گفته می شود که خداوند ستارالعیوب است( با این فرض) بعضی از انسانهای پاک چشم بصیرتشان گشوده می شود( چشم برزخی) و می توانند انسانها را با چهره واقعیشان ببینند، آیا این موضوع نقض ستارالعیوب بودن خدا نیست؟
گفته می شود که خداوند ستارالعیوب است( با این فرض) بعضی از انسانهای پاک چشم بصیرتشان گشوده می شود( چشم برزخی) و می توانند انسانها را با چهره واقعیشان ببینند، آیا این موضوع نقض ستارالعیوب بودن خدا نیست؟ در این که غیر از پروردگار عالم ،برخی از بندگان مانند پیامبران، اوصیا ، اولیاء و اهل معرفت ، به باطن و درون عالم و موجودات علم دارند جای شک نیست؛ و برای این که عدم منافات میان ستارالعیوب بودن پروردگار و علم آنان به درون انسان روشن گردد، دو نکته را به اختصار توضیح می دهیم: نکته اول؛ از بعضی آیات قرآن کریم که سرنوشت اخروی مجرمان را مطرح می کند وآیاتی که عذاب دنیایی بعضی از تبه کاران را بیان نموده، استفاده می شود که ستارالعیوب بودن پروردگار به طور مطلق نبوده و درباره همگان به یک معنا نمی باشد بلکه ظهور عیب بعضی از افراد ، معلول نوع عملکرد اختیاری خود آنها است و ستارالعیوب بودن حضرت حق به چنین عیوبی تعلق نمی گیرد. . در روایات ما از این گناهان اسم برده شده است: شرابخواری، بازی نمودن با آلات قمار، انجام دادن کار لغو و بیهوده برای خنداندن مردم، عیب های مردم را آشکار نمودن، همنشینی با افرادی که اهل شک و تردید [در مسائل دینی] هستند، اسراف، بخل نمودن برای اهل و عیال، بداخلاقی، بی صبری، اهانت به متدینان، تنبلی و سستی [در کار و زندگی و عبادات] (حر عاملی، وسائل الشیعه، ج 11، ص 519 - 520). علاوه آن که معقول نیست عده ای هر معصیتی را مرتکب شوند و از ظهور و آشکار شدن آن نیز ابایی نداشته باشند واز طرفی ستارالعیوب بودن حضرت حق مانع ظهور عیوب آنان باشد. پس ستارالعیوب بودن خداوند نسبت به افرادی است که عیب آنان و عمل آنها همراه با تکرار عمدی و بی پروایی ازآشکارشدن عیب و گناه نباشد. به عبارت دیگر ستارالعیوب بودن در مراحل اولیه خطای انسان است تا او فرصت توبه داشته باشد اما اگر بی پروا بود رسوا می شود. نکته دوم؛ اولیاء الهی مظهر صفات حق اند و آگاهی آنان به باطن افراد، نمونه ای از آگاهی خداوند به باطن افراد است، لذا آنها همچون معبود شان، آگاهی خودشان را به دیگران منتقل نمی کنند و هیچگاه در صدد افشای عیوب دیگران بر نمی ایند . و هر چند که قدرت بر آگاهی دارند اما در صدد استفاده از این توانایی نیستند و بسیار معدود و به خاطر مصالحی بزرگتر گاهی از این قدرت استفاده می کنند. وبه بیان دیگر : خداوند متعال که ستار العیوب است، می‌داند کجا پرده پوشی وستاری کند و کجا ستاری نکند. اگر کسی مخفیانه مرتکب گناهی شود، ذات اقدس اله اجازه نخواهد داد اسرارش نزد دیگران افشا شود. حتی در قیامت خداوند اجازه نمی‌دهد کسانی که در کنار یکدیگرند از اعمال هم باخبر شوند. بنابراین، عملکرد خود شخص بسیار مهم است. اگر کسی پرده دیگران را ندرد و آشکارا به گناه دست نیازد، خداوند پرده‌اش را نمی‌درد. بنابراین، کسی که با قلم و بیان و اندیشه‌های ناصواب خود آبروی دین خدا و مردم را می‌برد، به جایی می‌رسد که شایسته نیست خداوند متعال آبروی او را حفظ کند. در این موقعیت، خدای سبحان اجازه می‌دهد صاحبدلان ببینند او چه کرده است و حتی احتمال دارد در همین دنیا در مقابل دیگران رسوا شود. بنا بر این با توجه به آنچه گفته شد معلوم میشود که : 1. هم چنان که خداوند هم علم دارد و هم ستارالعیوب است، اولیاء الهی نیز که به صفات کمالیه خداوند آراسته هستند هم علم دارند و هم ستارالعیوب هستند و کشف و شهود خود را در هر جایی بازگو نمی کنند. هر که را اسرار حق آموختند/مهر کردند و لبانش دوختند.در (ستار العیوب) بودن خداوند هیچ شک و تردیدی وجود ندارد ولی برخی گناهان باعث می شود پرده ها کنار رفته و آبروی صاحبان گناه برود و برخی افراد نیز انحرافات و تغییرات روحی آنها را مشاهده نمایند. با توجه به آنچه گفته شد؛ علم به باطن و درون افراد نیز منافاتی با ستارالعیوب بودن پروردگار ندارد. چون انسان هایی که به این مرتبه و درجه از قدرت نفس رسیده اند، جزء آنچه را مطلوب و مرضی الهی است نخواهند دید. واگر خدا اموری را به آنها نشان می دهد حکمتی دارد و بسیاری از اوقات این امر به نفع صاحب عیب است. همچنین ستاریت خدا نیز حدی دارد لذا اگر بنده به ستاریت خدا مغرور شد و فسق و فجور را از حد گذراند خدا نیز او را رسوا می کند. میزان ستاریت پروردگار نسبت به هر کس به تناسب لیاقت شایستگی و درجات قرب او درپیشگاه خداوند است. ازاین رو خداوند برای کافر ستاریتی قرار نداده و نسبت به موءمنین به تناسب درجات ایمانی ستاریتش متفاوت است.
عنوان سوال:

گفته می شود که خداوند ستارالعیوب است( با این فرض) بعضی از انسانهای پاک چشم بصیرتشان گشوده می شود( چشم برزخی) و می توانند انسانها را با چهره واقعیشان ببینند، آیا این موضوع نقض ستارالعیوب بودن خدا نیست؟


پاسخ:

گفته می شود که خداوند ستارالعیوب است( با این فرض) بعضی از انسانهای پاک چشم بصیرتشان گشوده می شود( چشم برزخی) و می توانند انسانها را با چهره واقعیشان ببینند، آیا این موضوع نقض ستارالعیوب بودن خدا نیست؟

در این که غیر از پروردگار عالم ،برخی از بندگان مانند پیامبران، اوصیا ، اولیاء و اهل معرفت ، به باطن و درون عالم و موجودات علم دارند جای شک نیست؛ و برای این که عدم منافات میان ستارالعیوب بودن پروردگار و علم آنان به درون انسان روشن گردد، دو نکته را به اختصار توضیح می دهیم:
نکته اول؛ از بعضی آیات قرآن کریم که سرنوشت اخروی مجرمان را مطرح می کند وآیاتی که عذاب دنیایی بعضی از تبه کاران را بیان نموده، استفاده می شود که ستارالعیوب بودن پروردگار به طور مطلق نبوده و درباره همگان به یک معنا نمی باشد بلکه ظهور عیب بعضی از افراد ، معلول نوع عملکرد اختیاری خود آنها است و ستارالعیوب بودن حضرت حق به چنین عیوبی تعلق نمی گیرد. . در روایات ما از این گناهان اسم برده شده است: شرابخواری، بازی نمودن با آلات قمار، انجام دادن کار لغو و بیهوده برای خنداندن مردم، عیب های مردم را آشکار نمودن، همنشینی با افرادی که اهل شک و تردید [در مسائل دینی] هستند، اسراف، بخل نمودن برای اهل و عیال، بداخلاقی، بی صبری، اهانت به متدینان، تنبلی و سستی [در کار و زندگی و عبادات] (حر عاملی، وسائل الشیعه، ج 11، ص 519 - 520). علاوه آن که معقول نیست عده ای هر معصیتی را مرتکب شوند و از ظهور و آشکار شدن آن نیز ابایی نداشته باشند واز طرفی ستارالعیوب بودن حضرت حق مانع ظهور عیوب آنان باشد. پس ستارالعیوب بودن خداوند نسبت به افرادی است که عیب آنان و عمل آنها همراه با تکرار عمدی و بی پروایی ازآشکارشدن عیب و گناه نباشد. به عبارت دیگر ستارالعیوب بودن در مراحل اولیه خطای انسان است تا او فرصت توبه داشته باشد اما اگر بی پروا بود رسوا می شود.
نکته دوم؛ اولیاء الهی مظهر صفات حق اند و آگاهی آنان به باطن افراد، نمونه ای از آگاهی خداوند به باطن افراد است، لذا آنها همچون معبود شان، آگاهی خودشان را به دیگران منتقل نمی کنند و هیچگاه در صدد افشای عیوب دیگران بر نمی ایند . و هر چند که قدرت بر آگاهی دارند اما در صدد استفاده از این توانایی نیستند و بسیار معدود و به خاطر مصالحی بزرگتر گاهی از این قدرت استفاده می کنند. وبه بیان دیگر :
خداوند متعال که ستار العیوب است، می‌داند کجا پرده پوشی وستاری کند و کجا ستاری نکند. اگر کسی مخفیانه مرتکب گناهی شود، ذات اقدس اله اجازه نخواهد داد اسرارش نزد دیگران افشا شود. حتی در قیامت خداوند اجازه نمی‌دهد کسانی که در کنار یکدیگرند از اعمال هم باخبر شوند. بنابراین، عملکرد خود شخص بسیار مهم است. اگر کسی پرده دیگران را ندرد و آشکارا به گناه دست نیازد، خداوند پرده‌اش را نمی‌درد. بنابراین، کسی که با قلم و بیان و اندیشه‌های ناصواب خود آبروی دین خدا و مردم را می‌برد، به جایی می‌رسد که شایسته نیست خداوند متعال آبروی او را حفظ کند. در این موقعیت، خدای سبحان اجازه می‌دهد صاحبدلان ببینند او چه کرده است و حتی احتمال دارد در همین دنیا در مقابل دیگران رسوا شود.
بنا بر این با توجه به آنچه گفته شد معلوم میشود که : 1. هم چنان که خداوند هم علم دارد و هم ستارالعیوب است، اولیاء الهی نیز که به صفات کمالیه خداوند آراسته هستند هم علم دارند و هم ستارالعیوب هستند و کشف و شهود خود را در هر جایی بازگو نمی کنند.
هر که را اسرار حق آموختند/مهر کردند و لبانش دوختند.در (ستار العیوب) بودن خداوند هیچ شک و تردیدی وجود ندارد ولی برخی گناهان باعث می شود پرده ها کنار رفته و آبروی صاحبان گناه برود و برخی افراد نیز انحرافات و تغییرات روحی آنها را مشاهده نمایند. با توجه به آنچه گفته شد؛ علم به باطن و درون افراد نیز منافاتی با ستارالعیوب بودن پروردگار ندارد. چون انسان هایی که به این مرتبه و درجه از قدرت نفس رسیده اند، جزء آنچه را مطلوب و مرضی الهی است نخواهند دید. واگر خدا اموری را به آنها نشان می دهد حکمتی دارد و بسیاری از اوقات این امر به نفع صاحب عیب است. همچنین ستاریت خدا نیز حدی دارد لذا اگر بنده به ستاریت خدا مغرور شد و فسق و فجور را از حد گذراند خدا نیز او را رسوا می کند. میزان ستاریت پروردگار نسبت به هر کس به تناسب لیاقت شایستگی و درجات قرب او درپیشگاه خداوند است. ازاین رو خداوند برای کافر ستاریتی قرار نداده و نسبت به موءمنین به تناسب درجات ایمانی ستاریتش متفاوت است.





1396@ - موتور جستجوی پرسش و پاسخ امین