انفاق از (نَفَق) (بر وزن فَرَس) و (نفاق) (بفتح- ن) به معنای خروج یا تمام شدن است. در لغت آمده: نفقت الدّابَّة نفوقا: مات و خرج روحها)؛ یعنی چهارپا مرد و روح از بدنش خارج شد. راغب می گوید: (نفق الشّیء: مضی و نفد)؛ یعنی شیء رفت و تمام شد. در صحاح می گوید: (نفق الزّاد نفقا: نفد) توشه تمام شد. زمخشری از یعقوب نقل کرده است: (نفد الشّیء و نفق واحد) یعنی هر دو به یک معنا است. در مجمع ذیل آیه: "نَفَقاً فِی الْأَرْضِ"[1] فرمود: اصل نفق به معنای خروج است. و در ذیل آیه 3 بقره فرمود: انفاق اخراج مال است (انفق ماله) مال خویش را از ملکش خارج کرد. بنابر این، انفاق را از آن انفاق می گویند که شخص مال را بدان وسیله از دستش خارج می کند و یا فانی می نماید.[2] این پرسش پاسخ تفصیلی ندارد. [1] . انعام، 35. [2] . به نقل از: قرشی، سید علی اکبر، قاموس قرآن، ج 7، ص 97، واژه "نفق".
انفاق از (نَفَق) (بر وزن فَرَس) و (نفاق) (بفتح- ن) به معنای خروج یا تمام شدن است. در لغت آمده: نفقت الدّابَّة نفوقا: مات و خرج روحها)؛ یعنی چهارپا مرد و روح از بدنش خارج شد. راغب می گوید: (نفق الشّیء: مضی و نفد)؛ یعنی شیء رفت و تمام شد. در صحاح می گوید: (نفق الزّاد نفقا: نفد) توشه تمام شد. زمخشری از یعقوب نقل کرده است: (نفد الشّیء و نفق واحد) یعنی هر دو به یک معنا است. در مجمع ذیل آیه: "نَفَقاً فِی الْأَرْضِ"[1] فرمود: اصل نفق به معنای خروج است. و در ذیل آیه 3 بقره فرمود: انفاق اخراج مال است (انفق ماله) مال خویش را از ملکش خارج کرد. بنابر این، انفاق را از آن انفاق می گویند که شخص مال را بدان وسیله از دستش خارج می کند و یا فانی می نماید.[2] این پرسش پاسخ تفصیلی ندارد.
[1] . انعام، 35. [2] . به نقل از: قرشی، سید علی اکبر، قاموس قرآن، ج 7، ص 97، واژه "نفق".
- [سایر] چرا به «انفاق» انفاق می گویند؟
- [سایر] چرا به «انفاق» انفاق می گویند؟
- [سایر] چرا به «انفاق» انفاق می گویند؟
- [سایر] فلسفه انفاق به فقیران چیست؟
- [سایر] فلسفه انفاق به فقیران چیست؟
- [سایر] نماز و انفاق از دیدگاه منافقان چگونه است؟
- [آیت الله مکارم شیرازی] در آیات و روایات آمده که در انفاق، نه زیاده روی کنید و نه تفریط. امّا از کجا بفهمیم حدّ زیاده روی چیست؟ مثلاً چه مقدار انفاق مطلوب است و چه حدّی هست که بیش از آن مصداق افراط و اسراف در انفاق می شود؟
- [سایر] به فرض به انحراف کشیده نشدن می توان ازدواج نکرد چون از هر کس می پرسم ازدواج را مایه دردسر می داند به نظر من انفاق به فقرا و پدر و مادر، بهتر از انفاق به زن و فرزند است.
- [سایر] سلام. اگر در قرآن گفته شده (ولا تبسطها کل البسط) و امام در تفسیر آن فرموده یعنی به کلی آنرا مگشا و از هرچه داری انفاق نکن، چرا امام حسن(ع) چند بار کل زندگی خود را انفاق فرمود؟
- [سایر] چرا در برخی کلمات مانند "اَنْفِقُوا" به معنای "انفاق کنید"، اگر بجای کسره، فتح بیاوریم، معنای آن تفاوت میکند و میشود: "انفاق کردند"؟
- [آیت الله مظاهری] اقسامی که برای عاق پدر و مادر گفته شد تماماً در قطع رحم نیز میآید، بنابراین انفاق بر آنها اگر فقیر باشند لازم است اگرچه آنان واجبالنّفقه نیستند، ولی ترک انفاق در صورت قدرت و فقر آنان، قطع رحم محسوب میشود، چنانکه تضییع حقّ آنها و بردن آبروی آنان و تندی و پرخاشگری با آنها قطع رحم است، علاوه بر اینکه گناه حقّالنّاس و اهانت به دیگران را نیز دارد.
- [آیت الله مظاهری] اگر اموالی را از راه احتکار بهدست آورد، گرچه مالک میشود و اگر توبه از آن گناه نمود قبول میشود، ولی مسلمان واقعی آنچه را از این راه قبیح بهدست آورده، انفاق میکند و بهتر از آن این است که به حکومت اسلامی بدهد.
- [آیت الله بهجت] زنی که شوهرش مخارج او را نمیدهد، چنانچه نانخور دیگری باشد، فطرهاش بر او واجب است، و اگر نانخور دیگری نیست، در صورتی که فقیر نباشد، باید فطره خود را بدهد، و اگر از روی شدت احتیاج شوهر، زن به او انفاق میکند، فطره او نیز بر زن واجب است، ولی اگر شوهر با همین سختی فطره زن را بدهد ساقط شدن فطره از گردن زن خالی از وجه نیست.
- [آیت الله اردبیلی] زکات از واجبات بزرگ الهی است که در قرآن و روایات در کنار نماز و اعتقاد به آخرت قرار گرفته است و هدف از آن تأمین اجتماعی، تعدیل ثروت، تأمین زندگی فقرا، ایجاد تسهیلات و منافع عمومی و دینی و جذب غیر مسلمانان به اسلام است و یقینا اگر ثروتمندان زکات اموال خویش را بپردازند، فقر از جامعه اسلامی رخت برمیبندد. امام صادق علیهالسلام میفرماید: (همانا خداوند عزّوجلّ در اموال ثروتمندان برای فقرا به اندازه کفایت آنان واجب فرموده است و اگر میدانست آن مقدار کفایت نمیکند، هر آینه بر آن میافزود. آنچه بر سر فقرا آمده است به سبب کاستی الهی نیست، بلکه به علّت منع حقوق آنان از سوی کسانی است که حقوق فقرا را ادا نمیکنند و به درستی اگر مردم حقوق مستمندان را ادا میکردند، آنان در رفاه زندگی میکردند.)(1) با برچیده شدن فقر از جامعه، امنیت اجتماعی نیز حاکم میگردد؛ علی علیهالسلام میفرماید: (اموال خویش را با زکات پاسداری کنید.)(2) پرداختن زکات موجب رهایی از عذاب الهی(3) و حافظ جان و مال است و خداوند عزّوجلّ میفرماید: (هر آنچه را در راه خداوند انفاق میکنید خداوند به شما باز میگرداند و او بهترین روزی دهندگان است.)(4) نماز با پرداختن زکات است که به ثمر مینشیند چنانکه در روایت آمده است: (آن کسی که نماز به پایدارد و زکات نپردازد =============================================================================== 1 وسائل الشیعة، چاپ آل البیت، باب 1 از (أبواب ما تجب فیه الزکاة)،ح2،ج9،ص10. 2 نهج البلاغه، صبحی صالح، حکمت 146. 3 (آنان را که طلا و نقره گنجینه میکنند و آن را در راه خداوند انفاق نمیکنند، به عذاب دردناک بشارت ده.)، توبه(9):34. 4 سبأ(34):39. گویا نماز نخوانده است.)(1)
- [آیت الله سیستانی] حج : زیارت کردن خانه خدا و انجام اعمالی است که دستور دادهاند در آنجا بجا آورده شود . و در تمام عمر بر کسی که این شرایط را دارا باشد ، یک مرتبه واجب میشود : اول : آنکه بالغ باشد . دوم : آنکه عاقل و آزاد باشد . سوم : بواسطه رفتن به حج مجبور نشود که کار حرامی را که ترک آن از حج مهمتر است انجام دهد ، یا عمل واجبی را که از حج مهمتر است ترک نماید ، ولی اگر در این حال به حج برود گر چه گناه کرده اما حجش صحیح است . چهارم : آنکه مستطیع باشد ، و مستطیع بودن به چند چیزاست : اول : آنکه توشه راه و همچنین مرکب سواری در صورت احتیاج به آن یا مالی که بتواند با آن مال آنها را تهیه کند ، داشته باشد . دوم : سلامت مزاج و توانائی آن را داشته باشد که بدون مشقت زیاد بتواند مکه رود ، و حج را بجا آورد . و این شرط در وجوب مباشرت حج معتبر است و کسی که توانایی مالی دارد ولی قدرت بدنی مباشرت ندارد یا مباشرت برای او حرجی است و امید بهبودی ندارد باید نایب بگیرد . سوم : در راه مانعی از رفتن نباشد ، و اگر راه بسته باشد یا انسان بترسد که در راه جان یا عرض او از بین برود یا مال او را ببرند ، حج بر او واجب نیست . ولی اگر از راه دیگری بتواند برود اگر چه دورتر باشد ، باید از آن راه برود ، مگر آنکه آن راه آنقدر دورتر و غیر معمولی باشد که بگویند راه حج بسته است . چهارم : تمکن از سایر جهات داشته باشد که به قدر بجا آوردن اعمال حج وقت داشته باشد . پنجم : مخارج کسانی را که خرجیِ آنان بر او واجب است مثل زن و بچه ، یا ترک انفاق بر آنان برای او حرجی است ، داشته باشد . ششم : بعد از برگشتن ، کسب یا زراعت یا عایدی ملک یا راه دیگری برای معاش خود داشته باشد ، یعنی اینطور نباشد که بواسطه مخارج حج پس از برگشتن مجبور شود به زحمت زندگی کند .