کتاب شریف (احقاق الحق و ازهاق الباطل) نوشته شهید قاضی نور الله شوشتری رحمه الله است که آن را در ردّ کتاب (ابطال نهج الباطل) مولی فضل الله بن روزبهان نوشته است و فضل الله بن روزبهان کتاب خود را در ردّ کتاب (نهج الحق) علامه بزرگوار حلی رحمه الله که برای معرفی مذهب تشیع به اولجایتو سلطان محمد خدابنده نوشته بود، تحریر نمود. برای معرفی کتاب احقاق الحق، نکاتی را به اختصار بیان می کنیم: علامه حلی رحمه الله حسن بن یوسف بن زین الدین علی بن محمد بن المطهر الحلی، مشهور به علامه که مخالفان و موافقان به فضل او اعتراف کرده اند، در شب جمعه 27 رمضان سال 648 ه . ق به دنیا آمد و در شب شنبه 21 محرم سال 726 ه . ق در حله از دنیا رفت. استبصار اولجایتو توسط علامه دو قول در چگونگی تشیع سلطان محمد خدابنده گفته شده است. ما در اینجا یک قول را که علامه امین در اعیان الشیعة، ج 24، ص 291، از قول علامه محمد تقی مجلسی در شرح الفقیه نقل کرده، می آوریم: سلطان اولجایتو محمد مغولی ملقب به خدابنده، بر یکی از زنانش غضب کرد و به او گفت: تو را سه طلاقه کردم (انت طالق ثلاثا). بعد پشیمان شد؛ لذا از علماء مذاهب سؤال کرد. به او گفتند: ناچارا باید محلّل بیاوری. سلطان گفت: شما در هر مسئله ای اقوالی دارید، آیا اینجا اختلاف ندارید؟ گفتند: نه. یکی از وزیرانش گفت: در حله عالمی هست که فتوا به باطل بودن این طلاق می دهد. علماء مذاهب گفتند: مذهب او باطل است و نه خودش عقل دارد و نه اصحابش و سزاوار نیست سلطان پی مثل اویی بفرستد. سلطان گفت: صبر کنید تا من او را حاضر کنم و کلامش را بشنوم. پی او فرستاد و علامه حلی حاضر شد. سلطان تمام علماء مذاهب را جمع کرد. علامه نعلینش را به دست گرفت و بر سلطان وارد شد، آن گاه سلام کرد و پهلوی سلطان نشست. علماء به سلطان گفتند: مگر ما به تو نگفتیم اینها ضعیف العقل اند! سلطان گفت: از او درباره هر کاری که انجام داده، سؤال کنید. پس گفتند: چرا در برابر سلطان با خم شدن مانند رکوع خضوع نکردی؟ علامه فرمود: زیرا احدی برای رسول الله صلی الله علیه و آله رکوع نکرد و همه بر او سلام می کردند و خداوند فرموده (فَاِذا دَخَلْتُمْ بُیُوتا فَسَلِّمُوا عَلی اَنْفُسِکُمْ تَحِیَّةً مِنْ عِنْدِاللّهِ مُبارَکَةً)(1) و رکوع و سجود برای غیر خدا جایز نیست. گفتند: چرا رفتی پهلوی سلطان نشستی؟ فرمود: چون جای خالی دیگری نبود. گفتند: پس چرا نعلینت را در دست گرفتی، در حالی که این کار منافی با ادب است؟ فرمود: ترسیدم بعضی از اهل مذاهب کفشهایم را بدزدند؛ همان طور که نعلین رسول خدا صلی الله علیه و آله را دزدیدند. گفتند: اهل مذاهب در زمان رسول خدا صلی الله علیه و آله نبوده اند، بلکه بعد از صد سال از وفات رسول خدا صلی الله علیه و آله به دنیا آمده اند و یا بیشتر از صد سال. مترجم برای سلطان مطالبی را که علامه می فرمود، ترجمه می کرد. پس به سلطان رو کرد و فرمود: شنیدی که اینها چنین اعترافی کردند که در زمان رسول خدا صلی الله علیه و آله نبوده اند. پس از کجا اجتهاد را منحصر کرده اند در میان خودشان و اجازه نمی دهند که از غیر آنها نظرخواهی شود، اگرچه فرض شود که آن غیر اعلم باشد؟! سلطان گفت: آیا هیچ کدام از مذاهب در زمان پیامبر صلی الله علیه و آله و صحابه نبوده اند؟ علماء گفتند: نه. علامه فرمود: ولی ما مذهبمان را از علی بن ابی طالب علیهماالسلام گرفته ایم که نفس رسول خدا صلی الله علیه و آله و برادر و پسرعمو و وصیش بود و نیز از اولاد علی علیه السلام بعد از آن حضرت. پس سلطان از او درباره سه طلاق در یک مجلس سؤال کرد. علامه فرمود: باطل است؛ زیرا شهود عادل نبوده اند. پس بحث بین علامه و علماء درگرفت تا اینکه تمام آنها تسلیم شدند. پس سلطان شیعه شد و خطبه به نام ائمه اثنا عشر علیهم السلام در تمام شهرها خوانده شد و امر کرد که سکّه به نام ائمه علیهم السلام زده شود و امر کرد که نامهای ائمه علیهم السلام بر مساجد و مشاهد نوشته شود. زمانی که سلطان محمد (اولجایتو) از علامه حلی برای حضور در مقر حکومت دعوت کرد، از او درخواست نمود کتابی برایش بنویسد و در آن ادله عقلی و نقلی شیعه را بیان کند. علامه بزرگوار نیز در اجابت سلطان کتاب شریف (نهج الحق و کشف الصدق) را تألیف کرد و برای سلطان هدیه برد. در طول تاریخ بر کتابهای مختلف ردیه های فراوانی نوشته شده است؛ ولی با توجه به مقام و نفوذ علامه حلی و تأثیر فراوان کتابهای او در جوامع اسلامی، تا سالها بعد از او کتابهایش مورد نقد و رد قرار نگرفت تا اینکه حدود دویست سال بعد فضل بن روزبهان یکی از علماء متعصب سنی شافعی کتابی در ردّ (نهج الحق) علامه نوشت و نام آن را (ابطال نهج الباطل) نهاد که تاریخ تألیف آن سال 909 ه . ق است. فضل در کتاب خود تمام کتاب نهج الحق را آورد و بر آن اشکال و ایراد وارد نمود. به دنبال این حرکت، علماء بزرگوار اسلام ننشستند و جوابهای محکم به فضل دادند، از جمله: 1. قاضی نور الله شوشتری، تألیف ارزشمند خود (احقاق الحق) را در رد مطالب فضل بن روزبهان نوشت و به بهترین وجه ممکن از حریم تشیّع و علامه حلی دفاع نمود. اهل سنت که قدرت پاسخ گویی به استدلالهای محکم قاضی نور الله را نداشتند، جواب منطق را با شمشیر دادند و آن بزرگ مرد الهی را به شهادت رساندند. 2. علامه مظفر به عنوان اکمال کار قاضی نور الله شوشتری، کتاب شریف (دلائل الصدق فی نهج الحق) را تألیف کرد. مرحوم مظفر در این کتاب ابتدا کلام علامه را نقل کرده، پس از آن سخن فضل بن روزبهان را آورده، سپس از آن جواب داده و سخن حق علامه را اثبات کرده است. فضل بن روزبهان مولی فضل الله، پسر روزبهان، پسر فضل الله خنجی شیرازی اصفهانی کاشانی که از علماء شافعیه در زمان خودش بود، تألیفات و تصنیفات فراوان داشت که مشهورترین آنها رد بر نهج الحق علامه حلی می باشد. او آن را در سال 909 ه. ق. در شهر قاسان در ماوراء النهر تصنیف نمود و آن را ابطال نهج الباطل نامید. در روضات می نویسد: فضل الله روزبهان بن فضل الله خنجی اصفهانی معروف به (پاشا) از بزرگان علماء معقول و منقول در فروع حنفی است و در اصول اشعری برای اهل مذهبش متعصب، و راهش در دشمنی دوستان خدا متصلب بود و دارای کتب و مصنفات و رسائل و مؤلفات بود. آیة الله سید شهاب الدین مرعشی نجفی رحمه الله می فرماید: ابن روزبهان، شافعی الفروع بوده، نه حنفی الفروع؛ همان طور که شیخ اجازه اش، شمس الدین سخاوی تصریح کرده است. از چیزهایی که مایه تأسف بر اوست، اینکه این مرد، سلوک ادب را در تصنیف و تألیف رها کرده و به جای آن، به بدزبانی و خشونتِ سخن و گول زدن عوام و صحبت به چیزهای بی معنی و سخن گفتن به چیزهایی که موجب غضب و سخط پروردگار می شود و دشنام عقلاء و تقبیح عقل پرداخته که خداوند به جاه پیامبرش ما را از آنها نگه دارد و ما را از مراعات کنندگان انصاف قرار دهد. شهید قاضی نور الله شوشتری مولانا سید نورالله ضیاء الدین ابوالمجد، مشهور به امیر سید، پسر محمد شریف حسینی مرعشی تستری شهید، در سال 956 ه . ق در تستر (شوشتر) خوزستان به دنیا آمد و همان جا نشو و نما پیدا کرد و تربیت شد و در سال 979 ه . ق به مشهد الرضا علیه السلام هجرت کرد و در درس علامه محقق مولی عبدالواحد تستری که از مشاهیر اهل فضل در آن شهر مقدس بود، شرکت نمود. وی در سال 993 ه. ق. به دیار هند هجرت کرد و از زمره مقربین سلطان اکبر شاه درآمد و از نظر مال و منال وضعش خوب شد. پس اکبرشاه او را برای قضاوت و افتاء نصب کرد. مولی رحمن علی صاحب الهندی در کتاب (تذکره علماء هند) می نویسد: قاضی نور الله شوشتری شیعی مذهب، به صفت عدالت و نیک نفسی و حیا و تقوا و حلم و عفاف، موصوف و به علم وجودت فهم و حدّت طبع و صفای قریحه معروف بود. صاحب تصانیف لائقه، از آن جمله کتاب مجالس المؤمنین است. توقیعی بر تفسیر مهمل شیخ فیضی نوشته است که از حیّز تعریف و توصیف بیرون است. طبع نظمی داشت. به وسیله حکیم ابوالفتح به ملازمت اکبر پادشاه پیوست. و چون شیخ معین قاضی لاهور به جهت ضعف پیرانه معزول شد، به جایش قاضی نور الله به عهده قضای لاهور منصوب گردید. از قاضی نور الله شوشتری 140 کتاب و رساله و حاشیه به جای مانده که اسامی آنها در مقدمه ملحقات احقاق الحق آورده شده است. قاضی شهید دارای قریحه شعری و طبع سیّال در فنون نظم و اقسام آن بود و دیوان شعر بزرگی دارد که متخلص به لفظ (نوری) می باشد و اشعاری به عربی و فارسی دارد. قاضی نور الله شهید وقتی به دیار هند رفت و پس از مدتی قاضی القضاة در دولت اکبری از دنیا رفت، سلطان او را برای قضاء و افتاء معین کرد، ولی قاضی نور الله از قبول آن امتناع نمود. سلطان اِسرار کرد، لذا قاضی نور الله به شرط اینکه در مرافعات بنابر اجتهاد خودش و به شرط اینکه موافق یکی از مذاهب چهارگانه باشد، حکم کند، قبول کرد و مقرب درگاه سلطان باقی ماند. او فقه را بنابر نظر مذاهب پنجگانه شیعه و حنفیه و مالکیه و حنبلیه و شافعیه تدریس می کرد و از میان اقوال، قول مذهب شیعه امامیه را ترجیح می داد تا اینکه دلهای محصلین از اطراف دنیا برای استفاده از علوم و نورگرفتن از انوار او به سویش توجه کرد؛ لذا حسودان، یعنی علماء قوم از قضاة و مفتیان، بر او حسد بردند و همواره در صدد بودند که از او اشکالی بگیرند. از قضاء یک روز از قاضی شهید کلمه (علیه الصلاة والسلام) را در حق مولانا علی، امیر المؤمنین علیه السلام شنیدند. حاضران او را انکار کردند و به بدعت گذاری نسبت دادند، به گمان اینکه کلمه (الصلاة والسلام) مختص به پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله است؛ لذا فتوا به مباح بودن خون قاضی نور الله دادند و نامه ای نوشتند و همه آنها امضاء کردند؛ مگر یکی از مشایخشان که مخالفت کرد و این بیت را برای سلطان نوشت: گر لحمک لحمی بحدیث نبوی هی بی صلّ علی نام علی بی ادبی هی بنابراین سلطان از قتل او منصرف شد و محبت او در قلبش زیادتر گشت. تا اینکه سلطان از دنیا رفت و پسرش سلطان جهانگیر شاه تیموری بر تخت نشست و او ضعیف الرأی و سریع التأثر بود؛ از این رو علماء حسود قوم فرصت را غنیمت شمردند و یک نفر را به عنوان طلبه و در حقیقت جاسوس نزد قاضی نور الله فرستادند و او از خصیصان قاضی گردید؛ به طوری که قاضی [ قدس سره ] به تشیّع او اطمینان کرد. و آن شقی نسخه ای از کتاب (احقاق الحق) را نوشت و نزد جهانگیر آورد. پس علماء اهل سنت نزد سلطان جهانگیر جمع شدند و آتش خشم سلطان را روشن کردند تا اینکه امر کرد لباسهای او را درآوردند و با شلاق بر بدن مبارکش زدند تا اینکه گوشت بدن شریفش کنده شد. سپس ظرفی از آهن را پر از آتش کردند و بر سر شریفش گذاردند تا اینکه به شهادت رسید و به اجداد طاهرینش ملحق گردید و این فاجعه در سال 1019 ه . ق اتفاق افتاد و در اکبرآباد (آگرة) دفن شد. مرقد شریفش مزاری است که عامه و خاصه آن را زیارت می کنند و برای او نذر می کنند و حتی به گفته سید محمد موسوی کشمیری مرقد او را کفار هند هم زیارت می کنند و به او تبرک می جویند. محتوای کتاب احقاق الحق قاضی نور الله شهید در کتاب احقاق الحق به این سبک بحث می کند که اول کلمات علامه را با عنوان یقول رحمه الله نقل می کند و بعد کلمات ابن روزبهان را با عنوان قال خفضهُ الله می آورد و سپس با کلمه اقول، ردّیه خود را بر ابن روزبهان و اثبات کلام علامه عنوان می کند؛ چنان که ابن روزبهان نیز در کتاب خود اول کلمات علامه را آورده و بعد ردّیه خود را نگاشته بود. معرّفی و فهرست کتاب نهج الحق کتاب نهج الحق را مؤسسه دار الهجرة قم در سال 1407 ه . ق در یک جلد در قطع وزیری در 537 صفحه متن و 35 صفحه مقدمه و 33 صفحه شامل فهرستها چاپ کرده است. علامه در این کتاب قصد داشته اند تشیع را در اصول و فروع معرفی کنند و کج اندیشیهای مخالفان را روشن نمایند؛ از این رو اصول و فروع را هم زمان و به صورت تطبیقی بین شیعه و سنی بحث کرده و مطالب خود را در هشت مسئله تقسیم کرده اند: 1. ادراک؛ 2. نظر و فکر؛ 3. صفات خداوند؛ 4. نبوت؛ 5. امامت؛ 6. معاد؛ 7. اصول فقه؛ 8. مسائل فقهی که از نظر اهل سنت با قرآن و سنت نبوی مخالف است. در پایان، همه مبلغان محترم را جهت پاسخ گویی به بسیاری از شبهات اهل سنت، به مطالعه کتاب (احقاق الحق) توصیه می کنیم.(2) 1. نور / 60. 2. برای تدوین این مقاله از منابع زیر بهره گرفته ایم: 1. کتاب نهج الحق در سی دی نور 2. 2. کتاب احقاق الحق (اصل) در سی دی معجم العقله. 3. شرح و تعلیقه و ملحقات احقاق الحق در 33 مجلد.
کتاب شریف (احقاق الحق و ازهاق الباطل) نوشته شهید قاضی نور الله شوشتری رحمه الله است که آن را در ردّ کتاب (ابطال نهج الباطل) مولی فضل الله بن روزبهان نوشته است و فضل الله بن روزبهان کتاب خود را در ردّ کتاب (نهج الحق) علامه بزرگوار حلی رحمه الله که برای معرفی مذهب تشیع به اولجایتو سلطان محمد خدابنده نوشته بود، تحریر نمود.
برای معرفی کتاب احقاق الحق، نکاتی را به اختصار بیان می کنیم:
علامه حلی رحمه الله
حسن بن یوسف بن زین الدین علی بن محمد بن المطهر الحلی، مشهور به علامه که مخالفان و موافقان به فضل او اعتراف کرده اند، در شب جمعه 27 رمضان سال 648 ه . ق به دنیا آمد و در شب شنبه 21 محرم سال 726 ه . ق در حله از دنیا رفت.
استبصار اولجایتو توسط علامه
دو قول در چگونگی تشیع سلطان محمد خدابنده گفته شده است. ما در اینجا یک قول را که علامه امین در اعیان الشیعة، ج 24، ص 291، از قول علامه محمد تقی مجلسی در شرح الفقیه نقل کرده، می آوریم:
سلطان اولجایتو محمد مغولی ملقب به خدابنده، بر یکی از زنانش غضب کرد و به او گفت: تو را سه طلاقه کردم (انت طالق ثلاثا). بعد پشیمان شد؛ لذا از علماء مذاهب سؤال کرد. به او گفتند: ناچارا باید محلّل بیاوری. سلطان گفت: شما در هر مسئله ای اقوالی دارید، آیا اینجا اختلاف ندارید؟ گفتند: نه.
یکی از وزیرانش گفت: در حله عالمی هست که فتوا به باطل بودن این طلاق می دهد. علماء مذاهب گفتند: مذهب او باطل است و نه خودش عقل دارد و نه اصحابش و سزاوار نیست سلطان پی مثل اویی بفرستد.
سلطان گفت: صبر کنید تا من او را حاضر کنم و کلامش را بشنوم. پی او فرستاد و علامه حلی حاضر شد. سلطان تمام علماء مذاهب را جمع کرد. علامه نعلینش را به دست گرفت و بر سلطان وارد شد، آن گاه سلام کرد و پهلوی سلطان نشست.
علماء به سلطان گفتند: مگر ما به تو نگفتیم اینها ضعیف العقل اند! سلطان گفت: از او درباره هر کاری که انجام داده، سؤال کنید. پس گفتند: چرا در برابر سلطان با خم شدن مانند رکوع خضوع نکردی؟
علامه فرمود: زیرا احدی برای رسول الله صلی الله علیه و آله رکوع نکرد و همه بر او سلام می کردند و خداوند فرموده (فَاِذا دَخَلْتُمْ بُیُوتا فَسَلِّمُوا عَلی اَنْفُسِکُمْ تَحِیَّةً مِنْ عِنْدِاللّهِ مُبارَکَةً)(1) و رکوع و سجود برای غیر خدا جایز نیست.
گفتند: چرا رفتی پهلوی سلطان نشستی؟
فرمود: چون جای خالی دیگری نبود.
گفتند: پس چرا نعلینت را در دست گرفتی، در حالی که این کار منافی با ادب است؟
فرمود: ترسیدم بعضی از اهل مذاهب کفشهایم را بدزدند؛ همان طور که نعلین رسول خدا صلی الله علیه و آله را دزدیدند.
گفتند: اهل مذاهب در زمان رسول خدا صلی الله علیه و آله نبوده اند، بلکه بعد از صد سال از وفات رسول خدا صلی الله علیه و آله به دنیا آمده اند و یا بیشتر از صد سال.
مترجم برای سلطان مطالبی را که علامه می فرمود، ترجمه می کرد. پس به سلطان رو کرد و فرمود: شنیدی که اینها چنین اعترافی کردند که در زمان رسول خدا صلی الله علیه و آله نبوده اند. پس از کجا اجتهاد را منحصر کرده اند در میان خودشان و اجازه نمی دهند که از غیر آنها نظرخواهی شود، اگرچه فرض شود که آن غیر اعلم باشد؟!
سلطان گفت: آیا هیچ کدام از مذاهب در زمان پیامبر صلی الله علیه و آله و صحابه نبوده اند؟
علماء گفتند: نه.
علامه فرمود: ولی ما مذهبمان را از علی بن ابی طالب علیهماالسلام گرفته ایم که نفس رسول خدا صلی الله علیه و آله و برادر و پسرعمو و وصیش بود و نیز از اولاد علی علیه السلام بعد از آن حضرت.
پس سلطان از او درباره سه طلاق در یک مجلس سؤال کرد.
علامه فرمود: باطل است؛ زیرا شهود عادل نبوده اند.
پس بحث بین علامه و علماء درگرفت تا اینکه تمام آنها تسلیم شدند.
پس سلطان شیعه شد و خطبه به نام ائمه اثنا عشر علیهم السلام در تمام شهرها خوانده شد و امر کرد که سکّه به نام ائمه علیهم السلام زده شود و امر کرد که نامهای ائمه علیهم السلام بر مساجد و مشاهد نوشته شود.
زمانی که سلطان محمد (اولجایتو) از علامه حلی برای حضور در مقر حکومت دعوت کرد، از او درخواست نمود کتابی برایش بنویسد و در آن ادله عقلی و نقلی شیعه را بیان کند. علامه بزرگوار نیز در اجابت سلطان کتاب شریف (نهج الحق و کشف الصدق) را تألیف کرد و برای سلطان هدیه برد.
در طول تاریخ بر کتابهای مختلف ردیه های فراوانی نوشته شده است؛ ولی با توجه به مقام و نفوذ علامه حلی و تأثیر فراوان کتابهای او در جوامع اسلامی، تا سالها بعد از او کتابهایش مورد نقد و رد قرار نگرفت تا اینکه حدود دویست سال بعد فضل بن روزبهان یکی از علماء متعصب سنی شافعی کتابی در ردّ (نهج الحق) علامه نوشت و نام آن را (ابطال نهج الباطل) نهاد که تاریخ تألیف آن سال 909 ه . ق است. فضل در کتاب خود تمام کتاب نهج الحق را آورد و بر آن اشکال و ایراد وارد نمود. به دنبال این حرکت، علماء بزرگوار اسلام ننشستند و جوابهای محکم به فضل دادند، از جمله:
1. قاضی نور الله شوشتری، تألیف ارزشمند خود (احقاق الحق) را در رد مطالب فضل بن روزبهان نوشت و به بهترین وجه ممکن از حریم تشیّع و علامه حلی دفاع نمود. اهل سنت که قدرت پاسخ گویی به استدلالهای محکم قاضی نور الله را نداشتند، جواب منطق را با شمشیر دادند و آن بزرگ مرد الهی را به شهادت رساندند.
2. علامه مظفر به عنوان اکمال کار قاضی نور الله شوشتری، کتاب شریف (دلائل الصدق فی نهج الحق) را تألیف کرد.
مرحوم مظفر در این کتاب ابتدا کلام علامه را نقل کرده، پس از آن سخن فضل بن روزبهان را آورده، سپس از آن جواب داده و سخن حق علامه را اثبات کرده است.
فضل بن روزبهان
مولی فضل الله، پسر روزبهان، پسر فضل الله خنجی شیرازی اصفهانی کاشانی که از علماء شافعیه در زمان خودش بود، تألیفات و تصنیفات فراوان داشت که مشهورترین آنها رد بر نهج الحق علامه حلی می باشد. او آن را در سال 909 ه. ق. در شهر قاسان در ماوراء النهر تصنیف نمود و آن را ابطال نهج الباطل نامید.
در روضات می نویسد: فضل الله روزبهان بن فضل الله خنجی اصفهانی معروف به (پاشا) از بزرگان علماء معقول و منقول در فروع حنفی است و در اصول اشعری برای اهل مذهبش متعصب، و راهش در دشمنی دوستان خدا متصلب بود و دارای کتب و مصنفات و رسائل و مؤلفات بود.
آیة الله سید شهاب الدین مرعشی نجفی رحمه الله می فرماید: ابن روزبهان، شافعی الفروع بوده، نه حنفی الفروع؛ همان طور که شیخ اجازه اش، شمس الدین سخاوی تصریح کرده است.
از چیزهایی که مایه تأسف بر اوست، اینکه این مرد، سلوک ادب را در تصنیف و تألیف رها کرده و به جای آن، به بدزبانی و خشونتِ سخن و گول زدن عوام و صحبت به چیزهای بی معنی و سخن گفتن به چیزهایی که موجب غضب و سخط پروردگار می شود و دشنام عقلاء و تقبیح عقل پرداخته که خداوند به جاه پیامبرش ما را از آنها نگه دارد و ما را از مراعات کنندگان انصاف قرار دهد.
شهید قاضی نور الله شوشتری
مولانا سید نورالله ضیاء الدین ابوالمجد، مشهور به امیر سید، پسر محمد شریف حسینی مرعشی تستری شهید، در سال 956 ه . ق در تستر (شوشتر) خوزستان به دنیا آمد و همان جا نشو و نما پیدا کرد و تربیت شد و در سال 979 ه . ق به مشهد الرضا علیه السلام هجرت کرد و در درس علامه محقق مولی عبدالواحد تستری که از مشاهیر اهل فضل در آن شهر مقدس بود، شرکت نمود. وی در سال 993 ه. ق. به دیار هند هجرت کرد و از زمره مقربین سلطان اکبر شاه درآمد و از نظر مال و منال وضعش خوب شد. پس اکبرشاه او را برای قضاوت و افتاء نصب کرد.
مولی رحمن علی صاحب الهندی در کتاب (تذکره علماء هند) می نویسد:
قاضی نور الله شوشتری شیعی مذهب، به صفت عدالت و نیک نفسی و حیا و تقوا و حلم و عفاف، موصوف و به علم وجودت فهم و حدّت طبع و صفای قریحه معروف بود. صاحب تصانیف لائقه، از آن جمله کتاب مجالس المؤمنین است. توقیعی بر تفسیر مهمل شیخ فیضی نوشته است که از حیّز تعریف و توصیف بیرون است. طبع نظمی داشت. به وسیله حکیم ابوالفتح به ملازمت اکبر پادشاه پیوست. و چون شیخ معین قاضی لاهور به جهت ضعف پیرانه معزول شد، به جایش قاضی نور الله به عهده قضای لاهور منصوب گردید.
از قاضی نور الله شوشتری 140 کتاب و رساله و حاشیه به جای مانده که اسامی آنها در مقدمه ملحقات احقاق الحق آورده شده است.
قاضی شهید دارای قریحه شعری و طبع سیّال در فنون نظم و اقسام آن بود و دیوان شعر بزرگی دارد که متخلص به لفظ (نوری) می باشد و اشعاری به عربی و فارسی دارد.
قاضی نور الله شهید وقتی به دیار هند رفت و پس از مدتی قاضی القضاة در دولت اکبری از دنیا رفت، سلطان او را برای قضاء و افتاء معین کرد، ولی قاضی نور الله از قبول آن امتناع نمود. سلطان اِسرار کرد، لذا قاضی نور الله به شرط اینکه در مرافعات بنابر اجتهاد خودش و به شرط اینکه موافق یکی از مذاهب چهارگانه باشد، حکم کند، قبول کرد و مقرب درگاه سلطان باقی ماند.
او فقه را بنابر نظر مذاهب پنجگانه شیعه و حنفیه و مالکیه و حنبلیه و شافعیه تدریس می کرد و از میان اقوال، قول مذهب شیعه امامیه را ترجیح می داد تا اینکه دلهای محصلین از اطراف دنیا برای استفاده از علوم و نورگرفتن از انوار او به سویش توجه کرد؛ لذا حسودان، یعنی علماء قوم از قضاة و مفتیان، بر او حسد بردند و همواره در صدد بودند که از او اشکالی بگیرند.
از قضاء یک روز از قاضی شهید کلمه (علیه الصلاة والسلام) را در حق مولانا علی، امیر المؤمنین علیه السلام شنیدند. حاضران او را انکار کردند و به بدعت گذاری نسبت دادند، به گمان اینکه کلمه (الصلاة والسلام) مختص به پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله است؛ لذا فتوا به مباح بودن خون قاضی نور الله دادند و نامه ای نوشتند و همه آنها امضاء کردند؛ مگر یکی از مشایخشان که مخالفت کرد و این بیت را برای سلطان نوشت:
گر لحمک لحمی بحدیث نبوی هی بی صلّ علی نام علی بی ادبی هی
بنابراین سلطان از قتل او منصرف شد و محبت او در قلبش زیادتر گشت. تا اینکه سلطان از دنیا رفت و پسرش سلطان جهانگیر شاه تیموری بر تخت نشست و او ضعیف الرأی و سریع التأثر بود؛ از این رو علماء حسود قوم فرصت را غنیمت شمردند و یک نفر را به عنوان طلبه و در حقیقت جاسوس نزد قاضی نور الله فرستادند و او از خصیصان قاضی گردید؛ به طوری که قاضی [ قدس سره ] به تشیّع او اطمینان کرد.
و آن شقی نسخه ای از کتاب (احقاق الحق) را نوشت و نزد جهانگیر آورد. پس علماء اهل سنت نزد سلطان جهانگیر جمع شدند و آتش خشم سلطان را روشن کردند تا اینکه امر کرد لباسهای او را درآوردند و با شلاق بر بدن مبارکش زدند تا اینکه گوشت بدن شریفش کنده شد. سپس ظرفی از آهن را پر از آتش کردند و بر سر شریفش گذاردند تا اینکه به شهادت رسید و به اجداد طاهرینش ملحق گردید و این فاجعه در سال 1019 ه . ق اتفاق افتاد و در اکبرآباد (آگرة) دفن شد.
مرقد شریفش مزاری است که عامه و خاصه آن را زیارت می کنند و برای او نذر می کنند و حتی به گفته سید محمد موسوی کشمیری مرقد او را کفار هند هم زیارت می کنند و به او تبرک می جویند.
محتوای کتاب احقاق الحق
قاضی نور الله شهید در کتاب احقاق الحق به این سبک بحث می کند که اول کلمات علامه را با عنوان یقول رحمه الله نقل می کند و بعد کلمات ابن روزبهان را با عنوان قال خفضهُ الله می آورد و سپس با کلمه اقول، ردّیه خود را بر ابن روزبهان و اثبات کلام علامه عنوان می کند؛ چنان که ابن روزبهان نیز در کتاب خود اول کلمات علامه را آورده و بعد ردّیه خود را نگاشته بود.
معرّفی و فهرست کتاب نهج الحق
کتاب نهج الحق را مؤسسه دار الهجرة قم در سال 1407 ه . ق در یک جلد در قطع وزیری در 537 صفحه متن و 35 صفحه مقدمه و 33 صفحه شامل فهرستها چاپ کرده است.
علامه در این کتاب قصد داشته اند تشیع را در اصول و فروع معرفی کنند و کج اندیشیهای مخالفان را روشن نمایند؛ از این رو اصول و فروع را هم زمان و به صورت تطبیقی بین شیعه و سنی بحث کرده و مطالب خود را در هشت مسئله تقسیم کرده اند:
1. ادراک؛ 2. نظر و فکر؛ 3. صفات خداوند؛ 4. نبوت؛ 5. امامت؛ 6. معاد؛ 7. اصول فقه؛ 8. مسائل فقهی که از نظر اهل سنت با قرآن و سنت نبوی مخالف است.
در پایان، همه مبلغان محترم را جهت پاسخ گویی به بسیاری از شبهات اهل سنت، به مطالعه کتاب (احقاق الحق) توصیه می کنیم.(2)
1. نور / 60.
2. برای تدوین این مقاله از منابع زیر بهره گرفته ایم:
1. کتاب نهج الحق در سی دی نور 2.
2. کتاب احقاق الحق (اصل) در سی دی معجم العقله.
3. شرح و تعلیقه و ملحقات احقاق الحق در 33 مجلد.
- [سایر] کتاب (احقاق الحق) را معرفی کنید.
- [سایر] نویسنده کتاب شب های پیشاور کیست؟
- [سایر] نویسنده کتاب (ارشاد القلوب الی الصواب) کیست؟ آیا این کتاب از نظر اهل تشیع کتاب معتبری است؟
- [سایر] در کتاب (احقاق الحق) این حدیث آمده است: حضرت امیر المؤمنین علی(ع) فرمود: (إذا رأیتم الرایات السود فالزموا الأرض و لا تحرکوا أیدیکم و لا أرجلکم ثم یظهر قوم ضعفاء لا یُوبه لهم قلوبهم کزُبَر الحدید هم أصحاب الدولة لا یفون بعهد و لا میثاق یدعون إلی الحق و لیسوا من أهله أسماؤهم الکنی ونسبتهم القری حتی یختلفوا فیما بینهم ثم یؤتی الله الحق من یشاء...)؛ زمانی که پرچمهای سیاه را دیدید از جای خود حرکت نکنید – به این معنا که دعوت آنان باطل است و نباید به کمک آنان بشتابید – سپس قومی ضعیف ظاهر میشوند که قلبهایشان؛ مانند برادههای آهن سخت است، آنها وفادار به هیچ عهدی نیستند، به حق فرا میخوانند در حالی که از آن نیستند، اسامیشان، کنیه و نسبتهایشان از نام شهرها گرفته شده؛ تا اینکه در بین خود اختلاف نظر پیدا میکنند و خداوند اهل حق – هر کسی که بخواهد را ظاهر میسازد. چند سؤال درباره این حدیث: 1. آیا این حدیث تنها در کتاب (احقاق الحق) آمده است؟ 2. این حدیث، چه نوع حدیثی است؟ 3. آیا میتوان برای احادیث معصومین مصداق تعیین کرد؟ 4. آیا میتوان گفت این حدیث پیشگویی در مورد داعش است؟
- [سایر] کتاب (الزام الناصب فی اثبات الحجة الغائب)، و نویسنده آن چقدر اعتبار دارد؟
- [سایر] کتاب (الدرّ المنثور) اثر کیست که علامه طباطبایی(ره) در تفسیر خود از این کتاب در بسیاری از موارد نام برده است؟ این کتاب و نویسنده آن را معرّفی کنید.
- [سایر] کنز العمال درباره چیست و نویسنده آن کیست؟
- [سایر] ابن غضائری کیست؟ آیا کتاب رجالی (الضعفاء) نزد علمای شیعه معتبر است؟
- [سایر] در مورد نویسنده کتاب صحیفه سجادیه برایم اطلاعاتی بدهید.
- [سایر] فلسفه دعاهای ما بین آیات سوره انعام چیست و نویسنده این دعاها کیست؟
- [امام خمینی] اگر زن بعد از عقد بفهمد که شوهر او دیوانه است یا آلت مردی ندارد یا عنین است و نمی تواند وطی و نزدیکی نماید یا تخمهای او را کشیده اند می تواند عقد را به هم بزند. و تفصیل این مساله و مساله سابق در کتاب تحریر الوسیله ضبط شده است.
- [امام خمینی] مرده مسلمان را تشریح نمیتوان نمود، و اگر تشریح کنند حرام است، و برای قطع سر او و قطع سایر اعضای او دیه است که در کتاب (تحریر الوسیله) ذکر نمودهام، ولی تشریح مرده غیر مسلمان جایز است، و دیه ندارد، چه اهل ذمه باشد یا نباشد.
- [آیت الله اردبیلی] گریختن از صحنه جهاد جایز نیست، مگر این که ترک صحنه =============================================================================== 1 وسائل الشیعة، چاپ آل البیت، کتاب الجهاد، باب 1 از (أبواب جهاد العدوّ و ما یناسبه)،ح13،ج15،ص14. جهاد به منظور جا به جایی از جبههای به جبهه دیگر یا برای تدارک نیروی بیشتر باشد.
- [آیت الله اردبیلی] اگر از چیزی که غصب کرده منفعتی به دست آید، مثلاً از =============================================================================== 1 وسائل الشیعة، چاپ آل البیت، باب 1 از (کتاب الغصب)،ح2،ج25،ص386. گوسفندی که غصب کرده برّهای پیدا شود، متعلّق به صاحب مال است و نیز کسی که مثلاً خانهای را غصب کرده، اگرچه در آن ننشیند، باید اجاره آن را بدهد.
- [آیت الله اردبیلی] کسی که بر اثر گرسنگی یا تشنگی به حدّ اضطرار رسیده و چیز =============================================================================== 1 فروع کافی، کتاب الاشربة، (باب شارب الخمر)،ج5،ص399،ح16. حلال به دست نمیآورد، میتواند به حدّی که خطر را از خود دفع نماید، از چیز حرام بخورد یا بیاشامد و اگر ناچار شود از مال شخص دیگری بخورد باید عوض آن را بدهد.
- [آیت الله اردبیلی] در روایتی وارد شده است که اگر یک نفر به امام جماعت اقتدا کند، هر رکعت از نماز آنان ثواب صد و پنجاه نماز را دارد و اگر دو نفر اقتدا کنند، هر رکعتی ثواب ششصد نماز را دارد و هر چه بیشتر شوند، ثواب نمازشان بیشتر میشود تا به ده نفر برسند و عدّه آنان که از ده گذشت، اگر تمام آسمانها کاغذ و دریاها مرکّب و درختها قلم و جنّ و انس و ملائکه نویسنده شوند، نمیتوانند ثواب یک رکعت آن را بنویسند(1). =============================================================================== 1 مستدرک الوسائل، باب 1 از (أبواب صلاة الجماعة)،ح3،ج1،ص487.
- [آیت الله صافی گلپایگانی] . اگر مال حلالی با حرام مخلوط شود و مقدار حرام معلوم باشد، و انسان بداند که صاحب آن از چند نفر معین بیرون نیست، ولی نتواند بفهمد کیست، اگر ممکن است همه را راضی کند، و اگر ممکن نشد، آن مال را به طور مساوی بین آن چند نفر قسمت کند کافی است مگر آن که آن مال به تقصیر او تحت یدش قرار گرفته باشد.
- [آیت الله اردبیلی] اگر انسان نداند معاملهای که انجام داده صحیح است یا باطل، نمیتواند در مالی که گرفته تصرّف نماید؛ ولی چنانچه در هنگام معامله، احکام آن را میدانسته و بعد از معامله در صحّت آن شک کرده، تصرّف او در آن مال اشکال ندارد و =============================================================================== 1 وسائل الشیعة، چاپ آل البیت، کتاب التجارة، باب 1 از (أبواب مقدّماتها)،ج17،ص9 - 13. 2 همان، باب 4،ح5،ص21. 3 همان، (أبواب آداب التجارة)،ص381 به بعد. معامله صحیح است.
- [آیت الله اردبیلی] زنی که میخواهند او را طلاق دهند، باید دارای دو شرط باشد: اوّل:هنگام طلاق از خون حیض و خون نفاس پاک باشد گرچه غسل نکرده باشد. دوم:در پاکیِ پس از حیض و نفاس، شوهر او با وی آمیزش نکرده باشد و تفصیل این =============================================================================== 1 وسائل الشیعة، چاپ آل البیت، کتاب الطلاق، باب 1 از (أبواب مقدّماته و شرائطه)،ح1،ج22،ص7. دو شرط در مسائل آینده بیان میشود.
- [آیت الله اردبیلی] کسی که نشانههای مرگ را در خود میبیند، اگر خمس و زکات و =============================================================================== 1 وسائل الشیعة، باب 1 از (کتاب الوصایا)،ح2 و 3 و باب 3،ح1،ج19،ص257 و 258 و 260 و 261. مظالم بدهکار باشد، باید فوراً بدهد و اگر نتواند بدهد، چنانچه از خودش مال داشته باشد یا احتمال دهد که کسی آنها را ادا نماید، باید وصیّت کند و همچنین است اگر حجّ بر او واجب باشد.