با سلام و تشکر از مکاتبۀ شما، ابتدا یاد آور می شویم که یادگیری مسائلی که انسان به آن احتیاج دارد واجب است. انتظار از شما و امثال شما که دارای تحصیلات عالیه هستید این است که نسبت به این امور دقت بیشتری داشته باشید. در این عصر که ارتباط پیشرفت زیادی کرده است، عدم اطلاع از چنین مسائل واجبی شایستۀ جوان مسلمان نیست. طریقۀ غسل جنابت: غسل جنابت به دو روش انجام می شود: اول ترتیبی: در این نوع غسل که بدن به ترتیب شسته می شود، ابتدا با نیت غسل (غسل انواعی دارد که غسل جنابت یک نمونه از آن است، ولی کیفیت انجام همۀ آنها مثل هم است) سر و گردن را به طور کامل بشویید، سپس سمت راست بدن را بشویید. در این قسمت بهتر است تمام ناف و عورت هم شسته شود، ولی آنچه واجب است شستن نصف ناف و عورت است. سپس قسمت چپ بدن را به همان ترتیب بشویید. قابل توجه اینکه کف پا نیز باید شسته شود. برای آن که یقین کنید هر سه قسمت، یعنی سر و گردن، طرف راست و طرف چپ را کاملاً غسل داده اید، باید هر قسمتی را که می‏شویید مقداری از قسمت های دیگر را هم با آن قسمت بشوید. گفتنی است در انجام این غسل و شستن بدن، فرقی نمی کند زیر دوش حمام باشد یا از طرق دیگر شسته شود. دوم ارتماسی: در غسل ارتماسی بدن به یک باره یا به تدریج زیر آب می رود تا به تمام بدن آب برسد.[1] توجه داشته باشید همان طور که در توضیح المسائل مراجع عظام تقلید آمده است، اگر کسی عمداً یا از روی فراموشی یا به واسطه ندانستن مسئله به این ترتیب عمل نکند غسل او باطل است.[2] ‏ و اگر غسل تان در این مدت باطل بوده نمازهایی که خوانده اید یا روزه هایی که گرفته اید نیز باطل می باشد که باید قضای آن را به جا آورید. و برای همۀ غسل هایی که انجام نداده اید، انجام یک غسل کافی است.[3] [1] با استفاده از توضیح المسائل (المحشی للإمام الخمینی)، ج‏1، ص 215 تا 220. [2] همان،ص 215. [3] همان،ص232.
پسری 21 ساله هستم. الان حدود 6 سال از بلوغم می گذرد و هنوز بلد نیستم غسل جنابت کنم. خواهش می کنم به من یاد دهید خیلی نیاز دارم. از روی رساله هم خواندم ولی چیزی نفهمیدم. اگر می شود دقیق برایم بگویید باید چه کار بکنم؟
با سلام و تشکر از مکاتبۀ شما، ابتدا یاد آور می شویم که یادگیری مسائلی که انسان به آن احتیاج دارد واجب است. انتظار از شما و امثال شما که دارای تحصیلات عالیه هستید این است که نسبت به این امور دقت بیشتری داشته باشید. در این عصر که ارتباط پیشرفت زیادی کرده است، عدم اطلاع از چنین مسائل واجبی شایستۀ جوان مسلمان نیست. طریقۀ غسل جنابت: غسل جنابت به دو روش انجام می شود: اول ترتیبی: در این نوع غسل که بدن به ترتیب شسته می شود، ابتدا با نیت غسل (غسل انواعی دارد که غسل جنابت یک نمونه از آن است، ولی کیفیت انجام همۀ آنها مثل هم است) سر و گردن را به طور کامل بشویید، سپس سمت راست بدن را بشویید. در این قسمت بهتر است تمام ناف و عورت هم شسته شود، ولی آنچه واجب است شستن نصف ناف و عورت است. سپس قسمت چپ بدن را به همان ترتیب بشویید. قابل توجه اینکه کف پا نیز باید شسته شود. برای آن که یقین کنید هر سه قسمت، یعنی سر و گردن، طرف راست و طرف چپ را کاملاً غسل داده اید، باید هر قسمتی را که میشویید مقداری از قسمت های دیگر را هم با آن قسمت بشوید. گفتنی است در انجام این غسل و شستن بدن، فرقی نمی کند زیر دوش حمام باشد یا از طرق دیگر شسته شود. دوم ارتماسی: در غسل ارتماسی بدن به یک باره یا به تدریج زیر آب می رود تا به تمام بدن آب برسد.[1] توجه داشته باشید همان طور که در توضیح المسائل مراجع عظام تقلید آمده است، اگر کسی عمداً یا از روی فراموشی یا به واسطه ندانستن مسئله به این ترتیب عمل نکند غسل او باطل است.[2] و اگر غسل تان در این مدت باطل بوده نمازهایی که خوانده اید یا روزه هایی که گرفته اید نیز باطل می باشد که باید قضای آن را به جا آورید. و برای همۀ غسل هایی که انجام نداده اید، انجام یک غسل کافی است.[3] [1] با استفاده از توضیح المسائل (المحشی للإمام الخمینی)، ج1، ص 215 تا 220. [2] همان،ص 215. [3] همان،ص232.
- [سایر] سلام و خسته نباشید من پسری 21 ساله هستم که متاسفانه در سن 6 سالگی پدرم را از دست دادم. در خانواده ای زندگی کردم مدام بین آنها دعوا بوده و من چون فرزند کوچک بودم همه اینها را شاهد و زجر کشیدم. متاسافه در این سال ها دچار مشکلاتی از لحاظ روانی شده ام. در محل کار که هستم در بعضی مواقع حالم خوب است ولی پیش میاد که استرس بدی روی من غلبه می کنه. نا خودآگاه احساس لرز بهم دست میده. دست هام و کف پاهام احساس سردی و عرق دارن. احساس باد معده و دل پیچه و اسهال کل بدن من رو فرا میگیره. با این شرکت خیلی وقت است که کار می کنم ولی هنوز این مشکلات و استرس رو دارم. بعد توی جمع هم بعضی وقتها می خوام صحبت کنیم و با بچه ها گپ و گفت داریم اینجوری میشم. در ضمن خیلی عصبانی ام و کوچکترین صداها مثلا صدای دهان کسی رو بشنوم عصبانی میشم جوری که دوست دارم شدیدا باهاش برخورد کنم. مثلا شدیدا از برادرم متنفرم و اگر صدایی ازش در بیاد دوست دارم بهش حمله ور بشم. متاسافنه اینجوری شدم , البته این رو توی خانواده بیشتره , یعنی توی خیابان به مردم اینجوری نیستم. دوست دارم بیشتر توی محیط ساکت بشینم فکر کنم و داخل دستشویی پیش میاد که به خودم میام میبینم 1 ربع فقط فکر کردم. متاسفانه کار من با روانشناسی و گفتاردرمانی حل نمیشه. باید دارو مصرف کنم. اگر میشه من رو راهنمایی کنید. ممنون
- [سایر] با سلام و خسته نباشید بنده به مدت 6 سال است با یک مرد فوق العاده بچه ننه ازدواج کرده ام این آقا پدر ندارندو سه خواهر دارند که وابستگی بی نمک و غیر قابل تحملی بین این اعضا حکم فرما است من در این 6 سال واقعا پیر شده ام این روابط واین وابستگی یبیش از حد بخصوص بین همسرم و مادرش برایم واقعا زجر آور است و مرا تاحدودی افسرده کرد ه مادر شوهرم فوق العاده چرب زبان است البته بیسواد است ولی مرا واقعا کلافه کرده از افراد زیادی مشاوره گرفتم همه می گویند باید رابطه ام را با خانواده شوهرم بیش ازاندازه گرم و صمیمی کنم تابتوانم در سالهای بعد به اهدافم که معمولی شدن این روابط است برسم ولی من قادر به این کار نیستم بارها امتحان کرده ام ولی بعد از یک مدت خسته میشوم و نمی توانم ادمه بدهم همسرم همیشه طرفدار خانواده اش است بدون استثنا در همه شرایط بطور خلاصه شوهر من هم وابستگی شدید دارد هم از خانواده من به شدا بدش می اید من هم خودم پدرم فوت شده و نزد پدر بزرگ و مادر بزرگم بزرگ شده ام مادرم هم ازدواج مجدد کرده شوهرم از مادرم که ازدواج کرده متنفر است و می گوید یاباید با مادرم یا با مادر بزرگم ارتباط داشته باشم کلا آدم سختگیری هم هست من رابطه ام را با همه دوستانم قطع کرده ام خوشبختانه کارمند هستم و به این بهانه می توانم بیرون بروم و 4تا ادم ببینم خدا می داند اگر شاغل نبودم چگونه زندانی ام میکرد اومعتقد است در مورد خانواده اش همانندیک پدر و برای مادرش همانند همسر وظیفه دارد و تمام کارهایشان از ریزو در شت با همسرم است دیگر از این زندگی خسته ام توان مقابله و تحمل هم ندارم م یخواستم نظر شما را در مورد جداییام از این آقا بپرسم چون در آن صورن میتوانم آزاد زندگی کنم می توانم مادر بزرگ پیرم را که یک عکر زحمتم را کشیده یک بار به دکتر ببرم می توانم با خانواده ام برای تفریح شام ببریم بیرون می توانم مامانم را ببینم میتوانم آرامش اعصاب داشته باشم و... مشاوره هم رفتیم ولی فایده نداشته الان واقعا درمانده هستم خانواده ام میگویند تاجوان هستی به فکر خودت باش و بقیه عمرت را تلف نکن واقعا هم در این 6 سال آب خوش از گلویم پایین نرفته است خواهش می کنم مرا راهنمایی کنید آیا جدایی بااین شرایط برایم بهتر نیست درضمن اعصابم خیلی ضعیف شده برسر کوچکترین موضوعی ناراحت می شوم تنها دلخوشیهایم سر کار آمدن و شستن و رفتن و خوردن و... هستند بطور کلی همسر من وابسته ،بددل ، سختگیر است و در صورت عصبانیت همه وسایل را میشکند ایا جدایی برایم بهتر نیست ؟
- [سایر] با عرض سلام خدمت آقای مرادی. اعیاد رو بهتون تبریک می گم ... خواهشاً حرفامو تو سایت نذارین... متشکرم. من یه دختر 21 ساله ام خلاصه می گم: حدود یک سال و نیم که با پسری آشنا شدم که علتش هم مشکلی بود که ایشون داشتن. توی این مدت 7 یا 8 باری توی محل کار ایشون خیلی معمولی همدیگرو دیدیم ... ,... خواهر بزرگتر دارم که مجردن و هر دفعه به بهانه های مختلف خواستگاراشونو رد می کنن و الان هم که سن شون بالا رفته احتمال اومدن خواستگار به صفر نزدیک شده و متأسفانه مامانم ممی گن تا اونا ازدواج نکنن من هم نباید ازدواج کنم و اگر کسی هم پیشنهادی برای من به مامانم میده به همین بهانه رد می کنن. تا به حال چند بار با ایشون حرف زدم اما جز بی آبرویی نیتجه ای برام نداشته حالا سؤالام اینه : 1) من چه طوری می تونم نفسمو قوی تر کنم یا احساساتم رو زیر پا بذارم، چون نه می تونم این آقا رو فراموش کنم و نه باهاشون زندگی کنم .یه راهی پیشنهاد کنین .خواهش می کنم. 2) وقتی فکر می کنم برای هر نگاه یا حرف باایشون باید اون دنیا عذاب بکشم نه می تونم آرزوی مرگ کنم و نه تحمل این جوری زندگی کردن رو دارم . راهنماییم کنین. بیشتر دوست دارم بدونم اون دنیا چه بلایی سرم می یاد؟ 3) فکر می کنم به خاطر گناهی که کردم تو زندگی آیندم شکست می خورم و همه می گن ازدواج بعد این رابطه ها نتیجه ای ندارهبه خاطر بی اعتمادی دو طرف این درسته؟ 4) من با خانوادم چی کار کنم؟ ببخشید که طولانی شد فقط خواهش می کنم مفصل جوب بدین البته می دونم حجم کاری تون خیلی زیاده اما... بازم یه دنیا ممنونم حالا که با شما حرف زدم فکر می کنم سبک شدم . بی صبرانه منتظر جوابم. خدا نگه دار
- [سایر] سلام خسته نباشید من دختری هستم 26 ساله ساکن قم . من از سال 1386 در یه شرکت مشغول به کار هستم من در محیط کارم خیلی اعتماد بنفس خوبی دارم برخوردم با مشتری خوب است و کاملا رییسم از من راضی هست من دانشجوی رشته نرم افزار کاردانی هستم ترم آخر هستم من مشکلی دارم این است که از پای تخته رفتن و ارائه دادن خیلی میترسم شده خیلی اطلاعات داشته ام کاملا بلد بودم ولی بخاطر اضطراب ترس نرفته ام بارها شده رفته ام ولی تمام وجودم می لرزد و بچه ها و دوستانم کاملا لرزش من را حس می کنند دست و پایم کاملا می لرزد و رنگم می پرد با این که در محیط بیرون کار کرده ام ولی باز این رفتارها از هم سر میزند ممنون میشم کمکم کنید من بچه اخر یه خونواده 6 نفره هستم البته با پدر ومادر یعنی 4تا بچه هستیم مجرد هستم خواهش می کنم راهنمایی کنید از این اوضاع خسته شدم . من از نظر درسی عالی هستم فقط همین مشکل را دارم هرترم معدلم 17 به بالا هست .
- [سایر] با سلام نمی دانم این قسمت را برای مشکل خودم درست انتخاب کردم یا خیر. من متولد سال 65 و دانشجوی دکترا هستم که تقریبا کارهای بورسیه هیئت علمی ام درست شده. از این جهت این موضوع رو میگم که تصور نکنید زندگی بی هدفی داشتم.در سال 85 با پسری دوست شدم و دوستی ما یکسال طول کشید و بعد به دلایلی توسط خود من تمام شد و من بعد از ایشون دیگر دوست پسر نداشتم. در یکسال دوستی ما از اینکه ایشون به من به شدت علاقه مند بودن مطمئن هستم.الان تقریبا 8 سال که از تمام شدن دوستی ما می گذره اما علاقه من هر روز از قبل بیشتر میشه هیچ فرد دیگری رو نمیتونم توی زندگیم قبول کنم. همه افراد رو با این اقا مقایسه میکنم. تمام راهایی که ممکن بود فراموش کنم رو امتحان کردم شماره تلفن رو پاک کردم،صفحات اجتماعیم رو پاک کردم. اما باز هم فایده ای نداشت. در حال حاضر سالی چندبار همدیگرو میبینیم و هر بار هم با هم به شدت سر هر موضوعی دعوامون میشه. نمی خوام بهم بگید دوستی با نامحرم از اول اشتباه بوده و اینکه بسپارید به دست خدا. این حرف ها رو خیلی مشاورها بهم گفتن اما باز هم من نتونستم ایشون رو فراموش کنم.قبلا فکر میکردم شاید اینقدر که ذهنم درگیر این فرد هست برای او هم همین حس وجود داره اما الان به این موضوع هم شک کردم میگم نکنه تمام این سال ها اشتباه کردم. خانم ابوالحسنی من دو راه جلوی خودم میبینم یکی فراموش کردن کامل و بی تفاوت شدن هست و دیگری باز گرداندن رابطه و ازدواج با ایشون. من هیچ کدوم از دو کار رو بلد نیستم و نیاز دارم یکی بهم یاد بده مثلا بگه کدوم یک از دو حالت رو انتخاب کن و مرحله به مرحله برای رسیدن به هدف اقدام کن. این موضوع به شدت داره من رو اذیت میکنه و میدونم هرچی سنم بالاتر بره بدتر پس باید زودتر جلوش رو بگیرم. نمیخوام تمام زندگی حسرت بخورم. اگر ازدواج کنه دیگه نمی تونم قد راست کنم.من به بچه های مردم درس میدم باید بتونم اول به خودم خیلی چیزها رو یاد بدم. در ضمن باید بگم من ادم زبان داری نیستم.لطفا مرا راهنمایی کنید. یک دنیا ممنون شما میشوم
- [سایر] سلام آقا شهاب ممنون که پیام مرا دریافت کردید. آقا شهاب من پسری 17 ساله هستم که بعد از دو ماه وارد 18 سالگی میشوم من یک سال پیش حدود یک ماه مانده به عید دختری را دیدم که در کوچه ی ما زندگی میکنند و من شدیدا به او علاقه مند شدم دست خودم نبود نمی توانستم از او دست بکشم و همین طور او هم مرا دوست داشت چون هر بار که مرا میدید نگاهم می کرد البته اقا شهاب من سخنان شما رو شنیدم که می گفتید وقتی دو نفر یکدیگر را می بینند در توهم عشق اند ولی من معتقدم که بعضی حرفها را نمی شود در قالب کامات گفت علاو ه بر این حالا یکسال از این قضیه می گذرد وباز هم وقتی رو به رو می شویم نگاهم می کند.اقا شهاب من نمیتوانستم با او صحبت کنم تا اینکه بعد از گذشت 10 ماه توانسستم بر خود مسلط شوم وبرای مدت کوتاهی با او صحبت کنم که فهمیدم او هم مرا دوست دارد چون که فهمید من هستم قط نکرد و به من گوش میداد و در بیرون از خانه هم مرا نگاه می کرد. اقا شهاب من خیلی فکر کردم دیدم که خانواده ی انها هم شبیه ما است از نظر مالی و.... و دوستانم می گویند از نظر قیافه هم شبیه من است خوب اقا شهاب مشکل اصلی این جا است که او یکسال از من بزرگتر است و من نمی دانم چه کار کنم وبعد از گذشت یک سال وقتی فکر می کنم که رهایش کنم دیوانه میشوم و برای چند روز از حال خدم خارج می شوم و وقتی می گویم که با او ازدواج کنم می ترسم که زود پیر شود و بمیرد و من بیچاره شوم نمی دانم چه کار کنم ولی با این حال او را خیلی دوست دارم و می خواهم با او ازدواج کنم . با خود می گویم که دیگران دختر کوچکتر از خود می گیرند و حال غریب و ناراحت کننده ای به من دست می دهد از شما می خواهم که در بارهی سن ازدواج برایم بگویید و راهنماییم کنید و بگویید من با او خوشبخت می شوم یا نه می خواهم یک دلیل قانع کننده برایم بگوییدو در عشقم شک نکنیدو اقا شهاب اگر سخنانی که می خواهید بگویید که شاید برای سن من زود و خطرناک باشد بگویید من ظرفیتش را دارم فقط خواهش می کنم راهنماییم کنید دیوانه می شوم و بدانید که نمی توانم از او دست بکشم.ممنون بی صبرانه منتظرم البته ببخشید لطفا خلاصه نگویید بیشتر توضیح دهید.
- [سایر] سلام آقای مرادی با این همه مشغله واقعا به شما خسته نباشید می گویم . این بار دوم است که برایتان پیام می گذارم . شما که خواستگاری دختر از پسر را هرزگی نمی دانید پس چراپیام مراجواب نمی دهید ؟ باور کنید خیلی به راهنمایی شما نیاز دارم . غیر از شما کسی را ندارم که با او مشورت کنم . می ترسم زمان بگذرد و من کار اشتباهی انجام دهم . خواهش می کنم به پیام قبلی من که در آن وضعیتم را تقریبا کامل توضیح داده ام پاسخ دهید . پیشاپیش از شما متشکرم . در پناه حق سلامت و پیروز باشید . ============================= سلام آقای مرادی شب و روزتون به خیر . من دختری 24 ساله و لیسانس هستم . یک سالی میشه که به پسری علاقه مند شدم ولی اون خودش نمی دونه . ما با هم فامیل دور هستیم . از خانوادش شناخت کامل دارم . هم سطح هم هستیم . با بعضی از خصوصیات اخلاقیش آشنا هستم ولی دلم میخواد بیشتر باهاش آشنا بشم ببینم همونی که فکر میکنم هست یا نه .جناب سروان رو هم چندین بار خوندم . در ضمن اون یک سال از من کوچیکتره و الان داره تهران فوق لیسانس می خونه .من شیراز هستم. چون کتابهای روان شناسی میخونم یه جورایی حس می کنم که از جنس هم هستیم . به نظر شما من چیکار کنم؟ آیا این درسته که به یکی از دوستام بگم که تلفنی راجع به من باهاش حرف بزنه و موضوع رو بهش بگه ؟میشه لطفا حتما منو راهنمایی کنید . بدجوری سر دوراهی موندم .
- [سایر] سلام.خسته نباشین. من چند روز پیش به طور اتفاقی به مدت 10 دقیقه برنامه شما را دیدم و خوشم اومد. نمیدونم سیستم برنامتون چطوره.اما راجع به رابطم سوالی ازتون داشتم.ممنون میشم اگر در ایمیلم بهم پاسخ بدین. با یک پسری دوست هستم به مدت تقریبا 2 سال.من 24 ساله و اون 23 سالشه. از بچگی سختی کشیده.در سن 2 سالگی مادر و پدرش از هم جدا شدند.و بعد ها پیش نامادری و بعد پیش فامیل زندگی میکرده. من تجربه سکس تا به حال نداشتم.اما به دلیل علاقه ای که توی ماه های اول دوستی برام اتفاق افتاد سکس را تجربه کردم. و الان این آقا خونه مستقل خودش رو داره و تقریبا زندگی خوبی داره. ما در طی این مدت هر روز همدیگرو میدیدیم یعنی این مساله ای بود که ایشون میخواستن که ما دوست فابریکی باشیم.تقریبا از اول دوستی ایشون زود رنج بودن.سر هر مساله ای ناراحت میشدن و برای من به عنوان یک دختر خیلی سخت بود که بخام از دلش در بیارم.تا یک سال اول آشتیه بعد از قهر شیرین بود اما بعد از مدتی دیگه کار من سخت شد.و هر دفعه که ناراحتی پیش میومد حرف تموم کردن دوستی زده میشد. تنها مشکلمون توی دوستی همین مساله بود و اینکه انقدر این قعر و سرسنگین بودن رو ادامه میداد تا سرد میشدیم. الان که یه مدتیه از دوستی گذشته نسبت به من سرد شده ولی من همچنان دوسش دارمو ناراحتیش برام زجر آوره و چطور میشه فهمید پسری سر سکس با شما دوسته؟ و در ضمن ناز کشیدن دختر رو بلد نیست .میخوام طوری رفتار کنم که هم علاقش بیشتر بشه هم اهمیت و خیلی مسائل دیگه شایذ اون سیاست رو بلد نیستم... قبلا نسبت به خرج کردن و شام بیرون رفتن خیلی آدم دست و دل بازی بود.اما الان اگر بگم بریم جای خوب غذا بخوریم بهم میگه پر توقعی و مثلا تخم مرغ تو یخچال هست بخور. یا معمولا بعد از دانشگاه که میاد دنبالم بهم میگه قبلش یه چیزی بخور که من مجبور نباشم چیزی بخرم. در صورتی که پول داره و در ضمن همیشه در حال خریدن لباس و این جور چیزا برای خودشه خانم دکتر الان 2و3 روزه دوستی رو سر این قضیه با هام تموم کرده و من واقعا طاقت ندارم . در ضمن همیشه منتظره که من برگردم.البته پند دفعه ای شده که اون برگشته بعد 2 هفته. آدم مغروریه. نمیدونم زمان ناراحتی چه طور باهاش رفتارکنم و چه کار کنم که رابطه گرمتر بشه و حتی نسبت به غذا خریدن اصلا چیزی بگم یا نه؟ ممنون میشم.
- [سایر] سلام فوری لطفا 27ساله کارشناس گرافیک شاغل خواستگاری 30 ساله ترم آخر کارشناسی ارشدوشاغل در بخش پژوهشی دانشگاه دارم(توسط یکی از آشنایان معرفی شده) 2مرتبه باهم ملاقات داشتیم .بار اول از ظاهرش اصلا خوشم نیامد و شرایط باعث شد که برای باردوم ملاقات کنیم . باردوم متوجه شدم که ظاهرش را می توانم بپزیرم. اماااااااااااااااااااااااا چیز های دیگری دیدم که نمی دانم جزئی از شخصیتش است یا شرایط ایجاب می کند 1.عمدا یک cd خریدم برای دیدن عکس العمل حتی تعارف به حساب کردن هم نکرد(توضیح:من احتیاج مالی ندارم ولی مرد خسیس را دوست ندارم) آیا خسیس است یا در این مرحله لزومی برای این کار ندیده؟ 2.خیلی سوال میکند. فضول و بد دل یا مداخله گر است یا کنجکاو برای انتخاب؟ 3.از خودش تعریف می کند نمی دانم خودشیفته است یا احساس حقارت دارد یا می خواهد برای جلب نظرم خودش را خیلی خوب جلوه دهد؟ 4.اسرار به ادامه تحصیلم دارد نمی فهمم چرا؟ من موافقم که درس بخوانم ولی کلا با مجبور بودن در تمام موارد مسئله دارم 3.تا کمی بعد از غروب با هم صحبت می کردیم فقط تا قسمتی از راه همراهیم کرد . مرد مسئولی نیست که یه خانم رانرسوند یا در این مرحله لزومی ندید.(البته وسیله ندارد ولی حداقل می توانست برایم تاکسی بگیرد) 4. جلسه اول گفت برای مقطع دکترا برای چند سال برنامه زندگی در کشور دیگری را دارد. جلسه دوم من اعلام کردم نمی توانم کردم گفت خیلی هم جدی نبوده از کجا بفهم بدها مجبورم نمی کند. 5.حرفی زد که من در جواب گفتم با این حرف شما مخالفم سعی در ترجمه حرفش و این که من اشتباه می کنم برآمد قبل از اینکه من منظورم را بیان کنم بعد که گفتم پذیزفت ولی شک کردم که مبادا اهل جبهه گرفتن باشد یا روراست بگم نمیخوا رو بده. 6.در کل آدم عاطفی زود رنج حساس با توقع حمایت همه جانبه دارم.برام مهم که احساس کنم یه مرد ازم حمایت میکنه.احساس امنیت از کجا بفهمم این آقا این شخصیت رو داره یا نه از اون دسته مرد هایی که با خود رای یا بی مهره یا بد اخلاقه و یا در گیر کار و درس یا چیز های دیگه مثل بد دلی یا خساست متقابلا اهل محبت کردن و احترام گذاشتن هستم.ولی در کل اسیر نیستم حالا اسرارمی خوان با خانواده بیان می گن خانواده براشون مهمه که اگه راست بگن یه امتیاز مثبت داره من هم موافقم چون خانواده برام اهمیت دارن ولی سر انتخاب این آقا یک دنیا شاید دارم. گرفتاری های شما را درک می کنم ولی خیلی به کمکتون نیاز دارم خواهش می کنم راهنماییم کنید . ممنون از لطفتون و به شدت التماس دعا
- [سایر] با سلام خدمت اقای مرادی. ممنون که تا حالا به هیچ سوالم جواب ندادین.درسته بازم اعتقاد دارم که شما اصلا مجبور به جواب دادن نیستید ولی با دیدن پاسخ های شما به افراد دیگه کمی حسودیم می شه. واقعا کشور ما به افرادی مثل شما واقعا نیاز داره این رو از ته دل می گم. کاش همه روحانیون مثل شما باشند. من با اجازه شما سوالم رو مطرح می کنم و این بار دیگه منتظر جواب هستم. سوال: کاملا خصوصی: من پسری 22 ساله هستم دانشجوی سال 3 کامپیوتر.مدتی پیش دوستام فقط برای شوخی و سرگرمی یکی از دختر ها رو برام نشون کردند. البته همین طوری. و من هیچ احساسی نسبت به این دختر خانم نداشتم. تا اینکه یواش یواش حس کردم یه احساسی نسبت به این دختر خانم پیدا کردم. نمی دونم اسمش چی هست ولی فکر کنم همون دوست داشتن باشه. ولی چون من از یک خانواده ی مذهبی هستم از این جور احساس ها تقریبا می ترسم. از طرفی بعد از مدتی دیگه اون احساس رو نسبت به اون دختر نداشتم البته بود ولی کمتر شد. چون چند تا از هم کلاسی ها هم در فکر اون دختر بودند.و من ناراحت شدم.البته از خودم.یعنی چطور ممکنه همه به اون دختر علاقه مند بشن و عشق همشون پاک باشه.البته مطمئن هستم عشق خودم پاک بوده.آقای مرادی ما 2 جور وصلت داریم. یکی اینکه به مادر می گیم بره و برامون یکی رو پیدا کنه و یا اینکه خودمون عاشق یه دختر می شیم.هر کدوم از این روش ها ضرر و سود خودشون رو دارند.من با روش اول بیشتر مخالف هستم که مادر بره پیدا کنه چون در این روش فکر می کنم اصلا بین دختر و پسر اون رابطه ی خوب و عاشقانه نباشه. از طرفی هم می دونم که عاشق شدن هم اشکال داره. چون عقلی در کار نیست.حالا موندم که چی کار کنم.آیا در مورد اون دختر خانم تحقیق کنم یا نه؟ آیا هنوز باید صبر کنم؟ همچنین خواهش دارم در مورد راه های بهتر شناختن همسر آینده رو در برنامه مردم ایران سلام مطرح کنین همه می گن باید خوب تحقیق کنیم اما هیچ کس نمی گه چطور؟ با چه روش های ؟ خواهش می کنم این دفعه جواب من رو بدین. ممنون می شم. خداحافظ