مقصود از شرک، کفر و نفاق و علل آنها چیست؟ چگونه میتوان انسانها را بر این اساس شناخت تا معیاری برای شناخت خودمان باشد؟ یک. کفر در قرآن منشأ کفر از دیدگاه قرآن، یا علل روانشناختی دارد یا دلایل معرفتشناختی. در روایتی از امام باقر علیه السلام نقل شده است: (هر چیزی که به انکار و نفی منجر شود، کفر است). (1) آیات قرآن، نیز دلالت بر این حقیقت دارد که: (کافران یقین ندارند) (2) و (از عقل، برهان و تعقّل پیروی نمیکنند). (3) بعضی از آیات، عامل اصلی کفر کافران را (جهل و نادانی آنان) تلقی میکند (4) و دستهای از آیات، منشأ انکار آنها را (شک) (5) میداند. برخی از آیات نیز کافران را گروهی میداند که (از ظن و گمان) پیروی میکنند؛ (6) اما مهمترین علل روان شناختی انکار کافران تکبّر، خودبزرگبینی و غرور برشمرده شده است. (7) از دیدگاه قرآن، کافران علاوه بر آنکه از برهان و دلیل پیروی نمیکنند؛ برای اثبات مدعای خود نیز دلیل و برهانی نمیآورند. (8) __________________________________________________ (1). میزانالحکمه، ج 8، ص 399، ح 17391. (2). طور (52)، آیه 36. (3). المیزان، ج 15، ص 222. (4). توبه، آیه 97؛ اعراف (7)، آیه 138؛ احقاف (46)، آیه 23. (5). ابراهیم (14)، آیه 10. (6). بقره (2)، آیه 78. (7). نگا: اعراف (7)، آیه 77- المیزان، ج 17، ص 402. (8). مؤمنون (23)، آیه 117. گفتنی است در قرآن واژه (کفر) به معنای (فسق) نیز آمده است؛ (1) چنان که انکار در مقام عمل هم گاهی کفر خوانده شده است. (2) به اعتقاد علامه طباطبایی: از دیدگاه قرآن، منشأ اصلی کفر کافران، انکار معاد است که لازمه آن، انکار نبوت، وحی و دین است. (3) براساس آیات قرآن، کفر از جمله اوصافی است که شدت و ضعف میپذیرد و برای هر مرتبه آن، اثر خاصی وجود دارد. (4) امام صادق علیه السلام در روایتی جالب و خواندنی (کفر) را از دیدگاه قرآن بر پنج وجه میداند: 1. کفر و نفی؛ این کفر عبارت است از نفی و انکار ربوبیت. این گروه- که معتقدند نه پروردگاری است و نه بهشت و جهنمی- از گمان پیروی میکنند و خداوند متعال، انذار این دسته را بیفایده دانسته است. (5) 2. انکار با معرفت؛ این کفر عبارت است از انکار منکر، در حالی که به حق و حقیقت، معرفت و علم دارد. آیات ذیل به این کفر اشاره دارد: (وَ جَحَدُوا بِها وَ اسْتَیْقَنَتْها أَنْفُسُهُمْ ظُلْماً وَ عُلُوًّا ...) (6)؛ (و با آنکه دلهایشان بدان یقین داشت، از روی ظلم و تکبر آن را انکار کردند) و (... وَ کانُوا مِنْ قَبْلُ یَسْتَفْتِحُونَ عَلَی الَّذِینَ کَفَرُوا فَلَمَّا جاءَهُمْ ما عَرَفُوا کَفَرُوا بِهِ فَلَعْنَةُ اللَّهِ عَلَی الْکافِرِینَ) (7) ؛ (و از دیرباز [در انتظارش] بر کسانی که کافر شده بودند پیروزی میجستند، ولی همین که آنچه [که اوصافش] را میشناختند برایشان آمد، انکارش کردند. پس لعنت خدا برکافران باد). __________________________________________________ (1). آل عمران (3)، آیه 97؛ المیزان، ج 2، ص 202. (2). نحل (16) آیه 13؛ المیزان، ج 12، ص 315 و 316. (3). المیزان، ج 15، ص 187. (4). نساء (4)، آیه 138؛ مائده (5)، آیه 64 و 68؛ تفسیر تسنیم، ج 2، ص 222. (5). بقره (2)، آیه 78. (6). نمل (27)، آیه 14. (7). بقره (2)، آیه 89. 3. کفر و انکار نعمتهای خداوند: (هذا مِنْ فَضْلِ رَبِّی لِیَبْلُوَنِی أَ أَشْکُرُ أَمْ أَکْفُرُ وَ مَنْ شَکَرَ فَإِنَّما یَشْکُرُ لِنَفْسِهِ وَ مَنْ کَفَرَ فَإِنَّ رَبِّی غَنِیٌّ کَرِیمٌ) (1) ؛ ( [سلیمان گفت:] این از فضل پروردگار من است تا مرا بیازماید که آیا سپاسگزارم یا ناسپاسی میکنم و هر کس سپاس گزارد، تنها به سود خویش سپاس میگزارد و هر کس ناسپاسی [و کفران نعمت] کند، بیگمان پروردگارم بینیاز و کریم است). 4. ترک اوامر خداوند متعال: (وَ إِذْ أَخَذْنا مِیثاقَکُمْ لا تَسْفِکُونَ دِماءَکُمْ وَ لا تُخْرِجُونَ أَنْفُسَکُمْ مِنْ دِیارِکُمْ ثُمَّ أَقْرَرْتُمْ وَ أَنْتُمْ تَشْهَدُونَ. ثُمَّ أَنْتُمْ هؤُلاءِ تَقْتُلُونَ أَنْفُسَکُمْ وَ تُخْرِجُونَ فَرِیقاً مِنْکُمْ مِنْ دِیارِهِمْ تَظاهَرُونَ عَلَیْهِمْ بِالْإِثْمِ وَ الْعُدْوانِ وَ إِنْ یَأْتُوکُمْ أُساری تُفادُوهُمْ وَ هُوَ مُحَرَّمٌ عَلَیْکُمْ إِخْراجُهُمْ أَ فَتُؤْمِنُونَ بِبَعْضِ الْکِتابِ وَ تَکْفُرُونَ بِبَعْضٍ ...) (2)؛ (و چون از شما پیمان محکم گرفتیم که خون همدیگر را نریزید و یکدیگر را از سرزمین خود بیرون نکنید، سپس [به این پیمان] اقرار کردید و خود گواهید؛ [ولی] باز همین شما هستید که یکدیگر را میکشید و گروهی از خودتان را از دیارشان بیرون میرانید و به گناه و تجاوز بر ضد آنان به یکدیگر کمک میکنید و اگر به اسارت پیش شما آیند، به [دادن] فدیه، آنان را آزاد میکنید با آنکه [نه تنها کشتن؛ بلکه] بیرون کردن آنان بر شما حرام شده است. آیا شما به پارهای از کتاب (تورات) ایمان میآورید و به پارهای کفر میورزید؟) کفر اینها بدین جهت بود که اوامر خداوند متعال را ترک کردند. 5. برائت جستن: (کَفَرْنا بِکُمْ وَ بَدا بَیْنَنا وَ بَیْنَکُمُ الْعَداوَةُ وَ الْبَغْضاءُ أَبَداً حَتَّی تُؤْمِنُوا بِاللَّهِ وَحْدَهُ) (3)؛ (به شما کفر میورزیم [و از شما برائت میجوییم] و میان ما و شما دشمنی و کینه همیشگی پدیدار شده تا وقتی که فقط به خدا ایمان آورید). __________________________________________________ (1). نمل (27)، آیه 40 و نیز نگا: ابراهیم (14)، آیه 7؛ بقره (2)، آیه 152. (2). بقره (2)، آیه 84 و 85. (3). ممتحنه (60)، آیه 4؛ همچنین نگا: ابراهیم (14)، آیه 22؛ عنکبوت (29)، آیه 25. گفتنی است که کفر در قرآن، به یک معنا نیامده است. برای افزایش اطلاعات شما در این باره، توجّه به نکات ذیل سودمند است: یکم. در قرآن کریم از هدایتناپذیری کافران از تعابیری چون: (ختم)، (1) (طبع)، (2) (صرف)، (3) (غلاف)، (4) (رین)، (5) (قفل)، (6) (تقلیب)، (7) (قساوت) (8) و (مرض) (9) استفاده شده است. دوم. به اعتقاد علامه طباطبایی، بعید نیست مقصود از (الذین کفروا) در استعمال قرآنی، سران کفار قریش در آغاز بعثت باشد؛ مگر آنکه قرینهای برخلاف اقامه شود؛ زیرا در برخی از موارد- که از عدم فایده انذار کردن و انذار نکردن کافران سخن به میان آمده است- اگر بر همه کافران صادق باشد، باب هدایت غیرمسلمانان بسته میشود و این برخلاف حکمت نزول قرآن و ظواهر آیات شریفه است. (10) سوم. از دیدگاه قرآن، کافران با نابود ساختن سرمایه فطرت، توفیق ایمان را از دست دادهاند. (11) چهارم. کافران بر اثر جهل مرکب، خود را اهل حق میپنداشتند؛ اما قرآن کریم __________________________________________________ (1). بقره (2)، آیه 7. (2). نحل (16)، آیه 108. (3). توبه (9)، آیه 127. (4). بقره (2)، آیه 88. (5). متففین (83)، آیه 14. (6). محمد (47)، آیه 24. (7). انعام (6)، آیه 110. (8). بقره (2)، آیه 74. (9). بقره (2)، آیه 10. (10). المیزان، ج 1، ص 52. (11). انعام (6)، آیه 12. آنان را غرق شده در گردابهای خطا دانسته است. (1) کارهایشان چون سرابی در زمینی هموار است که تشنه، آن را آبی میپندارد تا چون بدان رسد، آن را چیزی نیابد. (2) پنجم. در روایات معصومان علیهم السلام، غفلت، شک، شبهه و گناه از ارکان کفر شمارش شده است. (3) همچنین به این حقیقت اشاره شده که کافران، اگر هنگام جهل توقف و تأمل میکردند، انکار نکرده، کافر و گمراه نمیگشتند. (4) نتیجه آنکه کفر در قرآن، به معانی متعدد آمده که یک معنای آن انکار خداوند متعال و آموزههای الهی است. ریشه این انکار هم در ناحیه (معرفت شناختی) است- که به جهل، شک و ظن اشاره شد- و هم در ساحت روانشناختی است که مهمترین آن تکبّر و غرور تلقی گشته است. دو. شرک در قرآن به فرموده امام صادق علیه السلام، کفر مقدم بر شرک است؛ زیرا (کفر) به غیر خدا نمیخواند؛ ولی (شرک) به غیر خداوند میخواند. (5) در یک برآیند کلی از دیدگاه قرآن، شرک به دو قسم اعتقادی و اخلاقی تقسیم میشود. امّا به یک نظر دقیق و ظریف، شرک اخلاقی نیز به شرک اعتقادی بر میگردد. از مجموع آیات قرآن، میتوان نکات برجسته ذیل را در این باره برشمرد: __________________________________________________ (1). بقره (2)، آیه 81. (2). نور (24)، آیه 39. (3). میزانالحکمه، ج 8، ص 400، ح 17399 و 17400 و ص 404. (4). همان، ج 2، ص 153، ح 2813- 2814. (5). همان، ج 8، ص 399، ح 17394. 1. شرکورزی، نشانه بی خردی است. (1) 2. پندار وجودِ همانند برای خدا، برخاسته از جهل و نادانی است؛ چه اینکه برای خدا شریک و همانند پنداشتن، با علم و اندیشه صحیح ناسازگار است. (2) از این رو، از نظر قرآن ریشه شرک، (ندانستن) است و مشرکان مردمی جاهل و ناداناند. (3) 3. شرک علمپذیر نیست؛ یعنی، شرک معلوم واقع نمیشود، چون معدوم بالذات است و چیزی که معدوم بالذات است، متعلّق علم قرار نمیگیرد؛ زیرا علم یک امر وجودی است و هرگز به امر عدمی تعلق نمیگیرد. خداوند متعال در سوره لقمان آیه 15 میفرماید: (اگر پدر و مادر اصرار ورزیدند که شما به چیزی که علم ندارید شرک بورزید، از آنان اطاعت نکنید). (4) 4. در بعضی از آیات، (شک) نیز منشأ شرک دانسته شده است. (5) 5. پارهای از آیات، نشانگر این حقیقت است که مشرکان، در جهل مرکب فرو رفتهاند؛ یعنی، در عین اینکه جاهلاند، خود را عالم به حقیقت میپندارند. (6) 6. بر اساس بعضی از تفاسیر، سه نوع جهل دست به دست یکدیگر داده و سرچشمه شرک و بت پرستی میگردد: الف. جهل نسبت به خداوند و اینکه نمیتواند هیچگونه همتا، شبیه و مانند داشته باشد. ب. جهل انسان به مقام خویش که برتر از همه مخلوقات الهی است. __________________________________________________ (1). بقره (2)، آیه 170. (2). بقره (2)، آیه 22. (3). روم (20)، آیات 30- 32؛ یوسف (12)، آیه 39 و 40؛ بقره (2)، آیه 118 و 113. (4). نگا: عبداللَّه جوادیآملی، تفسیر موضوعی قرآن، ج 4، ص 138 و 139. (5). نمل (27)، آیه 66؛ هود (11)، آیه 62 و 110. (6). یس (36)، آیات 6 و 9 و 10؛ روم (30)، آیه 59. ج. جهل به جهان طبیعت و بیارزش بودن جمادات در برابر موجودی همچون انسان. (1) 7. قرآن مجید، دو انگیزه برای گرایش به شرک را مهم تلقی میکند: الف. تصور دور بودن خالق از مخلوق؛ خداوند متعال برای ردّ این انگیزه، آیات متعددی نازل فرموده است (2). ب. تفویض تدبیر جهان به خدایان کوچکتر که برای ردّ آن، آیاتی نازل شده است. (3) 8. مشرکان علاوه بر آنکه در شرک خود از برهان، تعقّل و دلیل سود نمیجویند، برهانی بر مدعای خود نیز اقامه نمیکنند. (4) 9. از دیدگاه قرآن، شرک ظلمی عظیم است (5)؛ زیرا با شرک مهمترین حق و عدل (عدل توحیدی) از میان میرود. 10. گاهی آیات قرآن، مشرکان را همسو و همسان با کافران تلقی کرده است. (6) 11. علاوه بر انگیزه و دلایل معرفت شناختی، عوامل روانشناختی نیز در شرک مشرکان مطرح است؛ عواملی چون حسادت (7)، گناه (8)، دشمنی با خداوند، پیامبر و دین (9) و .... __________________________________________________ (1). نگا: پیام قرآن، ج اوّل، صص 86- 87. (2). نگا: ق (50)، آیه 16؛ زمر (39)، آیه 36؛ غافر (40)، آیه 60؛ آل عمران (3)، آیه 29. (3). نگا: اعراف (7)، آیه 54؛ یونس (10)، آیه 31 و 32. (4). مؤمنون (23)، آیه 117. (5). لقمان (31)، آیه 13. (6). توبه (9)، آیه 30 و المیزان، ج 4، ص 371. (7). نساء (4)، آیه 54. (8). آل عمران (3)، آیه 112. (9). مدثر (73)، آیات 11- 25. 12. بر اساس آیات قرآن، (توحید) شجره طوبایی است که برگها و شاخههای آن، اخلاق، عبادات و طاعت است؛ ولی (شرک) شجره خبیثهای است که ریشه در جهنم دارد (1) و همواره آتش به بار میآورد و تمام شاخههای آن، معصیت و تمام برگهای آن گناه است. این شجره خبیثه، از جهنم سر بر میآورد و میوه آن اخلاق رذیله و کارهای ناپسند است. از همین رو گفتهاند: ممکن نیست کسی گناه کند؛ در حالی که توحیدش، توحید ناب و خالص است؛ چنانکه ممکن نیست کسی مطیع خدا باشد، در حالی که مشرک است. در روایات آمده است: (زناکار زنا نمیکند، در حالی که مؤمن است و سارق دزدی نمیکند، در حالی که مؤمن است). (2) 13. از دیدگاه آیات، روی آوردن به مظاهر شرک، زمینه ساز غفلت از یاد خدا و ترک نماز است (3) و شرک به خداوند، آدمی را به دلهره و هراس گرفتار میسازد. (4) 14. از یک دیدگاه، شرک در آیات قرآن، دو نوع است: شرک در طاعت و شرک در عبادت. شرک در عبادت آن است که انسان، غیر خداوند را عبادت کند و شرک در طاعت، شرکی است که آدمی از غیر خداوند- مثلًا شیطان- اطاعت و فرمانهای او را اجرا کند. آیه (وَ ما یُؤْمِنُ أَکْثَرُهُمْ بِاللَّهِ إِلَّا وَ هُمْ مُشْرِکُونَ) (5) ناظر به شرک در طاعت است؛ یعنی، برخی از مؤمنان هر چند خداوند را عبادت میکنند، __________________________________________________ (1). صافات (37)، آیه 64 و 65. (2). بحارالانوار، ج 66، ص 63، ح 7 و 8 و ص 67، ح 17، کافی، ج 2، ص 32، ح 1؛ (نگا: جوادی آملی، عبداللَّه، تفسیر موضوعی قرآن، ج 7، ص 384). (3). مائده (5)، آیه 91. (4). بقره (2)، آیه 113. (5). یوسف (12)، آیه 106. ولی اوامر شیطان را به کار میبندند. (1) مراتب شرک شرک دارای مراتب است: قول به تعدد خدایان (شرک ظاهری) است؛ ولی مخفیتر از آن شرک اهل کتاب است که به قرآن و نبوت خاصه ایمان نیاوردهاند. مخفیتر از این، شرک کسی است که به رغم ایمان به خدا و قبول توحید، به اسباب و وسایط آن، نگاهی استقلالی دارد. از این رو به جای آنکه به مسبّب الاسباب توجّه کند و به غیر خداوند، دیدی واسطهای و غیر مستقل داشته باشد؛ برای آنها نوعی استقلال قائل است و در امور خود به آنها تکیه میکند. (2) به هر روی باید توجّه کرد که شرک خفی با ایمان قابل جمع است. (3) سه. نفاق در قرآن در این خصوص، نکات فراوانی در قرآن آمده است که طرح تفصیلی آن ممکن نیست و در اینجا تنها به ذکر چند نکته اساسی، بسنده میشود: 1. از دیدگاه قرآن (نفاق) اظهار ایمان و پوشاندن کفر است؛ یعنی، منافقان شهادت ظاهری میدهند، ولی در باطن منکرند. (4) 2. از دیدگاه قرآن جهل عامل اصلی نفاق است. (5) 3. در بعضی از آیات، به تردید و دودلی منافقان نیز اشاره شده است. (6) __________________________________________________ (1). نگا: المیزان، ج 11، ص 280. (2). نگا: همان، ج 2، ص 202 و ج 4، ص 371. (3). همان، ج 11، ص 276. (4). منافقون (63)، آیات 1- 3؛ آل عمران (3)، آیه 167 و المیزان، ج 9، ص 325 و ج 19، ص 278. (5). توبه (9)، آیه 97. (6). نساء (4)، آیه 143 و المیزان، ج 5، صص 116- 117. 4. شک نیز یکی از عوامل روی آوردن به نفاق است. (1) 5. از دیدگاه قرآن، سرّ امتناع منافقان از ایمان به خدا و پیامبر صلی الله علیه و آله آن است که معیار شناخت آنان در جهانبینی، حس و ماده است. از این رو، ایمان به غیب و امور نامحسوس را باوری سفیهانه میدانند و همانند کافران، وحی را افسانه میپندارند. (2) منافقان بر اساس شناخت حسی و جهانبینی مادی خویش، مهاجران و انصار را- که به مبدأ و معاد و رسالت پیامبر صلی الله علیه و آله مؤمن بودند- بیخرد میدانستند و کارهای آنان را سفیهانه و در مقابل آنان، خود را روشنفکر تلقی میکردند. (3) 6. خاستگاه شک و ریب منافقان نیز قلب و دل بیمار آنان، دانسته شده است. (4) 7. بر اساس دیدگاه برخی از مفسران، نفاق مصداقی از شرک است؛ زیرا تا اصل شرک در نهان کسی پدید نیاید، فتنه نفاق از او سر نمیزند؛ چنانکه عمل منافقانه، زمینه شدت شرک را نیز فراهم میآورد. از همین رو، گفته میشود: (ریا- که اصل آن نفاق است- درختی است که جز شرک میوه دیگری ندارد). (5) 8. قرآن کریم، همانطور که درباره کافران سخن از غرق شدن در گرداب خطاها دارد، (6) درباره منافقان نیز سخن از غوطهور شدن در گرداب طغیان و کوردلی دارد؛ (7) زیرا در جنگ (عقل و وهم)، اگر عقل به اسارت وهم درآمد، __________________________________________________ (1). ص (38)، آیه 8؛ ابراهیم (14)، آیه 9. (2). نحل (16)، آیه 22. (3). تفسیر تسنیم، ج 2، ص 278. (4). توبه (9)، آیه 45؛ تفسیر تسنیم، ج 2، ص 137؛ المیزان، ج 5، ص 118. (5). تفسیر تسنیم، ج 2، ص 262. (6). بقره (2)، آیه 81. (7). بقره (2)، آیه 15. (وهم) میدان دار صحنه ادراکی نفس میشود و مجاری ادراک صحیح را میبندد. چنین انسانی هرگز به اندیشه صحیح راه نیافته، اندیشههای باطل، صحنه نفس او را آکنده میسازد و او در طغیان این اندیشههای واهی، با کوردلی حرکت میکند. (1) 9. از دیدگاه بعضی از آیات قرآن، منافقان در برخی از احکام با کافران شریکاند؛ مثلًا سقوط در آتش قهر خدا، هم به منافقان نسبت داده شده و هم به کافران. (2) 10. پارهای از آیات، بیانگر این حقیقت است که منافقان در بعضی احکام با مشرکان شریکاند؛ مانند حرمان از غفران الهی. قرآن درباره مشرکان میفرماید: (خداوند آنان را مشمول غفران خود نمیسازد). (3) این عدم شمول (غفران الهی) را نسبت به منافقان نیز مطرح کرده، میفرماید: (برای آنان یکسان است: چه بر ایشان آمرزش بخواهی یا برایشان آمرزش نخواهی؛ خدا هرگز بر ایشان نخواهد بخشود). (4) آن منافق، مشک بر تن مینهد روح را در قعر گلخن مینهد بر زبان، نام حق و در جان او گندها از فکر بیایمان او ذکر با او همچو سبزه گلخنست بر سر مبرز گلست و سوسنست آن نبات آنجا یقین عاریست جای آن گل مجلسست و عشرتست (5) در برخی از آیات قرآن، منافقان از کافران بدتر تلقی شدهاند. (6) سرّ این __________________________________________________ (1). نگا: تفسیر تسنیم، ج 2، ص 291. (2). نساء (4)، آیه 140. (3). توبه (9)، آیه 113؛ نساء (4)، آیه 116. (4). منافقون (63)، آیه 6. (5). مثنوی، دفتر دوم، ابیات 268- 271. (6). نساء (4)، آیه 145. حقیقت از دیدگاه آیت للَّهجوادی آملی آن است که: (اولًا، منافقان از کافران و مشرکان زیانبارتراند. ثانیاً، منافقان هر چند مانند کافران در درون منکر دینند؛ ولی اهل کتمان، دروغ، خدعه و استهزا نیز هستند. کسی که کفرش، کفر محض است، دیگر به این پلیدیهای نفسانی مبتلا نیست؛ ولی کفر منافق آمیخته با این بدیها است). (1)
مقصود از شرک، کفر و نفاق و علل آنها چیست؟ چگونه میتوان انسانها را بر این اساس شناخت تا معیاری برای شناخت خودمان باشد؟
مقصود از شرک، کفر و نفاق و علل آنها چیست؟ چگونه میتوان انسانها را بر این اساس شناخت تا معیاری برای شناخت خودمان باشد؟
یک. کفر در قرآن
منشأ کفر از دیدگاه قرآن، یا علل روانشناختی دارد یا دلایل معرفتشناختی.
در روایتی از امام باقر علیه السلام نقل شده است: (هر چیزی که به انکار و نفی منجر شود، کفر است). (1) آیات قرآن، نیز دلالت بر این حقیقت دارد که: (کافران یقین ندارند) (2) و (از عقل، برهان و تعقّل پیروی نمیکنند). (3) بعضی از آیات، عامل اصلی کفر کافران را (جهل و نادانی آنان) تلقی میکند (4) و دستهای از آیات، منشأ انکار آنها را (شک) (5) میداند. برخی از آیات نیز کافران را گروهی میداند که (از ظن و گمان) پیروی میکنند؛ (6) اما مهمترین علل روان شناختی انکار کافران تکبّر، خودبزرگبینی و غرور برشمرده شده است. (7) از دیدگاه قرآن، کافران علاوه بر آنکه از برهان و دلیل پیروی نمیکنند؛ برای اثبات مدعای خود نیز دلیل و برهانی نمیآورند. (8)
__________________________________________________
(1). میزانالحکمه، ج 8، ص 399، ح 17391.
(2). طور (52)، آیه 36.
(3). المیزان، ج 15، ص 222.
(4). توبه، آیه 97؛ اعراف (7)، آیه 138؛ احقاف (46)، آیه 23.
(5). ابراهیم (14)، آیه 10.
(6). بقره (2)، آیه 78.
(7). نگا: اعراف (7)، آیه 77- المیزان، ج 17، ص 402.
(8). مؤمنون (23)، آیه 117.
گفتنی است در قرآن واژه (کفر) به معنای (فسق) نیز آمده است؛ (1) چنان که انکار در مقام عمل هم گاهی کفر خوانده شده است. (2) به اعتقاد علامه طباطبایی: از دیدگاه قرآن، منشأ اصلی کفر کافران، انکار معاد است که لازمه آن، انکار نبوت، وحی و دین است. (3) براساس آیات قرآن، کفر از جمله اوصافی است که شدت و ضعف میپذیرد و برای هر مرتبه آن، اثر خاصی وجود دارد. (4) امام صادق علیه السلام در روایتی جالب و خواندنی (کفر) را از دیدگاه قرآن بر پنج وجه میداند:
1. کفر و نفی؛ این کفر عبارت است از نفی و انکار ربوبیت. این گروه- که معتقدند نه پروردگاری است و نه بهشت و جهنمی- از گمان پیروی میکنند و خداوند متعال، انذار این دسته را بیفایده دانسته است. (5) 2. انکار با معرفت؛ این کفر عبارت است از انکار منکر، در حالی که به حق و حقیقت، معرفت و علم دارد. آیات ذیل به این کفر اشاره دارد:
(وَ جَحَدُوا بِها وَ اسْتَیْقَنَتْها أَنْفُسُهُمْ ظُلْماً وَ عُلُوًّا ...) (6)؛ (و با آنکه دلهایشان بدان یقین داشت، از روی ظلم و تکبر آن را انکار کردند) و (... وَ کانُوا مِنْ قَبْلُ یَسْتَفْتِحُونَ عَلَی الَّذِینَ کَفَرُوا فَلَمَّا جاءَهُمْ ما عَرَفُوا کَفَرُوا بِهِ فَلَعْنَةُ اللَّهِ عَلَی الْکافِرِینَ) (7)
؛ (و از دیرباز [در انتظارش] بر کسانی که کافر شده بودند پیروزی میجستند، ولی همین که آنچه [که اوصافش] را میشناختند برایشان آمد، انکارش کردند. پس لعنت خدا برکافران باد).
__________________________________________________
(1). آل عمران (3)، آیه 97؛ المیزان، ج 2، ص 202.
(2). نحل (16) آیه 13؛ المیزان، ج 12، ص 315 و 316.
(3). المیزان، ج 15، ص 187.
(4). نساء (4)، آیه 138؛ مائده (5)، آیه 64 و 68؛ تفسیر تسنیم، ج 2، ص 222.
(5). بقره (2)، آیه 78.
(6). نمل (27)، آیه 14.
(7). بقره (2)، آیه 89.
3. کفر و انکار نعمتهای خداوند: (هذا مِنْ فَضْلِ رَبِّی لِیَبْلُوَنِی أَ أَشْکُرُ أَمْ أَکْفُرُ وَ مَنْ شَکَرَ فَإِنَّما یَشْکُرُ لِنَفْسِهِ وَ مَنْ کَفَرَ فَإِنَّ رَبِّی غَنِیٌّ کَرِیمٌ) (1)
؛ ( [سلیمان گفت:] این از فضل پروردگار من است تا مرا بیازماید که آیا سپاسگزارم یا ناسپاسی میکنم و هر کس سپاس گزارد، تنها به سود خویش سپاس میگزارد و هر کس ناسپاسی [و کفران نعمت] کند، بیگمان پروردگارم بینیاز و کریم است).
4. ترک اوامر خداوند متعال: (وَ إِذْ أَخَذْنا مِیثاقَکُمْ لا تَسْفِکُونَ دِماءَکُمْ وَ لا تُخْرِجُونَ أَنْفُسَکُمْ مِنْ دِیارِکُمْ ثُمَّ أَقْرَرْتُمْ وَ أَنْتُمْ تَشْهَدُونَ. ثُمَّ أَنْتُمْ هؤُلاءِ تَقْتُلُونَ أَنْفُسَکُمْ وَ تُخْرِجُونَ فَرِیقاً مِنْکُمْ مِنْ دِیارِهِمْ تَظاهَرُونَ عَلَیْهِمْ بِالْإِثْمِ وَ الْعُدْوانِ وَ إِنْ یَأْتُوکُمْ أُساری تُفادُوهُمْ وَ هُوَ مُحَرَّمٌ عَلَیْکُمْ إِخْراجُهُمْ أَ فَتُؤْمِنُونَ بِبَعْضِ الْکِتابِ وَ تَکْفُرُونَ بِبَعْضٍ ...) (2)؛ (و چون از شما پیمان محکم گرفتیم که خون همدیگر را نریزید و یکدیگر را از سرزمین خود بیرون نکنید، سپس [به این پیمان] اقرار کردید و خود گواهید؛ [ولی] باز همین شما هستید که یکدیگر را میکشید و گروهی از خودتان را از دیارشان بیرون میرانید و به گناه و تجاوز بر ضد آنان به یکدیگر کمک میکنید و اگر به اسارت پیش شما آیند، به [دادن] فدیه، آنان را آزاد میکنید با آنکه [نه تنها کشتن؛ بلکه] بیرون کردن آنان بر شما حرام شده است. آیا شما به پارهای از کتاب (تورات) ایمان میآورید و به پارهای کفر میورزید؟) کفر اینها بدین جهت بود که اوامر خداوند متعال را ترک کردند.
5. برائت جستن: (کَفَرْنا بِکُمْ وَ بَدا بَیْنَنا وَ بَیْنَکُمُ الْعَداوَةُ وَ الْبَغْضاءُ أَبَداً حَتَّی تُؤْمِنُوا بِاللَّهِ وَحْدَهُ) (3)؛ (به شما کفر میورزیم [و از شما برائت میجوییم] و میان ما و شما دشمنی و کینه همیشگی پدیدار شده تا وقتی که فقط به خدا ایمان آورید).
__________________________________________________
(1). نمل (27)، آیه 40 و نیز نگا: ابراهیم (14)، آیه 7؛ بقره (2)، آیه 152.
(2). بقره (2)، آیه 84 و 85.
(3). ممتحنه (60)، آیه 4؛ همچنین نگا: ابراهیم (14)، آیه 22؛ عنکبوت (29)، آیه 25.
گفتنی است که کفر در قرآن، به یک معنا نیامده است. برای افزایش اطلاعات شما در این باره، توجّه به نکات ذیل سودمند است:
یکم. در قرآن کریم از هدایتناپذیری کافران از تعابیری چون: (ختم)، (1) (طبع)، (2) (صرف)، (3) (غلاف)، (4) (رین)، (5) (قفل)، (6) (تقلیب)، (7) (قساوت) (8) و (مرض) (9) استفاده شده است.
دوم. به اعتقاد علامه طباطبایی، بعید نیست مقصود از (الذین کفروا) در استعمال قرآنی، سران کفار قریش در آغاز بعثت باشد؛ مگر آنکه قرینهای برخلاف اقامه شود؛ زیرا در برخی از موارد- که از عدم فایده انذار کردن و انذار نکردن کافران سخن به میان آمده است- اگر بر همه کافران صادق باشد، باب هدایت غیرمسلمانان بسته میشود و این برخلاف حکمت نزول قرآن و ظواهر آیات شریفه است. (10)
سوم. از دیدگاه قرآن، کافران با نابود ساختن سرمایه فطرت، توفیق ایمان را از
دست دادهاند. (11)
چهارم. کافران بر اثر جهل مرکب، خود را اهل حق میپنداشتند؛ اما قرآن کریم
__________________________________________________
(1). بقره (2)، آیه 7.
(2). نحل (16)، آیه 108.
(3). توبه (9)، آیه 127.
(4). بقره (2)، آیه 88.
(5). متففین (83)، آیه 14.
(6). محمد (47)، آیه 24.
(7). انعام (6)، آیه 110.
(8). بقره (2)، آیه 74.
(9). بقره (2)، آیه 10.
(10). المیزان، ج 1، ص 52.
(11). انعام (6)، آیه 12.
آنان را غرق شده در گردابهای خطا دانسته است. (1) کارهایشان چون سرابی در زمینی هموار است که تشنه، آن را آبی میپندارد تا چون بدان رسد، آن را چیزی نیابد. (2)
پنجم. در روایات معصومان علیهم السلام، غفلت، شک، شبهه و گناه از ارکان کفر شمارش شده است. (3) همچنین به این حقیقت اشاره شده که کافران، اگر هنگام جهل توقف و تأمل میکردند، انکار نکرده، کافر و گمراه نمیگشتند. (4) نتیجه آنکه کفر در قرآن، به معانی متعدد آمده که یک معنای آن انکار خداوند متعال و آموزههای الهی است. ریشه این انکار هم در ناحیه (معرفت شناختی) است- که به جهل، شک و ظن اشاره شد- و هم در ساحت روانشناختی است که مهمترین آن تکبّر و غرور تلقی گشته است.
دو. شرک در قرآن
به فرموده امام صادق علیه السلام، کفر مقدم بر شرک است؛ زیرا (کفر) به غیر خدا نمیخواند؛ ولی (شرک) به غیر خداوند میخواند. (5) در یک برآیند کلی از دیدگاه قرآن، شرک به دو قسم اعتقادی و اخلاقی تقسیم میشود. امّا به یک نظر دقیق و ظریف، شرک اخلاقی نیز به شرک اعتقادی بر میگردد. از مجموع آیات قرآن، میتوان نکات برجسته ذیل را در این باره برشمرد:
__________________________________________________
(1). بقره (2)، آیه 81.
(2). نور (24)، آیه 39.
(3). میزانالحکمه، ج 8، ص 400، ح 17399 و 17400 و ص 404.
(4). همان، ج 2، ص 153، ح 2813- 2814.
(5). همان، ج 8، ص 399، ح 17394.
1. شرکورزی، نشانه بی خردی است. (1) 2. پندار وجودِ همانند برای خدا، برخاسته از جهل و نادانی است؛ چه اینکه برای خدا شریک و همانند پنداشتن، با علم و اندیشه صحیح ناسازگار است. (2) از این رو، از نظر قرآن ریشه شرک، (ندانستن) است و مشرکان مردمی جاهل و ناداناند. (3) 3. شرک علمپذیر نیست؛ یعنی، شرک معلوم واقع نمیشود، چون معدوم بالذات است و چیزی که معدوم بالذات است، متعلّق علم قرار نمیگیرد؛ زیرا علم یک امر وجودی است و هرگز به امر عدمی تعلق نمیگیرد. خداوند متعال در سوره لقمان آیه 15 میفرماید: (اگر پدر و مادر اصرار ورزیدند که شما به چیزی که علم ندارید شرک بورزید، از آنان اطاعت نکنید). (4)
4. در بعضی از آیات، (شک) نیز منشأ شرک دانسته شده است. (5)
5. پارهای از آیات، نشانگر این حقیقت است که مشرکان، در جهل مرکب فرو رفتهاند؛ یعنی، در عین اینکه جاهلاند، خود را عالم به حقیقت میپندارند. (6)
6. بر اساس بعضی از تفاسیر، سه نوع جهل دست به دست یکدیگر داده و سرچشمه شرک و بت پرستی میگردد:
الف. جهل نسبت به خداوند و اینکه نمیتواند هیچگونه همتا، شبیه و مانند داشته باشد.
ب. جهل انسان به مقام خویش که برتر از همه مخلوقات الهی است.
__________________________________________________
(1). بقره (2)، آیه 170.
(2). بقره (2)، آیه 22.
(3). روم (20)، آیات 30- 32؛ یوسف (12)، آیه 39 و 40؛ بقره (2)، آیه 118 و 113.
(4). نگا: عبداللَّه جوادیآملی، تفسیر موضوعی قرآن، ج 4، ص 138 و 139.
(5). نمل (27)، آیه 66؛ هود (11)، آیه 62 و 110.
(6). یس (36)، آیات 6 و 9 و 10؛ روم (30)، آیه 59.
ج. جهل به جهان طبیعت و بیارزش بودن جمادات در برابر موجودی همچون انسان. (1)
7. قرآن مجید، دو انگیزه برای گرایش به شرک را مهم تلقی میکند:
الف. تصور دور بودن خالق از مخلوق؛ خداوند متعال برای ردّ این انگیزه، آیات متعددی نازل فرموده است (2).
ب. تفویض تدبیر جهان به خدایان کوچکتر که برای ردّ آن، آیاتی نازل شده است. (3)
8. مشرکان علاوه بر آنکه در شرک خود از برهان، تعقّل و دلیل سود نمیجویند، برهانی بر مدعای خود نیز اقامه نمیکنند. (4)
9. از دیدگاه قرآن، شرک ظلمی عظیم است (5)؛ زیرا با شرک مهمترین حق و عدل (عدل توحیدی) از میان میرود.
10. گاهی آیات قرآن، مشرکان را همسو و همسان با کافران تلقی کرده است. (6)
11. علاوه بر انگیزه و دلایل معرفت شناختی، عوامل روانشناختی نیز در شرک مشرکان مطرح است؛ عواملی چون حسادت (7)، گناه (8)، دشمنی با خداوند، پیامبر و دین (9) و ....
__________________________________________________
(1). نگا: پیام قرآن، ج اوّل، صص 86- 87.
(2). نگا: ق (50)، آیه 16؛ زمر (39)، آیه 36؛ غافر (40)، آیه 60؛ آل عمران (3)، آیه 29.
(3). نگا: اعراف (7)، آیه 54؛ یونس (10)، آیه 31 و 32.
(4). مؤمنون (23)، آیه 117.
(5). لقمان (31)، آیه 13.
(6). توبه (9)، آیه 30 و المیزان، ج 4، ص 371.
(7). نساء (4)، آیه 54.
(8). آل عمران (3)، آیه 112.
(9). مدثر (73)، آیات 11- 25.
12. بر اساس آیات قرآن، (توحید) شجره طوبایی است که برگها و شاخههای آن، اخلاق، عبادات و طاعت است؛ ولی (شرک) شجره خبیثهای است که ریشه در جهنم دارد (1) و همواره آتش به بار میآورد و تمام شاخههای آن، معصیت و تمام برگهای آن گناه است. این شجره خبیثه، از جهنم سر بر میآورد و میوه آن اخلاق رذیله و کارهای ناپسند است. از همین رو گفتهاند: ممکن نیست کسی گناه کند؛ در حالی که توحیدش، توحید ناب و خالص است؛ چنانکه ممکن نیست کسی مطیع خدا باشد، در حالی که مشرک است. در روایات آمده است: (زناکار زنا نمیکند، در حالی که مؤمن است و سارق دزدی نمیکند، در حالی که مؤمن است). (2) 13. از دیدگاه آیات، روی آوردن به مظاهر شرک، زمینه ساز غفلت از یاد خدا و ترک نماز است (3) و شرک به خداوند، آدمی را به دلهره و هراس گرفتار میسازد. (4) 14. از یک دیدگاه، شرک در آیات قرآن، دو نوع است: شرک در طاعت و شرک در عبادت. شرک در عبادت آن است که انسان، غیر خداوند را عبادت کند و شرک در طاعت، شرکی است که آدمی از غیر خداوند- مثلًا شیطان- اطاعت و فرمانهای او را اجرا کند. آیه (وَ ما یُؤْمِنُ أَکْثَرُهُمْ بِاللَّهِ إِلَّا وَ هُمْ مُشْرِکُونَ) (5)
ناظر به شرک در طاعت است؛ یعنی، برخی از مؤمنان هر چند خداوند را عبادت میکنند،
__________________________________________________
(1). صافات (37)، آیه 64 و 65.
(2). بحارالانوار، ج 66، ص 63، ح 7 و 8 و ص 67، ح 17، کافی، ج 2، ص 32، ح 1؛ (نگا: جوادی آملی، عبداللَّه، تفسیر موضوعی قرآن، ج 7، ص 384).
(3). مائده (5)، آیه 91.
(4). بقره (2)، آیه 113.
(5). یوسف (12)، آیه 106.
ولی اوامر شیطان را به کار میبندند. (1) مراتب شرک
شرک دارای مراتب است: قول به تعدد خدایان (شرک ظاهری) است؛ ولی مخفیتر از آن شرک اهل کتاب است که به قرآن و نبوت خاصه ایمان نیاوردهاند.
مخفیتر از این، شرک کسی است که به رغم ایمان به خدا و قبول توحید، به اسباب و وسایط آن، نگاهی استقلالی دارد. از این رو به جای آنکه به مسبّب الاسباب توجّه کند و به غیر خداوند، دیدی واسطهای و غیر مستقل داشته باشد؛ برای آنها نوعی استقلال قائل است و در امور خود به آنها تکیه میکند. (2) به هر روی باید توجّه کرد که شرک خفی با ایمان قابل جمع است. (3) سه. نفاق در قرآن
در این خصوص، نکات فراوانی در قرآن آمده است که طرح تفصیلی آن ممکن نیست و در اینجا تنها به ذکر چند نکته اساسی، بسنده میشود:
1. از دیدگاه قرآن (نفاق) اظهار ایمان و پوشاندن کفر است؛ یعنی، منافقان شهادت ظاهری میدهند، ولی در باطن منکرند. (4) 2. از دیدگاه قرآن جهل عامل اصلی نفاق است. (5) 3. در بعضی از آیات، به تردید و دودلی منافقان نیز اشاره شده است. (6)
__________________________________________________
(1). نگا: المیزان، ج 11، ص 280.
(2). نگا: همان، ج 2، ص 202 و ج 4، ص 371.
(3). همان، ج 11، ص 276.
(4). منافقون (63)، آیات 1- 3؛ آل عمران (3)، آیه 167 و المیزان، ج 9، ص 325 و ج 19، ص 278.
(5). توبه (9)، آیه 97.
(6). نساء (4)، آیه 143 و المیزان، ج 5، صص 116- 117.
4. شک نیز یکی از عوامل روی آوردن به نفاق است. (1) 5. از دیدگاه قرآن، سرّ امتناع منافقان از ایمان به خدا و پیامبر صلی الله علیه و آله آن است که معیار شناخت آنان در جهانبینی، حس و ماده است. از این رو، ایمان به غیب و امور نامحسوس را باوری سفیهانه میدانند و همانند کافران، وحی را افسانه میپندارند. (2) منافقان بر اساس شناخت حسی و جهانبینی مادی خویش، مهاجران و انصار را- که به مبدأ و معاد و رسالت پیامبر صلی الله علیه و آله مؤمن بودند- بیخرد میدانستند و کارهای آنان را سفیهانه و در مقابل آنان، خود را روشنفکر تلقی میکردند. (3) 6. خاستگاه شک و ریب منافقان نیز قلب و دل بیمار آنان، دانسته شده است. (4) 7. بر اساس دیدگاه برخی از مفسران، نفاق مصداقی از شرک است؛ زیرا تا اصل شرک در نهان کسی پدید نیاید، فتنه نفاق از او سر نمیزند؛ چنانکه عمل منافقانه، زمینه شدت شرک را نیز فراهم میآورد. از همین رو، گفته میشود: (ریا- که اصل آن نفاق است- درختی است که جز شرک میوه دیگری ندارد). (5) 8. قرآن کریم، همانطور که درباره کافران سخن از غرق شدن در گرداب خطاها دارد، (6) درباره منافقان نیز سخن از غوطهور شدن در گرداب طغیان و کوردلی دارد؛ (7) زیرا در جنگ (عقل و وهم)، اگر عقل به اسارت وهم درآمد،
__________________________________________________
(1). ص (38)، آیه 8؛ ابراهیم (14)، آیه 9.
(2). نحل (16)، آیه 22.
(3). تفسیر تسنیم، ج 2، ص 278.
(4). توبه (9)، آیه 45؛ تفسیر تسنیم، ج 2، ص 137؛ المیزان، ج 5، ص 118.
(5). تفسیر تسنیم، ج 2، ص 262.
(6). بقره (2)، آیه 81.
(7). بقره (2)، آیه 15.
(وهم) میدان دار صحنه ادراکی نفس میشود و مجاری ادراک صحیح را میبندد.
چنین انسانی هرگز به اندیشه صحیح راه نیافته، اندیشههای باطل، صحنه نفس او را آکنده میسازد و او در طغیان این اندیشههای واهی، با کوردلی حرکت میکند. (1) 9. از دیدگاه بعضی از آیات قرآن، منافقان در برخی از احکام با کافران شریکاند؛ مثلًا سقوط در آتش قهر خدا، هم به منافقان نسبت داده شده و هم به کافران. (2) 10. پارهای از آیات، بیانگر این حقیقت است که منافقان در بعضی احکام با مشرکان شریکاند؛ مانند حرمان از غفران الهی. قرآن درباره مشرکان میفرماید:
(خداوند آنان را مشمول غفران خود نمیسازد). (3) این عدم شمول (غفران الهی) را نسبت به منافقان نیز مطرح کرده، میفرماید: (برای آنان یکسان است: چه بر ایشان آمرزش بخواهی یا برایشان آمرزش نخواهی؛ خدا هرگز بر ایشان نخواهد بخشود). (4)
آن منافق، مشک بر تن مینهد روح را در قعر گلخن مینهد
بر زبان، نام حق و در جان او گندها از فکر بیایمان او
ذکر با او همچو سبزه گلخنست بر سر مبرز گلست و سوسنست
آن نبات آنجا یقین عاریست جای آن گل مجلسست و عشرتست (5)
در برخی از آیات قرآن، منافقان از کافران بدتر تلقی شدهاند. (6) سرّ این
__________________________________________________
(1). نگا: تفسیر تسنیم، ج 2، ص 291.
(2). نساء (4)، آیه 140.
(3). توبه (9)، آیه 113؛ نساء (4)، آیه 116.
(4). منافقون (63)، آیه 6.
(5). مثنوی، دفتر دوم، ابیات 268- 271.
(6). نساء (4)، آیه 145.
حقیقت از دیدگاه آیت للَّهجوادی آملی آن است که: (اولًا، منافقان از کافران و مشرکان زیانبارتراند. ثانیاً، منافقان هر چند مانند کافران در درون منکر دینند؛ ولی اهل کتمان، دروغ، خدعه و استهزا نیز هستند. کسی که کفرش، کفر محض است، دیگر به این پلیدیهای نفسانی مبتلا نیست؛ ولی کفر منافق آمیخته با این بدیها است). (1)
- [سایر] مقصود از شرک، کفر و نفاق و علل آنها چیست؟ چگونه می توان انسان ها را بر این اساس شناخت تا معیاری برای شناخت خودمان باشد؟
- [سایر] آیا بعد از ظهور و رجعت، انسانها دوباره به سمت انحراف و گناه می روند و هنگام قیامت کافر و مشرک وجود دارد؟
- [سایر] وسواس یعنی چه و بر اساس چه ویژگیهایی میتوان آن را شناخت؟
- [سایر] سلام علیکم؛ چینش نظام عالَم بر اساس اسماء است، بر همان نظمی که اسماء در صقع ربوبی هستند در خارج از صقع ربوبی نیز موجودند، و میدانیم که اسم بدون مظهر نمیشود، و اسم جدید هم برای خداوند تولید نمیشود، آیا میتوان نتیجه گرفت که تک تک ما انسانها قدیم هستیم؟
- [سایر] در رسالههای مراجع تقلید آمده: اگر در هنگام صحبت و مشاهده نامحرم خوف مفسده و افتادن به گناه باشد، باید اجتناب شود و گرنه اشکال ندارد. حال سؤال این است که، مقصود از مفسده چیست؟ چرا که اگر مفسده و گناه را صرفاً استمنا و زنا بدانیم آن وقت میتوان گفت خیلی از این صحبتها مخصوصاً آن صحبتهایی که در مکان عمومی است این مفسده را ندارند؛ زیرا واقعاً چند کلام صحبت با نامحرم یا در خیلی از موارد نگاه به نامحرم موجب استمنا و زنا نمیشود. اما اگر بخواهیم دامنه مفسده را آنچنان وسیع در نظر بگیریم که حتی مثلاً اینکه ممکن است بعد از صحبت با نامحرم انسان تا چند دقیقه بعد از آن صحبت نیز به فکر نامحرم باشد یا مثلاً حتی اینکه مقداری دل انسان در هنگام صحبت بلرزد و ... آن وقت باید گفت شاید بالای 95% مکالمات، اینچنین وضعی داشته باشند و طبق این مبنا تقریباً باید گفت: به طور مطلق مرد و زن نامحرم نه به هم نگاه کنند نه حتی با هم صحبت کنند. حتی طبق این مبنا مثلاً اگر در خیابان زنی از ما آدرس سؤال کرد نیز نباید به او جواب داد. یا مثلاً زن حتی برای خرید به سر مغازه نیز نباید برود. مخصوصاً مغازهای که صاحب مغازه جوان باشد. یا طبق این مبنا زن باید کلاً در خانه بنشیند. یا حتی به اخبار تلویزیون که مجریش زن است نیز نباید گوش داد. فیلمها که دیگر جای خود دارد. فیلم خارجی که دیگر اظهر من الشمس است. طبق این مبنا حتی مثلاً طلبههای مجرد در فقه (کتاب النکاح) را نباید بخوانند؛ چون بالأخره ذهن جوان را به خود مشغول میکند. علاوه بر (کتاب النکاح) مبحث (دماء ثلاثة) از (کتاب الطهارة)، مباحث مربوط به (اماء) در ابواب مختلف فقه را نیز نباید بخوانند؛ برای اینکه ذهنشان مشغول میشود. حتی طبق این مبنا شاید بشود گفت شخص مجرّد برخی آیات قرآن را نیز نباید بخواند. آن آیاتی که از حوری و قاصرات طرف و حور مقصورات و .... صحبت میکند؛ زیرا موجب دلمشغولی میشود. یا مثلاً سوره یوسف را نیز نباید بخوانند. در مجموع به صورت مفصل و کامل و موردی در این مورد بحث کنید که معنای این مفسده چیست؟ حدودش کجاست؟ و طبق تعریف فقها از مفسده، در چه مواردی صحبت با نامحرم مفسده دارد و در چه مواردی ندارد؟ لطفاً یک جواب عمقی و بر اساس مبانی ناب اسلامی بدهید نه آن جوابهای معمولی و سطحی که در همه سایتها و سخنرانیها وجود دارد.