آیا اسلام با گذر زمان هماهنگ است؟
آیا اسلام با گذر زمان هماهنگ است؟ قبل از ورود در بحث عرض می شود که پاسخ تفصیلی این پرسش را می توانید در مجموعه‌آثاراستاد شهید مطهری، جلد بیست و یکم ملاحظه فرمایید.در این کتاب سه بحث با عنوانهای ( اسلام و نیازهای زمان ) ، ( اسلام و نیازهای جهان امروز) و ( قوانین اسلام در مقایسه با توسعه و تحول دنیای جدید) مورد بحث واقع شده. ( اسلام و نیازهای زمان ) به صورت مستقلّ نیز به چاپ رسیده ؛ که در برخی چاپها عنوانش ( اسلام و اقتضائات زمان ) می باشد. ( اسلام و نیازهای جهان امروز ) نیز جداگانه با عنوان ( پانزده گفتار ) منتشر گشته است. لکن تهیّه جلد بیست و یکم که حاوی هر سه مطلب است ، بهتر خواهد بود. برای پاسخ به این سؤال باید نقش زمان را در هر یک از مسائل و احکام اسلام مورد بررسی قرار داد تا هماهنگی و عدم هماهنگی آنها را با زمان روشن نمود ؛ و ازآنجا که دامنه مسائل اسلامی و احکام دینی بسیار گسترده و وسیع می باشد ؛ بررسی تفصیلی تأثیر زمان درهر یک از آموزه های اسلام زمان وفرصت زیادی می طلبد و ما در اینجا با بیانی کلی به طور خلاصه ، نقش زمان و گذر آن در اسلام و احکام را مورد بررسی قرار می دهیم . اقتضاءات هر زمان : قبل از هر چیز باید دید (زمان) در راستای زندگی بشر چه تأثیر و نقشی را داراست و به عبارت دیگر چه اقتضایی را دارد تا در مرحله بعد به هماهنگی و یا ناهماهنگی اسلام با آن اقتضائات بپردازیم . شهید مطهری(ره) برای مقتضای زمان، سه تفسیر بیان می‌کند که در اینجا به چکیده آن اشاره می‌شود: 1- هرچه در یک زمان به وجود آمد، همین به وجود آمدنش تقاضاست، و باید خود را با این تقاضا، یعنی با پدیده هایی که در زمان پیدا شده، تطبیق داد و آنها را پذیرفت. 2- مقصود از اقتضای زمان و یا تقاضای آن، تقاضای مردم زمان است، یعنی مردم پسند و مطابق ذوق وسلیقه مردم بودن، باید دید که پسند اکثریت مردم چیست؟ ذوق عمومی چیست؟ از پسند عمومی پیروی کند و با مقتضای زمان هماهنگ کند. 3- تقاضای زمان به این معناست که : احتیاجات واقعی در طول زمان تغییر می‌کند، یعنی احتیاج بشر در هر زمان یک نوع تقاضایی دارد. وی سپس با ردّ تفسیر اول و دوّم، تفسیر سوم را می‌پذیرد و به شرح و بسط آن می‌پردازد.(1) بدیهی است اگر گفته می‌شود: باید به مقتضای زمان عمل کرد و یا سخن گفت و یا دین را تفسیر کرد و آن را عصری نمود، تنها معنای سوم مراد است ؛ چرا که محور فعالیت بشر احتیاج اوست. بدین معنا که انسان در این دنیا یک سلسله احتیاجات واقعی دارد از قبیل خوراک ، پوشاک ، مسکن ، علم ، فکر، عقیده وغیره که توأم با آن آفریده شده وبناچار به دنبال آن حرکت می‌کند. در این میان یک سلسله احتیاجات ثابت و غیرمتغیرند ، مثل پاسخ به ندای فطرت توحیدی و عبودیت و پرستش، تأمین نیازهای فکری و عقیدتی و ارزشهای اخلاقی ومانند آن . مجموعه ای از نیازهای دیگر نیز وجود دارد که در حال تغییر و تحوّلند و برای تأمین آنها به ابزار و وسائلی نیاز است که ما آن را نیازهای ثانوی می نامیم این ابزار و وسائل در هر عصری ممکن است تفاوت کند و با پیشرفت و تکامل خود، راه وصول را نزدیکتر و ساده‌تر و گاهی نیز دقیقتر و پیچیده‌تر کند. درهر حال لازم است که به تقاضای آن پاسخ مثبت داد. همچنین از آنجا که امروز نیازهای فکری بشر بیشتر شده و مطالب و استدلالات گذشته را کافی نمی‌داند و یا عرضه آنها را به شکل قدیمی و کهنه، مطلوب و مؤثر نمی‌داند، لازم است در نحوه عمل و عرضه افکار و آراء تجدید نظر کرده، هرچند مثلا در تفسیرو تبیین امور دینی باشد. لذا ازطرفی بشر باید بر اساس شرائط و اقتضاءات زمان وعصر خود زندگی کند و از طرف دیگر با دو گونه از نیازمندیهای ثابت و متغیر روبرو است . حال باید دید آموزه های اسلام خود را با این دو نکته منطبق نموده و در نتیجه در هر عصری به روز بوده و همراه زمان خود می باشد و یا با نگرشی ثابت و احکامی غیر قابل تغییر، مربوط به عصر ظهور خود بوده و با گذر زمان همخوانی خود را با احتیاجات بشری از دست داده و در نتیجه پاسخگوی نیاز بشرِ امروزی نخواهد بود . با بررسی دقیق و فنی مسائل و احکام اسلامی پی به وجود نوعی انعطاف پذیری و به روز شدن اسلام می بریم به گونه ای که اصول اساسی و ثابت دینی و اساس آموزه های آن نیز مخدوش نگردد. توضیح اینکه : یکی از امتیازهای اسلام و به ویژه مذهب شیعه ، پویایی اجتهاد است ؛ امری که با توجه به چهارچوبهای خاص و قواعدی تنظیم یافته از طرف دین و شرع به مجتهدین و فقهای دینی این امکان را می دهد که با توجه به شرائط زمانی و مکانی به فهم دین و احکام آن پرداخته ، به استنباط احکام بپردازند و در عین حال محتوا و قالب اصلی و در نتیجه اصول واحکام غیر قابل تغییررا نیز بدون کوچکترین تبدیل و تغییر، حفظ نمایند . در نتیجه با توجه به امکان اجتهاد در اسلام گرچه احکام در ماهیت خود ثابت می باشند و هیچ گونه تغییری در طول زمان پیدا نمی کنند و در روایتِ (حلال محمد حلال ابدا الی یوم القیامه و حرامه حرام ابدا الی یوم القیامه)(2) - حرام خداوند همیشه حرام و حلال او نیز برای همیشه حلال است – نیز به این خصوصیت از احکام اشاره شده است؛ ولی همین احکام با توجه به دارا بودن موضوعات و ملاک های خاص که تنها از طرف شارع مقدس تقریر و تشریع شده اند؛ مادامی که در بستر زمان، تغییری برای موضوعات و ملاک های آنها حاصل نشود احکام ثابت و تغییرناپذیر می مانند ، اما چنانچه موضوعات تغییر کرد حکم نیز اجرا نخواهد شد. البته این تغییرات به دو صورت ممکن است: 1. درونی : مانند این که سگی در نمک زار نمک شود، یا آب نجس تبدیل به بخار و یا خون بدن انسان جزء بدن پشه شود یا شراب سرکه گردد که دراین صورت حکم نیز تغییر می کند و جای بحث ندارد. 2.بیرونی : مانند آن جا که روابط اجتماعی و یا اقتصادی نسبت به موضوعی تغییر کرده باشد، به گونه ای که روابط اقتصادی و اجتماعی پیشین نسبت به موضوع حاکم نباشد. در این صورت نیز حکم پیشین برداشته شده و حکم جدیدی بر آن ها بار می شود. باید توجه داشت این تغییرات و اجازه برداشت حکم جدید، مطابق موازین و معیارهایی است که خود اسلام معین کرده است و تعیین موضوع و ملاک احکام به ویژه در تغییرات بیرونی بسیار سخت است.از این رو نباید به صرف تغییر ظاهری شرایط و روابط اجتماعی حکم به تغییر داد چرا که چه بسا این ملاکها تنها ملاک حکم نباشند و ملاک های دیگری نیز وجود داشته باشد که ما از آن بی خبریم. برای آگاهی بیشتر به کتاب اسلام و مقتضیات زمان، اثراستاد شهید مطهری مراجعه نمایید . پی‌نوشت‌ (1)مجموعه آثار شهید مطهری ،ج :21،ص:129 (2) اصول کافی، ج 1، ص 58
عنوان سوال:

آیا اسلام با گذر زمان هماهنگ است؟


پاسخ:

آیا اسلام با گذر زمان هماهنگ است؟


قبل از ورود در بحث عرض می شود که پاسخ تفصیلی این پرسش را می توانید در مجموعه‌آثاراستاد شهید مطهری، جلد بیست و یکم ملاحظه فرمایید.در این کتاب سه بحث با عنوانهای ( اسلام و نیازهای زمان ) ، ( اسلام و نیازهای جهان امروز) و ( قوانین اسلام در مقایسه با توسعه و تحول دنیای جدید) مورد بحث واقع شده. ( اسلام و نیازهای زمان ) به صورت مستقلّ نیز به چاپ رسیده ؛ که در برخی چاپها عنوانش ( اسلام و اقتضائات زمان ) می باشد. ( اسلام و نیازهای جهان امروز ) نیز جداگانه با عنوان ( پانزده گفتار ) منتشر گشته است. لکن تهیّه جلد بیست و یکم که حاوی هر سه مطلب است ، بهتر خواهد بود.

برای پاسخ به این سؤال باید نقش زمان را در هر یک از مسائل و احکام اسلام مورد بررسی قرار داد تا هماهنگی و عدم هماهنگی آنها را با زمان روشن نمود ؛ و ازآنجا که دامنه مسائل اسلامی و احکام دینی بسیار گسترده و وسیع می باشد ؛ بررسی تفصیلی تأثیر زمان درهر یک از آموزه های اسلام زمان وفرصت زیادی می طلبد و ما در اینجا با بیانی کلی به طور خلاصه ، نقش زمان و گذر آن در اسلام و احکام را مورد بررسی قرار می دهیم .
اقتضاءات هر زمان :
قبل از هر چیز باید دید (زمان) در راستای زندگی بشر چه تأثیر و نقشی را داراست و به عبارت دیگر چه اقتضایی را دارد تا در مرحله بعد به هماهنگی و یا ناهماهنگی اسلام با آن اقتضائات بپردازیم .
شهید مطهری(ره) برای مقتضای زمان، سه تفسیر بیان می‌کند که در اینجا به چکیده آن اشاره می‌شود:
1- هرچه در یک زمان به وجود آمد، همین به وجود آمدنش تقاضاست، و باید خود را با این تقاضا، یعنی با پدیده هایی که در زمان پیدا شده، تطبیق داد و آنها را پذیرفت.
2- مقصود از اقتضای زمان و یا تقاضای آن، تقاضای مردم زمان است، یعنی مردم پسند و مطابق ذوق وسلیقه مردم بودن، باید دید که پسند اکثریت مردم چیست؟ ذوق عمومی چیست؟ از پسند عمومی پیروی کند و با مقتضای زمان هماهنگ کند.
3- تقاضای زمان به این معناست که : احتیاجات واقعی در طول زمان تغییر می‌کند، یعنی احتیاج بشر در هر زمان یک نوع تقاضایی دارد.
وی سپس با ردّ تفسیر اول و دوّم، تفسیر سوم را می‌پذیرد و به شرح و بسط آن می‌پردازد.(1)
بدیهی است اگر گفته می‌شود: باید به مقتضای زمان عمل کرد و یا سخن گفت و یا دین را تفسیر کرد و آن را عصری نمود، تنها معنای سوم مراد است ؛ چرا که محور فعالیت بشر احتیاج اوست. بدین معنا که انسان در این دنیا یک سلسله احتیاجات واقعی دارد از قبیل خوراک ، پوشاک ، مسکن ، علم ، فکر، عقیده وغیره که توأم با آن آفریده شده وبناچار به دنبال آن حرکت می‌کند.
در این میان یک سلسله احتیاجات ثابت و غیرمتغیرند ، مثل پاسخ به ندای فطرت توحیدی و عبودیت و پرستش، تأمین نیازهای فکری و عقیدتی و ارزشهای اخلاقی ومانند آن .
مجموعه ای از نیازهای دیگر نیز وجود دارد که در حال تغییر و تحوّلند و برای تأمین آنها به ابزار و وسائلی نیاز است که ما آن را نیازهای ثانوی می نامیم این ابزار و وسائل در هر عصری ممکن است تفاوت کند و با پیشرفت و تکامل خود، راه وصول را نزدیکتر و ساده‌تر و گاهی نیز دقیقتر و پیچیده‌تر کند. درهر حال لازم است که به تقاضای آن پاسخ مثبت داد.
همچنین از آنجا که امروز نیازهای فکری بشر بیشتر شده و مطالب و استدلالات گذشته را کافی نمی‌داند و یا عرضه آنها را به شکل قدیمی و کهنه، مطلوب و مؤثر نمی‌داند، لازم است در نحوه عمل و عرضه افکار و آراء تجدید نظر کرده، هرچند مثلا در تفسیرو تبیین امور دینی باشد.
لذا ازطرفی بشر باید بر اساس شرائط و اقتضاءات زمان وعصر خود زندگی کند و از طرف دیگر با دو گونه از نیازمندیهای ثابت و متغیر روبرو است .
حال باید دید آموزه های اسلام خود را با این دو نکته منطبق نموده و در نتیجه در هر عصری به روز بوده و همراه زمان خود می باشد و یا با نگرشی ثابت و احکامی غیر قابل تغییر، مربوط به عصر ظهور خود بوده و با گذر زمان همخوانی خود را با احتیاجات بشری از دست داده و در نتیجه پاسخگوی نیاز بشرِ امروزی نخواهد بود .
با بررسی دقیق و فنی مسائل و احکام اسلامی پی به وجود نوعی انعطاف پذیری و به روز شدن اسلام می بریم به گونه ای که اصول اساسی و ثابت دینی و اساس آموزه های آن نیز مخدوش نگردد.
توضیح اینکه :
یکی از امتیازهای اسلام و به ویژه مذهب شیعه ، پویایی اجتهاد است ؛ امری که با توجه به چهارچوبهای خاص و قواعدی تنظیم یافته از طرف دین و شرع به مجتهدین و فقهای دینی این امکان را می دهد که با توجه به شرائط زمانی و مکانی به فهم دین و احکام آن پرداخته ، به استنباط احکام بپردازند و در عین حال محتوا و قالب اصلی و در نتیجه اصول واحکام غیر قابل تغییررا نیز بدون کوچکترین تبدیل و تغییر، حفظ نمایند .
در نتیجه با توجه به امکان اجتهاد در اسلام گرچه احکام در ماهیت خود ثابت می باشند و هیچ گونه تغییری در طول زمان پیدا نمی کنند و در روایتِ (حلال محمد حلال ابدا الی یوم القیامه و حرامه حرام ابدا الی یوم القیامه)(2) - حرام خداوند همیشه حرام و حلال او نیز برای همیشه حلال است – نیز به این خصوصیت از احکام اشاره شده است؛ ولی همین احکام با توجه به دارا بودن موضوعات و ملاک های خاص که تنها از طرف شارع مقدس تقریر و تشریع شده اند؛ مادامی که در بستر زمان، تغییری برای موضوعات و ملاک های آنها حاصل نشود احکام ثابت و تغییرناپذیر می مانند ، اما چنانچه موضوعات تغییر کرد حکم نیز اجرا نخواهد شد.
البته این تغییرات به دو صورت ممکن است:
1. درونی : مانند این که سگی در نمک زار نمک شود، یا آب نجس تبدیل به بخار و یا خون بدن انسان جزء بدن پشه شود یا شراب سرکه گردد که دراین صورت حکم نیز تغییر می کند و جای بحث ندارد.
2.بیرونی : مانند آن جا که روابط اجتماعی و یا اقتصادی نسبت به موضوعی تغییر کرده باشد، به گونه ای که روابط اقتصادی و اجتماعی پیشین نسبت به موضوع حاکم نباشد. در این صورت نیز حکم پیشین برداشته شده و حکم جدیدی بر آن ها بار می شود.
باید توجه داشت این تغییرات و اجازه برداشت حکم جدید، مطابق موازین و معیارهایی است که خود اسلام معین کرده است و تعیین موضوع و ملاک احکام به ویژه در تغییرات بیرونی بسیار سخت است.از این رو نباید به صرف تغییر ظاهری شرایط و روابط اجتماعی حکم به تغییر داد چرا که چه بسا این ملاکها تنها ملاک حکم نباشند و ملاک های دیگری نیز وجود داشته باشد که ما از آن بی خبریم.
برای آگاهی بیشتر به کتاب اسلام و مقتضیات زمان، اثراستاد شهید مطهری مراجعه نمایید .
پی‌نوشت‌
(1)مجموعه آثار شهید مطهری ،ج :21،ص:129
(2) اصول کافی، ج 1، ص 58





1396@ - موتور جستجوی پرسش و پاسخ امین