در قضیه به آتش افتادن حضرت ابراهیم(ع) آیا سوزندگی جزء ذات آتش است یا خیر؟ اگر آری، چگونه ذات آن گرفته شده؟ اگر خیر، پس ذات آتش چیست؟
در قضیه به آتش افتادن حضرت ابراهیم(ع) آیا سوزندگی جزء ذات آتش است یا خیر؟ اگر آری، چگونه ذات آن گرفته شده؟ اگر خیر، پس ذات آتش چیست؟ در پاسخ به این سؤال باید ابتدا بیان شود که احراق و سوزاندن ذاتی آتش است. یعنی در داستان حضرت ابراهیم(ع) آتش خاصیت سوزاندن داشته و هیزم های موجود در آن را می سوزانده ولی اینکه چه اتفاقی و اعجازی روی داد که حضرت ابراهیم(ع) در آتش نسوخت، باید به بررسی آن بپردازیم. علامه طباطبایی(ره) در ذیل آیه 69 سوره انبیاء که به همین قصه اشاره دارد و آمده است: (یا نار کونی بردا و سلاما علی ابراهیم) می فرماید که این خطاب تکوینی است برای آتش که به واسطه آن حرارت از آتش و خاصیت احراق آن گرفته شده است و تبدیل به برد و سلامتی گشته و این به طریق خرق عادت و معجزه است. برای بشر راهی برای وقوف به حقیقتی چنین امری به صورت تفصیلی وجود ندارد. زیرا بحث های عقلی از رخدادهای هستی در جاهایی جاری است که ما به روابط علی و معلولی علم داشته باشیم و این در مواردی است که عادت های تکراری باشد و ما به آن علم نداشته باشیم،‌ اما خوارق العاداتی که در آنها ما علمی نداریم این روابط را نمی فهمیم. از بیان علامه طباطبایی(ره) استفاده می شود که نسوزاندن آتش ابراهیم(ع) را خرق عادت است و سوزاندن در ذات آتش بوده که به امر تکوینی باری تعالی از آن گرفته شده است. نکته ای که قابل تذکر است این که در این قضیه سوزانندگی از آتش گرفته نمی شود نه اینکه مانند مرتاض ها قدرت ابراهیم(ع) به گونه ای باشد که آتش آن را نسوزاند، لذا خطاب آیه به نار است (یا نار) لذا نباید ما قیاسی بین این دو تشکیل دهیم که قیاس مع الفارق است، البته شاید از باب اینکه بگوییم که هیچ بعدی عقلی ندارد مثال به آن مرتاض هایی که از راه ریاضت های نامشروع به قدرتی رسیده اند که بر روی آتش راه می روند زد لذا از باب جدل به منکر این داستان می توان استناد به این نوع ریاضت ها داشت. توجیه عقلی در داستان ابراهیم از روایات در ذیل آیه (یا نار کونی بردا و سلاما) احتمالاتی فهمیده می شود تا آن استبعادی که به ذهن می آید رفع شود: احتمال اول این است که چیزی حائل بین حضرت ابراهیم(ع) و آتش شده باشد بنابراین احتمال آتش همان آتش است با سوزندگی خاص خودش و ابراهیم(ع) نیز هیچ قدرتی و قوتی ندارد که آتش در او اثر نداشته باشد. آنچه که از روایات فهمیده می شود لباسی بر تن ابراهیم پوشانده شد و آن پیراهن و لباس مانع از سوزاندن آتش نسبت به بدن حضرت ابراهیم می شود. در روایت آمده است که جبرئیل لباسی آورد و بر تن حضرت ابراهیم(ع) کرد و تن پیراهن آسمانی مانع از این شود که ابراهیم(ع) توسط آتش سوخته شود. احتمال دوم این است که آتش همان آتش است که نور دارد ولی سوزانندگی ندارد و خاصیت احراق آن به طریق خرق عادت و اعجاز گرفته شده باشد. که در این صورت ابراهیم(ع) در آتش بود و نسوخت. در تبیین این احتمال می توان شاهدی از فیزیک امروز آورد شعله آتش و نوری که از آن ساطع می شود که اجزای متعددی دارد که یکی از آنها اشعه مادون قرمز است. آنچه خاصیت سوزانندگی دارد اشعه مادون قرمز است و اگر این اشعه از آتش گرفته شود نور می ماند بدون خاصیت سوزانندگی همین طور اگر اشعه مادون قرمز به تنهایی باشد سوزانندگی است ولی نور نیست. البته با این بیان نیز جای این سؤال است که آتش تا قبل از افتادن حضرت ابراهیم(ع) خاصیت سوزانندگی داشته ولی به محض افتادن حضرت ابراهیم(ع) این خاصیت از او گرفته شده است که این نوعی خرق عادت است. بنابراین در اینکه این داستان نوعی اعجاز است شکی در آن نیست و با فیزیک امروزی می توان از بعید انگاری آن کاست و خرق عادت در نسوختن یا نسوزاندن حضرت ابراهیم(ع) وجود دارد. چون در آیه آمده که این آتش فقط بر حضرت ابراهیم(ع) برد و سلام تبدیل شده و برای شخص و کس دیگر چنین برد و سلامی وجود ندارد. خلاصه اینکه در داستان ابراهیم سوزاندن جزء ذات آتش است مگر اینکه مانعی وجود داشته باشد که با دو احتمال بالا هم سوزاندن برای ذات آتش محفوظ است و هم مانعی ایجاد شده تا حضرت ابراهیم(ع) در آتش نسوزد. البته با دید عمیق تر می توان گفت آتش سوزاننده است تا موقعی که خدا اراده کرده باشد و به اذن و مشیت الهی آتش می سوزاند و علت تامه خداست حال اگر خداوند مشیتش بر این تعلق گرفت که این آتش ابراهیم(ع) را نسوزاند علت تامه محقق نمی شود و در بالا تبیین شد که محال عقلی نیست که آتش سوزاننده نباشد تا بگوییم اراده خداوند به محال تعلق نمی گیرد. بنابراین در بینش توحیدی هیچ سببی بی فرمان خدا کاری را از او ساخته نیست، یک روز به کارد در دست ابراهیم(ع) می گوید نبر و روز دیگر به آتش می گوید نسوزان و یک روز هم به آبی که مایه حیات است و فرمان می دهد غرق کند فرعون و فرعونیان را
عنوان سوال:

در قضیه به آتش افتادن حضرت ابراهیم(ع) آیا سوزندگی جزء ذات آتش است یا خیر؟ اگر آری، چگونه ذات آن گرفته شده؟ اگر خیر، پس ذات آتش چیست؟


پاسخ:

در قضیه به آتش افتادن حضرت ابراهیم(ع) آیا سوزندگی جزء ذات آتش است یا خیر؟ اگر آری، چگونه ذات آن گرفته شده؟ اگر خیر، پس ذات آتش چیست؟


در پاسخ به این سؤال باید ابتدا بیان شود که احراق و سوزاندن ذاتی آتش است. یعنی در داستان حضرت ابراهیم(ع) آتش خاصیت سوزاندن داشته و هیزم های موجود در آن را می سوزانده ولی اینکه چه اتفاقی و اعجازی روی داد که حضرت ابراهیم(ع) در آتش نسوخت، باید به بررسی آن بپردازیم.
علامه طباطبایی(ره) در ذیل آیه 69 سوره انبیاء که به همین قصه اشاره دارد و آمده است: (یا نار کونی بردا و سلاما علی ابراهیم) می فرماید که این خطاب تکوینی است برای آتش که به واسطه آن حرارت از آتش و خاصیت احراق آن گرفته شده است و تبدیل به برد و سلامتی گشته و این به طریق خرق عادت و معجزه است. برای بشر راهی برای وقوف به حقیقتی چنین امری به صورت تفصیلی وجود ندارد. زیرا بحث های عقلی از رخدادهای هستی در جاهایی جاری است که ما به روابط علی و معلولی علم داشته باشیم و این در مواردی است که عادت های تکراری باشد و ما به آن علم نداشته باشیم،‌ اما خوارق العاداتی که در آنها ما علمی نداریم این روابط را نمی فهمیم. از بیان علامه طباطبایی(ره) استفاده می شود که نسوزاندن آتش ابراهیم(ع) را خرق عادت است و سوزاندن در ذات آتش بوده که به امر تکوینی باری تعالی از آن گرفته شده است.
نکته ای که قابل تذکر است این که در این قضیه سوزانندگی از آتش گرفته نمی شود نه اینکه مانند مرتاض ها قدرت ابراهیم(ع) به گونه ای باشد که آتش آن را نسوزاند، لذا خطاب آیه به نار است (یا نار) لذا نباید ما قیاسی بین این دو تشکیل دهیم که قیاس مع الفارق است، البته شاید از باب اینکه بگوییم که هیچ بعدی عقلی ندارد مثال به آن مرتاض هایی که از راه ریاضت های نامشروع به قدرتی رسیده اند که بر روی آتش راه می روند زد لذا از باب جدل به منکر این داستان می توان استناد به این نوع ریاضت ها داشت.
توجیه عقلی در داستان ابراهیم
از روایات در ذیل آیه (یا نار کونی بردا و سلاما) احتمالاتی فهمیده می شود تا آن استبعادی که به ذهن می آید رفع شود:
احتمال اول این است که چیزی حائل بین حضرت ابراهیم(ع) و آتش شده باشد بنابراین احتمال آتش همان آتش است با سوزندگی خاص خودش و ابراهیم(ع) نیز هیچ قدرتی و قوتی ندارد که آتش در او اثر نداشته باشد. آنچه که از روایات فهمیده می شود لباسی بر تن ابراهیم پوشانده شد و آن پیراهن و لباس مانع از سوزاندن آتش نسبت به بدن حضرت ابراهیم می شود. در روایت آمده است که جبرئیل لباسی آورد و بر تن حضرت ابراهیم(ع) کرد و تن پیراهن آسمانی مانع از این شود که ابراهیم(ع) توسط آتش سوخته شود.
احتمال دوم این است که آتش همان آتش است که نور دارد ولی سوزانندگی ندارد و خاصیت احراق آن به طریق خرق عادت و اعجاز گرفته شده باشد. که در این صورت ابراهیم(ع) در آتش بود و نسوخت. در تبیین این احتمال می توان شاهدی از فیزیک امروز آورد شعله آتش و نوری که از آن ساطع می شود که اجزای متعددی دارد که یکی از آنها اشعه مادون قرمز است. آنچه خاصیت سوزانندگی دارد اشعه مادون قرمز است و اگر این اشعه از آتش گرفته شود نور می ماند بدون خاصیت سوزانندگی همین طور اگر اشعه مادون قرمز به تنهایی باشد سوزانندگی است ولی نور نیست.
البته با این بیان نیز جای این سؤال است که آتش تا قبل از افتادن حضرت ابراهیم(ع) خاصیت سوزانندگی داشته ولی به محض افتادن حضرت ابراهیم(ع) این خاصیت از او گرفته شده است که این نوعی خرق عادت است.
بنابراین در اینکه این داستان نوعی اعجاز است شکی در آن نیست و با فیزیک امروزی می توان از بعید انگاری آن کاست و خرق عادت در نسوختن یا نسوزاندن حضرت ابراهیم(ع) وجود دارد. چون در آیه آمده که این آتش فقط بر حضرت ابراهیم(ع) برد و سلام تبدیل شده و برای شخص و کس دیگر چنین برد و سلامی وجود ندارد.
خلاصه اینکه در داستان ابراهیم سوزاندن جزء ذات آتش است مگر اینکه مانعی وجود داشته باشد که با دو احتمال بالا هم سوزاندن برای ذات آتش محفوظ است و هم مانعی ایجاد شده تا حضرت ابراهیم(ع) در آتش نسوزد.
البته با دید عمیق تر می توان گفت آتش سوزاننده است تا موقعی که خدا اراده کرده باشد و به اذن و مشیت الهی آتش می سوزاند و علت تامه خداست حال اگر خداوند مشیتش بر این تعلق گرفت که این آتش ابراهیم(ع) را نسوزاند علت تامه محقق نمی شود و در بالا تبیین شد که محال عقلی نیست که آتش سوزاننده نباشد تا بگوییم اراده خداوند به محال تعلق نمی گیرد.
بنابراین در بینش توحیدی هیچ سببی بی فرمان خدا کاری را از او ساخته نیست، یک روز به کارد در دست ابراهیم(ع) می گوید نبر و روز دیگر به آتش می گوید نسوزان و یک روز هم به آبی که مایه حیات است و فرمان می دهد غرق کند فرعون و فرعونیان را





1396@ - موتور جستجوی پرسش و پاسخ امین