از آن جا که شما از پیروان مذهب حنفی هستید مناسب آن است که با عالمان و فقیهان مذهب حنفیه ارتباط برقرار نموده و پاسخ خویش را از ایشان دریافت دارید که قطعاً در این مورد، نظر مخصوص به خود را خواهند داشت، اما از آن جا که با علم و آگاهی از ما که پیروان مذهب تشیع در ایران هستیم سؤال نموده اید، ما این مهم را حمل بر جست و جو گری و تتبع شما در یافتن نقطه نظرات مذاهب مختلف نموده و پاسخی متناسب با فقه اهل بیت (ع) ارائه خواهیم نمود، باشد که حقیقت بر همگان آشکار گردد. پیشاپیش باید گفت که ازدواج و پیوند زناشویی بین زن و مرد باعث تکامل و کامل شدن انسان است، بدین معنا که بر مبنای معارف عارفان و نظرگاه عاشقان وادی محبت او، تمامی جهان مظهر و تجلی گاه اسما و صفات اوست و در این بین زن و مرد نیز از مصادیق این تجلی و ظهورند، اما نکته این جاست که هر یک به فراخور نوع نگرش و تعاملشان با مسائل مختلف مظهر صفات جلال یا جمال حق تعالی هستند. به عبارت دیگر، از آن جا که مرد از منظری قهارانه به مسائل می نگرد صفات جلال خداوند را نشان می دهد و زن نیز چون از نظر گاهی توأم با ظرافت، لطافت و زیبا شناسی به هستی نظر می کند، مظهر صفات جمال و زیبائی خداوند می باشد. از این رو پیوند زن و مرد را می توان موجب تکامل و کامل شدن در آینه هستی دانست؛ چرا که صفات جلال و جمال الاهی یکجا در آیینه صفات به نمایش گذاشته می شود. به همین دلیل اسلام اهمیت فوق العاده ای برای ازدواج قائل شده، و در این بین همتا بودن به عنوان مهم ترین اصل در شکل گیری پیوند زناشویی لحاظ شده و لازمه این همتایی شناخت دقیق و عمیق زن و مرد از یکدیگر است که با شناختی عمیق و همه جانبه و به دور از احساسات می توان شاهد ازدواجی موفق بود. امام خمینی (ره) در تحریر الوسیلة چنین می فرماید: "نیکو آن است که انسان در صفات کسی که می خواهد او را به همسری برگزیند دقت نموده و با مسامحه و تساهل از آن نگذرد. در روایتی از پیامبر (ص) چنین نقل شده: "برای خویشتن زنانی بستانید که از خاندانی پاک و طاهر باشند؛ چرا که خاندانی این چنین در پروراندن فرزندانشان تأثیری بس عمیق دارند و در روایتی دیگر از آن حضرت نقل شده که برای خویش همسرانی برگزینید از تبار پاکان، که فرزندان از دائیان صفاتی به ارث می برند".[1] و از سرورمان امام صادق (ع) در باب اهتمام و دقت در امر همسر یابی چنین نقل شده است: "بنگر خویشتن را با چه کسی همنشین می کنی؟ و چه کسی را در ثروتت شریک می گردانی؟ و که را بر اسرار و آیینت آگاه می سازی؟ پس چنانچه مصمم به انجام این کار می باشید، زنی پاک دامن را که به نیکی و حسن خلق مشهور است انتخاب کن".[2] همچنین از آن حضرت روایت شده: "زن چونان گردنبندی است بر گردن آویخته، پس بنگر چه گردنبندی بر خود می آویزی".[3] از این سخنان پر گهر و پند آموز آشکار می گردد که مسئله ازدواج امری حساس و بس خطیر بوده که باید با دقت نظر و احتیاط و همچنین تفکر و تحقیق هر چه تمام تر صورت پذیرد؛ چرا که این مهم ارتباط مستقیمی با تشکیل خانواده اسلامی داشته که اولین خاستگاه جامعه اسلامی است. همان گونه که ارتباط مستقیم و تنگاتنگی با پیدایش و شکل گیری نسل آینده خواهد داشت. از این رو به نظر می رسد، باید با این مسئله برخوردی عاقلانه و به دور از احساسات و عواطف زود گذر و خام و پر شر و شور دوران جوانی داشت. بنابراین، اگر بخواهیم از منظری واقع گرایانه به امر حساس و سر نوشت ساز ازدواج نظر بیفکنیم نمی توان جست و جو در اینترنت را به عنوان راه مناسبی برای شناخت عمیق و کامل صفات همسر آرمانی پیشنهاد داد. حتی اگر جست و جوگر ما فردی دارای هوش و زیرکی فوق العاده باشد. البته ناگفته نماند که با استفاده از زیرکی و هوشمندی، به بعضی از صفات که از عمق خاصی برخوردار نیستند، مثل علاقه مندی به علم و هنر و غیره می توان پی برد. اما صفاتی که نیاز به دقت و تأمل بیشتر دارند، باید از طریقی غیر از اینترنت شناخته شوند. به عبارت دیگر، باید از اینترنت به اندازه توانایی ها، امکانات و فضای حاکم بر آن انتظار داشت، نه بیشتر. بر این اساس می توان به قسمت دوم پرسش شما معبری گشود و سؤال شما مبنی بر دوام یا عدم دوام ازدواج اینترنتی را بر پایه ی کامل نبودن اینترنت در شناخت همه جانبه همسر ایده آل چنین پاسخی گفت که هر چه مقدمات این امر مهم بر اساس واقعیات عینی بنا شده باشد، با موفقیت بیشتری همراه خواهد بود و هر چه مقدمات و پایه های این ازدواج بر پایه احساسات زود گذر و بدون پشتوانه منطقی چیده شده باشد، با موفقیت کمتری روبرو است. بر این اساس نمی توان به طور قطع ازدواج اینترنتی را محکوم به شکست دانست، همان گونه که نمی توان موفقیت آن را حتمی انگاشت، بلکه تابع مقدماتی است که مهم ترین آنها شناخت دقیق و عمیق صفات همسر مورد نظر و یکی بودن اهداف زن و مرد در زندگی است که مورد دوم نقشی بس بزرگ در ایجاد همتایی و یکی بودن دارد، البته نمی توان جایگاه فرهنگ، طبقه اجتماعی، دین و غیره ... را در موفقیت یا عدم موفقیت چنین ازدواجی نادیده گرفت. بعد فقهی ازدواج اینترنتی: بعد فقهی ازدواج اینترنتی خود دارای دو جهت است که عبارت اند از: الف- سخن گفتن با نا محرم ب- اجرای عقد از طریق اینترنت در باب سخن گفتن با نامحرم با قاطعیت می توان گفت که گفت و گو با زن نامحرم حتی اگر به قصد غیر ازدواج نیز باشد، جایز بوده و چنین عملی حرام نیست. مگر آن که آن گفت و گو، شهوت را برانگیزاند و موجب تحریک شهوت شود و یا این که چنین گفت و شنودی منجر به نتایج حرام شود که در این صورت باید حکم به حرمت آن داد. امام خمینی (ره) چنین می فرمایند: "اقوی آن است که شنیدن صدای زن نامحرم مادامی که در آن قصد لذت جویی و شهوت رانی نباشد، جایز است. همچنین زن می تواند صدای مردان بی گانه را به شرط فقدان اثرات سوء بشنود، البته احتیاط حکم می کند که صدای زن جوان در غیر موارد ضروری شنیده نشود.[4] اما اگر قصد ازدواج در بین باشد، اسلام از منظری وسیع تر به تبیین حکم پرداخته و حتی نگاه کردن به زیبایی های زن نامحرم را با قصد ازدواج مجاز دانسته،[5] چه رسد به گفت و گو و شنیدن صدای او که در مرتبه ای پایین تر قرار دارد. امام خمینی (ره) در این باره چنین می فرماید: "نگاه کردن به زن بی گانه به قصد ازدواج و شناخت ظاهرش بدون قصد لذت و بهره جویی شهوانی جایز می باشد و در صورتی که چنین شناختی حاصل نشد می تواند دوباره نگاه کند".[6] جهت دوم: اجرای خطبه عقد از طریق اینترنت: در خصوص اجرای عقد از راه اینترنت، برخی از فقهای معاصر بر این عقیده اند که: "عقد کتبی حتی در نکاح جایز و نافذ است هر چند احتیاط اجراء عقد لفظی است"[7] اما اکثر آنان بر این نظر اند که اگر عقد صرفاً از طریق نامه اینترنتی؛ مثل ایمیل اجرا شده و زن در آن برای مرد چنین بنویسد: "زوجتک نفسی علی الصداق المعلوم ، خویش را زن تو نمودم با مهر معلوم" و مرد نیز در پاسخ بنویسد: "قبلت الزواج، قبول کردم" چنین عقدی باطل بوده و فاقد اعتبار است،[8] اما اگر اجرای عقد به وسیله پیام رسان صوتی یا همان مسنجر به صورت لفظی صورت پذیرد به گونه ای که زن و مرد یا وکلای آن دو صدای یکدیگر را بشنوند، در این حالت عقد صحیح بوده و اینترنت نقش تلفن را داشته و بنابر نظر فقهای شیعه اجرای عقد از طریق تلفن جایز است.[9] [1] تحریر الوسیلة، کتاب نکاح، مسئله اوّل، ص 694. [2] همان. [3] همان. [4] تحریر الوسیلة، کتاب نکاح، مسئله 29، ص 701. [5] ال لمعة الدمشقیة، کتاب نکاح. [6] تحریر الوسیلة، کتاب نکاح، مسئله 28. [7] آیت الله هادوی تهرانی در اعلام نظر کتبی. [8] امام در عقد نکاح و احکامش می فرمایند: مجرد رضایت طرفین و همچنین نوشتن عقد در نکاح کافی نیست. آقای سیستانی نیز می فرمایند: در عقد نکاح دائم یا موقت ایجاب و قبول لفظی شرط صحت عقده بوده و رضایت طرفین و نیز کتابت کافی نیست. گزیده مسائل مسئله 953. [9] صراط النجاة، خوئی، ج 3، ص 353؛ احکام المراة فی الاسلام، سیستانی، ص 207، مسئله 368.
من از پیروان مذهب حنفی هستم آیا شناخت همسر و ازدواج، از طریق اینترنت از نظر شرعی جایز است؟ و آیا چنین ازدواجی پایدار و پا برجا می ماند؟
از آن جا که شما از پیروان مذهب حنفی هستید مناسب آن است که با عالمان و فقیهان مذهب حنفیه ارتباط برقرار نموده و پاسخ خویش را از ایشان دریافت دارید که قطعاً در این مورد، نظر مخصوص به خود را خواهند داشت، اما از آن جا که با علم و آگاهی از ما که پیروان مذهب تشیع در ایران هستیم سؤال نموده اید، ما این مهم را حمل بر جست و جو گری و تتبع شما در یافتن نقطه نظرات مذاهب مختلف نموده و پاسخی متناسب با فقه اهل بیت (ع) ارائه خواهیم نمود، باشد که حقیقت بر همگان آشکار گردد. پیشاپیش باید گفت که ازدواج و پیوند زناشویی بین زن و مرد باعث تکامل و کامل شدن انسان است، بدین معنا که بر مبنای معارف عارفان و نظرگاه عاشقان وادی محبت او، تمامی جهان مظهر و تجلی گاه اسما و صفات اوست و در این بین زن و مرد نیز از مصادیق این تجلی و ظهورند، اما نکته این جاست که هر یک به فراخور نوع نگرش و تعاملشان با مسائل مختلف مظهر صفات جلال یا جمال حق تعالی هستند. به عبارت دیگر، از آن جا که مرد از منظری قهارانه به مسائل می نگرد صفات جلال خداوند را نشان می دهد و زن نیز چون از نظر گاهی توأم با ظرافت، لطافت و زیبا شناسی به هستی نظر می کند، مظهر صفات جمال و زیبائی خداوند می باشد. از این رو پیوند زن و مرد را می توان موجب تکامل و کامل شدن در آینه هستی دانست؛ چرا که صفات جلال و جمال الاهی یکجا در آیینه صفات به نمایش گذاشته می شود. به همین دلیل اسلام اهمیت فوق العاده ای برای ازدواج قائل شده، و در این بین همتا بودن به عنوان مهم ترین اصل در شکل گیری پیوند زناشویی لحاظ شده و لازمه این همتایی شناخت دقیق و عمیق زن و مرد از یکدیگر است که با شناختی عمیق و همه جانبه و به دور از احساسات می توان شاهد ازدواجی موفق بود. امام خمینی (ره) در تحریر الوسیلة چنین می فرماید: "نیکو آن است که انسان در صفات کسی که می خواهد او را به همسری برگزیند دقت نموده و با مسامحه و تساهل از آن نگذرد. در روایتی از پیامبر (ص) چنین نقل شده: "برای خویشتن زنانی بستانید که از خاندانی پاک و طاهر باشند؛ چرا که خاندانی این چنین در پروراندن فرزندانشان تأثیری بس عمیق دارند و در روایتی دیگر از آن حضرت نقل شده که برای خویش همسرانی برگزینید از تبار پاکان، که فرزندان از دائیان صفاتی به ارث می برند".[1] و از سرورمان امام صادق (ع) در باب اهتمام و دقت در امر همسر یابی چنین نقل شده است: "بنگر خویشتن را با چه کسی همنشین می کنی؟ و چه کسی را در ثروتت شریک می گردانی؟ و که را بر اسرار و آیینت آگاه می سازی؟ پس چنانچه مصمم به انجام این کار می باشید، زنی پاک دامن را که به نیکی و حسن خلق مشهور است انتخاب کن".[2] همچنین از آن حضرت روایت شده: "زن چونان گردنبندی است بر گردن آویخته، پس بنگر چه گردنبندی بر خود می آویزی".[3] از این سخنان پر گهر و پند آموز آشکار می گردد که مسئله ازدواج امری حساس و بس خطیر بوده که باید با دقت نظر و احتیاط و همچنین تفکر و تحقیق هر چه تمام تر صورت پذیرد؛ چرا که این مهم ارتباط مستقیمی با تشکیل خانواده اسلامی داشته که اولین خاستگاه جامعه اسلامی است. همان گونه که ارتباط مستقیم و تنگاتنگی با پیدایش و شکل گیری نسل آینده خواهد داشت. از این رو به نظر می رسد، باید با این مسئله برخوردی عاقلانه و به دور از احساسات و عواطف زود گذر و خام و پر شر و شور دوران جوانی داشت. بنابراین، اگر بخواهیم از منظری واقع گرایانه به امر حساس و سر نوشت ساز ازدواج نظر بیفکنیم نمی توان جست و جو در اینترنت را به عنوان راه مناسبی برای شناخت عمیق و کامل صفات همسر آرمانی پیشنهاد داد. حتی اگر جست و جوگر ما فردی دارای هوش و زیرکی فوق العاده باشد. البته ناگفته نماند که با استفاده از زیرکی و هوشمندی، به بعضی از صفات که از عمق خاصی برخوردار نیستند، مثل علاقه مندی به علم و هنر و غیره می توان پی برد. اما صفاتی که نیاز به دقت و تأمل بیشتر دارند، باید از طریقی غیر از اینترنت شناخته شوند. به عبارت دیگر، باید از اینترنت به اندازه توانایی ها، امکانات و فضای حاکم بر آن انتظار داشت، نه بیشتر. بر این اساس می توان به قسمت دوم پرسش شما معبری گشود و سؤال شما مبنی بر دوام یا عدم دوام ازدواج اینترنتی را بر پایه ی کامل نبودن اینترنت در شناخت همه جانبه همسر ایده آل چنین پاسخی گفت که هر چه مقدمات این امر مهم بر اساس واقعیات عینی بنا شده باشد، با موفقیت بیشتری همراه خواهد بود و هر چه مقدمات و پایه های این ازدواج بر پایه احساسات زود گذر و بدون پشتوانه منطقی چیده شده باشد، با موفقیت کمتری روبرو است. بر این اساس نمی توان به طور قطع ازدواج اینترنتی را محکوم به شکست دانست، همان گونه که نمی توان موفقیت آن را حتمی انگاشت، بلکه تابع مقدماتی است که مهم ترین آنها شناخت دقیق و عمیق صفات همسر مورد نظر و یکی بودن اهداف زن و مرد در زندگی است که مورد دوم نقشی بس بزرگ در ایجاد همتایی و یکی بودن دارد، البته نمی توان جایگاه فرهنگ، طبقه اجتماعی، دین و غیره ... را در موفقیت یا عدم موفقیت چنین ازدواجی نادیده گرفت. بعد فقهی ازدواج اینترنتی: بعد فقهی ازدواج اینترنتی خود دارای دو جهت است که عبارت اند از: الف- سخن گفتن با نا محرم ب- اجرای عقد از طریق اینترنت در باب سخن گفتن با نامحرم با قاطعیت می توان گفت که گفت و گو با زن نامحرم حتی اگر به قصد غیر ازدواج نیز باشد، جایز بوده و چنین عملی حرام نیست. مگر آن که آن گفت و گو، شهوت را برانگیزاند و موجب تحریک شهوت شود و یا این که چنین گفت و شنودی منجر به نتایج حرام شود که در این صورت باید حکم به حرمت آن داد. امام خمینی (ره) چنین می فرمایند: "اقوی آن است که شنیدن صدای زن نامحرم مادامی که در آن قصد لذت جویی و شهوت رانی نباشد، جایز است. همچنین زن می تواند صدای مردان بی گانه را به شرط فقدان اثرات سوء بشنود، البته احتیاط حکم می کند که صدای زن جوان در غیر موارد ضروری شنیده نشود.[4] اما اگر قصد ازدواج در بین باشد، اسلام از منظری وسیع تر به تبیین حکم پرداخته و حتی نگاه کردن به زیبایی های زن نامحرم را با قصد ازدواج مجاز دانسته،[5] چه رسد به گفت و گو و شنیدن صدای او که در مرتبه ای پایین تر قرار دارد. امام خمینی (ره) در این باره چنین می فرماید: "نگاه کردن به زن بی گانه به قصد ازدواج و شناخت ظاهرش بدون قصد لذت و بهره جویی شهوانی جایز می باشد و در صورتی که چنین شناختی حاصل نشد می تواند دوباره نگاه کند".[6] جهت دوم: اجرای خطبه عقد از طریق اینترنت: در خصوص اجرای عقد از راه اینترنت، برخی از فقهای معاصر بر این عقیده اند که: "عقد کتبی حتی در نکاح جایز و نافذ است هر چند احتیاط اجراء عقد لفظی است"[7] اما اکثر آنان بر این نظر اند که اگر عقد صرفاً از طریق نامه اینترنتی؛ مثل ایمیل اجرا شده و زن در آن برای مرد چنین بنویسد: "زوجتک نفسی علی الصداق المعلوم ، خویش را زن تو نمودم با مهر معلوم" و مرد نیز در پاسخ بنویسد: "قبلت الزواج، قبول کردم" چنین عقدی باطل بوده و فاقد اعتبار است،[8] اما اگر اجرای عقد به وسیله پیام رسان صوتی یا همان مسنجر به صورت لفظی صورت پذیرد به گونه ای که زن و مرد یا وکلای آن دو صدای یکدیگر را بشنوند، در این حالت عقد صحیح بوده و اینترنت نقش تلفن را داشته و بنابر نظر فقهای شیعه اجرای عقد از طریق تلفن جایز است.[9] [1] تحریر الوسیلة، کتاب نکاح، مسئله اوّل، ص 694. [2] همان. [3] همان. [4] تحریر الوسیلة، کتاب نکاح، مسئله 29، ص 701. [5] ال لمعة الدمشقیة، کتاب نکاح. [6] تحریر الوسیلة، کتاب نکاح، مسئله 28. [7] آیت الله هادوی تهرانی در اعلام نظر کتبی. [8] امام در عقد نکاح و احکامش می فرمایند: مجرد رضایت طرفین و همچنین نوشتن عقد در نکاح کافی نیست. آقای سیستانی نیز می فرمایند: در عقد نکاح دائم یا موقت ایجاب و قبول لفظی شرط صحت عقده بوده و رضایت طرفین و نیز کتابت کافی نیست. گزیده مسائل مسئله 953. [9] صراط النجاة، خوئی، ج 3، ص 353؛ احکام المراة فی الاسلام، سیستانی، ص 207، مسئله 368.
- [آیت الله سیستانی] احتراما اینجانب قصد عزیمت به کشور هند را دارم . سوال بنده این است که آنها پیروان مذهب هند و مسیحیت و زرتشت نجس هستند و احکام معاشرت با ایشان چگونه است؟ آیا صرف غذا در خانه آنها جایز است؟
- [آیت الله بهجت] آیا دخول از پشت (دبر) همسر از نظر شرعی جایز است؟
- [سایر] حدود یک سال است که با پسری از طریق اینترنت آشنا شده ام.الان قصد ازدواج داریم. من کرمان زندگی میکنم او در شهر دیگری است. به نظر خودم به 1 شناخت کلی نسبت بهش رسیدم که طبیعتا خیلی کمه. ولی تا خانواده ها در جریان نباشند به شناخت بیشتر نمیشه رسید. قبل از اقدام به هر کاری میخوام با یک مشاور مشورت کنم و نظر کلیشونو بدونم.
- [سایر] سلام از برنامه های خوبتون متشکرم حاج آقا.ازتون یک سوال د مورد دوستی های دخترها و پسرها داشتم می خواستم ببینم از نظر دین و مذهب اشکالی داره که یک دختر دوست پسر داشته باشه اصلا این کار گناه محسوب میشه؟ اگه این دوستی ها به منظور شناخت بیشتر و برای ازدواج صورت بگیره چطور؟
- [آیت الله بهجت] از جمله ی شروط ضمن عقد نکاح اینجانب، عدم ازدواج دوّم می باشد. چنان چه با داشتن همسر دایم به دلیل عسر و حرج ایجاد شده توسّط زوجه، اقدام به ازدواج موقّت نمایم، آیا از نظر شرعی ازدواج مذکور [ازدواج موقّت] باعث فراهم نمودن موجبات طلاق از ناحیه ی زوجه ی دایم می گردد؟
- [آیت الله مکارم شیرازی] اینجانب در نظر دارم موسّسه ای (فرهنگی، اجتماعی) در خصوص همسر یابی جوانانی که به سنّ ازدواج رسیده اند، تأسیس نمایم. و با توجّه به شرایط، موقعیّت و سنّ و سال متقاضیان ازدواج، همسر مورد علاقه و مطلوبشان را به آنها معرّفی نموده، و به این وسیله به جامعه و مردم خدمت کنم. همان طور که مستحضرید اخیراً آمارهای صادره از مراجع ذی صلاح، بیانگر افزایش طلاق در سنوات اوّل ازدواج است. و بدون هیچ گونه شک و تردیدی، عدم شناخت زوجهای جوان از یکدیگر، و تن دادن به ازدواجهای ناآگاهانه و ناخواسته، سبب شکست و ناکامی جوانان گردیده، و ادامه این روند سبب ورود ضرر و زیان های جبران ناپذیری به بنیانهای فرهنگی، اجتماعی و خانوادگی خواهد شد. آیا تأسیس چنین موسّساتی از نظر شرع انور اسلام جایز است؟
- [آیت الله مکارم شیرازی] در بعضی از نقاط استان ما، رسوم و عقائد غلطی وجود دارد، که مشکلات فراوانی برای مردم ایجاد کرده است. مثلا ازدواج و اجرای صیغه عقد را در سیزده روز اوّل فروردین جائز نمی دانند، و معتقدند که چنین ازدواجی نحس است! همچنین این ایّام را برای عروسی نحس می دانند! مورد دیگر، که اخیراً مشکلی را نیز برای خانواده خود ما پیش آورده، این است که می گویند نباید دو خواهر با دو برادر ازدواج کنند، زیرا این کار باعث می شود در شب اوّل که عروس به خانه داماد می رود، خواهر دوّم، یا یکی از دو خواهر، از دنیا برود! نظر شما چیست؟
- [آیت الله نوری همدانی] سلام علیکم با احترام بدینوسیله به استحضار می رساند: 1- بر جمعی از جانباختگان منا، بدون اذن اولیاء دم بر اساس اظهار نظر ماموران سعودی طبق مذهب حاکم بر عربستان غسل داده، کفن کرده و اقامه نماز گردیده و در منطقه حرم دفن کرده اند. حال با توجه به اینکه اولیاء دم خواستار بازگشت جنازه عزیزانشان به ایران هستند تکلیف شرعی چیست؟ آیا نبش قبر و انتقال جایز است؟ 2- اجساد برخی از عزیزان دفن شده به صورت ناشناس دفن شده است، با توجه به درخواست بازماندگان مفقودین و لزوم شناسایی اجساد، آیا نبش قبر و انتقال جایز است؟ سلامتی و طول عمر حضرتعالی را از خداوند متعال مسالت داریم.
- [آیت الله اردبیلی] همسر من باردار میباشد و جنین هم اکنون 23 هفته دارد. با توجه به تایید 4 پزشک متخصص و سونوگرافی انجام شده توسط عدهای از پزشکان، جنین دارای بیماری صعب العلاج میباشد و حالت طبیعی ندارد و نمیتواند پس از تولد زنده بماند و بیماری حاد دارد. آیا سقط وی با توجه به نظر همه پزشکان مبنی بر سقط مشکل شرعی دارد یا جایز است؟
- [آیت الله اردبیلی] همسر من باردار میباشد و جنین هم اکنون 23 هفته دارد. با توجه به تایید 4 پزشک متخصص و سونوگرافی انجام شده توسط عدهای از پزشکان، جنین دارای بیماری صعب العلاج میباشد و حالت طبیعی ندارد و نمیتواند پس از تولد زنده بماند و بیماری حاد دارد. آیا سقط وی با توجه به نظر همه پزشکان مبنی بر سقط مشکل شرعی دارد یا جایز است؟
- [آیت الله سیستانی] از نظر فقه امامیه، عقد نکاح بدون شاهد گرفتن صحیح است. لکن اهل سنّت در این مسأله اختلافنظر دارند، و برخی موافق امامیه هستند و پارهای مانند حنفیان، شافعیان، و حنبلیان، نکاح بدون شاهد گرفتن را فاسد میدانند. مالکیان نیز نکاح مخفیانه را فاسد میدانند. ولی آنان که مدّعی فسادند، خود دو دسته هستند: مالکیان، و بیشتر حنبلیان در مورد اینگونه نکاحها که در مورد صحت و فسادش اختلاف است مانند عقد مذکور معتقدند که هیچکس حقّ ازدواج با این زن را ندارد، مگر آنکه مردی که عقد نکاح به نام او بسته شده است، او را طلاق دهد و یا نکاح او را فسخ کند. پس اگر شوهر از پیروان این دو مذهب باشد، نمیتوان با آن زن ازدواج کرد مگر آنکه او را طلاق دهد و یا نکاحش را فسخ کند. شافعیان، و حنفیان در مورد اینگونه نکاحها معتقدند که میتوان با چنین زنی ازدواج کرد و نیاز به طلاق یا فسخ نکاح نیست. بنابراین هرگاه شوهر از پیروان این دو مذهب باشد، طبق قاعده الزام شوهر به احکام مذهبش، در صورتی که زن از نظر آنان از کسانی باشد که نیازمند عدّه هستند، اظهر جواز نکاح او پس از انقضای عدّه است. همچنین اگر زن شیعه باشد و شوهر از پیروان این دو مذهب باشد، در صورتی که از نظر آنان نیازمند عدّه است، جایز است پس از تمام شدن عدّه، ازدواج کند. لکن در هر دو صورت برای خروج از شبهه و رعایت احتیاط، اولی آن است که در صورت امتناع شوهر از طلاق زن، طلاق او را گر چه از طریق حاکم شرع بگیرند.
- [آیت الله وحید خراسانی] در مذهب عامه در طلاق زن یایسه و یا صغیره ای که شوهر با انها نزدیکی کرده باشد بر ان زن واجب است عده نگه دارد هر چند در مورد صغیره در بعضی از مذاهب عامه تفصیلی است ولی در مذهب شیعه در طلاق زن یایسه و صغیره عده واجب نیست بنابراین بر مذهب عامه انها ملزم هستند که احکام عده را رعایت کنند پس اگر زن یایسه یا صغیره از عامه شیعه گردد لازم نیست عده نگه دارد و اگر طلاق او رجعی باشد جایز است نفقه ایام عده را از شوهر عامی مطالبه کند و جایز است با شخص دیگری در ان ایام ازدواج نماید و همچنین اگر مرد عامی شیعه شود جایز است با خواهر زن یایسه و صغیره ای که طلاق داده است و هنوز به مذهب عامه در ایام عده هستند ازدواج کند و لازم نیست احکام عده را رعایت نماید
- [آیت الله سیستانی] صحت طلاق، از نظر فقه امامیه، شرایطی دارد که از نظر دیگر مذاهب اسلامی، هیچیک یا برخی از آنها در صحت طلاق معتبر نیست، لذا اگر شخص غیر امامی زن خود را به گونهای طلاق دهد که از نظر مذهبش صحیح و از نظر مذهب ما فاسد است، برای پیرو مذهب امامیه بنا به الزام طرف طبق احکام مذهبش جایز است که پس از انقضای عدّه آن زن در صورتی که از کسانی باشد که طبق مذهبشان عدّه دارد با او ازدواج کند. همچنین در صورتی که زن مطلقه از امامیه باشد، میتواند با دیگری، ازدواج نماید. برخی شرایط صحت طلاق از نظر امامیه، که از نظر دیگر مذاهب هیچیک، یا برخی از آنها معتبر نیست، عبارتند از: 1 طلاق در پاکی زن که در آن نزدیکی صورت نگرفته باشد. 2 طلاق قطعی باشد و بر چیزی معلّق نباشد. 3 طلاق با گفتار باشد، نه نوشتار. 4 طلاق از سر اختیار باشد، نه اجباری. 5 طلاق، با حضور دو شاهد عادل باشد.
- [آیت الله وحید خراسانی] به فتوای علمای عامه جز معدودی از انها در صحت عقد نکاح حضور شهود شرط است و حنفیه و حنبلیه و شافعیه وقت ان را هنگام اجرای صیغه نکاح می دانند و مالکیه وقت ان را تا قبل از دخول توسعه داده اند و این شرط نزد علمای امامیه معتبر نیست بنابراین اگر مردی از عامه که تابع نظر مشهور علمای انهاست بدون حضور شهود عقد کند بر مذهب خود او این عقد باطل است و ان زن همسر او نشده است در این صورت مرد شیعی مذهب می تواند بر طبق قاعده الزام ان زن را به عقد خود دراورد
- [آیت الله اردبیلی] کسی که میخواهد ازدواج کند، فقط به مقدار متعارف برای شناخت و پسندیدن جایز است به صورت، مو و دستهای زن یا دختر مورد نظر نگاه کند و چنانچه بانگاه اوّل غرض حاصل نشود، تکرار آن اشکال ندارد، ولی به هر حال نباید قصد لذّت داشته باشد، هر چند حصول لذّت قهری اشکال ندارد.
- [آیت الله سیستانی] از نظر اهل سنّت جمع میان عمه و برادرزادهاش یا خاله و خواهرزادهاش جایز نیست، بدین معنا که اگر هر دو را همزمان عقد کنند، هر دو عقد باطل است، و در صورتی که عقد یکی پس از دیگری باشد، عقد دومی باطل است. لکن از نظر فقه امامیه، عقد عمه پس از برادرزادهاش و خاله پس از خواهرزادهاش مطلقاً جایز است. همچنین عقد برادرزاده پس از عقد عمه و عقد خواهرزاده پس از عقد خاله، مشروط بر آنکه پیش از عقد عمه و خاله رضایت داده باشند و یا بعد از عقد رضایت بدهند جایز است. بنابراین اگر پیرو اهل سنّت، در نکاح میان عمه و برادرزادهاش و یا میان خاله و خواهرزادهاش جمع کند، پس اگر عقد آنها متقارن باشد چون به مذهب آنها عقد هر دو باطل است، برای پیرو مذهب امامیه جایز است بر هر یک از آنها و در صورت رضایت عمه یا خاله بر هر دو عقد کند. و اگر عقد مرد سنّی متقارن نباشد، عقد زن دوّم در فرض مذکور به مذهب آنها باطل است و مرد شیعی میتواند با او ازدواج کند. این حکم در مورد هر یک از آن دو زن در صورتی که امامی باشند، نیز جاری است.
- [آیت الله سیستانی] زنی که طلاق رجعی داده شده است ، در حکم همسر شرعی است تا زمانی که عدّهاش تمام شود ، پس باید از هر گونه استمتاعی که حقّ شوهر است ممانعت نکند ، و جایز است بلکه مستحب است خود را برای او آرایش کند ، و جایز نیست بدون اجازه او خارج شود ، و نفقهاش بر او واجب است اگر ناشزه نباشد ، و کفن و فطره او نیز بر عهده شوهر است ، و در صورت مرگ هر کدام ، دیگری از او ارث میبرد ، و مرد نمیتواند در دوران عدّه او با خواهرش ، ازدواج کند .
- [آیت الله مکارم شیرازی] جایز نیست نطفه مرد بیگانه را در رحم زنی وارد کنند، خواه با اجازه آن زن باشد یا نه و خواه شوهر داشته باشد یا نه و خواه شوهرش اجازه بدهد یا نه. و هرگاه چنین کنند و بچّه ای از آن متولد شود اگر این عمل بطور شبهه انجام شده مثل این که گمان می کرد زن خود اوست و زن نیز گمان می کرد نطفه شوهر اوست و بعد از آن معلوم شد چنین نبوده است، در این صورت بچّه متعلّق به آن مرد و زن است و تمام احکام فرزند را دارد، ولی اگر این کار از روی علم و عمد انجام گیرد بچّه ای که از آن متولّد می شود فرزند آنها حساب نمی شود و احکام ارث و مانند آن را ندارد؛ ولی احکام محرمیّت نسبت به صاحب نطفه، زن و بستگانشان جاری می شود. در ضمن پیوند تخمدان زن اجنبیّه به همسر در صورت ضرورت مانعی ندارد و استفاده از مادر جانشین در جایی که بخاطر ضرورت نطفه¬ی زن و شوهر در بیرون رحم با هم ترکیب شده، آن هم مانعی ندارد؛ ولی با توجّه به این که این کار معمولاً مستلزم نظر و لمس نا مشروع است تنها در حال ضرورت انجام گیرد.
- [آیت الله شبیری زنجانی] اگر مردی پیش از آن که زنی را برای خود عقد کند، بگوید آن زن محرم اوست یا به امری که موجب محرمیت میشود اعتراف نماید؛ مثلاً بگوید شیر مادر او را خورده است، وظیفه شخصی او تغییر نمیکند؛ پس چنانچه به محرم بودن او واقعاً معتقد است نباید با او ازدواج کند و اگر شک دارد به وظیفه شاک عمل مینماید و اما اشخاص دیگر - حاکم شرع و غیر او - چنانچه خلاف گفته او برای آنها ثابت نشود، باید مطابق اقرارش عمل نمایند. اگر بعد از عقد چنین اعترافی بنماید باز وظیفه شخصی او تغییر نمیکند امّا وظیفه دیگران، چنانچه به حسب ضوابط قضائی حرف او اثبات شود؛ (مثلاً برای حرفش بیّنه داشته باشد، یا زن نیز حرف او را قبول داشته باشد و نظایر این دو راه) کسانی که احتمال صحت این کلام را میدهند، باید حرف او را بپذیرند و ازدواجش با این زن را باطل بدانند و در غیر این صورت باید ازدواجش را صحیح بدانند. امّا در مورد مهریه اگر با زن نزدیکی نشده یا زن وقت نزدیکی معتقد به جواز شرعی آن نبوده - خواه خود را محرم میدانسته یا در آن تردید داشته است - استحقاق مهریه ندارد و اگر زن با اعتقاد به این که مباشرت آنها شرعاً جایز است به نزدیکی رضایت داده، مستحق مهریه است و از نظر مقدار اگر مهر قرار داده شده با مهر المثل او تفاوت دارد، بنا بر احتیاط در مقدار تفاوت با یکدیگر مصالحه کنند.
- [آیت الله فاضل لنکرانی] ناآشنا به مسأله; کسی که مسأله شرعی خود را نمی داند. جاهل قاصر: جاهلی که از روی عذر حکم شرعی را نمی داند. جاهل مقصر: جاهلی که امکان آموختن مسائل را داشته ولی عمداً در فراگیری آن کوتاهی کرده است. جبیره: مرهم; پارچه و پوششی که زخم یا شکستگی را با آن ببندند. جرح، جروح: جراحت، زخم جُنُب: کسی که محتلم شده یا با دیگری مقاربت کرده است. جُعاله: قراردادی که طی آن فردی اعلام می کند هر کس برای او کار معینی را انجام دهد، اجرت مشخصی به او پرداخت می شود. مثلا هر کس گمشده مرا پیدا کند، هزار تومان به او مژدگانی می دهم. قرار گذارنده را (جاعل) و عمل کننده به آن را (عامل) می گویند. جلاّل: حیوانی که عادت کرده فقط نجاست انسان را بخورد. جماع: مقاربت: آمیزش جنسی. جهر: صدای بلند، با صدای بلند چیزی را قرائت کردن. (ح) حائض: زنی که در عادت ماهیانه باشد. حاکم شرع: مجتهدی که بر اساس موازین شرعی دارای فتوا است. حج: زیارت خانه خدا و انجام اعمالی مربوط به آن که به آن اعمال (مناسک حج) می گویند. حج نیابتی: زیارت خانه خدا به نیابت از طرف شخص دیگر با انجام مناسک آن. حدث اصغر: هر علتی که باعث وضو شود و آن شش چیز است: 1 بول، 2 مدفوع، 3 باد شکم، 4 خواب کامل، 5 امور زایل کننده عقل، 6 استحاضه. حدث اکبر: هر کاری که غسل برای نماز را سبب شود مانند احتلام و جماع. حد ترخص: حدی از مسافت که در آن صدای موذن و دیوار محل اقامت قابل تشخیص نباشد. حرام: ممنوع، هر عملی که از نظر شرعی ترکش لازم باشد. حرج: مشقت، سختی، دشواری حصه: سهم حضر: محل حضور (وطن). حنوط: مالیدن کافور بر اعضای مرده از جمله به پیشانی، کف دست ها، سرزانوها و سر دو انگشت بزرگ پاها. حواله: ارجاع طلبکار به شخص ثالث برای دریافت طلبش به این نحو که ذمه خودش را بری کرده و دیگری به او بدهکار شود. حیض: قاعدگی، عادت ماهیانه زنان. حین عروض شک: وقت پدید آمدن شک. (خ) خارق العاده: غیر طبیعی. خالی از قوت نیست: معتبر است، فتوا این است (مگر در ضمن کلام قرینه ای بر غیر این معنی دیده شود). خالی از وجه نیست: فتوا این است (مگر در ضمن کلام قرینه ای بر غیر این معنی مشاهده شود). خبره: کارشناس خبیث: پلید، زشت. خسارت: زیان، ضرر. خصوصیات: ویژگی ها خمس: یک پنجم، بیست درصد پس انداز سالیانه و غیره که باید به مجتهد جامع الشرایط و مرجع تقلید پرداخت شود. خوارج: کسانی که علیه امام معصوم(علیهم السلام) قیام مسلحانه نمایند مثل خوارج نهروان. خوف: ترس، هراس، واهمه خون جهنده: یعنی حیوانی که وقتی رگ آن را ببرند خون از آن جستن می کند. خیار: اختیار بر هم زدن معامله که در یازده مورد طرفین معامله یا یکی از آنها می توانند معامله را بر هم زنند. (د) دائمه: زنی که طی عقد دائم به همسری مردی درامده باشد. دُبُر: پشت; مقعد. دعوی: دادخواهی. دفاع: دفع دشمن; مقاومت در برابر دشمن. دیه: مالی که بنابر احکام شرعی به جبران خون مسلمان یا نقص بدنی به او داده می شود. (ذ) ذبح شرعی: کشتن حیوانات حلال گوشت با رعایت ضوابط شرعی. ذمّه: تعهّد به ادای چیزی یا انجام عملی. ذمّی: کافران اهل کتاب مانند یهود و نصاری در مقابل تعهّدشان نسبت به رعایت قوانین اجتماعی اسلامی از حمایت و امنیت حکومت اسلامی برخوردار می شوند و در بلاد مسلمین زندگی خواهند کرد. (ر) ربا: زیادت; اضافه; بدست آوردن مال زائد بر سرمایه با شرایط مذکور در مسائل 2356، 2357، 2361. رباء قرضی: اضافه ای که پرداخت آن در ضمن قرض شرط گردد. ربح سَنه: درآمد سالیانه انسان. رجوع: بازگشتن; بازگشت. رضاعی: همشیر; پسر و دختری که از یک زن شیر خورده باشند با شرائطی که در مسأله 2598 بیان شده نسبت به هم برادر و خواهر رضاعی می شوند و محرم ابدی می باشند. رفع ضرورت: بر طرف شدن حالت اضطرار. رکن; ارکان: پایه; اساسی ترین جزء هر عبادت. رکوع: خم شدن; یکی از ارکان نماز که برای انجام آن شخص نمازگزار در برابر عظمت خداوند چندان خم می شود که دستهایش به زانو برسد. رهن: گرو; گروی. ریبه: احتمال تحریک شهوت. (ز) زائد بر مؤونه: مازاد بر مخارج; اضافه بر هزینه مربوطه. زکات: مقدار معیّنی از اموال خاص انسان که به شرط رسیدن به حد نصاب باید در موارد مشخّص خود مصرف شود، این اموال اختصاص به نُه مورد دارد. زکات فطره: مقدار حدود 3 کیلوگرم گندم، جو، ذرت و غیره یا بهای آن که باید در عید فطر به فقرا بدهند و یا در مصارف دیگر زکات صرف کنند. زمان غیبت کبری: مثل زمان ما، که امام دوازدهم(علیه السلام) در پرده غیبت به سر می برند. زینت: زیور; آرایش. (س) سال شمسی: سالی که مشتمل بر دوازده برج است و از فروردین شروع و به اسفند ختم می شود. سال قمری: سالی که مشتمل بر دوازده ماه است و از محرم شروع و به ذی الحجه ختم می شود. سجده; سجود: بر زمین گذاردن پیشانی و کف دست ها و سر زانوها و سر دو انگشت بزرگ پاها برای ستایش خداوند. سجده سهو: سجده ای که نمازگزار در برابر اشتباهاتی که سهواً از او سر زده بجای آورد، به شرح مسأله 1262. سجده شکر: پیشانی بر زمین نهادن به منظور سپاسگزاری از نعمت های خداوند. سجده های واجب قرآن: وقتی انسان یکی از این آیات را تماماً بخواند یا گوش کند باید بلافاصله سجده نماید. 1 - جزء 21، سوره سجده، آیه 15. 2 - جزء 24، سوره فصّلت، آیه 37. 3 - جزء 27، سوره نجم، آخرین آیه. 4 - جزء 30، سوره علق، آخرین آیه. سجده های مستحبّ قرآن: وقتی انسان یکی از این آیات را تماماً بخواند یا بشنود مستحب است که بلافاصله سجده کند. 1 - جزء 9، سوره اعراف، آیه آخر. 2 - جزء 13، سوره رعد، آیه 15. 3 - جزء 14، سوره نحل، آیه 49. 4 - جزء 15، سوره اسراء، آیه 107. 5 - جزء 16، سوره مریم، آیه 58. 6 - جزء 17، سوره حج، آیه 18. 7 - جزء 17، سوره حج، آیه 77. 8 - جزء 19، سوره فرقان، آیه 60. 9 - جزء 19، سوره نمل، آیه 25. 10 - جزء 23، سوره ص، آیه 24. 11 - جزء 30، سوره انشقاق، آیه 21. سرگین: مدفوع حیوانات. سفیه: بی عقل; کسی که قدرت نگهداری مال خودش را ندارد و سرمایه اش را در کارهای بیهوده مصرف می کند. سقط شده: افتاده; جنین نارس یا مرده که از رحم خارج شده باشد. سلف: معامله پیش خرید. سؤر: نیم خورده آب یا غذا. (ش) شاخص: چوب یا وسیله ای که برای تعیین وقت ظهر در زمین نصب می کنند. شارع: بنیانگزار شریعت اسلامی; خداوند; پیامبر اکرم(صلی الله علیه وآله). شاهد: گواه. شرایط ذمّه: شرایطی که اگر اهل کتاب در بلاد مسلمین به آنها عمل کنند جان و مالشان در پناه حکومت اسلامی است. شهادت: گواهی دادن. شهادتین: شهادت به یگانگی الله و رسالت رسول الله(صلی الله علیه وآله). شیوع: شایع شدن; همگانی شدن. شهرت: مشهور شدن; آشکار شدن برای همه افراد. شیر کامل: منظور انجام یافتن تمام شرایط هشت گانه ای است که در مسأله 2594 گفته شده و موجب محرم شدن است. (ص) صاع: پیمانه ای دارای گنجایش حدود 3 کیلوگرم. صحّاف: شیرازه بند، تعمیرکار کتاب. صحّت: درستی. صراط: منظور پل صراط در روز قیامت است. صرف برات: نقدکردن برات; در مواردی که برات به صورت مدّت دار تنظیم شده باشد طلبکار می تواند زودتر از موعد معیّن از بدهکار بخواهد با کسر مقداری از برات نقداً وجه آن را دریافت نماید، این عمل را در عرف تجّار (صرف برات) می نامند. صغیره: دختری که به سن بلوغ نرسیده است. صلح: سازش طرفین; اینکه کسی مال یا حق خود را برای توافق و سازش به دیگری واگذار کند. صیغه: خواندن کلماتی که وسیله تحقّق عقد است. (ض) ضامن: عهده دار; متعهّد. ضرورت: وجوب; حتمیّت. ضروری دین: آنچه بدون تردید جزء دین است مانند وجوب نماز و روزه. ضعف مفرط: ضعف شدید. (ط) طلاق: گسستن پیمان زناشویی. طلاق بائن: طلاقی است که پس از آن مرد حق رجوع به همسرش را ندارد. طلاق خلع: طلاق زنی که به شوهرش مایل نیست ولی شوهر او را طلاق نمی دهد و زن مهر یا مال دیگرش را به او می بخشد تا او را راضی به طلاق کند. طلاق رجعی: طلاقی است که مرد در عدّه زن می تواند به او رجوع نماید. طلاق مبارات: طلاقی است که در نتیجه تنفر زن و مرد از یکدیگر و دادن مقداری مال از طرف زن به شوهر واقع می شود. طواف نساء: اخرین طواف حج و عمره مفرده است که ترک آن موجب استمرار حرمت همبستری برای طواف کننده با همسرش می شود. طوق: گردن بند; آنچه در گردن بیاویزند. طهارت: پاکی; حالتی معنوی که در نتیجه وضو و غسل یا تیمّم حاصل شود. طهارت ظاهری: چیزی که براساس نظر شارع مقدّس محکوم به پاکی است هر چند در واقع نجس باشد مثل این که شخصی وارد خانه مسلمانی شود مادام که صاحب خانه نجاست چیزی را مطرح ننماید تمام اشیاء آن خانه محکوم به پاکی است. (ظ) ظاهر این است: فتوا این است، مگر اینکه در کلام قرینه ای برای مقصود دیگر باشد. ظهر شرعی: وقت اذان ظهر که سایه شاخص محو می شود یا به کمترین حد آن می رسد و ساعت آن نسبت به فصول مختلف و افق های گوناگون فرق می کند. (ع) عاجز: ناتوان; درمانده. عادت ماهیانه: قاعدگی; حیض. عادت وقتیّه و عددیّه: زنهایی که عادت ماهیانه آنها دارای وقت مشخّص و زمان معیّن باشد; عادتشان (وقتیّه و عددیّه) است. عادل: شخصی که دارای ملکه عدالت است. عاریه: دادن مال خود به دیگری برای استفاده موقت و بلاعوض از آن. عاصی: عصیان کننده; کسی که نسبت به احکام الهی نافرمان است. عامل: عمل کننده: 1 - کسی که به قرارداد جعاله عمل می کند; 2 - کسی که متصدّی جمع آوری، حسابرسی و تقسیم و سایر امور مربوط به زکات است; 3 - اجیر. عایدات: درآمد. عدول: اشخاص عادل. عذر شرعی: توجیه قابل قبول; دلیل قابل قبول از نظر شرعی. عرف: فرهنگ عموم مردم. عَرَق جُنُب از حرام: عرقی که پس از آمیزش نامشروع یا استمناء از بدن خارج گردد. عزل: کنار گذاشتن: 1 - انزال نمودن در خارج از رحم برای جلوگیری از آبستنی زن; 2 - برکنار کردن وکیل یا مأمور خود از کار مانند برکناری وصی یا متولّی خائن توسط حاکم شرع. عسرت: سختی; تنگدستی. عقد: گره; پیمان زناشویی; پیوند. عقدبیع: قرارداد خرید و فروش. عقد دائم: ازدواج مادام العمر. عقد غیر دائم: ازدواج موقت. عقود: قراردادهای دو طرفه مثل خرید و فروش، ازدواج، مصالحه. عمّال: کارگزاران. عمداً: از روی قصد; کاری را با علم و آگاهی انجام دادن. عمره: زیارت خانه خدا و انجام اعمال مخصوص خانه کعبه که تا حدودی شبیه حج است و آن بر دو قسم است: عمره تمتّع که قبل از حج تمتّع انجام می گیرد، و عمره مفرده که پس از حج قران و افراد یا بدون حج انجام می گیرد. عمل به احتیاط: مکلّف تکلیف خود را به گونه ای عمل نماید که یقین پیدا کند تکلیف شرعیش را انجام داده است. طریقه احتیاط در کتاب های فقهی مطرح شده است. عنین: مردی که قادر به انجام آمیزش جنسی نیست. عورت: آنچه انسان از ظاهر کردنش حیا می کند; اعضاء تناسلی. عهد: پیمان; تعهّد انسان در برابر خداوند برای کار پسندیده یا ترک ناپسند که با صیغه مخصوص ادا می شود. عیال: زن; همسر. عید فطر: نخستین روز ماه شوّال که یکی از دو عید بزرگ اسلامی است. عید قربان: دهمین روز ماه ذی الحجّه که یکی از دو عید بزرگ اسلامی است. (غ) غائط: مدفوع. غرض عقلائی: هدفی که از نظر عقلا قابل قبول و پسندیده باشد. غساله: آبی که معمولا پس از شستن چیزی خود به خود یا با فشار از آن می چکد. غسل: شستن; شستشو; شستشوی بدن با کیفیت مخصوصی که بر دو نوع است: 1 - ترتیبی; 2 - ارتماسی. غسل واجب: غسلی که انجام دادن آن الزامی است و اقسام آن عبارت است از: 1 - غسل جنابت; 2 - غسل حیض; 3 - غسل نفاس; 4 - غسل استحاضه; 5 - غسل مسّ میّت; 6 - غسل میّت. غسل مستحب: غسلی که به مناسبت ایّام و لیالی خاص یا عبادات و زیارات مخصوص رواست مانند غسل جمعه و غسل زیارت و غیره. غسل ارتماسی: به نیّت غسل یک مرتبه در آب فرو رفتن. عسل ترتیبی: به نیّت غسل، اول سر و گردن، بعد طرف راست و سپس طرف چپ را شستن. غسل جبیره: غسلی که با وجود جبیره بر اعضای بدن انجام می گیرد و الزاماً باید به صورت غسل ترتیبی باشد. غُلات: گروهی از مسلمانان هستند که درباره امیرالمؤمنین علی(علیه السلام) غلّو می کنند و آن حضرت را خدا می شمارند. (ف) فتوا: رأی مجتهد در مسائل شرعیه. فجر: سپیده صبح. فجر اول و دوم: نزدیک اذان صبح از طرف مشرق سپیده ای رو به بالا حرکت می کند که آن را فجر اول می گویند. موقعی که آن سپیده گسترده شد، فجر دوم، و اولِ نماز صبح است. فجر صادق: منظور فجر دوم است. فجر کاذب: منظور فجر اول است. فرادا: نمازی که انسان به طور انفرادی می گزارد. فَرْج: عورت انسان (زن و مرد; قُبُل و دُبُر). فرض: امرالزامی; امری که انجام یا ادای آن واجب است. فضله: مدفوع حیوانات. فطر: نخستین روز ماه شوّال و یکی از دو عید بزرگ اسلامی است. فطریه: زکات فطره. فقّاع: آب جو. فقیر: محتاج; کسی که نیازمند تأمین مخارج سال خود و عیالش است و چیزی هم ندارد که به طور روزانه قادر به تأمین هزینه زندگیش باشد. فی سبیل الله: در راه خدا انجام کار خیری که نفعش به عموم مسلمانان برسد مثل ساختن مسجد، پل، جاده و غیره. (ق) قُبُل: پیش (کنایه از عضو جنسی انسان است). قتل: کشتن. قتل نفس محترمه: کشتن کسی که خونش از نظر شرعی محترم است و نباید کشته شود. قرائت: خواندن; خواندن حمد و سوره در نمازهای یومیّه. قروح: دُمَل ها; زخم های چرکین. قریب: نزدیک به واقع و حقیقت. قرینه: نشانه; علامت; همانند. قسم: سوگند; سوگند به یکی از اسامی خداوند برای انجام امور پسندیده یا ترک ناپسند. قصاص: کیفر; نوعی از مجازات است که مشابه با جنایت انجام شده می باشد، مثل اینکه شخصی کسی را عمداً بکشد او را خواهند کشت. قصد اقامه: قصد مسافر به ماندن ده روز یا بیشتر در یک محل. قصد انشاء: تصمیم به ایجاد یک امر اعتباری مانند بیع و شراء و غیره همراه با ادای کلمات مربوطه. قصد وجه: در جایی که مکلّف عمل را با حفظ وصف وجوب و یا استحباب انجام دهد، یعنی بگوید این عمل واجب و یا این عمل مستحب را انجام می دهم. قصد رجاء: در موردی است که مکلّف عمل را به احتمال اینکه به خدا نزیک می کند انجام می دهد. قصد قربت مطلقه: چنانچه مکلّف می داند عملی مورد رضا و قرب خداست ولی نمی داند عنوان آن چیست، مثل اینکه می داند گفتن این جمله در نماز خوب است اما نمی داند استحباب خاص دارد یا به عنوان مطلق ذکر و یا دعا باید خوانده شود. قصد قربت: یعنی کاری را برای خدا انجام دادن. قضا: بجا آوردن عملی که در وقت خاص خود انجام نشده است بعد از آن وقت; قضاوت کردن. قنوت: اطاعت; تواضع در برابر خدا; در رکعت دوم نماز پس از قرائت سوره ها، دست ها را در مقابل صورت قراردادن و ذکر و دعا خواندن. قوی: محکم (کنایه از فتوا) قیام: ایستادن; اقامه نماز. قیام متّصل به رکوع: به نیت رکوع از حالت ایستاده خم شدن و رکن نماز است. قی: استفراغ. قیّم: سرپرست; کسی که براساس وصیّت یا حکم حاکم شرع مسؤول امور یتیم و غیره می شود. (ک) کافر: کسی که به توحید و نبوّت یا هر دوی آنها معتقد نیست، یعنی: 1 - کسی که وجود خدا را انکار می کند. 2 - کسی که برای خدا شریک می تراشد. 3 - کسی که پیغمبری پیغمبر اسلام را قبول ندارد. 4 - کسی که در امور فوق شک دارد. 5 - کسی که منکر ضرورت دین است و انکار او به انکار خدا و رسول(صلی الله علیه وآله)می انجامد. کافر حربی: کافری که با مسلمانان در حال جنگ می باشد و یا در پناه مسلمانان نیست. کافر ذمّی: اهل کتاب که در بلاد اسلامی با شرایط مخصوص اهل ذمّه در پناه حکومت اسلامی قرار گرفته و زندگی می کند. کثیر الشّک: کسی که زیاد به شک می افتد. کشف خلاف شدن: آشکار شدن اشتباه، روشن شدن این که یک عمل درست انجام نشده است. کفّاره: کاری که انسان برای جبران گناهش انجام دهد. کفّاره جمع: کفّاره سه گانه (60 روز روزه گرفتن، 60 فقیر را سیر کردن و بنده ای را آزاد نمودن). کفالت: ضمانت. کفیل: ضامن. کیفیّت: چگونگی. (ل) لازم: واجب; اگر مجتهد دلیل الزامی بودن امری را از ایات و روایات کشف کند و بتواند آن را به شارع نسبت دهد، معمولا تعبیر به واجب می کند. و اگر الزامی بودن آن را به طریق دیگر نظیر ادلّه عقلیّه استفاده کند طوری که استناد آن به شارع میسّر نباشد، معمولا تعبیر به لازم می کند. لازم الوفا بودن: باید به آن عمل شود. لزوجت محل: لغزندگی همراه با چسبندگی که در محلی وجود دارد. لغو: بی فایده; بی معنا; بیهوده. لُقطه: پیدا شده; مال پیدا شده ای که صاحب آن معلوم نباشد. (م) ماترک: آنچه از متوفّی باقی مانده باشد. مال الاجاره: مالی که مستأجر بابت اجاره بپردازد. مال المصالحه: مالی که مورد صلح قرار گرفته است. مالیّت شرعی: چیزهایی که از نظر شارع مقدّس مال محسوب می شود مانند همه اموال مشروع (که ضوابط آن توسّط شارع مقدّس بیان گردیده است). مالیّت عرفی: چیزهایی که از نظر فرهنگ عموم مردم (عرف) مال محسوب می شود، هر چند از نظر دین اسلام مالیّت نداشته باشد، مثل خوک و مشروب. ماه هلالی: گردش ماه به دور زمین، ماه قمری که از ماه محرم شروع می شود و به ماه ذی الحجّه ختم می گردد و در مقابل ماه شمسی است که از فروردین ماه شروع و در اسفند پایان می یابد. مأموم: پیرو; کسی که در نماز به امام جماعت اقتدا نماید. مؤونه: مخارج یا هزینه. مباح: هر فعلی که از نظر شرعی نه پسندیده است و نه ناپسند (در برابر واجب و حرام و مستحب و مکروه). صفحه 542 مبتدئه: زنی که برای اولین بار عادت شود. مبطلات: اموری که باطل کننده عبادت می شود. متعه: زنی که با عقد موقّت به همسری مردی درآمده است. متنجّس: هر چیزی که ذاتاً پاک است و در اثر برخورد با شیء نجس آلوده شده است. متولّی: سرپرست. مثمن: قیمت گذاری شده; فروخته شده; کالایی که در معرض فروش قرار گرفته باشد. مجتهد: کوشا; کسی که در فهم احکام الهی به درجه رسیده و دارای قدرت علمی مناسبی است که می تواند احکام اسلام را از روی کتاب و سنّت استنباط نماید. مجتهد جامع الشرائط: مجتهدی که شرایط مرجعیّت تقلید را دارا می باشد. مجرای طبیعی: مسیر طبیعی هر چیز. مجهول المالک: مالی که معلوم نیست به چه کسی متعلّق است. مجزی است: کافی است ساقط کننده تکلیف است. محتضر: کسی که در حال جان کندن است. محتلم: کسی که در خواب منی از او خارج شده باشد. محذور: مانع; کنار گذاشته شده; آنچه از آن پرهیز گشته است. محرّم (محرّمات): چیزی که حرام است; اولین ماه از سال قمری. مَحْرَم: کسانی که ازدواج با آنها به جهت نسبی و یا سببی و یا شیر خوردن حرام ابدی است مانند: خواهر، مادر، دختر و دخترِ دختر، جدّات، عمّه و عمّات، خاله و خالات، ربائب، مادر زن و مادر او، دختر و خواهر رضاعی، زن پسر، زن پدر و نبیره. مُحرِم: کسی که در حال احرام حج یا عمره باشد. محظور: ممنوع. محفوظ: حفظ شده; نگهداری شده. محلّ اشکال است: اشکال دارد; خلاف احتیاط واجب است (مقلّد می تواند در این مسأله به مجتهد دیگری مراجعه کند). محل تأمّل است: باید احتیاط کرد (مقلّد می تواند در این مسأله به دیگری مراجعه کند). صفحه 543 مخیّر است: فتواست، مقلّد بایستی یکی از دو طرف و یا بیشتر را انتخاب نماید. مخرج بول و غائط: مجرای طبیعی خروج ادرار و مدفوع. مخمّس: مالی که خمس آن پرداخت شده باشد. مُدّ: پیمانه ای که تقریباً ده سیر گنجایش داشته باشد (750 گرم). مدّعی: خواهان ; کسی که برای خودش حقّی قائل است. مذی: رطوبتی که پس از ملاعبه از انسان خارج گردد. مرتد: مسلمانی که منکر خدا و رسول یا حکمی از ضروریّات دین شده که انکارش به انکار خدا و رسول باز گردد. مرتدّ فطری: کسی که از پدر یا مادر مسلمان متولّد شده و خودش نیز مسلمان بوده و سپس از دین خارج شده است. مرتدّ ملّی: کسی که از پدر و مادر غیر مسلمان متولّد شده ولی خودش پس از اظهار کفر مسلمان شده و مجدّداً کافر گردیده است. مرجوح (مرجوح شرعی): چیزی که کراهت شرعی داشته باشد. مردار: حیوانی که خود به خود مرده و یا بدون شرایط لازم کشته شده باشد. مزارعه: قراردادی که بین مالک زمین و زارع منعقد می شود که براساس آن مالک درصدی از محصول زراعی را صاحب می شود. مس: لمس کردن. مسّ میت: لمس کردن انسان مرده. مساقات: آبیاری کردن; قراردادی بین صاحب باغ و باغبان که براساس آن باغبان در برابر آبیاری و تربیت درختان، حقّ استفاده از مقدار معیّنی میوه باغ را پیدا می کند. مستحاضه: زنی که در حال استحاضه باشد. مستحب: پسندیده; مطلوب; چیزی که مطلوب شارع است ولی واجب نیست; هر حکم شرعی که اطاعت آن موجب ثواب است ولی مخالفت آن عقاب ندارد. مستطیع: توانا; کسی که امکانات و شرائط سفر حج را دارا باشد. مستهلک: از میان رفته; نابود شده; نیست شده. مسح: دست کشیدن بر چیزی; دست کشیدن به فرق سر و روی پاها با رطوبت باقیمانده از شستشوی صورت و دست ها در وضو. مسکین: بیچاره; مفلوک; کسی که از فقیر هم سخت تر می گذراند. مسکرات: چیزهای مست کننده. مشقّت: سختی; رنج; دشواری. مصالحه: سازش; آشتی. مصو نیّت: آسیب ناپذیری. مضطر: ناچار; ناگزیر. مضطربه: زنی که عادت ماهیانه اش بی نظم است. مضمضه: چرخانیدن آب در دهان. مضیقه: تنگدستی; تنگنایی. مطهّرات: پاک کننده ها. مظالم: چیزهایی که در ذمّه انسان است ولی صاحب آن معلوم نیست و یا دسترسی به آن ممکن نمی باشد، مانند اینکه شخصی یقین دارد در زمان طفولیّت به صورت غیر مجاز در مال کسی تصرّف نموده و در اثر تصرّف ضرری به صاحب آن رسیده است، اکنون برای اینکه یقین به برائت ذمّه خود پیدا کند، لازم است مقداری از مال خود را از طرف صاحب مال به عنوان مظالم با اجازه مجتهد جامع الشرایط به فقیر پرداخت نماید. معامله غرری: معامله ای است که اوصاف کالای مورد معامله (مبیع) به صورت کامل مشخّص نباشد مثل اینکه شخصی خانه ای را که اصلا ندیده است و از خصوصیات آن اطلاع ندارد بخرد یا بفروشد، و این نوع معامله کلا باطل است. معرض: برای عموم نشان دادن; در دیدِ همگان قرار دادن. معهود: شناخته شده; معمول و متداول; آنچه به طور ضمنی مورد قبول باشد. مفطِر: چیزی که روزه را می شکند. مفلّس: کسی که دارائیش کمتر از بدهکاریش می باشد. و از طرف حاکم شرع از تصرف در اموالش منع شده است. مقاربت: نزدیکی کردن; آمیزش جنسی. مقرّرات شرعیه: آنچه از طرف خداوند به عنوان تکلیف شرعی معیّن گردیده است. مکروه: ناپسند; نامطلوب; آنچه انجام آن حرام نیست ولی ترکش اولی است. مکلّف: هر انسانی که بالغ و عاقل است. ملاعبه: بازی کردن; معاشقه کردن. ممیّز: خردسالی که خوب و بد را تمیز می دهد. منذورله: کسی که به نفع او نذر شده است مثل امام(رحمه الله). منعزل: خود به خود برکنار شده. موازین شرعیّه: معیارهای شرعیّه. موالات: پشت سر هم; پیاپی انجام دادن. موجر: اجاره دهنده. مورد اشکال است: خلاف احتیاط است; در این مورد می توان به مجتهددیگر مراجعه کرد. موقوفٌ علیهم: کسانی که به نفع آنها وقف شده است. موقوفه: وقف شده. موکّل: وکیل کننده. منع کردن: جلوگیری کردن; بازداشتن. میّت: مرده; جسد بی جان انسان. (ن) ناسیه: زنی که وقت عادت ماهیانه خود را از یاد برده است. نافله: نماز مستحبّی. نری: بیضه. نبش قبر: شکافتن قبر. نصاب: حدّ مشخّص; حد یا مقدار معیّن. نصاب زکات: حدّ مشخّصی که برای هر یک از موارد وجوب زکات در نظر گرفته شده است. نظر به ریبه: نگاه کردن به گونه ای که موجب تحریک شهوت شود; نگاهی که موجب فتنه شود. نجس: پلید; ناپاک. نفاس: خونی که پس از زایمان از رحم زن خارج می گردد. نکاح: ازدواج کردن; زناشویی. نماز آیات: دو رکعت نماز مخصوص که در مواردی نظیر زلزله و کسوف و خسوف واجب است. نماز احتیاط: نماز بدون سوره ای که برای جبران رکعات مورد شک بجا آورده می شود. نماز استسقاء: نمازی که با کیفیت مخصوص برای طلب باران خوانده شود. نماز جماعت: نماز واجبی که دو نفر یا بیشتر با امامت یکی از آنها بجا می آوردند (در نماز جمعه حدّاقل جماعت 5 نفر است). نماز جمعه: دو رکعت نماز مخصوص که در زوال جمعه به جای نماز ظهر و به طور جماعت برگزار می گردد و با کمتر از 5 نفر انجام پذیر نیست. نماز خوف: نماز یومیّه انسان در حال جنگ و امثال آن که با کیفیت مخصوص و به طور شکسته بجا آورده شود. نماز شب: هشت رکعت نماز مستحبّی که به صورت 4 نماز دو رکعتی در ثلث آخر شب گزارده می شود. نماز شفع: دو رکعت نماز مستحبّی که پس از هشت رکعت نافله های شب، پیش از نماز وتر گزارده می شود. نمازطواف: دورکعت نمازمخصوص که در مراسم حجوعمره پس ازطواف گزارده می شود. نماز عید: دو رکعت نماز مخصوص که روز عید فطر و قربان می خوانند. نماز غفیله: دو رکعت نماز مخصوص که پس از نماز مغرب تا وقتی که سرخی مغرب از بین نرفته مستحب است. نماز قصر: نماز کوتاه; نمازهای چهار رکعتی که در سفر دو رکعت خوانده می شود. نماز قضا: نمازی است که به جای نمازهای فوت شده گزارده می شود. نماز مسافر: نماز کوتا; نمازهای چهار رکعتی که مسافر باید در سفر دو رکعتی بجا آورد. نماز مستحب: هر نمازی که بجا آوردن آن پسندیده است ولی واجب نیست. نماز میّت: نماز مخصوصی که باید بر جنازه مسلمان خوانده شود. نماز واجب: نمازی که بجا آوردن آن بر هر مکلّفی لازم است و اقسام آن عبارت است از: 1 - نمازهای یومیّه; 2 - نماز آیات; 3 - نماز میّت; 4 - نماز طواف; 5 - نماز قضای پدر و مادر; 6 - نمازی که انسان با نذر و عهد و قسم بر خود واجب کرده است. نماز وتر: یک رکعت نماز که پس از نماز شفع خوانده می شود و آخرین رکعت از نماز شب محسوب می گردد. نماز وحشت: دو رکعت نماز که برای شب اوّل قبر متوفّی خوانده می شود. نماز یومیّه: نماز روزانه; نمازهای واجب در هر شبانه روز که مجموعاً 17 رکعت است. نوافل یومیّه: نمازهای مستحبّی روزانه که هر شبانه روز 34 رکعت و در جمعه 38 رکعت است. نهی از منکر: بازداشتن دیگری از هر عملی که به حکم شارع ناپسند است. نیّت: قصد; تصمیم به انجام عمل دینی با هدف تقرّب به خداوند. (و) واجب: هر امری که انجام آن از نظر شرع الزامی و اجباری است. واجب تعبّدی: واجبی که در انجام آن قصد قربت لازم است (عبادات) واجب تعیینی: واجبی که به طور مشخّص وجوب به آن تعلّق گرفته است مانند نماز، روزه و حج. واجب توصلی: واجبی که قصد قربت لازم ندارد، مانند ادای دین کردن و جواب سلام دادن و شستن لباس و بدن برای نماز. واجب تخییری: امری که وجوب بین آن و دیگری دوران دارد، مانند کفّاره روزه که مخیّر است بین سه امر: 1 - آزاد کردن بنده; -2 شصت روز روزه گرفتن; 3 - شصت مسکین را اطعام کردن. واجب عینی: واجبی که برهر فردی با قطع نظر از دیگران واجب است، مانند نماز و روزه. واجب کفایی: واجبی که اگر کسی آن را انجام دهد از دیگران ساقط می شود، مانند غسل و سایر تجهیزات میّت که بر همه واجب است ولی وقتی که عدّه ای اقدام کنند، از دیگران ساقط می شود. واجب معلّق: واجبی که زمان وجوب آن (حال) و زمان واجب (آینده) یعنی وجوبش فعلی است ولی واجب را باید در شرایط مشخّصی انجام داد مانند وجوب حج پس از تحقّق شرایط استطاعت یعنی کسی که مستطیع شد حج بر او واجب است ولی باید صبر کند تا ایّام مخصوص حج فرا رسد و آنگاه عمل نماید. واجب منجّز: واجبی است که زمان وجوب و واجب یکی است، مانند روزه که در همان وقتی که واجب می گردد در همان وقت هم باید آن را انجام داد. واجب مطلق: واجبی که در هر شرایطی وجوب دارد، مانند نماز. واجب مشروط: واجبی که تنها در شرایط خاصّی واجب می گردد، مانند حج که تنها با شرط استطاعت واجب می شود. واجب موسّع: واجبی است که وقت انجام آن وسیع است، مانند نماز ظهر و عصر که از ظهر تا غروب وقت دارد. واجب مضیّق: واجبی است که دارای وقت مشخّص و محدود است، مانند روزه گرفتن در ماه رمضان. وارث: کسی که ارث می برد. واقف: وقف کننده. وثیقه: سپرده; گرویی. وجه: صورت; دلیل; عنوان. ودی: رطوبتی که گاهی پس از خروج بول مشاهده می شود. ودیعه: امانت. وذی: رطوبتی که گاهی پس از خروج منی مشاهده می شود. وصل به سکون: حرکت آخر کلمه ای را انداختن وبدون وقف آن را به کلمه بعد چسباندن. وصی: کسی که مسؤول انجام وصیّتی شود. وصیّت: سفارش; توصیه هایی که انسان برای کارهای پس از مرگش به دیگری می کند. وضو: شستن صورت و دست ها و مسح سر و پاها برای برپا داشتن نماز. وضوی ارتماسی: وضویی که انسان به عوض آنکه آب را روی صورت و دست هایش بریزد، صورت و دست هایش را در آب فرو می برد و در حال فروبردن یا بیرون آوردن آن قصد وضو می کند. وضوی ترتیبی: وضویی که انسان با ریختن آب به قصد وضو روی صورت و دست هایش آنها را می شوید. وضوی جبیره: آن است که در محل وضو، جبیره باشد. وطن: جایی که انسان برای اقامت و زندگی دائمی خود اختیار کند. وطی: لگدمال کردن; کنایه از عمل جنسی است. وقف به حرکت: در حین ادای حرکت آخرین حرف یک کلمه بین آن و کلمه بعد فاصله انداختن. وکیل: نماینده; کسی که از طرف شخصی اختیار انجام کاری را داشته باشد. ولایت: سرپرستی; صاحب اختیار بودن. ولیّ (یا قیّم): کسی که به دستور شارع مقدّس سرپرست دیگری است مانند پدر و پدربزرگ و مجتهد جامع الشرایط. (ه) هبه: بخشش. هدم: ویرانی. هدیه: تحفه; ارمغان. (ی) یائسه: زنی که سنّش به حدّی رسیده که دیگر عادت ماهیانه نمی شود.