توسل به انبیا و اولیای خدا در دعا یکی از مسائلی که وهابی ها آن را شرک قلمداد می کنند توسل به انبیا و اولیای خداست یعنی در دعا و درخواست حاجت از خداوند انبیا و اولیا را واسطه قرار دهد که این ممکن است به چند روش انجام شود: 1.توسل به ذات انان مثل این که بگوید: خدایا توسل می جویم به تو به واسطه پیامبرت محمد (ص) این که حاجت مرا برآورده فرمایی. 2.توسل جستن به مقام و منزلت آنان مثل این که گفته شود: خدایا توسل می جویم به مقام و منزلت و حرمت محمد که حاجت مرا برآورده کنی. 3.این که گفته شود:اتوجه به الیک توجه پیدا می کنم به واسطه او به سوی تو. 4.مثل این که بگوید:اقدمه بین یدی حاجتی یعنی مقدم می دارم او را پیش روی حاجت خودم. 5.گفته شود:خدایا تو را قسم می دهم به محمد و ال محمد که حاجت مرا برآورده فرمایی. و نظایر آن که برگشت همه این موارد به این است که پیامبر و یا یکی از اولیا و ائمه را بین خود و خدا واسطه قرار می دهد و خدا را می خواند به حق او که حاجت و خواسته اش را براورده نماید. توسل و واسطه قرار دادن غیر خدا در نزد خدا با هر لفظی گفته شود از نظر ابن تیمیه و وهابی ها حرام است بلکه موجب شرک می شود و توسل را نوعی شفاعت خواهی می دانند و شفاعت خواهی را حرام و از انواع شرک می شمرند. اینک این مسائل را بررسی می نماییم: از محمد بن عبدالوهاب در کتاب التوحید نقل شده است که بعد از ذکر آیه شریفه اولئک الذین یدعون یبتغون الی ربهم الوسیله ایهم اقرب....(اسرا ایه 57) گفته است که آیه رد بر مشرکانی است که افراد صالح را می خوانند و در آیه بیان شده که این شرک بزرگ تر است.(کشف الارتیاب ص 251) از صنعانی در کتاب تطهیر الاعتقاد نقل شده است که می گوید:کسی که به مخلوقی توسل جوید غیر خدا را با او شریک قرار داده است و به چیزی که حلال نیست اعتقاد بآن باورمند شده است همان گونه که مشرکان در مورد بت ها اعتقاد داشتند.(کشف الارتیاب ص 252) همچنین توسل به مخلوق را از جمله عباداتی برشمرده که موجب کفر و شرک می شود.(کشف الارتیاب ص 252) ابن تیمیه نیز در رساله زیارت القبور می گوید: و اما گفتن این که به جاه و مقام فلانی یا به برکت فلانی یا به حرمت فلانی نزد تو (خدا) برای من فلان کار را به جا بیاور پس این گفتار را بسیاری از مردم به جا می آورند ولی از هیچ یک از صحابه و تابعین و گذشتگان از امت اسلامی نقل نشده است...
توسل به انبیا و اولیای خدا در دعا
یکی از مسائلی که وهابی ها آن را شرک قلمداد می کنند توسل به انبیا و اولیای خداست یعنی در دعا و درخواست حاجت از خداوند انبیا و اولیا را واسطه قرار دهد که این ممکن است به چند روش انجام شود:
1.توسل به ذات انان مثل این که بگوید:
خدایا توسل می جویم به تو به واسطه پیامبرت محمد (ص) این که حاجت مرا برآورده فرمایی.
2.توسل جستن به مقام و منزلت آنان مثل این که گفته شود:
خدایا توسل می جویم به مقام و منزلت و حرمت محمد که حاجت مرا برآورده کنی.
3.این که گفته شود:اتوجه به الیک توجه پیدا می کنم به واسطه او به سوی تو.
4.مثل این که بگوید:اقدمه بین یدی حاجتی یعنی مقدم می دارم او را پیش روی حاجت خودم.
5.گفته شود:خدایا تو را قسم می دهم به محمد و ال محمد که حاجت مرا برآورده فرمایی.
و نظایر آن که برگشت همه این موارد به این است که پیامبر و یا یکی از اولیا و ائمه را بین خود و خدا واسطه قرار می دهد و خدا را می خواند به حق او که حاجت و خواسته اش را براورده نماید.
توسل و واسطه قرار دادن غیر خدا در نزد خدا با هر لفظی گفته شود از نظر ابن تیمیه و وهابی ها حرام است بلکه موجب شرک می شود و توسل را نوعی شفاعت خواهی می دانند و شفاعت خواهی را حرام و از انواع شرک می شمرند.
اینک این مسائل را بررسی می نماییم:
از محمد بن عبدالوهاب در کتاب التوحید نقل شده است که بعد از ذکر آیه شریفه اولئک الذین یدعون یبتغون الی ربهم الوسیله ایهم اقرب....(اسرا ایه 57) گفته است که آیه رد بر مشرکانی است که افراد صالح را می خوانند و در آیه بیان شده که این شرک بزرگ تر است.(کشف الارتیاب ص 251)
از صنعانی در کتاب تطهیر الاعتقاد نقل شده است که می گوید:کسی که به مخلوقی توسل جوید غیر خدا را با او شریک قرار داده است و به چیزی که حلال نیست اعتقاد بآن باورمند شده است همان گونه که مشرکان در مورد بت ها اعتقاد داشتند.(کشف الارتیاب ص 252)
همچنین توسل به مخلوق را از جمله عباداتی برشمرده که موجب کفر و شرک می شود.(کشف الارتیاب ص 252)
ابن تیمیه نیز در رساله زیارت القبور می گوید:
و اما گفتن این که به جاه و مقام فلانی یا به برکت فلانی یا به حرمت فلانی نزد تو (خدا) برای من فلان کار را به جا بیاور پس این گفتار را بسیاری از مردم به جا می آورند ولی از هیچ یک از صحابه و تابعین و گذشتگان از امت اسلامی نقل نشده است...
- [سایر] وهابیون درباره توسل چه دیدگاهی دارند؟
- [سایر] اهل سنت در مورد توسل چه دیدگاهی دارند؟
- [سایر] وهابیت در مورد خدا چه دیدگاهی دارند؟
- [سایر] وهابیت در مورد شیعه چه دیدگاهی دارند؟
- [سایر] وهابیت در مورد خدا چه دیدگاهی دارند؟
- [سایر] وهابیت چه دیدگاهی در مورد شیعه دارد؟
- [سایر] وهابیت در مورد شهید چه دیدگاهی دارند؟
- [سایر] از دیدگاه وهابیون توسل چه حکمی دارد؟
- [سایر] وهابیت در مورد جسمانیت خدا چه دیدگاهی دارد؟
- [سایر] آیا در وهابیت نمونه هایی از توسل دیده شده است؟
- [امام خمینی] مرتبه سوم توسل به زور و جبر است، پس اگر بداند یا اطمینان داشته باشد که ترک منکر نمیکند یا واجب را به جا نمیآورد مگر با اعمال زور و جبر، واجب است لکن باید تجاوز از قدر لازم نکند.
- [آیت الله اردبیلی] یاد گرفتن سحر و عمل به آن حرام است، مگر این که به وسیله افراد متعهد و لایقی برای باطل کردن سحر و یا روشن کردن اذهان مردم نسبت به کسی که با توسّل به سحر، ادّعای نبوّت یا امامت و امثال آن را دارد، باشد که در حدّ ضرورت اشکال ندارد.
- [آیت الله فاضل لنکرانی] مرتبه سوم توسل به زور و جبر است، پس اگر بداند یا اطمینان داشته باشد که ترک منکر نمی کند یا واجب را بجا نمی آورد مگر با اعمال زور و جبر، واجب است لکن باید تجاوز از قدر لازم نکند.
- [آیت الله اردبیلی] اگر گناهکار جز به جمع ما بین مرتبه اوّل و دوم از انکار، ترک معصیت نکند، جمع واجب است؛ به این نحو که هم از او اعراض کند و ترک معاشرت نماید و با چهره عبوس با او برخورد کند و هم او را با زبان امر به معروف و نهی از منکر کند. * مرتبه سوم: توّسل به زور و جبر؛ پس اگر بداند یا اطمینان داشته باشد که کسی جز با اِعمال زور و جبر ترک منکر نمیکند یا واجب را بجا نمیآورد، این کار واجب است، لکن باید از مقدار لازم تجاوز نکند.
- [آیت الله اردبیلی] کسی که مال یا حقّ او غصب شده است، میتواند با مراجعه به حکومت صالح و در حال ضرورت به حکومت جائر یا توسل به زور، ضمن حفظ مقرّرات شرع، مال یا حقّ خود را به دست آورد؛ ولی اگر در این راه متحمّل مخارجی شود، نمیتواند آن را از غاصب بگیرد مگر این که صرف این مخارج طبق معمول جهت پس گرفتن مال لازم باشد، مانند هزینهای که برای دادرسی هزینه کرده است، در صورتی که آن را ضمن دادخواست مطالبه نموده باشد.
- [آیت الله اردبیلی] بر اساس احکام اسلام، باید به آبادی دنیا و رفاه خانواده و جامعه، کمال توجّه را داشت و با دیدگاهی اُخروی و عادلانه و نیز با تدبیر و آگاهی از احکام معاملات، به تجارت و زراعت و کسب حسنات دنیا و رشد اقتصادی و وسعت در رزق و معاش رسید. در روایت آمده است که تجارت موجب توانگری و فزونی عقل وعزت است(1) و نیز آن کسی که به جهت بینیازی از مردم و تأمین خانواده و نیکی به همسایگان به طلب دنیا رود، در روز قیامت چهرهای چون ماه درخشنده خواهد داشت(2) و نیز در روایات، بازرگانان و کسبه به آموختن فقه و پرهیز از ربا و راستگویی و مدارا امر شدهاند (3).
- [آیت الله مکارم شیرازی] امر به معروف و نهی از منکر مراتبی دارد که بعضی از این مراتب، احتیاج به اجازه حاکم شرع ندارد و بعضی دارد، آنچه احتیاج به اجازه حاکم شرع ندارد همان امر به معروف با زبان و دل و نصیحت کردن یا اعراض و بی اعتنایی و ترک مراوده نمودن است و اگر تأثیر نکرد جایز است با کلمات تند و خشن که خالی از گناه باشد یا با توسل به زور، به این طریق که جلو فرد گنهکار را بگیرد، یا وسایل گناه را از دسترس او خارج سازد، اقدام نماید ولی اگر برای امر به معروف و نهی از منکر لازم شود که متوسل به ضرب و جرح یا اتلاف اموال و بالاتر از آن گردد در این صورت هیچ کس بدون اجازه حاکم شرع حق اقدام ندارد، بلکه باید اصل کار و مقدار و اندازه آن طبق ضوابط اسلامی با نظر حاکم شرع تعیین گردد.
- [آیت الله مظاهری] برای امر به معروف و نهی از منکر مراتبی است: مرتبه اوّل: اهمیّت دادن به واجبات و اجتناب از منکرات است به طوری که دیگران از رفتار او متنبه شوند و واجبات را به جا آورند و گناهان را ترک کنند، و این مرتبه از بهترین مراتب است و تأثیر آن هم زیاد است مخصوصاً پدر و مادر در خانه، و معلم در مدرسه، و بزرگان در اجتماع. مرتبه دوّم: امر و نهی به زبان است که واجب است اهل معصیت را نهی کنند و تارک واجب را به آوردن واجب امر کنند. مرتبه سوّم: با شخص معصیت کار طوری عمل شود که بفهمد برای ارتکاب او به معصیت، با او این نحو عمل شده است، مثل اینکه از او رو برگرداند یا با چهره عبوس با او ملاقات کند یا با او ترک مراوده کند. مرتبه چهارم: توسّل به زور و جبر است، پس اگر اطمینان داشته باشد که ترک منکر نمیکند یا واجب را به جا نمیآورد مگر با اعمال زور و جبر، واجب است لکن باید تجاوز از قدر لازم نکند. مرتبه پنجم: اگر توقف داشته باشد جلوگیری از معصیت بر جرح و کتک زدن و سخت گرفتن بر شخص معصیت کار و در مضیقه قرار دادن او، جایز است، لکن لازم است مراعات شود که زیادهروی نشود و لازم است در این امر و نظیر آن اجازه از مجتهد جامع الشرایط گرفته شود.