اعتقادات فرقه ذهبیه احمدیه و فرق آنها با شیعه را بیان کنید؟
اعتقادات فرقه ذهبیه احمدیه و فرق آنها با شیعه را بیان کنید؟ فرقه ذهبیه احمدیه خود را شیعه می دانند، لکن در برخی عقاید و مناسک با قاطبه شیعه اختلاف دارند و به همین دلیل از نظر علما و فقهای شیعه از فرق ضاله محسوب می شوند؛ لکن تکفیر آنها بدون دلیل قطعی جایز نخواهد بود همچنین ناگفته نماند که برخی از فرقه های صوفیه تا حد زندقه و کفر نیز پیش رفته اند اگر چه برخی از این فرقه ها عقاید ضد اسلامی خود را مخفی می کنند. اما در مورد فرقه ذهبیه احمدیه در دزفول بنا به اخباری که بنده از برخی علمای موثق و مطلع دزفولی دریافت نمودم- گفتنی است که پیروان این فرقه افزون بر اعتقادات انحرافی که دارند، از حیث سیاسی نیز بر ضد نظام مقدس جمهوری اسلامی فعالیت می کنند و از طریق حامیان خود که در کشورهای غربی ساکن هستند، حمایت مالی می شوند. یکی از حامیان نامدار این فرقه- بنا به خبر پایگاه خبری دانشجویان ایران(شریف نیوز)- احمد افشار(صاحب شرکت چای احمد در انگلستان) است و حامی دیگر آنها دکتر عبدالمجید گنجویان(فراماسونر عضو لژ پهلوی و قطب فرقه ذهبیه احمدیه) است که پس از پیروزی انقلاب اسلامی ایران به انگلستان رفته و هم اکنون نیز در انگلستان به سرمی برد. مدتی است که این فرقه با فعالیتهای عام المنفعه نظیر احداث مدرسه و درمانگاه و ... در صدد بدست آوردن وجهه ی اجتماعی در دزفول است تا از این راه بتواند فعالتهای خود را گسترش دهد. وظیفه جوانان آگاه شیعه این است که با آگاه نمودن اقشار مردم نسبت به این توطئه از توسعه این فرقه ضاله جلوگیری کنند. جهت مطالعه بیشتر در مورد فرقه ذهبیه کافی است کلمه (ذهبیه) را در Google جستجو فرمایید. همچنین می توانید از علمای شهر دزفول و به خصوص از امام جمعه محترم این شهر اطلاعات بیشتری دریافت نمایید.یکی ازاعتقادات ذهبیه مطرح شده دردوره مؤذن خراسانی ، نظریه وحدت وجود است که توسط راز شیرازی در طباشیر الحکمه شرح حدیث نورمحمدی بسط پیداکرد. و با تفسیر ابن عربی مطرح گردید . مطابق دیدگاه ابن عربی یک وجود به نام هویت غیبیه است که اسم ورسم ووصفی برای آن نیست وازآن که بگذریم نوبت به مراتب و تعیّنات وتجلیات می رسد که جملگی مظاهرِذاتِ خدایند اعم ازاینکه مظاهرالهیه یا مظاهرخلقیه و به عبارت دیگر ، تعیّنات جلاییه و تعیّنات استجلاییه باشند . نقد نظریه وحدت وجود: حال اشکال ما به نظریه وحدت وجود این است که یکی ازبدیهیات فلسفی عبارت است ازاینکه ( وجود هست ) و حداقل توجیه این گزاره ، وجود نفس و احوالات و افعال وانفعالات آن است که به علم حضوری درک می‌شوند ، اگرما سوی الله یعنی مظاهرحق تعالی موجود نباشند پس باید معدوم باشند زیراارتفاع نقیضین مانند اجتماع نقیضین محال است . آری اگر مظاهرو تعیّنات حق تعالی ، وجود فقری و عین الربط الی الله شمرده شوند مشکل استحاله ، ظاهر نمی‌گردد . نکته دیگر اینکه آیا تعیّنات جلاییه یعنی ، تعین اولی و تعین ثانی که مرتبه اسما وصفات الهیه به صورت اندماجی وتفصیلی است ، عین هویت ذاتیه است و تعدد مراتب به مقام شهود عارف مربوط است، درآن صورت، مشکلی پیش نمی‌آید . اما دیدگاه صوفیه این است که تعیّن اول وثانی ، تعدد هستی شناسانه دارند واختصاص به شهود عارف و نظام معرفت شناسانه ندارد . و لازمه این دیدگاه ، جدایی و زیادت ذات الهی از صفات و اسماء الهی است درحالیکه در کلام اسلامی ، عینیت ذات با صفات ثابت شده است. حاصل سخن اینکه ، وحدت معبود یعنی لا اله الا الله و وحدت شهود قابل پذیرش است اما وحدت وجود به معنای لا موجود الا الله یا همان انا الحق یا سبحانی ما اعظم شأنی با مبانی کلام شیعه سازگاریی ندارد و به نظر نگارنده پیش فرضهای کلامی اشعری مبنی بر زیادت صفات با ذات ، مکتب ابن عربی را به تمایز هستی شناسانه درمرتبه ذات با تعیین اول و تعیین ثانی کشانده است البته برخی مانند قیصری در شرح فصوص، تعیّن اول را با هویت غیبیه یکی می‌گیرد. و نزاع بین علاءالدوله سمنانی و عبدالرزاق قاسانی در مسأله وحدت وجود و دفاع علاءالدوله سمنانی از وحدت شهود ، توجه پاره ای از صوفیان و عارفان را به این نکته مهم نشان می‌دهد. و شاید به همین جهت است که بسیاری از صوفیان قبل از ابن عربی به تعبیراستاد مطهری ، وحدت شهودی بودند . پس صفات ذاتی مانند : علم و قدرت را باید به هویت غیبیه نسبت داد. و ماسوی الله نیز دارای وجود فقری هستند و عارف درسیر وسلوک می تواند در مقام وحدت شهود به درک مظاهر الهی نایل آید و موجودات فقری را تجلیات الهی بداند . اما استدلالی که برخی بزرگان بیان می کنند که خداوند سبحان ، وجود نامحدود دارد و وجود نامحدود جایی برای غیر نمی‌گذارد ، توان اثبات وحدت وجود راندارد . زیرا اشکال ما بر این استدلال این است که وجود نامحدود وقتی تجلی می‌کند ، به ما سوی الله وجود می‌دهد . نزول وجودش هم از سنخ تجلی است نه تجافی ، یعنی بدون اینکه چیزی ازخداوندکم شود به موجودات عالم ، وجودفقری را افاضه می کند . مانند : استادی که به دانشجویانش ، علم ریاضی تعلیم می‌دهد، هم علم ریاضی در دیگران تجلی پیدا می‌کند و هم چیزی از معلّم کم نمی‌شود، پس ما می‌توانیم وجود ربطی ملاصدرا را در ماسوی الله بپذیریم و بگوییم ماسوی الله وجود ربطی دارند، در عین حال، این وجودات ربطی از سنخ تجلی هستند و نه تجافی، البته تجلی نزولی منظورنگارنده است و نه تجلی صعودی که مترادف با شهود است. به عبارت دیگر خدای سبحان، وجودات ربطی ( ارواح ومثال و طبیعت وانسان کامل ) را تجلی نزولی و هستی شناسانه می‌کند و گاهی تجلی صعودی ومعرفت شناسانه برای عارف در سلوکش نیز پدید می‌آید. پس وجود خداوند سبحان ، نامحدود هست و جا برای غیر هم گذاشته است . به نظر بنده صوفیان ، گرفتار یک مغالطه زبان شناختی و مفهوم شناختی شده اند گمان کرده‌اند هر حکمی که بر زبان و مفهوم بار می‌شود بر واقعیت خارجی نیز حمل می گردد . واقعیتِ مفهوم ، اقتضای پنجره‌ای دارد یعنی شما وقتی از این پنجره بیرون را نگاه می‌کنید یک محدوده خاص می‌بینید ، از پنجره دیگر محدوده دیگری را مشاهده می کنید . اقتضاء مفهوم و زبان ، محدودیت است و اشکالی ندارد که شما گاهی به لحاظ معرفت شناسی وزبان شناسی ، مفهومی و عبارتی را درک می کنید اما واقعیت مستقل خارجی نتوان برای آن فرض کرد . تعیّن اول وتعیّن ثانی به لحاظ شهود عارف تعدد دارد زیرا اقتضای شهود مانند مفهوم ، پنجره ای است . اما این دو تعیّن با ذات و هویت غیبیه وحدت حقیقی دارند . برهان ثابت می کند که اسماء و صفات الهی عین ذات اویند . بنابر این ، تعین اول و تعین ثانی که مرتبه صفات و اسماء الهی به نحو اندماجی وتفصیلی اند ، در هویت غیبیه به لحاظ هستی‌شناختی تحقق دارند . گرچه به جهت محدودیت انسان در مرحله شهود و نه در مرحله وجود ، به صورتِ تعیّن ظاهرمی گردد . عارف وقتی علم الهی را شهود می‌کند به نحو تعیّن شهود می‌کند . درآن وقت ، ممکن است قدرت یا حیات الهی را شهود نکند یا وقتی صفات الهی را به نحو تفصیلی یا اندماجی درک می کند ، هویت غیبیه و مقام ذات را درک نمی کند . حاصل سخن اینکه ، وحدت شهود ، مبنای صحیح وقابل دفاع و دارای تبیین عرفانی است . یعنی خداوند ، تعیّنات ومراتبی برای عارف دراثر سیرو سلوکش ، تجلی می‌کند اما وحدت وجود با هیچ یک ازتقریرهایش قابل دفاع نیست.
عنوان سوال:

اعتقادات فرقه ذهبیه احمدیه و فرق آنها با شیعه را بیان کنید؟


پاسخ:

اعتقادات فرقه ذهبیه احمدیه و فرق آنها با شیعه را بیان کنید؟

فرقه ذهبیه احمدیه خود را شیعه می دانند، لکن در برخی عقاید و مناسک با قاطبه شیعه اختلاف دارند و به همین دلیل از نظر علما و فقهای شیعه از فرق ضاله محسوب می شوند؛ لکن تکفیر آنها بدون دلیل قطعی جایز نخواهد بود همچنین ناگفته نماند که برخی از فرقه های صوفیه تا حد زندقه و کفر نیز پیش رفته اند اگر چه برخی از این فرقه ها عقاید ضد اسلامی خود را مخفی می کنند. اما در مورد فرقه ذهبیه احمدیه در دزفول بنا به اخباری که بنده از برخی علمای موثق و مطلع دزفولی دریافت نمودم- گفتنی است که پیروان این فرقه افزون بر اعتقادات انحرافی که دارند، از حیث سیاسی نیز بر ضد نظام مقدس جمهوری اسلامی فعالیت می کنند و از طریق حامیان خود که در کشورهای غربی ساکن هستند، حمایت مالی می شوند. یکی از حامیان نامدار این فرقه- بنا به خبر پایگاه خبری دانشجویان ایران(شریف نیوز)- احمد افشار(صاحب شرکت چای احمد در انگلستان) است و حامی دیگر آنها دکتر عبدالمجید گنجویان(فراماسونر عضو لژ پهلوی و قطب فرقه ذهبیه احمدیه) است که پس از پیروزی انقلاب اسلامی ایران به انگلستان رفته و هم اکنون نیز در انگلستان به سرمی برد. مدتی است که این فرقه با فعالیتهای عام المنفعه نظیر احداث مدرسه و درمانگاه و ... در صدد بدست آوردن وجهه ی اجتماعی در دزفول است تا از این راه بتواند فعالتهای خود را گسترش دهد. وظیفه جوانان آگاه شیعه این است که با آگاه نمودن اقشار مردم نسبت به این توطئه از توسعه این فرقه ضاله جلوگیری کنند. جهت مطالعه بیشتر در مورد فرقه ذهبیه کافی است کلمه (ذهبیه) را در Google جستجو فرمایید. همچنین می توانید از علمای شهر دزفول و به خصوص از امام جمعه محترم این شهر اطلاعات بیشتری دریافت نمایید.یکی ازاعتقادات ذهبیه مطرح شده دردوره مؤذن خراسانی ، نظریه وحدت وجود است که توسط راز شیرازی در طباشیر الحکمه شرح حدیث نورمحمدی بسط پیداکرد. و با تفسیر ابن عربی مطرح گردید . مطابق دیدگاه ابن عربی یک وجود به نام هویت غیبیه است که اسم ورسم ووصفی برای آن نیست وازآن که بگذریم نوبت به مراتب و تعیّنات وتجلیات می رسد که جملگی مظاهرِذاتِ خدایند اعم ازاینکه مظاهرالهیه یا مظاهرخلقیه و به عبارت دیگر ، تعیّنات جلاییه و تعیّنات استجلاییه باشند . نقد نظریه وحدت وجود: حال اشکال ما به نظریه وحدت وجود این است که یکی ازبدیهیات فلسفی عبارت است ازاینکه ( وجود هست ) و حداقل توجیه این گزاره ، وجود نفس و احوالات و افعال وانفعالات آن است که به علم حضوری درک می‌شوند ، اگرما سوی الله یعنی مظاهرحق تعالی موجود نباشند پس باید معدوم باشند زیراارتفاع نقیضین مانند اجتماع نقیضین محال است . آری اگر مظاهرو تعیّنات حق تعالی ، وجود فقری و عین الربط الی الله شمرده شوند مشکل استحاله ، ظاهر نمی‌گردد . نکته دیگر اینکه آیا تعیّنات جلاییه یعنی ، تعین اولی و تعین ثانی که مرتبه اسما وصفات الهیه به صورت اندماجی وتفصیلی است ، عین هویت ذاتیه است و تعدد مراتب به مقام شهود عارف مربوط است، درآن صورت، مشکلی پیش نمی‌آید . اما دیدگاه صوفیه این است که تعیّن اول وثانی ، تعدد هستی شناسانه دارند واختصاص به شهود عارف و نظام معرفت شناسانه ندارد . و لازمه این دیدگاه ، جدایی و زیادت ذات الهی از صفات و اسماء الهی است درحالیکه در کلام اسلامی ، عینیت ذات با صفات ثابت شده است. حاصل سخن اینکه ، وحدت معبود یعنی لا اله الا الله و وحدت شهود قابل پذیرش است اما وحدت وجود به معنای لا موجود الا الله یا همان انا الحق یا سبحانی ما اعظم شأنی با مبانی کلام شیعه سازگاریی ندارد و به نظر نگارنده پیش فرضهای کلامی اشعری مبنی بر زیادت صفات با ذات ، مکتب ابن عربی را به تمایز هستی شناسانه درمرتبه ذات با تعیین اول و تعیین ثانی کشانده است البته برخی مانند قیصری در شرح فصوص، تعیّن اول را با هویت غیبیه یکی می‌گیرد. و نزاع بین علاءالدوله سمنانی و عبدالرزاق قاسانی در مسأله وحدت وجود و دفاع علاءالدوله سمنانی از وحدت شهود ، توجه پاره ای از صوفیان و عارفان را به این نکته مهم نشان می‌دهد. و شاید به همین جهت است که بسیاری از صوفیان قبل از ابن عربی به تعبیراستاد مطهری ، وحدت شهودی بودند . پس صفات ذاتی مانند : علم و قدرت را باید به هویت غیبیه نسبت داد. و ماسوی الله نیز دارای وجود فقری هستند و عارف درسیر وسلوک می تواند در مقام وحدت شهود به درک مظاهر الهی نایل آید و موجودات فقری را تجلیات الهی بداند . اما استدلالی که برخی بزرگان بیان می کنند که خداوند سبحان ، وجود نامحدود دارد و وجود نامحدود جایی برای غیر نمی‌گذارد ، توان اثبات وحدت وجود راندارد . زیرا اشکال ما بر این استدلال این است که وجود نامحدود وقتی تجلی می‌کند ، به ما سوی الله وجود می‌دهد . نزول وجودش هم از سنخ تجلی است نه تجافی ، یعنی بدون اینکه چیزی ازخداوندکم شود به موجودات عالم ، وجودفقری را افاضه می کند . مانند : استادی که به دانشجویانش ، علم ریاضی تعلیم می‌دهد، هم علم ریاضی در دیگران تجلی پیدا می‌کند و هم چیزی از معلّم کم نمی‌شود، پس ما می‌توانیم وجود ربطی ملاصدرا را در ماسوی الله بپذیریم و بگوییم ماسوی الله وجود ربطی دارند، در عین حال، این وجودات ربطی از سنخ تجلی هستند و نه تجافی، البته تجلی نزولی منظورنگارنده است و نه تجلی صعودی که مترادف با شهود است. به عبارت دیگر خدای سبحان، وجودات ربطی ( ارواح ومثال و طبیعت وانسان کامل ) را تجلی نزولی و هستی شناسانه می‌کند و گاهی تجلی صعودی ومعرفت شناسانه برای عارف در سلوکش نیز پدید می‌آید. پس وجود خداوند سبحان ، نامحدود هست و جا برای غیر هم گذاشته است . به نظر بنده صوفیان ، گرفتار یک مغالطه زبان شناختی و مفهوم شناختی شده اند گمان کرده‌اند هر حکمی که بر زبان و مفهوم بار می‌شود بر واقعیت خارجی نیز حمل می گردد . واقعیتِ مفهوم ، اقتضای پنجره‌ای دارد یعنی شما وقتی از این پنجره بیرون را نگاه می‌کنید یک محدوده خاص می‌بینید ، از پنجره دیگر محدوده دیگری را مشاهده می کنید . اقتضاء مفهوم و زبان ، محدودیت است و اشکالی ندارد که شما گاهی به لحاظ معرفت شناسی وزبان شناسی ، مفهومی و عبارتی را درک می کنید اما واقعیت مستقل خارجی نتوان برای آن فرض کرد . تعیّن اول وتعیّن ثانی به لحاظ شهود عارف تعدد دارد زیرا اقتضای شهود مانند مفهوم ، پنجره ای است . اما این دو تعیّن با ذات و هویت غیبیه وحدت حقیقی دارند . برهان ثابت می کند که اسماء و صفات الهی عین ذات اویند . بنابر این ، تعین اول و تعین ثانی که مرتبه صفات و اسماء الهی به نحو اندماجی وتفصیلی اند ، در هویت غیبیه به لحاظ هستی‌شناختی تحقق دارند . گرچه به جهت محدودیت انسان در مرحله شهود و نه در مرحله وجود ، به صورتِ تعیّن ظاهرمی گردد . عارف وقتی علم الهی را شهود می‌کند به نحو تعیّن شهود می‌کند . درآن وقت ، ممکن است قدرت یا حیات الهی را شهود نکند یا وقتی صفات الهی را به نحو تفصیلی یا اندماجی درک می کند ، هویت غیبیه و مقام ذات را درک نمی کند . حاصل سخن اینکه ، وحدت شهود ، مبنای صحیح وقابل دفاع و دارای تبیین عرفانی است . یعنی خداوند ، تعیّنات ومراتبی برای عارف دراثر سیرو سلوکش ، تجلی می‌کند اما وحدت وجود با هیچ یک ازتقریرهایش قابل دفاع نیست.





1396@ - موتور جستجوی پرسش و پاسخ امین