ما می گوییم خداوند هر میل را با حکمتی به انسان داده و هر میلی راه ارضایی دارد پس چرا میل به کودکان همجنس که در همه وجود دارد راه ارضای مشروع ندارد؟ 1. اینکه خدا حکیم است حقیقتی است که با برهان عقلی اثبات می شود ؛ لذا اگر شبهه ای در باب حکمت خدا مطرح شد و جوابی برای آن یافت نشد نمی توان به صرف شبهه دست از برهان عقلی کشید. برهان عقلی فقط زمانی قابل ردّ است که ثابت شود برهان نیست. انسان از حکمت بسیاری از افعال و دستورات خدا بی اطّلاع است امّا عدم اطلاع انسان دلیل بر نبودن حکمت در آن افعال و دستورات نیست. پس از راه برهان عقلی که در کتب کلامی مطرح شده شکّی در این نیست که تمام افعال و دستورات خدا حکیمانه است ؛ اگرچه انسان از حکمت آن آگاه نباشد یا آن امور را غیرحکیمانه بپندارد. امیال موجود در انسانها نیز از این قاعده مستثنی نیست. 2. این جمله که (هر میلی راه ارضایی دارد) ، اگر به این معنی باشد که : انسان هر میلی که در خود یافت می تواند با اختیار خود به متعلّق آن دست یابد ، در مواردی درست است ، امّا به نحو کلّی درست نیست. چون برخی از امیال درونی انسان ربطی به اختیار انسان ندارند. برای مثال انسان میل به جاودانگی دارد ؛ امّا راهی برای رسیدن به آن ندارد. انسان چه بخواهد و چه نخواهد جاودانه خواهد بود ؛ چون روح آدمی غیر قابل زوال است. امّا اگر مراد از جمله فوق الذکر این است که متعلّق امیال انسان در بیرون از وجود او موجودند ، سخن درستی است . انسان میل به جاودانگی دارد ؛ در عالم خارج نیز جاودانگی برای انسان موجود است. انسان میل به غذا دارد در عالم خارج نیز غذا وجود دارد و... . بنا بر این ، اگر در کسی میل به همجنس وجود دارد ؛ متعلّق آن که وجود همجنس است در عالم خارج وجود دارد. البته در سوال حضرت عالی به روشنی بیان نشده که مراد از ( میل به کودک همجنس) چیست . آیا مراد میل به دوستی است ، یا میل به رابطه جنسی است یا ...؟ به هر حال ، اگر در کسی چنین میلی هست پس در عالم خارج قابل برآورده شدن است. امّا اوّلاً این ادّعا که چنین میلی همگانی است ، ادّعایی بدون دلیل است ؛ بخصوص اگر مراد از این میل ، میل جنسی باشد . میل جنسی به همجنس از نظر علم روانشناسی ، یک میل انحرافی است که در برخی از افراد پدید می آید. پدید آمدن آن نیز علل بیولوژیکی ،اجتماعی و روانی خاصّ خود را دارد. ثانیاً وجود یک میل در شخصی ، به این معنا نیست که برآوردن آن میل عقلاً و شرعاً ، مجاز هم باشد. برخی افراد هستند که به عللی میل به شربخواری ، آدم کشی ، مردم آزاری (سادیسم) ، خودآزاری( مازوخیسم) ، حیوان آزاری (زوسادیسم)، جنون آتش افروزی (پیرومانیا)و... دارند. آیا صرف وجود چنین امیالی در برخی انسانها به این معنی است که برآوردن این امیال مجاز است؟! اینگونه امیال ، امیالی بیمارگونه اند که نه تنها برآوردن آنها عقلاً و شرعاً جایز نیست بلکه این گونه افراد نیاز به درمان دارند تا آن امیال را از بین ببرند. مشابه این گونه امیال در بیماریهای جسمی نیز دیده می شوند ؛ برای مثال بیماران مبتلا به استسقاء به شدّت علاقه به آب خوردن دارند ؛ درحالی که خوردن آب برای این افراد مساوی با مرگ است. حاصل مطلب اینکه: وجود یک میل در وجود انسان به این معنی است که متعلّق آن میل یقیناً در عالم خارج موجود است یا می تواند موجود شود ؛ امّا وجود یک میل در وجود انسان مجوّزی برای برآوردن آن نیست. اساساً انبیاء(ع) و کتب آسمانی برای این آمده اند که بشر را بیاموزند که چه میلی نباید برآورده شود و چه میلی حتماً باید برآورده شود و چه میلی باید کنترل شده و طبق ضابطه ی شرع باید برآورده شود. 3.شاید اینجا پرسیده شود که چرا خداوند متعال برخی امیال را در وجود همه یا برخی انسانها قرار داده و آنگاه از برآوردن آنها منع نموده است؟ آیا این کار خدا حکیمانه است؟ جواب این سوال روشن است. انسان موجودی دو بعدی است ؛ معجونی از فرشته و حیوان است ؛ از اینرو هم امیال حیوانی دارد هم امیال ملکوتی . لذا گاه بین امیال او تضادّ ایجاد می شود. اگر انسان چنین امیال متضادّی نمی داشت در آن صورت یا باید مثل ملائک می بود یا مثل حیوانات. و در هر دو صورت رشد و تکامل اختیاری و به تبع آن نیاز به دین هم نداشت. خداوند متعال انسان را به این گونه آفریده است تا بتواند اختیار خود را به کار گیرد و با آگاهی ، امیال ملکوتی و فطری را بر امیال حیوانی حاکم سازد. وجود این امیال مخالف ، از درون ، و وجود وسواس شیاطین انس و جنّ از بیرون ، دو نیروی مخالفنمد که انسان با غلبه بر آنها می تواند مدارج کمال انسانی را طی نموده ، به مقام خلافت الهی دست یابد ؛ و مدال قهرمانی اشرف مخلوقات بودن را از آنِ خود کند. انسان ، در مسیر سیر الی الله مانند ورزشکاری است که بدون حریف قوی رشد نکرده و به مقام قهرمانی نمی رسد. لذا وجود این دو نیروی مخالف در درون و بیرون انسان ، به منزله حریفهای قوی هستند که عقل و ایمان انسان باید بر آنها غالب شود تا بتواند به اوج کمال خود دست یابد.
ما می گوییم خداوند هر میل را با حکمتی به انسان داده و هر میلی راه ارضایی دارد پس چرا میل به کودکان همجنس که در همه وجود دارد راه ارضای مشروع ندارد؟
ما می گوییم خداوند هر میل را با حکمتی به انسان داده و هر میلی راه ارضایی دارد پس چرا میل به کودکان همجنس که در همه وجود دارد راه ارضای مشروع ندارد؟
1. اینکه خدا حکیم است حقیقتی است که با برهان عقلی اثبات می شود ؛ لذا اگر شبهه ای در باب حکمت خدا مطرح شد و جوابی برای آن یافت نشد نمی توان به صرف شبهه دست از برهان عقلی کشید. برهان عقلی فقط زمانی قابل ردّ است که ثابت شود برهان نیست. انسان از حکمت بسیاری از افعال و دستورات خدا بی اطّلاع است امّا عدم اطلاع انسان دلیل بر نبودن حکمت در آن افعال و دستورات نیست. پس از راه برهان عقلی که در کتب کلامی مطرح شده شکّی در این نیست که تمام افعال و دستورات خدا حکیمانه است ؛ اگرچه انسان از حکمت آن آگاه نباشد یا آن امور را غیرحکیمانه بپندارد. امیال موجود در انسانها نیز از این قاعده مستثنی نیست.
2. این جمله که (هر میلی راه ارضایی دارد) ، اگر به این معنی باشد که : انسان هر میلی که در خود یافت می تواند با اختیار خود به متعلّق آن دست یابد ، در مواردی درست است ، امّا به نحو کلّی درست نیست. چون برخی از امیال درونی انسان ربطی به اختیار انسان ندارند. برای مثال انسان میل به جاودانگی دارد ؛ امّا راهی برای رسیدن به آن ندارد. انسان چه بخواهد و چه نخواهد جاودانه خواهد بود ؛ چون روح آدمی غیر قابل زوال است. امّا اگر مراد از جمله فوق الذکر این است که متعلّق امیال انسان در بیرون از وجود او موجودند ، سخن درستی است . انسان میل به جاودانگی دارد ؛ در عالم خارج نیز جاودانگی برای انسان موجود است. انسان میل به غذا دارد در عالم خارج نیز غذا وجود دارد و... . بنا بر این ، اگر در کسی میل به همجنس وجود دارد ؛ متعلّق آن که وجود همجنس است در عالم خارج وجود دارد. البته در سوال حضرت عالی به روشنی بیان نشده که مراد از ( میل به کودک همجنس) چیست . آیا مراد میل به دوستی است ، یا میل به رابطه جنسی است یا ...؟ به هر حال ، اگر در کسی چنین میلی هست پس در عالم خارج قابل برآورده شدن است. امّا اوّلاً این ادّعا که چنین میلی همگانی است ، ادّعایی بدون دلیل است ؛ بخصوص اگر مراد از این میل ، میل جنسی باشد . میل جنسی به همجنس از نظر علم روانشناسی ، یک میل انحرافی است که در برخی از افراد پدید می آید. پدید آمدن آن نیز علل بیولوژیکی ،اجتماعی و روانی خاصّ خود را دارد. ثانیاً وجود یک میل در شخصی ، به این معنا نیست که برآوردن آن میل عقلاً و شرعاً ، مجاز هم باشد. برخی افراد هستند که به عللی میل به شربخواری ، آدم کشی ، مردم آزاری (سادیسم) ، خودآزاری( مازوخیسم) ، حیوان آزاری (زوسادیسم)، جنون آتش افروزی (پیرومانیا)و... دارند. آیا صرف وجود چنین امیالی در برخی انسانها به این معنی است که برآوردن این امیال مجاز است؟! اینگونه امیال ، امیالی بیمارگونه اند که نه تنها برآوردن آنها عقلاً و شرعاً جایز نیست بلکه این گونه افراد نیاز به درمان دارند تا آن امیال را از بین ببرند. مشابه این گونه امیال در بیماریهای جسمی نیز دیده می شوند ؛ برای مثال بیماران مبتلا به استسقاء به شدّت علاقه به آب خوردن دارند ؛ درحالی که خوردن آب برای این افراد مساوی با مرگ است.
حاصل مطلب اینکه: وجود یک میل در وجود انسان به این معنی است که متعلّق آن میل یقیناً در عالم خارج موجود است یا می تواند موجود شود ؛ امّا وجود یک میل در وجود انسان مجوّزی برای برآوردن آن نیست. اساساً انبیاء(ع) و کتب آسمانی برای این آمده اند که بشر را بیاموزند که چه میلی نباید برآورده شود و چه میلی حتماً باید برآورده شود و چه میلی باید کنترل شده و طبق ضابطه ی شرع باید برآورده شود.
3.شاید اینجا پرسیده شود که چرا خداوند متعال برخی امیال را در وجود همه یا برخی انسانها قرار داده و آنگاه از برآوردن آنها منع نموده است؟ آیا این کار خدا حکیمانه است؟ جواب این سوال روشن است. انسان موجودی دو بعدی است ؛ معجونی از فرشته و حیوان است ؛ از اینرو هم امیال حیوانی دارد هم امیال ملکوتی . لذا گاه بین امیال او تضادّ ایجاد می شود. اگر انسان چنین امیال متضادّی نمی داشت در آن صورت یا باید مثل ملائک می بود یا مثل حیوانات. و در هر دو صورت رشد و تکامل اختیاری و به تبع آن نیاز به دین هم نداشت. خداوند متعال انسان را به این گونه آفریده است تا بتواند اختیار خود را به کار گیرد و با آگاهی ، امیال ملکوتی و فطری را بر امیال حیوانی حاکم سازد. وجود این امیال مخالف ، از درون ، و وجود وسواس شیاطین انس و جنّ از بیرون ، دو نیروی مخالفنمد که انسان با غلبه بر آنها می تواند مدارج کمال انسانی را طی نموده ، به مقام خلافت الهی دست یابد ؛ و مدال قهرمانی اشرف مخلوقات بودن را از آنِ خود کند. انسان ، در مسیر سیر الی الله مانند ورزشکاری است که بدون حریف قوی رشد نکرده و به مقام قهرمانی نمی رسد. لذا وجود این دو نیروی مخالف در درون و بیرون انسان ، به منزله حریفهای قوی هستند که عقل و ایمان انسان باید بر آنها غالب شود تا بتواند به اوج کمال خود دست یابد.
- [سایر] زلزله و حوادث طبیعی دیگر که در آن ها انسان های بی گناه، خصوصا کودکان کشته می شوند، چگونه با کرامت و عدالت و رحمت خدا سازگار است؟
- [سایر] میل چیست؟ چرا انسان به بعضی چیزها میل پیدا میکند و نسبت به بعضی چیزها بیمیل است؟ چرا خداوند امیال را در وجود ما قرار داد؟ ریشه میل به شهرت و مورد توجه دیگران قرار گرفتن چیست؟ چگونه میتوانیم آنرا کاهش دهیم و یا بر طرف سازیم؟ آیا همه انسانها دوست دارند در کانون توجه دیگران قرار بگیرند؟! اگر نه، چگونه میتوانند این چنین باشند؟ اگر بلی، عرفا چگونه این نیاز و میل انسانی که در آنها نیز وجود دارد را تأمین میکنند؟ از چه راهی احساس مهم بودن میکنند؟
- [سایر] سلام. خسته نباشید. من یک مشکل بزرگ دارم. بهتره اول خودمو معرفی کنم. دانشجوی ارشد دانشگاه تهران هستم 24 سالمه، تو زندگیمم آدم پرتلاشیم. ولی مشکلم اینه که حدود 10 ساله خود ارضایی میکنم و این منو آزار میده. بعد از خدا شما اولین کسی هستین که مشکلم رو میگم.لطفا راه حلشو ازدواج نفرمایید که اصلا تو این شرایط صحیح نیست. اهل روابط نا مشروع هم نیستم.لطفا بفرمایید چگونه این عادت رو ترک کنم.اگه امکان داره جوابشو برام میل کنید. ...
- [سایر] چگونه ما انسانها به خود اجازه می دهیم که در مورد گروهی از حیوانها ظلم نشان دهیم و به راحتی زندگی آنها را در اختیار گرفته و از خدمات آنها بهره بریم و در مواردی حتی آنان را ذبح کرده و مصرف کنیم، هر چند که خداوند این اختیار را به انسان داده، اما چه حکمتی موجود است که این امکانات بدین طریق به ظاهر ظالمانه و استثمارگرانه به انسان داده شود؟
- [سایر] به نام خدا با درود میخواستم بدانم قلب آدم چگونه مسؤول است یعنی نباید جز یاد خدا در آن باشد یا حتی نباید فکری درباره ی غیر خدا کرد میخواستم بدانم کسی از علما به آن پاسخ همه گیری داده. و پرسش دومم با عرض پوزش اینست که چرا برخی زن ها درباره رابطه جنسی از خود بی میلی نشان میدهند و گویا برای خوشحال کردن همسرشان تن به این رابطه می دهند و گاهی از روی اجبار و حتی بعضی از زنان ،مردان را تنها بصورت کسانی که فقط غریزه جنسی دارند نگاه میکنند و باعث شگفتی است که عمری هم با بردباری در کنار چنین مردانی زندگی میکنند میخواستم بدانم مگر آنها میل جنسی ندارند؟ با سپاس فراوان
- [سایر] همان طور که می دانیم که مذهب شیعه اثنی عشریه سن تکلیف را برای پسر 15 سال و برای دختر 9 سال می داند. با توجه به آیه 7 و 8 سوره زلزال، بیان می کند که تمام اعمال نیک و بد انسان در قیامت به او نشان داده خواهد شد، وضعیت چنین اعمالی از کودکان چه خواهد بود؟ آیا خداوند به اعمال نیک آنها پاداش خواهد داد و به خاطر اعمال بد آنها را به جهنم خواهد فرستاد؟
- [سایر] با توجه به این که در جهان آخرت تغییرات شامل تغییر جسمی انسان است، آیا تغییر حالات روحی هم در آخرت وجود دارد؟ یعنی، احساس و علایق فرد و افرادی که می شناخته؛ چون من این موضوع که روحیات فرد تغییر کند جایی پیدا نکردم و سوال اصلی این است که کسی که در این دنیا دچار انحراف جنسی سادیسم است، آیا در آخرت این رفتار و فکرش که یک عمر با آن زندگی کرده و از کودکی یا اوایل نوجوانی داشته تغییر می کند و کسی که این رفتار روحی را دارد می تواند این امید را داشته باشد یا از خدا درخواست کند که در آخرت با توجه به اینکه خدا همه کار می تواند بکند و هر چیزی فراهم کند میل جنسی سادیسم را در آخرت ارضا کند بدون اینکه به انسانی آسیب برسد یا هر راهی که خدا می داند و آن شخص با این امید و آرزو بتواند سادیسم را در این دنیا در خود کنترل کند؟
- [سایر] بازم سلام حاج اقا تو رو خدا کمکم کنید کارم هر روز و هر روز گریه است و التماس و دعا به درگاه خدا . من 24 سالمه از خانواده ای متدین و خودم هم همه مسائل را رعایت می کنم ولی مدت 2 ساله به اقایی که اقوام هستند علاقه پیدا کردم ایشون واقعا انسان فهمیده با خدا و با اخلاقی هستند علارغم میل باطنیم با فرستادن sms با ایشون اشنا شدم و خودم رو معرفی کردم و الان به مدت 3 ماهه که با هم از این طریق در ارتباط هستیم ولی ایشان اصلا قصد ازدواج ندارند علاقه من به ایشون خیلی بیشتر از قبل شده تا جایی که نمی تونم ارتباطم رو با ایشون قطع کنم حالا به قدری مستاصل شدم که روز وشبم با گریه و التماس به درگاه خدا می گذره تو رو خدا راهنماییم کنید این بار سومیه که براتون پیام میدم . تو رو خدا راهنماییم کنید . چرا این اقاییون تا این اندازه بی انصافند و عشق و علاقه دیگران براشون بی اهمیته . من خودم خواستگارایی از خانواده ها ی ابرومند و محترم دارم ولی متاسفانه فقط به این اقا علاقه دارم و اصلا به هیچ کس دیگه نمی تون فکر کنم تو رو خدا بگید حالا چکار کنم .
- [سایر] شیعه میگوید: سپاه امویان آبشخور فرات را بر اهل بیت بستند تا آنان بر اثر تشنگی بمیرند یا تسلیم گردند. ابوالفضل که لبهای خشکیده و چهرههای رنگ پریده فرزندان برادرش و دیگر کودکان را از شدت تشنگی دید، قلبش فشرده گشت و از عطوفت و مهربانی دلش آتش گرفت سپس به مهاجمان حمله کرد، راهی برای خود گشود و برای کودکان آب آورد و آنان را سیراب کرد. در روز دهم محرم نیز بانگ (العطش) کودکان را شنید، دلش به درد آمد و مهر به آنان، او را از جا کند. مشکی برداشت و در میان صفوف به هم فشرده دشمنان خدا رفت، با آنان درآویخت و از فرات دورشان ساخت، مشتی آب برداشت تا تشنگی خود را برطرف کند، لیکن مهربانی او اجازه نداد قبل از برادر و کودکانش سیراب شود، پس آب را فرو ریخت. این سؤال برای من مطرح است که چرا حضرت حسین آب کافی همراه نبرده بود؟ معمولاً انسان باید وقتی سفر بیابان در پیش دارد از چاههای وسط راه آب کافی برمیدارد، حضرت حسین که در محاصره دراز مدت قرار نگرفته بود که آب کاروان به یکباره تمام شود، چرا باید برای یک هفته آب ذخیره نمیداشت؟
- [سایر] باسلام. سؤالم درباره فیاض بودن خدا است. خداوند فاعل مختار است؛ یعنی مجبور نیست، بلکه اگر بخواهد خلق میکند و میبخشد، و اگر نخواهد خلق نمیکند و نمیبخشد، البته هرگز ظلم نمیکند. اعتقاد ما این است که خداوند بر هر چیزی که محال عقلی نباشد قادر است و از آن طرف هم. فَیَّاض در لغت: یعنی رودخانه خروشان و پر از آب که سرریز کرده باشد. فَیَّاض در استعاره: برای شخصی به کار برده میشود که مانند رودخانهای خروشان بسیار سخاوتمند است و از او بخششهایش مانند همان رودخانه تراوش میکند. تفاوت فیّاض با وهّاب: چرا فیّاض گفته میشود نه وهّاب؟ وهاب هم مبالغه است برای کسی که زیاد هبه، هدیه و بخشش مینماید و یکی از اسمای خداوند است. اما فرق فیاض و وهاب در این است که رودخانه خروشان فیّاض نمیتواند از تراوشات و بخشش خویش، خودداری نماید، ولی وهّاب که بدون استعاره، بلکه مستقیماً در مورد انسان و هر فاعل مختاری به کار میرود، میتواند از بخشش خویش خودداری نماید. واژه وهّاب سه بار در قرآن آمده و هر سه مورد برای خدا میباشد، اما واژه فیّاض در قرآن نیامده است: (لِلَّهِ مُلْکُ السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضِ یخْلُقُ مَا یشَاءُ یهَبُ لِمَنْ یشَاءُ إِنَاثًا وَیهَبُ لِمَنْ یشَاءُ الذُّکُورَ)؛ مالکیت و حاکمیت آسمانها و زمین از آن خدا است؛ هر چه را بخواهد میآفریند؛ به هر کس اراده کند دختر میبخشد و به هر کس بخواهد پسر(شوری، 49). (رَبَّنَا لَا تُزِغْ قُلُوبَنَا بَعْدَ إِذْ هَدَیتَنَا وَهَبْ لَنَا مِنْ لَدُنْکَ رَحْمَهً إِنَّکَ أَنْتَ الْوَهَّابُ)؛ راسخان در علم، میگویند: (پروردگارا دلهایمان را، بعد از آنکه ما را هدایت کردی، از راه حق منحرف مگردان و از سوی خود، رحمتی بر ما ببخش، زیرا تو بخشندهای(آل عمران، 8). (أَمْ عِنْدَهُمْ خَزَائِنُ رَحْمَهِ رَبِّکَ الْعَزِیزِ الْوَهَّابِ)؛ مگر خزائن رحمت پروردگار توانا و بخشندهات نزد آنها است تا به هر کس میل دارند بدهند؟ (ص، 9). میگویم عزیز یعنی شکستناپذیر و اینکه در کنار وهّاب آمده؛ یعنی کسی نمیتواند خدا را مجبور به هبه دادن و بخشش نماید، بلکه این رحمت پروردگار است که شامل حال ما میشود، نه نتیجه اعمال ما و شدت درخواست ما. اگر خدا فیاض باشد؛ یعنی جبراً بخشنده باشد، درخواست کردن از او کاری بیهوده است؛ زیرا خودش میبخشد. با این تفاسیر آیا با به کار بردن کلمه فیاض برای خداوند به این معنا نمیشود که خدا (نعوذ بالله) جبراً بخشنده است و ناتوان از اینکه از بخشندگی خود جلوگیری کند، در حالیکه حضرت حق خود از این کلمه در قرآن برای خودش استفاده نکرده است؟ باتشکر