کتابهایی درزمینه اعتقادات وفعالیت های وهابییت و شبهاتی که این فرقه ضاله براعتقادات شیعیان وارد می کنند برای بنده معرفی کنید . آیین وهابیت، به ظاهر زاییده اندیشه (محمد بن عبدالوهاب) (1206 - 1115 ه .ق ) نجدی است ؛ ولی ریشههای آن مربوط به (ابن تیمیه) است(1) . نوشتههای این شخص، اساس معتقدات وهابیان را تشکیل میدهد . وقتی (ابن تیمیه) آرا و عقائد خود را درباره زیارت قبر پیامبرصلی الله علیه وآله و مسافرت برای آن آشکار ساخت و آن را حرام دانست ؛ از طرف علما و دانشمندان اهل سنت مصر و شام، مورد نقد قرار گرفت و کتابهای ارزشمندی در رد وی نوشته شد(2) . افزون بر مخالفت قضات چهارگانه اهل سنت، سران آنان در مصر و شام به تفسیق او پرداخته و او را فردی منحرف معرفی کردند. (ذهبی) دوست معاصر (ابن تیمیه)، در نامه دوستانهای او را در اشاعه و گسترش فساد، همتای حجاج خواند(3) . غائله ابن تیمیه با مرگ او فروکش کرد . شاگرد معروف او (ابن القیم)، به ترویج آرای استاد پرداخت ؛ ولی چندان نتیجه نگرفت . او نیز در سال 751 ه .ق درگذشت و با مرگ او، مکتب استادش به دست فراموشی سپرده شد . در اواسط قرن دوازدهم هجری(4) بار دیگر اندیشههای (ابن تیمیه) به وسیله شخصی به نام (محمد) فرزند (عبدالوهاب) در سرزمین (نجد) احیا شد . پدر (عبدالوهاب) با عقاید فرزند خود مخالف بود ؛ از این رو، تا پدر در قید حیات بود، وی از اظهار آنها خودداری میکرد . وقتی پدر در سال 1153 ه .ق درگذشت، او عرصه را برای نشر عقاید خود مناسب دید ؛ لذا با همکاری امیر شهر (عُیَیْنَه) به نام (عثمان بن حمد)، به نشر آنها پرداخت . چیزی نگذشت که (عثمان) از طرف امیر (احساء)، مورد توبیخ قرار گرفت . او نیز ناچار شد عذر (شیخ) را بخواهد و او را از (شهر) بیرون کند . (شیخ محمد) در سال 1160 ه .ق از شهر (عیینه) بیرون رفت و رهسپار (درعیه) شد . در آن زمان ریاست شهر با (محمد بن سعود)، (جد آل سعود ) بود ؛ سرانجام میان آن دو، ارتباط برقرار شد . امیر شهر، به او وعده پشتیبانی داد و او نیز به امیر، نوید قدرت و غلبه بر بلاد داد . شیخ دعوت خود را تحت عنوان (توحید) و مبارزه با شرک آغاز کرد و دیگران - به جز خود و پیروان مکتبش - را مشرک معرفی کرد . حملات او به اطراف و اکناف نجد، آغاز گردید . نفوس زیادی از زن و مرد و کودک قبایل اطراف، به دست اتباع شیخ کشته شدند و اموال زیادی تحت عنوان (غنایم از مشرکان) گرد آمد . در زمانی که (شیخ محمد) به (درعیه) آمد و با (محمد بن سعود) توافق کرد، مردم آنجا در نهایت تنگدستی و احتیاج بودند . (آلوسی) از قول (ابن بشر نجدی) نقل میکند : (من (ابن بشر ) در اول کار شاهد تنگدستی مردم (درعیه) بودم، سپس آن شهر را در زمان (سعود) مشاهده کردم . مردم از ثروت فراوان برخوردار شدند و سلاحهای ایشان با زر و سیم زینت یافت . بر اسبان اصیل و نجیب سوار میشدند و جامههای فاخر در برمیکردند . از تمام لوازم ثروت بهرهمند بودند ؛ به حدی که زبان از شرح و بیان آن قاصر است! روزی در یکی از بازارهای (درعیه) ناظر بودم که مردان، در طرفی و زنان در طرف دیگر قرار داشتند . در آنجا طلا و نقره، اسلحه، شتر، گوسفند، اسب، لباسهای فاخر، گوشت، گندم و دیگر مأکولات به قدری زیاد بود که زبان از وصف آن عاجز است . تا چشم کار میکرد، بازار دیده میشد و من فریاد فروشندگان و خریداران را میشنیدم که مانند همهمه زنبور عسل، درهم پیچیده بود . یکی میگفت : فروختم و دیگری میگفت : خریدم) . (ابن بشر) شرح نداده است که این ثروت هنگفت، از کجا پیدا شده بود ؛ ولی با قرائن تاریخی، معلوم میشود اینها از جنگ با مسلمانان قبایل و شهرهای دیگر (نجد) - به جرم موافقت نکردن با عقاید وی - و غارت کردن اموال آنان، به دست آمده است . روش (شیخ محمد) در مورد غنایم جنگی، این بود که آن را هر طور مایل بود به مصرف میرساند و گاهی تمام به دو یا سه نفر عطا میکرد . غنایم هر چه بود، در اختیار شیخ قرار داشت و امیر نجد هم با اجازه او، میتوانست سهمی ببرد . یکی از بزرگترین نقاط ضعف (شیخ)، این بود که با مسلمانانی که از عقاید کذایی او پیروی نمیکردند، معامله کافر حربی میکرد و برای جان و ناموس آنان، ارزشی قائل نبود!! کوتاه سخن اینکه، (محمد بن عبدالوهاب) به توحید با تفسیر غلطی که میگفت، دعوت میکرد و هرکس میپذیرفت، خون و مالش سالم میماند ؛ وگرنه خون و مالش، مانند کفار حربی، حلال و مباح بود . جنگهای (وهابیان) در (نجد) و خارج از (نجد) - از قبیل (یمن) و (حجاز) و اطراف (سوریه) و (عراق) - بر همین پایه قرار داشت . هر شهری که با جنگ و غلبه بر آن دست مییافتند، بر ایشان حلال بود . اگر میتوانستند آن را جزو متصرفات و املاک خود قرار میدادند ؛ اگر نه به غنایم آنها اکتفا میکردند(5) . کسانی که با عقاید او موافقت کرده و دعوت او را میپذیرفتند، میبایست با او بیعت کنند . و اگر کسانی به مقابله برمیخاستند، کشته میشدند و اموالشان تقسیم میگردید! به عنوان نمونه سیصد مرد از اهالی یک قریه به نام (فصول) در شهر (احسا)، به قتل رسانیدند و اموالشان را به غارت بردند(6) . (شیخ محمد بن الوهاب) در سال 1206 ه .ق در گذشت(7) و پس از او پیروانش به همین روش عمل کردند . در سال 1216 ه .ق (امیر سعود) وهّابی، سپاهی مرکب از بیست هزار مرد جنگی تجهیز کرد و به شهر کربلا حملهور شد . کربلا در این ایام در نهایت شهرت و عظمت بود و زائران ایرانی و ترک و عرب بدان، روی میآوردند . (سعود) پس از محاصره شهر، سرانجام وارد آن گردید و کشتار سختی از مدافعان و ساکنان آن نمود . سپاه (وهابی) چنان رسوائی در شهر کربلا به بار آورد که به وصف نمیگنجد . پنج هزار تن یا بیشتر (تا بیست هزار هم نوشتهاند ) را به قتل رسانیدند . پس از آنکه (امیر سعود) از کارهای جنگی فراغت یافت، به طرف خزینههای حرم امام حسینعلیه السلام متوجه شد . این خزاین، از اموال فراوان و اشیاء نفیسی انباشته بود، وی هر چه در آنجا یافت، برداشت و به غارت برد!! (کربلا) پس از این حادثه، به وضعی درآمد که شعرا برای آن مرثیه میگفتند(8) . (وهابیان) در مدت متجاوز از دوازده سال، گاه و بیگاه به شهر کربلا و اطراف آن، و نیز به شهر (نجف) حمله برده و آنجا را غارت میکردند . نخستین حمله در سال 1216 ه .ق بود . این هجوم در روز (عید غدیر) آن سال انجام گرفت . حملات وهابیان به جده، مکه، مدینه، سوریه و عراق، بیش از آن است که در اینجا بیان گردد . پیوسته جنگهای خونین بین حکومت عثمانی از طریق امرای مصر و وهابیان وجود داشت . گاهی بر اثر ضعف دولت عثمانی، وهابیان بر طائف، مکه و مدینه دست یافته و آثار و مشاهد اسلامی را ویران میکردند و اموال را به غارت میبردند . سرانجام از آنجا به نجد طرد میشدند و عثمانیها تسلط خود را بر این مناطق با گماشتن خاندان (شریف) بر ریاست حرمین حفظ میکردند . در جنگ جهانی اول، مسئله (پان عربیسم) زنده شد و با اشغال شام و اردن و عراق از طریق دولتهای بزرگ(مانند بریتانیا و فرانسه )، وحدت کشورهای عربی از هم گسست و هر نقطهای از این بلاد، به امیری سپرده شد . بلاد نجد، به آل سعود - که بزرگ آنها در آن روز (عبدالعزیز بن سعود) (پدر شاه فهد ) بود - واگذار گردید . این مسأله به جهت همکاری نزدیک وی، با بریتانیا در شکستن قدرت دولت عثمانی بود . این واگذاری، تحت شرایطی استعماری انجام گرفت که در تاریخ مذکور است . بعدها مصالح بریتانیا و جهان استعمار، ایجاب کرد که بر قلمرو قدرت وهابیان، افزوده شود و حرمین شریفین و منطقه حجاز، در اختیار آل سعود قرار گیرد . از این رو، با برنامهریزی خاصی - که بریتانیا در آن دست داشت - در سال 1344 ه .ق وهابیان، حرمین شریفین را پس از یک جنگ خونین تصرف کردند و تنها در طائف دوهزار تن از عالمان بزرگان و زنان و مردان را کشتند ؛ به گونهای که خود (عبدالعزیز) بر این جنایت اعتراف کرد! در نتیجه، به حکومت خاندان (شرفا) در این سرزمین خاتمه داده شد و این دو منطقه وسیع اسلامی - به ضمیمه نجد و حجاز - به نام (سعودی) در دفاتر دولتهای بزرگ استعماری، ثبت شد . نام (نجد) و (حجاز) منسوخ گردید و عبدالعزیز خود را در سال 1350 ه .ق(1310 ه .ش ) شاه دو منطقه خواند و کشور به نام (مملکت عربی سعودی) - نه اسلامی - نامگذاری شد . وی تا سال 1334ه .ق زمام امور را به دست داشت و پس از درگذشت او فرزندان وی به نامهای : سعود، فیصل، خالد، فهد، عبداللَّه حاکمان این سرزمین بوده و هستند(9) . ...................) Anotates (................. 1) م سال 728 ه .ق در زندان دمشق . 2) ر .ک : کتابنامه ردّ وهابیت در مجله مکتب اسلام(سال 29 ) و نشریه تراثنا(شماره 17 ) . 3) تکملة السیف الصیقل، 190 . 4) حدود سالهای 1145 ه .ق . 5) جزیرة العرب فی القرن العشرین، ص 341 . 6) تاریخ المملکة العربیة السعودیة، ج 1، ص 51 . 7) در تاریخ تولد و فوت شیخ، غیر از 1206 -1115 اقوال دیگری هم هست . 8) تاریخ کربلا و حائر حسینعلیه السلام، صص 172 - 174 . 9) جهت آگاهی بیشتر ر .ک : آیة اللَّه جعفر سبحانی، پرسشها و پاسخها. برای مطالعه و تحقیق پیرامون وهابیت، کتابهای معرفی شده ذیل را مطالعه نمایید: 1 آیین وهابیت جعفر سبحانی 2 برگی از جنایات وهابیها مرتضی رضوی ترجمه: ضیایی 3 وهابیان علی اصغر فقیهی 4 آیا این است اسلام واقعی ، ابوالفضل حسینی 5 فتنه وهابیت زینی دهلان ترجمه: همتی 6 نقدی بر اندیشه وهابیان موسوی قزوینی ترجمه: طارمی 7 تحلیلی نو بر عقاید وهابیان حسن ابراهیمی 8 فرقه وهابی و پاسخ به شبهات آنها قزوینی ترجمه: دوانی 9 نقد و تحلیلی پیرامون وهابیگری همایون همتی 10 اشتباه بزرگ وهابیها عیسی اهری 11 پیشینه سیاسی فکری وهابیت درّی 12 تاریخ مکه هادی امینی ترجمه: آخوندی 13 ترجمه کشف الارتیاب، ج 4 علامه سید محسن امین ترجمه: تهرانی 14 سخنی چند با موحدین مصطفی نورانی 15- کارنامه عملی وهابیت ، آیتالله جعفر سبحانی منابع اعتقادی 1. مقدّمه ای بر جهان بینی اسلامی (6 جلد) ، شهید مطهری 2. آموزش عقائد ، آیةالله مصباح یزدی 3. امامت در بینش اسلامی ، علی ربّانی گلپایگانی 4. مبداء و معاد ، علی اللهوردیخانی 5. حق جو حق شناس (ترجمه ی المراجعات )، سید شرف الدین عاملی 6. آنگاه هدایت شدم ، دکتر تیجانی 7. توحید ، شهید مطهری 8. معاد ، شهید مطهری 9. معاد یا بازگشت به سوی خدا ، استاد محمد شجاعی 10. دادگستر جهان ، ابراهیم امینی
کتابهایی درزمینه اعتقادات وفعالیت های وهابییت و شبهاتی که این فرقه ضاله براعتقادات شیعیان وارد می کنند برای بنده معرفی کنید .
کتابهایی درزمینه اعتقادات وفعالیت های وهابییت و شبهاتی که این فرقه ضاله براعتقادات شیعیان وارد می کنند برای بنده معرفی کنید .
آیین وهابیت، به ظاهر زاییده اندیشه (محمد بن عبدالوهاب) (1206 - 1115 ه .ق ) نجدی است ؛ ولی ریشههای آن مربوط به (ابن تیمیه) است(1) . نوشتههای این شخص، اساس معتقدات وهابیان را تشکیل میدهد .
وقتی (ابن تیمیه) آرا و عقائد خود را درباره زیارت قبر پیامبرصلی الله علیه وآله و مسافرت برای آن آشکار ساخت و آن را حرام دانست ؛ از طرف علما و دانشمندان اهل سنت مصر و شام، مورد نقد قرار گرفت و کتابهای ارزشمندی در رد وی نوشته شد(2) .
افزون بر مخالفت قضات چهارگانه اهل سنت، سران آنان در مصر و شام به تفسیق او پرداخته و او را فردی منحرف معرفی کردند. (ذهبی) دوست معاصر (ابن تیمیه)، در نامه دوستانهای او را در اشاعه و گسترش فساد، همتای حجاج خواند(3) .
غائله ابن تیمیه با مرگ او فروکش کرد . شاگرد معروف او (ابن القیم)، به ترویج آرای استاد پرداخت ؛ ولی چندان نتیجه نگرفت . او نیز در سال 751 ه .ق درگذشت و با مرگ او، مکتب استادش به دست فراموشی سپرده شد .
در اواسط قرن دوازدهم هجری(4) بار دیگر اندیشههای (ابن تیمیه) به وسیله شخصی به نام (محمد) فرزند (عبدالوهاب) در سرزمین (نجد) احیا شد . پدر (عبدالوهاب) با عقاید فرزند خود مخالف بود ؛ از این رو، تا پدر در قید حیات بود، وی از اظهار آنها خودداری میکرد . وقتی پدر در سال 1153 ه .ق درگذشت، او عرصه را برای نشر عقاید خود مناسب دید ؛ لذا با همکاری امیر شهر (عُیَیْنَه) به نام (عثمان بن حمد)، به نشر آنها پرداخت . چیزی نگذشت که (عثمان) از طرف امیر (احساء)، مورد توبیخ قرار گرفت . او نیز ناچار شد عذر (شیخ) را بخواهد و او را از (شهر) بیرون کند .
(شیخ محمد) در سال 1160 ه .ق از شهر (عیینه) بیرون رفت و رهسپار (درعیه) شد . در آن زمان ریاست شهر با (محمد بن سعود)، (جد آل سعود ) بود ؛ سرانجام میان آن دو، ارتباط برقرار شد . امیر شهر، به او وعده پشتیبانی داد و او نیز به امیر، نوید قدرت و غلبه بر بلاد داد .
شیخ دعوت خود را تحت عنوان (توحید) و مبارزه با شرک آغاز کرد و دیگران - به جز خود و پیروان مکتبش - را مشرک معرفی کرد . حملات او به اطراف و اکناف نجد، آغاز گردید . نفوس زیادی از زن و مرد و کودک قبایل اطراف، به دست اتباع شیخ کشته شدند و اموال زیادی تحت عنوان (غنایم از مشرکان) گرد آمد .
در زمانی که (شیخ محمد) به (درعیه) آمد و با (محمد بن سعود) توافق کرد، مردم آنجا در نهایت تنگدستی و احتیاج بودند .
(آلوسی) از قول (ابن بشر نجدی) نقل میکند : (من (ابن بشر ) در اول کار شاهد تنگدستی مردم (درعیه) بودم، سپس آن شهر را در زمان (سعود) مشاهده کردم . مردم از ثروت فراوان برخوردار شدند و سلاحهای ایشان با زر و سیم زینت یافت . بر اسبان اصیل و نجیب سوار میشدند و جامههای فاخر در برمیکردند . از تمام لوازم ثروت بهرهمند بودند ؛ به حدی که زبان از شرح و بیان آن قاصر است!
روزی در یکی از بازارهای (درعیه) ناظر بودم که مردان، در طرفی و زنان در طرف دیگر قرار داشتند . در آنجا طلا و نقره، اسلحه، شتر، گوسفند، اسب، لباسهای فاخر، گوشت، گندم و دیگر مأکولات به قدری زیاد بود که زبان از وصف آن عاجز است . تا چشم کار میکرد، بازار دیده میشد و من فریاد فروشندگان و خریداران را میشنیدم که مانند همهمه زنبور عسل، درهم پیچیده بود . یکی میگفت : فروختم و دیگری میگفت : خریدم) .
(ابن بشر) شرح نداده است که این ثروت هنگفت، از کجا پیدا شده بود ؛ ولی با قرائن تاریخی، معلوم میشود اینها از جنگ با مسلمانان قبایل و شهرهای دیگر (نجد) - به جرم موافقت نکردن با عقاید وی - و غارت کردن اموال آنان، به دست آمده است .
روش (شیخ محمد) در مورد غنایم جنگی، این بود که آن را هر طور مایل بود به مصرف میرساند و گاهی تمام به دو یا سه نفر عطا میکرد . غنایم هر چه بود، در اختیار شیخ قرار داشت و امیر نجد هم با اجازه او، میتوانست سهمی ببرد .
یکی از بزرگترین نقاط ضعف (شیخ)، این بود که با مسلمانانی که از عقاید کذایی او پیروی نمیکردند، معامله کافر حربی میکرد و برای جان و ناموس آنان، ارزشی قائل نبود!! کوتاه سخن اینکه، (محمد بن عبدالوهاب) به توحید با تفسیر غلطی که میگفت، دعوت میکرد و هرکس میپذیرفت، خون و مالش سالم میماند ؛ وگرنه خون و مالش، مانند کفار حربی، حلال و مباح بود .
جنگهای (وهابیان) در (نجد) و خارج از (نجد) - از قبیل (یمن) و (حجاز) و اطراف (سوریه) و (عراق) - بر همین پایه قرار داشت . هر شهری که با جنگ و غلبه بر آن دست مییافتند، بر ایشان حلال بود . اگر میتوانستند آن را جزو متصرفات و املاک خود قرار میدادند ؛ اگر نه به غنایم آنها اکتفا میکردند(5) .
کسانی که با عقاید او موافقت کرده و دعوت او را میپذیرفتند، میبایست با او بیعت کنند . و اگر کسانی به مقابله برمیخاستند، کشته میشدند و اموالشان تقسیم میگردید! به عنوان نمونه سیصد مرد از اهالی یک قریه به نام (فصول) در شهر (احسا)، به قتل رسانیدند و اموالشان را به غارت بردند(6) .
(شیخ محمد بن الوهاب) در سال 1206 ه .ق در گذشت(7) و پس از او پیروانش به همین روش عمل کردند . در سال 1216 ه .ق (امیر سعود) وهّابی، سپاهی مرکب از بیست هزار مرد جنگی تجهیز کرد و به شهر کربلا حملهور شد . کربلا در این ایام در نهایت شهرت و عظمت بود و زائران ایرانی و ترک و عرب بدان، روی میآوردند . (سعود) پس از محاصره شهر، سرانجام وارد آن گردید و کشتار سختی از مدافعان و ساکنان آن نمود .
سپاه (وهابی) چنان رسوائی در شهر کربلا به بار آورد که به وصف نمیگنجد . پنج هزار تن یا بیشتر (تا بیست هزار هم نوشتهاند ) را به قتل رسانیدند . پس از آنکه (امیر سعود) از کارهای جنگی فراغت یافت، به طرف خزینههای حرم امام حسینعلیه السلام متوجه شد . این خزاین، از اموال فراوان و اشیاء نفیسی انباشته بود، وی هر چه در آنجا یافت، برداشت و به غارت برد!!
(کربلا) پس از این حادثه، به وضعی درآمد که شعرا برای آن مرثیه میگفتند(8) . (وهابیان) در مدت متجاوز از دوازده سال، گاه و بیگاه به شهر کربلا و اطراف آن، و نیز به شهر (نجف) حمله برده و آنجا را غارت میکردند . نخستین حمله در سال 1216 ه .ق بود . این هجوم در روز (عید غدیر) آن سال انجام گرفت .
حملات وهابیان به جده، مکه، مدینه، سوریه و عراق، بیش از آن است که در اینجا بیان گردد . پیوسته جنگهای خونین بین حکومت عثمانی از طریق امرای مصر و وهابیان وجود داشت . گاهی بر اثر ضعف دولت عثمانی، وهابیان بر طائف، مکه و مدینه دست یافته و آثار و مشاهد اسلامی را ویران میکردند و اموال را به غارت میبردند . سرانجام از آنجا به نجد طرد میشدند و عثمانیها تسلط خود را بر این مناطق با گماشتن خاندان (شریف) بر ریاست حرمین حفظ میکردند .
در جنگ جهانی اول، مسئله (پان عربیسم) زنده شد و با اشغال شام و اردن و عراق از طریق دولتهای بزرگ(مانند بریتانیا و فرانسه )، وحدت کشورهای عربی از هم گسست و هر نقطهای از این بلاد، به امیری سپرده شد . بلاد نجد، به آل سعود - که بزرگ آنها در آن روز (عبدالعزیز بن سعود) (پدر شاه فهد ) بود - واگذار گردید . این مسأله به جهت همکاری نزدیک وی، با بریتانیا در شکستن قدرت دولت عثمانی بود . این واگذاری، تحت شرایطی استعماری انجام گرفت که در تاریخ مذکور است .
بعدها مصالح بریتانیا و جهان استعمار، ایجاب کرد که بر قلمرو قدرت وهابیان، افزوده شود و حرمین شریفین و منطقه حجاز، در اختیار آل سعود قرار گیرد . از این رو، با برنامهریزی خاصی - که بریتانیا در آن دست داشت - در سال 1344 ه .ق وهابیان، حرمین شریفین را پس از یک جنگ خونین تصرف کردند و تنها در طائف دوهزار تن از عالمان بزرگان و زنان و مردان را کشتند ؛ به گونهای که خود (عبدالعزیز) بر این جنایت اعتراف کرد! در نتیجه، به حکومت خاندان (شرفا) در این سرزمین خاتمه داده شد و این دو منطقه وسیع اسلامی - به ضمیمه نجد و حجاز - به نام (سعودی) در دفاتر دولتهای بزرگ استعماری، ثبت شد . نام (نجد) و (حجاز) منسوخ گردید و عبدالعزیز خود را در سال 1350 ه .ق(1310 ه .ش ) شاه دو منطقه خواند و کشور به نام (مملکت عربی سعودی) - نه اسلامی - نامگذاری شد . وی تا سال 1334ه .ق زمام امور را به دست داشت و پس از درگذشت او فرزندان وی به نامهای : سعود، فیصل، خالد، فهد، عبداللَّه حاکمان این سرزمین بوده و هستند(9) .
...................) Anotates (.................
1) م سال 728 ه .ق در زندان دمشق .
2) ر .ک : کتابنامه ردّ وهابیت در مجله مکتب اسلام(سال 29 ) و نشریه تراثنا(شماره 17 ) .
3) تکملة السیف الصیقل، 190 .
4) حدود سالهای 1145 ه .ق .
5) جزیرة العرب فی القرن العشرین، ص 341 .
6) تاریخ المملکة العربیة السعودیة، ج 1، ص 51 .
7) در تاریخ تولد و فوت شیخ، غیر از 1206 -1115 اقوال دیگری هم هست .
8) تاریخ کربلا و حائر حسینعلیه السلام، صص 172 - 174 .
9) جهت آگاهی بیشتر ر .ک : آیة اللَّه جعفر سبحانی، پرسشها و پاسخها.
برای مطالعه و تحقیق پیرامون وهابیت، کتابهای معرفی شده ذیل را مطالعه نمایید:
1 آیین وهابیت جعفر سبحانی
2 برگی از جنایات وهابیها مرتضی رضوی ترجمه: ضیایی
3 وهابیان علی اصغر فقیهی
4 آیا این است اسلام واقعی ، ابوالفضل حسینی
5 فتنه وهابیت زینی دهلان ترجمه: همتی
6 نقدی بر اندیشه وهابیان موسوی قزوینی ترجمه: طارمی
7 تحلیلی نو بر عقاید وهابیان حسن ابراهیمی
8 فرقه وهابی و پاسخ به شبهات آنها قزوینی ترجمه: دوانی
9 نقد و تحلیلی پیرامون وهابیگری همایون همتی
10 اشتباه بزرگ وهابیها عیسی اهری
11 پیشینه سیاسی فکری وهابیت درّی
12 تاریخ مکه هادی امینی ترجمه: آخوندی
13 ترجمه کشف الارتیاب، ج 4 علامه سید محسن امین ترجمه: تهرانی
14 سخنی چند با موحدین مصطفی نورانی
15- کارنامه عملی وهابیت ، آیتالله جعفر سبحانی
منابع اعتقادی
1. مقدّمه ای بر جهان بینی اسلامی (6 جلد) ، شهید مطهری
2. آموزش عقائد ، آیةالله مصباح یزدی
3. امامت در بینش اسلامی ، علی ربّانی گلپایگانی
4. مبداء و معاد ، علی اللهوردیخانی
5. حق جو حق شناس (ترجمه ی المراجعات )، سید شرف الدین عاملی
6. آنگاه هدایت شدم ، دکتر تیجانی
7. توحید ، شهید مطهری
8. معاد ، شهید مطهری
9. معاد یا بازگشت به سوی خدا ، استاد محمد شجاعی
10. دادگستر جهان ، ابراهیم امینی
- [آیت الله علوی گرگانی] ازدواج شیعه با فرقه ضالّه بهائیت و یا اهل سنّت چگونه است؟
- [سایر] کتابهایی در رابطه با رجعت امامان(علیهم السلام) معرفی کنید.
- [سایر] تاریخچه و اعتقادات اصلی فرقه مالکی چیست ؟ و موارد اختلافی آن با شیعه در کجاست ؟
- [سایر] اعتقادات فرقه ذهبیه احمدیه و فرق آنها با شیعه را بیان کنید؟
- [سایر] تاریخچه و اعتقادات اصلی فرقه حنبلی چیست ؟ و موارد اختلافی آن با شیعه در کجاست ؟
- [سایر] تاریخچه و اعتقادات اصلی فرقه شافعی چیست ؟ و موارد اختلافی آن با شیعه در کجاست ؟
- [سایر] لطفا کتابهایی مفید برای شناخت جامع و اجمالی شیعه به زبان انگلیسی معرفی کنید؟
- [سایر] آیا مطالعه آثار دکتر شریعتی را برای شروع مطالعه درباره حقیقت اسلام و تشیع توصیه می کنید؟ اگر نه، کتب مناسب را به بنده معرفی کنید.
- [سایر] مدتی است در زمینه موضوعات دینی خصوصا امامت و شیعه مدام دچار شک می شوم و نمی توانم خودم را قانع کنم که دین ما دین حق است شاید مثل بسیاری از فرق ضاله که فکر می کنند بر حق و رستگارند ما هم دچار اشتباه باشیم و از کجا معلوم همین خوش خیالی ما باعث سقوط ما به درک اسفل السافلین نشود و با عرض شرمندگی همراه با امامان خود به آتش خشم خدا وارد نشویم؟ اسم چند کتاب در مورد ام ابیها می خواستم. کتاب هایی در زمینه امامت و شبهات موجود معرفی کنید.
- [سایر] یکی از دوستان سفری به هندوستان داشته و مقاله هایی را درباره بهائیت گرفته.من هم آنها را مطالعه کردم،سوال من اینست که با اینکه میدانم دینی ضاله است(خود را فرد موعود و مظهر الهی معرفی کرده) اما دلیل علمی و دینی محکمی برای آن ندارم.به نظر من اساس این فرقه برداشتهایی از دین اسلام باشد نظیر: برابری، دعا، دوری از تعصبات جنسی و نژادی.دلیل طرد شدن آن از نظر اسلام چیست؟