چه شبهاتی پیرامون یار غار پیامبر ص مطرح می شود؟ پاسخ آن چیست؟
شبهه:در این آیه صحابی بودن را خاص ابوبکرنموده است، چنانکه قرآن خاص او قرار داده است که این رتبه صحابی بودن را دیگران ندارند.*ثانِیَ اثْنَیْنِ إذْ هُما فی الغَارِ إذْ یَقُولُ لِصَاحِبِهِ لاتَحْزَنْ إِنَّ اللهَ مَعَنا* ( در حالیکه(دو نفر بیش نبودند و) او دومین نفر بود(و تنها یک نفر به همراه داشت که رفیق دلسوزش ابوبکر بود) هنگامی که آن دو در غار(ثور جای گزیدند و در آن سه روز) ماندند(ابوبکر ترسید که از سوی قریشیان به جان پیامبر(ص) گزندی رسد) در این هنگام پیامبر خطاب به رفیقش گفت: غم مخور خدا با ماست.) و در صحیحین از ابو سعید روایت است که رسول الله (ص) فرمود:الله تعالی بنده ای را در بین زندگی دنیا و حیات اخروی مخیر کرد اما او آنچه را نزد الله است، برگزید. بعد از این فرمایش رسول الله (ص) ، ابوبکرگریست و در همان حال می فرمود: جان و مالمان فدای تو باد.در ادامه ابو سعید می فرماید: از این فرموده رسول الله (ص)، مردم تعجب کردند که الله بنده ای را در بین دنیا و آخرت مخیر کرد در حالی که ابوبکراز ما آگاه تر بود و مقصود رسول الله (ص) را فهمید که آن انتخابگر، رسول الله (ص) است. این متن را با کمک کتاب اهل سنت رد کنید با ذکر منبع اگه با کتابهای شیعه هم باشه مشکلی نیست پاسخ: پیش از پاسخ به این شبهه توجه به یک نکته لازم است و آن اینکه شما برای استدلال به این آیه به روایتی از کتب اهل سنت استدلال کرده اید و جالب اینجاست که رد آن را با ارفاق از کتب شیعه هم قبول نموده اید، اینگونه مناظره و بحث کردن حتی از دید علمای خود شما هم روشی باطل و اشتباه است همانطور که ابن حزم اندلسی که خود از دانشمندان بنام اهل سنت و از مخالفین سر سخت شیعیان است در این باره می‌نویسد : معنا ندارد که ما علیه شیعیان به روایات خودمان استدلال کنیم ؛ در حالی که آنها قبول ندارند و نیز معنا ندارد که آن‌ها به روایات خودشان علیه ما استناد کنند ؛ در حالی که ما آن روایات را قبول نداریم . از این رو لازم است که در برابر خصم به چیزی استناد شود که او قبول دارد و برای او حجت است . (الفصل فی الأهواء والملل والنحل ، ج4 ، ص159). به هر حال در پاسخ به این سؤال توجه شما را به مطالب ذیل جلب می کنم که با دقت وتأمل درآن پاسخ سائر مطالب که به آ شاره نموده اید دریافت خواهید کرد مصاحب پیامبر در غار که بود: در مورد یار غار پیامبر میان مورخان و مفسران اختلاف شدیدی وجود دارد که اهم آنها دو قول است: یک: آن شخص اصلا غیر از ابوبکر بوده. دو: آن شخص ابوبکر بوده است. اما قول اول: اینان قائلند که یار غار حضرت پیامبر صلی الله علیه و سلّم ابن بکر عبداللّه بن بکر بن اریقط همان راهنما و دلیل پیامبر صلی الله علیه و سلّم بوده و نه ابوبکر، که این قول حتی از بعضی از بزرگان اهل سنت نقل شده است که از جمله آنها ابن کثیراست (البدایة و النهایة 3: 176 ) اینان می گویند: این تشابه و تقارب إسمی سبب شده که آن شخص را اشتباها ابوبکر بدانیم. دلایل این قول: اولاً: ابوبکر در هیچ کجا به این فضیلت اعتراف نکرده است، در حالیکه در روز سقیفه به کمتر از آن اشاره کرد: نحن عشیرة رسول اللّه و اوسط العرب أنسابا و لیست قبیلة من قبائل العرب الا و لقریش فیها ولاده (البدایة و النهایة 6: 205 ) ثانیاً: به گفته عسقلانی، از تابعین کسانی بودند که منکر ارتباط داشتن آیة غار با ابوبکر بودند; همانند ابوجعفر مؤمن طاق (لسان المیزان 5: 115 ) ثالثاً: عائشه تصریح دارد که هرگز آیه ای در حق ما نازل نشده است: لم ینزل اللّه فینا شیئاً من القرآن. (صحیح بخاری 6: 42 تاریخ ابن الاثیر 3: 199 البدایة و النهایة 8: 96 الاغانی 16: 90 ) رابعاً: معروف است که ابوبکر در مدینه به استقبال پیامبر صلی الله علیه و سلّم آمد و این بدان معناست که ابوبکر همراه پیامبر اکرم صلی الله علیه و سلّم نبوده است. خامساً: وجود حدیث صحیح دال بر اینکه به هنگام هجرت به غار، حضرت تنها بود(البدایة و النهایة 6: 205 ) سادساً: آن قیافه شناس فقط آثار و جای پای پیامبر اکرم صلی الله علیه و سلّم را دید و هرگز سخن از ابوبکر به میان نیاورد و از یحیی بن معین تشکیک در آن فهمیده می شود.( فتوح البلدان 1: 64 ) سابعاً: طبق روایت بخاری و دیگران، ابوبکر جزء اولین گروه از مهاجرین بوده و قبل از پیامبر صلی الله علیه و سلّم وارد مدینه شده و در نماز جماعت گروه اول از مهاجرین شرکت می کرد (صحیح بخاری 1: 128، کتاب الاذان ج 4 ص 240، کتاب الاحکام باب إستقضاء الموالی و استعمالهم، سنن البیهقی 3: 89، فتح الباری 13: 179 ج 7: 261 و 307 ) از جمع بندی این مطالب در می یابیم که اصلا ابوبکر همراه پیامبر نبوده است. اما قول دوم: اینان قائلند که مصاحب پیامبر در غار ابوبکر بوده است که روایاتی را هم در این مورد نقل می کنند. اگر قبول کنیم که ابوبکر در غار ثور به همراه رسول الله بود ابوبکربوده است اما علت آن ترس پیامبرازخیانت وعدم أطمنان به نویسنده کتاب النور و البرهان باب ( قم فأنذر) و ( فاصدع بما تؤمر)شیخ ابوهاشم بن صباغ است ، در حال حاضر این کتاب در دسترس نیست ؛ ولی مرحوم سید بن طاووس در کتاب ( الطرائف ، ص 410) این مطلب را از این کتاب نقل می کند .ایشان می‌ فرماید :ومن طریف الروایات فی أن النبی ( صلی الله علیه وآله وسلم ) ما صحب أبا بکر إلی الغار خوفا منه أن یدل الکفار علیه ما ذکره أبو هاشم بن الصباغ فی کتاب النور والبرهان فقال فی باب ما أنزل الله تعالی علی نبیه ص قم فأنذر وقوله تعالی فاصدع بما تؤمر وما ضمن رسول الله صلی الله علیه وآله لمن أجابه وصدقه ، رفع الحدیث عن محمد بن إسحاق قال : قال حسان : قدمت مکة معتمرا وأناس من قریش یقذفون أصحاب رسول الله ص فقال ما هذا لفظه : فأمر رسول الله علیا علیه السلام فنام علی فراشه ، وخشی ابن أبی قحافة أن یدل القوم علیه فأخذه معه ومضی إلی الغار .(الطرائف فی معرفة مذاهب الطوائف - السید ابن طاووس - ص 410) از دسته روایاتی که دلالت می کند پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله و سلم) از ترس این که ابوبکر جای را به کفار نشان ندهد او را با خود به غار بردند روایتی است که شیخ ابوهاشم بن صباغ در کتاب النور و البرهان باب : ما أنزل الله علی نبیه ذیل آیه ( قم فأنذر) و آیه ( فاصدع بما تؤمر) وباب( ما ضمن رسول الله (صلی الله علیه وآله) لمن أجابه وصدقه ) می آورد : حسان می گوید برای انجام حج عمرة به مکه آمدم دیدم مردمی‌ از قریش به اصحاب رسول خدا فحش می دادند.... پس اینگونه می گوید : رسول خدا به علی علیه السلام (درشب لیلة المبیت) امر نمود ( که درجای ایشان بخوابد) علی علیه السلام نیز اجابت نمود ولی از ابن ابی قحافة ( کنیه ابوبکر) ترسید که مبادا جای ایشان را به کسانی که دنبال پیامبر بودند نشان دهد به همین خاطر او را با خود به غار بردند . نکته دیگرکه شایسته است توجه بفرمائید این است که نظیر همین مطلب در کتب دیگر اهل سنت که در حال حاضر موجود می باشد یافت می شود.ابوجعفر اسکافی استاد ابن ابی الحدید در جواب جاحظ که قائل است ابوبکر در راه رسول خدا صلی الله علیه و آله وسلم از همه صحابه سختی‌ بیشتری را تحمل کرد می گوید :ثم یقال له ما بالک أهملت أمر مبیت علی علیه السلام علی الفراش بمکة لیلة الهجرة هل نسیته أم تناسیته فإنها المحنة العظیمة والفضیلة الشریفة التی متی امتحنها الناظر ، وأجال فکره فیها ، رأی تحتها فضائل متفرقة ومناقب متغایرة ، وذلک أنه لما استقر الخبر عند المشرکین أن رسول الله صلی الله علیه وآله مجمع علی الخروج من بینهم للهجرة إلی غیرهم قصدوا إلی معاجلته ، وتعاقدوا علی أن یبیتوه فی فراشه ، وان یضربوه بأسیاف کثیرة ، بید کل صاحب قبیلة من قریش سیف منها ، لیضیع دمه بین الشعوب ، ویتفرق بین القبائل ، ولا یطلب بنو هاشم بدمه قبیلة واحدة بعینها من بطون قریش ، وتحالفوا علی تلک اللیلة ، واجتمعوا علیها ، فلما علم رسول الله صلی الله علیه وآله ذلک من أمرهم ، دعا أوثق الناس عنده ، أمثلهم فی نفسه ، وأبذلهم فی ذات الاله لمهجته ، وأسرعهم أجابه إلی طاعته ، فقال له إن قریشا قد تحالفت علی أن تبیتنی هذه اللیلة ، فامض إلی فراشی ، ونم فی مضجعی ، والتف فی بردی الحضرمی لیروا انی لم اخرج ، وإنی خارج إن شاء الله . فمنعه أولا من التحرز وإعمال الحیلة ، وصده عن الاستظهار لنفسه بنوع من أنواع المکاید والجهات التی یحتاط بها الناس لنفوسهم ، والجاه إلی أن یعرض نفسه لظبات السیوف الشحیذة من أیدی أرباب الحنق والغیظة ، فأجاب إلی ذلک سامعا مطیعا طیبة بها نفسه ، ونام علی فراشه صابرا محتسبا ، واقیا له بمهجته ، ینتظر القتل ، ولا نعلم فوق بذل النفس درجه یلتمسها صابر ، ولا یبلغها طالب ، ( والجود بالنفس أقصی غایة الجود ) ، ولولا أن رسول الله صلی الله علیه وآله علم أنه أهل لذلک ، لما أهله ، ولو کان عنده نقص فی صبره أو فی شجاعته أو فی مناصحته لابن عمه ، واختیر لذلک ، لکان من اختاره صلی الله علیه وآله منقوضا فی رأیه ، مضرا فی اختیاره ، ولا یجوز أن یقول هذا أحد من أهل الاسلام ، وکلهم مجمعون علی أن الرسول صلی الله علیه وآله عمل الصواب ، وأحسن فی الاختیار . ثم فی ذلک - إذا تأمله المتأمل - وجوه من الفضل :منها انه وإن کان عنده فی موضع الثقة ، فإنه غیر مأمون علیه الا یضبط السر فیفسد التدبیر بافشائه تلک اللیلة إلی من یلقیه إلی الأعداء .ومنها انه وإن کان ضابطا للسر وثقه عند من اختاره ، فغیر مأمون علیه الجبن عند مفاجأة المکروه ، ومباشرة الأهوال ، فیفر من الفراش ، فیفطن لموضع الحیلة ، ویطلب رسول الله صلی الله علیه وآله فیظفر به .ومنها انه وإن کان ضابطا للسر ، شجاعا نجدا ، فلعله غیر محتمل للمبیت علی الفراش ، لان هذا أمر خارج عن الشجاعة إن کان قد قامه مقام المکتوف الممنوع ، بل هو أشد مشقة من المکتوف الممنوع ، لان المکتوف الممنوع یعلم من نفسه انه لاسبیل له إلی الهرب ، وهذا یجد السبیل إلی الهرب والی الدفع عن نفسه، ولا یهرب ولا یدافع . ومنها انه وإن کان ثقة عنده ، ضابطا للسر ، شجاعا محتملا للمبیت علی الفراش ، فإنه غیر مأمون أن یذهب صبره عند العقوبة الواقعة ، والعذاب النازل بساحته ، حتی یبوح بما عنده ، ویصیر إلی الاقرار بما یعلمه ، وهو انه اخذ طریق کذا فیطلب فیؤخذ ، فلهذا قال علماء المسلمین إن فضیلة علی علیه السلام تلک اللیلة لا نعلم أحدا من البشر نال مثلها .(شرح نهج البلاغه ابن ابی الحدید ج 13 ص 259 و عثمانیات جاحظ ص 321) تو را چه شده است که داستان خوابیدن علی علیه السلام را در جای رسول خدا صلی الله علیه و آله و سلم در شب لیلة‌ المبیت ذکر نکرده ای آیا آن را فراموش کرده ای یا خودت را به فراموشی زده ای ؟!پس بدرستیکه این کار تحمل سختی و پایداری‌ بزرگی است که هر زمان شخصی خود را به جای وی گذارد و فکرش را متوجه آن کند می بیند در آن فضیلت های بسیار ومنقبتهای مختلفی موجود است .وقضیه از این قرار است که وقتی به مشرکین خبر رسید که رسول خدا صلی الله علیه وآله وسلم قصد خروج برای هجرت به سوی غیر ایشان ( اهل مدینه) دارند خواستند برای اینکار چاره ای اندیشیند ، پس پیمان بستند که شب هنگام در کنار بستر وی جمع شوند واو را با شمشیر های بسیار بزنند ، در دست افرادی از قبیله های مختلف قریش شمشیری از آن شمشیر ها باشد تا خون وی بین گروههای مختلف تقسیم شود وبنی هاشم نتوانند خون وی را از قبیله ای خاص طلب کنند . و برای آن شب قسم خوردند و در آن شب با هم جمع شدند .پس وقتی رسول خدا صلی الله علیه وآله وسلم از این ماجرا با خبر شدند ، کسی را فرا خواندند که از همه بیشتربه وی اطمینان داشتند (علی علیه السلام) و کسی که خود را بیشتر ازهمه برای رسول خدا صلی الله علیه وآله در معرض خطر می گذاشت و کسی را که از همه بیشتر در راه خدا فداکاری می کرد وکسی که سریعتر از همه از وی اطاعت می کرد . پس به وی گفت که قریشیان هم پیمان شده اند که امشب بر سر من بریزند . پس به خوابگاه من برو و در جای من بخواب و روپوش من را بر روی خود بینداز تا ایشان گمان کنند من بیرون نرفته ام ، و من با اذن خدا بیرون خواهم رفت .پس اولا علی را ازاینکه حیله ای به کار برد تا جانش را حفظ کند منع کرد ( چون باید به حالت عادی درجای رسول خدا می خوابید) واو را مجبور کرد که جان خود را در معرض ضربات شمشیر های صاحبان کینه و خشم قرار دهد . پس او این مطلب را پذیرفت در حالیکه رضای خاطر به آن داشت و در جای رسول خدا خوابید در حالیکه به خاطر خدا صبر می کرد و با دادن جان خود جان رسول خدا را حفظ می نمود و انتظار کشته شدن را می کشید. ما برتر از مقام بذل جان مقامی نمی شناسیم که آرزوی آن را بکنیم . (و بذل جان بالاترین بخشش هاست) .و اگر رسول خدا نمی دانست و علم نداشت که وی صلاحیت این کار را دارد وی را انتخاب نمی کرد و اگردراو اندکی کمبود صبر یا شجاعت یا خیر خواهی برای رسول خدا وجود داشت وبا این وجود برای این کار انتخاب می شد رسول خدا کسی را انتخاب کرده بودند که انتخاب درستی نبود ، و حق گفتن چنین مطلبی را هیچ فردی از امت ندارد و همه اجماع دارند که رسول خدا صلی الله علیه و آله عمل درست را انجام داده اند . اگر کسی در این مطلب نظر کند چند جهت برتری برای علی (نسبت به ابو بکر) می بیند : زیرا ابو بکر حتی اگر ( ازجهت ظاهری) مورد اطمینان رسول خدا بود اما پیامبراکرم به رازداری وی اطمینان نداشتند چون ممکن بود ابوبکر راز هجرت رسول خدا را در آن شب فاش کند و دشمنان به حضرت دست پیدا کنند در نتیجه تمام نقشه های رسول خدا نقش بر آب می شد . حتی اگر ابو بکر نزد رسول خدا از جهت رازداری مورد اطمینان بود اما رسول خدا از نترسیدن وی در هنگام مقابله با سختی اطمینان نداشتند پس شاید از خوابگاه رسول خدا فرار نموده متوجه محل نقشه رسول خدا شده دنبال رسول خدا صلی الله علیه وآله وسلم برود ؛ پس کفار ایشان را پیدا کنند. حتی اگر ابو بکر حافظ سر رسول خدا بود وشجاع اما شاید توانایی خوابیدن در جایگاه رسول خدا را نداشت . چون تحمل آن حالت جدای از بحث شجاعت است . زیرا باید شجاع را در حالت دست بسته ممنوع از مقابله قرار دهی(یعنی شجاع جرات دفاع از خود را دارد اما در اینجا نمی توانداز خود دفاع کند) .بلکه این امر سخت تر از شخص دست بسته است . زیرا شخص دست بسته می داند که راه فراری ندارد اما این شخص هم می تواند فرار کند و هم می تواند از خود دفاع نماید(اما چنین کاری نمی نماید). حتی اگر او شخص رازدار وشجاعی بود و می توانست در جای رسول خدا بخوابد و فرار هم نکند اما رسول خدا از بعد آن اطمینان نداشتند که اگر وی را زنده گرفته وشکنجه کنند اقرار به آنچه که می داند نکند و مسیر رسول خدا را به کفار نشان ندهد پس ایشان به دنبال رسول خدا رفته ایشان را پیدا کنند.به همین دلیل است که علمای مسلمین گفته اند کسی را نمی شناسیم که به فضیلت علی در آن شب رسیده باشد .
عنوان سوال:

چه شبهاتی پیرامون یار غار پیامبر ص مطرح می شود؟ پاسخ آن چیست؟


پاسخ:

شبهه:در این آیه صحابی بودن را خاص ابوبکرنموده است، چنانکه قرآن خاص او قرار داده است که این رتبه صحابی بودن را دیگران ندارند.*ثانِیَ اثْنَیْنِ إذْ هُما فی الغَارِ إذْ یَقُولُ لِصَاحِبِهِ لاتَحْزَنْ إِنَّ اللهَ مَعَنا* ( در حالیکه(دو نفر بیش نبودند و) او دومین نفر بود(و تنها یک نفر به همراه داشت که رفیق دلسوزش ابوبکر بود) هنگامی که آن دو در غار(ثور جای گزیدند و در آن سه روز) ماندند(ابوبکر ترسید که از سوی قریشیان به جان پیامبر(ص) گزندی رسد) در این هنگام پیامبر خطاب به رفیقش گفت: غم مخور خدا با ماست.)
و در صحیحین از ابو سعید روایت است که رسول الله (ص) فرمود:الله تعالی بنده ای را در بین زندگی دنیا و حیات اخروی مخیر کرد اما او آنچه را نزد الله است، برگزید. بعد از این فرمایش رسول الله (ص) ، ابوبکرگریست و در همان حال می فرمود: جان و مالمان فدای تو باد.در ادامه ابو سعید می فرماید: از این فرموده رسول الله (ص)، مردم تعجب کردند که الله بنده ای را در بین دنیا و آخرت مخیر کرد در حالی که ابوبکراز ما آگاه تر بود و مقصود رسول الله (ص) را فهمید که آن انتخابگر، رسول الله (ص) است. این متن را با کمک کتاب اهل سنت رد کنید با ذکر منبع اگه با کتابهای شیعه هم باشه مشکلی نیست
پاسخ:
پیش از پاسخ به این شبهه توجه به یک نکته لازم است و آن اینکه شما برای استدلال به این آیه به روایتی از کتب اهل سنت استدلال کرده اید و جالب اینجاست که رد آن را با ارفاق از کتب شیعه هم قبول نموده اید، اینگونه مناظره و بحث کردن حتی از دید علمای خود شما هم روشی باطل و اشتباه است همانطور که ابن حزم اندلسی که خود از دانشمندان بنام اهل سنت و از مخالفین سر سخت شیعیان است در این باره می‌نویسد : معنا ندارد که ما علیه شیعیان به روایات خودمان استدلال کنیم ؛ در حالی که آنها قبول ندارند و نیز معنا ندارد که آن‌ها به روایات خودشان علیه ما استناد کنند ؛ در حالی که ما آن روایات را قبول نداریم . از این رو لازم است که در برابر خصم به چیزی استناد شود که او قبول دارد و برای او حجت است . (الفصل فی الأهواء والملل والنحل ، ج4 ، ص159).
به هر حال در پاسخ به این سؤال توجه شما را به مطالب ذیل جلب می کنم که با دقت وتأمل درآن پاسخ سائر مطالب که به آ شاره نموده اید دریافت خواهید کرد مصاحب پیامبر در غار که بود: در مورد یار غار پیامبر میان مورخان و مفسران اختلاف شدیدی وجود دارد که اهم آنها دو قول است: یک: آن شخص اصلا غیر از ابوبکر بوده. دو: آن شخص ابوبکر بوده است. اما قول اول: اینان قائلند که یار غار حضرت پیامبر صلی الله علیه و سلّم ابن بکر عبداللّه بن بکر بن اریقط همان راهنما و دلیل پیامبر صلی الله علیه و سلّم بوده و نه ابوبکر، که این قول حتی از بعضی از بزرگان اهل سنت نقل شده است که از جمله آنها ابن کثیراست (البدایة و النهایة 3: 176 ) اینان می گویند: این تشابه و تقارب إسمی سبب شده که آن شخص را اشتباها ابوبکر بدانیم. دلایل این قول: اولاً: ابوبکر در هیچ کجا به این فضیلت اعتراف نکرده است، در حالیکه در روز سقیفه به کمتر از آن اشاره کرد: نحن عشیرة رسول اللّه و اوسط العرب أنسابا و لیست قبیلة من قبائل العرب الا و لقریش فیها ولاده (البدایة و النهایة 6: 205 ) ثانیاً: به گفته عسقلانی، از تابعین کسانی بودند که منکر ارتباط داشتن آیة غار با ابوبکر بودند; همانند ابوجعفر مؤمن طاق (لسان المیزان 5: 115 ) ثالثاً: عائشه تصریح دارد که هرگز آیه ای در حق ما نازل نشده است: لم ینزل اللّه فینا شیئاً من القرآن. (صحیح بخاری 6: 42 تاریخ ابن الاثیر 3: 199 البدایة و النهایة 8: 96 الاغانی 16: 90 ) رابعاً: معروف است که ابوبکر در مدینه به استقبال پیامبر صلی الله علیه و سلّم آمد و این بدان معناست که ابوبکر همراه پیامبر اکرم صلی الله علیه و سلّم نبوده است. خامساً: وجود حدیث صحیح دال بر اینکه به هنگام هجرت به غار، حضرت تنها بود(البدایة و النهایة 6: 205 ) سادساً: آن قیافه شناس فقط آثار و جای پای پیامبر اکرم صلی الله علیه و سلّم را دید و هرگز سخن از ابوبکر به میان نیاورد و از یحیی بن معین تشکیک در آن فهمیده می شود.( فتوح البلدان 1: 64 ) سابعاً: طبق روایت بخاری و دیگران، ابوبکر جزء اولین گروه از مهاجرین بوده و قبل از پیامبر صلی الله علیه و سلّم وارد مدینه شده و در نماز جماعت گروه اول از مهاجرین شرکت می کرد (صحیح بخاری 1: 128، کتاب الاذان ج 4 ص 240، کتاب الاحکام باب إستقضاء الموالی و استعمالهم، سنن البیهقی 3: 89، فتح الباری 13: 179 ج 7: 261 و 307 ) از جمع بندی این مطالب در می یابیم که اصلا ابوبکر همراه پیامبر نبوده است. اما قول دوم: اینان قائلند که مصاحب پیامبر در غار ابوبکر بوده است که روایاتی را هم در این مورد نقل می کنند. اگر قبول کنیم که ابوبکر در غار ثور به همراه رسول الله بود ابوبکربوده است اما علت آن ترس پیامبرازخیانت وعدم أطمنان به نویسنده کتاب النور و البرهان باب ( قم فأنذر) و ( فاصدع بما تؤمر)شیخ ابوهاشم بن صباغ است ، در حال حاضر این کتاب در دسترس نیست ؛ ولی مرحوم سید بن طاووس در کتاب ( الطرائف ، ص 410) این مطلب را از این کتاب نقل می کند .ایشان می‌ فرماید :ومن طریف الروایات فی أن النبی ( صلی الله علیه وآله وسلم ) ما صحب أبا بکر إلی الغار خوفا منه أن یدل الکفار علیه ما ذکره أبو هاشم بن الصباغ فی کتاب النور والبرهان فقال فی باب ما أنزل الله تعالی علی نبیه ص قم فأنذر وقوله تعالی فاصدع بما تؤمر وما ضمن رسول الله صلی الله علیه وآله لمن أجابه وصدقه ، رفع الحدیث عن محمد بن إسحاق قال : قال حسان : قدمت مکة معتمرا وأناس من قریش یقذفون أصحاب رسول الله ص فقال ما هذا لفظه : فأمر رسول الله علیا علیه السلام فنام علی فراشه ، وخشی ابن أبی قحافة أن یدل القوم علیه فأخذه معه ومضی إلی الغار .(الطرائف فی معرفة مذاهب الطوائف - السید ابن طاووس - ص 410) از دسته روایاتی که دلالت می کند پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله و سلم) از ترس این که ابوبکر جای را به کفار نشان ندهد او را با خود به غار بردند روایتی است که شیخ ابوهاشم بن صباغ در کتاب النور و البرهان باب : ما أنزل الله علی نبیه ذیل آیه ( قم فأنذر) و آیه ( فاصدع بما تؤمر) وباب( ما ضمن رسول الله (صلی الله علیه وآله) لمن أجابه وصدقه ) می آورد : حسان می گوید برای انجام حج عمرة به مکه آمدم دیدم مردمی‌ از قریش به اصحاب رسول خدا فحش می دادند.... پس اینگونه می گوید : رسول خدا به علی علیه السلام (درشب لیلة المبیت) امر نمود ( که درجای ایشان بخوابد) علی علیه السلام نیز اجابت نمود ولی از ابن ابی قحافة ( کنیه ابوبکر) ترسید که مبادا جای ایشان را به کسانی که دنبال پیامبر بودند نشان دهد به همین خاطر او را با خود به غار بردند . نکته دیگرکه شایسته است توجه بفرمائید این است که نظیر همین مطلب در کتب دیگر اهل سنت که در حال حاضر موجود می باشد یافت می شود.ابوجعفر اسکافی استاد ابن ابی الحدید در جواب جاحظ که قائل است ابوبکر در راه رسول خدا صلی الله علیه و آله وسلم از همه صحابه سختی‌ بیشتری را تحمل کرد می گوید :ثم یقال له ما بالک أهملت أمر مبیت علی علیه السلام علی الفراش بمکة لیلة الهجرة هل نسیته أم تناسیته فإنها المحنة العظیمة والفضیلة الشریفة التی متی امتحنها الناظر ، وأجال فکره فیها ، رأی تحتها فضائل متفرقة ومناقب متغایرة ، وذلک أنه لما استقر الخبر عند المشرکین أن رسول الله صلی الله علیه وآله مجمع علی الخروج من بینهم للهجرة إلی غیرهم قصدوا إلی معاجلته ، وتعاقدوا علی أن یبیتوه فی فراشه ، وان یضربوه بأسیاف کثیرة ، بید کل صاحب قبیلة من قریش سیف منها ، لیضیع دمه بین الشعوب ، ویتفرق بین القبائل ، ولا یطلب بنو هاشم بدمه قبیلة واحدة بعینها من بطون قریش ، وتحالفوا علی تلک اللیلة ، واجتمعوا علیها ، فلما علم رسول الله صلی الله علیه وآله ذلک من أمرهم ، دعا أوثق الناس عنده ، أمثلهم فی نفسه ، وأبذلهم فی ذات الاله لمهجته ، وأسرعهم أجابه إلی طاعته ، فقال له إن قریشا قد تحالفت علی أن تبیتنی هذه اللیلة ، فامض إلی فراشی ، ونم فی مضجعی ، والتف فی بردی الحضرمی لیروا انی لم اخرج ، وإنی خارج إن شاء الله . فمنعه أولا من التحرز وإعمال الحیلة ، وصده عن الاستظهار لنفسه بنوع من أنواع المکاید والجهات التی یحتاط بها الناس لنفوسهم ، والجاه إلی أن یعرض نفسه لظبات السیوف الشحیذة من أیدی أرباب الحنق والغیظة ، فأجاب إلی ذلک سامعا مطیعا طیبة بها نفسه ، ونام علی فراشه صابرا محتسبا ، واقیا له بمهجته ، ینتظر القتل ، ولا نعلم فوق بذل النفس درجه یلتمسها صابر ، ولا یبلغها طالب ، ( والجود بالنفس أقصی غایة الجود ) ، ولولا أن رسول الله صلی الله علیه وآله علم أنه أهل لذلک ، لما أهله ، ولو کان عنده نقص فی صبره أو فی شجاعته أو فی مناصحته لابن عمه ، واختیر لذلک ، لکان من اختاره صلی الله علیه وآله منقوضا فی رأیه ، مضرا فی اختیاره ، ولا یجوز أن یقول هذا أحد من أهل الاسلام ، وکلهم مجمعون علی أن الرسول صلی الله علیه وآله عمل الصواب ، وأحسن فی الاختیار . ثم فی ذلک - إذا تأمله المتأمل - وجوه من الفضل :منها انه وإن کان عنده فی موضع الثقة ، فإنه غیر مأمون علیه الا یضبط السر فیفسد التدبیر بافشائه تلک اللیلة إلی من یلقیه إلی الأعداء .ومنها انه وإن کان ضابطا للسر وثقه عند من اختاره ، فغیر مأمون علیه الجبن عند مفاجأة المکروه ، ومباشرة الأهوال ، فیفر من الفراش ، فیفطن لموضع الحیلة ، ویطلب رسول الله صلی الله علیه وآله فیظفر به .ومنها انه وإن کان ضابطا للسر ، شجاعا نجدا ، فلعله غیر محتمل للمبیت علی الفراش ، لان هذا أمر خارج عن الشجاعة إن کان قد قامه مقام المکتوف الممنوع ، بل هو أشد مشقة من المکتوف الممنوع ، لان المکتوف الممنوع یعلم من نفسه انه لاسبیل له إلی الهرب ، وهذا یجد السبیل إلی الهرب والی الدفع عن نفسه، ولا یهرب ولا یدافع . ومنها انه وإن کان ثقة عنده ، ضابطا للسر ، شجاعا محتملا للمبیت علی الفراش ، فإنه غیر مأمون أن یذهب صبره عند العقوبة الواقعة ، والعذاب النازل بساحته ، حتی یبوح بما عنده ، ویصیر إلی الاقرار بما یعلمه ، وهو انه اخذ طریق کذا فیطلب فیؤخذ ، فلهذا قال علماء المسلمین إن فضیلة علی علیه السلام تلک اللیلة لا نعلم أحدا من البشر نال مثلها .(شرح نهج البلاغه ابن ابی الحدید ج 13 ص 259 و عثمانیات جاحظ ص 321) تو را چه شده است که داستان خوابیدن علی علیه السلام را در جای رسول خدا صلی الله علیه و آله و سلم در شب لیلة‌ المبیت ذکر نکرده ای آیا آن را فراموش کرده ای یا خودت را به فراموشی زده ای ؟!پس بدرستیکه این کار تحمل سختی و پایداری‌ بزرگی است که هر زمان شخصی خود را به جای وی گذارد و فکرش را متوجه آن کند می بیند در آن فضیلت های بسیار ومنقبتهای مختلفی موجود است .وقضیه از این قرار است که وقتی به مشرکین خبر رسید که رسول خدا صلی الله علیه وآله وسلم قصد خروج برای هجرت به سوی غیر ایشان ( اهل مدینه) دارند خواستند برای اینکار چاره ای اندیشیند ، پس پیمان بستند که شب هنگام در کنار بستر وی جمع شوند واو را با شمشیر های بسیار بزنند ، در دست افرادی از قبیله های مختلف قریش شمشیری از آن شمشیر ها باشد تا خون وی بین گروههای مختلف تقسیم شود وبنی هاشم نتوانند خون وی را از قبیله ای خاص طلب کنند . و برای آن شب قسم خوردند و در آن شب با هم جمع شدند .پس وقتی رسول خدا صلی الله علیه وآله وسلم از این ماجرا با خبر شدند ، کسی را فرا خواندند که از همه بیشتربه وی اطمینان داشتند (علی علیه السلام) و کسی که خود را بیشتر ازهمه برای رسول خدا صلی الله علیه وآله در معرض خطر می گذاشت و کسی را که از همه بیشتر در راه خدا فداکاری می کرد وکسی که سریعتر از همه از وی اطاعت می کرد . پس به وی گفت که قریشیان هم پیمان شده اند که امشب بر سر من بریزند . پس به خوابگاه من برو و در جای من بخواب و روپوش من را بر روی خود بینداز تا ایشان گمان کنند من بیرون نرفته ام ، و من با اذن خدا بیرون خواهم رفت .پس اولا علی را ازاینکه حیله ای به کار برد تا جانش را حفظ کند منع کرد ( چون باید به حالت عادی درجای رسول خدا می خوابید) واو را مجبور کرد که جان خود را در معرض ضربات شمشیر های صاحبان کینه و خشم قرار دهد . پس او این مطلب را پذیرفت در حالیکه رضای خاطر به آن داشت و در جای رسول خدا خوابید در حالیکه به خاطر خدا صبر می کرد و با دادن جان خود جان رسول خدا را حفظ می نمود و انتظار کشته شدن را می کشید. ما برتر از مقام بذل جان مقامی نمی شناسیم که آرزوی آن را بکنیم . (و بذل جان بالاترین بخشش هاست) .و اگر رسول خدا نمی دانست و علم نداشت که وی صلاحیت این کار را دارد وی را انتخاب نمی کرد و اگردراو اندکی کمبود صبر یا شجاعت یا خیر خواهی برای رسول خدا وجود داشت وبا این وجود برای این کار انتخاب می شد رسول خدا کسی را انتخاب کرده بودند که انتخاب درستی نبود ، و حق گفتن چنین مطلبی را هیچ فردی از امت ندارد و همه اجماع دارند که رسول خدا صلی الله علیه و آله عمل درست را انجام داده اند . اگر کسی در این مطلب نظر کند چند جهت برتری برای علی (نسبت به ابو بکر) می بیند : زیرا ابو بکر حتی اگر ( ازجهت ظاهری) مورد اطمینان رسول خدا بود اما پیامبراکرم به رازداری وی اطمینان نداشتند چون ممکن بود ابوبکر راز هجرت رسول خدا را در آن شب فاش کند و دشمنان به حضرت دست پیدا کنند در نتیجه تمام نقشه های رسول خدا نقش بر آب می شد . حتی اگر ابو بکر نزد رسول خدا از جهت رازداری مورد اطمینان بود اما رسول خدا از نترسیدن وی در هنگام مقابله با سختی اطمینان نداشتند پس شاید از خوابگاه رسول خدا فرار نموده متوجه محل نقشه رسول خدا شده دنبال رسول خدا صلی الله علیه وآله وسلم برود ؛ پس کفار ایشان را پیدا کنند. حتی اگر ابو بکر حافظ سر رسول خدا بود وشجاع اما شاید توانایی خوابیدن در جایگاه رسول خدا را نداشت . چون تحمل آن حالت جدای از بحث شجاعت است . زیرا باید شجاع را در حالت دست بسته ممنوع از مقابله قرار دهی(یعنی شجاع جرات دفاع از خود را دارد اما در اینجا نمی توانداز خود دفاع کند) .بلکه این امر سخت تر از شخص دست بسته است . زیرا شخص دست بسته می داند که راه فراری ندارد اما این شخص هم می تواند فرار کند و هم می تواند از خود دفاع نماید(اما چنین کاری نمی نماید). حتی اگر او شخص رازدار وشجاعی بود و می توانست در جای رسول خدا بخوابد و فرار هم نکند اما رسول خدا از بعد آن اطمینان نداشتند که اگر وی را زنده گرفته وشکنجه کنند اقرار به آنچه که می داند نکند و مسیر رسول خدا را به کفار نشان ندهد پس ایشان به دنبال رسول خدا رفته ایشان را پیدا کنند.به همین دلیل است که علمای مسلمین گفته اند کسی را نمی شناسیم که به فضیلت علی در آن شب رسیده باشد .





1396@ - موتور جستجوی پرسش و پاسخ امین