برای این که پاسخ ما هماهنگ با سؤال او باشد، او دو نفر یکی از سلف به نام عمر بن خطاب و دیگری از خلف به نام صلاح الدین ایوبی را معرفی کرده است. در مقابل یادآور می شویم که ما نیز از جهاد شیعه در عصر سلف و خلف یاد می کنیم. در سلف کافی است که بیشترین بار جهاد در عصر رسول خدا (ص) بر دوش علی (ع) بود، و حدیث "لا فتی إلا علی لا سیف إلا ذو الفقار" درباره او شنیده شد. در جنگ خندق، و در روزی که به فرموده رسول خدا (ص): «همه اسلام یا همه ایمان در برابر همه شرک قرار گرفته بود».[1] علی بن ابی طالب (ع) در دفاع از اسلام و کشتن عمرو بن عبدود، شجاع نامدار عرب، شجاعت و اخلاص از خود نشان داد که پیامبر (ص) درباره او فرمود: «لمبارزة علی لعمروبن عبدود (یوم الخندق) افضل من عبادة الثقلین، او افضل من اعمال امتی الی یوم القیامة».[2] چنان که می بینید، تنها یک عمل علی بن ابی طالب (ع) در دفاع از اسلام، بر تمام اعمال امت پیامبر (ص) تا قیامت برتری دارد؛ فتوحات خلفا و پیروان شان که جای خود دارد. و در فتح خیبر، پیامبر (ص) درباره او فرمود: "کرّار غیر فرّار"؛ او پیوسته حمله می کند و پا به فرار نمی گذارد. در مقابل دو نفر که پیش از او رفتند از میدان نبرد فرار کردند. علی (ع) علاوه بر جهاد با مشرکان، با سه گروه دیگر نیز جهاد کرد: پیمان شکنان، ستمکاران و شورشگران نافرمان. نبرد با این سه گروه در حدیث رسول خدا (ص) آمده است. این از ائمه شیعه، اما از خود شیعیان کافی است یادآور شویم که در نوع فتوحات، شیعیان علی (ع) شرکت تامی داشتند. یمنی ها از قبیله های مختلف چون حمدان و کنده و ... همگی شیعیان علی (ع) بودند و همین سبب شد که گروهی از آنان از یمن مهاجرت کرده، ساکن عراق گشتند تا در فتوحات اسلامی شرکت داشته باشند. فاتح شام، و دیار بکر و آسیای صغیر ابو أیوب أنصاری میهماندار پیامبر (ص)، شیعه خالص علی (ع) بود و هم اکنون قبرش در اسلامبول مزار همگان است. محمد بن أبی بکر که از نظر روح و روان فرزند علی (ع) بود، به دستور آن حضرت برای ادامه گسترش اسلام به مصر رفت و به شهادت رسید و پس از وی مالک اشتر برای ادامه مأموریت به مصر اعزام شد که متأسفانه در نیمه راه با دسیسه معاویه مسموم گشت و هم اکنون قبرش مزار است. در دوران خلفا، فاصله شیعه و سنی در حد امروز نبود، بلکه در فتوحات با داشتن گرایش های مختلف، همه شرکت می کردند. این از سلف، اما درباره خلف، کافی است که بدانیم مرابطه (مرزبانی) که یکی از وظایف بزرگ مسلمانان است که غالباً به وسیله دولت های شیعه صورت گرفته است. حمدانیان در شام، فاطمیان در شمال آفریقا و علویان در طبرستان و دیلمان و گیلان مرزبانان اسلام بودند. دولت های شیعه در هند در مبارزه با بت پرستی و تشکیل دولت اسلامی برای خود سرگذشت مفصلی دارند، و اکبرآباد در هند مرکز دولت های شیعه بود. کسانی که علاقه مندند از جهاد نظامی شیعه در جهان آگاه شوند به کتاب "جهاد الشیعة" نگارش خانم دکتر "سمیرة مختار اللیثی" چاپ دار الجیل مراجعه کنند. نبرد صفویان در جنوب ایران با پرتغالی ها و نبرد ایرانیان با روس و انگلیس در شمال و جنوب ایران، از صفحات زرین جهاد شیعه با کافران است. وقتی پرتغالی ها، بندرعباس را اشغال کردند، و نام آن را "بندر گمبرون" نهادند، شاه عباس صفوی با نیروی ایمان شیعیان آن جا را پس گرفت و نام آن را "بندرعباس" نهاد. جهاد نادرشاه با هندیان بت پرست یکی از بزرگ ترین صفحات تاریخ جهاد اسلامی با بت پرستان است. در این قرن (چهاردهم)، آن گاه که انگلستان عراق را اشغال کرد، مرجعیت شیعه به پیشوایی آیت الله محمد تقی شیرازی توانست، با بر پا کردن "ثورة العشرین" در سال 1920 میلادی این سرزمین اسلامی را از وجود زالو صفتان انگلیسی پاک گرداند و به این کشور استقلال بخشد. در این چند سال اخیر بزرگ ترین ضربه را شیعیان لبنان بر پیکر اسرائیل وارد ساختند و مقاومت اسلامی لبنان در چند مرحله اسرائیل را که تا پایتخت لبنان پیشروی کرده بود به گونه ای خفت بار عقب نشاند و زهر چشمی به آنان نشان داد که تاکنون از مجموع دولت های عربی دریافت نکرده بودند. نیز شیعیان ایران با پدید آوردن انقلاب اسلامی در ایران، کشورهای استعمارگر غربی را از این کشور اسلامی بیرون راندند. و امروز ملت و دولت ایران، در منطقه خاورمیانه، بلکه در کل جهان، پرچم مبارزه با استعمار غرب را در دست دارند و تاکنون کشورهای متعددی در این مبارزه از ملت ایران الگو گرفته اند، که ملت های لبنان، فلسطین، عراق، سودان و ... از آن جمله اند. ما در این جا جهاد نظامی شیعه را به صورت بس موجز و فشرده یادآور شدیم، ولی حقیقت این است که گرد آوردنده این سؤال ها تصور کرده که جهاد، تنها جهاد نظامی است، و از عظمت جهاد علمی و فرهنگی غفلت کرده است. اگر جهاد قلمی و فرهنگی نبود، هرگز سربازان فداکار و از خود گذشته در میدان نبرد از جان گذشتگی نشان نمی دادند. ائمه اهل بیت (ع) از رسول خدا (ص) نقل می کنند که فرمود: " سه چیز است که پرده ها را می شکافد و به درگاه الاهی می رسد:1. صدای قلم دانشمندان 2. صدای پای جهادگران 3. صدای ریسندگی زنان پرهیزگار."[3] ؛ همچنین فرمود: " بالاترین جهاد، گفتن سخن حق نزد فرمانروای ستمکار است."[4] پیشوایان معصوم شیعه که به شمشیر ظالمان و یا ستم ستمگران جام شهادت نوشیده اند به خاطر این سخنان حق بود که نزد ظالمان می گفتند، در حالی که گروه های دیگر با خلفای اموی و عباسی سازشکاری داشتند و با آنها کنار می آمدند، به جز افراد نادر که نمی توان روی آنها حساب کرد. انسان تصور می کند میدان جهاد، بستر نظامیان است، ولی تاریخ بر خلاف آن گواهی می دهد. علما و دانشمندان شیعه به خاطر جهاد فرهنگی و نشر اسلام ناب محمدی، به وسیله ستمگران جام شهادت نوشیده، یا به شمشیر کشته شده اند و یا به دار آویخته شده و احیاناً بدن های آنان را سوزانده اند.[5] دانشمندان تشیع و تسنن به این حقیقت معترف اند که اکثر قریب به اتفاق علوم و دانش های اسلامی توسط امامان شیعه و پیروان شان پایه گذاری شده است و تمدن بزرگ اسلامی که در طی قرون دوم تا پنجم هجری روی داد، در نتیجه تلاش های علمی امامان شیعه و شاگردان آنان بود. یکی از علومی که به انفاق دانشمندان فریقین توسط امامان اهل بیت پیامبر پدید آمده علم نحو است. اصول کلی این علم را حضرت امام علی بن ابی طالب (ع) پدید آورد تا مردم مسلمان بتوانند در پرتو آن، قرآن و سنت پیامبر (ص) و دیگر متون عربی را صحیح بخوانند. و فروع این علم را به شاگرد خود ابوالاسود دوئلی واگذار نمود تا جزئیات علم نحو را زیر نظر آن حضرت تدوین نماید. او نیز چنین کرد، و پس از آن با استفاده از علم نحو، برای نخستین بار به اعراب گذاری قرآن پرداخت. یک قرن بعد فرد دیگری از شیعیان علی بن ابی طالب به نام خلیل بن احمد فراهیدی که خود پدید آوردنده برخی از علوم اسلامی است، اعراب گذاری قرآن را تکمیل نمود و به صورت کنونی درآورد. بنابراین، همه مردم مسلمان، اعم از تشیع و تسنن از صدر اسلام تاکنون، از این جهت که می توانند قرآن را در پرتو اعراب گذاری هایی که توسط شاگردان و شیعیان علی بن ابی طالب صورت گرفته، صحیح تلاوت کنند، مرهون تلاش های و زحمات امیرالمؤمنین (ع) و شاگردان و شیعیان آن حضرت اند. در هر حال شیعه مفتخر است که با جهاد قلمی و فرهنگی خود، تفکر اسلام ناب محمدی را که در تعالیم اهل بیت (ع) – همتای قرآن – متجلی است، به جهانیان معرفی کرده است.[6] علاوه بر این اگر شخصیت و برتری افراد به اندازه گسترش جغرافیایی حکومت آنان باشد، پس دو خلیفه نخست بر پیامبر (ص) نیز برتری دارند؛ زیرا در زمان پیامبر (ص) قدرتی که اسلام پیدا کرد، کمتر از قدرتی بود که در زمان آن دو به دست آورد. اگر واقعاً میزان همان گسترش جغرافیایی حکومت است، در زمان هارون الرشید خورشید اسلام، بیش از همه وقت درخشش گرفت، پس باید هارون بالاتر از همه حتی پیامبر اکرم (ص) و خلفا باشد! نکته باریک تر از مو این است که گسترش قلمرو اسلام، مرهون خلافت این دو نفر نبود، مرهون تعالیم روح بخش اسلام بود که دل ها آن را می پذیرفت و مردم از حکومت های جائر خود، خسته و نالان بودند. ندای لا إله الاّ الله، همراه با عدالت خواهی و مساوات میان انسان ها، جاذبه ای داشت که ملت ها را به سوی اسلام، متوجه می کرد. در عین حال نباید فرهنگ جهاد و شهادت را که اسلام آورده بود، در گسترش اسلام، نادیده گرفت. مضاف بر این که اختلاف و دو دستگی در دوران خلافت امام علی (ع) نتیجه شیوه حکومت خلفای پیشین بود، خصوصاً در دوران خلیفه سوم، عدالت خواهی و انسان دوستی، به زراندوزی و تعصب قبیله ای تبدیل شد و امام می خواست این ملت دنیا طلب و زراندوز را به دوران عصر رسول خدا (ص) باز گرداند. دنیا طلبان، با چنین حکومتی مخالفت کردند و با قدرت های مالی که قبلاً اندوخته بودند، ارتشی را برای جنگ با علی (ع) ترتیب دادند، و امام (ع) نیز به فرمان پیامبر (ص)، و صریح آیات قرآن با آنان جنگید.[7] بنابراین، اختلافات، معلول حکومت علی (ع) نبود، معلول آن تربیت های نادرست پیشینیان بود که پذیرای حکومت عدل الاهی نبودند.[8] [1] کشف الغمه، ج 1، ص 205؛ ینابیع المودة، ص 94 و 95؛ اعلام الودی، ص 194؛ شرح نهج البلاغه؛ ابن ابی الحدید، ج 13، ص 261، 285 و ج 19، ص 61؛ مجمع البیان، طبرسی، ج 8، ص 343 [2] مستدرک حاکم، ج 3، ص 32؛ مناقب خوارزمی، ص 58؛ شرح المواقف، ج 8، ص 371؛ فرائد المسطین، ج 1، ص 256؛ تاریخ بغداد، ج 13، ص 19؛ شواهد التنزیل، ج 2، ص 14؛ تفسیر کبیر، فخر رازی، ج 32، ص 31؛ شرح المقاصد، تفتازانی، ج 5، ص 298؛ مجمع البیان، ج 8، ص 343. [3] الشهاب فی الحکم و الآداب، ص 22، به نقل از طبری، محمد، پاسخ جوان شیعی، ص 134.:" ثلاثة تخرق الحجب و تنتهی إلی ما بین یدی الله، صریر أقلام العلماء و وطء أقدام المجاهدین، و صوت مغازل المحصنات" [4] عوالی‏اللآلی ج : 1 ص : 432 حدیث 131،- قال رسول الله ص أفضل الجهاد کلمة حق عند سلطان جائر [5] امینی، شهداء الفضیلة، به نقل از طبری، محمد، پاسخ جوان شیعی، ص 135. [6] طبری، محمد، پاسخ جوان شیعی، ص 131- 135. [7] صحیح ابن حبان، ج 15، ص 285، حدیث 6937؛ مستدرک حاکم، ج 3، ص 122؛ مسند احمد، ج 17، ص360، حدیث 11258، به نقل از طبری، محمد، پاسخ جوان شیعی، ص 106-107. [8] طبری، محمد، پاسخ جوان شیعی، ص 105-107.
مسجد الاقصی در زمان عمر آزاد شد، سپس در زمان رهبر سنی مذهب صلاح الدین ایوبی آزاد گردید. شیعیان چه دست آوردهایی در طول تاریخ داشته اند؟! آیا یک وجب از زمین را فتح کرده اند، و آیا دشمنی از دشمنان اسلام و مسلمانان را عقب رانده اند؟
برای این که پاسخ ما هماهنگ با سؤال او باشد، او دو نفر یکی از سلف به نام عمر بن خطاب و دیگری از خلف به نام صلاح الدین ایوبی را معرفی کرده است. در مقابل یادآور می شویم که ما نیز از جهاد شیعه در عصر سلف و خلف یاد می کنیم. در سلف کافی است که بیشترین بار جهاد در عصر رسول خدا (ص) بر دوش علی (ع) بود، و حدیث "لا فتی إلا علی لا سیف إلا ذو الفقار" درباره او شنیده شد. در جنگ خندق، و در روزی که به فرموده رسول خدا (ص): «همه اسلام یا همه ایمان در برابر همه شرک قرار گرفته بود».[1] علی بن ابی طالب (ع) در دفاع از اسلام و کشتن عمرو بن عبدود، شجاع نامدار عرب، شجاعت و اخلاص از خود نشان داد که پیامبر (ص) درباره او فرمود: «لمبارزة علی لعمروبن عبدود (یوم الخندق) افضل من عبادة الثقلین، او افضل من اعمال امتی الی یوم القیامة».[2] چنان که می بینید، تنها یک عمل علی بن ابی طالب (ع) در دفاع از اسلام، بر تمام اعمال امت پیامبر (ص) تا قیامت برتری دارد؛ فتوحات خلفا و پیروان شان که جای خود دارد. و در فتح خیبر، پیامبر (ص) درباره او فرمود: "کرّار غیر فرّار"؛ او پیوسته حمله می کند و پا به فرار نمی گذارد. در مقابل دو نفر که پیش از او رفتند از میدان نبرد فرار کردند. علی (ع) علاوه بر جهاد با مشرکان، با سه گروه دیگر نیز جهاد کرد: پیمان شکنان، ستمکاران و شورشگران نافرمان. نبرد با این سه گروه در حدیث رسول خدا (ص) آمده است. این از ائمه شیعه، اما از خود شیعیان کافی است یادآور شویم که در نوع فتوحات، شیعیان علی (ع) شرکت تامی داشتند. یمنی ها از قبیله های مختلف چون حمدان و کنده و ... همگی شیعیان علی (ع) بودند و همین سبب شد که گروهی از آنان از یمن مهاجرت کرده، ساکن عراق گشتند تا در فتوحات اسلامی شرکت داشته باشند. فاتح شام، و دیار بکر و آسیای صغیر ابو أیوب أنصاری میهماندار پیامبر (ص)، شیعه خالص علی (ع) بود و هم اکنون قبرش در اسلامبول مزار همگان است. محمد بن أبی بکر که از نظر روح و روان فرزند علی (ع) بود، به دستور آن حضرت برای ادامه گسترش اسلام به مصر رفت و به شهادت رسید و پس از وی مالک اشتر برای ادامه مأموریت به مصر اعزام شد که متأسفانه در نیمه راه با دسیسه معاویه مسموم گشت و هم اکنون قبرش مزار است. در دوران خلفا، فاصله شیعه و سنی در حد امروز نبود، بلکه در فتوحات با داشتن گرایش های مختلف، همه شرکت می کردند. این از سلف، اما درباره خلف، کافی است که بدانیم مرابطه (مرزبانی) که یکی از وظایف بزرگ مسلمانان است که غالباً به وسیله دولت های شیعه صورت گرفته است. حمدانیان در شام، فاطمیان در شمال آفریقا و علویان در طبرستان و دیلمان و گیلان مرزبانان اسلام بودند. دولت های شیعه در هند در مبارزه با بت پرستی و تشکیل دولت اسلامی برای خود سرگذشت مفصلی دارند، و اکبرآباد در هند مرکز دولت های شیعه بود. کسانی که علاقه مندند از جهاد نظامی شیعه در جهان آگاه شوند به کتاب "جهاد الشیعة" نگارش خانم دکتر "سمیرة مختار اللیثی" چاپ دار الجیل مراجعه کنند. نبرد صفویان در جنوب ایران با پرتغالی ها و نبرد ایرانیان با روس و انگلیس در شمال و جنوب ایران، از صفحات زرین جهاد شیعه با کافران است. وقتی پرتغالی ها، بندرعباس را اشغال کردند، و نام آن را "بندر گمبرون" نهادند، شاه عباس صفوی با نیروی ایمان شیعیان آن جا را پس گرفت و نام آن را "بندرعباس" نهاد. جهاد نادرشاه با هندیان بت پرست یکی از بزرگ ترین صفحات تاریخ جهاد اسلامی با بت پرستان است. در این قرن (چهاردهم)، آن گاه که انگلستان عراق را اشغال کرد، مرجعیت شیعه به پیشوایی آیت الله محمد تقی شیرازی توانست، با بر پا کردن "ثورة العشرین" در سال 1920 میلادی این سرزمین اسلامی را از وجود زالو صفتان انگلیسی پاک گرداند و به این کشور استقلال بخشد. در این چند سال اخیر بزرگ ترین ضربه را شیعیان لبنان بر پیکر اسرائیل وارد ساختند و مقاومت اسلامی لبنان در چند مرحله اسرائیل را که تا پایتخت لبنان پیشروی کرده بود به گونه ای خفت بار عقب نشاند و زهر چشمی به آنان نشان داد که تاکنون از مجموع دولت های عربی دریافت نکرده بودند. نیز شیعیان ایران با پدید آوردن انقلاب اسلامی در ایران، کشورهای استعمارگر غربی را از این کشور اسلامی بیرون راندند. و امروز ملت و دولت ایران، در منطقه خاورمیانه، بلکه در کل جهان، پرچم مبارزه با استعمار غرب را در دست دارند و تاکنون کشورهای متعددی در این مبارزه از ملت ایران الگو گرفته اند، که ملت های لبنان، فلسطین، عراق، سودان و ... از آن جمله اند. ما در این جا جهاد نظامی شیعه را به صورت بس موجز و فشرده یادآور شدیم، ولی حقیقت این است که گرد آوردنده این سؤال ها تصور کرده که جهاد، تنها جهاد نظامی است، و از عظمت جهاد علمی و فرهنگی غفلت کرده است. اگر جهاد قلمی و فرهنگی نبود، هرگز سربازان فداکار و از خود گذشته در میدان نبرد از جان گذشتگی نشان نمی دادند. ائمه اهل بیت (ع) از رسول خدا (ص) نقل می کنند که فرمود: " سه چیز است که پرده ها را می شکافد و به درگاه الاهی می رسد:1. صدای قلم دانشمندان 2. صدای پای جهادگران 3. صدای ریسندگی زنان پرهیزگار."[3] ؛ همچنین فرمود: " بالاترین جهاد، گفتن سخن حق نزد فرمانروای ستمکار است."[4] پیشوایان معصوم شیعه که به شمشیر ظالمان و یا ستم ستمگران جام شهادت نوشیده اند به خاطر این سخنان حق بود که نزد ظالمان می گفتند، در حالی که گروه های دیگر با خلفای اموی و عباسی سازشکاری داشتند و با آنها کنار می آمدند، به جز افراد نادر که نمی توان روی آنها حساب کرد. انسان تصور می کند میدان جهاد، بستر نظامیان است، ولی تاریخ بر خلاف آن گواهی می دهد. علما و دانشمندان شیعه به خاطر جهاد فرهنگی و نشر اسلام ناب محمدی، به وسیله ستمگران جام شهادت نوشیده، یا به شمشیر کشته شده اند و یا به دار آویخته شده و احیاناً بدن های آنان را سوزانده اند.[5] دانشمندان تشیع و تسنن به این حقیقت معترف اند که اکثر قریب به اتفاق علوم و دانش های اسلامی توسط امامان شیعه و پیروان شان پایه گذاری شده است و تمدن بزرگ اسلامی که در طی قرون دوم تا پنجم هجری روی داد، در نتیجه تلاش های علمی امامان شیعه و شاگردان آنان بود. یکی از علومی که به انفاق دانشمندان فریقین توسط امامان اهل بیت پیامبر پدید آمده علم نحو است. اصول کلی این علم را حضرت امام علی بن ابی طالب (ع) پدید آورد تا مردم مسلمان بتوانند در پرتو آن، قرآن و سنت پیامبر (ص) و دیگر متون عربی را صحیح بخوانند. و فروع این علم را به شاگرد خود ابوالاسود دوئلی واگذار نمود تا جزئیات علم نحو را زیر نظر آن حضرت تدوین نماید. او نیز چنین کرد، و پس از آن با استفاده از علم نحو، برای نخستین بار به اعراب گذاری قرآن پرداخت. یک قرن بعد فرد دیگری از شیعیان علی بن ابی طالب به نام خلیل بن احمد فراهیدی که خود پدید آوردنده برخی از علوم اسلامی است، اعراب گذاری قرآن را تکمیل نمود و به صورت کنونی درآورد. بنابراین، همه مردم مسلمان، اعم از تشیع و تسنن از صدر اسلام تاکنون، از این جهت که می توانند قرآن را در پرتو اعراب گذاری هایی که توسط شاگردان و شیعیان علی بن ابی طالب صورت گرفته، صحیح تلاوت کنند، مرهون تلاش های و زحمات امیرالمؤمنین (ع) و شاگردان و شیعیان آن حضرت اند. در هر حال شیعه مفتخر است که با جهاد قلمی و فرهنگی خود، تفکر اسلام ناب محمدی را که در تعالیم اهل بیت (ع) – همتای قرآن – متجلی است، به جهانیان معرفی کرده است.[6] علاوه بر این اگر شخصیت و برتری افراد به اندازه گسترش جغرافیایی حکومت آنان باشد، پس دو خلیفه نخست بر پیامبر (ص) نیز برتری دارند؛ زیرا در زمان پیامبر (ص) قدرتی که اسلام پیدا کرد، کمتر از قدرتی بود که در زمان آن دو به دست آورد. اگر واقعاً میزان همان گسترش جغرافیایی حکومت است، در زمان هارون الرشید خورشید اسلام، بیش از همه وقت درخشش گرفت، پس باید هارون بالاتر از همه حتی پیامبر اکرم (ص) و خلفا باشد! نکته باریک تر از مو این است که گسترش قلمرو اسلام، مرهون خلافت این دو نفر نبود، مرهون تعالیم روح بخش اسلام بود که دل ها آن را می پذیرفت و مردم از حکومت های جائر خود، خسته و نالان بودند. ندای لا إله الاّ الله، همراه با عدالت خواهی و مساوات میان انسان ها، جاذبه ای داشت که ملت ها را به سوی اسلام، متوجه می کرد. در عین حال نباید فرهنگ جهاد و شهادت را که اسلام آورده بود، در گسترش اسلام، نادیده گرفت. مضاف بر این که اختلاف و دو دستگی در دوران خلافت امام علی (ع) نتیجه شیوه حکومت خلفای پیشین بود، خصوصاً در دوران خلیفه سوم، عدالت خواهی و انسان دوستی، به زراندوزی و تعصب قبیله ای تبدیل شد و امام می خواست این ملت دنیا طلب و زراندوز را به دوران عصر رسول خدا (ص) باز گرداند. دنیا طلبان، با چنین حکومتی مخالفت کردند و با قدرت های مالی که قبلاً اندوخته بودند، ارتشی را برای جنگ با علی (ع) ترتیب دادند، و امام (ع) نیز به فرمان پیامبر (ص)، و صریح آیات قرآن با آنان جنگید.[7] بنابراین، اختلافات، معلول حکومت علی (ع) نبود، معلول آن تربیت های نادرست پیشینیان بود که پذیرای حکومت عدل الاهی نبودند.[8] [1] کشف الغمه، ج 1، ص 205؛ ینابیع المودة، ص 94 و 95؛ اعلام الودی، ص 194؛ شرح نهج البلاغه؛ ابن ابی الحدید، ج 13، ص 261، 285 و ج 19، ص 61؛ مجمع البیان، طبرسی، ج 8، ص 343 [2] مستدرک حاکم، ج 3، ص 32؛ مناقب خوارزمی، ص 58؛ شرح المواقف، ج 8، ص 371؛ فرائد المسطین، ج 1، ص 256؛ تاریخ بغداد، ج 13، ص 19؛ شواهد التنزیل، ج 2، ص 14؛ تفسیر کبیر، فخر رازی، ج 32، ص 31؛ شرح المقاصد، تفتازانی، ج 5، ص 298؛ مجمع البیان، ج 8، ص 343. [3] الشهاب فی الحکم و الآداب، ص 22، به نقل از طبری، محمد، پاسخ جوان شیعی، ص 134.:" ثلاثة تخرق الحجب و تنتهی إلی ما بین یدی الله، صریر أقلام العلماء و وطء أقدام المجاهدین، و صوت مغازل المحصنات" [4] عوالیاللآلی ج : 1 ص : 432 حدیث 131،- قال رسول الله ص أفضل الجهاد کلمة حق عند سلطان جائر [5] امینی، شهداء الفضیلة، به نقل از طبری، محمد، پاسخ جوان شیعی، ص 135. [6] طبری، محمد، پاسخ جوان شیعی، ص 131- 135. [7] صحیح ابن حبان، ج 15، ص 285، حدیث 6937؛ مستدرک حاکم، ج 3، ص 122؛ مسند احمد، ج 17، ص360، حدیث 11258، به نقل از طبری، محمد، پاسخ جوان شیعی، ص 106-107. [8] طبری، محمد، پاسخ جوان شیعی، ص 105-107.
- [سایر] خالد بن ولیدی که با عمر مخالف بود سنی مذهب بود یا شیعه؟
- [سایر] آیا علمای اهل سنت، طول عمر امام زمان (عج) را بعید میدانند؟!
- [سایر] آیا مسأله طول عمر امام زمان (عج) مورد اعتراض اهل سنت واقع شده است؟
- [سایر] سنتهای غلط و اشتباهی که عمر وارد اسلام کرد و اهل سنت به اشتباه آن را سنت پیامبر می دانند چه بود؟
- [سایر] چرا علی (ع) با عمر که از عوامل اصلی شهادت همسرش بود همکاری می کرد؟ در تاریخ هست که بارها عمر می گفت: "اگر علی نبود عمر هلاک می شد." با این دست آویز، برخی اهل سنت شهادت حضرت زهرا (س) را انکار می کنند. حتی شنیده ام امام حسن و امام حسین(ع) در جنگ های عمر علیه ایران شرکت داشتند. اگرمطالب فوق صحت دارد این همکاری ها را چگونه توضیح می دهید؟
- [سایر] سوال من در مورد مذهب شیعه و سنی است چرا افرادی که از کشورهای غیر مسلمان به اسلام روی می آورند اغلب آنها مذهب سنی دارند. بعضی از کتابها که در رابطه با وقایع تاریخی دوران حضرت علی است را خوانده ام بخصوص کتابهای آیت الله مطهری و دکتر شریعتی را. استدلالها در این موضوع بسیار عالی بوده است و برخی کتابها یعنی راستش را بخواهید کتابی که نویسنده اش سنی بوده را نیز مطالعه کرده ام که در برخی از مطالب کتاب متوجه استدلالهای بی منطق شدم. برای من که یک دانشجو هستم همیشه این سوال بوده است کسی که روی ادیان مختلف کار کرده و اسلام را دینی کامل می یابد چگونه است که مذهب سنی را قبول می کند با آنکه علی را قبول دارد و او را به عنوان فردی منحصر به فرد در تاریخ اسلام می شناسد ولی شیعه را قبول ندارد.
- [سایر] شیعیان میگویند پیامبر اسلام(ص) اواخر عمر خود بیان فرمود: من پس از مرگ دو چیز میان شما میگذارم یکی قرآن و دیگری عترتم. اهل تسنن میگویند: قرآن و سنت. کدام صحیح است؟ منابع هر کدام چیست؟ چرا دکتر شریعتی در کتاب شیعهی صفوی میگوید قرآن و سنت؟
- [سایر] بسیاری از بزرگان اصحاب از اهل بیت پیامبر زن گرفتهاند و اهل بیت از آنها زن گرفتهاند، به خصوص شیخین (ابوبکر و عمر) چنانکه همه مورّخان و ناقلان اخبار، سنی و شیعه بر این اتفاق نظر دارند. - پیامبر(ص) با عایشه دختر ابوبکر و حفصه دختر عمر ازدواج نمود. - و دو دخترش رقیه و ام کلثوم را یکی پس از دیگری به ازدواج خلیفه سوم عثمان بن عفان در آورد، و به خاطر این عثمان به ذی النورین ملقب شده است. - و پسرش ابان بن عثمان با ام کلثوم دختر عبدالله بن جعفر بن ابی طالب ازدواج کرد. - و مروان بن ابان بن عثمان با ام قاسم دختر حسن بن علی بن ابی طالب ازدواج کرده است. - و زید بن عمرو بن عثمان با سکینه دختر حسین ازدواج نموده بود. - و عبدالله بن عمرو بن عثمان با فاطمه دختر حسین بن علی ازدواج کرده بود. و از دیگر اصحاب که نیز با اهل بیت فامیل بودند و از آنها زن گرفته بودند نام نمیبریم و فقط در این مورد به ذکر خلفای ثلاثه اکتفا میکنیم، تا بیان کنیم که اهل بیت با آنها محبت و دوستی داشتند و به خاطر آن این ازدواجها و پیوندها صورت گرفته است و همچنین میبینیم که اهل بیت نامهای اصحاب پیامبر(ص) را بر فرزندانش میگذاشتند، و مورّخین و ناقلان اخبار همه شیعه و سنی بر این امر اتفاق نظر دارند. چنانکه در منابع شیعه آمده است علی یکی از پسرانش که از لیلی بنت مسعود حنظلی بود را ابوبکر نامید، و در بنی هاشم علی اولین کسی است که اسم پسرش را ابوبکر گذاشت. و همچنین حسن بن علی فرزندانش را به این نامها نامگذاری کرد: ابوبکر، عبدالرحمن، طلحه، و عبیدالله و همچنین حسن بن علی چنین نامهایی بر فرزندانش گذاشته بود و موسی کاظم دخترش را عایشه نامید . و کینه بعضی از اهل بیت ابوبکر بود، مانند زین العابدین علی بن حسین، و علی بن موسی الرضا که کینهاش ابوبکر بود. و همچنین بعضی از اهل بیت اسم پسرانشان را عمر میگذاشتند، که از جمله آنان میتوان به حضرت علی(ع) اشاره کرد که اسم پسرش را عمر اکبر نامید، مادر این پسر ام حبیب بنت ربیعه بود، و عمر بن علی در کنار برادرش حسین به شهادت رسید، و علی فرزندی دیگر به نام عمر اصغر داشت که مادرش الصهباء التغلبی بود که عمر طولانی کرد و از برادرانش ارث برد. و همچنین حسن بن علی فرزندانش را ابوبکر و عمر نامید. و همچنین علی بن حسین بن علی، و علی زین العابدین و موسی کاظم، و الحسین بن زید بن علی، و اسحاق بن حسن بن علی بن حسین، و نیز حسین بن علی بن حسن بن حسین بن حسن فرزندانشان را ابوبکر و عمر نامیدهاند. و افراد زیاد دیگری از اهل بیت فرزندانشان را ابوبکر و عمر نامیدهاند ولی ما به همین مقدار کفایت میکنیم تا بحث طولانی نشود. و موسی کاظم و علی هادی دخترانش را عایشه نامیدهاند.
- [سایر] شما شیعیان معتقدید که: (معاویه که توسط عمر به خلافت شام منصوب شده بود یک کارخانه جعل احادیث درست کرده بود و شما (اهل تسنن) به جای تمام اسناد و شواهد موجود در قرآن و تاریخ، به این احادیث ساختگی متمسک هستید. در حالی که این حرف شما نشان می دهد که شما از تاریخ اسلام که هیچ، ذره ای از اصول فقه و علم درایه و روایت و حدیث هم اطلاعی ندارید. لذا بد نیست بدانید که اکثر احادیث در واقع بعد از دوران حکومت بنی امیه جمع آوری و دسته بندی شدند. و حکومت بنی امیه هم در سال 132 قمری بر چیده و منقرض شد در حالیکه بخاری (متوفای 256 قمری) و امام مالک (متوفای 150 قمری) و دیگران بعد از انقراض بنی امیه بودند و لذا بیشتر کتب احادیث در زمان حکومت عباسیان نوشته شده که برای جلب اعتبار، با شعار (حمایت از) (اهل بیت) روی کار بودند.
- [سایر] سند روایت تاریخ طبری درباره هجوم به خانه حضرت زهرا(س) به این صورت است: (حَدَّثنا ابنُ حُمَیْد، قال: حَدَّثَنا جَرِیر، عَنْ مُغِیرَة، عَنْ زِیَادِ بْنِ کُلَیْبٍ). ابن حُمید - راوی اول - چه کسی است؟ در جوابیه یورش به خانه وحی که اهل سنت نوشتهاند، چنین آمده است: راوی اول: ابن حمید، ابو عبدالله الرازی، متوفای سال 248ه.ق است. این شخص متهم به دروغگو بودن است. (ذهبی، شمس الدین، محمد بن احمد، میزان الاعتدال ج 3، ص 530، شماره شرح حال: 7453). اما در مقالهای از شیعه خواندم که: مُحَمَّد بن حمید بن حیان التمیمی است که در کتاب (تهذیب الکمال) خیلی توثیق شده است. حال بفرمایید این راوی کدام یکی است؟ اولی که دروغگو است یا دومی؟ همچنین مطرح کردهاند که آخرین راوی خود شاهد این ماجرا نبوده است. بنابراین، روایت منقطع است. پس آخرین راوی که به نقل داستان پرداخته است، وی گرچه مورد توثیق علمای جرح و تعدیل قرار گرفته است، اما خود شخصاً شاهد ماجرای سقیفه و جریان رفتن عمر بن خطاب به خانه فاطمه زهرا(س) نبوده است. وی از تابعینی؛ مانند ابراهیم نخعی، سعید بن جبیر، عامر شعبی و فضیل بن عمرو فقیمی روایت کرده است. (تهذیب الکمال من اسماء الرجال، ج 9، ص 504، شماره شرح حال 2065). و در زمان حکومت یوسف بن عمرو در سال 120 قمری وفات نموده است. (الطبقات الکبری، ج 6، ص 330؛ تهذیب التهذیب، ج 3، ص 334).