استمنا و خود ارضایی از گناهان است، توبه از گناه، یعنی پشیمانی و عزم و اراده جدی بر ترک آن، پس اگر کسی از گناهی توبه کرده؛ یعنی بین خود و خدایش تصمیم گرفته که دیگر چنین کار زشت را انجام ندهد. گناهان کبیره عذاب اخروی دارند و هیچ چیزی جایگزین آن نمی شود. تنها راه بخشش آن توبه واقعی است. توبه و تصمیم جدی انسان به ترک گناه حرکت به سوی نجات و خود یک پیروزی بزرگ است که درهای رحمت الهی را به روی انسان می گشاید. کسی که به این مرحله (توبه) رسیده به پیروزی بزرگی دست یافته است، و باید سعی کند انگیزه خود را برای مبارزه با گناه، قوی تر نماید، و برای همیشه این حالت را در خود حفظ کند. نکته بسیار مهم در این راه، استعانت از لطف و عنایتی است که خداوند نسبت به توبه کنندگان دارد؛ زیرا توبه واقعی همه مبغوضیت های گناه و عقوبات اخروی و آثار منفی آن را در پیشگاه خداوند از بین می برد، همان طور که خداوند فرموده است: «ای بندگان من که بر خود اسراف و ستم کرده‏اید! از رحمت خداوند نومید نشوید که خدا همه گناهان را می‏آمرزد، زیرا او بسیار آمرزنده و مهربان است.»[1] البته ازدواج بهترین راه حل برای این کار است که از طرف دین اسلام سفارش فراوان شده است. نماز هم اگر چه انسان را از فحشا دور می کند، اما باید دقت داشت که مبارزه بین شیطان و انسان یک مبارزه دائمی است و برای همین گفته اند که نماز هیچگاه از انسان ساقط نمی شود و نباید انتظار داشت که انسان با خواندن چند ماه نماز از وسوسه شیطان به کلی رها شود. با ادامه دادن نماز و استعانت از خدا و راهکارهایی که ما در پاسخ های خود ارائه دادیم انشاءالله از این گناه نجات پیدا می کنید و نیازی به شکستن توبه در خود احساس نخواهید کرد. مطالعه نمایه های زیر برای شما سودمند یه نظر می رسد: راه نجات از استمناء، سؤال 1028 (سایت: 1083) . توبه از گناه، سؤال 370 (سایت: 379) . فلسفه ازدواج در اسلام، سؤال 1300 (سایت: 1283) . [1] . زمر،53، "قُلْ یا عِبادِیَ الَّذینَ أَسْرَفُوا عَلی‏ أَنْفُسِهِمْ لا تَقْنَطُوا مِنْ رَحْمَةِ اللَّهِ إِنَّ اللَّهَ یَغْفِرُ الذُّنُوبَ جَمیعاً إِنَّهُ هُوَ الْغَفُورُ الرَّحیمُ".
سلام من یه مدتی بود زیادی بود که استمنا می کردم و فیلم های مبتذل به فراوانی نگاه می کردم، اما حالا به مدت 4 ماه است که توبه کردم، ولی الآن با این که نمازم می خوانم تا شیطان به سراغم نیاید، ولی شیطان بیشتر به سمتم می آید! می خواستم بدانم میشه توبه را شکست و بجایش کاری دیگر کرد و در آخرت عذابش را نکشید؛ چون توبه برای این کار خیلی سخت است.
استمنا و خود ارضایی از گناهان است، توبه از گناه، یعنی پشیمانی و عزم و اراده جدی بر ترک آن، پس اگر کسی از گناهی توبه کرده؛ یعنی بین خود و خدایش تصمیم گرفته که دیگر چنین کار زشت را انجام ندهد. گناهان کبیره عذاب اخروی دارند و هیچ چیزی جایگزین آن نمی شود. تنها راه بخشش آن توبه واقعی است. توبه و تصمیم جدی انسان به ترک گناه حرکت به سوی نجات و خود یک پیروزی بزرگ است که درهای رحمت الهی را به روی انسان می گشاید. کسی که به این مرحله (توبه) رسیده به پیروزی بزرگی دست یافته است، و باید سعی کند انگیزه خود را برای مبارزه با گناه، قوی تر نماید، و برای همیشه این حالت را در خود حفظ کند. نکته بسیار مهم در این راه، استعانت از لطف و عنایتی است که خداوند نسبت به توبه کنندگان دارد؛ زیرا توبه واقعی همه مبغوضیت های گناه و عقوبات اخروی و آثار منفی آن را در پیشگاه خداوند از بین می برد، همان طور که خداوند فرموده است: «ای بندگان من که بر خود اسراف و ستم کردهاید! از رحمت خداوند نومید نشوید که خدا همه گناهان را میآمرزد، زیرا او بسیار آمرزنده و مهربان است.»[1] البته ازدواج بهترین راه حل برای این کار است که از طرف دین اسلام سفارش فراوان شده است. نماز هم اگر چه انسان را از فحشا دور می کند، اما باید دقت داشت که مبارزه بین شیطان و انسان یک مبارزه دائمی است و برای همین گفته اند که نماز هیچگاه از انسان ساقط نمی شود و نباید انتظار داشت که انسان با خواندن چند ماه نماز از وسوسه شیطان به کلی رها شود. با ادامه دادن نماز و استعانت از خدا و راهکارهایی که ما در پاسخ های خود ارائه دادیم انشاءالله از این گناه نجات پیدا می کنید و نیازی به شکستن توبه در خود احساس نخواهید کرد. مطالعه نمایه های زیر برای شما سودمند یه نظر می رسد: راه نجات از استمناء، سؤال 1028 (سایت: 1083) . توبه از گناه، سؤال 370 (سایت: 379) . فلسفه ازدواج در اسلام، سؤال 1300 (سایت: 1283) . [1] . زمر،53، "قُلْ یا عِبادِیَ الَّذینَ أَسْرَفُوا عَلی أَنْفُسِهِمْ لا تَقْنَطُوا مِنْ رَحْمَةِ اللَّهِ إِنَّ اللَّهَ یَغْفِرُ الذُّنُوبَ جَمیعاً إِنَّهُ هُوَ الْغَفُورُ الرَّحیمُ".
- [سایر] با سلام خدمت حاج آقا.به نظرم مطلبی که در مورد استمنا نوشته بودید بسیار تکراری مینمود.الان خیلی از جوانها به کار دست میزنند چون از لحاظ غریزی درمضیقه هستند.خیلی ها آدم های مومنی هستند و اصلا اهل مطالب مستهجن و ... نیستند.اما بعضی وقتها این نیاز به آنها فشار میاورد.شمادلایل زیادی برای انجام اینکار گفتید.اما اصل کاری را بیان نکردید.تورو خدا یه کم واقع بین باشید.یه جوان 3سال 4سال 10 سال میتونه تحمل کنه.ولی همه که معصوم نیستند.بلاخره یه جایی هم آدم دیگه خسته میشه و این به خاطر شرایط بدنه.دست خودشون که نیست.کسانی که ازدواج کرده اند خیلی راحت میگن اینکارو نکنین.اما اسلام واقعا برای سرکوب نیازها اومده؟ حاج آقا جواب این سوالات اگه درست داده بشه خیلی ها از گمراهی نجات پیدا میکنند.فقط درست جواب بدید.این یه سوال اساسیه.آیا اسلام میخواد که نیازهای انسان سرکوب بشه؟تا کی؟تا کجا؟شاید شما بگویید که همین فشارها عامل رشدروحی هست.اما واقعا آدم یه جایی کم میاره.
- [سایر] سلام نمیدونم چرا وقتی تصمیم میگیرم کاری بکنم خستگی شدید بر من مسلط میشه بطوری که شروع اون کار برایم سخت میشه و حتی وقتی شروع میکنم خیلی سریع خسته میشم و بقیه اون کار رو رها میکنم و درحالی که تصمیم به ادامه اون کار دارم برای سالها اون کار معلق میمونه و انجام نمیشه و یادم میره و یا وقتی میخوام برم یه کاری بکنم تصمیم میگیرم که برم دنبالش مثلا برم حموم ناخوداگاه میرم غذا میخورم !!! همیشه کار خودم رو کم اهمیت و ناقص میبینم در حالی که ادم های موفقی رو (مثلا در محیط کار ) میبینم که بشدت از عملکرد من تعجب می کنند و من رو هوشمند با عملکرد بسیار عالی میدونند و خیلی من رو مورد تحسین قرار میدند درحالی که مثلا افراد نزدیک مثل رئیس مستقیم و یا پدرو مادرم و برادر و خواهرم من رو دستکم می گیرند و اکثرا با تحقیر یا توهینشون مواجه میشم و خودم هم خودم رو قبول ندارم و خودم رو ناقص میدونم و تحسین افراد دور رو تعارف میپندارم. طی این سالها بدبیاری زیادی داشتم که مقصر اون افراد دیگه ای بودند که بخاطر انجام ندادن وظایفشون من رو به بدبختی های زیادی دچار کردند ولی گاهگاهی توی دلم می گم که خودم میتونستم از کم کاری اونها جلوگیری کنم! ممنون میشم که من رو راهنمایی کنید
- [سایر] سلام سلام سلام راستش من حدود 2 ساله که تو هر شبکه و برنامه ی تلویزیونی صحبت های شما رو دنبال می کنم یه جورایی احساس می کنم اسلامی رو که شما ازش صحبت می کنید خیلی خیلی قشنگ تر از اون اسلامیه که از وقت تولدم تا الان شنیدم من 18 سالمه و امسال کنکوری ام. از دورانی که به سن تکلیف رسیدم متوجه نبودم که باید چی کار کنم و دینم رو رعایت کنم فقط و فقط از اسلام حجابش رو فهمیدم . خانواده ی ما خیلی مذهبی اند . ولی یه جوریی حس می کنم همش ظاهره . دروغ و غیبت و تهمت و ... واسشون آبه خوردنه . نماز شب می خونن ولی دله خیلی هارو می شکنن. خسته شدم از این شهر و مردماش که فقط اسمشون مسلمونه بازم به خانواده ی من که لااقل ظاهر دین رو دارن ! وقتی به سیمای گناه آلود تهران نگاه می کنم واقعا نمی دونم چه جوری جواب امام زمانم رو بدم ... از این حرفای تلخ می گذرم و به قسمت تلخ ترش می رسم تلخی داستان زندگی من اینجاست که من 9 سال از زندگی ام که باید به خاطر همه چیز شکر خدام رو می کردم ، بی اعتنایی کردم و نماز نخوندم نه اینکه اصلا نخونده باشم ولی یه ماه هم پشت سرهم نخوندم راستش می خوام توبه کنم توبه از همه ی گناهایی که کردم و جز من و خدام کسی نمی دونه ولی نمی دونم چه جوری ! نمی دونم چطوری توبه کنم که دیگه تو این منجلاب نیوفتم امیر المومنان حضرت علی علیه السلام در باره ی توبه فرمودن : توبه چند مرحله دارد 1-پشیمانی از گذشته 2-تصمیم بر عدم بازگشت به گناه 3-بجا آوردن حقوق ضایع شده از مردم ( حق الناس ) 4-بجا آوردن حقوق حقه ی خداوند ( حق الله ) که همان حق اطاعت و بندگی است 5-باید با حزن و اندوه گوشت های روییده از گناه آب شود و پوست به استخوان بچسبد تا گوشتی تازه روییده شود. 6- انسان توبه کار باید سختی و مشقت عبادت را به تن بچشاند همانطور که لذت و شیرینی گناه را به بدنش چشانده بود . نمی دونم چه جوری این کارا رو بکنم از شما کمک می خوام یه جورایی هر کاری شما بگین بکنم می کنم و حرفاتون واسم حجته راستش من از روی خدام شرمنده ام نمی دونم چه جوری می تونم برگردم سمتش با این همه گناه و آلودگی دنیا یه نسخه واسم بپیچین که خوب شم. ازتون خیلی ممنونم من رو هم مثل خیلی های دیگه که به زندگی برگردوندین برگردونید راستی شب تاسوعا توی مسجد الهادی سخنرانی تون محشر بود از ساعت 7 شب منتظرتون بودم ... منتظر جواب شما میمونم می دانم در این آمد و رفت ها باید نیامده رفت نیومده رفتیم
- [سایر] سلام آقای دکتر خسته نباشید خواستم ازتون کمک بگیرم، بنده دو سال و هفت ماه پیش عقد کردم با یکی از بچه های دانشگاه که الحق پسر خوبی هست و از انتخابم خیلی خیلی راضیم ولی یه مشکل دارم اونم اینکه ما به دلایل مالی نتونستیم عروسی بگیریم تا الان و البته قصد خارج رفتن به منظور ادامه تحصیل داشتیم که تا الان موفق نشدیم، به امید خدا مهرماه امسال عروسیمون برگزار میشه و اکثر کاراش انجام شده و مشکل مالی برای عروسی نداریم. به دلیل اینکه هر دو شهرستانی بودیم و از نظر خانوادم ایرادی نداشت ما حدود تقریبا 1 سال و 4 ماه در خانه دانشجویی همسرم که اجاره بود بودیم و بعد از اتمام قرار داد به دنبال خانه گشتیم که به مشکلات مالی نتونستیم خانه خوبی بیابیم و به پیشنهاد خانوادم به خانه پدرم که در تهران بود و 7 ماه خالی بود رفتیم یعنی اردیبهشت امسال به خانه پدرم در تهران رفتیم( خانواده من در شهرستان گیلان ساکن هستند و این خانه خانه ای بود که به دنبال مستآجر برای آن بودند) . حال خواهرم در تهران تخصص قبول شده و همسرم اصرار به تغییر خانه دارد. من میدانم نه توان مالیش را دارد نه وقتش را ولی اصرار زیادی دارد. من به اجاره دادن راضی نیستم و میگویم وام بگیریم و او میگوید وام نمیتوانم تهیه کنم و اجاره میدهیم و من واقعا نمیخواهم اجاره بدهیم. شما بگویید چه کار کنم.( البته من به او میگویم ما اینجا باشیم و خواهرم هم پیش ما می آید و او قبول نمیکند و میکند هم برای او سخت است و هم برای من، نمیدانم چه کنم که برای 4 ماه دوباره دنبال خانه و اسباب کشی نیفتم یا لااقل زیر اجاره نرم. لطفا راهنماییم کنید
- [سایر] سلام. اول اینکه روزتون مبارک باشه استاد گرامی دوم اینکه امروز موفق شدم همه 7308پیام و هم96 یادداشت موجود در سایت رو خوندم.حاج آقا خوش به حالتون که اینقدر عزیزید و همه دوستون دارن. خلاصه ای از پیامها تا جایی که یادم مونده(ای کاش در حین خوندن یادداشت میکردم): 1-چت بد،مضر و مخربه 2-برای شروع و نزدیکی به خدا باید از انجام واجبات و ترک محرمات شروع کنیم و یادمون باشه که اعتدال رو رعایت کنیم نه افراط و نه تفریط 3-از دست رفتن فرصتهای تدریجی ازدواج برای دختر خانمها به دو دلیل عمده اتفاق میفته1-علاقه های یک طرفه(توهم و علاقه سازی)2- روابط غیر رسمی 4-فقط به خواستگار رسمی فکر کنید ولاغیر 5-خانواده ها اصرار نداشته باشند که دخترانشون به ترتیب ازدواج کنند. 6-بستن بخت و ...خرافه است چون دست یافتن به علم سحر و جادو و ... به این راحتی نیست که افرادی (اغلب بی سواد یا کم سواد)به این تعداد زیاد مدعی داشتن چنین علم و قدرتی هستند. 7-برای امر ازدواج استخاره نکنیم. 8-(قابل توجه خودم)احترام پدرو مادر در هر شرایطی واجبه، در هر شرایطی.حتی اگر ظالم باشند.امام صادق (ع) میفرمایند اگر کسی نگاه خشم آلود به والدین ظالم خود کندخدا نماز و عبادت او را قبول نمیکند. 9-در توبه همیشه بازه و نباید به این موضوع شک کنیم.باید حواسمان به وسوسه های شیطان بعد از توبه باشه.از مرور خاطرات گناه به شدت بپرهیزیم. 10-بین کار بد و آدم بد به شدت فرق هست و خدا بی نهایت مهربونه و همیشه میشه به سمت اون برگشت ولی باید اون کار بدمون رو کنار بذاریم و به آغوشش برگردیم. حاج آقا امیدوارم حفظ امانت شده باشه اما هر جای نوشتارم ایراد داشت لطفاً خودتون اصلاحش بفرماییین. یه سوال:از صالح کوچولو چه خبر؟(یادداشت یه لحظه... مورخه 10 آبان 88) یا علی.
- [سایر] سلام . من دو ساله ازدواج کردم . من و شوهرم آمادگی بچه رو نداشتیم . اما مادرم و اطرافیان خیلی اصرار دارند که زودتر باردار شوم . انقدر گفتند که من از هفته ی قبل اقدام کردم یعنی به دنبال چکاپ و کارهای پزشکی رفتم برای بارداری موفق و تولد نوزاد سالم . آزمایشات خوب بود فقط کم کاری تیرویید دارم که الان قرص مصرف می کنم تا ماه بعد . در حال حاضر از بچه خوشم میاد ولی از یک چیزهایی می ترسم . مثلا من دور از خانواده ام زندگی می کنم و درس می خوانم و برای آینده ام برنامه ریزی کرده و هدف دارم . فکر می کنم با امدن بچه تا هفت سال اول یعنی تا زمانی که بچه به مدرسه نرفت نمی توانم به اهدافم برسم . هنوز شور و شیطنت های جوانانه در من هست که فکر می کنم با آمدن بچه خاموش میشه . من و شوهرم خیلی اهل مسافرت هستیم ولی فکر می کنیم با امدن بچه جایی نمی تونیم بریم . از طرف دیگر اظطراب شدید دارم و می ترسم در دوران بارداری سقط جنین داشته باشم و یا هرگز باردار نشوم . اگر هم بچه به دنیا اوردم سالم نباشد و خدای ناکرده نقص یاچیزی داشته باشد . در خانواده ی من و شوهرم همچین موردی نبوده ولی من خیلی می ترسم . تمام این تنش و اظطراب ها باهم به سراغم میاد . چه کار کنم ؟
- [سایر] با سلام. بدون حاشیه یه راست میروم سر موضوع: سئوال من مشکل من در انتخاب نهایی بین دانشگاه رفت نو حوزه رفتن است! من پسری 19 ساله هستم که یک سال پشت کنکور ماندم (یعنی دوبار کنکور دادم) ودر نهایت چونکه رشتم ریاضی فیزیک بود تونستم در دانشگاه سراسری ارومیه دوره روزانه در رشته فیزیک نظری قبول بشم وحالا هم حدود یک ماه ونیم است که دارم میرم دانشگاه. ولی یه دو یا سه سالی است که به دلم افتاده که برم حوزه. حالا مطمئن نیستم که این به دل افتادن ناشی از تخیلات لحظه ای است یا نه واقعا خدا میخواد( آخه شنیدم که هرچیزی که ما واقعا دلمون بهش سوق داده میشه ومیخوایم اونو خدا میگه برو طرفش! (این درسته؟))-( یهجورایی مذهبی بودن رو تو طلبه بودن میدونم!!) البته بابام مخالفت میکنه و میگه که شغل خوبی نیست واین برات شغل نمیشه ودر آینده مشکلات خیلی زیادی خواهی داشت ومنزلت اجتماعی نداره وآیندش معلوم نیست ( واگه فردا این نظام یه جوریش شد تو جونت در خطره!) و از این حرفا. این که میگم بابام مخالفه آیا میشه که با وجود ناراضی بودن پدر من باز هم به حوزه برم. البته مادرم کمی بگی نگی راضی هست. آیا این کار کار درستیه؟ولی من احساس خوبی بهش دارم (به حوزه رفتن). ولی بالاخره برا دانشگاهم خیلبی زحمت کشیدم . از طرفی این رشته من در دانشگاه خیلی سخته وبراش در آینده کارش خیلی نداره(البته اونجوری که میگن ، آیا واقعا اینجوریه). حالا شاید این زیاد مهم نباشه وبشه با یه کنکور مجدد دادن این مشکل رو برطرف کرد. ولی مشکل من در اصل قضیه هست. البته من در این مورد حوزه یا دانشگاه با خیلی ها مشاوره کردم وهرکس یه حرفایی گفته و اگه ناراحت نشین باید بگم هرکسی سعی کرده زیاد حوصله نذاره وزود خاتمه ش بده وتموم بشه. ولی اینا نمیدونن که من اینو همینجوری نمیپرسم وپای آینده من درمیونه. البته از مشکلات طلبگی هم درست وغلط خبر کمی دارم . شما ببیندی اینا درسته؟: مثل دور بودن از خانواده( چون ما در یکی از شهرستانهای آذربایجان غربی هستیم واگه خدا بخواد میخواهم از قم قبول بشم)- درسهای زیاد وفشرده- شنیدم که به هر 3نفر یه اتاق 3در 4 میدن. آخه من تو خوابیدن خیلی حساسم واگه کسی شب خروپف کنه یا حرف بزنه تو خواب یا ... اصلا نمیتونم بخوابم. به همین خاطر دیگه تو ارومیه تو خوابگاه نمیمونم وبیرون خودم تنها یه خونه شخصی کوچیک البته با همکاری پدرو مادرم گرفتم واونجا میمونم. خوب میگفتم- مشکلات موندن وتحصیل وازدواج- راستی این ازذواج چجوریه؟- آینده شغلیش چجوریه و مثلا یه طلبه که حدودا 10سال خوند آیا یه انتخاب داره؟ مثلا باید بره وتویه مسجد مثلا پیش نماز بشه؟ یا فقط بره تو یه مسجد سخنران بشه؟ البته من نمیگم که ازین کارا زیاد خوشم نمیاد(البته نمیدونم چرا؟) ولی آیا گرایش دیگه ای هم داره؟- این مورد توجه قرار گرفتن من در پوشیدن لباس روحانیت برا من یه مسئله هست. نمیدونم چرا فکر میکنم که از پوشیدن این لباس کمی خوشم نمیاد. میشه آخوند شد وبا لباس عادی بود؟ وn مشکل دیگه که شاید باشه. ببینید من ازین میترسم که یه روزی به خودم بیام وبه حوزه برم واونجا به من بگن که دیر از خواب پاشدی وسن تو زیاده!. از اون روز میترسم. از اون روز میترسم که خدا بهم بگه که من اینو به دلت انداختم وتو قبول نکردی و... . از اینا میترسم. اصلا وقتی با کسی در این مورد مشورت میکنم ، وقتی که از من میپرسه که آخه هدف اصلیت از حوزه رفتن چیه من واقعا میمونم!! یعنی واقعا اون هدف اصلی ومهم رو نیمدونم چی بگم. میگن واسه چیش میری؟ واسه پولش واسه لباسش واسه ... . واسه چی؟ ولی من جوابی ندارم. یعنی اون عشق روحانیت ور نمیتونم بیان کنم وهمیشه محکوم میوفتم. اوه!. ببخشید خیلی زیاد شد. خلاصه این ریش واین قیچی! شاید این آخرین مشاوره ای باشه که میکنم وبر اساس همین جواب شما تصمیم بگیرم. در آخر ، یا الله!
- [سایر] با سلام خدمت حجت الاسلام مرادی من دانشجوی دانشگاه سراسری زنجان هستم به خاطر حضورتان در دانشگاه زنجان تشکر میکنم ، با وجود اینکه می توانستید به حوزه های علمیه یا صدا و سیما روید ، تا همه به شما احترام بگذارند ، دانشگاه را برای سخنرانی انتخاب کردید جایی که می دانستید عده ای با بی احترامی اشان دل شما را به درد می آورند . اما ایراد ندارد به قول شهید چمران آنان که در راه حق قدم برمیدارند آنقدر تهمت می شنوند،آنقدر تازیانه می خورند که آنگاه که لحظه مرگشان می رسد مانند علی (ع) می گویند : فزت و رب الکعبه آقای مرادی 2 انتقاد از شما داشتم : 1.لطفا در دانشگاههای دیگر که حضور پیدا می کنید به مسئولین دانشگاه تذکر دهید بیش از ظرفیت سالن راه ندهند که این بی نظمی ها به وجود نیاید 2.به نظر من ، که البته شاید اشتباه هم باشد ، دقدقه اصلی ما دانشجویان ، متاسفانه ازدواج نیست بلکه انتخاب دوست دختر و دوست پسر است .دوستی دارم که سال گذشته وقتی وارد دانشگاه شد و با دختری دوست شد از گرفتن دست دختر هم ترس داشت و این کار را از لحاظ شرعی درست نمی دید اما امروز ووو حجت الاسلام مرادی اما مشکل خودم و آن اینکه من در زندگی نعمات زیادی از خدا گرفته ام ، اما در شکر گذاری گهگاهی سست می شوم ، اگر مشکلی داشته باشم نمازم غلیظ تر می شود ، گاهی وقتی مشکل دارم نماز شب هم می خوانم ، اما وقتی مشکلم حل شد ، متاسفانه در عبادتم سست می شوم برای رفع این مشکل چه کاری انجام دهم ؟ با تشکراز شما و تبریک پیشاپیش عید نوروز
- [سایر] با سلام و خسته نباشید یک راست سوالم رو مطرح میکنم. من 5 سال پیش با یه دختری آشنا شدم و بمدت دو سال دوستیمون به صورت ساده ولی مستمری پیش رفت. منظورم از ساده یعنی اینکه خیلی کلمات عاشقانه و ... نداشتیم. ارتباط فیزیکی هم نداشتیم. بعدش موضوع ازدواج پیش اومد و من و اون به همدیگه فکر کردیم.شرایطمون بد نبود برای همین نزدیک 2 سال پیش ما رفتیم خواستگاری این دختر ولی بخاطر مشکلات عدیده (مسایل مالی و حال نامساعد مادر بنده و ...) بجایی نرسیدیم. الان نزدیک 7 ماهه که نادر من بخاطر بیماریش به رحمت خدا رفته و من مشکلاتم بیشتر هم شده. من 4 برادر دارم که همشون ازدواج کردند. و یه خواهر مجرد. پدرمم هم خیلی ساله که به رحمت خدا رفته. الان وضعیت مالی من اونطوری خوب نیست که بخوام پاپیش بزارم. از طرفی کل خانواده مون از لحاظ روحی به هم ریختیم . این رو هم بگم که من و اون دختر بعد از عدم نتیجه توی خواستگاری باز هم ارتباطمون رو ادامه دادیم(خوشبختانه یا متاسفانه). موضوع اینه که از یکی از بهترین دانشگاههای اروپا برای من دعوت نامه اومده که من برم. اما شرایط مالیم اجازه ی این رو نمیده که این خانم رو با خودم ببرم. ضمن انکه راضی کردن خانواده ی من و اون برای اینکه در ابتدا ما در عرض 4 ماه عقد کنیم و به سرعت از ایران خارج بشیم بسیار سخته. و اینکه اگه هم اجازه بدند من خودم میترسم اینکارو بکنم چون من تاحالا خارج از کشور نرفتم و نمیدونم چه در انتظارمه و اینکه چون برای کار نمیرم میترسم از لحاظ مالی کم بیارم. اگه بخاطر این دختر این شانس فوق العاده رو از دست بدم و از طرفی هم نتونم با این دختر خانم ازدواج کنم خیلی بد میشه. ضمن اینکه این خانم خودش خیلی مشتاقه که بیاد اروپا. ضمن اینکه هنوز من به این خانم نگفتم که من تونستم از اروپا پذیرش بگیرم. این خانم منو توی این راه کمکم کرد و تشویقم کرد. از طرفی اگه هم برم و اونو رو اینجا بزارم عذاب وجدان میگیرم. شرایطم سخت شده و نمیدونم تصمیم درست چیه. امیدوارم جوابی بمن بدید که یه جرقه ای توی ذهنم بوجود بیاد که بتونم کاری رو انجام بدم. خیلی خیلی سپاسگزارم
- [سایر] با سلام ما سه تا خواهریم. اولین خاطره ای که از کودکی یادمه دعوای پدر و مادرمه پدرم آدم بداخلاق و زرنگ و در عوض مادرم آدم خوش اخلاق و ساده ای و فامیل هم هستن .پدرم 3بار منو کتک زده و مادرمونم جلوی ما کتک زده هیچ وقت عشق و تو زندگی ندیدم همیشه تو خیالم شوهریرو تصور میکردم که عاشقانه منو بخواد ولی ازدواج موفقیم نداشتم 1 سال و 4 ماه عقد بودم و الان 6 ماهه ازدواج کردم بدون هیچ تحقیقی بله گفتم بعدم فهمیدم تو مجردیش مواد مخدر و زنا هم انجام داده من دختری بودم که آفتاب و مهتاب ندیده بود خیلی سنگین و درس خون و سرکارم میرم خلاصه دوران عقد با هر بدبختی بود تمام شد .خودمم زود عصبانی میشم استرس بعضی وقتا دارم خود ارضایی هم قبلا داشتم الانم دارم با هم اگه دعوا کنیم که اکثرا میکنیم به یکی که قبلا دوسش داشتم ولی فقط تو قلبم بوده فکر میکنم همیشه هم به طلاق فکر میکنم تو دوران عقدم یبار درخواست دادم که با وساطت فامیلاش پس گرفتم خلاصه تو زندگی پدر و مادرم اثلا با هم خوب نبودن و من همیشه شاهد دعواهاشون و تحقیر شدن مادرم و همینطور خودم بودم با بقیه هم خیلی سخت دوست میشم دوست زیادی ندارم سوال من از شما اینه خواهر دومیم تو همون خونواده بزرگ شده اما اون از من آرومتره مثل من سنگین و رنگین نبوده اخلاقشم از من بهتره کمتر نظر میده سکوت و پیشه میکنه این خصوصیاتو داره اما چرا ازدواج موفقی داره ؟همیشه بهش حسودی میکنم من خیلی بحرف پدر و مادرم بودم اما اون نه اهل رفیق بازی و بیرون رفتن و خلاصه تمام حالشو تو مجردیشم کرد الانم میکنه اما من بچه بزرگتر همیشه همه بدبدختیا رو سر من اینم از ازدواجم بعضی وقتا فکر میکنم دیگه دوستش ندارم ازش طلاق بگیرم برم یه گوشه تنها نفس بکشم چکار کنم ؟