سلام من وارد 21 سالگی شدم خیلی نیاز به ازدواج دارم و به این کار راغب هستم پدرم نیز خیلی دلش می خواهد من ازدواج کنم و تقریبا از 15 سالگی مدام به مادر و دو خواهرم این را می گوید که من ازدواج کنم اما مادرم هنوز که هنوزه مخالف این کار است و می گوید زود است ولی پدرم می گوید توانایی اداره زندگی و حتی خانواده را به خوبی دارم یکی از خواهرانم 25 و دیگری 23 سال تمام سن دارند و هر دو ازدواج کرده اند و خواهر بزرگم به خانه خودشان رفته و دو خواهرم هم با ازدواج من مخالفند و می گویند مادرمان تنها می شود در صورتی که من گفته ام از این خانه نمی روم حتی بعد عروسی جون پدر و مادرم سنشان طوری است که به من خیلی نیاز دارم و الان آچار فرانسه خونه هستم خلاصه مطلب دعایی نیاز دارم که مادرم به این امر راضی شود ممنون اصرار که اصلا فایده نداشته است
سلام/ پسرم این پیام را به همراه پیام های 18-17بعدی شما خواندم. عموما تحت تاثیر هیجان و به دور از نگاه منطقی به مسائل و پیرامونت بود و در مورد خودم برخی بدون رعایت حداقل ادب و انصاف بود. با توجه به مجموعه پیام ها نظر مادرتان را تایید می کنم و دعا می کنم شما با عافیت و بدون دردسر بزرگ شوی و مستعد تشکیل یک زندگی مشترک. توصیه من این است که در کنار تحصیل -هرچند نوشته ای در شرُف اخراج از دانشگاه شریف هستی- (شرافت تحصیل را از دست نده و در کنار تحصیلت) برو در بازار یا یک مغازه پیش یک پیرمرد محترم و متدین، پاره وقت کار کن منظورم کارگری است از جارو کردن تا هر کاری که او بگوید و مشق سلوک اجتماعی و مسئولیت پذیری کن. برکات بسیار دارد. البته مراجعه به روان شناس بالینی را هم ضروری می دانم. جهت اطلاع شما؛ پسری که اصرار می کند، دعوا می کند، داد و بیداد راه می اندازد، قهر می کند، نفرین می کندو... که چی؛ که اثبات کند "من مرد شده ام و زن می خواهم" گویی با صدایی رسا عدم رشد خود را رسما اعلام می کند یعنی اگر 40 ساله هم باشد هنوز نوجوان است. "با توجه به آدرس ایمیل، اسم و فامیل ایشون مستعاره"
عنوان سوال:

سلام من وارد 21 سالگی شدم خیلی نیاز به ازدواج دارم و به این کار راغب هستم پدرم نیز خیلی دلش می خواهد من ازدواج کنم و تقریبا از 15 سالگی مدام به مادر و دو خواهرم این را می گوید که من ازدواج کنم اما مادرم هنوز که هنوزه مخالف این کار است و می گوید زود است ولی پدرم می گوید توانایی اداره زندگی و حتی خانواده را به خوبی دارم یکی از خواهرانم 25 و دیگری 23 سال تمام سن دارند و هر دو ازدواج کرده اند و خواهر بزرگم به خانه خودشان رفته و دو خواهرم هم با ازدواج من مخالفند و می گویند مادرمان تنها می شود در صورتی که من گفته ام از این خانه نمی روم حتی بعد عروسی جون پدر و مادرم سنشان طوری است که به من خیلی نیاز دارم و الان آچار فرانسه خونه هستم خلاصه مطلب دعایی نیاز دارم که مادرم به این امر راضی شود ممنون اصرار که اصلا فایده نداشته است


پاسخ:

سلام/ پسرم این پیام را به همراه پیام های 18-17بعدی شما خواندم. عموما تحت تاثیر هیجان و به دور از نگاه منطقی به مسائل و پیرامونت بود و در مورد خودم برخی بدون رعایت حداقل ادب و انصاف بود. با توجه به مجموعه پیام ها نظر مادرتان را تایید می کنم و دعا می کنم شما با عافیت و بدون دردسر بزرگ شوی و مستعد تشکیل یک زندگی مشترک.
توصیه من این است که در کنار تحصیل -هرچند نوشته ای در شرُف اخراج از دانشگاه شریف هستی- (شرافت تحصیل را از دست نده و در کنار تحصیلت) برو در بازار یا یک مغازه پیش یک پیرمرد محترم و متدین، پاره وقت کار کن منظورم کارگری است از جارو کردن تا هر کاری که او بگوید و مشق سلوک اجتماعی و مسئولیت پذیری کن. برکات بسیار دارد. البته مراجعه به روان شناس بالینی را هم ضروری می دانم.
جهت اطلاع شما؛ پسری که اصرار می کند، دعوا می کند، داد و بیداد راه می اندازد، قهر می کند، نفرین می کندو... که چی؛ که اثبات کند "من مرد شده ام و زن می خواهم" گویی با صدایی رسا عدم رشد خود را رسما اعلام می کند یعنی اگر 40 ساله هم باشد هنوز نوجوان است.

"با توجه به آدرس ایمیل، اسم و فامیل ایشون مستعاره"





مسئله مرتبط یافت نشد
1396@ - موتور جستجوی پرسش و پاسخ امین