آیا در انتخاب ابوبکر اجماع صورت گرفت؟
نگاهی بر افسانه اجماع بر آنیم که ببینیم که آیا در انتخاب ابوبکر بعنوان خلیفه ، آیا اجماعی بوده است یا خیر ؟ از جمله احادیثی که اهل سنت به آن مبنی بر صحت اصل اجماع ، به آن استناد میکنند این است که پیامبر فرمودند : لا تجتمع امتی علی الخطاء یا لا تجتمع امتی علی الضلاله . گذشته از بررسی سند این حدیث که آیا صحیح است یا جعلی ، در این حدیث لفظ ( امت ) اضافه شده بر ( یای متکلم ) افاده عموم میکند یعنی معنای حدیث این است : " تمام امت من ، اجتماع بر خطا و گمراهی نمیکنند ". پس بنابر این حدیث تمام امت پیامبر در امر خلافت ذی نفع هستند. و لذا بعد از وفات ( و یا شهادت) ایشان می بایستی تمام امت اسلامی ( در آن زمان ) جمع میشدند و شور نموده و فردی کامل را برای رهبری و جانشینی انتخاب میکردند. ولی آیا این چنین شد ؟؟!!!!! آیا رفتن گروهی از مهاجرین و انصار و از طرف قریش هم 3 نفر ( ابوبکر ، عمر ، ابوعبیده گورکن ) مصداق اجماع است ؟ قصد توضیح دادن جریانات سقیفه را ندارم. بلکه در این تاپیک بر آنم که فقط اشاراتی کوچک به روایات و مطالب مخفی در تاریخ اهل سنت بکنم که ندانستن آنها سبب کج فهمی و جهالت برخی از برادران اهل سنت شده است. چه کسانی از بیعت خودداری کردند ؟ * تاریخ الیعقوبی ؛ ج2 ص124 : تخلف عن بیعة أبی بکر قوم من المهاجرین والأنصار ، ومالوا مع علی بن أبی طالب ، منهم : العباس بن عبد المطلب ، والفضل بن العباس ، والزبیر بن العوام بن العاص ، وخالد بن سعید ، والمقداد بن عمرو ، وسلمان الفارسی ، وأبو ذر الغفاری ، وعمار بن یاسر ، والبراء بن عازب ، وأبی بن کعب . * تاریخ أبی الفداء ؛ ج1 ص197 : وکذلک تخلف عن بیعة أبی بکر أبو سفیان من بنی أمیة ، ثم إن أبا بکر بعث عمر بن الخطاب إلی علی ومن معه لیخرجهم من بیت فاطمة رضی الله عنها و قال ..... . * تاریخ الطبری ؛ ج 2 ص 443 : حدثنا ابن حمید قال حدثنا جریر عن مغیرة عن زیاد بن کلیب قال أتی عمر بن الخطاب منزل علی وفیه طلحة والزبیر ورجال من المهاجرین فقال والله لأحرقن علیکم أو لتخرجن إلی البیعة فخرج علیه الزبیر مصلتا بالسیف فعثر فسقط السیف من یده فوثبوا علیه فأخذوه . * الامامة والسیاسة ( ابن قتیبة الدینوری ، تحقیق الزینی - ج 1ص 18 ) و ( تحقیق الشیری &ndash ج1 ص28) : وأما علی والعباس بن عبد المطلب ومن معهما من بنی هاشم فانصرفوا إلی رحالهم ومعهم الزبیر بن العوام ، فذهب إلیهم عمر فی عصابة فیهم أسید بن حضیر وسلمة بن أسلم ، فقالوا : انطلقوا فبایعوا أبا بکر ، فأبوا ، فخرج الزبیر بن العوام رضی الله عنه بالسیف ، فقال عمر رضی الله عنه : علیکم بالرجل فخذوه فوثب علیه سلمة بن أسلم ، فأخذ السیف من یده ، فضرب به الجدار ، وانطلقوا به فبایع وذهب بنو هاشم أیضا فبایعوا . نظر خلیفه دوم ( عمر ) در مورد بیعت چه بوده است ؟ حین توفی اللّه نبیّه صلی اللَّه علیه وسلم أنّ الأنصار خالفونا ، واجتمعوا بأسرهم فی سقیفة بنی ساعدة وخالف عنّا علی والزبیر ومن معهما . المعجم‌الأوسط ج 7 ص 370 ، الجامع الصغیر للسیوطی ج 2 ص 481 ، مجمع الزوائد ج 1 ص 157 ، سیر أعلام النبلاء ج 4 ص 311 ؛ تذکرة الحفاظ ج 1 ص 87 ، عن الشعبی ولیس فی سنده موسی بن عبیدة . ‌ صحیح البخاری ، ج 8 ، ص 26 ، کتاب المحاربین ، باب رجم الحبلی من الزنا. آیا بیعت گرفتن از روی اجماع ( راحتی خیال، آرامش و اختیار ) بود یا به زور ؟ واذاً قائل آخر یقول : قد بویع أبوبکر فلم ألبث وإذاً أنا بأبی بکر قد أقبل ومعه عمر وأبو عبیدة وجماعة من أصحاب السقیفة وهم محتجزون بالأزر الصنعانیّة لایمرّون بأحد إلّا خبطوه وقدّموه فمدّوا یده فمسحوها علی ید أبی بکر یبایعه شاء ذلک أو أبی. یعنی : از براء بن عازب یکی از اصحاب رسول خدا صلی الله علیه و آله و سلم ، نقل کرده که پس از سقیفه ، عمر و ابو عبیده ، گروه ( چماق به دست ) را دیدم که ژست حمله و تهاجم بخود گرفته و به هر کس می‌رسیدند وی را کتک می‌زدند و به زور دست او را گرفته ، بعنوان بیعت ، چه بخواهد و چه نخواهد ، بر روی دست ابوبکر می‌کشیدند. شرح نهج البلاغه ابن ابی الحدید معتزلی ج1 ص219 آیا آمدن برخی از قبایل و عشیره ها، برای بیعت ، تصادفی بود یا از روی نقشه قبلی ؟ فکان عمر یقول : ما هو إلّا أن رأیت أسلم ، فأیقنت بالنصر. (در واپسین لحظات سقیفه ) وقتی چشم عمر به قبیله اسلم افتاد ، فریاد برآورد که : دیگر پیروزی ما قطعی شد . تاریخ الطبری : ج 2 ، ص 459 آیا تاکنون به نقشی که بنو امیه در قضیه بیعت داشتند فکر کرده ایم؟ که چگونه می‌شود در آن موقعیت آنچنانی شهر مدینه ، با یک اشاره عمر بن خطاب تمامی بنو امیه برخیزند و با ابوبکر بیعت می‌کنند . قال لهم عمر : ما لی أراکم مجتمعین حلقاً شتّی ، قوموا فبایعوا أبا بکر ، فقد بایعته وبایعه الأنصار ، فقام عثمان بن عفان ومن معه من بنی أمیة فبایعوه ، وقام سعد و عبد الرحمن بن عوف ومن معهما من بنی زهرة فبایعوه . الامامة والسیاسة با تحقیق الشیری ج 1 ص 28 ، با تحقیق الزینی ج 1 ص 18. کسانی که بیعت نکردند ، چه کسی را لایق خلافت میدانستند ؟ ( قال الزبیر) وکان عامّة المهاجرین وجلّ الأنصار لا یشکّون أنّ علیّاً هو صاحب الأمر بعد رسول اللّه صلی الله علیه و آله و سلم. زبیر گفت : عموم مهاجرین و بخش عمده انصار ، شبهه‌ای نداشتند که خلیفه پیامبر گرامی صلی الله علیه و آله و سلم همان علی بن ابی طالب علیه السلام است : الأخبار الموفّقیات : ص 580 . شرح نهج البلاغة ابن ابی الحدید : ج 6 ، ص 21 . یعقوبی در تاریخ خود می‌گوید : وکان المهاجرون والأنصار لا یشکّون فی علی. یعنی : تمام مهاجرین و انصار ، در اینکه علی خلیفه است ، شکّی نداشتند . تاریخ یعقوبی : ج 2 ، ص 124 ، باب خبر سقیفة بنی ساعدة . نظر علمای اهل سنت در مورد اجماع بر خلافت ابی بکر چیست ؟ * ماوردی شافعی ( متوفّای 450 ) و ابویعلی حنبلی ( متوفّای 458 ) به صراحت گفته‌اند : فقالت طائفة : لاتنعقد إلّا بجمهور أهل العقد والحلّ من کلّ بلد ، لیکون الرضا به عامّاً ، والتسلیم لإمامته إجماعاً ، وهذا مذهب مدفوع ببیعة أبی بکر -رضی اللّه- عنه علی الخلافة باختیار من حضرها ، ولم ینتظر ببیعته قدوم غائب عنها . در بیعت ابوبکر ، اجماعی در کار نبوده و هر گونه سخن از اجماع ، گزاف است . الأحکام السلطانیّة لماوردی ص 33 ، الأحکام السلطانیّة لأبی‌یعلی محمد ابن الحسن الفراء ، ص 117 * تمامی صاحب نظران از اصحاب ومهاجرین در انعقاد بیعت ابوبکر دخالت داشتند و حال آن‌که مفسّر بزرگ اهل سنت قرطبی ( متوفّای 671 ) با صراحت منکر آن است و مدّعی است که خلافت ابوبکر فقط به واسطه بیعت عمر منعقد گردید . فإن عقدها واحد من أهل الحلّ والعقد فذلک ثابت ، ویلزم الغیر فعله ، خلافاً لبعض الناس حیث قال : لا ینعقد إلّا بجماعة من أهل الحلّ والعقد ، ودلیلنا : أنّ عمر ( رض ) عقد البیعة لأبی بکر. جامع أحکام القرآن ، ج 1 ، ص 272 - 269 . . * امام الحرمین ( متوفّای 478 ) استاد غزالی ، منکر آن است! و می‌گوید : اعلموا أنّه لا یشترط فی عقد الإمامة ، الإجماع ، بل تنعقد الإمامة وإن لم تجمع الأمّة علی عقدها ، والدلیل علیه أنّ الإمامة لمّا عقدت لأبی بکر ابتدر لإمضاء أحکام المسلمین ، ولم یتأن لانتشار الأخبار إلی من نأی من الصحابة فی الأقطار ، ولم ینکر منکر . فإذا لم یشترط الإجماع فی عقد الإمامة ، لم یثبت عدد معدود ولا حدّ محدود ، فالوجه الحکم بأنّ الإمامة تنعقد بعقد واحد من أهل الحلّ والعقد. در تشکیل امامت ، نیازی به اجماع نیست ، همان‌گونه که در امامت ابوبکر بدون آن‌که اجماعی در میان باشد وقبل از آن‌که خبر امامت آن در بلاد اسلامی به گوش اصحاب برسد ، حکم‌ها امضا گردید و بخشنامه‌ها صادر شد و در پایان نتیجه می‌گیرد که : امامت با تأیید یک نفر از اهل حلّ و عقد تشکیل می‌گردد . الإرشاد فی الکلام ، ص 424 ، باب فی الاختیار وصفته وذکر ما تنعقد الإمامة . . * عضدالدین ایجی ( متوفّای 756 ) صاحب کتاب ( المواقف ) و از پایه‌گذاران کلامی اهل سنّت ، منکر آن است و به صراحت می‌گوید : وإذا ثبت حصول الإمامة بالاختیار والبیعة ، فاعلم أنّ ذلک لا یفتقر إلی الإجماع ، إذ لم یقم علیه دلیل من العقل أو السمع ، بل الواحد والإثنان من أهل الحلّ والعقد کاف ، لعلمنا أنّ الصحابة مع صلابتهم فی الدین اکتفوا بذلک ، کعقد عمر لأبی بکر ، وعقد عبد الرحمن بن عوف لعثمان. هیچ دلیل عقلی و نقلی بر اعتبار اجماع در کار نیست و همین‌که یک یا دو نفر از اهل حلّ و عقد اقدام به بیعت نمایند ، امامت تشکیل می‌شود ، همان‌گونه‌ای که امامت ابوبکر با بیعت عمر وامامت عثمان با بیعت عبدالرحمان پسر عوف منعقد گردید . و جالب اینجا است که وی اضافه می‌کند : ؛ ولم یشترطوا اجتماع مَن فی المدینة فضلاً عن اجتماع الأمّة . هذا ولم ینکر علیه أحد ، وعلیه انطوت الأعصار إلی وقتنا هذا. در امامت ابوبکر ، اجتماع مردم مدینه را هم لازم ندیدند تا چه رسد به اجتماع تمام امّت المواقف فی علم الکلام ، ج 8 ، ص 351 * ابن عربی مالکی ( متوفّای 543 ) از دیگر شخصیّت‌های بزرگ اهل سنّت می‌گوید : لا یلزم فی عقد البیعة للإمام أن تکون من جمیع الأنام بل یکفی لعقد ذلک إثنان أو واحد. در انتخاب امام ، نیاز به حضور تمام مردم در انتخابات نیست ، بلکه با شرکت یک یا دو نفر ، انتخابات صورت می‌گیرد . شرح سنن الترمذی ، ج 3 ، ص 229 در پایان به نظر ابن حزم آندلسی توجه کنید . کلام او مهر ابطالی است بر دهان یاوه گویان و مدعیان اجماع. ولعنة اللّه علی کلّ إجماع یخرج عنه علی بن أبی طالب ومن بحضرته من الصحابة لعنت و نفرین خداوندی بر آن اجماعی که جای علی و یارانش در آن ، خالی باشد المحلی : ج 9 ، ص 345 ، با تحقیق احمد محمد شاکر ، چاپ بیروت - دارالفکر
عنوان سوال:

آیا در انتخاب ابوبکر اجماع صورت گرفت؟


پاسخ:

نگاهی بر افسانه اجماع

بر آنیم که ببینیم که آیا در انتخاب ابوبکر بعنوان خلیفه ، آیا اجماعی بوده است یا خیر ؟

از جمله احادیثی که اهل سنت به آن مبنی بر صحت اصل اجماع ، به آن استناد میکنند این است که پیامبر فرمودند : لا تجتمع امتی علی الخطاء یا لا تجتمع امتی علی الضلاله .

گذشته از بررسی سند این حدیث که آیا صحیح است یا جعلی ، در این حدیث لفظ ( امت ) اضافه شده بر ( یای متکلم ) افاده عموم میکند یعنی معنای حدیث این است : " تمام امت من ، اجتماع بر خطا و گمراهی نمیکنند ".

پس بنابر این حدیث تمام امت پیامبر در امر خلافت ذی نفع هستند. و لذا بعد از وفات ( و یا شهادت) ایشان می بایستی تمام امت اسلامی ( در آن زمان ) جمع میشدند و شور نموده و فردی کامل را برای رهبری و جانشینی انتخاب میکردند. ولی آیا این چنین شد ؟؟!!!!!

آیا رفتن گروهی از مهاجرین و انصار و از طرف قریش هم 3 نفر ( ابوبکر ، عمر ، ابوعبیده گورکن ) مصداق اجماع است ؟

قصد توضیح دادن جریانات سقیفه را ندارم. بلکه در این تاپیک بر آنم که فقط اشاراتی کوچک به روایات و مطالب مخفی در تاریخ اهل سنت بکنم که ندانستن آنها سبب کج فهمی و جهالت برخی از برادران اهل سنت شده است.

چه کسانی از بیعت خودداری کردند ؟

* تاریخ الیعقوبی ؛ ج2 ص124 : تخلف عن بیعة أبی بکر قوم من المهاجرین والأنصار ، ومالوا مع علی بن أبی طالب ، منهم : العباس بن عبد المطلب ، والفضل بن العباس ، والزبیر بن العوام بن العاص ، وخالد بن سعید ، والمقداد بن عمرو ، وسلمان الفارسی ، وأبو ذر الغفاری ، وعمار بن یاسر ، والبراء بن عازب ، وأبی بن کعب .

* تاریخ أبی الفداء ؛ ج1 ص197 : وکذلک تخلف عن بیعة أبی بکر أبو سفیان من بنی أمیة ، ثم إن أبا بکر بعث عمر بن الخطاب إلی علی ومن معه لیخرجهم من بیت فاطمة رضی الله عنها و قال ..... .

* تاریخ الطبری ؛ ج 2 ص 443 : حدثنا ابن حمید قال حدثنا جریر عن مغیرة عن زیاد بن کلیب قال أتی عمر بن الخطاب منزل علی وفیه طلحة والزبیر ورجال من المهاجرین فقال والله لأحرقن علیکم أو لتخرجن إلی البیعة فخرج علیه الزبیر مصلتا بالسیف فعثر فسقط السیف من یده فوثبوا علیه فأخذوه .

* الامامة والسیاسة ( ابن قتیبة الدینوری ، تحقیق الزینی - ج 1ص 18 ) و ( تحقیق الشیری &ndash ج1 ص28) : وأما علی والعباس بن عبد المطلب ومن معهما من بنی هاشم فانصرفوا إلی رحالهم ومعهم الزبیر بن العوام ، فذهب إلیهم عمر فی عصابة فیهم أسید بن حضیر وسلمة بن أسلم ، فقالوا : انطلقوا فبایعوا أبا بکر ، فأبوا ، فخرج الزبیر بن العوام رضی الله عنه بالسیف ، فقال عمر رضی الله عنه : علیکم بالرجل فخذوه فوثب علیه سلمة بن أسلم ، فأخذ السیف من یده ، فضرب به الجدار ، وانطلقوا به فبایع وذهب بنو هاشم أیضا فبایعوا .

نظر خلیفه دوم ( عمر ) در مورد بیعت چه بوده است ؟

حین توفی اللّه نبیّه صلی اللَّه علیه وسلم أنّ الأنصار خالفونا ، واجتمعوا بأسرهم فی سقیفة بنی ساعدة وخالف عنّا علی والزبیر ومن معهما .

المعجم‌الأوسط ج 7 ص 370 ، الجامع الصغیر للسیوطی ج 2 ص 481 ، مجمع الزوائد ج 1 ص 157 ، سیر أعلام النبلاء ج 4 ص 311 ؛ تذکرة الحفاظ ج 1 ص 87 ، عن الشعبی ولیس فی سنده موسی بن عبیدة . ‌ صحیح البخاری ، ج 8 ، ص 26 ، کتاب المحاربین ، باب رجم الحبلی من الزنا.

آیا بیعت گرفتن از روی اجماع ( راحتی خیال، آرامش و اختیار ) بود یا به زور ؟

واذاً قائل آخر یقول : قد بویع أبوبکر فلم ألبث وإذاً أنا بأبی بکر قد أقبل ومعه عمر وأبو عبیدة وجماعة من أصحاب السقیفة وهم محتجزون بالأزر الصنعانیّة لایمرّون بأحد إلّا خبطوه وقدّموه فمدّوا یده فمسحوها علی ید أبی بکر یبایعه شاء ذلک أو أبی.

یعنی : از براء بن عازب یکی از اصحاب رسول خدا صلی الله علیه و آله و سلم ، نقل کرده که پس از سقیفه ، عمر و ابو عبیده ، گروه ( چماق به دست ) را دیدم که ژست حمله و تهاجم بخود گرفته و به هر کس می‌رسیدند وی را کتک می‌زدند و به زور دست او را گرفته ، بعنوان بیعت ، چه بخواهد و چه نخواهد ، بر روی دست ابوبکر می‌کشیدند.

شرح نهج البلاغه ابن ابی الحدید معتزلی ج1 ص219

آیا آمدن برخی از قبایل و عشیره ها، برای بیعت ، تصادفی بود یا از روی نقشه قبلی ؟

فکان عمر یقول : ما هو إلّا أن رأیت أسلم ، فأیقنت بالنصر.

(در واپسین لحظات سقیفه ) وقتی چشم عمر به قبیله اسلم افتاد ، فریاد برآورد که : دیگر پیروزی ما قطعی شد .

تاریخ الطبری : ج 2 ، ص 459

آیا تاکنون به نقشی که بنو امیه در قضیه بیعت داشتند فکر کرده ایم؟ که چگونه می‌شود در آن موقعیت آنچنانی شهر مدینه ، با یک اشاره عمر بن خطاب تمامی بنو امیه برخیزند و با ابوبکر بیعت می‌کنند .

قال لهم عمر : ما لی أراکم مجتمعین حلقاً شتّی ، قوموا فبایعوا أبا بکر ، فقد بایعته وبایعه الأنصار ، فقام عثمان بن عفان ومن معه من بنی أمیة فبایعوه ، وقام سعد و عبد الرحمن بن عوف ومن معهما من بنی زهرة فبایعوه .

الامامة والسیاسة با تحقیق الشیری ج 1 ص 28 ، با تحقیق الزینی ج 1 ص 18.

کسانی که بیعت نکردند ، چه کسی را لایق خلافت میدانستند ؟

( قال الزبیر) وکان عامّة المهاجرین وجلّ الأنصار لا یشکّون أنّ علیّاً هو صاحب الأمر بعد رسول اللّه صلی الله علیه و آله و سلم.

زبیر گفت : عموم مهاجرین و بخش عمده انصار ، شبهه‌ای نداشتند که خلیفه پیامبر گرامی صلی الله علیه و آله و سلم همان علی بن ابی طالب علیه السلام است :

الأخبار الموفّقیات : ص 580 . شرح نهج البلاغة ابن ابی الحدید : ج 6 ، ص 21 .

یعقوبی در تاریخ خود می‌گوید : وکان المهاجرون والأنصار لا یشکّون فی علی.

یعنی : تمام مهاجرین و انصار ، در اینکه علی خلیفه است ، شکّی نداشتند .

تاریخ یعقوبی : ج 2 ، ص 124 ، باب خبر سقیفة بنی ساعدة .

نظر علمای اهل سنت در مورد اجماع بر خلافت ابی بکر چیست ؟

* ماوردی شافعی ( متوفّای 450 ) و ابویعلی حنبلی ( متوفّای 458 ) به صراحت گفته‌اند :

فقالت طائفة : لاتنعقد إلّا بجمهور أهل العقد والحلّ من کلّ بلد ، لیکون الرضا به عامّاً ، والتسلیم لإمامته إجماعاً ، وهذا مذهب مدفوع ببیعة أبی بکر -رضی اللّه- عنه علی الخلافة باختیار من حضرها ، ولم ینتظر ببیعته قدوم غائب عنها .

در بیعت ابوبکر ، اجماعی در کار نبوده و هر گونه سخن از اجماع ، گزاف است .

الأحکام السلطانیّة لماوردی ص 33 ، الأحکام السلطانیّة لأبی‌یعلی محمد ابن الحسن الفراء ، ص 117

* تمامی صاحب نظران از اصحاب ومهاجرین در انعقاد بیعت ابوبکر دخالت داشتند و حال آن‌که مفسّر بزرگ اهل سنت قرطبی ( متوفّای 671 ) با صراحت منکر آن است و مدّعی است که خلافت ابوبکر فقط به واسطه بیعت عمر منعقد گردید . فإن عقدها واحد من أهل الحلّ والعقد فذلک ثابت ، ویلزم الغیر فعله ، خلافاً لبعض الناس حیث قال : لا ینعقد إلّا بجماعة من أهل الحلّ والعقد ، ودلیلنا : أنّ عمر ( رض ) عقد البیعة لأبی بکر.

جامع أحکام القرآن ، ج 1 ، ص 272 - 269 . .

* امام الحرمین ( متوفّای 478 ) استاد غزالی ، منکر آن است! و می‌گوید :

اعلموا أنّه لا یشترط فی عقد الإمامة ، الإجماع ، بل تنعقد الإمامة وإن لم تجمع الأمّة علی عقدها ، والدلیل علیه أنّ الإمامة لمّا عقدت لأبی بکر ابتدر لإمضاء أحکام المسلمین ، ولم یتأن لانتشار الأخبار إلی من نأی من الصحابة فی الأقطار ، ولم ینکر منکر . فإذا لم یشترط الإجماع فی عقد الإمامة ، لم یثبت عدد معدود ولا حدّ محدود ، فالوجه الحکم بأنّ الإمامة تنعقد بعقد واحد من أهل الحلّ والعقد.

در تشکیل امامت ، نیازی به اجماع نیست ، همان‌گونه که در امامت ابوبکر بدون آن‌که اجماعی در میان باشد وقبل از آن‌که خبر امامت آن در بلاد اسلامی به گوش اصحاب برسد ، حکم‌ها امضا گردید و بخشنامه‌ها صادر شد و در پایان نتیجه می‌گیرد که : امامت با تأیید یک نفر از اهل حلّ و عقد تشکیل می‌گردد .

الإرشاد فی الکلام ، ص 424 ، باب فی الاختیار وصفته وذکر ما تنعقد الإمامة . .

* عضدالدین ایجی ( متوفّای 756 ) صاحب کتاب ( المواقف ) و از پایه‌گذاران کلامی اهل سنّت ، منکر آن است و به صراحت می‌گوید :

وإذا ثبت حصول الإمامة بالاختیار والبیعة ، فاعلم أنّ ذلک لا یفتقر إلی الإجماع ، إذ لم یقم علیه دلیل من العقل أو السمع ، بل الواحد والإثنان من أهل الحلّ والعقد کاف ، لعلمنا أنّ الصحابة مع صلابتهم فی الدین اکتفوا بذلک ، کعقد عمر لأبی بکر ، وعقد عبد الرحمن بن عوف لعثمان.

هیچ دلیل عقلی و نقلی بر اعتبار اجماع در کار نیست و همین‌که یک یا دو نفر از اهل حلّ و عقد اقدام به بیعت نمایند ، امامت تشکیل می‌شود ، همان‌گونه‌ای که امامت ابوبکر با بیعت عمر وامامت عثمان با بیعت عبدالرحمان پسر عوف منعقد گردید .

و جالب اینجا است که وی اضافه می‌کند :

؛ ولم یشترطوا اجتماع مَن فی المدینة فضلاً عن اجتماع الأمّة . هذا ولم ینکر علیه أحد ، وعلیه انطوت الأعصار إلی وقتنا هذا.

در امامت ابوبکر ، اجتماع مردم مدینه را هم لازم ندیدند تا چه رسد به اجتماع تمام امّت

المواقف فی علم الکلام ، ج 8 ، ص 351

* ابن عربی مالکی ( متوفّای 543 ) از دیگر شخصیّت‌های بزرگ اهل سنّت می‌گوید :

لا یلزم فی عقد البیعة للإمام أن تکون من جمیع الأنام بل یکفی لعقد ذلک إثنان أو واحد.

در انتخاب امام ، نیاز به حضور تمام مردم در انتخابات نیست ، بلکه با شرکت یک یا دو نفر ، انتخابات صورت می‌گیرد .

شرح سنن الترمذی ، ج 3 ، ص 229

در پایان به نظر ابن حزم آندلسی توجه کنید . کلام او مهر ابطالی است بر دهان یاوه گویان و مدعیان اجماع.

ولعنة اللّه علی کلّ إجماع یخرج عنه علی بن أبی طالب ومن بحضرته من الصحابة

لعنت و نفرین خداوندی بر آن اجماعی که جای علی و یارانش در آن ، خالی باشد

المحلی : ج 9 ، ص 345 ، با تحقیق احمد محمد شاکر ، چاپ بیروت - دارالفکر





1396@ - موتور جستجوی پرسش و پاسخ امین