آیا بدون فهم فلسفه و عرفان نظری و مبانی آنها آیا می شود چهره ای تمام و کمال از دین ارائه نمود؟ و فهم قرآن و حدیث را به اعلی وجه ممکن انجام داد یا خیر؟
آیا بدون فهم فلسفه و عرفان نظری و مبانی آنها آیا می شود چهره ای تمام و کمال از دین ارائه نمود؟ و فهم قرآن و حدیث را به اعلی وجه ممکن انجام داد یا خیر؟ در باب نقش فلسفه و عرفان نظری در (فهم دین) به چند نکته اشاره می شود: 1. بر اساس دیدگاهی، خداوند در قرآن کریم- همچنین در احادیث وارد شده از معصومین(ع)، شیوه استدلال فلسفی به کار رفته است. مرحوم علامه طباطبایی(ره) در این باره می فرمایند: (سوره انعام که تقریبا یک جزء قرآن است، از اول تا آخر، استدلال و همه اش استدلال فلسفی است. چنانکه در بیانات ائمه(ع) نیز استدلال فلسفی وجود دارد.)( به نقل از کتاب (در محضر علامه طباطبایی(ره) نوشته محمدحسین رخ شاد، ص230) بنابراین برای فهم چنین آموزه هایی، نیاز به آشنایی با فلسفه است. 2. اگر دین را مجموعه ای منجسم و متشکل از سه جزء: اصول دین،‌ اخلاق و احکام. بدانیم، در بخش نخست که اثبات آموزه های بنیادین دین با روش عقلی و استدلالی است، می توان نقش فلسفه را به طور برجسته لمس نمود. برای اثبات وجود خداوند،‌ توحید و صفات ذاتی و فعلی خداوند، عینیت ذات با صفات خداوند و معارفی از این قبیل نیاز مبرمی به معارف و قواعد فلسفی احساس می شود. 3. اثبات بسیاری از پیشفرض های معارف دینی جز در حوزه فلسفه اثبات نمی شود. پیش فرض های و مفروضاتی همچون اصل علیت، سنخیت میان علت و معلول، ضرورت علّی، اصل امتناع تناقض، تجرد نفس و ... تنها در دانش فلسفه قابل بحث و اثبات است. 4. همچنین در آیات قرآن،‌ آیات متشابهی ذکر شده که با استمداد از مبانی و اصول متقن عقلی و فلسفی قابل تبیین است و گرنه بایستی در همان آیات متشابه توقف نمود. به عنوان مثال در قرآن کریم بیان شده: (یدالله فوق ایدیهم) یا و (وجوه یومئذ ناظره) یا (ان الله علی العرش استوی) و ... در حالی که در فلسفه عدم جسمانیت خداوند به اثبات رسیده است. با استفاده از براهین فلسفی مبتنی بر عدم جسمانیت خداوند، می تواند آیات مذکور و مشابه آن را به سادگی تأویل و تفسیر نمود بنابراین نقش فلسفه در فهم دین را نمی توان نادیده گرفت. 5. قرآن همانگونه که بهترین منبع الهامات عرفانی است با ادبیات عرفانی هم بسیار خوب فهمیده می شود اما همواره باید از خطر تاویل گرایی عرفان مدارانه یا فلسفه مدارانه افراطی بر حذر بود.
عنوان سوال:

آیا بدون فهم فلسفه و عرفان نظری و مبانی آنها آیا می شود چهره ای تمام و کمال از دین ارائه نمود؟ و فهم قرآن و حدیث را به اعلی وجه ممکن انجام داد یا خیر؟


پاسخ:

آیا بدون فهم فلسفه و عرفان نظری و مبانی آنها آیا می شود چهره ای تمام و کمال از دین ارائه نمود؟ و فهم قرآن و حدیث را به اعلی وجه ممکن انجام داد یا خیر؟

در باب نقش فلسفه و عرفان نظری در (فهم دین) به چند نکته اشاره می شود:
1. بر اساس دیدگاهی، خداوند در قرآن کریم- همچنین در احادیث وارد شده از معصومین(ع)، شیوه استدلال فلسفی به کار رفته است.
مرحوم علامه طباطبایی(ره) در این باره می فرمایند: (سوره انعام که تقریبا یک جزء قرآن است، از اول تا آخر، استدلال و همه اش استدلال فلسفی است. چنانکه در بیانات ائمه(ع) نیز استدلال فلسفی وجود دارد.)( به نقل از کتاب (در محضر علامه طباطبایی(ره) نوشته محمدحسین رخ شاد، ص230) بنابراین برای فهم چنین آموزه هایی، نیاز به آشنایی با فلسفه است.
2. اگر دین را مجموعه ای منجسم و متشکل از سه جزء: اصول دین،‌ اخلاق و احکام. بدانیم، در بخش نخست که اثبات آموزه های بنیادین دین با روش عقلی و استدلالی است، می توان نقش فلسفه را به طور برجسته لمس نمود.
برای اثبات وجود خداوند،‌ توحید و صفات ذاتی و فعلی خداوند، عینیت ذات با صفات خداوند و معارفی از این قبیل نیاز مبرمی به معارف و قواعد فلسفی احساس می شود.
3. اثبات بسیاری از پیشفرض های معارف دینی جز در حوزه فلسفه اثبات نمی شود. پیش فرض های و مفروضاتی همچون اصل علیت، سنخیت میان علت و معلول، ضرورت علّی، اصل امتناع تناقض، تجرد نفس و ... تنها در دانش فلسفه قابل بحث و اثبات است.
4. همچنین در آیات قرآن،‌ آیات متشابهی ذکر شده که با استمداد از مبانی و اصول متقن عقلی و فلسفی قابل تبیین است و گرنه بایستی در همان آیات متشابه توقف نمود. به عنوان مثال در قرآن کریم بیان شده: (یدالله فوق ایدیهم) یا و (وجوه یومئذ ناظره) یا (ان الله علی العرش استوی) و ... در حالی که در فلسفه عدم جسمانیت خداوند به اثبات رسیده است. با استفاده از براهین فلسفی مبتنی بر عدم جسمانیت خداوند، می تواند آیات مذکور و مشابه آن را به سادگی تأویل و تفسیر نمود بنابراین نقش فلسفه در فهم دین را نمی توان نادیده گرفت.
5. قرآن همانگونه که بهترین منبع الهامات عرفانی است با ادبیات عرفانی هم بسیار خوب فهمیده می شود اما همواره باید از خطر تاویل گرایی عرفان مدارانه یا فلسفه مدارانه افراطی بر حذر بود.





1396@ - موتور جستجوی پرسش و پاسخ امین