در کتاب اسلام شناسی دکتر شریعتی راجع به خاتمیت مطالبی آمده است که انسان را بی نیاز به وحی در عصر حاضر می داند و تمدن اسلام و یونان را قادر به هدایت انسان می داند. آیا چنین مطالبی درست بوده و به نظر پاسخ دهنده کتب ایشان (دکتر شریعتی) برای مطالعه توصیه می شود؟
در کتاب اسلام شناسی دکتر شریعتی راجع به خاتمیت مطالبی آمده است که انسان را بی نیاز به وحی در عصر حاضر می داند و تمدن اسلام و یونان را قادر به هدایت انسان می داند. آیا چنین مطالبی درست بوده و به نظر پاسخ دهنده کتب ایشان (دکتر شریعتی) برای مطالعه توصیه می شود؟ دکتر شریعتی در مورد خاتمیت نظر ویژه ای دارند. ایشان در کتاب بازگشت که اثری قلمی و جزء آخرین نوشته های ایشان است فرموده اند: (در اسلام من خاتمیت را به این معنا می فهمم که رسالتی را که تا کنون پیامبران، در میان اقوام برعهده داشتند، از این پس بر روشنفکران است که آن را ادامه دهند. روشنفکرانی که نه دارنده اطلاعاتی در یکی از شعبه های علومند بلکه متفکرانی که از آن شعور نبوت برخوردارند  ... این روشنفکران را نباید الزاما در میان دانشمندان جست. ملاک روشنفکری تحصیل و تصدیق نیست. اطلاعات علمی و فنی نیست آگاهی اجتماعی و شم آرمان یابی و راه جویی و استعداد ویژه بینایی و هدایت و حقیقت شناسی است.)(کتاب بازگشت، ص151) و در جایی دیگر می فرمایند: ( در عصر وحی پیامبران بودند و پس از خاتمیت که عصر (فکر) است، روشنفکرانند.)(کتاب بازگشت، ص155) به نظر دکتر شریعتی علت انقطاع وحی و نبوت شروع عصر روشنفکری است و البته این سخن جاری نقد بسیار دارد. یکی از نقدهای این سخن این است که وجود روشنفکران منخصر به عصر حاضر نیست و در تمام اعضار روشنفکران بوده اند و ثانیا سالها بعد از پیامبر(ص) جامعه اسلامی خالی از روشنفکران واقعی بوده است اگر چه عالمان زیادی در جوامع اسلامی در این اعصار حضور داشته اند. ثالثا عصر خاتمیت، عصر انقطاع وحی تشریعی است نه عصر بی نیازی انسان از رهبری انسان معصوم. از نظر شیعه رهبر امت همواره انسان معصوم است. بنابراین امامت امتداد رسالت است و مهدویت امتداد امامت. رابعا روشنفکر با تعریفی که شریعتی ارائه می دهد لزوما مسلمان و مؤمن نخواهد بود فلذا ایشان اشخاصی مثل فیدل کاسترو و ما همانا گاندی را هم روشنفکر می دانند در حالی که اینها افرادی کافرند و انبیاء آمده اند تا این گونه افراد را هدایت کنند چگونه می توان یک مارکسیست و یک بت پرست هند و را جانشینان انبیاء دانست. خامسا خود اهل بیت(ع) بودند که شاگردانی در شاخه های مختلف علوم مثل کلام و فقه و حدیث و ... پرورش می دادند و آنها را وارثان علوم اهل بیت(ع) می دانستند. سادسا سیره اهل بیت(ع) تربیت روح اجتهاد بود و خود اهل بیت(ع) مردم را به پیروی از مجتهدین فرا می خواندند. الا ایّ حال سخنی دکتر شریعتی در باب خاتمیت سخن درستی به نظر نمی رسد. اما در مورد شخصیت دکتر شریعتی گفتنی است که وی شخصی انقلابی و ضد استبداد بود و تأثیر فراوانی در تحولات اجتماعی در دوره مبارزات مردم ایران علیه رژیم پهلوی داشت. وی سخنرانی پرشور و حماسی و دردمند بود و به عنصر دین در مبارزات ضد استعماری و ضد استبدادی تأکید می ورزید. تخصص اصلی ایشان در جامعه شناسی بود و آشنایی او با اسلام از سه طریق بود: 1. ایشان مدتی کوتاه در خدمت پدرشان و برخی دیگر از علما، برخی علوم اسلامی پایه را خوانده بودند. 2. مدتی نیز در فرانسه در محضر برخی اسلام شناسان اروپایی مثل ماسینون تلمذ کرده بودند. 3. عمده اطلاعات ایشان از اسلام نتیجه مطالعات شخصی ایشان بوده است و روشن است که با این مقدار کسی نمی تواند یک اسلام شناس واقعی باشد چرا که مقدمات علوم حوزوی عمدتا مربوط به ادبیات عرب است و اسلام شناسان اروپایی صرفا گزارشگر اسلامند نه اسلام شناس به معنی عالم به علوم اسلامی و با مطالعه شخصی نیز می توان به علوم تخصصی اسلام دست یافت هر کدام از علوم اسلامی مثل فقه و کلام و فلسفه و ... نیاز به سالیان درازی تحصیل دارند و با صرف مطالعه شخصی نمی توان به آن دست یافت و از همین روست که دکتر شریعتی در موارد زیادی در دین پژوهشی خود دچار آسیب های جدی هستند. اگر چه حرفها و نظرات بسیار جالبی نیز ارائه داده اند فلذا به نظر بنده مطالعه کتابهای ایشان برای عالمان اسلامی می تواند بسیار سودمند باشد و می تواند آنها را با افق جدیدی آشنا کند ولی برای افرادی که در علوم اسلامی و به ویژه در علم عقائد و کلام تخصص ندارند مطالعه مطالعه کتب ایشان خالی از خطر نخواهد بود. چرا که برای این گونه افراد تشخیص نظرات درست از نادرست در مسائل تخصصی کار چندان آسانی نیست. به نظر حقیر برای اقشار تحصیلکرده ای که آشنا به علوم تخصصی حوزوی نیستند بهترین منابع مطالعه آثار استاد مطهری است البته مراد آثار غیرتخصصی ایشان است بنابراین توصیه بنده این است که در مورد خاتمیت به کتاب (خاتمیت) و  کتاب (ختم نبوت) شهید مطهری مراجعه نمایید.
عنوان سوال:

در کتاب اسلام شناسی دکتر شریعتی راجع به خاتمیت مطالبی آمده است که انسان را بی نیاز به وحی در عصر حاضر می داند و تمدن اسلام و یونان را قادر به هدایت انسان می داند. آیا چنین مطالبی درست بوده و به نظر پاسخ دهنده کتب ایشان (دکتر شریعتی) برای مطالعه توصیه می شود؟


پاسخ:

در کتاب اسلام شناسی دکتر شریعتی راجع به خاتمیت مطالبی آمده است که انسان را بی نیاز به وحی در عصر حاضر می داند و تمدن اسلام و یونان را قادر به هدایت انسان می داند. آیا چنین مطالبی درست بوده و به نظر پاسخ دهنده کتب ایشان (دکتر شریعتی) برای مطالعه توصیه می شود؟


دکتر شریعتی در مورد خاتمیت نظر ویژه ای دارند. ایشان در کتاب بازگشت که اثری قلمی و جزء آخرین نوشته های ایشان است فرموده اند: (در اسلام من خاتمیت را به این معنا می فهمم که

رسالتی را که تا کنون پیامبران، در میان اقوام برعهده داشتند، از این پس بر روشنفکران است که آن را ادامه دهند. روشنفکرانی که نه دارنده اطلاعاتی در یکی از شعبه های علومند بلکه

متفکرانی که از آن شعور نبوت برخوردارند  ... این روشنفکران را نباید الزاما در میان دانشمندان جست. ملاک روشنفکری تحصیل و تصدیق نیست. اطلاعات علمی و فنی نیست آگاهی

اجتماعی و شم آرمان یابی و راه جویی و استعداد ویژه بینایی و هدایت و حقیقت شناسی است.)(کتاب بازگشت، ص151) و در جایی دیگر می فرمایند: ( در عصر وحی پیامبران بودند و

پس از خاتمیت که عصر (فکر) است، روشنفکرانند.)(کتاب بازگشت، ص155)
به نظر دکتر شریعتی علت انقطاع وحی و نبوت شروع عصر روشنفکری است و البته این سخن جاری نقد بسیار دارد. یکی از نقدهای این سخن این است که وجود روشنفکران منخصر به عصر

حاضر نیست و در تمام اعضار روشنفکران بوده اند و ثانیا سالها بعد از پیامبر(ص) جامعه اسلامی خالی از روشنفکران واقعی بوده است اگر چه عالمان زیادی در جوامع اسلامی در این اعصار

حضور داشته اند. ثالثا عصر خاتمیت، عصر انقطاع وحی تشریعی است نه عصر بی نیازی انسان از رهبری انسان معصوم. از نظر شیعه رهبر امت همواره انسان معصوم است.

بنابراین امامت امتداد رسالت است و مهدویت امتداد امامت. رابعا روشنفکر با تعریفی که شریعتی ارائه می دهد لزوما مسلمان و مؤمن نخواهد بود فلذا ایشان اشخاصی مثل فیدل کاسترو و ما همانا

گاندی را هم روشنفکر می دانند در حالی که اینها افرادی کافرند و انبیاء آمده اند تا این گونه افراد را هدایت کنند چگونه می توان یک مارکسیست و یک بت پرست هند و را جانشینان انبیاء دانست.

خامسا خود اهل بیت(ع) بودند که شاگردانی در شاخه های مختلف علوم مثل کلام و فقه و حدیث و ... پرورش می دادند و آنها را وارثان علوم اهل بیت(ع) می دانستند. سادسا

سیره اهل بیت(ع) تربیت روح اجتهاد بود و خود اهل بیت(ع) مردم را به پیروی از مجتهدین فرا می خواندند. الا ایّ حال سخنی دکتر شریعتی در باب خاتمیت سخن درستی به نظر نمی

رسد.
اما در مورد شخصیت دکتر شریعتی گفتنی است که وی شخصی انقلابی و ضد استبداد بود و تأثیر فراوانی در تحولات اجتماعی در دوره مبارزات مردم ایران علیه رژیم پهلوی داشت. وی

سخنرانی پرشور و حماسی و دردمند بود و به عنصر دین در مبارزات ضد استعماری و ضد استبدادی تأکید می ورزید. تخصص اصلی ایشان در جامعه شناسی بود و آشنایی او با اسلام از سه

طریق بود: 1. ایشان مدتی کوتاه در خدمت پدرشان و برخی دیگر از علما، برخی علوم اسلامی پایه را خوانده بودند. 2. مدتی نیز در فرانسه در محضر برخی اسلام شناسان اروپایی مثل

ماسینون تلمذ کرده بودند. 3. عمده اطلاعات ایشان از اسلام نتیجه مطالعات شخصی ایشان بوده است و روشن است که با این مقدار کسی نمی تواند یک اسلام شناس واقعی باشد چرا که مقدمات

علوم حوزوی عمدتا مربوط به ادبیات عرب است و اسلام شناسان اروپایی صرفا گزارشگر اسلامند نه اسلام شناس به معنی عالم به علوم اسلامی و با مطالعه شخصی نیز می توان به علوم تخصصی

اسلام دست یافت هر کدام از علوم اسلامی مثل فقه و کلام و فلسفه و ... نیاز به سالیان درازی تحصیل دارند و با صرف مطالعه شخصی نمی توان به آن دست یافت و از همین روست که دکتر

شریعتی در موارد زیادی در دین پژوهشی خود دچار آسیب های جدی هستند. اگر چه حرفها و نظرات بسیار جالبی نیز ارائه داده اند فلذا به نظر بنده مطالعه کتابهای ایشان برای عالمان اسلامی

می تواند بسیار سودمند باشد و می تواند آنها را با افق جدیدی آشنا کند ولی برای افرادی که در علوم اسلامی و به ویژه در علم عقائد و کلام تخصص ندارند مطالعه مطالعه کتب ایشان خالی از خطر

نخواهد بود. چرا که برای این گونه افراد تشخیص نظرات درست از نادرست در مسائل تخصصی کار چندان آسانی نیست. به نظر حقیر برای اقشار تحصیلکرده ای که آشنا به علوم

تخصصی حوزوی نیستند بهترین منابع مطالعه آثار استاد مطهری است البته مراد آثار غیرتخصصی ایشان است بنابراین توصیه بنده این است که در مورد خاتمیت به کتاب (خاتمیت) و  کتاب

(ختم نبوت) شهید مطهری مراجعه نمایید.





1396@ - موتور جستجوی پرسش و پاسخ امین