری شود ، در قبل از ده و حتی در هشت سالگی ثمرات خود را نشان می دهد و به اصطلاح قواعد مذهبی در او ریشه دار می شوند. ه - مراقبت های لازم در طریق تربیت دینی کودکان مراقبت هایی باید صورت گیرد تا امر تربیت مؤثرتر باشد . این مراقبت ها از جهات مختلفی مورد بحث هستند که اهم آنها عبارت اند از: 1- پاسخ درست به سؤالات : درک و فهم کودک نسبت به مسائل مذهبی بسیار محدود است و به همین نظراو دائماً در زمینه های گوناگون به سؤال و پرسش می پردازد تا دامنه اطلاعات خود را وسیع تر سازد. پرسش های او نشانه ی علاقه مندی او به عقلانی و مستدل کردن اطلاعات مذهبی است و برای مربی نقطه مثبتی می باشد . آنچه مهم است دادن پاسخ به سؤالات است که باید درست و قانع کننده باشد. ما نیاز نداریم که با استدلالِ نیرومند و قوی به کودک جواب دهیم ؛ زیرا او دراین رابطه شاید نتواند حقایق را درک کند و مبانی درک منطقی و مستدل او چندان رشدی ندارند ؛ ولی ضروری است پاسخ ها قاطع باشند آن چنان که او را قانع کنند نه ساکت ، قلب پاک و منزه او باید آن را بپذیرد و ذهنش آن را در خود جای دهد. موفقیت در این امر بسته به آن است که والدین و مربیان ، خود اعتقادات و اطلاعات روشنی داشته باشند و به آنچه که می گویند مؤمن باشند. اگر جای ابهامی در زمینه ای خاص برایشان وجود دارد از خود دور سازند و در پاسخ هم خود را در وضع درک و فهم و موقعیت کودک قرار دهند. 2- جلوگیری از بدآموزی ها: چه بسیارند شبهات و بد آموزی هایی که برای کودک پدید می آیند و ناشی ازجهل و یا بی توجهی مربیان است و البته آنها هم در این امر شاید معذور باشند. از آن بابت که برخی از مستشرقان خیانتکار، دوستان نادان و دشمنان دانا ذهن ها را آلوده کرده اند و افسانه ها و اساطیری را به نام مذهب وارد جامعه نموده اند و اذهان مردم را آلوده اند. عقاید و افکارغلطی که وارد مغزها شده اند به زودی از بین رفتنی نیستند و ای بسا که خود به گروه و نسل های دیگر القاء شوند ودر ذهن آنها هم ریشه دار گردند. در آموزش ها، بویژه در آموزش مذهبی باید چیزی را به کودک آموخت که بعدها نیازی به اصلاح نداشته باشد. والدین و مربیان اعتقاد به خدا، به مذهب و تعالیم آن را به گونه ای در کودک پدید آورند که روح مذهب در آنان به صورتی صحیح استوار گردد. همچنین مسائل و مباحث آموخته شده به صورتی باشند که کودک در حال و بعد ، آنها را منافی با حق و حقیقت نیابد. غرض این است بدانیم که عقاید مذهبی کودکان با زندگی روزمره و تجارب و آگاهی های خانواده و مدرسه ارتباط نزدیک دارد. 3- ایجاد عادات مذهبی : زندگی خود و خانواده خود را مذهبی کنید. آن چنان که رفتار و گفتار، رفت و آمدها ، معاشرت ها ، خور و خواب ها و موضعگیری ها همه رنگ مذهب داشته باشند. نماز خود را در اول وقت بخوانید و برنامه کار و بازی کودک را طوری ترتیب دهید که در آن ساعت فارغ البال و با شما همراه باشد؛ روح خیر خواهی نسبت به همنوع را درخود زنده و متجلی سازید تا فرزند شما از آن درس بیاموزد؛ در برخوردها خوشرو باشید که حاصل آن عملاً خوشرویی فرزند شما باشد و درهمه ی آنچه که مورد نظر است به طور مداوم و مستمر عمل کنید تا این خوی ها در شما و فرزندنتان به صورت عادت درآید. 4- خستگی جسمی و ذهنی : ما دوست داریم که فرزندان ما عامل به مذهب و تعالیم آن باشند ولی نمی خواهیم که کودک را در طریق مذهب و عبادت و طاعت آن چنان خسته کنیم که از آن متنفر و بیزار گردد. طفلی که از همان آغاز حیات از عبادت خسته شود ترجیح خواهد داد که بدون مذهب باشد. غرض این است که در اعمال مذهبی ظرفیت جسمانی ، روانی، فکری و عاطفی کودک را در نظر گیریم و ببینیم تا چه حد آمادگی پذیرش و عمل دارد. از کودک هفت ساله خود انتظار نداشته باشید که پا به پای شما در راهپیمایی ها شرکت کند و چون شما شعار دهد. او کودک است، خسته خواهد شد . از فرزند ده ساله خود انتظار نداشته باشید که چون شما در جلسه مذهبی چند ساعته ساکت و آرام بنشیند وهمانند شما به خواندن دعا، سینه زنی و مرثیه خوانی بپردازد. بررسی های علمی نشان می دهند که بیشتر لامذهبان و یا مخالفان مذهب از دو گروهند:یکی فردی که در دوران کودکی و نوجوانی آگاهی و تربیت مذهبی به او نداده اند و دیگر فردی که تربیت مذهبی دوران کودکی اش با خشونت و سختگیری توأم و همراه بوده است و یا کودک را در عین نفهمیدن مسئله ای وادار به عمل کرده اند. تعلیم و تربیت دینی از نگاه آیت الله دکتر شهید بهشتی این مقاله کوششی است در جهت پاسخگویی به دو سوال اصلی در زمینه آسیب های تربیت دینی؛ 1- از نظر دکتر بهشتی چالش ها، موانع و آسیب های تعلیم و تربیت دینی کدام است؟ 2- از نظر ایشان نقش و سهم عوامل موثر یا بازدارنده تعلیم و تربیت دینی چیست؟1- آسیب های تربیت دینی در زمینه ها و محیط تعلیم و تربیت دینی محصول کارکرد تمام دستگاه های فرهنگی - تربیتی مثل مدرسه، خانواده، رسانه های جمعی، تمام نهادهای سیاسی، اقتصادی، قضائی و ... در کنار محیط اجتماعی است. وفاداری به باورها و آموزه های دینی و تجلی آن در برنامه ریزی ها و تصمیم گیری های عوامل مذکور، زمینه ساز و تسهیل کننده تحقق اهداف تربیت دینی است و عدم پایبندی یا کارکردهای نامطلوب آنها به عنوان مانع جدی و آسیب زا در فراروی مخاطبان تربیت قرار دارد. امری که شهید بهشتی به تناسب موضوعات به طرح آن پرداخته است. 1-1: خانواده 1-1-1: بی توجهی به نیازهای جسمی خانواده به عنوان اولین کانون رشد و تعالی فرد باید زمینه های پرورش ابعاد جسمی و روحی او را فراهم کند. ضرورت رفع نیازهای جسمی از آن جهت در نظر شهید بهشتی اهمیت دارد که بسیاری از مشکلات آموزش و یادگیری، به نقص و سوء تغذیه، بیماری اندام ها و دستگا های بدن دانش آموزان بر می گردد. از جمله بیماری دستگاه گوارش یا اندام های چشم و گوش(1.) درنگاه شهید بهشتی، عدم توجه به نیازهای جسمی از سوی خانواده ها ناشی از فقر فرهنگی و اقتصادی آنهاست که خود زمینه آسیب های گوناگونی را فراهم می کند: “خانواده ای است که از نظر اقتصادی؛ با درآمد کم، از نظر وقت و فراغت پدر و مادر؛ با فراغت و وقت کم و محدود، از نظر امکانات تامین حداقل خوراک و پوشاک و فرهنگ و بهداشت برای بچه ها؛ کم بضاعت. در چنین خانواده ای فرزندان دچار آسیب های گوناگون، آسیب های جسمی که در روح موثر است و آسیب های روانی و اخلاقی و تربیتی می شوند(2.)” 1-1-2: بی توجهی به نقش الگویی خود اقتضای فطرت کودک و نیازهای جسمی او سبب می شود که بیشترین ارتباط را با والدین داشته باشد. این در حالی است که میزان تربیت پذیری کودک از والدین بسیار عمیق و پابرجاست. کودک با اعتماد و اطمینان، تمام آنچه را که از والدین سر می زند درست و نیکو می شمرد و بدین ترتیب، تربیت پذیری کودک به الگو پذیری از والدین تبدیل می شود.(3) شهید بهشتی معتقد است که الگوپذیری کودک، فضایی را ایجاد می کند که خانواده می تواند با تکیه بر آن، زمینه های پرورش عادت ها، خصلت ها و خلقیات پسندیده را فراهم نماید. آنها می توانند با رفتار خود و با هوشیاری، زمینه را برای آموزش مفاهیم دینی مهیا سازند.(4) چراکه عمل و رفتار پدر و مادر تاثیر عمیق و ریشه داری شبیه وراثت طبیعی در فرزندان دارد.(5) هرچند اثرپذیری فرزندان فرصت مناسبی را برای تربیت آنان فراهم می کند، برخی از والدین بدون توجه به نقش الگویی خود، برخلاف اهداف تربیتی خویش عمل می کنند: “اگر من و شما با عاطفه، محبت و دلسوزی مراقب پدر و مادر بودیم بچه ها خود به خود این را یاد می گیرند. خانم، دختر شما که در خانه ده ها بار ناظر بوده که به شوهرتان گفتید: آخر من تا کی باید در پرستاری کردن از مادرت باتو همکاری کنم؟! چه انتظاری دارید که این دختر، فردا پرستار شما و شوهرتان باشد؟”(6) از نظر شهید بهشتی بسیاری از ضعف های تربیتی که در بزرگسالان دیده می شود حاصل تربیت های ناخواسته والدین بوده است. به عنوان مثال از علل عمده ای که بچه ها تارک الصلوه می شوند یا به نماز اهمیت نمی دهند این است که پدرشان با نماز این چنین برخورد می کرده است.(7) تضاد میان دو نسل از مسائل بسیار مهم اجتماعی زمان حاضر، درگیری دو نسل نوسال و جوان سال با نسل قبل از آن است. از نظر تعالیم اسلام این درگیری در دو حوزه صورت می پذیرد. اول: درگیری دو نسل بر سر حق و باطل، عدل و ظلم، خیر و شر. دوم: رعایت حدود و حقوق پدر و مادر و فرزندان و حقوق متقابل.(8) شهید بهشتی با تبیین ویژگی های جوانان و نوجوانان از قبیل حق گرایی، حق دوستی، حق پرستی، خیردوستی و عدل دوستی، این ویژگی ها را در اغلب جوانان بیشتر از سایر افراد دانسته است و آن را زمینه مساعد خدادادی برای بهره برداری شایسته می داند و بی توجهی به آن را تیره بختی می نامد.(9) براساس تبیین ایشان، جوانان می خواهند مطابق گرایش فطری خود، به حق عمل کنند و آن را در والدین نیز مشاهده نمایند ولی نسل قدیم ترمز نسل جدید می شود و اجازه بالندگی و رشد را به آنان نمی دهند.(10) این در حالی است که اسلام این درگیری ها را نه شوم دانسته و نه بد تلقی کرده، بلکه آن را عامل تکامل، تحرک و پویایی جامعه، معرفی نموده است.(11) البته گاهی نیز نسل جدید ترمز نسل قدیم می شود و آن زمانی است که عشق و علاقه والدین به فرزندان مانع حرکت آنها در مسیر رشد و تعالی می شود. جلوگیری از این آسیب در درون خانواده، تنها زمانی امکان پذیر است که در خانواده، “حق” محور باشد و همه در برابر حق تسلیم باشند.(12) 1-2: دوستان و همسالان تاثیر همسالان و دوستان در رشد شخصیت و رفتار کودکان مقام دوم را دارد .دوستان و همسالان می توانند برخی از رفتارها را در کودکان تقویت نمایند یا تغییر دهند.(13) به همین دلیل، والدین باید در انتخاب دوست برای فرزندانشان مشارکت فعال داشته باشند. آنان به حکم طبیعت به دنبال همبازی و رفیق می روند. اگر خانواده برای آنان همبازی و رفیق متناسب با معیارهای تعلیم و تربیت اسلامی تامین نکند سراغ دوستان فاسد می روند و تلاش خانواده در تربیت آنها خنثی یا کم اثر می شود.(14) 1-3: رسانه ها نقش رسانه ها بویژه رسانه های جمعی سمعی و بصری در تکوین شخصیت آحاد جامعه بخصوص جوانان و نوجوانان نقشی غیرقابل انکار است. این رسانه ها با استفاده از ابزارهای هنری در شناخت، نگرش و رفتار دانش آموزان اثر می گذارند. متولیان تعلیم و تربیت، باید باتوجه به میزان اثرگذاری این رسانه ها از آنها بهره گیری نمایند و از انحصار در استفاده از ابزارهای نوشتاری خارج شوند.(15) باتوجه به تنوع و اثرگذاری رسانه ها چنانچه آنها هماهنگ با برنامه ریزی های نهادهای تربیتی گام بردارند می توانند نقش بسیار مثبتی را برای رسیدن به اهداف تربیتی ایفا کنند. در غیر این صورت آسیب زا می باشند و فرآیند تربیت رامختل می نمایند: شهید بهشتی با اذعان به این مهم می گوید: “هر قدر برگوش او (دانش آموز) بخوانیم (تبلیغ کنیم) او یک خبر در روزنامه می خواند، یک تصویر در روزنامه می بیند، یک گزارش در تلویزیون می بیند، یک فیلم در فلان جا می بیند از زندگی دیگران و وضع دیگران و شکل کار دیگران مطلع می شود و دلش در خانه دیگران است.”(16) 1-4: محیط و عوامل اجتماعی شهید بهشتی با تاکید بر نقش ویژه محیط اجتماعی در فرآیند تعلیم و تربیت، چگونگی تاثیرگذاری آن در بیانی زیبا این گونه ترسیم می کند: “همان گونه که یک گل خوشبوی لطیف نازک، خیلی زودتر در برابر عوامل فساد متاثر و منفعل می شود و به فساد و پژمردگی می گراید، روح لطیف آدمی به مراتب از جسم او برای آلوده شدن حساس تر و آماده تر است و به دلیل خاصیت قبول و انفعالش ضمانت بیشتری می خواهد تا در برابر عوامل فساد محیط مصون بماند.”(17) در عین حال، اثرگذاری عوامل اجتماعی و اثرپذیری انسان از آنها را محدود می داند: “هیچ انسانی محکوم هیچ غیراجتماعی نیست ولی کیفیت و روابط و مناسبات اجتماعی و اقتصادی روی انتخاب آگاهانه انسان اثر می گذارد اما نه در حد جبر بلکه در حد اینکه انتخاب او را آسان تر یا دشوارتر، رفتن او را به این سو یا آن سو، آسان تر یا دشوارتر کند.”(18) شهید مطهری(ره) نیز در بیانی جذاب نقش محیط را این گونه تبیین کرده است: “خداشناسی و خداپرستی طبعا مستلزم یک نوع تعالی روحی خاصی است، بذری است که در زمینهای پاک رشد می کند زمینهای فاسد و شوره زار، این بذر را فاسد می کند و از میان می برد.”(19) از همین رو شهید بهشتی همه محیط ها برای شکوفایی و باروری انسان را یکسان نمی داند: محیط هایی هستند که باروری و رشد نیک خواهی، خیرخواهی و خداخواهی انسان را آسانتر می کنند و برعکس محیط هایی هستند که ضمن تضعیف ارزشهای مذکور، فضا را برای شیطان پرستی، هواپرستی و تباهی فراهم می آورند. از همین رو اسلام برخلاف لیبرالیسم نسبت به فساد و صلاح جامعه بی تفاوت نیست.(20) “یکی از جنبه های بسیار مهم در وظیفه بزرگ و خطیر امر به معروف و نهی از منکر دعوت زبانی و عملی به خیر این است که محیط اجتماعی را برای پرورش استعدادها و آمادگی خیر در توده ها آماده می کند و به عکس، جامعه ای که در او گناه و فساد و تباهی و ظلم و ستم و عدوان رواج دارد چنین جامعه ای محیط مساعدی برای رشد نقطه های ضعف بشری و پژمردگی نقطه های قوت و خیر بشری است. حساب امر به معروف و نهی از منکر، ... حساب محیط سازی است. محیط سالم برای پرورش سالم و صحیح استعدادهای خیر نهفته در انسانهاست، مسئله بهداشت محیط اجتماعی است.”(21) در نظام اسلامی هر گونه آزادی که زمینه فساد محیط را آماده کند ممنوع است چرا که: “این نوع آزادی زمینه اجتماعی را برای آسان تر شدن نفوذ فساد در انسان های دیگر و به بیراهه کشاندن انسان های دیگر را آماده می سازد و نظام اسلامی در اداره جامعه باید مواظب این انحراف باشد.”(22) 1-5: حکومت آسیب های ناشی از ناحیه حکومت از مهمترین آسیب ها در تربیت دینی است. حکومت ها به فکر و عمل جامعه جهت می دهند و اندیشه ها و باورهای خود را در میان مردم می گسترانند. سخن امام علی(ع) ناظر به همین مسئله است: “الناس بامرائهم اشبه منهم بآبائهم”(23) “مردم - در روش های اخلاقی و صفات اجتماعی - به حکومت های خود بیشتر شباهت دارند تا به پدران خویش.” به همین دلیل شهید بهشتی در پاسخ به این سوال (مقدر) که وظیفه مسلمانان در این خصوص چیست؟ می گوید: بر هر انسان مسلمان متعهدی لازم است که محیط را برای سالم زیستن خود و دیگران پاک نگه دارد و این زمانی اتفاق می افتد که مومنان عمل کننده به ایمان و اهل ایمان و عمل، قدرت را در دست بگیرند و بر کافران ناسپاس حق ناشناس حق کش پیروز شوند.(24) و معتقد است که: “آن قدر که عمال و کارگزاران جامعه به فکر و عمل جامعه جهت می دهند خطبا و داعیان جامعه نمی توانند آن اندازه به فکر و عمل جامعه جهت بدهند.”(25) بنابراین اگر حکومت، حکومتی باشد که سرشتش، سرشت عدل، حق، خدانگری، خداخواهی، خدمت به خلق خدا نباشد، این باورها قادر به رشد کردن و بالیدن در آن جامعه نمی شوند.(26) از سوی دیگر، آن زمان که حکومت، حکومت اسلامی باشد و مومنان، قدرت را در دست گرفته باشند، تربیت دینی از ناحیه ای دیگر ممکن است آسیب ببیند. به عقیده ایشان اگر در حکومت دینی و اسلامی، تلاش و کوششی و جهاد و جنبشی در راه آرمان ها و باورهای دینی صورت نگیرد، نه تنها دیگران بلکه مردم جامعه اسلامی نیز از آن رویگردان می شوند و زمینه انحراف جوانان فراهم می شود.(27) 2- آسیب های تربیت دینی در حوزه “منابع و محتوا” 2-1:حذف عقل از منابع شناخت گروهی از مسلمانان از جمله اشعری ها معتقدند که عقل انسان قابلیت فهم شرع و و حق دخالت در شناخت احکام و معارف اسلامی را مطلقا ندارد. آنها آموزه های دینی را اصولی یکسره تعبدی و فاقد پشتوانه و دلیل عقلانی می دانند(28) شهید بهشتی منشا این خطای خطرناک را این گونه بیان کرده است. “با کمال تاسف عده ای در جهت تقویت وابستگی انسان مسلمان به کتاب و سنت و محکم کردن پایگاه حجیت و ارزش و سندیت کلام خدا و سنت رسول خدا(ص) به سوی افراط رفتند. این در حالی است که عدم شناخت خوب و بد توسط انسان، به راستی خطرناک می باشد.”(29) این تصور درحالی است که یکی از اهداف تربیت دینی درادیان الهی، تربیت انسان عاشق عاقل است نه عاشق بی عقل. انسانی که با مطالعه و تفکر در زمینه ها و مقتضیات و با درک درست از استعدادها و آمادگی خود، راه مناسب را انتخاب نماید(30) اسلام می خواهد بشر با شناخت روشن اندیشه تحلیلگر (عقل) خود از بدیهی ترین نقطه ها و با روشن ترین روندها آغاز کند و پیش برود. اسلام از وحی و پیغمبر شروع نمی شود بلکه از روشن ترین شناخت های به دست آمده از عقل بشر شروع می شود.(31) به عقیده صاحب نظران تعلیم و تربیت، غیر عقلانی معرفی کردن معارف و احکام دینی، پیامدهای خطرناکی دارد، از جمله آنکه باعث می شود تربیت دینی بر پایه های سست و لرزان بنا شود که خود عدم تقید به احکام اسلامی را در پی خواهد داشت.(32) شهید بهشتی این آسیب را چنین تبیین می کند: تجربه نشان داده است آدم های خیلی متدین که سعی دارند مطابق با قالب های شریعت زندگی کنند اگر بی دین شوند از کثیف ترین، رذلترین و ناجوانمردنه ترین انسان ها از آب در می آیند. این درحالی است که در افراد دیگری که به خدا و دین و پیامبر و قرآن معتقد نیستند، یک نوع جوانمردی، ادب، عاطفه و نیکی قابل رویت است. چرا؟ والدینی که از آغاز کودکی فرزندشان در تربیت و ترغیب او به کارهای نیک، آنها را وابسته به امر خدا و ترهیب از کارهای زشت، به نهی خدا استناد کرده اند، ذهن، منش و شخصیت عملی و رفتاری او را به یک نقطه ای مبدا (خدا) متصل کرده اند. حال که این مبدا از دست او گرفته شده و بی خدا شده، تمام آنچه هم به دنبالش بوده می رود و دیگر هیچ چیز برایش باقی نمی ماند. این درحالی است که در زندگی انسانی که معتقد به خدا نبوده یا اگر بوده در تربیت او نقش منحصر به فرد نداشته، این اتفاق رخ نمی دهد. دینی که اشعریون درست کردند انصافا سرنوشتش همان است.(33) از دیگر آسیب ها که شهید بهشتی در حوزه منابع به آن اشاره می کند، محدود نمودن منابع و مآخذ شناخت دین به قرآن کریم با شعار “حسبنا کتاب الله” می باشد.(34) 2-2: انحراف مفاهیم دینی ایشان آسیب ها در حوزه انحراف مفاهیم دینی را در اشکال زیر معرفی می کند: 1- التقاط؛ در شکل نوآوری و نوپردازی به منظور قابل قبول کردن اسلام برای کسانی که دستخوش افکار مادی شده اند.(35) 2- تفسیر به رای(36)، تاویل های انحرافی درباره آیات قرآن کریم(37) و برداشت های غلط و استنباط های نابجا از منابع دینی(38) 3- تمسک و استناد به روایات غیر صحیح، مخدوش و مجعول که هیچ نسبت و ارتباط اصیلی با قرآن کریم و پیشوایان اسلام ندارند(39) در دوران معاصر تحریف مفاهیم و تعالیم دینی از جانب بیگانگان به صورت منظم و با برنامه ریزی کامل دنبال می شود. آنان برای متزلزل کردن بنیاد اسلام و تحت عنوان استشراق و تحقیق پیرامون اسلام به تحریف مفاهیم دینی می پردازند و از آنجا که نویسندگانی خوش قریحه، خوش قلم، اهل کار و مطالعه، خوش سلیقه و بویژه آشنا به سلیقه جوانان می باشند، اثر گذارند.(40) پی نوشت ها: 1- نقش آزادی در تربیت کودکان، ص 80 2- بهداشت و تنظیم خانواده، ص 16 3- نقش اسوه ها در تبلیغ و تربیت، ص 42-41 4- نقش آزادی در تربیت کودکان، ص 89 5- بهداشت و تنظیم خانواده، ص 42 6- نقش آزادی در تربیت کودکان، ص 50 7- سرود یکتاپرستی، ص 94 8- نقش آزادی در تربیت کودکان، ص 50 9- همان 10- همان، ص 55 11- همان، ص 57 12- همان، ص 57 13- روانشناسی کودک، ص 165 14- نقش آزادی در تربیت کودکان، ص 140 15- بایدها و نبایدها ، ص 142 16- همان، ص 38 17- سرود یکتاپرستی، ص 18-17 18- آزادی، هرج و مرج، زورمداری، ص 44 19- علل گرایش به مادیگری، ص 170 20- آزادی، هرج و مرج، زورمداری، ص 47-46 21- بایدها و نبایدها، ص 170 22- آزادی، هرج و مرج، زورمداری، ص 80 23- تحف العقول عن ال الرسول، ص 207 24- نقش آزادی در تربیت کودکان، ص 43 25- بایدها و نبایدها ، ص 158 26- همان، ص 159 27- همان، ص 84 28- بایدها و نبایدها، ص 83 29- همان، ص 78 30- همان، ص 49 31- حق و باطل از دیدگاه قرآن، ص 39 32- آسیب شناسی تربیت دینی، ص 137 33- بایدها و نبایدها، ص 75-74 34- روش برداشت از قرآن، ص 55 35- شریعتی جستجوگری در مسیر شدن، ص 72 36- همان، ص 96 و روش برداشت از قرآن، ص 31-26 37- همان، ص 52-44 38- موسیقی و تفریح در اسلام، ص 25 39- همان، ص 21 و روش برداشت از قرآن، ص 41 40- نقش آزادی در تربیت کودکان، ص 123 http://www.magiran.com/npview.asp?ID=1506600 برای مطالعه بیشتر رجوع کنید: http://www.tebyan.net/Social/House_Family/Child/ReligiousUpbringing/2007...
عنوان سوال:

پیرامون تربیت انسان را توضیح دهید؟


پاسخ:

پیرامون تربیت انسان را توضیح دهید؟

روش کلی تربیت چیزی جز انس و عادت دادن انسان به داشتن صفات و رفتار پسندیده و رفع علاقه نسبت به رفتار ناپسند و صفات زشت نیست. در تربیت دینی انس به خداوند از طریق عادت دادن به عبادات و بیان اهمیت و نقش عبادت و داشتن صفات نیک و زشتی گناه و صفات رزیله مهمترین عامل تربیت است. در این راستا نماز خواندن خود والدین و وادار کردن کودک در سنین هفت سال به بعد به نماز و همراه بردن به مجالس دعا و ذکر اهل بیت(ع) و آموزش قرآن کریم و امور معنوی دیگر در تربیت دینی کودک تاثیر بسزایی خواهد داشت.
روش های تربیت دینی :
1- در آموزش: در آموزش دینی شیوه ها و فنونی برای تربیت مطرح است که اهم آنها عبارت اند از بحث کردن در مورد جهان و طبیعت و آفاق و انفس، دادن تذکر در موارد لازم و ضروری ( مثلاً دروغ کار زشتی است و ...) ، توجه دادن به خود و ابعاد وجود ی خود ، واداشتن به تفکر و تدبر در امور، تعقل و استدلال ، استفاده از تجارب شخصی ، سیاحت و زیارت اماکن و در سایه آن دادن آگاهی ، عبرت آموزی و ...
درس های دینی نمی توانند صرفاً ذهنی باشند ! چون در آن صورت خشک و بی حاصل خواهند بود. باید در مواردی او را به تماشای زیبایی های آفرینش و مذهب و تعالیم آن جهت دهیم تا عظمت و قدرت آفریدگار در اعمال و روح او تجلی کند.
به هرحال روش آموزش نباید به صورتی باشد که فکر و مغز او را تسخیر کند و او را به صورت برده ای درآورد. به همین نظر نباید کوشش در القای مطالب خشک و بی حاصل باشد ، بلکه عرضه و ارائه ی عمل و نمایاندن چهره واقعی مذهب در حیات خانوادگی و در موضع گیری های عملی مهم است.
پس قدرت درک او را از طریق سؤالات بالا ببرید و قدرت تعمیم او را با این گونه پرسش ها تقویت کنید : زمین را که آفرید؟ درخت را که آفرید؟ آب را چه کسی به وجود آورد؟ آسمان را چه کسی ؟ و ... و سپس نتیجه بگیرید که : همه چیز را خدا آفرید.
با پرسش های مکرر ، خدا را در ذهن کودک بزرگ و دوست داشتنی کنید؛ روح مذهب را در اعماق وجود او نفوذ دهید، و شک ها را از درون او بزدایید. آموزش ها به صورت سمعی و بصری و حتی لمس و درک باشد تا کودک را به خود آورد و او را قلباً به مکتب خود معتقد و علاقه مند سازد.
2- در پرورش :در پرورش مذهبی ، تکیه به مسائل و جنبه هایی است که اهم آنها عبارت اند از :

احیای فطرت:
در سرشت و ذات کودک جنبه هایی وجود دارند که فرد را به سوی تقوا و عدالت ، پاکی و صداقت وا می دارند. میل به پاکی و صفا در کودکان امری است که در همه جای جهان می توان از آن سراغ گرفت . ما در هیچ کجای جهان فردی را نمی شناسیم که در کودکی و خردسالی خواستار خیر و پاکی ، جوانمردی و صداقت نباشد و یا کمک به مظلوم مورد تحسینش قرار نگیرد .احیای فطرت ، خود گامی است به سوی رشد ، و در پرورش و سازندگی افراد نقشی فوق العاده دارد. در تربیت ، سعی بر این است که طفل را به فطرت ارجاع دهیم و داوری را از وجدان او بطلبیم و حظّ و بهره ی او را بر اساس آن قرار دهیم که فطرت و وجدانش تأیید می کند.
در تربیت و سازندگی نسل ، سعی بر این است که تنها از حق طرفداری شود و به کودک نیز القاء گردد و عرضه حق دور از هر گونه شائبه ای و پیراسته از هرگونه مصلحت جویی باشد. اجازه دهیم که فطرتش سالم و دست نخورده باشد و به راستی و درستی و پاکی همچنان مأنوس و دوست دار فضائل باشد.

تزریق محبت خدا
: ما باید کاری کنیم که کودک خدا را دوست داشته باشد . در این صورت است که او می تواند عامل به احکام خدا شود . در طریق وصول به این هدف ضروری است خدا را دوست داشتنی ، مهربان و بخشنده و صمیمی تر از پدر و مادر معرفی کنید.همچنین ضروری است این تصور در ذهن کودک مستقر شود که خدا او را دوست دارد و می خواهد او فردی ارزنده شود و خوشبخت و سعادتمند گردد. با کودکان لااقل تا شش سالگی باید دائماً از مهر و عنایت خدا و از لطف و کرامت او سخن گفت ، نه از خشم و غضب و جهنم و عذاب او.
در طریق تزریق محبت خدا دردل کودک از هر وسیله حقی می توان استفاده کرد و داستانها و قصه هایی در این رابطه می توان ساخت ؛ البته باید درنظر داشت که تصور و سخن والدین درباره خدا در کودک مؤثر است . اگر آنان خدا را فردی خشمگین معرفی کنند یا رحیم ، در تلقی کودک مؤثر خواهد بود.

ایجاد عُلقه به اولیای الهی
: کودک باید به اولیای دین، به رسول خدا و ائمه علیهم السلام و دیگر پاسداران مذهب علاقه مند باشد تا امر و نهی شان و راه و روششان در او اثر گذارد و شیوه های زندگی آنان را سرمشق قرار دهد. در طریق وصول به این هدف می توان از شیوه های گوناگونی استفاده کرد که یک نمونه ی آن ذکر داستان زندگی و شرح فداکاری و خدمات آنهاست .اصولاً کودکان نسبت به کسانی که جنبه اعجاب و تحسین آنها را بر می انگیزند و راه و روش قهرمانان را دارند علاقه مندند. اگر بتوانیم پیشوایان مذهب را به همان گونه ای که بودند بزرگ و عظیم معرفی کنیم و شرح ایثارگری های آنان را به زبان ساده و قابل فهم برای کودک بیان کنیم ، در طفل علاقه ای قلبی نسبت به آنها پدید آمده و دوستدار آنها خواهد شد و جنبه ی همانند ی وادارش می سازد که عملاً از راه و روش آنها تبعیت کند.

ایجاد روحیه تعاون و تشکل
:در پرورش مذهبی سعی بر این است که جنبه تولی و تبری را در او تقویت کنیم . آنچنان که ولایت اولیای حق و دوستداران مذهب را بپذیرد و از دشمنان دین بیزاری جوید. در عین دوست داشتن بشریت و خیر خواهی برای آنان ، ضروری است اولویت ها در جنبه خیررسانی برای او مطرح شود.سلسله مراتب کسانی که در معرض بهره مندی از حمایت افراد قرار می گیرند. عبارتست از والدین و خویشان ، همسایگان، افرادی که با ما هم کیش و برادرند و در مناصب گوناگون سرگرم خدمت و تلاشند و آنگاه ، دیگر انسانهایی که اهل کتابند و هم آنها که شاید حکمت و عقیده درستی ندارند ولی مزاحم کسی هم نیستند.
روحیه سازماندهی و تشکل در کودکان باید قوی شود آنچنان که در سایه ی یاری ها و همراهی ها ، وحدت و الفتی حاصل شود و افراد به کمک هم و با تمرکز ، وحدت و قدرت بتوانند در سطح ملی و بین المللی کارهای مهمی را انجام دهند . و یا به تعبیری که رسول خدا (ص) دارد همه چون یک دست و یک قدرت در برابر بیگانه گردند.

د- فنون و ابزار لازم
1- در جنبه ابزار: وسایل وابزار تربیت در این راه بسیار و برخی از آنها عبارت اند از:
داستان ها : منظور داستان های مربوط به پیشوایان مذهب است که ذکر آن ضمن بالا بردن سطح فکر و معرفت کودکان سبب ایجاد عُلقه ( دلبستگی ) و تلاش برای همانندی هم خواهد بود. شما به همراه داستان و شرح حال و زندگی اولیای مذهب می توانید معارف و مباحثی را به کودک القاء کنید.
محافل و مجامع: قرار دادن کودک در جو مذهبی مثل مساجد و محافل، جلسات مذهبی ، اجتماعات سالم دینی در رشد و پرورش دینی آنها بسیار مؤثر است . کودکان ما از حدود سه سالگی چنین آمادگی را دارند و در ضمن آن به فراگیری آیات و دعا و برنامه ها می پردازند. طفل از همراهی با پدر برای رفتن به مسجد و مجلسی خوشحال می شود و به مسائل مذهبی با علاقه گوش می کند. از حدود هشت سالگی دوست دارد عضو سازمان مذهبی شود و به خاطر آن احساس غرور می کند.
رفتارهای مذهبی جمعی : برگزاری نماز جماعت ، تربیت گروه سرودهای مذهبی و مشارکت دادن کودک در آن ، خود از مسائل مورد علاقه کودک است . دکلمه ، نمایش ، عبادت های جمعی ، آوازهای مذهبی به صورت گروهی در تربیت مذهبی کودکان بسیار مؤثر است و موجباتی را برای رشد مذهبی ، صفا و اخلاص فراهم می آورد ؛ اگر چه برخی از آنها برای خوشایند دیگران صورت گیرد.
منطق و استدلال : به کار بردن منطقی کودک پسند ، و بیان مسئله به زبانی که کودک را اقناع کند خود در رشد مذهبی او مؤثر است . برنامه ها باید به صورتی منسجم و هماهنگ باشند، طوری که به کودک نظمی فکری بدهند ، برای طفل قابل درک و فهم باشند و او را درحد توان فکری قانع سازند. و البته فراموش نخواهیم کرد که تفکر منطقی در کودکان از حدود هفت سالگی ظهور کرده و تدریجاً رشد خواهد کرد.
فرصت ها: در جریان زندگی و در مسیر آن گاهی فرصت هایی پدید می آیند که دقایق آن برای مربی غنیمت و کل آن به صورت ابزار و وسیله ای در اختیار است. در جامعه اسلامی ما جشنها ، وفات ها ، اعیاد و مراسم بسیارند. دراین فرصت ها می توان بحث هایی را ترتیب داد و ضمن آن از مسائل اسلامی ، از راه و رسم حیات اسلامی ، از اخلاق و عادات مذهبی سخن گفت و بذر رفتار اسلامی را در نهاد کودک کاشت.
2- در جنبه فنون : در این جنبه ها نکات و شرایط متعددی مطرحند که ذکر همه آنها در این مختصر میسر نیست، آنچه با رعایت اختصار دراین رابطه می توان ذکر کرد عبارتست از :
- ارائه الگو: ما ناگزیریم دراین رابطه بیشتر حرف بزنیم از آن بابت که نقش الگو ها در رنگ دادن زندگی کودک سرنوشت ساز است. اصولاً تربیت ، و به ویژه تربیت دینی بر اساس دستورات عملی و مدل هایی خواهد بود که والدین و مربیان به کودک عرضه می کنند. طفلی که رفتاری را از والدین خود ببیند از آن تبعیت خواهد کرد، خواه رفتاری سالم باشد وخواه ناسالم .
جنبه تبعیت از الگو درهمه ی سنین مهم است و در شش تا دوازده سالگی دارای نقشی قوی تر از دیگر سنین است . البته فراموش نخواهیم کرد که تصور کودک چهار ساله از پدرش این است که او قدرت مطلق است، همه چیز را می داند و هرچه را که انجام می دهد درست است. به همین نظر است که ما توصیه می کنیم والدین و مربیان مراقب رفتار و سخنان خود باشند.
ما حتی معتقدیم که الگوهای تربیتی کودکان در جنبه ی اخلاق ، و در صبر و اخلاص و امانت و پاکی و برکناری از شبهات باید خدا گونه باشند، صاحب علم و آگاهی باشند و نظریه ای را عرضه و ارائه کنند که مدافع آن هستند ، در نظر داشته باشند که ذهن کودک به زمین آماده ای شبیه است که همه چیز را می پذیرد ، حتی اوهام و خرافات را.
ما به نصیحت زبانی در پرورش دینی چندان معتقد نیستیم ، قائلیم که نقش عملی والدین کارسازتر است و رفتار مذهبی کودک به میزان علاقه و شایستگی و میزان درک و فهم والدین و نوع رفتار و موضعگیری آنها در برابر حوادث بستگی دارد.
عبرت آموزی: این هم نکته ای مهم و سازنده در تربیت است که هر واقعه و جریانی را به صورت درسی در آوریم که کودک از آن استفاده کند. این که فردی دروغ گفته و رسوا شده ، این که فردی دیگر خیانت کرده و آبرویش رفته است و آن سومی که تنبلی و تن پروری کرده و گرفتارشده و آن چهارمی نتیجه بد عمل خود را کشف کرده ، و آن پنجمی که از دنیا رفته و از او نام نیک یا بدی باقی مانده برای کودک درس است. مربی لایقی می خواهد تا این درس را به کودک القاء و وقایع را به نحوی مفید و شایسته ارزیابی کند.
توجه به رغبت: کودک همه گاه آماده انجام دادن همه کارها نیست . در ساعتی نمی خواهد با شما نماز بخواند او را تحت فشار قرار ندهید و مجبورش نکنید که حتماً برخیزد و چنین کند که زیان آن از نفعش بیشتر است . بگذارید خود با رغبت به سوی شما آید تا براساس حضور قلب به عبادت بپردازد . تحمیل به اسم مذهب مفید نیست.
از مجاورت نیکو با کودک استفاده کنید و بکوشید کودک با شما یا فرد دیگری که پایبند به مذهب است مأنوس شود. انس ها و الفت ها ، انضباط مذهبی را درونی می کنند. طفل درعین آزادیِ فکر، به آزادی عبادت و اطاعت هم دست خواهد یافت و این امر اگر ازهمان آغاز کودکی پیگیری شود ، در قبل از ده و حتی در هشت سالگی ثمرات خود را نشان می دهد و به اصطلاح قواعد مذهبی در او ریشه دار می شوند.

ه - مراقبت های لازم
در طریق تربیت دینی کودکان مراقبت هایی باید صورت گیرد تا امر تربیت مؤثرتر باشد . این مراقبت ها از جهات مختلفی مورد بحث هستند که اهم آنها عبارت اند از:
1- پاسخ درست به سؤالات : درک و فهم کودک نسبت به مسائل مذهبی بسیار محدود است و به همین نظراو دائماً در زمینه های گوناگون به سؤال و پرسش می پردازد تا دامنه اطلاعات خود را وسیع تر سازد. پرسش های او نشانه ی علاقه مندی او به عقلانی و مستدل کردن اطلاعات مذهبی است و برای مربی نقطه مثبتی می باشد .
آنچه مهم است دادن پاسخ به سؤالات است که باید درست و قانع کننده باشد. ما نیاز نداریم که با استدلالِ نیرومند و قوی به کودک جواب دهیم ؛ زیرا او دراین رابطه شاید نتواند حقایق را درک کند و مبانی درک منطقی و مستدل او چندان رشدی ندارند ؛ ولی ضروری است پاسخ ها قاطع باشند آن چنان که او را قانع کنند نه ساکت ، قلب پاک و منزه او باید آن را بپذیرد و ذهنش آن را در خود جای دهد.
موفقیت در این امر بسته به آن است که والدین و مربیان ، خود اعتقادات و اطلاعات روشنی داشته باشند و به آنچه که می گویند مؤمن باشند. اگر جای ابهامی در زمینه ای خاص برایشان وجود دارد از خود دور سازند و در پاسخ هم خود را در وضع درک و فهم و موقعیت کودک قرار دهند.
2- جلوگیری از بدآموزی ها: چه بسیارند شبهات و بد آموزی هایی که برای کودک پدید می آیند و ناشی ازجهل و یا بی توجهی مربیان است و البته آنها هم در این امر شاید معذور باشند. از آن بابت که برخی از مستشرقان خیانتکار، دوستان نادان و دشمنان دانا ذهن ها را آلوده کرده اند و افسانه ها و اساطیری را به نام مذهب وارد جامعه نموده اند و اذهان مردم را آلوده اند.
عقاید و افکارغلطی که وارد مغزها شده اند به زودی از بین رفتنی نیستند و ای بسا که خود به گروه و نسل های دیگر القاء شوند ودر ذهن آنها هم ریشه دار گردند. در آموزش ها، بویژه در آموزش مذهبی باید چیزی را به کودک آموخت که بعدها نیازی به اصلاح نداشته باشد.
والدین و مربیان اعتقاد به خدا، به مذهب و تعالیم آن را به گونه ای در کودک پدید آورند که روح مذهب در آنان به صورتی صحیح استوار گردد. همچنین مسائل و مباحث آموخته شده به صورتی باشند که کودک در حال و بعد ، آنها را منافی با حق و حقیقت نیابد. غرض این است بدانیم که عقاید مذهبی کودکان با زندگی روزمره و تجارب و آگاهی های خانواده و مدرسه ارتباط نزدیک دارد.
3- ایجاد عادات مذهبی : زندگی خود و خانواده خود را مذهبی کنید. آن چنان که رفتار و گفتار، رفت و آمدها ، معاشرت ها ، خور و خواب ها و موضعگیری ها همه رنگ مذهب داشته باشند. نماز خود را در اول وقت بخوانید و برنامه کار و بازی کودک را طوری ترتیب دهید که در آن ساعت فارغ البال و با شما همراه باشد؛ روح خیر خواهی نسبت به همنوع را درخود زنده و متجلی سازید تا فرزند شما از آن درس بیاموزد؛ در برخوردها خوشرو باشید که حاصل آن عملاً خوشرویی فرزند شما باشد و درهمه ی آنچه که مورد نظر است به طور مداوم و مستمر عمل کنید تا این خوی ها در شما و فرزندنتان به صورت عادت درآید.
4- خستگی جسمی و ذهنی : ما دوست داریم که فرزندان ما عامل به مذهب و تعالیم آن باشند ولی نمی خواهیم که کودک را در طریق مذهب و عبادت و طاعت آن چنان خسته کنیم که از آن متنفر و بیزار گردد. طفلی که از همان آغاز حیات از عبادت خسته شود ترجیح خواهد داد که بدون مذهب باشد.
غرض این است که در اعمال مذهبی ظرفیت جسمانی ، روانی، فکری و عاطفی کودک را در نظر گیریم و ببینیم تا چه حد آمادگی پذیرش و عمل دارد. از کودک هفت ساله خود انتظار نداشته باشید که پا به پای شما در راهپیمایی ها شرکت کند و چون شما شعار دهد. او کودک است، خسته خواهد شد . از فرزند ده ساله خود انتظار نداشته باشید که چون شما در جلسه مذهبی چند ساعته ساکت و آرام بنشیند وهمانند شما به خواندن دعا، سینه زنی و مرثیه خوانی بپردازد.
بررسی های علمی نشان می دهند که بیشتر لامذهبان و یا مخالفان مذهب از دو گروهند:یکی فردی که در دوران کودکی و نوجوانی آگاهی و تربیت مذهبی به او نداده اند و دیگر فردی که تربیت مذهبی دوران کودکی اش با خشونت و سختگیری توأم و همراه بوده است و یا کودک را در عین نفهمیدن مسئله ای وادار به عمل کرده اند.

تعلیم و تربیت دینی از نگاه آیت الله دکتر شهید بهشتی
این مقاله کوششی است در جهت پاسخگویی به دو سوال اصلی در زمینه آسیب های تربیت دینی؛
1- از نظر دکتر بهشتی چالش ها، موانع و آسیب های تعلیم و تربیت دینی کدام است؟
2- از نظر ایشان نقش و سهم عوامل موثر یا بازدارنده تعلیم و تربیت دینی چیست؟1- آسیب های تربیت دینی در زمینه ها و محیط
تعلیم و تربیت دینی محصول کارکرد تمام دستگاه های فرهنگی - تربیتی مثل مدرسه، خانواده، رسانه های جمعی، تمام نهادهای سیاسی، اقتصادی، قضائی و ... در کنار محیط اجتماعی است. وفاداری به باورها و آموزه های دینی و تجلی آن در برنامه ریزی ها و تصمیم گیری های عوامل مذکور، زمینه ساز و تسهیل کننده تحقق اهداف تربیت دینی است و عدم پایبندی یا کارکردهای نامطلوب آنها به عنوان مانع جدی و آسیب زا در فراروی مخاطبان تربیت قرار دارد. امری که شهید بهشتی به تناسب موضوعات به طرح آن پرداخته است.
1-1: خانواده
1-1-1: بی توجهی به نیازهای جسمی
خانواده به عنوان اولین کانون رشد و تعالی فرد باید زمینه های پرورش ابعاد جسمی و روحی او را فراهم کند. ضرورت رفع نیازهای جسمی از آن جهت در نظر شهید بهشتی اهمیت دارد که بسیاری از مشکلات آموزش و یادگیری، به نقص و سوء تغذیه، بیماری اندام ها و دستگا های بدن دانش آموزان بر می گردد. از جمله بیماری دستگاه گوارش یا اندام های چشم و گوش(1.)
درنگاه شهید بهشتی، عدم توجه به نیازهای جسمی از سوی خانواده ها ناشی از فقر فرهنگی و اقتصادی آنهاست که خود زمینه آسیب های گوناگونی را فراهم می کند:
“خانواده ای است که از نظر اقتصادی؛ با درآمد کم، از نظر وقت و فراغت پدر و مادر؛ با فراغت و وقت کم و محدود، از نظر امکانات تامین حداقل خوراک و پوشاک و فرهنگ و بهداشت برای بچه ها؛ کم بضاعت. در چنین خانواده ای فرزندان دچار آسیب های گوناگون، آسیب های جسمی که در روح موثر است و آسیب های روانی و اخلاقی و تربیتی می شوند(2.)”
1-1-2: بی توجهی به نقش الگویی خود
اقتضای فطرت کودک و نیازهای جسمی او سبب می شود که بیشترین ارتباط را با والدین داشته باشد. این در حالی است که میزان تربیت پذیری کودک از والدین بسیار عمیق و پابرجاست. کودک با اعتماد و اطمینان، تمام آنچه را که از والدین سر می زند درست و نیکو می شمرد و بدین ترتیب، تربیت پذیری کودک به الگو پذیری از والدین تبدیل می شود.(3)
شهید بهشتی معتقد است که الگوپذیری کودک، فضایی را ایجاد می کند که خانواده می تواند با تکیه بر آن، زمینه های پرورش عادت ها، خصلت ها و خلقیات پسندیده را فراهم نماید. آنها می توانند با رفتار خود و با هوشیاری، زمینه را برای آموزش مفاهیم دینی مهیا سازند.(4) چراکه عمل و رفتار پدر و مادر تاثیر عمیق و ریشه داری شبیه وراثت طبیعی در فرزندان دارد.(5)
هرچند اثرپذیری فرزندان فرصت مناسبی را برای تربیت آنان فراهم می کند، برخی از والدین بدون توجه به نقش الگویی خود، برخلاف اهداف تربیتی خویش عمل می کنند:
“اگر من و شما با عاطفه، محبت و دلسوزی مراقب پدر و مادر بودیم بچه ها خود به خود این را یاد می گیرند. خانم، دختر شما که در خانه ده ها بار ناظر بوده که به شوهرتان گفتید: آخر من تا کی باید در پرستاری کردن از مادرت باتو همکاری کنم؟! چه انتظاری دارید که این دختر، فردا پرستار شما و شوهرتان باشد؟”(6)
از نظر شهید بهشتی بسیاری از ضعف های تربیتی که در بزرگسالان دیده می شود حاصل تربیت های ناخواسته والدین بوده است. به عنوان مثال از علل عمده ای که بچه ها تارک الصلوه می شوند یا به نماز اهمیت نمی دهند این است که پدرشان با نماز این چنین برخورد می کرده است.(7)
تضاد میان دو نسل
از مسائل بسیار مهم اجتماعی زمان حاضر، درگیری دو نسل نوسال و جوان سال با نسل قبل از آن است. از نظر تعالیم اسلام این درگیری در دو حوزه صورت می پذیرد. اول: درگیری دو نسل بر سر حق و باطل، عدل و ظلم، خیر و شر. دوم: رعایت حدود و حقوق پدر و مادر و فرزندان و حقوق متقابل.(8)
شهید بهشتی با تبیین ویژگی های جوانان و نوجوانان از قبیل حق گرایی، حق دوستی، حق پرستی، خیردوستی و عدل دوستی، این ویژگی ها را در اغلب جوانان بیشتر از سایر افراد دانسته است و آن را زمینه مساعد خدادادی برای بهره برداری شایسته می داند و بی توجهی به آن را تیره بختی می نامد.(9)
براساس تبیین ایشان، جوانان می خواهند مطابق گرایش فطری خود، به حق عمل کنند و آن را در والدین نیز مشاهده نمایند ولی نسل قدیم ترمز نسل جدید می شود و اجازه بالندگی و رشد را به آنان نمی دهند.(10) این در حالی است که اسلام این درگیری ها را نه شوم دانسته و نه بد تلقی کرده، بلکه آن را عامل تکامل، تحرک و پویایی جامعه، معرفی نموده است.(11)
البته گاهی نیز نسل جدید ترمز نسل قدیم می شود و آن زمانی است که عشق و علاقه والدین به فرزندان مانع حرکت آنها در مسیر رشد و تعالی می شود. جلوگیری از این آسیب در درون خانواده، تنها زمانی امکان پذیر است که در خانواده، “حق” محور باشد و همه در برابر حق تسلیم باشند.(12)
1-2: دوستان و همسالان
تاثیر همسالان و دوستان در رشد شخصیت و رفتار کودکان مقام دوم را دارد .دوستان و همسالان می توانند برخی از رفتارها را در کودکان تقویت نمایند یا تغییر دهند.(13) به همین دلیل، والدین باید در انتخاب دوست برای فرزندانشان مشارکت فعال داشته باشند. آنان به حکم طبیعت به دنبال همبازی و رفیق می روند. اگر خانواده برای آنان همبازی و رفیق متناسب با معیارهای تعلیم و تربیت اسلامی تامین نکند سراغ دوستان فاسد می روند و تلاش خانواده در تربیت آنها خنثی یا کم اثر می شود.(14)
1-3: رسانه ها
نقش رسانه ها بویژه رسانه های جمعی سمعی و بصری در تکوین شخصیت آحاد جامعه بخصوص جوانان و نوجوانان نقشی غیرقابل انکار است. این رسانه ها با استفاده از ابزارهای هنری در شناخت، نگرش و رفتار دانش آموزان اثر می گذارند.
متولیان تعلیم و تربیت، باید باتوجه به میزان اثرگذاری این رسانه ها از آنها بهره گیری نمایند و از انحصار در استفاده از ابزارهای نوشتاری خارج شوند.(15)
باتوجه به تنوع و اثرگذاری رسانه ها چنانچه آنها هماهنگ با برنامه ریزی های نهادهای تربیتی گام بردارند می توانند نقش بسیار مثبتی را برای رسیدن به اهداف تربیتی ایفا کنند. در غیر این صورت آسیب زا می باشند و فرآیند تربیت رامختل می نمایند: شهید بهشتی با اذعان به این مهم می گوید:
“هر قدر برگوش او (دانش آموز) بخوانیم (تبلیغ کنیم) او یک خبر در روزنامه می خواند، یک تصویر در روزنامه می بیند، یک گزارش در تلویزیون می بیند، یک فیلم در فلان جا می بیند از زندگی دیگران و وضع دیگران و شکل کار دیگران مطلع می شود و دلش در خانه دیگران است.”(16)
1-4: محیط و عوامل اجتماعی
شهید بهشتی با تاکید بر نقش ویژه محیط اجتماعی در فرآیند تعلیم و تربیت، چگونگی تاثیرگذاری آن در بیانی زیبا این گونه ترسیم می کند:
“همان گونه که یک گل خوشبوی لطیف نازک، خیلی زودتر در برابر عوامل فساد متاثر و منفعل می شود و به فساد و پژمردگی می گراید، روح لطیف آدمی به مراتب از جسم او برای آلوده شدن حساس تر و آماده تر است و به دلیل خاصیت قبول و انفعالش ضمانت بیشتری می خواهد تا در برابر عوامل فساد محیط مصون بماند.”(17)
در عین حال، اثرگذاری عوامل اجتماعی و اثرپذیری انسان از آنها را محدود می داند:
“هیچ انسانی محکوم هیچ غیراجتماعی نیست ولی کیفیت و روابط و مناسبات اجتماعی و اقتصادی روی انتخاب آگاهانه انسان اثر می گذارد اما نه در حد جبر بلکه در حد اینکه انتخاب او را آسان تر یا دشوارتر، رفتن او را به این سو یا آن سو، آسان تر یا دشوارتر کند.”(18)
شهید مطهری(ره) نیز در بیانی جذاب نقش محیط را این گونه تبیین کرده است:
“خداشناسی و خداپرستی طبعا مستلزم یک نوع تعالی روحی خاصی است، بذری است که در زمینهای پاک رشد می کند زمینهای فاسد و شوره زار، این بذر را فاسد می کند و از میان می برد.”(19)
از همین رو شهید بهشتی همه محیط ها برای شکوفایی و باروری انسان را یکسان نمی داند: محیط هایی هستند که باروری و رشد نیک خواهی، خیرخواهی و خداخواهی انسان را آسانتر می کنند و برعکس محیط هایی هستند که ضمن تضعیف ارزشهای مذکور، فضا را برای شیطان پرستی، هواپرستی و تباهی فراهم می آورند. از همین رو اسلام برخلاف لیبرالیسم نسبت به فساد و صلاح جامعه بی تفاوت نیست.(20)
“یکی از جنبه های بسیار مهم در وظیفه بزرگ و خطیر امر به معروف و نهی از منکر دعوت زبانی و عملی به خیر این است که محیط اجتماعی را برای پرورش استعدادها و آمادگی خیر در توده ها آماده می کند و به عکس، جامعه ای که در او گناه و فساد و تباهی و ظلم و ستم و عدوان رواج دارد چنین جامعه ای محیط مساعدی برای رشد نقطه های ضعف بشری و پژمردگی نقطه های قوت و خیر بشری است. حساب امر به معروف و نهی از منکر، ... حساب محیط سازی است. محیط سالم برای پرورش سالم و صحیح استعدادهای خیر نهفته در انسانهاست، مسئله بهداشت محیط اجتماعی است.”(21)
در نظام اسلامی هر گونه آزادی که زمینه فساد محیط را آماده کند ممنوع است چرا که:
“این نوع آزادی زمینه اجتماعی را برای آسان تر شدن نفوذ فساد در انسان های دیگر و به بیراهه کشاندن انسان های دیگر را آماده می سازد و نظام اسلامی در اداره جامعه باید مواظب این انحراف باشد.”(22)
1-5: حکومت
آسیب های ناشی از ناحیه حکومت از مهمترین آسیب ها در تربیت دینی است. حکومت ها به فکر و عمل جامعه جهت می دهند و اندیشه ها و باورهای خود را در میان مردم می گسترانند. سخن امام علی(ع) ناظر به همین مسئله است:
“الناس بامرائهم اشبه منهم بآبائهم”(23)
“مردم - در روش های اخلاقی و صفات اجتماعی - به حکومت های خود بیشتر شباهت دارند تا به پدران خویش.”
به همین دلیل شهید بهشتی در پاسخ به این سوال (مقدر) که وظیفه مسلمانان در این خصوص چیست؟ می گوید: بر هر انسان مسلمان متعهدی لازم است که محیط را برای سالم زیستن خود و دیگران پاک نگه دارد و این زمانی اتفاق می افتد که مومنان عمل کننده به ایمان و اهل ایمان و عمل، قدرت را در دست بگیرند و بر کافران ناسپاس حق ناشناس حق کش پیروز شوند.(24) و معتقد است که:
“آن قدر که عمال و کارگزاران جامعه به فکر و عمل جامعه جهت می دهند خطبا و داعیان جامعه نمی توانند آن اندازه به فکر و عمل جامعه جهت بدهند.”(25)
بنابراین اگر حکومت، حکومتی باشد که سرشتش، سرشت عدل، حق، خدانگری، خداخواهی، خدمت به خلق خدا نباشد، این باورها قادر به رشد کردن و بالیدن در آن جامعه نمی شوند.(26)
از سوی دیگر، آن زمان که حکومت، حکومت اسلامی باشد و مومنان، قدرت را در دست گرفته باشند، تربیت دینی از ناحیه ای دیگر ممکن است آسیب ببیند. به عقیده ایشان اگر در حکومت دینی و اسلامی، تلاش و کوششی و جهاد و جنبشی در راه آرمان ها و باورهای دینی صورت نگیرد، نه تنها دیگران بلکه مردم جامعه اسلامی نیز از آن رویگردان می شوند و زمینه انحراف جوانان فراهم می شود.(27)
2- آسیب های تربیت دینی در حوزه “منابع و محتوا”
2-1:حذف عقل از منابع شناخت
گروهی از مسلمانان از جمله اشعری ها معتقدند که عقل انسان قابلیت فهم شرع و و حق دخالت در شناخت احکام و معارف اسلامی را مطلقا ندارد. آنها آموزه های دینی را اصولی یکسره تعبدی و فاقد پشتوانه و دلیل عقلانی می دانند(28) شهید بهشتی منشا این خطای خطرناک را این گونه بیان کرده است.
“با کمال تاسف عده ای در جهت تقویت وابستگی انسان مسلمان به کتاب و سنت و محکم کردن پایگاه حجیت و ارزش و سندیت کلام خدا و سنت رسول خدا(ص) به سوی افراط رفتند. این در حالی است که عدم شناخت خوب و بد توسط انسان، به راستی خطرناک می باشد.”(29)
این تصور درحالی است که یکی از اهداف تربیت دینی درادیان الهی، تربیت انسان عاشق عاقل است نه عاشق بی عقل. انسانی که با مطالعه و تفکر در زمینه ها و مقتضیات و با درک درست از استعدادها و آمادگی خود، راه مناسب را انتخاب نماید(30) اسلام می خواهد بشر با شناخت روشن اندیشه تحلیلگر (عقل) خود از بدیهی ترین نقطه ها و با روشن ترین روندها آغاز کند و پیش برود. اسلام از وحی و پیغمبر شروع نمی شود بلکه از روشن ترین شناخت های به دست آمده از عقل بشر شروع می شود.(31)
به عقیده صاحب نظران تعلیم و تربیت، غیر عقلانی معرفی کردن معارف و احکام دینی، پیامدهای خطرناکی دارد، از جمله آنکه باعث می شود تربیت دینی بر پایه های سست و لرزان بنا شود که خود عدم تقید به احکام اسلامی را در پی خواهد داشت.(32)
شهید بهشتی این آسیب را چنین تبیین می کند:
تجربه نشان داده است آدم های خیلی متدین که سعی دارند مطابق با قالب های شریعت زندگی کنند اگر بی دین شوند از کثیف ترین، رذلترین و ناجوانمردنه ترین انسان ها از آب در می آیند. این درحالی است که در افراد دیگری که به خدا و دین و پیامبر و قرآن معتقد نیستند، یک نوع جوانمردی، ادب، عاطفه و نیکی قابل رویت است. چرا؟
والدینی که از آغاز کودکی فرزندشان در تربیت و ترغیب او به کارهای نیک، آنها را وابسته به امر خدا و ترهیب از کارهای زشت، به نهی خدا استناد کرده اند، ذهن، منش و شخصیت عملی و رفتاری او را به یک نقطه ای مبدا (خدا) متصل کرده اند. حال که این مبدا از دست او گرفته شده و بی خدا شده، تمام آنچه هم به دنبالش بوده می رود و دیگر هیچ چیز برایش باقی نمی ماند. این درحالی است که در زندگی انسانی که معتقد به خدا نبوده یا اگر بوده در تربیت او نقش منحصر به فرد نداشته، این اتفاق رخ نمی دهد. دینی که اشعریون درست کردند انصافا سرنوشتش همان است.(33)
از دیگر آسیب ها که شهید بهشتی در حوزه منابع به آن اشاره می کند، محدود نمودن منابع و مآخذ شناخت دین به قرآن کریم با شعار “حسبنا کتاب الله” می باشد.(34)
2-2: انحراف مفاهیم دینی
ایشان آسیب ها در حوزه انحراف مفاهیم دینی را در اشکال زیر معرفی می کند:
1- التقاط؛ در شکل نوآوری و نوپردازی به منظور قابل قبول کردن اسلام برای کسانی که دستخوش افکار مادی شده اند.(35)
2- تفسیر به رای(36)، تاویل های انحرافی درباره آیات قرآن کریم(37) و برداشت های غلط و استنباط های نابجا از منابع دینی(38)
3- تمسک و استناد به روایات غیر صحیح، مخدوش و مجعول که هیچ نسبت و ارتباط اصیلی با قرآن کریم و پیشوایان اسلام ندارند(39)
در دوران معاصر تحریف مفاهیم و تعالیم دینی از جانب بیگانگان به صورت منظم و با برنامه ریزی کامل دنبال می شود. آنان برای متزلزل کردن بنیاد اسلام و تحت عنوان استشراق و تحقیق پیرامون اسلام به تحریف مفاهیم دینی می پردازند و از آنجا که نویسندگانی خوش قریحه، خوش قلم، اهل کار و مطالعه، خوش سلیقه و بویژه آشنا به سلیقه جوانان می باشند، اثر گذارند.(40)
پی نوشت ها:
1- نقش آزادی در تربیت کودکان، ص 80
2- بهداشت و تنظیم خانواده، ص 16
3- نقش اسوه ها در تبلیغ و تربیت، ص 42-41
4- نقش آزادی در تربیت کودکان، ص 89
5- بهداشت و تنظیم خانواده، ص 42
6- نقش آزادی در تربیت کودکان، ص 50
7- سرود یکتاپرستی، ص 94
8- نقش آزادی در تربیت کودکان، ص 50
9- همان
10- همان، ص 55
11- همان، ص 57
12- همان، ص 57
13- روانشناسی کودک، ص 165
14- نقش آزادی در تربیت کودکان، ص 140
15- بایدها و نبایدها ، ص 142
16- همان، ص 38
17- سرود یکتاپرستی، ص 18-17
18- آزادی، هرج و مرج، زورمداری، ص 44
19- علل گرایش به مادیگری، ص 170
20- آزادی، هرج و مرج، زورمداری، ص 47-46
21- بایدها و نبایدها، ص 170
22- آزادی، هرج و مرج، زورمداری، ص 80
23- تحف العقول عن ال الرسول، ص 207
24- نقش آزادی در تربیت کودکان، ص 43
25- بایدها و نبایدها ، ص 158
26- همان، ص 159
27- همان، ص 84
28- بایدها و نبایدها، ص 83
29- همان، ص 78
30- همان، ص 49
31- حق و باطل از دیدگاه قرآن، ص 39
32- آسیب شناسی تربیت دینی، ص 137
33- بایدها و نبایدها، ص 75-74
34- روش برداشت از قرآن، ص 55
35- شریعتی جستجوگری در مسیر شدن، ص 72
36- همان، ص 96 و روش برداشت از قرآن، ص 31-26
37- همان، ص 52-44
38- موسیقی و تفریح در اسلام، ص 25
39- همان، ص 21 و روش برداشت از قرآن، ص 41
40- نقش آزادی در تربیت کودکان، ص 123
http://www.magiran.com/npview.asp?ID=1506600
برای مطالعه بیشتر رجوع کنید:
http://www.tebyan.net/Social/House_Family/Child/ReligiousUpbringing/2007...





1396@ - موتور جستجوی پرسش و پاسخ امین