برای شناخت و درک قسمت های مختلف جهان چرا بیشتر گفتار خدا را برر سی کنیم تا اعمالش را؟ آیا کردار کمتر از گفتار مقدس و محترم است؟ آنچه به نظر می رسد این است که منظور از اعمال خداوند، جهان و اشیاء موجود در آن است و منظور از گفتار او ، کتاب آسمانی و فرمایش های امامان اوست. اما باید توجه داشت که آنها با یکدیگر پیوندی عمیق دارند و توجه به همین ارتباط میان آن دوست که ما را سریع تر و آسوده تر به درک هستی او می رساند. چیزی که در جهان غرب روی می دهد پدید آمدن علمی جدا گشته از دین و گفتار الهی است که بدان علم سکولار می گویند. آنان تنها برای درک و شناخت جهان ، گفتار خداوند را به سویی نهادند و مستقیم به سراغ پدیده ها و اشیاء آن شتافتند و خود را از نوری که از آسمان به سویشان آمده بود محروم ساختند. آنان در این راه فقط به خود و قوای خویش تکیه کردند و در این مسیر تنها تجربه و قوای حسی را معتبر دیدند و آنچه نصیبشان گشت علمی برآمده از تجربه و حس بود و از یاد بردند که حقایق هستی را نمی توان با حس درک کرد و تجربه را به حقایق ورای حس راهی نیست. دانشمندان به دنبال ماهیت دنیا هستند و اینکه چرا این اشیا در دنیا وجود دارند . آن ها برای تفسیر یافته هایشان به دنبال تصویری از جهان هستند تا بتوانند اعتقاداتشان را در آن جای دهند . به تفسیری که یک شخص یا مکتب درباره جهان دارد جهان بینی می گویند . جهان بینی مبتنی بر سه نوع است ؛ علمی ، فلسفی و دینی. جهان بینی علمی بر مبنای یافته های علمی است ، علم به مفهوم علم تجربی و علوم انسانی مبتنی بر تجربه. علم تجربی مبتنی بر فر ضیه و آزمون است و این دو ارزش موقت دارند. جهان بینی فلسفی مبتنی بر یکسری اصول متافیزیکی است . این جهان بینی حوزه ای وسیع تر از جهان بینی علمی دارد و چهارچوبی برای جهان بینی علمی محسوبمی شود . جهان بینی دینی مبتنی بر اصول بنیادی دین است ، در اسلام اساس جهان بینی توحید است.توحید در اسلام به خالص ترین شکل بیان شده است :لیس کمثله شی (چیزی شبیه خدا نیست) - الله الصمد (خدا بی نیازاست) هدف علم از دیدگاه اسلام در بعد نظری کشف آیات الهی و در بعد عملی استفاده از امکاناتی است که خدا در اختیار بشر قرار داده است .اگر مطالعه طبیعت براساس جهان بینی دینی باشد علم دینی واگر فارغ از جهان بینی دینی باشد علم سکولار می نامیم. در قرن نوزدهم مکتب پوزیتیویسم و دیگر مکاتب تجربه گرا رشد کردند و بر حوزه های آکادمیک حاکم گشتند و این وضعیتی است که هنوز هم ادامه دارد. متاسفانه درست در همان دوران رونق پوزیتیویسم بود که علم جدید به جهان اسلام راه یافت و با آن فلسفه های تجربه گرا را به جوامع اسلامی منتقل کرد ، بینشی که علوم را از متافیزیک خدا باور جدا می کرد. به این دلیل در جوامع اسلامی علم سکولار رایج شد و پرورش یافتگان دانشگاه ها عمدتا فارغ از تعلیم و تزکیه و بینش اسلامی بار آمدند و در محیطهای علمی آنها این ایده رواج یافت که علم در تعارض با دین است و یا این که علم کاملا از دین مستقل است و مطالب علمی را باید کلا از مطالب دینی جدا کرد. در حال حاضر، دین در دانشگاه های ما صرف نظر از بعضی ظواهر نقش جدی ندارد و در آموزش دانشگاهی ما به صورت ظاهر فقط بعد علمی قضایا منتقل می شود اما در واقع جریان های نهان فلسفی همراه با آموزش های آکادمیک منتقل می شوند و اینها هستند که در شکل گیری تفکر سکولاریستی نقش عمده داشته اند و دارند. بعضی علمای جوامع اسلامی فکر می کنند که چون غرب این همه آثار علمی و فنی را پدید آورده است ، پس ما هم اگر عینا به دنبال آنها برویم ، نجات پیدا می کنیم. در حالی که اگر ما خط مشی آنها را به جد دنبال کنیم ، تازه مثل جهان غرب می شویم که با وجود تصویری که در ذهن بسیاری از هموطنان روشنفکر ماست، جهان مطلوبی نیست. بسیاری از افرادی که در غرب زندگی می کنند ، از وضعیت آن جوامع راضی نیستند، چنان که بسیاری از اندیشمندان غربی نیز نگرانی خود را از وضعیت آن دیار کتمان نکرده اند. بدیهی است اگر طالب علم خود را تنها به عالم منهای معارف دینی و سخنان الهی محدود نسازد ، می تواند برای انواع دیگر معرفت نیز ارزش قائل باشد و اینجاست که پای وحی و جهان بینی دینی در کار می آید.در احادیث اسلامی ، علم توام با ایمان وسیله عمران و سعادت معرفی شده است بنابراین ، باید از ابزارهای علم در پرتو جهان بینی دینی استفاده کرد . شرکت دانشمندان در طرحهایی که به تخریب محیط زیست یا نابودی انسان ها منجر شده است ، نشانه خوبی از علمی است که جهتگیری نادرست علم خبر می دهد. در حال حاضر، طبق ادعای موریس ویلکینز (برنده جایزه نوبل پزشکی در سال 1962) ، در حدود نیمی از دانشمندان و مهندسان در سطح جهان درگیر برنامه های مرتبط با جنگ (تسلیحاتی) هستند بررسی و تحقیق در مورد هستی بدون توجه به گفته ها و اشاراتی که در کتاب آسمانی او آمده است ما را تنها با دنیایی مکانیکی و چه بسا خشن روبرو می سازد که تنها هدف ما در این جهان سلطه بر آن و راحت تر ساختن زندگی دنیایی خود خواهد بود و فراتر از آن چیزی در کار نخواهد بود. اما اگر پیش فرض هر نگاهی به جهان این باشد که (لا موثر فی الوجودالا الله) نه تنها کشف امری جدید زندگی ما را راحت خواهد کرد بلکه دنیایی را برایمان می آفریند که بسیار لطیف و زیباست. از سوی دیگر داشتن دیدی الهی در تفسیر و تبیین وقایع عالم نیز نقشی بسزا در زندگی ما ایفای می کند، مثلا کسی که نگاه الهی نداشته باشد نگاهش به عالم تنها نگاهی ابزاری خواهد بود ، در نظر وی اشیاء و انسانها یک چیزند و تنها برای انجام کارها می باشند و از این رو، تمام تبیین های انجام گرفته از حقایق هستی بدین سمت و سو میل خواهد کرد و نتیجه این نگاه از بین رفتن انسان ها و حیوانها و ضایع شدن حقوق آنها خواهد بود. همین نگاه است که جنگها را پدید می آید و پیشرفت و تکنولوژی که قرار است در خدمت انسان باشد باعث مرگ انسان و سیاه شدن زندگی اش می گردد. همین امر است که باعث پدید آمدن علم سکولار (علم غیر دینی) می شود. توجه به دنیا بدون حضور گفتار الهی باعث می شود تا سراسر گفتار و اعمال ما در رفع نیازهای خود خواهانه و ابزار گرایانه قرار گیرد. در واقع رشد چشم و گوش بسته تکنولوژی و هراس ایجاد شده همراه آن و نیز آینده تاریک ترسیم گشته پیش رویش، همگی بخاطر نبود گفتار خدا و کنار نهادن آن از صفحه کشف حقایق و بهره برداری از آن است. خلاصه برای اینکه علم و تکنولوژی در خدمت انسان باشند و اینکه چنین دستاوردهایی بتواند انسان را به هدفی نیکو برساند باید در کنار گفتار خداوند قرار گیرند و سخنان و گفتار الهی همچون روحی در آن دمیده گردد تا جان بگیرد و از تعفن و دیوانگی رهایی یاید. احیاء گرایش به دین در غرب در جوامع غربی در حال حاضر گرایش بیشتری را به دین نسبت به قبل، مشاهده می کنیم. برای این مسأله می توان دلایل زیر رابیان کرد : الف)علم فارغ از اخلاق، حیات بشری را به خطر انداخته و جدایی بین دین و علم نقصانی در اولویت کاربرد دانش فنی ایجاد کرده است . ب)بسیاری از دانشمندان به محدودیت علم تجربی برای تعیین ماهیت و غایت عالم پی برده اند. ج)در مورد رفاهی که علم ایجاد کرده شکی نیست اما این رفاه موجب خوش بختی بشر نشده است و بشر در امور معنوی دچار مشکل شده است . شواهد احیاء الف)امروزه کتاب های زیادی راجع به رابطه دین و علم به نگارش در آمده است از جمله می توان کتاب فیزیک و خدا نوشته پل دیویس را نام برد که مورد اقبال عام فیزیکدانان واقع شد . ب)دانشگاه های کمبریج، آکسفورد و لیدز، کرسی علم و دین را تاٌسیس کرده اند . ج)تشکیل کنگره جهانی تلفیق علم و دین در هند در سال 1986 ،که بیش از 1100 فیزیکدان ،شیمیدان ، زیست شناس ، فیلسوف و ... عضو آنند. اسلام و علوم طبیعت در اینکه علم مورد نظر اسلام چیست بحث های زیادی صورت گرفته است مثلاٌ ملاصدرا می گوید لفظ علم مورد تشکیک است، کاربرد آن دارای شدت و ضعف است اما کلمه علم بر همه مصادیق آن صادق است اما اصل حاکم بر علوم و فنون اسلامی وحدت خالق و انسجام عالم خلقت است که باید مد نظر قرار بگیرد. در بینش اسلامی معیار مطلوب بودن یک علم ، مفید بودن آن است و معیار مفید بودن آن این است که انسان رابه سوی خدا سوق دهد و باعث رضای او شود. پس فرقی بین علوم دینی و طبیعی نیست و گستره علم مورد نظر اسلام همانگونه که در احادیث بیان شده کل علوم است . اطلبوا العلم ولو بالصین (علم را بیاموزید حتی اگر در چین باشد) العلم ضالة المؤمنین فخذوه ولو فی ایدی المشرکین (علم گمشده مؤمن است ، آن جذب کنید گر چه در نزد مشرکان باشد) بدیهی است که در این احادیث ، منظور، معارف خاص اسلامی نیست و تمام علوم را شامل می شود .از نظر اسلام هیچ علمی بالذات غیر مطبوع نیست و کاربرد علم است که مطبوعیت آن را تعیین می کند. اما مطالعه بالذات طبیعت مورد نظر نیست، بلکه هدف مشاهده آثار خلقت خداوندی و بهره مندی سازنده از امکانات طبیعی است . از دیدگاه قرآن، مطالعه پدیده های طبیعی، درس های زیادی مثل مبدأ و تحول اشیاء، وجود نظم و هماهنگی در خلقت، هدفداری در طبیعت، اهمیت انسان، نشان دادن امکان رستاخیز و استدلال بر یگانگی خداوند را به ما می آموزد. بنابراین از دیدگاه اسلام تفکر در طبیعت عبادت است . امام علی (ع) می فرماید: لا عبادة کالتفکر فی صنعت الله عزوجل(هیچ عبادتی مثل تفکر در صنع خدا نیست .( رابطه علم و دین در جهان بینی اسلامی چیست؟ در جهان بینی اسلامی علم وحیانی و علم اکتسابی هر دو یک هدف دارند و آن هم این که آثار و صفات خداوندی را بر ملا کنند. اما قرآن می گوید برای اینکه مطالعه طبیعت در رسیدن به خدا ارزشمند واقع شود به ایمان دینی نیاز است. به عبارتی دین چهارچوب وسنجشی برای طبیعت است . مجاری متداول برای شناخت طبیعت چیست؟ قرآن برای شناخت طبیعت روشهایی از جمله داده های حسی، تفکر و شهود را معرفی کرده است. منظور از داده های حسی گردش، سیر و مطالعه بر روی طبیعت است. تفکر در طبیعت از مواردی است که خدا در قرآن تأکید زیادی بر آن کرده است وسومین نوع شناخت شهود است که تنها در دسترس گروه از بندگان خداست. شهود در بالاترین سطح آن وحی و در پایین ترین مراتب همان الهامی است که عده زیادی از دانشمندان نیز در یافته های خود به آن اشاره کرده اند. آیا کل جهان از طریق کاوش های متداول علمی قابل فهم است؟ مکتب تجربه گرایی تاٌکید دارد که تنها راه شناخت طبیعت داده های حسی است و ما باید مفاهیم متافیزیکی را کنار بگذاریم . اما قرآن صریحاٌ این امر را رد می کند و تاٌکید دارد دانش انسان محدود است و به همه چیز دسترسی ندارد و انسان ها باید به واقعیات فوق طبیعی ایمان داشته باشند و ما نمی توانیم از طریق مطالعه عالم ماده راجع به عالم معنا وجهان دیگر شناخت پیدا کنیم .در سال های اخیر عده زیادی از دانشمندان نیز به این مسأله تأکید کرده اند و پذیرفته اند که باید به عالم متافیزیک ایمان بیاوریم. آیا علم به تنهایی جهان را توضیح می دهد؟ با توسعه علم جدید و توفیقات آن عده زیادی گفتند که علم تنها چاره بشر است و علم به تمام سؤالات پاسخ می گوید اما این تفکر در حال حاضر زیر سؤال است زیرا : الف) علم به یک سر ی از سؤالات اساسی ما پاسخ نداده، از جمله : ما چرا ساخته شده ایم ؟ ما برای چه اینجا هستیم ؟ ب) علم سؤالاتی را مطرح می کند که جوابی برای آنها ندارد مثل: قوانین فیزیک از کجا می آیند ؟ چرا قوانین طبیعت برای ما قابل فهم هستند؟ ج) علم نمی تواند مبنایی برای ارزش ها تعیین کند و .... اما از دیدگاه اسلامی، علم دارای چهارچوبی به نام جهان بینی اسلامی است که به تمام این سؤالات پاسخ می دهد .
برای شناخت و درک قسمت های مختلف جهان چرا بیشتر گفتار خدا را برر سی کنیم تا اعمالش را؟ آیا کردار کمتر از گفتار مقدس و محترم است؟
برای شناخت و درک قسمت های مختلف جهان چرا بیشتر گفتار خدا را برر سی کنیم تا اعمالش را؟ آیا کردار کمتر از گفتار مقدس و محترم است؟
آنچه به نظر می رسد این است که منظور از اعمال خداوند، جهان و اشیاء موجود در آن است و منظور از گفتار او ، کتاب آسمانی و فرمایش های امامان اوست. اما باید توجه داشت که آنها با یکدیگر پیوندی عمیق دارند و توجه به همین ارتباط میان آن دوست که ما را سریع تر و آسوده تر به درک هستی او می رساند.
چیزی که در جهان غرب روی می دهد پدید آمدن علمی جدا گشته از دین و گفتار الهی است که بدان علم سکولار می گویند. آنان تنها برای درک و شناخت جهان ، گفتار خداوند را به سویی نهادند و مستقیم به سراغ پدیده ها و اشیاء آن شتافتند و خود را از نوری که از آسمان به سویشان آمده بود محروم ساختند. آنان در این راه فقط به خود و قوای خویش تکیه کردند و در این مسیر تنها تجربه و قوای حسی را معتبر دیدند و آنچه نصیبشان گشت علمی برآمده از تجربه و حس بود و از یاد بردند که حقایق هستی را نمی توان با حس درک کرد و تجربه را به حقایق ورای حس راهی نیست.
دانشمندان به دنبال ماهیت دنیا هستند و اینکه چرا این اشیا در دنیا وجود دارند . آن ها برای تفسیر یافته هایشان به دنبال تصویری از جهان هستند تا بتوانند اعتقاداتشان را در آن جای دهند . به تفسیری که یک شخص یا مکتب درباره جهان دارد جهان بینی می گویند . جهان بینی مبتنی بر سه نوع است ؛ علمی ، فلسفی و دینی.
جهان بینی علمی بر مبنای یافته های علمی است ، علم به مفهوم علم تجربی و علوم انسانی مبتنی بر تجربه. علم تجربی مبتنی بر فر ضیه و آزمون است و این دو ارزش موقت دارند. جهان بینی فلسفی مبتنی بر یکسری اصول متافیزیکی است . این جهان بینی حوزه ای وسیع تر از جهان بینی علمی دارد و چهارچوبی برای جهان بینی علمی محسوبمی شود .
جهان بینی دینی مبتنی بر اصول بنیادی دین است ، در اسلام اساس جهان بینی توحید است.توحید در اسلام به خالص ترین شکل بیان شده است :لیس کمثله شی (چیزی شبیه خدا نیست) - الله الصمد (خدا بی نیازاست)
هدف علم از دیدگاه اسلام در بعد نظری کشف آیات الهی و در بعد عملی استفاده از امکاناتی است که خدا در اختیار بشر قرار داده است .اگر مطالعه طبیعت براساس جهان بینی دینی باشد علم دینی واگر فارغ از جهان بینی دینی باشد علم سکولار می نامیم.
در قرن نوزدهم مکتب پوزیتیویسم و دیگر مکاتب تجربه گرا رشد کردند و بر حوزه های آکادمیک حاکم گشتند و این وضعیتی است که هنوز هم ادامه دارد. متاسفانه درست در همان دوران رونق پوزیتیویسم بود که علم جدید به جهان اسلام راه یافت و با آن فلسفه های تجربه گرا را به جوامع اسلامی منتقل کرد ، بینشی که علوم را از متافیزیک خدا باور جدا می کرد. به این دلیل در جوامع اسلامی علم سکولار رایج شد و پرورش یافتگان دانشگاه ها عمدتا فارغ از تعلیم و تزکیه و بینش اسلامی بار آمدند و در محیطهای علمی آنها این ایده رواج یافت که علم در تعارض با دین است و یا این که علم کاملا از دین مستقل است و مطالب علمی را باید کلا از مطالب دینی جدا کرد. در حال حاضر، دین در دانشگاه های ما صرف نظر از بعضی ظواهر نقش جدی ندارد و در آموزش دانشگاهی ما به صورت ظاهر فقط بعد علمی قضایا منتقل می شود اما در واقع جریان های نهان فلسفی همراه با آموزش های آکادمیک منتقل می شوند و اینها هستند که در شکل گیری تفکر سکولاریستی نقش عمده داشته اند و دارند. بعضی علمای جوامع اسلامی فکر می کنند که چون غرب این همه آثار علمی و فنی را پدید آورده است ، پس ما هم اگر عینا به دنبال آنها برویم ، نجات پیدا می کنیم. در حالی که اگر ما خط مشی آنها را به جد دنبال کنیم ، تازه مثل جهان غرب می شویم که با وجود تصویری که در ذهن بسیاری از هموطنان روشنفکر ماست، جهان مطلوبی نیست.
بسیاری از افرادی که در غرب زندگی می کنند ، از وضعیت آن جوامع راضی نیستند، چنان که بسیاری از اندیشمندان غربی نیز نگرانی خود را از وضعیت آن دیار کتمان نکرده اند. بدیهی است اگر طالب علم خود را تنها به عالم منهای معارف دینی و سخنان الهی محدود نسازد ، می تواند برای انواع دیگر معرفت نیز ارزش قائل باشد و اینجاست که پای وحی و جهان بینی دینی در کار می آید.در احادیث اسلامی ، علم توام با ایمان وسیله عمران و سعادت معرفی شده است بنابراین ، باید از ابزارهای علم در پرتو جهان بینی دینی استفاده کرد . شرکت دانشمندان در طرحهایی که به تخریب محیط زیست یا نابودی انسان ها منجر شده است ، نشانه خوبی از علمی است که جهتگیری نادرست علم خبر می دهد.
در حال حاضر، طبق ادعای موریس ویلکینز (برنده جایزه نوبل پزشکی در سال 1962) ، در حدود نیمی از دانشمندان و مهندسان در سطح جهان درگیر برنامه های مرتبط با جنگ (تسلیحاتی) هستند
بررسی و تحقیق در مورد هستی بدون توجه به گفته ها و اشاراتی که در کتاب آسمانی او آمده است ما را تنها با دنیایی مکانیکی و چه بسا خشن روبرو می سازد که تنها هدف ما در این جهان سلطه بر آن و راحت تر ساختن زندگی دنیایی خود خواهد بود و فراتر از آن چیزی در کار نخواهد بود. اما اگر پیش فرض هر نگاهی به جهان این باشد که (لا موثر فی الوجودالا الله) نه تنها کشف امری جدید زندگی ما را راحت خواهد کرد بلکه دنیایی را برایمان می آفریند که بسیار لطیف و زیباست. از سوی دیگر داشتن دیدی الهی در تفسیر و تبیین وقایع عالم نیز نقشی بسزا در زندگی ما ایفای می کند، مثلا کسی که نگاه الهی نداشته باشد نگاهش به عالم تنها نگاهی ابزاری خواهد بود ، در نظر وی اشیاء و انسانها یک چیزند و تنها برای انجام کارها می باشند و از این رو، تمام تبیین های انجام گرفته از حقایق هستی بدین سمت و سو میل خواهد کرد و نتیجه این نگاه از بین رفتن انسان ها و حیوانها و ضایع شدن حقوق آنها خواهد بود. همین نگاه است که جنگها را پدید می آید و پیشرفت و تکنولوژی که قرار است در خدمت انسان باشد باعث مرگ انسان و سیاه شدن زندگی اش می گردد.
همین امر است که باعث پدید آمدن علم سکولار (علم غیر دینی) می شود. توجه به دنیا بدون حضور گفتار الهی باعث می شود تا سراسر گفتار و اعمال ما در رفع نیازهای خود خواهانه و ابزار گرایانه قرار گیرد. در واقع رشد چشم و گوش بسته تکنولوژی و هراس ایجاد شده همراه آن و نیز آینده تاریک ترسیم گشته پیش رویش، همگی بخاطر نبود گفتار خدا و کنار نهادن آن از صفحه کشف حقایق و بهره برداری از آن است.
خلاصه برای اینکه علم و تکنولوژی در خدمت انسان باشند و اینکه چنین دستاوردهایی بتواند انسان را به هدفی نیکو برساند باید در کنار گفتار خداوند قرار گیرند و سخنان و گفتار الهی همچون روحی در آن دمیده گردد تا جان بگیرد و از تعفن و دیوانگی رهایی یاید.
احیاء گرایش به دین در غرب
در جوامع غربی در حال حاضر گرایش بیشتری را به دین نسبت به قبل، مشاهده می کنیم. برای این مسأله می توان دلایل زیر رابیان کرد :
الف)علم فارغ از اخلاق، حیات بشری را به خطر انداخته و جدایی بین دین و علم نقصانی در اولویت کاربرد دانش فنی ایجاد کرده است .
ب)بسیاری از دانشمندان به محدودیت علم تجربی برای تعیین ماهیت و غایت عالم پی برده اند.
ج)در مورد رفاهی که علم ایجاد کرده شکی نیست اما این رفاه موجب خوش بختی بشر نشده است و بشر در امور معنوی دچار مشکل شده است .
شواهد احیاء
الف)امروزه کتاب های زیادی راجع به رابطه دین و علم به نگارش در آمده است از جمله می توان کتاب فیزیک و خدا نوشته پل دیویس را نام برد که مورد اقبال عام فیزیکدانان واقع شد .
ب)دانشگاه های کمبریج، آکسفورد و لیدز، کرسی علم و دین را تاٌسیس کرده اند .
ج)تشکیل کنگره جهانی تلفیق علم و دین در هند در سال 1986 ،که بیش از 1100 فیزیکدان ،شیمیدان ، زیست شناس ، فیلسوف و ... عضو آنند.
اسلام و علوم طبیعت
در اینکه علم مورد نظر اسلام چیست بحث های زیادی صورت گرفته است مثلاٌ ملاصدرا می گوید لفظ علم مورد تشکیک است، کاربرد آن دارای شدت و ضعف است اما کلمه علم بر همه مصادیق آن صادق است اما اصل حاکم بر علوم و فنون اسلامی وحدت خالق و انسجام عالم خلقت است که باید مد نظر قرار بگیرد.
در بینش اسلامی معیار مطلوب بودن یک علم ، مفید بودن آن است و معیار مفید بودن آن این است که انسان رابه سوی خدا سوق دهد و باعث رضای او شود. پس فرقی بین علوم دینی و طبیعی نیست و گستره علم مورد نظر اسلام همانگونه که در احادیث بیان شده کل علوم است .
اطلبوا العلم ولو بالصین (علم را بیاموزید حتی اگر در چین باشد)
العلم ضالة المؤمنین فخذوه ولو فی ایدی المشرکین (علم گمشده مؤمن است ، آن جذب کنید گر چه در نزد مشرکان باشد)
بدیهی است که در این احادیث ، منظور، معارف خاص اسلامی نیست و تمام علوم را شامل می شود .از نظر اسلام هیچ علمی بالذات غیر مطبوع نیست و کاربرد علم است که مطبوعیت آن را تعیین می کند. اما مطالعه بالذات طبیعت مورد نظر نیست، بلکه هدف مشاهده آثار خلقت خداوندی و بهره مندی سازنده از امکانات طبیعی است .
از دیدگاه قرآن، مطالعه پدیده های طبیعی، درس های زیادی مثل مبدأ و تحول اشیاء، وجود نظم و هماهنگی در خلقت، هدفداری در طبیعت، اهمیت انسان، نشان دادن امکان رستاخیز و استدلال بر یگانگی خداوند را به ما می آموزد. بنابراین از دیدگاه اسلام تفکر در طبیعت عبادت است .
امام علی (ع) می فرماید: لا عبادة کالتفکر فی صنعت الله عزوجل(هیچ عبادتی مثل تفکر در صنع خدا نیست .(
رابطه علم و دین در جهان بینی اسلامی چیست؟
در جهان بینی اسلامی علم وحیانی و علم اکتسابی هر دو یک هدف دارند و آن هم این که آثار و صفات خداوندی را بر ملا کنند. اما قرآن می گوید برای اینکه مطالعه طبیعت در رسیدن به خدا ارزشمند واقع شود به ایمان دینی نیاز است. به عبارتی دین چهارچوب وسنجشی برای طبیعت است .
مجاری متداول برای شناخت طبیعت چیست؟
قرآن برای شناخت طبیعت روشهایی از جمله داده های حسی، تفکر و شهود را معرفی کرده است. منظور از داده های حسی گردش، سیر و مطالعه بر روی طبیعت است. تفکر در طبیعت از مواردی است که خدا در قرآن تأکید زیادی بر آن کرده است وسومین نوع شناخت شهود است که تنها در دسترس گروه از بندگان خداست. شهود در بالاترین سطح آن وحی و در پایین ترین مراتب همان الهامی است که عده زیادی از دانشمندان نیز در یافته های خود به آن اشاره کرده اند.
آیا کل جهان از طریق کاوش های متداول علمی قابل فهم است؟
مکتب تجربه گرایی تاٌکید دارد که تنها راه شناخت طبیعت داده های حسی است و ما باید مفاهیم متافیزیکی را کنار بگذاریم . اما قرآن صریحاٌ این امر را رد می کند و تاٌکید دارد دانش انسان محدود است و به همه چیز دسترسی ندارد و انسان ها باید به واقعیات فوق طبیعی ایمان داشته باشند و ما نمی توانیم از طریق مطالعه عالم ماده راجع به عالم معنا وجهان دیگر شناخت پیدا کنیم .در سال های اخیر عده زیادی از دانشمندان نیز به این مسأله تأکید کرده اند و پذیرفته اند که باید به عالم متافیزیک ایمان بیاوریم.
آیا علم به تنهایی جهان را توضیح می دهد؟
با توسعه علم جدید و توفیقات آن عده زیادی گفتند که علم تنها چاره بشر است و علم به تمام سؤالات پاسخ می گوید اما این تفکر در حال حاضر زیر سؤال است زیرا :
الف) علم به یک سر ی از سؤالات اساسی ما پاسخ نداده، از جمله : ما چرا ساخته شده ایم ؟ ما برای چه اینجا هستیم ؟
ب) علم سؤالاتی را مطرح می کند که جوابی برای آنها ندارد مثل: قوانین فیزیک از کجا می آیند ؟ چرا قوانین طبیعت برای ما قابل فهم هستند؟
ج) علم نمی تواند مبنایی برای ارزش ها تعیین کند
و ....
اما از دیدگاه اسلامی، علم دارای چهارچوبی به نام جهان بینی اسلامی است که به تمام این سؤالات پاسخ می دهد .
- [سایر] تصدیق بلا تصور محال است، ام ما چگونه با اینکه خداوند ، ملائکه جهان و نیز ذاتیات موجودات و کنه حقیقی آنها را نمی دانیم آنها را تعریف و به آنها شناخت پیدا می کنیم؟
- [سایر] سلام. فرض کنیم که کل این جهان هستی دارای یک خدا باشد که با برهانهای مختلف اثبات شده است. اما ممکن است خدایان متعددی در جهانهای هستی مختلف وجود داشته باشند، جهانیان را بین خود قسمت کرده باشند و هر جهانی را یک خدا اداره میکند و خدایان دیگر کاری به حوزهی استحفاظی خدای جهان ما ندارند و برای خلایق خود خدای واحد هستند. مثل ما که الله را خدای واحد میپنداریم، آنها هم خدایشان برای آنها اینگونه باشد. به نظر بنده این فرض قابل انکار نیست. شما جوابی دارید؟
- [سایر] امام صادق(ع) فرمودهاند: (هر کس خدا را با توهمات قلبی بشناسد شریک برای او قرار داده است و هر کس وی را با اسم نه به معنا بشناسد کاستی و نقص وی را پذیرفته است. چون اسمها حادث هستند و بعداً بهوجود آمدهاند (ذات مقدس خدا قدیم است). و هر کس اسم را به همراه معنای پرستش کند (نام ) را شریک خدا قرار داده است. و هر کس به معنا نه به واسطه ادراک بلکه به واسطه صفات برسد ایمان خود را به شیئی غایب احاله داده است. و هر کس صفت و موصوف را بپرستد توحید را باطل نموده است و هر کس موصوف را به صفت اضافه کند (به وسیله صفت موصوف را بشناسد) بزرگ را کوچک شمرده و خدا را چنان که شایسته است نشناخته است. سپس در پاسخ این سؤال که (پس راه رسیدن به توحید چیست ؟) فرمودند: راه جستجو و بررسی باز است و بیرون رفتن از این بن بستها ممکن. شناخت چیزی که حاضر است بر شناخت صفات وی مقدم است. ولی شناخت صفت شیء غایب بر ذات خود او مقدم است (و چون خدا حاضر است پس ابتدا باید وی را شناخت سپس موجود دیگر را. آیا ممکن است این فرمایش امام را توضیح دهید و بیان کنید چون برای ما قابل فهم نبود.
- [سایر] خبردار شدم که گفتار ذیل توسط امام خمینی بیان گردیده است: (ما ایران را ستایش نمی کنیم، ما خدا را ستایش و عبادت می کنیم؛ چرا که میهن پرستی نام دیگری است برای الحاد. من می گویم بگذارید تا این سرزمین (ایران) بسوزد. من می گویم تا این سرزمین ناپدید شود. در صورتی که اسلام فاتحانه در باقی جهان پدیدار خواهد شد). (روزنامه آمریکا، بخش فاجعه در ایران -سال 1989-، توسط امیر طاهری، ص 269 -به نقل از لانه جاسوسی، قم، سال 1980). 1. آیا مطلب فوق توسط امام خمینی -در طی یک سخنرانی در قم و در سال 1980- ایراد گردیده است؟ 2. نظر امام خمینی در خصوص ناسیونالیسم (ملت گرایی) چیست؟
- [سایر] آیا می توانید به من بگویید، زمانی که یک شخص به دامن اسلام بر می گردد ، می دانم که باید به خدا و پیامبر اسلام و ملائکه اعتقاد داشته باشد، اما همچنین شنیده ام که آنها باید نسبت به پنج رکن معرفت داشته باشند و آنها را فهم کنند و همچنین از آنان آنچه به عنوان یک مسلمان انتظار می رود انجام دهند و شناخت داشته باشند. حال اگر آنها این را درک کنند اما مثلاً نماز را انجام ندهند، آیا باز هنوز مسلمان محسوب می شوند؟ همچنین من در جایی خوانده ام که 1.2 میلیارد مسلمان در جهان وجود دارد اما بعضی اینگونه فکر می کنند که این تصویر درستی نیست، زیرا خیلی از اینان عملاً مسلمان نیستند و اعمال اسلامی را بجا نمی آورند و جهل و نادانی را پیشه خود ساخته اند. آیا آنها هنوز به عنوان یک مسلمان لحاظ می شوند؟
- [سایر] خداوند متعال چرا این جهان را خلق نموده است؟ معمولاً جواب این است که مخلوقات عالم مخصوصاً انسانها خدا را بشناسند و او را پرستش نمایند. من فکر میکنم که خداوند متعال جهان هستی را خلق نمود تا ما حضرت محمد(ص) و اهل بیت(ع) را بشناسیم. اگر نظر دوم درست است چرا خدا کارهای زجردهنده را نسبت به آنان انجام داد و اگر اولی درست است چرا آنان را مورد اذیت و آزار قرار داد؟ از یک طرف ما میگوییم که حضرت و خاندان ایشان محبوبترین بندگان نزد خدا هستند و از طرفی سختترین کارها را نسبت به آنان انجام داده است. چرا؟ چرا ما مجرمین خاکی را ساخت و برای هدایت ما به راه راست انوار خود یعنی حضرت و خاندان وی را در بدترین وضعیت قرار داد؟ این مطلب شبیه تمییز کردن گل رز با زغال است. چرا خدا راه درد و رنج در این دنیا را انتخاب نموده است؟ معلوم میشود خدا درد و رنج و زشتی را دوست میدارد و سنت وی بر این استوار است آیا این نحوه تعامل خدا است با کسانی که آنان را دوست میدارد؟ خدا واقعاً چه میخواهد؟ زندگی من در حال حاضر خیلی بحرانی است شاید برای اینکه میخواهم در نظر خدا خوب باشم از اینرو این همه نوع مشکل در زندگی دارم. علما میگویند اگر در زندگی خود بدیها را رها نمایید و با تقوا زندگی کنید با آزمایشها از طرف خدا روبهرو خواهید شد و سختی خواهید دید. اگر زندگانی راحت و همراه با گناه باشد، علما میگویند که در این دنیا معاقب خواهید شد و سختی را خواهید دید. پس چه فرق میکند در هر دو صورت سختی وجود دارد. آیا راهی وجود دارد که با خدا معامله نماییم و به من مجالی دهد که زندگیای را که خودم میخواهم (خوب یا بد) داشته باشم. من طاقت ندارم و نمیتوانم تصوّر کنم که طاقت و توان و کردار و رفتار معصومین(ع) را داشته باشم و حتی در حد خاک پای آنها باشم... .
- [سایر] آیا تفسیر کلام خداوند توسط غیر رسول و فرستاده او مجاز است؟ خداوند در چندین آیه قرآن فرموده است که ما آیات خود را چنین آشکار و روشن نازل کردیم شاید فکر کنند و شاید متذکر شوند، و در آیه 44 سوره نحل به پیامبر (ص) فرموده است: آیاتی که بر تو نازل می شود برای مردم تبیین و تشریح کن تا شاید فکر کنند. سؤال 2: آیا خداوند آیات خود را برای فهم و استفاده مردم عوام نازل کرده یا خواص و یا برای همه مردم به اندازه درک آنها؟ ولی به پیامبر (ص) ابلاغ فرموده برای عموم مردم بیان کن آنچه از طرف خدا بر تو نازل شده)؛ یعنی مفسر کلام خداوند فقط پیامبر (ص) است. سؤال 3: در تفسیر بعضی آیات قرآن، مفسر گفته است منظور از این آیه اشاره به فلان موضوع است، در حالی که معنای همان آیه اشاره به یک موضوع کلی دارد. مانند افرادی که در حالت رکوع زکات می دهند. یا: ابلاغ کن آنچه به تو نازل کردیم و یا امروز کامل شد دین تو. آیا این گونه تفسیر، تفسیر به رأی و تحریف کلام خدا نیست؟ و آیا مفسر محترم کلام خدا را با عقل خطا پذیر خود چگونه دریافته است، که آن را تفسیر نموده و اظهار داشته منظور خداوند چنین است. مگر نه آن که بارها خداوند به ملائک و پیامبران گفته است آنچه من می دانم شما نمی دانید؟ سؤال 4: خداوند تبارک و تعالی بیش از 13 آیه در سوره های قرآن از جمله (تغابن 12، مجادله 13، محمد 33، نور 56 و 54، انفال 56 و 20 و 1، مائده 92، نساء 59، آل عمران 32 و 132) مؤمنان را فقط به اطاعت از خدا و رسول و یک مرتبه هم از ولی امر تکلیف کرده و تأکید فرموده: مشرکان را ولی خود قرار ندهید. سؤال این است که آیا خداوند افرادی را که به توحید و نبوت و آخرت و ... ایمان آورده اند، باز هم مکلف نموده از شخص دیگری که آن شخص نیز بنده خدا و در مقابل او باید پاسخ گوی اعمال خود باشد، اطاعت، تقلید و اظهار چاکری کند، حتی به نیت رضایت خدا؟ اگر جواب مثبت است، آدرس قرآنی و تکلیف الاهی را مرقوم فرمایید.
- [سایر] سلام تا حالا چند بار پیام دادم اما در قسمت \"پیام های شما\" ندیدمش سعی هم کردم که تمام ضوابت ارسال رو رعایت کنم حاج آقا خسته نباشید دختری 21 ساله دانشجوی ترم آخر م 1.با یک پسر 19 ساله که 2 ساله معتاد شده و نمی تونه ترک کنه و تمام خانواده اش عذاب می کشن که نمی تونن ترکش بدن چه کار میشه کرد؟ اگه مادر بد اخلاق بد دهن و ناصبور و کم درک عصبی داشت چه طور باید رفتار کرد هر چه سعی می کنم مثل خودش رفتار نکنم نمیگذاره و من و خواهرم رو هم عصبی کرده می ترسم با تربیت بدی که ما رو کرده ما هم جهنمی بشیم ما که در خانه رفتار خوب نمی بینیم می تونیم در آینده زندگی موفقی داشت؟ من 2 سال پیش چند ماه با پسر خاله ام که با شناختی که ازش داشتم فکر می کردم مذهبی هست نامزد کردم اما بعدش خاله ام مادر شوهر بازی در میاورد و چون علاقه ی کافی هم بهش نداشتم تا کاراش رو نادیده بگیرم و فهمیدم اصلا مذهبی نیست وعلاقه ی زیادی بهم نداره حلقه رو پس دادم و تاحالا هم هیچ خواستگاری نداشتم به نظر شما چطور میشه بدون خواستگار و تربیتی که شدم در آینده زندگی پر از سعادتی داشت؟ ضمنا می خواهم اگر خدا قسمت کند ایام عید به حج برم چطور میشه یک آدم گناه کار حجی بره که قبول بشه؟ از زحماتتون خیلی ممنون خدا خیرتون بده
- [سایر] 1) سلام. 2) دوستتون دارم. 3) (پیگیری) پیام فردی به نام \"علی گودرزی\" . 4) با اشتیاق وارد سایتتون شدم و در قسمت جستجو دنبال ردی از مرحوم استاد علی صفایی حائری گشتم، میخواستم ببینم نظر شما راجع به استاد چیه. فقط یک پیام پیدا شد که همین آقای \"علی گودرزی\" فرستاده بود و سعی کرده بود استاد صفایی رو به شما معرفی کنه و شما در پاسخ از ایشون پرسیده بودین: \"از چه طریق آشنا شوم؟ آدرس؟ کتاب یا...\" 5) بخشی از اندیشه ی استاد: ( بیچارگی ما، در این است که، میخواهیم از استدلال و اشراق و عرفان و شریعت و طریقت، به خدا برسیم. اینها، ما را جز به خودشان، نمیرسانند! و این است که پس از یک عمر، جز خستگی، جز غرور، جز نخوت و نمایش، حاصلی نداریم. نه فقه و اصول، نه تفسیر و کلام، نه حکمت و اشراق و نه عرفان و سلوک، هیچکدام ما را نمیرسانند. آنچه ما را به (او) میرساند، (عبودیّت) است و اطاعت!) 6) این لینک یکی از کتابهای کوتاه، اما کم نظیر ایشون هست که تا حالا خیلی ها رو تکان داده. خوندنش یک ساعت وقت میخواد. نام این کتاب سی صفحه ای \"رشد\" هست و نگاهی به سوره ی عصر داره: http://hosseinian.googlepages.com/Roshd-AliSafaee.pdf 7) این هم لینک یک گفتگوی سی دقیقه ای هست از استاد در مورد غرورها و غفلت های انسان. اگر سی دقیقه زمان ندارید، ده دقیقه اولش رو از دست ندید: http://radiomaaref.ir/items/programs/safa/04106.mp3 8) سایت معرفی ایشون و نشر آثارشون: http://www.alisafaee.ir/fa/Default.asp 9) من سالها دچار گزافه گویی و غرور و تنبلی و بهانه گیری و مفت خوری و بی ظرفیتی و بی انگیزگی بودم که خدا به واسطه ی استاد صفایی از این منجلابها نجاتم داد. و حجت رو یک بار دیگه بر من تمام کرد. 10) منتظر نظرات ارزشمند شما در مورد استاد هستم.
- [سایر] سلام حاج آقا خوبید من خیلی برای شما پیام گذاشتم ولی شما جواب منو ندادید الانم که دارم اینو برای شما مینویسم از دست شما ناراحتم که چرا جواب منو ندادید ولی دوباره اومدم تا با شما مشورت کنم حاج آقا ... با اجازه دادن مادر و پدر دختر خانوم ما دیروز همدیگرو دیدیم و صحبتهای زیادی باهم دیگه کردیم من یه پیشنهادی دادم ماه باید جلسات بیشتری همدیگه رو ببینیم تا شناخت کافی نسبت به همدیگه پیدا کنیم که ایشون هم مخالفت نکردن میخواستم از شما راهنمایی بیشتر بگیرم در ضمن من 25 سال و ایشون 23 سالشون هست ممنونم از شما حاج آقا تورو خدا تورو به این قربان قسمت میدم جوابم بدید ...
- [آیت الله شبیری زنجانی] پنج چیز بر جنب حرام است: اول: رساندن جایی از بدن خود به خط قرآن و بنا بر احتیاط به اسم خدا و صفات خاصه او به هر لغت که باشد، مگر پولی که بر آن نام خدا نوشته شده باشد که دست زدن به آن اشکال ندارد و احتیاط مستحب آن است که جایی از بدن خود را به اسم پیغمبران و امامان و حضرت زهرا علیهمالسلام نیز نرساند. دوم: رفتن یا ماندن در مسجد الحرام و مسجد پیغمبر صلی الله علیه و آله و حرم امامان علیهمالسلام اگر چه از یک در داخل و از در دیگر خارج شود و مراد از حرم امامان علیهمالسلام : محوّطهایست که ضریح مقدّس و قبر مطهّر در آن قرار دارد، نه تمام رواقها یا صحنها. سوم: داخل شدن یا ماندن در مساجد دیگر، مگر آنکه از یک در داخل و از در دیگر خارج شود. چهارم: گذاشتن چیزی در مسجد. پنجم: خواندن هر یک از آیات سجده واجب و آن آیات در چهار سوره است. اول: سوره سی و دوم قرآن (الم تنزیل (=سجده) )، آیه پانزدهم؛ دوم: سوره چهل و یکم (حم سجده (=فُصّلت) )، آیه سی و هفتم؛ سوم: سوره پنجاه و سوم (النجم)، آیه آخر؛ چهارم: سوره نود و ششم (اقرء (=العلق) )، آیه آخر. بلکه بنا بر احتیاط خواندن آیات دیگر یا قسمتی از یک آیه از سورههای سجده نیز جایز نیست. چیزهایی که بر جنب مکروهست
- [آیت الله شبیری زنجانی] قسم چند شرط دارد: اوّل: کسی که قسم میخورد باید ممیّز و عاقل باشد و از روی قصد و اختیار قسم بخورد، پس قسم خوردن غیر ممیّز و دیوانه و مست و کسی که مجبورش کردهاند درست نیست ولی اگر کسی که مجبورش کردهاند بعداً قسمی را که خورده اجازه دهد، صحیح خواهد شد و نیز اگر در حال عصبانی بودن بیقصد یا بیاختیار قسم بخورد صحیح نیست و قسم بچه ممیّز بدون اذن یا اجازه ولیّ صحیح نیست. دوم: کاری را که قسم میخورد انجام دهد باید واجب یا مستحبّ باشد و کاری را که قسم میخورد ترک کند باید واجب و مستحبّ نباشد، بنابراین اگر کاری انجام و ترک آن از هر جهتی یکسان باشد اگر ترک آن را قسم بخورد باید به قسم خود عمل نماید و اگر انجام آن را قسم بخورد لازم نیست انجام دهد. سوم: به یکی از اسمهای خداوند عالم قسم بخورد که به غیر ذات مقدّس او گفته نمیشود؛ مانند (خدا) و (اللَّه) و نیز اگر به اسمی قسم بخورد که به غیر خدا هم میگویند ولی به قدری به خدا گفته میشود که هر وقت کسی آن اسم را بگوید ذات مقدّس حقّ در نظر میآید، مثل آن که به خالق و رازق قسم بخورد صحیح است و نیز اگر به قرینهای به خدای متعال قسم بخورد صحیح است و بنا بر احتیاط بیقرینه هم صحیح است. چهارم: قسمخوردن را به وسیلهای همچون گفتار یا نوشتار یا اشاره کردن انشاء کند و ظاهراً لازم نیست قسم را به زبان آورد ولی نام خداوند را باید به زبان آورد و نوشتن آن یا اشاره به آن کفایت نمیکند و آدم لال اگر با اشاره قسم بخورد و به خداوند عالم اشاره کند صحیح است. پنجم: عملکردن به قسم برای او ممکن باشد و اگر موقعی که قسم میخورد ممکن باشد و بعداً از عمل به آن عاجز شود، از وقتی که عاجز میشود قسم او به هم میخورد و اگر عمل کردن به نذر با ضرر یا حرج (یعنی مشقّت زیادی که معمولاً آن را تحمّل نمیکنند) همراه باشد، مانع از صحّت قسم نیست، آری گاه تحمّل ضرر یا حرج از نظر شرع ناپسند است که در این صورت قسم به علّت دارا نبودن شرط دوم صحیح نیست.
- [آیت الله نوری همدانی] نافلة ظهر و عصر را در سفر نباید خواند ، ئلی ولی نافله عشا را که نماز وُتیره نامیده می شود به نیت اینکه شاید مطلوب خداوند باشد ، می تواند بجا آورد . فضلیت سحر خیزی ونماز شب باید توجه داشت که وقت سحر ، وقت بسیار مبارکی است ، وقت تهجد و عبادت خدا است وقت انس گرفتن با محبوب حقیقی در خلوت شب است ، وقتی است که پیشوایان معصوم اسلام (سلام الله علیهم )مسلمانان را به بیداری و تهجد د ر آن ترغیب می نمودند ، وقتی است که وقتی است که علمای بزرگ و صلحای روزگار همیشه در آن وقت از خواب بر می خاستند و در پیشگاه حضرت حق به نماز خواندن و تلاوت قرآن و استغفار می پرداختند و حل کمشکلات و قضای حوایج مهم خود را در این ساعت از آن ذات مقدس می خواستند و به مقصود می رسیدند .خداوند در دو جای قرآن ، کسانی را که در سحرگاهان به استغفار می پردازند و از خداوند کریم و رحیم بخشایش گناهان خود را می خواهند مورد تمجید قرار داده است .وقت سحربنابر اظهر ، آخرین قسمت از یک ششم شب میباشد .هر چند وقت نماز شب از نصف شب به بعد آغاز می شود و تا طلوع فجر ادامه پیدا می کند ، ولی هر چه به طلوع فجر نزدیکتر باشد ، ثواب بیشتری دارد .برای نماز شب فضلیت های فراوانی و تاکید بسیاری در احادیث اهل بیت عصمت (علیهم السلام) ذکر شده است.حضرت رسول اکرم (صلی الله غلیه وآله وسلم ) در ضمن وصیتهای خود به حضرت امیر المؤمنان (علیه السلام ) فرمودند : ( عَلیکَ بِصَلوهِ اللّیلِ ، بِصلوهِ الّلیلِ ، بِصلوهِ اللّیلِ ) یعنی سه مرتبه فرمودند : نماز شب خواندن را بر خود لازم بشمار . حضرت صاذق (علیه السلام)فرمودند :( شرافت مؤ من در نماز شب خواندن و عزت مؤ من در این است که متعرض اعراض مردم چیزهایی که مردم عنایت به پنهان ماندن آن دارند ، نشود ، به این معنا که تفحص در امور مردم نداشته باشد و غیبت آنان را نکند .) و نیز حضرت صادق (علیه السلام ) فرمودند : ( مال دنیا و فرزندان ، زینت زندگی این دنیا و نماز شب ، زینت آخرت است . ) در احادیث اسلامی برای نماز شب علاوه بر اینکه ثواب و فضیلت فراوان اخروی ذکر شده است ، فواید دنیوی بسیاری نیز برای آن بیان شده است .که حضرت صادق ( علیه السلام ) فرمود : ( نماز شب بخوانید که آن سنت پیغمبر و رسم صلحایی است که پیش از شما می زیستند و آن درد و مرض را از بدن شما دور می کند . ) و نیز فرمودند : ( نماز شب خواندن روی انسان را سفید و نورانی وخلق انسان را نیکو و بوی وی را پاکیزه می کند و روزی را فراوان می سازد و موجب ادای قرض انسان می گردد و غم و اندوه را بر طرف می نماید و به چشم انسان جلوه و روشنی می بخشد . )حضرت رسول اکرم صلی الله علیه و آله و سلم فرمودند : ( خانه هایی که در آنها نماز شب و قرآن خوانده می شود ، برای اهل آسمان روشنایی می دهند به همان طوری که ستارگان آسمان برای مردم زمین ، روشنایی می دهند . ) حضرت رضا ( علیه السلام ) فرمودند : ( نماز شب خواندن را بر خود لازم بدانید زیرا هر بندة مؤ منی که هشت رکعت نماز شب و دو رکعت نماز شفع و یک رکعت نماز وتر بخواند و در قنوت وتر 70مرتبه استغفار کند خداوند او را از عذاب قبر و از عذاب آتش نجات می دهد وعمرش را در دنیا طولانی میکند و در زندگی اقتصادی خداوند به او وسعت و گشایش میدهد وهر خانه ای که در آن نماز شب خوانده شود آن خانه برای مردم آسمان روشنایی می دهد همانطورکه ستارگان آسمان برای مردم روی زمین روشنایی می بخشند . ) برای د ستیابی به این توفیق لازم است از اول شب تصمیم بگیرند و مخصوصاً با کم غذا خوردن در شب خود را برای بیداری آماده سازند که حضرت امیر المؤمنین (علیه السلام ) فرمودند : ( در سه چیز با سه چیز طمع مکن : 1-در بیداری شب با پرخوردن .2-در نور صورت با خوابیدن در جمیع شب .3-در امان ماندن در دنیا با همنشینی با فاسقان و فاجران .) کیفیت نماز شب و اما کیفیت نماز شب به این ترتیب است که : هشت رکعت که هر دو رکعت به یک سلام انجام بگیرد به قصد نماز نافلة شب خوانده شود و بعد از آن دو رکعت نماز به قصد نماز شفع می خواند و از آن پس یک رکعت به نیت نماز وتر بجا می آورد و بهتر این است که قنوت نماز وتر را به این ترتیب بجا بیاورد : 1- دعای فرج را که عبارت از این دعا است : لا اله الله الحلیم الکریم لا اله الا الله العلی العظیم سبحان الله رب السموات السبع و سبحان الله رب الارضین السبع و ما فیهن و ما بینهن و رب العرش العظیم و سلام علی المرسلین بخواند . 2-هفت مرتبه بگوید : استغفر الله الذی لا اله الا هو الحی القیوم ذوالجلال و الاکرام من جمیع ظلمی و جرمی و اسرافی علی نفسی و اتوب الیه .بعد از آن 70مرتبه بگوید : استغفرالله ربی و اتوب الیه .پس از آن 300مرتبه بگوید : العفو . سپس برای چهل مؤمن دعا کند ( به زبان غیر عربی هم اشکال ندارد ، مثلاً بگوید : خداوندا! فلانی را بیامرز ) .از آن پس برای خود و پدر و مادر خود دعا کند و در خاتمة قنوت 7مرتبه بگوید : هذا مقامُ الغائذِ بکَ مِنَ النارِ . فضیلت نماز جعفر طیار نماز جعفر طیار ، دارای ثواب و فضیلت بسیار است و بر اساس روایاتی که از اهل بیت عصمت(سلام الله علیهم ) رسیده است تاثیر زیادی در بخشیده شدن گناهان انسان دارد . حضرت صادق ( علیه السلام ) فرمودند : ( روزی که قلعة خیبر ، دژ محکم یهودانی که در برابر پیشرفت اسلام جوان ، سنگ اندازی می کردند و هر روز نقشه ای می کشیدند و تر فندهایی برای متوقف ساختن ، بلکه بر انداختن نظام اسلامی ، طرح می کردند به دست سپاه اسلام فتح شد ، جعفر از کشور حبشه که به سر پرستی جمعی از مسلمانان که در نتیجة فشار سردمداران کفر به آنجا مسافرت کرده بودند که تا در محیطی آزاد به اقامه مراسم دین قیام کنند و هم به تبلیغ اسلام پرداخته ، درخت دین را در آن سر زمین بنشانند ، مسافرت کرده بود مراجعت کرد .حضرت رسول اکرم (صلی الله علیه و آله و سلم ) از شنیدن این جریان بسیار خرسند گردید و فرمود : ( والله ما ادری بایهما انا اشد سروراً بقدوم جعفر ام بفتح خیبر ) . قسم به خداوند از این دو جریانی که امروز برای ما پیش آمده است نمی دانم برای کدام یک بیشتر خشنود باشم ، آیا برای فتح خیبر یا برای بازگشت جعفر ؟ و از جای خود برخاست و جعفر را به آغوش کشید و میان دو چشم وی را بوسید و فرمود هدیه ای به تو بدهم .چون این کلام را مسلمانان شنیدند افراد بسیاری در میان جمع گرد آمدند و چنین فکر می کردندکه این هدیه طلا ونقرة قابل توجهی خواهد بود. حضرتش به جعفر فرمودند : ( چهار رکعت نماز به تو تعلیم می دهم اگر بتوانی در هر روز و اگر نه در دو روز و گرنه در هر جمعه و اگر نتوانستی در هر ماه یک مرتبه و اگر نتوانستی در هر سال یک مرتبه بخوان ، خداوند متعال گناهانی را که ما بین آن دو نماز انجام گرفته باشد می آمرزد .سپس آن را بیان فرمود و توضیح آن به این ترتیب است : چهار رکعت است به تشهد و دو سلام . در رکعت اول بعد از سوره حمد سورة (اذا زلزلت ) و در رکعت دوم بعد از سورة ( و العادیات) و در رکعت سوم پس از حمد ، سورة ( اذا جاء نصرالله ) و در رکعت چهارم بعد از حمد سورة ( قل هو الله احد) و در هر رعت بعد از فراغ از قرائت پانزده مرتبه می گوید سبحان الله و الحمد الله و لا اله الا الله و الله اکبر و در رکوع همین تسبیحات را ده مرتبه می گوید و چون سر از رکوع بر می دارد ده مرتبه و در سجدة دوم ده مرتبه و بعد از سر بر داشتن پیش از اینکه برخیزد ، ده مرتبه می گوید و هر چهار رکعت را به همین تر تیب می خواند که مجموعاً 300مرتبه می شود . اگر نتواند این سوره ها را بخواند بجای آنها هم سورة قل هو الله احد را بخواند ، ثواب و فضیلت این نماز را بدست می آورد .خواندن نماز جعفر در هر موقع مستحب است ، ولی بهترین اوقات آن در روز جمعه هنگامی است که آفتاب در سطح زمین گسترش یافته باشد .علمای بزرگ اسلام و صلحای روزگار در این وقت برخواندن آن مواظبت داشته اند .نماز های مستحبی غیر از اینها نیز بسیار است به کتاب مفاتیح الجنان و غیر آن مراجعه بفرمایید . وقت نافله های یومیه
- [آیت الله فاضل لنکرانی] ناآشنا به مسأله; کسی که مسأله شرعی خود را نمی داند. جاهل قاصر: جاهلی که از روی عذر حکم شرعی را نمی داند. جاهل مقصر: جاهلی که امکان آموختن مسائل را داشته ولی عمداً در فراگیری آن کوتاهی کرده است. جبیره: مرهم; پارچه و پوششی که زخم یا شکستگی را با آن ببندند. جرح، جروح: جراحت، زخم جُنُب: کسی که محتلم شده یا با دیگری مقاربت کرده است. جُعاله: قراردادی که طی آن فردی اعلام می کند هر کس برای او کار معینی را انجام دهد، اجرت مشخصی به او پرداخت می شود. مثلا هر کس گمشده مرا پیدا کند، هزار تومان به او مژدگانی می دهم. قرار گذارنده را (جاعل) و عمل کننده به آن را (عامل) می گویند. جلاّل: حیوانی که عادت کرده فقط نجاست انسان را بخورد. جماع: مقاربت: آمیزش جنسی. جهر: صدای بلند، با صدای بلند چیزی را قرائت کردن. (ح) حائض: زنی که در عادت ماهیانه باشد. حاکم شرع: مجتهدی که بر اساس موازین شرعی دارای فتوا است. حج: زیارت خانه خدا و انجام اعمالی مربوط به آن که به آن اعمال (مناسک حج) می گویند. حج نیابتی: زیارت خانه خدا به نیابت از طرف شخص دیگر با انجام مناسک آن. حدث اصغر: هر علتی که باعث وضو شود و آن شش چیز است: 1 بول، 2 مدفوع، 3 باد شکم، 4 خواب کامل، 5 امور زایل کننده عقل، 6 استحاضه. حدث اکبر: هر کاری که غسل برای نماز را سبب شود مانند احتلام و جماع. حد ترخص: حدی از مسافت که در آن صدای موذن و دیوار محل اقامت قابل تشخیص نباشد. حرام: ممنوع، هر عملی که از نظر شرعی ترکش لازم باشد. حرج: مشقت، سختی، دشواری حصه: سهم حضر: محل حضور (وطن). حنوط: مالیدن کافور بر اعضای مرده از جمله به پیشانی، کف دست ها، سرزانوها و سر دو انگشت بزرگ پاها. حواله: ارجاع طلبکار به شخص ثالث برای دریافت طلبش به این نحو که ذمه خودش را بری کرده و دیگری به او بدهکار شود. حیض: قاعدگی، عادت ماهیانه زنان. حین عروض شک: وقت پدید آمدن شک. (خ) خارق العاده: غیر طبیعی. خالی از قوت نیست: معتبر است، فتوا این است (مگر در ضمن کلام قرینه ای بر غیر این معنی دیده شود). خالی از وجه نیست: فتوا این است (مگر در ضمن کلام قرینه ای بر غیر این معنی مشاهده شود). خبره: کارشناس خبیث: پلید، زشت. خسارت: زیان، ضرر. خصوصیات: ویژگی ها خمس: یک پنجم، بیست درصد پس انداز سالیانه و غیره که باید به مجتهد جامع الشرایط و مرجع تقلید پرداخت شود. خوارج: کسانی که علیه امام معصوم(علیهم السلام) قیام مسلحانه نمایند مثل خوارج نهروان. خوف: ترس، هراس، واهمه خون جهنده: یعنی حیوانی که وقتی رگ آن را ببرند خون از آن جستن می کند. خیار: اختیار بر هم زدن معامله که در یازده مورد طرفین معامله یا یکی از آنها می توانند معامله را بر هم زنند. (د) دائمه: زنی که طی عقد دائم به همسری مردی درامده باشد. دُبُر: پشت; مقعد. دعوی: دادخواهی. دفاع: دفع دشمن; مقاومت در برابر دشمن. دیه: مالی که بنابر احکام شرعی به جبران خون مسلمان یا نقص بدنی به او داده می شود. (ذ) ذبح شرعی: کشتن حیوانات حلال گوشت با رعایت ضوابط شرعی. ذمّه: تعهّد به ادای چیزی یا انجام عملی. ذمّی: کافران اهل کتاب مانند یهود و نصاری در مقابل تعهّدشان نسبت به رعایت قوانین اجتماعی اسلامی از حمایت و امنیت حکومت اسلامی برخوردار می شوند و در بلاد مسلمین زندگی خواهند کرد. (ر) ربا: زیادت; اضافه; بدست آوردن مال زائد بر سرمایه با شرایط مذکور در مسائل 2356، 2357، 2361. رباء قرضی: اضافه ای که پرداخت آن در ضمن قرض شرط گردد. ربح سَنه: درآمد سالیانه انسان. رجوع: بازگشتن; بازگشت. رضاعی: همشیر; پسر و دختری که از یک زن شیر خورده باشند با شرائطی که در مسأله 2598 بیان شده نسبت به هم برادر و خواهر رضاعی می شوند و محرم ابدی می باشند. رفع ضرورت: بر طرف شدن حالت اضطرار. رکن; ارکان: پایه; اساسی ترین جزء هر عبادت. رکوع: خم شدن; یکی از ارکان نماز که برای انجام آن شخص نمازگزار در برابر عظمت خداوند چندان خم می شود که دستهایش به زانو برسد. رهن: گرو; گروی. ریبه: احتمال تحریک شهوت. (ز) زائد بر مؤونه: مازاد بر مخارج; اضافه بر هزینه مربوطه. زکات: مقدار معیّنی از اموال خاص انسان که به شرط رسیدن به حد نصاب باید در موارد مشخّص خود مصرف شود، این اموال اختصاص به نُه مورد دارد. زکات فطره: مقدار حدود 3 کیلوگرم گندم، جو، ذرت و غیره یا بهای آن که باید در عید فطر به فقرا بدهند و یا در مصارف دیگر زکات صرف کنند. زمان غیبت کبری: مثل زمان ما، که امام دوازدهم(علیه السلام) در پرده غیبت به سر می برند. زینت: زیور; آرایش. (س) سال شمسی: سالی که مشتمل بر دوازده برج است و از فروردین شروع و به اسفند ختم می شود. سال قمری: سالی که مشتمل بر دوازده ماه است و از محرم شروع و به ذی الحجه ختم می شود. سجده; سجود: بر زمین گذاردن پیشانی و کف دست ها و سر زانوها و سر دو انگشت بزرگ پاها برای ستایش خداوند. سجده سهو: سجده ای که نمازگزار در برابر اشتباهاتی که سهواً از او سر زده بجای آورد، به شرح مسأله 1262. سجده شکر: پیشانی بر زمین نهادن به منظور سپاسگزاری از نعمت های خداوند. سجده های واجب قرآن: وقتی انسان یکی از این آیات را تماماً بخواند یا گوش کند باید بلافاصله سجده نماید. 1 - جزء 21، سوره سجده، آیه 15. 2 - جزء 24، سوره فصّلت، آیه 37. 3 - جزء 27، سوره نجم، آخرین آیه. 4 - جزء 30، سوره علق، آخرین آیه. سجده های مستحبّ قرآن: وقتی انسان یکی از این آیات را تماماً بخواند یا بشنود مستحب است که بلافاصله سجده کند. 1 - جزء 9، سوره اعراف، آیه آخر. 2 - جزء 13، سوره رعد، آیه 15. 3 - جزء 14، سوره نحل، آیه 49. 4 - جزء 15، سوره اسراء، آیه 107. 5 - جزء 16، سوره مریم، آیه 58. 6 - جزء 17، سوره حج، آیه 18. 7 - جزء 17، سوره حج، آیه 77. 8 - جزء 19، سوره فرقان، آیه 60. 9 - جزء 19، سوره نمل، آیه 25. 10 - جزء 23، سوره ص، آیه 24. 11 - جزء 30، سوره انشقاق، آیه 21. سرگین: مدفوع حیوانات. سفیه: بی عقل; کسی که قدرت نگهداری مال خودش را ندارد و سرمایه اش را در کارهای بیهوده مصرف می کند. سقط شده: افتاده; جنین نارس یا مرده که از رحم خارج شده باشد. سلف: معامله پیش خرید. سؤر: نیم خورده آب یا غذا. (ش) شاخص: چوب یا وسیله ای که برای تعیین وقت ظهر در زمین نصب می کنند. شارع: بنیانگزار شریعت اسلامی; خداوند; پیامبر اکرم(صلی الله علیه وآله). شاهد: گواه. شرایط ذمّه: شرایطی که اگر اهل کتاب در بلاد مسلمین به آنها عمل کنند جان و مالشان در پناه حکومت اسلامی است. شهادت: گواهی دادن. شهادتین: شهادت به یگانگی الله و رسالت رسول الله(صلی الله علیه وآله). شیوع: شایع شدن; همگانی شدن. شهرت: مشهور شدن; آشکار شدن برای همه افراد. شیر کامل: منظور انجام یافتن تمام شرایط هشت گانه ای است که در مسأله 2594 گفته شده و موجب محرم شدن است. (ص) صاع: پیمانه ای دارای گنجایش حدود 3 کیلوگرم. صحّاف: شیرازه بند، تعمیرکار کتاب. صحّت: درستی. صراط: منظور پل صراط در روز قیامت است. صرف برات: نقدکردن برات; در مواردی که برات به صورت مدّت دار تنظیم شده باشد طلبکار می تواند زودتر از موعد معیّن از بدهکار بخواهد با کسر مقداری از برات نقداً وجه آن را دریافت نماید، این عمل را در عرف تجّار (صرف برات) می نامند. صغیره: دختری که به سن بلوغ نرسیده است. صلح: سازش طرفین; اینکه کسی مال یا حق خود را برای توافق و سازش به دیگری واگذار کند. صیغه: خواندن کلماتی که وسیله تحقّق عقد است. (ض) ضامن: عهده دار; متعهّد. ضرورت: وجوب; حتمیّت. ضروری دین: آنچه بدون تردید جزء دین است مانند وجوب نماز و روزه. ضعف مفرط: ضعف شدید. (ط) طلاق: گسستن پیمان زناشویی. طلاق بائن: طلاقی است که پس از آن مرد حق رجوع به همسرش را ندارد. طلاق خلع: طلاق زنی که به شوهرش مایل نیست ولی شوهر او را طلاق نمی دهد و زن مهر یا مال دیگرش را به او می بخشد تا او را راضی به طلاق کند. طلاق رجعی: طلاقی است که مرد در عدّه زن می تواند به او رجوع نماید. طلاق مبارات: طلاقی است که در نتیجه تنفر زن و مرد از یکدیگر و دادن مقداری مال از طرف زن به شوهر واقع می شود. طواف نساء: اخرین طواف حج و عمره مفرده است که ترک آن موجب استمرار حرمت همبستری برای طواف کننده با همسرش می شود. طوق: گردن بند; آنچه در گردن بیاویزند. طهارت: پاکی; حالتی معنوی که در نتیجه وضو و غسل یا تیمّم حاصل شود. طهارت ظاهری: چیزی که براساس نظر شارع مقدّس محکوم به پاکی است هر چند در واقع نجس باشد مثل این که شخصی وارد خانه مسلمانی شود مادام که صاحب خانه نجاست چیزی را مطرح ننماید تمام اشیاء آن خانه محکوم به پاکی است. (ظ) ظاهر این است: فتوا این است، مگر اینکه در کلام قرینه ای برای مقصود دیگر باشد. ظهر شرعی: وقت اذان ظهر که سایه شاخص محو می شود یا به کمترین حد آن می رسد و ساعت آن نسبت به فصول مختلف و افق های گوناگون فرق می کند. (ع) عاجز: ناتوان; درمانده. عادت ماهیانه: قاعدگی; حیض. عادت وقتیّه و عددیّه: زنهایی که عادت ماهیانه آنها دارای وقت مشخّص و زمان معیّن باشد; عادتشان (وقتیّه و عددیّه) است. عادل: شخصی که دارای ملکه عدالت است. عاریه: دادن مال خود به دیگری برای استفاده موقت و بلاعوض از آن. عاصی: عصیان کننده; کسی که نسبت به احکام الهی نافرمان است. عامل: عمل کننده: 1 - کسی که به قرارداد جعاله عمل می کند; 2 - کسی که متصدّی جمع آوری، حسابرسی و تقسیم و سایر امور مربوط به زکات است; 3 - اجیر. عایدات: درآمد. عدول: اشخاص عادل. عذر شرعی: توجیه قابل قبول; دلیل قابل قبول از نظر شرعی. عرف: فرهنگ عموم مردم. عَرَق جُنُب از حرام: عرقی که پس از آمیزش نامشروع یا استمناء از بدن خارج گردد. عزل: کنار گذاشتن: 1 - انزال نمودن در خارج از رحم برای جلوگیری از آبستنی زن; 2 - برکنار کردن وکیل یا مأمور خود از کار مانند برکناری وصی یا متولّی خائن توسط حاکم شرع. عسرت: سختی; تنگدستی. عقد: گره; پیمان زناشویی; پیوند. عقدبیع: قرارداد خرید و فروش. عقد دائم: ازدواج مادام العمر. عقد غیر دائم: ازدواج موقت. عقود: قراردادهای دو طرفه مثل خرید و فروش، ازدواج، مصالحه. عمّال: کارگزاران. عمداً: از روی قصد; کاری را با علم و آگاهی انجام دادن. عمره: زیارت خانه خدا و انجام اعمال مخصوص خانه کعبه که تا حدودی شبیه حج است و آن بر دو قسم است: عمره تمتّع که قبل از حج تمتّع انجام می گیرد، و عمره مفرده که پس از حج قران و افراد یا بدون حج انجام می گیرد. عمل به احتیاط: مکلّف تکلیف خود را به گونه ای عمل نماید که یقین پیدا کند تکلیف شرعیش را انجام داده است. طریقه احتیاط در کتاب های فقهی مطرح شده است. عنین: مردی که قادر به انجام آمیزش جنسی نیست. عورت: آنچه انسان از ظاهر کردنش حیا می کند; اعضاء تناسلی. عهد: پیمان; تعهّد انسان در برابر خداوند برای کار پسندیده یا ترک ناپسند که با صیغه مخصوص ادا می شود. عیال: زن; همسر. عید فطر: نخستین روز ماه شوّال که یکی از دو عید بزرگ اسلامی است. عید قربان: دهمین روز ماه ذی الحجّه که یکی از دو عید بزرگ اسلامی است. (غ) غائط: مدفوع. غرض عقلائی: هدفی که از نظر عقلا قابل قبول و پسندیده باشد. غساله: آبی که معمولا پس از شستن چیزی خود به خود یا با فشار از آن می چکد. غسل: شستن; شستشو; شستشوی بدن با کیفیت مخصوصی که بر دو نوع است: 1 - ترتیبی; 2 - ارتماسی. غسل واجب: غسلی که انجام دادن آن الزامی است و اقسام آن عبارت است از: 1 - غسل جنابت; 2 - غسل حیض; 3 - غسل نفاس; 4 - غسل استحاضه; 5 - غسل مسّ میّت; 6 - غسل میّت. غسل مستحب: غسلی که به مناسبت ایّام و لیالی خاص یا عبادات و زیارات مخصوص رواست مانند غسل جمعه و غسل زیارت و غیره. غسل ارتماسی: به نیّت غسل یک مرتبه در آب فرو رفتن. عسل ترتیبی: به نیّت غسل، اول سر و گردن، بعد طرف راست و سپس طرف چپ را شستن. غسل جبیره: غسلی که با وجود جبیره بر اعضای بدن انجام می گیرد و الزاماً باید به صورت غسل ترتیبی باشد. غُلات: گروهی از مسلمانان هستند که درباره امیرالمؤمنین علی(علیه السلام) غلّو می کنند و آن حضرت را خدا می شمارند. (ف) فتوا: رأی مجتهد در مسائل شرعیه. فجر: سپیده صبح. فجر اول و دوم: نزدیک اذان صبح از طرف مشرق سپیده ای رو به بالا حرکت می کند که آن را فجر اول می گویند. موقعی که آن سپیده گسترده شد، فجر دوم، و اولِ نماز صبح است. فجر صادق: منظور فجر دوم است. فجر کاذب: منظور فجر اول است. فرادا: نمازی که انسان به طور انفرادی می گزارد. فَرْج: عورت انسان (زن و مرد; قُبُل و دُبُر). فرض: امرالزامی; امری که انجام یا ادای آن واجب است. فضله: مدفوع حیوانات. فطر: نخستین روز ماه شوّال و یکی از دو عید بزرگ اسلامی است. فطریه: زکات فطره. فقّاع: آب جو. فقیر: محتاج; کسی که نیازمند تأمین مخارج سال خود و عیالش است و چیزی هم ندارد که به طور روزانه قادر به تأمین هزینه زندگیش باشد. فی سبیل الله: در راه خدا انجام کار خیری که نفعش به عموم مسلمانان برسد مثل ساختن مسجد، پل، جاده و غیره. (ق) قُبُل: پیش (کنایه از عضو جنسی انسان است). قتل: کشتن. قتل نفس محترمه: کشتن کسی که خونش از نظر شرعی محترم است و نباید کشته شود. قرائت: خواندن; خواندن حمد و سوره در نمازهای یومیّه. قروح: دُمَل ها; زخم های چرکین. قریب: نزدیک به واقع و حقیقت. قرینه: نشانه; علامت; همانند. قسم: سوگند; سوگند به یکی از اسامی خداوند برای انجام امور پسندیده یا ترک ناپسند. قصاص: کیفر; نوعی از مجازات است که مشابه با جنایت انجام شده می باشد، مثل اینکه شخصی کسی را عمداً بکشد او را خواهند کشت. قصد اقامه: قصد مسافر به ماندن ده روز یا بیشتر در یک محل. قصد انشاء: تصمیم به ایجاد یک امر اعتباری مانند بیع و شراء و غیره همراه با ادای کلمات مربوطه. قصد وجه: در جایی که مکلّف عمل را با حفظ وصف وجوب و یا استحباب انجام دهد، یعنی بگوید این عمل واجب و یا این عمل مستحب را انجام می دهم. قصد رجاء: در موردی است که مکلّف عمل را به احتمال اینکه به خدا نزیک می کند انجام می دهد. قصد قربت مطلقه: چنانچه مکلّف می داند عملی مورد رضا و قرب خداست ولی نمی داند عنوان آن چیست، مثل اینکه می داند گفتن این جمله در نماز خوب است اما نمی داند استحباب خاص دارد یا به عنوان مطلق ذکر و یا دعا باید خوانده شود. قصد قربت: یعنی کاری را برای خدا انجام دادن. قضا: بجا آوردن عملی که در وقت خاص خود انجام نشده است بعد از آن وقت; قضاوت کردن. قنوت: اطاعت; تواضع در برابر خدا; در رکعت دوم نماز پس از قرائت سوره ها، دست ها را در مقابل صورت قراردادن و ذکر و دعا خواندن. قوی: محکم (کنایه از فتوا) قیام: ایستادن; اقامه نماز. قیام متّصل به رکوع: به نیت رکوع از حالت ایستاده خم شدن و رکن نماز است. قی: استفراغ. قیّم: سرپرست; کسی که براساس وصیّت یا حکم حاکم شرع مسؤول امور یتیم و غیره می شود. (ک) کافر: کسی که به توحید و نبوّت یا هر دوی آنها معتقد نیست، یعنی: 1 - کسی که وجود خدا را انکار می کند. 2 - کسی که برای خدا شریک می تراشد. 3 - کسی که پیغمبری پیغمبر اسلام را قبول ندارد. 4 - کسی که در امور فوق شک دارد. 5 - کسی که منکر ضرورت دین است و انکار او به انکار خدا و رسول(صلی الله علیه وآله)می انجامد. کافر حربی: کافری که با مسلمانان در حال جنگ می باشد و یا در پناه مسلمانان نیست. کافر ذمّی: اهل کتاب که در بلاد اسلامی با شرایط مخصوص اهل ذمّه در پناه حکومت اسلامی قرار گرفته و زندگی می کند. کثیر الشّک: کسی که زیاد به شک می افتد. کشف خلاف شدن: آشکار شدن اشتباه، روشن شدن این که یک عمل درست انجام نشده است. کفّاره: کاری که انسان برای جبران گناهش انجام دهد. کفّاره جمع: کفّاره سه گانه (60 روز روزه گرفتن، 60 فقیر را سیر کردن و بنده ای را آزاد نمودن). کفالت: ضمانت. کفیل: ضامن. کیفیّت: چگونگی. (ل) لازم: واجب; اگر مجتهد دلیل الزامی بودن امری را از ایات و روایات کشف کند و بتواند آن را به شارع نسبت دهد، معمولا تعبیر به واجب می کند. و اگر الزامی بودن آن را به طریق دیگر نظیر ادلّه عقلیّه استفاده کند طوری که استناد آن به شارع میسّر نباشد، معمولا تعبیر به لازم می کند. لازم الوفا بودن: باید به آن عمل شود. لزوجت محل: لغزندگی همراه با چسبندگی که در محلی وجود دارد. لغو: بی فایده; بی معنا; بیهوده. لُقطه: پیدا شده; مال پیدا شده ای که صاحب آن معلوم نباشد. (م) ماترک: آنچه از متوفّی باقی مانده باشد. مال الاجاره: مالی که مستأجر بابت اجاره بپردازد. مال المصالحه: مالی که مورد صلح قرار گرفته است. مالیّت شرعی: چیزهایی که از نظر شارع مقدّس مال محسوب می شود مانند همه اموال مشروع (که ضوابط آن توسّط شارع مقدّس بیان گردیده است). مالیّت عرفی: چیزهایی که از نظر فرهنگ عموم مردم (عرف) مال محسوب می شود، هر چند از نظر دین اسلام مالیّت نداشته باشد، مثل خوک و مشروب. ماه هلالی: گردش ماه به دور زمین، ماه قمری که از ماه محرم شروع می شود و به ماه ذی الحجّه ختم می گردد و در مقابل ماه شمسی است که از فروردین ماه شروع و در اسفند پایان می یابد. مأموم: پیرو; کسی که در نماز به امام جماعت اقتدا نماید. مؤونه: مخارج یا هزینه. مباح: هر فعلی که از نظر شرعی نه پسندیده است و نه ناپسند (در برابر واجب و حرام و مستحب و مکروه). صفحه 542 مبتدئه: زنی که برای اولین بار عادت شود. مبطلات: اموری که باطل کننده عبادت می شود. متعه: زنی که با عقد موقّت به همسری مردی درآمده است. متنجّس: هر چیزی که ذاتاً پاک است و در اثر برخورد با شیء نجس آلوده شده است. متولّی: سرپرست. مثمن: قیمت گذاری شده; فروخته شده; کالایی که در معرض فروش قرار گرفته باشد. مجتهد: کوشا; کسی که در فهم احکام الهی به درجه رسیده و دارای قدرت علمی مناسبی است که می تواند احکام اسلام را از روی کتاب و سنّت استنباط نماید. مجتهد جامع الشرائط: مجتهدی که شرایط مرجعیّت تقلید را دارا می باشد. مجرای طبیعی: مسیر طبیعی هر چیز. مجهول المالک: مالی که معلوم نیست به چه کسی متعلّق است. مجزی است: کافی است ساقط کننده تکلیف است. محتضر: کسی که در حال جان کندن است. محتلم: کسی که در خواب منی از او خارج شده باشد. محذور: مانع; کنار گذاشته شده; آنچه از آن پرهیز گشته است. محرّم (محرّمات): چیزی که حرام است; اولین ماه از سال قمری. مَحْرَم: کسانی که ازدواج با آنها به جهت نسبی و یا سببی و یا شیر خوردن حرام ابدی است مانند: خواهر، مادر، دختر و دخترِ دختر، جدّات، عمّه و عمّات، خاله و خالات، ربائب، مادر زن و مادر او، دختر و خواهر رضاعی، زن پسر، زن پدر و نبیره. مُحرِم: کسی که در حال احرام حج یا عمره باشد. محظور: ممنوع. محفوظ: حفظ شده; نگهداری شده. محلّ اشکال است: اشکال دارد; خلاف احتیاط واجب است (مقلّد می تواند در این مسأله به مجتهد دیگری مراجعه کند). محل تأمّل است: باید احتیاط کرد (مقلّد می تواند در این مسأله به دیگری مراجعه کند). صفحه 543 مخیّر است: فتواست، مقلّد بایستی یکی از دو طرف و یا بیشتر را انتخاب نماید. مخرج بول و غائط: مجرای طبیعی خروج ادرار و مدفوع. مخمّس: مالی که خمس آن پرداخت شده باشد. مُدّ: پیمانه ای که تقریباً ده سیر گنجایش داشته باشد (750 گرم). مدّعی: خواهان ; کسی که برای خودش حقّی قائل است. مذی: رطوبتی که پس از ملاعبه از انسان خارج گردد. مرتد: مسلمانی که منکر خدا و رسول یا حکمی از ضروریّات دین شده که انکارش به انکار خدا و رسول باز گردد. مرتدّ فطری: کسی که از پدر یا مادر مسلمان متولّد شده و خودش نیز مسلمان بوده و سپس از دین خارج شده است. مرتدّ ملّی: کسی که از پدر و مادر غیر مسلمان متولّد شده ولی خودش پس از اظهار کفر مسلمان شده و مجدّداً کافر گردیده است. مرجوح (مرجوح شرعی): چیزی که کراهت شرعی داشته باشد. مردار: حیوانی که خود به خود مرده و یا بدون شرایط لازم کشته شده باشد. مزارعه: قراردادی که بین مالک زمین و زارع منعقد می شود که براساس آن مالک درصدی از محصول زراعی را صاحب می شود. مس: لمس کردن. مسّ میت: لمس کردن انسان مرده. مساقات: آبیاری کردن; قراردادی بین صاحب باغ و باغبان که براساس آن باغبان در برابر آبیاری و تربیت درختان، حقّ استفاده از مقدار معیّنی میوه باغ را پیدا می کند. مستحاضه: زنی که در حال استحاضه باشد. مستحب: پسندیده; مطلوب; چیزی که مطلوب شارع است ولی واجب نیست; هر حکم شرعی که اطاعت آن موجب ثواب است ولی مخالفت آن عقاب ندارد. مستطیع: توانا; کسی که امکانات و شرائط سفر حج را دارا باشد. مستهلک: از میان رفته; نابود شده; نیست شده. مسح: دست کشیدن بر چیزی; دست کشیدن به فرق سر و روی پاها با رطوبت باقیمانده از شستشوی صورت و دست ها در وضو. مسکین: بیچاره; مفلوک; کسی که از فقیر هم سخت تر می گذراند. مسکرات: چیزهای مست کننده. مشقّت: سختی; رنج; دشواری. مصالحه: سازش; آشتی. مصو نیّت: آسیب ناپذیری. مضطر: ناچار; ناگزیر. مضطربه: زنی که عادت ماهیانه اش بی نظم است. مضمضه: چرخانیدن آب در دهان. مضیقه: تنگدستی; تنگنایی. مطهّرات: پاک کننده ها. مظالم: چیزهایی که در ذمّه انسان است ولی صاحب آن معلوم نیست و یا دسترسی به آن ممکن نمی باشد، مانند اینکه شخصی یقین دارد در زمان طفولیّت به صورت غیر مجاز در مال کسی تصرّف نموده و در اثر تصرّف ضرری به صاحب آن رسیده است، اکنون برای اینکه یقین به برائت ذمّه خود پیدا کند، لازم است مقداری از مال خود را از طرف صاحب مال به عنوان مظالم با اجازه مجتهد جامع الشرایط به فقیر پرداخت نماید. معامله غرری: معامله ای است که اوصاف کالای مورد معامله (مبیع) به صورت کامل مشخّص نباشد مثل اینکه شخصی خانه ای را که اصلا ندیده است و از خصوصیات آن اطلاع ندارد بخرد یا بفروشد، و این نوع معامله کلا باطل است. معرض: برای عموم نشان دادن; در دیدِ همگان قرار دادن. معهود: شناخته شده; معمول و متداول; آنچه به طور ضمنی مورد قبول باشد. مفطِر: چیزی که روزه را می شکند. مفلّس: کسی که دارائیش کمتر از بدهکاریش می باشد. و از طرف حاکم شرع از تصرف در اموالش منع شده است. مقاربت: نزدیکی کردن; آمیزش جنسی. مقرّرات شرعیه: آنچه از طرف خداوند به عنوان تکلیف شرعی معیّن گردیده است. مکروه: ناپسند; نامطلوب; آنچه انجام آن حرام نیست ولی ترکش اولی است. مکلّف: هر انسانی که بالغ و عاقل است. ملاعبه: بازی کردن; معاشقه کردن. ممیّز: خردسالی که خوب و بد را تمیز می دهد. منذورله: کسی که به نفع او نذر شده است مثل امام(رحمه الله). منعزل: خود به خود برکنار شده. موازین شرعیّه: معیارهای شرعیّه. موالات: پشت سر هم; پیاپی انجام دادن. موجر: اجاره دهنده. مورد اشکال است: خلاف احتیاط است; در این مورد می توان به مجتهددیگر مراجعه کرد. موقوفٌ علیهم: کسانی که به نفع آنها وقف شده است. موقوفه: وقف شده. موکّل: وکیل کننده. منع کردن: جلوگیری کردن; بازداشتن. میّت: مرده; جسد بی جان انسان. (ن) ناسیه: زنی که وقت عادت ماهیانه خود را از یاد برده است. نافله: نماز مستحبّی. نری: بیضه. نبش قبر: شکافتن قبر. نصاب: حدّ مشخّص; حد یا مقدار معیّن. نصاب زکات: حدّ مشخّصی که برای هر یک از موارد وجوب زکات در نظر گرفته شده است. نظر به ریبه: نگاه کردن به گونه ای که موجب تحریک شهوت شود; نگاهی که موجب فتنه شود. نجس: پلید; ناپاک. نفاس: خونی که پس از زایمان از رحم زن خارج می گردد. نکاح: ازدواج کردن; زناشویی. نماز آیات: دو رکعت نماز مخصوص که در مواردی نظیر زلزله و کسوف و خسوف واجب است. نماز احتیاط: نماز بدون سوره ای که برای جبران رکعات مورد شک بجا آورده می شود. نماز استسقاء: نمازی که با کیفیت مخصوص برای طلب باران خوانده شود. نماز جماعت: نماز واجبی که دو نفر یا بیشتر با امامت یکی از آنها بجا می آوردند (در نماز جمعه حدّاقل جماعت 5 نفر است). نماز جمعه: دو رکعت نماز مخصوص که در زوال جمعه به جای نماز ظهر و به طور جماعت برگزار می گردد و با کمتر از 5 نفر انجام پذیر نیست. نماز خوف: نماز یومیّه انسان در حال جنگ و امثال آن که با کیفیت مخصوص و به طور شکسته بجا آورده شود. نماز شب: هشت رکعت نماز مستحبّی که به صورت 4 نماز دو رکعتی در ثلث آخر شب گزارده می شود. نماز شفع: دو رکعت نماز مستحبّی که پس از هشت رکعت نافله های شب، پیش از نماز وتر گزارده می شود. نمازطواف: دورکعت نمازمخصوص که در مراسم حجوعمره پس ازطواف گزارده می شود. نماز عید: دو رکعت نماز مخصوص که روز عید فطر و قربان می خوانند. نماز غفیله: دو رکعت نماز مخصوص که پس از نماز مغرب تا وقتی که سرخی مغرب از بین نرفته مستحب است. نماز قصر: نماز کوتاه; نمازهای چهار رکعتی که در سفر دو رکعت خوانده می شود. نماز قضا: نمازی است که به جای نمازهای فوت شده گزارده می شود. نماز مسافر: نماز کوتا; نمازهای چهار رکعتی که مسافر باید در سفر دو رکعتی بجا آورد. نماز مستحب: هر نمازی که بجا آوردن آن پسندیده است ولی واجب نیست. نماز میّت: نماز مخصوصی که باید بر جنازه مسلمان خوانده شود. نماز واجب: نمازی که بجا آوردن آن بر هر مکلّفی لازم است و اقسام آن عبارت است از: 1 - نمازهای یومیّه; 2 - نماز آیات; 3 - نماز میّت; 4 - نماز طواف; 5 - نماز قضای پدر و مادر; 6 - نمازی که انسان با نذر و عهد و قسم بر خود واجب کرده است. نماز وتر: یک رکعت نماز که پس از نماز شفع خوانده می شود و آخرین رکعت از نماز شب محسوب می گردد. نماز وحشت: دو رکعت نماز که برای شب اوّل قبر متوفّی خوانده می شود. نماز یومیّه: نماز روزانه; نمازهای واجب در هر شبانه روز که مجموعاً 17 رکعت است. نوافل یومیّه: نمازهای مستحبّی روزانه که هر شبانه روز 34 رکعت و در جمعه 38 رکعت است. نهی از منکر: بازداشتن دیگری از هر عملی که به حکم شارع ناپسند است. نیّت: قصد; تصمیم به انجام عمل دینی با هدف تقرّب به خداوند. (و) واجب: هر امری که انجام آن از نظر شرع الزامی و اجباری است. واجب تعبّدی: واجبی که در انجام آن قصد قربت لازم است (عبادات) واجب تعیینی: واجبی که به طور مشخّص وجوب به آن تعلّق گرفته است مانند نماز، روزه و حج. واجب توصلی: واجبی که قصد قربت لازم ندارد، مانند ادای دین کردن و جواب سلام دادن و شستن لباس و بدن برای نماز. واجب تخییری: امری که وجوب بین آن و دیگری دوران دارد، مانند کفّاره روزه که مخیّر است بین سه امر: 1 - آزاد کردن بنده; -2 شصت روز روزه گرفتن; 3 - شصت مسکین را اطعام کردن. واجب عینی: واجبی که برهر فردی با قطع نظر از دیگران واجب است، مانند نماز و روزه. واجب کفایی: واجبی که اگر کسی آن را انجام دهد از دیگران ساقط می شود، مانند غسل و سایر تجهیزات میّت که بر همه واجب است ولی وقتی که عدّه ای اقدام کنند، از دیگران ساقط می شود. واجب معلّق: واجبی که زمان وجوب آن (حال) و زمان واجب (آینده) یعنی وجوبش فعلی است ولی واجب را باید در شرایط مشخّصی انجام داد مانند وجوب حج پس از تحقّق شرایط استطاعت یعنی کسی که مستطیع شد حج بر او واجب است ولی باید صبر کند تا ایّام مخصوص حج فرا رسد و آنگاه عمل نماید. واجب منجّز: واجبی است که زمان وجوب و واجب یکی است، مانند روزه که در همان وقتی که واجب می گردد در همان وقت هم باید آن را انجام داد. واجب مطلق: واجبی که در هر شرایطی وجوب دارد، مانند نماز. واجب مشروط: واجبی که تنها در شرایط خاصّی واجب می گردد، مانند حج که تنها با شرط استطاعت واجب می شود. واجب موسّع: واجبی است که وقت انجام آن وسیع است، مانند نماز ظهر و عصر که از ظهر تا غروب وقت دارد. واجب مضیّق: واجبی است که دارای وقت مشخّص و محدود است، مانند روزه گرفتن در ماه رمضان. وارث: کسی که ارث می برد. واقف: وقف کننده. وثیقه: سپرده; گرویی. وجه: صورت; دلیل; عنوان. ودی: رطوبتی که گاهی پس از خروج بول مشاهده می شود. ودیعه: امانت. وذی: رطوبتی که گاهی پس از خروج منی مشاهده می شود. وصل به سکون: حرکت آخر کلمه ای را انداختن وبدون وقف آن را به کلمه بعد چسباندن. وصی: کسی که مسؤول انجام وصیّتی شود. وصیّت: سفارش; توصیه هایی که انسان برای کارهای پس از مرگش به دیگری می کند. وضو: شستن صورت و دست ها و مسح سر و پاها برای برپا داشتن نماز. وضوی ارتماسی: وضویی که انسان به عوض آنکه آب را روی صورت و دست هایش بریزد، صورت و دست هایش را در آب فرو می برد و در حال فروبردن یا بیرون آوردن آن قصد وضو می کند. وضوی ترتیبی: وضویی که انسان با ریختن آب به قصد وضو روی صورت و دست هایش آنها را می شوید. وضوی جبیره: آن است که در محل وضو، جبیره باشد. وطن: جایی که انسان برای اقامت و زندگی دائمی خود اختیار کند. وطی: لگدمال کردن; کنایه از عمل جنسی است. وقف به حرکت: در حین ادای حرکت آخرین حرف یک کلمه بین آن و کلمه بعد فاصله انداختن. وکیل: نماینده; کسی که از طرف شخصی اختیار انجام کاری را داشته باشد. ولایت: سرپرستی; صاحب اختیار بودن. ولیّ (یا قیّم): کسی که به دستور شارع مقدّس سرپرست دیگری است مانند پدر و پدربزرگ و مجتهد جامع الشرایط. (ه) هبه: بخشش. هدم: ویرانی. هدیه: تحفه; ارمغان. (ی) یائسه: زنی که سنّش به حدّی رسیده که دیگر عادت ماهیانه نمی شود.