جناب آقای ماجیشون که از علماء بزرگ أهل سنت است و از روات صحیح مسلم و سنن أبو داود و صحیح ترمذی و سنن إبن ماجه است و از نظر اعتبار و وثاقت، خیلی جایگاه بالایی دارد، آقای إبن حجر عسقلانی و مزی و إبن خلّکان قضیهای را از او نقل میکنند و این قضیه را به عنوان یک قضیه قطعی آوردهاند: پسر إبن ماجشون میگوید: عرج بروح أبی الماجشون، فوضعناه علی سریر الغسل و قلنا للناس: نروح به. فدخل غاسل إلیه یغسله فرأی عرقا یتحرک من أسفل قدمه فاقبل علینا، فقال: أری عرقا یتحرک و لا أری أن أعجل علیه. فاعتللنا علی الناس و قلنا: نغدوا لم یتهیأ أمرنا علی ما أردنا فأصبحنا و غدا علیه الغاسل و جاء الناس، فرأی العرق علی حاله، فاعتذرنا إلی الناس بالأمر الذی رأیناه، فمکث ثلاثا علی حاله، ثم إنه نشع بعد ذلک، فاستوی جالسا، فقال: ائتونی بسویق، فأتی به، فشربه، فقلنا له: خبرنا مما رأیت، قال: نعم، إنه عرج بروحی، فصعد بی الملک حتی أتی سماء الدنیا فاستفتح ففتح له، ثم هکذا فی السماوات حتی انتهی إلی السماء السابعة، فقیل له: من معک؟ قال: الماجشون. فقیل له: لم یأن له بقی من عمره کذا و کذا سنة و کذا و کذا شهرا و کذا و کذا یوما و کذا و کذا ساعة، ثم هبط فرأیت النبی صلی الله علیه و سلم و رأیت أبا بکر عن یمینه و عمر عن یساره و رأیت عمر إبن عبد العزیز بین یدیه، فقلت للذی معی: من هذا؟ قال: أو ما تعرفه؟ قلت: إنی أحببت أن أستثبت. قال: هذا عمر بن عبد العزیز: قلت: إنه لقریب المقعد من رسول الله صلی الله علیه و سلم. قال: إنه عمل بالحق فی زمن الجور و إنهما عملا بالحق فی زمن الحق پدرم ماجشون از دنیا رفته بود و میخواستیم غسلش بدهیم که دیدیم رگهای پایش حرکت میکند. غسل دادن را به تأخیر انداختیم تا رگهایش درست شود. سه شبانهروز به همان شکل ماند و رگهای پایش حرکت میکرد. بعد از سه روز به حالت عادی برگشت و پدرم بلند شد نشست و گفت: شربتی برای من بیاورید. شربتی آوردند و او خورد. به او گفتیم: از چیزهایی که دیدی به ما خبر بده. گفت: مَلَکی آمد و مرا به آسمان هفتم بردند. وقتی به آسمان هفتم رسیدیم، به آن مَلَک گفته شد: او چه کسی است که با خود آوردهای؟ گفت: آقای ماجشون. به او گفته شد: هنوز از عمر او چند سال و چند ماه و چند روز و چند ساعت مانده است (یعنی اشتباهاً قبض روح شده است) و ما را برگرداندند. هنگام برگشتن، نبی (صلی الله علیه و سلم) را دیدم که أبو بکر در سمت راستش و عمر در سمت چپش و عمر بن عبد العزیز هم جلوی آن حضرت بود. به کسی که با من بود گفتم: کسی که جلوی پیامبر (صلی الله علیه و سلم) نشسته است، کیست؟ گفت: آیا او را نمیشناسی؟ او عمر بن عبد العزیز است که در دوران جور و ستم، به حق عمل کرده است و أبو بکر و عمر در دوران حق، به حق عمل کردند. تهذیب الکمال – المزی – ج 32 – ص 338- مؤسسة الرسالة وفیات الأعیان وأنباء أبناء الزمان – ابن خلکان – ج 6 – ص 377- دار الثقافة الوافی بالوفیات – الصفدی – ج 28 – ص 67- دار إحیاء التراث البته جناب ابن حجر عسقلانی در مورد شرح حال این آقا گفته اند: إنما سمی الماجشون لکونه کان یعلم الغناء و یتخذ القیان. آقای ماجشون را ماجشون نامیدند به این دلیل که غنا آموزش میداد و سر و کارش با کنیزکان مغنّی و آوازهخوان بود. تهذیب التهذیب لإبن حجر العسقلانی، ج 11، ص 340، شماره 650- دارالفکر حالا شما بگید. چطوری میشه کسی غنا گوش بده. سر و کارش با کنیزکان رقاص باشه. بعد بره آسمون هفتم و ملائک رو ببینه و چطور میشه ملک الموت اشتباهی جون بگیره؟ جالب اینکه مرحوم علامه امینی (ره) این قضیه را در کتاب الغدیر نقل میکند و میگوید: ما کنت أحسب أن یوجد فی الأمة الإسلامیة من یتهم الملک الموکل بقبض الأرواح بالجهل بآونة الوفیات و قد وکل به من عند العزیز العلیم فقال سبحانه: (قُلْ یَتَوَفَّاکُمْ مَلَکُ الْمَوْتِ الَّذِی وُکِّلَ بِکُمْ ثُمَّ إِلَی رَبِّکُمْ تُرْجَعُونَ (سجده / 11)). من گمان نمیکردم در أمت اسلامی کسانی باشند که ملک الموت را متهم کنند به اینکه جاهلانه و بدون دستور خداوند قبض روح میکرد! با اینکه خود ملک الموت موکل قبض روح شده است و خداوند میفرماید: ( بگو: فرشته مرگ که بر شما مأمور شده، جان شما را میگیرد). الغدیر للشیخ الأمینی، ج 11، ص 135 البته این رویه دوستان اهل سنت در سایر روایاتها هم هست بخاری و مسلم در صحیحشان با اسناد به ابوهریره از او نقل کرده اند که: (( ملک الموت بر حضرت موسی وارد شد و با او گفت: دعوت خدایت را پاسخ ده. موسی هم چنان سیلی به چشم ملک الموت زد که کور شد. آنگاه حضرت ملک الموت به جانب خدا برگشت و گفت: مرا به سوی بنده ایی فرستادی که مرگ را نمی خواهد. در نتیجه چشم مرا کور کرد. خداوند عز و جل نیز چشمش را بازگرداند و گفت: به سوی بنده ام برو به او بگو: اگر زندگی را می خواهی دستت را روی بدن یک گاو نر بگذار. هر قدر مو زیر دستت آمد به ازای هر یک مو یک سال زندگی میکنی.)) صحیح البخاری – البخاری – ج 2 – ص 92- دارالفکر صحیح البخاری – البخاری – ج 4 – ص 130- دارالفکر صحیح مسلم – مسلم النیسابوری – ج 7 – ص 100- دارالفکر مسند احمد – الإمام احمد بن حنبل – ج 2 – ص 315- دارصادر فتح الباری – ابن حجر – ج 6 – ص 315- دارالمعرفه عمدة القاری – العینی – ج 8 – ص 148- داراحیاء التراث العربی عمدة القاری – العینی – ج 15 – ص 306- دار احیاء التراث العربی صحیفة همام بن منبه – همام بن منبه – ص 30- مکتبه خانجی قاهره تأویل مختلف الحدیث – ابن قتیبة – ص 256- دارالکتب العلمیه صحیح ابن حبان – ابن حبان – ج 14 – ص 116- موسسه الرساله گردآوری و پاسخ: سید محمد مهدی حسین پور مدیر گروه وهابیت
جناب آقای ماجیشون که از علماء بزرگ أهل سنت است و از روات صحیح مسلم و سنن أبو داود و صحیح ترمذی و سنن إبن ماجه است و از نظر اعتبار و وثاقت، خیلی جایگاه بالایی دارد، آقای إبن حجر عسقلانی و مزی و إبن خلّکان قضیهای را از او نقل میکنند و این قضیه را به عنوان یک قضیه قطعی آوردهاند:
پسر إبن ماجشون میگوید:
عرج بروح أبی الماجشون، فوضعناه علی سریر الغسل و قلنا للناس: نروح به. فدخل غاسل إلیه یغسله فرأی عرقا یتحرک من أسفل قدمه فاقبل علینا، فقال: أری عرقا یتحرک و لا أری أن أعجل علیه. فاعتللنا علی الناس و قلنا: نغدوا لم یتهیأ أمرنا علی ما أردنا فأصبحنا و غدا علیه الغاسل و جاء الناس، فرأی العرق علی حاله، فاعتذرنا إلی الناس بالأمر الذی رأیناه، فمکث ثلاثا علی حاله، ثم إنه نشع بعد ذلک، فاستوی جالسا، فقال: ائتونی بسویق، فأتی به، فشربه، فقلنا له: خبرنا مما رأیت، قال: نعم، إنه عرج بروحی، فصعد بی الملک حتی أتی سماء الدنیا فاستفتح ففتح له، ثم هکذا فی السماوات حتی انتهی إلی السماء السابعة، فقیل له: من معک؟ قال: الماجشون. فقیل له: لم یأن له بقی من عمره کذا و کذا سنة و کذا و کذا شهرا و کذا و کذا یوما و کذا و کذا ساعة، ثم هبط فرأیت النبی صلی الله علیه و سلم و رأیت أبا بکر عن یمینه و عمر عن یساره و رأیت عمر إبن عبد العزیز بین یدیه، فقلت للذی معی: من هذا؟ قال: أو ما تعرفه؟ قلت: إنی أحببت أن أستثبت. قال: هذا عمر بن عبد العزیز: قلت: إنه لقریب المقعد من رسول الله صلی الله علیه و سلم. قال: إنه عمل بالحق فی زمن الجور و إنهما عملا بالحق فی زمن الحق
پدرم ماجشون از دنیا رفته بود و میخواستیم غسلش بدهیم که دیدیم رگهای پایش حرکت میکند. غسل دادن را به تأخیر انداختیم تا رگهایش درست شود. سه شبانهروز به همان شکل ماند و رگهای پایش حرکت میکرد. بعد از سه روز به حالت عادی برگشت و پدرم بلند شد نشست و گفت: شربتی برای من بیاورید. شربتی آوردند و او خورد. به او گفتیم: از چیزهایی که دیدی به ما خبر بده. گفت: مَلَکی آمد و مرا به آسمان هفتم بردند. وقتی به آسمان هفتم رسیدیم، به آن مَلَک گفته شد: او چه کسی است که با خود آوردهای؟ گفت: آقای ماجشون. به او گفته شد: هنوز از عمر او چند سال و چند ماه و چند روز و چند ساعت مانده است (یعنی اشتباهاً قبض روح شده است) و ما را برگرداندند. هنگام برگشتن، نبی (صلی الله علیه و سلم) را دیدم که أبو بکر در سمت راستش و عمر در سمت چپش و عمر بن عبد العزیز هم جلوی آن حضرت بود. به کسی که با من بود گفتم: کسی که جلوی پیامبر (صلی الله علیه و سلم) نشسته است، کیست؟ گفت: آیا او را نمیشناسی؟ او عمر بن عبد العزیز است که در دوران جور و ستم، به حق عمل کرده است و أبو بکر و عمر در دوران حق، به حق عمل کردند.
تهذیب الکمال – المزی – ج 32 – ص 338- مؤسسة الرسالة
وفیات الأعیان وأنباء أبناء الزمان – ابن خلکان – ج 6 – ص 377- دار الثقافة
الوافی بالوفیات – الصفدی – ج 28 – ص 67- دار إحیاء التراث
البته جناب ابن حجر عسقلانی در مورد شرح حال این آقا گفته اند:
إنما سمی الماجشون لکونه کان یعلم الغناء و یتخذ القیان.
آقای ماجشون را ماجشون نامیدند به این دلیل که غنا آموزش میداد و سر و کارش با کنیزکان مغنّی و آوازهخوان بود.
تهذیب التهذیب لإبن حجر العسقلانی، ج 11، ص 340، شماره 650- دارالفکر
حالا شما بگید. چطوری میشه کسی غنا گوش بده. سر و کارش با کنیزکان رقاص باشه. بعد بره آسمون هفتم و ملائک رو ببینه
و چطور میشه ملک الموت اشتباهی جون بگیره؟
جالب اینکه مرحوم علامه امینی (ره) این قضیه را در کتاب الغدیر نقل میکند و میگوید:
ما کنت أحسب أن یوجد فی الأمة الإسلامیة من یتهم الملک الموکل بقبض الأرواح بالجهل بآونة الوفیات و قد وکل به من عند العزیز العلیم فقال سبحانه: (قُلْ یَتَوَفَّاکُمْ مَلَکُ الْمَوْتِ الَّذِی وُکِّلَ بِکُمْ ثُمَّ إِلَی رَبِّکُمْ تُرْجَعُونَ (سجده / 11)).
من گمان نمیکردم در أمت اسلامی کسانی باشند که ملک الموت را متهم کنند به اینکه جاهلانه و بدون دستور خداوند قبض روح میکرد! با اینکه خود ملک الموت موکل قبض روح شده است و خداوند میفرماید: ( بگو: فرشته مرگ که بر شما مأمور شده، جان شما را میگیرد).
الغدیر للشیخ الأمینی، ج 11، ص 135
البته این رویه دوستان اهل سنت در سایر روایاتها هم هست
بخاری و مسلم در صحیحشان با اسناد به ابوهریره از او نقل کرده اند که:
(( ملک الموت بر حضرت موسی وارد شد و با او گفت: دعوت خدایت را پاسخ ده. موسی هم چنان سیلی به چشم ملک الموت زد که کور شد. آنگاه حضرت ملک الموت به جانب خدا برگشت و گفت: مرا به سوی بنده ایی فرستادی که مرگ را نمی خواهد. در نتیجه چشم مرا کور کرد. خداوند عز و جل نیز چشمش را بازگرداند و گفت: به سوی بنده ام برو به او بگو: اگر زندگی را می خواهی دستت را روی بدن یک گاو نر بگذار. هر قدر مو زیر دستت آمد به ازای هر یک مو یک سال زندگی میکنی.))
صحیح البخاری – البخاری – ج 2 – ص 92- دارالفکر
صحیح البخاری – البخاری – ج 4 – ص 130- دارالفکر
صحیح مسلم – مسلم النیسابوری – ج 7 – ص 100- دارالفکر
مسند احمد – الإمام احمد بن حنبل – ج 2 – ص 315- دارصادر
فتح الباری – ابن حجر – ج 6 – ص 315- دارالمعرفه
عمدة القاری – العینی – ج 8 – ص 148- داراحیاء التراث العربی
عمدة القاری – العینی – ج 15 – ص 306- دار احیاء التراث العربی
صحیفة همام بن منبه – همام بن منبه – ص 30- مکتبه خانجی قاهره
تأویل مختلف الحدیث – ابن قتیبة – ص 256- دارالکتب العلمیه
صحیح ابن حبان – ابن حبان – ج 14 – ص 116- موسسه الرساله
گردآوری و پاسخ:
سید محمد مهدی حسین پور
مدیر گروه وهابیت
- [سایر] چرا اهل سنت در کتب خود به عمر و ابوبکر و عثمان (رضی الله) ولی به علی علیه السلام (کرم الله وجهه) خطاب می کنند؟
- [سایر] آیا ابوبکر و عمر سید پیران اهل بهشتند؟
- [سایر] اطلاعاتی در مورد پدر ابوبکر و عمر میخواستم و اینکه ابوبکر و عمر چه نسبتی با هم داشتند؟
- [سایر] روایاتی در برخی آثار حدیثی اهل سنت وجود دارند که در آنها حضرت علی(ع) از خلفا تمجید و ستایش کرده است، مانند (خیر الناس بعد النبیین ابوبکر ثم عمر) و...؛ آیا به موجب این تمجیدها مقام ابوبکر و عمر از مقام حضرت علی(ع) برتر نیست؟ آیا این ستایشها بر افضلیت آنها از سوی حضرت علی(ع) دلالت نمیکند؟
- [سایر] اهل سنت در باب فضیلت صحابه که میخواهند صحبت کنند، به خصوص در مورد ابوبکر و عمر و عثمان، به بیعت رضوان استناد میکنند و ادعای رضایت الهی از این افراد را دارند. لطفا توضیح دهید.
- [سایر] علی ( ع ) ، ابوبکر و عمر را خائن میداند؟
- [سایر] روایت عمر و ابوبکر سید شیوخ بهشتند، حقیقت دارد؟
- [سایر] عمر و ابوبکر قبل از اسلام چگونه بودند؟
- [سایر] آیا امام علی علیه السلام با لشکر کشی ابوبکر و عمر به سایر کشورها برای توسعه اسلام موافق بود؟
- [سایر] ابوبکر و عمر بعد از اطلاع از دفن شبانه حضرت زهرا (سلام الله علیها) چه کردند؟
- [آیت الله سیستانی] از نظر اهل سنّت، زن از همه تَرَکه شوهر اعمّ از منقول و غیرمنقول مانند زمین و غیره، ارث میبرد. حال آنکه از نظر مذهب امامیه، زن از اصل زمین یا قیمت آن ارث نمیبرد و تنها از قیمت بنا و درختان ارث میبرد، نه اصل آنها. بنابراین اگر مذهب اهل سنّت بر شیعه نافذ باشد به گونهای که زن سنّی مذهب از زمین و اصل بنا و درختان ارث ببرد، در صورتی که دیگر ورثه امامی مذهب باشند، زن امامی مذهب نیز میتواند میراثی را که از زمین و اصل بنا و درختان به او میرسد، بگیرد که سایر ورثه اهل سنت باشند.
- [امام خمینی] ظاهراً تمام اقسام بیمه صحیح باشد، با به کار بردن شرایطی که ذکر شد، چه بیمه عمر باشد، یا بیمه کالاهای تجارتی، یا عمارات یا کشتیها و هواپیماها، و یا بیمه کارمندان دولت یا مؤسسات یا بیمه اهل یک قریه یا شهر، و بیمه عقد مستقلی است و میتوان به عنوان بعض عقود دیگر از قبیل صلح آن را اجرا کرد.
- [آیت الله اردبیلی] ظاهرا با رعایت شرایطی که ذکر شد، تمام اقسام بیمه صحیح میباشد، چه بیمه عمر باشد یا بیمه کالاهای تجارتی یا عمارتها یا کشتیها و هواپیماها و یا بیمه کارمندان دولت یا مؤسّسات یا بیمه اهل یک قریه یا شهر و بیمه عقد مستقلّی است و میتوان به عنوان بعضی از عقود دیگر از قبیل صلح، آن را اجرا کرد.
- [آیت الله نوری همدانی] موقعی که زلزله و رعد و برق و مانند اینها اتفاق می افتد ، انسان باید فوراً نماز آیات را بخواند و اگر نخواند معصیت کرده و تا آخر عمر بر او واجب است و هر وقت بخواند ادا است .
- [آیت الله سبحانی] موقعی که زلزله و رعد و برق و مانند اینها اتفاق می افتد، انسان باید فوراً نماز آیات را بخواند و اگر نخواند معصیت کرده و تا آخر عمر بر او واجب است و هر وقت بخواند ادا است.
- [آیت الله صافی گلپایگانی] . موقعی که زلزله و رعد و برق و مانند اینها اتفاق می افتد، انسان باید فوراً نماز آیات را بخواند و اگر نخواند معصیت کرده و تا آخر عمر بر او واجب است و هر وقت بخواند ادا است.
- [آیت الله فاضل لنکرانی] موقعی که زلزله و رعد و برق و مانند اینها اتّفاق می افتد، انسان باید فوراً نماز آیات را بخواند و اگر نخواند معصیت کرده و تا آخر عمر بر او واجب است و هر وقت بخواند ادا است.
- [آیت الله بروجردی] اگر کسی دختر نابالغی را برای خود عقد کند و پیش از آن که نُه سال دختر تمام شود، با او نزدیکی و دخول کند، احتیاط واجب آن است که تا آخر عمر از دخول به او خود داری نماید.
- [آیت الله بهجت] موقعی که زلزله و رعد و برق و مانند اینها اتفاق میافتد، انسان باید فوراً نماز آیات را بخواند و اگر نخواند معصیت کرده و تا آخر عمر بر او واجب است و هر وقت بخواند اداست.
- [آیت الله مظاهری] موقعی که زلزله و رعد و برق و مانند اینها اتّفاق میافتد، انسان باید فوراً نماز آیات را بخواند و اگر نخواند معصیت کرده و تا آخر عمر بر او واجب است و هر وقت بخواند اداست.