برای شناخت و درک قسمت های مختلف جهان چرا بیشتر گفتار خدا را برر سی کنیم تا اعمالش را؟ آیا کردار کمتر از گفتار مقدس و محترم است؟
برای شناخت و درک قسمت های مختلف جهان چرا بیشتر گفتار خدا را برر سی کنیم تا اعمالش را؟ آیا کردار کمتر از گفتار مقدس و محترم است؟ آنچه به نظر می رسد این است که منظور از اعمال خداوند، جهان و اشیاء موجود در آن است و منظور از گفتار او ، کتاب آسمانی و فرمایش های امامان اوست. اما باید توجه داشت که آنها با یکدیگر پیوندی عمیق دارند و توجه به همین ارتباط میان آن دوست که ما را سریع تر و آسوده تر به درک هستی او می رساند. چیزی که در جهان غرب روی می دهد پدید آمدن علمی جدا گشته از دین و گفتار الهی است که بدان علم سکولار می گویند. آنان تنها برای درک و شناخت جهان ، گفتار خداوند را به سویی نهادند و مستقیم به سراغ پدیده ها و اشیاء آن شتافتند و خود را از نوری که از آسمان به سویشان آمده بود محروم ساختند. آنان در این راه فقط به خود و قوای خویش تکیه کردند و در این مسیر تنها تجربه و قوای حسی را معتبر دیدند و آنچه نصیبشان گشت علمی برآمده از تجربه و حس بود و از یاد بردند که حقایق هستی را نمی توان با حس درک کرد و تجربه را به حقایق ورای حس راهی نیست. دانشمندان به دنبال ماهیت دنیا هستند و اینکه چرا این اشیا در دنیا وجود دارند . آن ها برای تفسیر یافته هایشان به دنبال تصویری از جهان هستند تا بتوانند اعتقاداتشان را در آن جای دهند . به تفسیری که یک شخص یا مکتب درباره جهان دارد جهان بینی می گویند . جهان بینی مبتنی بر سه نوع است ؛ علمی ، فلسفی و دینی. جهان بینی علمی بر مبنای یافته های علمی است ، علم به مفهوم علم تجربی و علوم انسانی مبتنی بر تجربه. علم تجربی مبتنی بر فر ضیه و آزمون است و این دو ارزش موقت دارند. جهان بینی فلسفی مبتنی بر یکسری اصول متافیزیکی است . این جهان بینی حوزه ای وسیع تر از جهان بینی علمی دارد و چهارچوبی برای جهان بینی علمی محسوبمی شود . جهان بینی دینی مبتنی بر اصول بنیادی دین است ، در اسلام اساس جهان بینی توحید است.توحید در اسلام به خالص ترین شکل بیان شده است :لیس کمثله شی (چیزی شبیه خدا نیست) - الله الصمد (خدا بی نیازاست) هدف علم از دیدگاه اسلام در بعد نظری کشف آیات الهی و در بعد عملی استفاده از امکاناتی است که خدا در اختیار بشر قرار داده است .اگر مطالعه طبیعت براساس جهان بینی دینی باشد علم دینی واگر فارغ از جهان بینی دینی باشد علم سکولار می نامیم. در قرن نوزدهم مکتب پوزیتیویسم و دیگر مکاتب تجربه گرا رشد کردند و بر حوزه های آکادمیک حاکم گشتند و این وضعیتی است که هنوز هم ادامه دارد. متاسفانه درست در همان دوران رونق پوزیتیویسم بود که علم جدید به جهان اسلام راه یافت و با آن فلسفه های تجربه گرا را به جوامع اسلامی منتقل کرد ، بینشی که علوم را از متافیزیک خدا باور جدا می کرد. به این دلیل در جوامع اسلامی علم سکولار رایج شد و پرورش یافتگان دانشگاه ها عمدتا فارغ از تعلیم و تزکیه و بینش اسلامی بار آمدند و در محیطهای علمی آنها این ایده رواج یافت که علم در تعارض با دین است و یا این که علم کاملا از دین مستقل است و مطالب علمی را باید کلا از مطالب دینی جدا کرد. در حال حاضر، دین در دانشگاه های ما صرف نظر از بعضی ظواهر نقش جدی ندارد و در آموزش دانشگاهی ما به صورت ظاهر فقط بعد علمی قضایا منتقل می شود اما در واقع جریان های نهان فلسفی همراه با آموزش های آکادمیک منتقل می شوند و اینها هستند که در شکل گیری تفکر سکولاریستی نقش عمده داشته اند و دارند. بعضی علمای جوامع اسلامی فکر می کنند که چون غرب این همه آثار علمی و فنی را پدید آورده است ، پس ما هم اگر عینا به دنبال آنها برویم ، نجات پیدا می کنیم. در حالی که اگر ما خط مشی آنها را به جد دنبال کنیم ، تازه مثل جهان غرب می شویم که با وجود تصویری که در ذهن بسیاری از هموطنان روشنفکر ماست، جهان مطلوبی نیست. بسیاری از افرادی که در غرب زندگی می کنند ، از وضعیت آن جوامع راضی نیستند، چنان که بسیاری از اندیشمندان غربی نیز نگرانی خود را از وضعیت آن دیار کتمان نکرده اند. بدیهی است اگر طالب علم خود را تنها به عالم منهای معارف دینی و سخنان الهی محدود نسازد ، می تواند برای انواع دیگر معرفت نیز ارزش قائل باشد و اینجاست که پای وحی و جهان بینی دینی در کار می آید.در احادیث اسلامی ، علم توام با ایمان وسیله عمران و سعادت معرفی شده است بنابراین ، باید از ابزارهای علم در پرتو جهان بینی دینی استفاده کرد . شرکت دانشمندان در طرحهایی که به تخریب محیط زیست یا نابودی انسان ها منجر شده است ، نشانه خوبی از علمی است که جهتگیری نادرست علم خبر می دهد. در حال حاضر، طبق ادعای موریس ویلکینز (برنده جایزه نوبل پزشکی در سال 1962) ، در حدود نیمی از دانشمندان و مهندسان در سطح جهان درگیر برنامه های مرتبط با جنگ (تسلیحاتی) هستند بررسی و تحقیق در مورد هستی بدون توجه به گفته ها و اشاراتی که در کتاب آسمانی او آمده است ما را تنها با دنیایی مکانیکی و چه بسا خشن روبرو می سازد که تنها هدف ما در این جهان سلطه بر آن و راحت تر ساختن زندگی دنیایی خود خواهد بود و فراتر از آن چیزی در کار نخواهد بود. اما اگر پیش فرض هر نگاهی به جهان این باشد که (لا موثر فی الوجودالا الله) نه تنها کشف امری جدید زندگی ما را راحت خواهد کرد بلکه دنیایی را برایمان می آفریند که بسیار لطیف و زیباست. از سوی دیگر داشتن دیدی الهی در تفسیر و تبیین وقایع عالم نیز نقشی بسزا در زندگی ما ایفای می کند، مثلا کسی که نگاه الهی نداشته باشد نگاهش به عالم تنها نگاهی ابزاری خواهد بود ، در نظر وی اشیاء و انسانها یک چیزند و تنها برای انجام کارها می باشند و از این رو، تمام تبیین های انجام گرفته از حقایق هستی بدین سمت و سو میل خواهد کرد و نتیجه این نگاه از بین رفتن انسان ها و حیوانها و ضایع شدن حقوق آنها خواهد بود. همین نگاه است که جنگها را پدید می آید و پیشرفت و تکنولوژی که قرار است در خدمت انسان باشد باعث مرگ انسان و سیاه شدن زندگی اش می گردد. همین امر است که باعث پدید آمدن علم سکولار (علم غیر دینی) می شود. توجه به دنیا بدون حضور گفتار الهی باعث می شود تا سراسر گفتار و اعمال ما در رفع نیازهای خود خواهانه و ابزار گرایانه قرار گیرد. در واقع رشد چشم و گوش بسته تکنولوژی و هراس ایجاد شده همراه آن و نیز آینده تاریک ترسیم گشته پیش رویش، همگی بخاطر نبود گفتار خدا و کنار نهادن آن از صفحه کشف حقایق و بهره برداری از آن است. خلاصه برای اینکه علم و تکنولوژی در خدمت انسان باشند و اینکه چنین دستاوردهایی بتواند انسان را به هدفی نیکو برساند باید در کنار گفتار خداوند قرار گیرند و سخنان و گفتار الهی همچون روحی در آن دمیده گردد تا جان بگیرد و از تعفن و دیوانگی رهایی یاید. احیاء گرایش به دین در غرب در جوامع غربی در حال حاضر گرایش بیشتری را به دین نسبت به قبل، مشاهده می کنیم. برای این مسأله می توان دلایل زیر رابیان کرد : الف)علم فارغ از اخلاق، حیات بشری را به خطر انداخته و جدایی بین دین و علم نقصانی در اولویت کاربرد دانش فنی ایجاد کرده است . ب)بسیاری از دانشمندان به محدودیت علم تجربی برای تعیین ماهیت و غایت عالم پی برده اند. ج)در مورد رفاهی که علم ایجاد کرده شکی نیست اما این رفاه موجب خوش بختی بشر نشده است و بشر در امور معنوی دچار مشکل شده است . شواهد احیاء الف)امروزه کتاب های زیادی راجع به رابطه دین و علم به نگارش در آمده است از جمله می توان کتاب فیزیک و خدا نوشته پل دیویس را نام برد که مورد اقبال عام فیزیکدانان واقع شد . ب)دانشگاه های کمبریج، آکسفورد و لیدز، کرسی علم و دین را تاٌسیس کرده اند . ج)تشکیل کنگره جهانی تلفیق علم و دین در هند در سال 1986 ،که بیش از 1100 فیزیکدان ،شیمیدان ، زیست شناس ، فیلسوف و ... عضو آنند. اسلام و علوم طبیعت در اینکه علم مورد نظر اسلام چیست بحث های زیادی صورت گرفته است مثلاٌ ملاصدرا می گوید لفظ علم مورد تشکیک است، کاربرد آن دارای شدت و ضعف است اما کلمه علم بر همه مصادیق آن صادق است اما اصل حاکم بر علوم و فنون اسلامی وحدت خالق و انسجام عالم خلقت است که باید مد نظر قرار بگیرد. در بینش اسلامی معیار مطلوب بودن یک علم ، مفید بودن آن است و معیار مفید بودن آن این است که انسان رابه سوی خدا سوق دهد و باعث رضای او شود. پس فرقی بین علوم دینی و طبیعی نیست و گستره علم مورد نظر اسلام همانگونه که در احادیث بیان شده کل علوم است . اطلبوا العلم ولو بالصین (علم را بیاموزید حتی اگر در چین باشد) العلم ضالة المؤمنین فخذوه ولو فی ایدی المشرکین (علم گمشده مؤمن است ، آن جذب کنید گر چه در نزد مشرکان باشد) بدیهی است که در این احادیث ، منظور، معارف خاص اسلامی نیست و تمام علوم را شامل می شود .از نظر اسلام هیچ علمی بالذات غیر مطبوع نیست و کاربرد علم است که مطبوعیت آن را تعیین می کند. اما مطالعه بالذات طبیعت مورد نظر نیست، بلکه هدف مشاهده آثار خلقت خداوندی و بهره مندی سازنده از امکانات طبیعی است . از دیدگاه قرآن، مطالعه پدیده های طبیعی، درس های زیادی مثل مبدأ و تحول اشیاء، وجود نظم و هماهنگی در خلقت، هدفداری در طبیعت، اهمیت انسان، نشان دادن امکان رستاخیز و استدلال بر یگانگی خداوند را به ما می آموزد. بنابراین از دیدگاه اسلام تفکر در طبیعت عبادت است . امام علی (ع) می فرماید: لا عبادة کالتفکر فی صنعت الله عزوجل(هیچ عبادتی مثل تفکر در صنع خدا نیست .( رابطه علم و دین در جهان بینی اسلامی چیست؟ در جهان بینی اسلامی علم وحیانی و علم اکتسابی هر دو یک هدف دارند و آن هم این که آثار و صفات خداوندی را بر ملا کنند. اما قرآن می گوید برای اینکه مطالعه طبیعت در رسیدن به خدا ارزشمند واقع شود به ایمان دینی نیاز است. به عبارتی دین چهارچوب وسنجشی برای طبیعت است . مجاری متداول برای شناخت طبیعت چیست؟ قرآن برای شناخت طبیعت روشهایی از جمله داده های حسی، تفکر و شهود را معرفی کرده است. منظور از داده های حسی گردش، سیر و مطالعه بر روی طبیعت است. تفکر در طبیعت از مواردی است که خدا در قرآن تأکید زیادی بر آن کرده است وسومین نوع شناخت شهود است که تنها در دسترس گروه از بندگان خداست. شهود در بالاترین سطح آن وحی و در پایین ترین مراتب همان الهامی است که عده زیادی از دانشمندان نیز در یافته های خود به آن اشاره کرده اند. آیا کل جهان از طریق کاوش های متداول علمی قابل فهم است؟ مکتب تجربه گرایی تاٌکید دارد که تنها راه شناخت طبیعت داده های حسی است و ما باید مفاهیم متافیزیکی را کنار بگذاریم . اما قرآن صریحاٌ این امر را رد می کند و تاٌکید دارد دانش انسان محدود است و به همه چیز دسترسی ندارد و انسان ها باید به واقعیات فوق طبیعی ایمان داشته باشند و ما نمی توانیم از طریق مطالعه عالم ماده راجع به عالم معنا وجهان دیگر شناخت پیدا کنیم .در سال های اخیر عده زیادی از دانشمندان نیز به این مسأله تأکید کرده اند و پذیرفته اند که باید به عالم متافیزیک ایمان بیاوریم. آیا علم به تنهایی جهان را توضیح می دهد؟ با توسعه علم جدید و توفیقات آن عده زیادی گفتند که علم تنها چاره بشر است و علم به تمام سؤالات پاسخ می گوید اما این تفکر در حال حاضر زیر سؤال است زیرا : الف) علم به یک سر ی از سؤالات اساسی ما پاسخ نداده، از جمله : ما چرا ساخته شده ایم ؟ ما برای چه اینجا هستیم ؟ ب) علم سؤالاتی را مطرح می کند که جوابی برای آنها ندارد مثل: قوانین فیزیک از کجا می آیند ؟ چرا قوانین طبیعت برای ما قابل فهم هستند؟ ج) علم نمی تواند مبنایی برای ارزش ها تعیین کند و .... اما از دیدگاه اسلامی، علم دارای چهارچوبی به نام جهان بینی اسلامی است که به تمام این سؤالات پاسخ می دهد .
عنوان سوال:

برای شناخت و درک قسمت های مختلف جهان چرا بیشتر گفتار خدا را برر سی کنیم تا اعمالش را؟ آیا کردار کمتر از گفتار مقدس و محترم است؟


پاسخ:

برای شناخت و درک قسمت های مختلف جهان چرا بیشتر گفتار خدا را برر سی کنیم تا اعمالش را؟ آیا کردار کمتر از گفتار مقدس و محترم است؟


آنچه به نظر می رسد این است که منظور از اعمال خداوند، جهان و اشیاء موجود در آن است و منظور از گفتار او ، کتاب آسمانی و فرمایش های امامان اوست. اما باید توجه داشت که آنها با یکدیگر پیوندی عمیق دارند و توجه به همین ارتباط میان آن دوست که ما را سریع تر و آسوده تر به درک هستی او می رساند.
چیزی که در جهان غرب روی می دهد پدید آمدن علمی جدا گشته از دین و گفتار الهی است که بدان علم سکولار می گویند. آنان تنها برای درک و شناخت جهان ، گفتار خداوند را به سویی نهادند و مستقیم به سراغ پدیده ها و اشیاء آن شتافتند و خود را از نوری که از آسمان به سویشان آمده بود محروم ساختند. آنان در این راه فقط به خود و قوای خویش تکیه کردند و در این مسیر تنها تجربه و قوای حسی را معتبر دیدند و آنچه نصیبشان گشت علمی برآمده از تجربه و حس بود و از یاد بردند که حقایق هستی را نمی توان با حس درک کرد و تجربه را به حقایق ورای حس راهی نیست.
دانشمندان به دنبال ماهیت دنیا هستند و اینکه چرا این اشیا در دنیا وجود دارند . آن ها برای تفسیر یافته هایشان به دنبال تصویری از جهان هستند تا بتوانند اعتقاداتشان را در آن جای دهند . به تفسیری که یک شخص یا مکتب درباره جهان دارد جهان بینی می گویند . جهان بینی مبتنی بر سه نوع است ؛ علمی ، فلسفی و دینی.
جهان بینی علمی بر مبنای یافته های علمی است ، علم به مفهوم علم تجربی و علوم انسانی مبتنی بر تجربه. علم تجربی مبتنی بر فر ضیه و آزمون است و این دو ارزش موقت دارند. جهان بینی فلسفی مبتنی بر یکسری اصول متافیزیکی است . این جهان بینی حوزه ای وسیع تر از جهان بینی علمی دارد و چهارچوبی برای جهان بینی علمی محسوبمی شود .
جهان بینی دینی مبتنی بر اصول بنیادی دین است ، در اسلام اساس جهان بینی توحید است.توحید در اسلام به خالص ترین شکل بیان شده است :لیس کمثله شی (چیزی شبیه خدا نیست) - الله الصمد (خدا بی نیازاست)
هدف علم از دیدگاه اسلام در بعد نظری کشف آیات الهی و در بعد عملی استفاده از امکاناتی است که خدا در اختیار بشر قرار داده است .اگر مطالعه طبیعت براساس جهان بینی دینی باشد علم دینی واگر فارغ از جهان بینی دینی باشد علم سکولار می نامیم.
در قرن نوزدهم مکتب پوزیتیویسم و دیگر مکاتب تجربه گرا رشد کردند و بر حوزه های آکادمیک حاکم گشتند و این وضعیتی است که هنوز هم ادامه دارد. متاسفانه درست در همان دوران رونق پوزیتیویسم بود که علم جدید به جهان اسلام راه یافت و با آن فلسفه های تجربه گرا را به جوامع اسلامی منتقل کرد ، بینشی که علوم را از متافیزیک خدا باور جدا می کرد. به این دلیل در جوامع اسلامی علم سکولار رایج شد و پرورش یافتگان دانشگاه ها عمدتا فارغ از تعلیم و تزکیه و بینش اسلامی بار آمدند و در محیطهای علمی آنها این ایده رواج یافت که علم در تعارض با دین است و یا این که علم کاملا از دین مستقل است و مطالب علمی را باید کلا از مطالب دینی جدا کرد. در حال حاضر، دین در دانشگاه های ما صرف نظر از بعضی ظواهر نقش جدی ندارد و در آموزش دانشگاهی ما به صورت ظاهر فقط بعد علمی قضایا منتقل می شود اما در واقع جریان های نهان فلسفی همراه با آموزش های آکادمیک منتقل می شوند و اینها هستند که در شکل گیری تفکر سکولاریستی نقش عمده داشته اند و دارند. بعضی علمای جوامع اسلامی فکر می کنند که چون غرب این همه آثار علمی و فنی را پدید آورده است ، پس ما هم اگر عینا به دنبال آنها برویم ، نجات پیدا می کنیم. در حالی که اگر ما خط مشی آنها را به جد دنبال کنیم ، تازه مثل جهان غرب می شویم که با وجود تصویری که در ذهن بسیاری از هموطنان روشنفکر ماست، جهان مطلوبی نیست.
بسیاری از افرادی که در غرب زندگی می کنند ، از وضعیت آن جوامع راضی نیستند، چنان که بسیاری از اندیشمندان غربی نیز نگرانی خود را از وضعیت آن دیار کتمان نکرده اند. بدیهی است اگر طالب علم خود را تنها به عالم منهای معارف دینی و سخنان الهی محدود نسازد ، می تواند برای انواع دیگر معرفت نیز ارزش قائل باشد و اینجاست که پای وحی و جهان بینی دینی در کار می آید.در احادیث اسلامی ، علم توام با ایمان وسیله عمران و سعادت معرفی شده است بنابراین ، باید از ابزارهای علم در پرتو جهان بینی دینی استفاده کرد . شرکت دانشمندان در طرحهایی که به تخریب محیط زیست یا نابودی انسان ها منجر شده است ، نشانه خوبی از علمی است که جهتگیری نادرست علم خبر می دهد.
در حال حاضر، طبق ادعای موریس ویلکینز (برنده جایزه نوبل پزشکی در سال 1962) ، در حدود نیمی از دانشمندان و مهندسان در سطح جهان درگیر برنامه های مرتبط با جنگ (تسلیحاتی) هستند
بررسی و تحقیق در مورد هستی بدون توجه به گفته ها و اشاراتی که در کتاب آسمانی او آمده است ما را تنها با دنیایی مکانیکی و چه بسا خشن روبرو می سازد که تنها هدف ما در این جهان سلطه بر آن و راحت تر ساختن زندگی دنیایی خود خواهد بود و فراتر از آن چیزی در کار نخواهد بود. اما اگر پیش فرض هر نگاهی به جهان این باشد که (لا موثر فی الوجودالا الله) نه تنها کشف امری جدید زندگی ما را راحت خواهد کرد بلکه دنیایی را برایمان می آفریند که بسیار لطیف و زیباست. از سوی دیگر داشتن دیدی الهی در تفسیر و تبیین وقایع عالم نیز نقشی بسزا در زندگی ما ایفای می کند، مثلا کسی که نگاه الهی نداشته باشد نگاهش به عالم تنها نگاهی ابزاری خواهد بود ، در نظر وی اشیاء و انسانها یک چیزند و تنها برای انجام کارها می باشند و از این رو، تمام تبیین های انجام گرفته از حقایق هستی بدین سمت و سو میل خواهد کرد و نتیجه این نگاه از بین رفتن انسان ها و حیوانها و ضایع شدن حقوق آنها خواهد بود. همین نگاه است که جنگها را پدید می آید و پیشرفت و تکنولوژی که قرار است در خدمت انسان باشد باعث مرگ انسان و سیاه شدن زندگی اش می گردد.
همین امر است که باعث پدید آمدن علم سکولار (علم غیر دینی) می شود. توجه به دنیا بدون حضور گفتار الهی باعث می شود تا سراسر گفتار و اعمال ما در رفع نیازهای خود خواهانه و ابزار گرایانه قرار گیرد. در واقع رشد چشم و گوش بسته تکنولوژی و هراس ایجاد شده همراه آن و نیز آینده تاریک ترسیم گشته پیش رویش، همگی بخاطر نبود گفتار خدا و کنار نهادن آن از صفحه کشف حقایق و بهره برداری از آن است.
خلاصه برای اینکه علم و تکنولوژی در خدمت انسان باشند و اینکه چنین دستاوردهایی بتواند انسان را به هدفی نیکو برساند باید در کنار گفتار خداوند قرار گیرند و سخنان و گفتار الهی همچون روحی در آن دمیده گردد تا جان بگیرد و از تعفن و دیوانگی رهایی یاید.
احیاء گرایش به دین در غرب
در جوامع غربی در حال حاضر گرایش بیشتری را به دین نسبت به قبل، مشاهده می کنیم. برای این مسأله می توان دلایل زیر رابیان کرد :
الف)علم فارغ از اخلاق، حیات بشری را به خطر انداخته و جدایی بین دین و علم نقصانی در اولویت کاربرد دانش فنی ایجاد کرده است .
ب)بسیاری از دانشمندان به محدودیت علم تجربی برای تعیین ماهیت و غایت عالم پی برده اند.
ج)در مورد رفاهی که علم ایجاد کرده شکی نیست اما این رفاه موجب خوش بختی بشر نشده است و بشر در امور معنوی دچار مشکل شده است .
شواهد احیاء
الف)امروزه کتاب های زیادی راجع به رابطه دین و علم به نگارش در آمده است از جمله می توان کتاب فیزیک و خدا نوشته پل دیویس را نام برد که مورد اقبال عام فیزیکدانان واقع شد .
ب)دانشگاه های کمبریج، آکسفورد و لیدز، کرسی علم و دین را تاٌسیس کرده اند .
ج)تشکیل کنگره جهانی تلفیق علم و دین در هند در سال 1986 ،که بیش از 1100 فیزیکدان ،شیمیدان ، زیست شناس ، فیلسوف و ... عضو آنند.
اسلام و علوم طبیعت
در اینکه علم مورد نظر اسلام چیست بحث های زیادی صورت گرفته است مثلاٌ ملاصدرا می گوید لفظ علم مورد تشکیک است، کاربرد آن دارای شدت و ضعف است اما کلمه علم بر همه مصادیق آن صادق است اما اصل حاکم بر علوم و فنون اسلامی وحدت خالق و انسجام عالم خلقت است که باید مد نظر قرار بگیرد.
در بینش اسلامی معیار مطلوب بودن یک علم ، مفید بودن آن است و معیار مفید بودن آن این است که انسان رابه سوی خدا سوق دهد و باعث رضای او شود. پس فرقی بین علوم دینی و طبیعی نیست و گستره علم مورد نظر اسلام همانگونه که در احادیث بیان شده کل علوم است .
اطلبوا العلم ولو بالصین (علم را بیاموزید حتی اگر در چین باشد)
العلم ضالة المؤمنین فخذوه ولو فی ایدی المشرکین (علم گمشده مؤمن است ، آن جذب کنید گر چه در نزد مشرکان باشد)
بدیهی است که در این احادیث ، منظور، معارف خاص اسلامی نیست و تمام علوم را شامل می شود .از نظر اسلام هیچ علمی بالذات غیر مطبوع نیست و کاربرد علم است که مطبوعیت آن را تعیین می کند. اما مطالعه بالذات طبیعت مورد نظر نیست، بلکه هدف مشاهده آثار خلقت خداوندی و بهره مندی سازنده از امکانات طبیعی است .
از دیدگاه قرآن، مطالعه پدیده های طبیعی، درس های زیادی مثل مبدأ و تحول اشیاء، وجود نظم و هماهنگی در خلقت، هدفداری در طبیعت، اهمیت انسان، نشان دادن امکان رستاخیز و استدلال بر یگانگی خداوند را به ما می آموزد. بنابراین از دیدگاه اسلام تفکر در طبیعت عبادت است .
امام علی (ع) می فرماید: لا عبادة کالتفکر فی صنعت الله عزوجل(هیچ عبادتی مثل تفکر در صنع خدا نیست .(
رابطه علم و دین در جهان بینی اسلامی چیست؟
در جهان بینی اسلامی علم وحیانی و علم اکتسابی هر دو یک هدف دارند و آن هم این که آثار و صفات خداوندی را بر ملا کنند. اما قرآن می گوید برای اینکه مطالعه طبیعت در رسیدن به خدا ارزشمند واقع شود به ایمان دینی نیاز است. به عبارتی دین چهارچوب وسنجشی برای طبیعت است .
مجاری متداول برای شناخت طبیعت چیست؟
قرآن برای شناخت طبیعت روشهایی از جمله داده های حسی، تفکر و شهود را معرفی کرده است. منظور از داده های حسی گردش، سیر و مطالعه بر روی طبیعت است. تفکر در طبیعت از مواردی است که خدا در قرآن تأکید زیادی بر آن کرده است وسومین نوع شناخت شهود است که تنها در دسترس گروه از بندگان خداست. شهود در بالاترین سطح آن وحی و در پایین ترین مراتب همان الهامی است که عده زیادی از دانشمندان نیز در یافته های خود به آن اشاره کرده اند.
آیا کل جهان از طریق کاوش های متداول علمی قابل فهم است؟
مکتب تجربه گرایی تاٌکید دارد که تنها راه شناخت طبیعت داده های حسی است و ما باید مفاهیم متافیزیکی را کنار بگذاریم . اما قرآن صریحاٌ این امر را رد می کند و تاٌکید دارد دانش انسان محدود است و به همه چیز دسترسی ندارد و انسان ها باید به واقعیات فوق طبیعی ایمان داشته باشند و ما نمی توانیم از طریق مطالعه عالم ماده راجع به عالم معنا وجهان دیگر شناخت پیدا کنیم .در سال های اخیر عده زیادی از دانشمندان نیز به این مسأله تأکید کرده اند و پذیرفته اند که باید به عالم متافیزیک ایمان بیاوریم.
آیا علم به تنهایی جهان را توضیح می دهد؟
با توسعه علم جدید و توفیقات آن عده زیادی گفتند که علم تنها چاره بشر است و علم به تمام سؤالات پاسخ می گوید اما این تفکر در حال حاضر زیر سؤال است زیرا :
الف) علم به یک سر ی از سؤالات اساسی ما پاسخ نداده، از جمله : ما چرا ساخته شده ایم ؟ ما برای چه اینجا هستیم ؟
ب) علم سؤالاتی را مطرح می کند که جوابی برای آنها ندارد مثل: قوانین فیزیک از کجا می آیند ؟ چرا قوانین طبیعت برای ما قابل فهم هستند؟
ج) علم نمی تواند مبنایی برای ارزش ها تعیین کند
و ....
اما از دیدگاه اسلامی، علم دارای چهارچوبی به نام جهان بینی اسلامی است که به تمام این سؤالات پاسخ می دهد .





1396@ - موتور جستجوی پرسش و پاسخ امین