در معارف اسلامی، نظم در کنار تقوا ذکر شده است؛ مانند آنچه که در سفارشات امام علی (ع) می خوانیم: «أُوصِیکُمَا وَ جَمِیعَ وَلَدِی وَ أَهْلِی وَ مَنْ بَلَغَهُ کِتَابِی‏ بِتَقْوَی اللَّهِ وَ نَظْمِ أَمْرِکُم‏»؛[1] شما(حسن و حسین)، تمام فرزندان، خانواده و کسانی را که این نامه من به آنها می رسد، به تقوای الاهی و نظم در کارها سفارش می کنم. در باره معنای "تقوا" پاسخ های، 12034 (سایت: 11967) و 10324 (سایت: 11821) را مطالعه کنید. "نظم" در لغت، معنایی شبیه تقوا دارد، چنان که در لسان العرب بیان شده است. نظم؛ یعنی هر چیزی را در جای حقیقی خود قرار دادن، بر مقتضای عقل و بدون اختلاف در ترتیب.[2] پس این دو (نظم و تقوا) دارای رابطه ای نزدیک، لازم و ملزوم، و اثر گذار بر همدیگرند. آدم ‌های منظم هستند که می‌ توانند زندگی خود را مدیریّت کنند و از آن سو مهم ترین اصلی که ضامن نظم و ثبات اجتماعی است و میزان واقعی ارزش های انسانی را در برابر ارزش های دروغین مشخص می کند تقوا است. از این رو امام صادق(ع) در معنای نظم می فرماید: «نظم‏؛ تدبیر، حکمت، اندازه‏گیری و هماهنگی در اشیایی است که عقل را به حیرت وامی دارد».[3] آن حضرت در راستای این گفتار می فرماید: «خداوند متعال همۀ موجودات را آفریده و سپس با نظم‏ و تدبیر کامل و حکمت تمام، جریان امور و برنامۀ بقا و زندگی آنها را معیّن فرموده است. مطابق با همین برنامه و نظم‏ تکوینی؛ برای نوع انسان برنامۀ تکلیفی و احکام تشریعی مخصوصی تعیین نموده است».[4] احکام تشریعی در حقیقت برای روشن کردن خطّ مشی و مشخّص نمودن برنامۀ اساسی و تکوینی است، و با اجرای برنامۀ تشریعی، هدف و مقصود از آفرینش و تدبیر و حکمت در تکوین به دست می ‏آید. پس برنامۀ تشریع، نتیجه و محصول آفرینش و تدبیر و حکمت پروردگار است، و اگر خلل و نقصی در برنامۀ تشریع به هم رسد، اساس خلقت و برنامه و نظم در آفرینش بهم خورده، و نتیجۀ مطلوب حاصل نخواهد شد.[5] امام رضا(ع) نیز می فرماید: «اختلال که بهم خوردگی نظم‏ است، نمی گذارد که اعصاب وظیفۀ خود را طبیعی و کامل انجام دهد، افکاری که از مغز آلوده و اعصاب غیر منظّم پدید می‏آید، آلوده و غیر منظّم است».[6] با بیان امامان معصوم(ع) رابطۀ عمیق بین تقوا و نظم معلوم شده به گونه ای که می توان گفت؛ این دو لازم و ملزوم اند. روشن است کسی که نظم در کار و امور عبادی خویش نداشته باشد، از انجام امور دنیوی و تکالیف شرعی خویش به صورت هدف مند باز می ماند و این امر به مرور، موجب سرخوردگی و کسالت او از امور دنیوی و اخروی می گردد و چنین شخصی نمی تواند به مراحل متعدّد و درجات مختلف تقوای الاهی برسد. به عبارت روشن تر، علت تقدیم نظم بر سایر امور دینی در کلام امام علی(ع) این است که انجام و رعایت تمام امور دینی فرع بر نظم هستند، اگر این اصل، از سوی کسی نادیده گرفته شود، دیگر امور دینی نیز خواه ناخواه نادیده گرفته می شود و شخص از رسیدن به تقوای الاهی محروم خواهد شد. همچنان که امام باقر(ع) می فرماید: «من کسی را که در امور دنیوی کسل، تنبل و سست باشد دوست ندارم، و کسی که در امور دنیوی کسل و سست باشد، در امور اخروی سست تر خواهد بود».[7] [1] . سید رضی، نهج البلاغه، نامۀ 47 از وصایای امام علی(ع) به امام حسن و امام حسین(ع). [2] . ابن منظور، لسان العرب، ج 12، ص 578، دار صادر، بیروت، 1414 ق؛ طریحی، فخر الدین، مجمع البحرین، ج 6، ص 176، کتابفروشی مرتضوی، تهران، 1375ش. [3] . مصطفوی، حسن، مصباح الشریعة، ص 268،‏ انجمن اسلامی حکمت و فلسفه ایران، تهران‏، چاپ اول‏، 1360 ش. [4] . همان، ص 268. [5] . همان، ص 237. [6] . علی بن موسی، امام هشتم (ع)، طبّ الرضا علیه السلام، ترجمه، امیر صادقی‏، نصیر الدین، ص 201-202، معراجی،‏ تهران‏، چاپ ششم، 1381ش.‏ [7] . کلینی، الکافی، محقق، غفاری، علی اکبر، آخوندی، محمد، ج 5، ص 85، دار الکتب الإسلامیة، تهران‏، چاپ چهارم، 1407ق‏.
امام علی (ع) فرمود: (أُوصِیکُمَا وَ جَمِیعَ وَلَدِی وَ أَهْلِی وَ مَنْ بَلَغَهُ کِتَابِی بِتَقْوَی اللَّهِ وَ نَظْمِ أَمْرِکُم). نظم در این حدیث به چه معنا است؟ چه رابطه ای با تقوا دارد؟ و چرا از بین این همه امور بر نظم تأکید شده است؟
در معارف اسلامی، نظم در کنار تقوا ذکر شده است؛ مانند آنچه که در سفارشات امام علی (ع) می خوانیم: «أُوصِیکُمَا وَ جَمِیعَ وَلَدِی وَ أَهْلِی وَ مَنْ بَلَغَهُ کِتَابِی بِتَقْوَی اللَّهِ وَ نَظْمِ أَمْرِکُم»؛[1] شما(حسن و حسین)، تمام فرزندان، خانواده و کسانی را که این نامه من به آنها می رسد، به تقوای الاهی و نظم در کارها سفارش می کنم. در باره معنای "تقوا" پاسخ های، 12034 (سایت: 11967) و 10324 (سایت: 11821) را مطالعه کنید. "نظم" در لغت، معنایی شبیه تقوا دارد، چنان که در لسان العرب بیان شده است. نظم؛ یعنی هر چیزی را در جای حقیقی خود قرار دادن، بر مقتضای عقل و بدون اختلاف در ترتیب.[2] پس این دو (نظم و تقوا) دارای رابطه ای نزدیک، لازم و ملزوم، و اثر گذار بر همدیگرند. آدم های منظم هستند که می توانند زندگی خود را مدیریّت کنند و از آن سو مهم ترین اصلی که ضامن نظم و ثبات اجتماعی است و میزان واقعی ارزش های انسانی را در برابر ارزش های دروغین مشخص می کند تقوا است. از این رو امام صادق(ع) در معنای نظم می فرماید: «نظم؛ تدبیر، حکمت، اندازهگیری و هماهنگی در اشیایی است که عقل را به حیرت وامی دارد».[3] آن حضرت در راستای این گفتار می فرماید: «خداوند متعال همۀ موجودات را آفریده و سپس با نظم و تدبیر کامل و حکمت تمام، جریان امور و برنامۀ بقا و زندگی آنها را معیّن فرموده است. مطابق با همین برنامه و نظم تکوینی؛ برای نوع انسان برنامۀ تکلیفی و احکام تشریعی مخصوصی تعیین نموده است».[4] احکام تشریعی در حقیقت برای روشن کردن خطّ مشی و مشخّص نمودن برنامۀ اساسی و تکوینی است، و با اجرای برنامۀ تشریعی، هدف و مقصود از آفرینش و تدبیر و حکمت در تکوین به دست می آید. پس برنامۀ تشریع، نتیجه و محصول آفرینش و تدبیر و حکمت پروردگار است، و اگر خلل و نقصی در برنامۀ تشریع به هم رسد، اساس خلقت و برنامه و نظم در آفرینش بهم خورده، و نتیجۀ مطلوب حاصل نخواهد شد.[5] امام رضا(ع) نیز می فرماید: «اختلال که بهم خوردگی نظم است، نمی گذارد که اعصاب وظیفۀ خود را طبیعی و کامل انجام دهد، افکاری که از مغز آلوده و اعصاب غیر منظّم پدید میآید، آلوده و غیر منظّم است».[6] با بیان امامان معصوم(ع) رابطۀ عمیق بین تقوا و نظم معلوم شده به گونه ای که می توان گفت؛ این دو لازم و ملزوم اند. روشن است کسی که نظم در کار و امور عبادی خویش نداشته باشد، از انجام امور دنیوی و تکالیف شرعی خویش به صورت هدف مند باز می ماند و این امر به مرور، موجب سرخوردگی و کسالت او از امور دنیوی و اخروی می گردد و چنین شخصی نمی تواند به مراحل متعدّد و درجات مختلف تقوای الاهی برسد. به عبارت روشن تر، علت تقدیم نظم بر سایر امور دینی در کلام امام علی(ع) این است که انجام و رعایت تمام امور دینی فرع بر نظم هستند، اگر این اصل، از سوی کسی نادیده گرفته شود، دیگر امور دینی نیز خواه ناخواه نادیده گرفته می شود و شخص از رسیدن به تقوای الاهی محروم خواهد شد. همچنان که امام باقر(ع) می فرماید: «من کسی را که در امور دنیوی کسل، تنبل و سست باشد دوست ندارم، و کسی که در امور دنیوی کسل و سست باشد، در امور اخروی سست تر خواهد بود».[7] [1] . سید رضی، نهج البلاغه، نامۀ 47 از وصایای امام علی(ع) به امام حسن و امام حسین(ع). [2] . ابن منظور، لسان العرب، ج 12، ص 578، دار صادر، بیروت، 1414 ق؛ طریحی، فخر الدین، مجمع البحرین، ج 6، ص 176، کتابفروشی مرتضوی، تهران، 1375ش. [3] . مصطفوی، حسن، مصباح الشریعة، ص 268، انجمن اسلامی حکمت و فلسفه ایران، تهران، چاپ اول، 1360 ش. [4] . همان، ص 268. [5] . همان، ص 237. [6] . علی بن موسی، امام هشتم (ع)، طبّ الرضا علیه السلام، ترجمه، امیر صادقی، نصیر الدین، ص 201-202، معراجی، تهران، چاپ ششم، 1381ش. [7] . کلینی، الکافی، محقق، غفاری، علی اکبر، آخوندی، محمد، ج 5، ص 85، دار الکتب الإسلامیة، تهران، چاپ چهارم، 1407ق.
- [سایر] پیامبر اکرم(ص) فرمود: (مجالس خود را به ذکر علی(ع) زینت دهید)، همچنین این حدیث: که رسول خدا فرمود: (کلام علی بالاترین کلامها است) صحیح است؟ متن کامل و منبع را ذکر نمایید.
- [سایر] آیا این حدیث صحیح است: امیر المؤمنین علی بن ابیطالب(ع) فرمود: «لباس سیاه بر تن مکن که آن لباس فرعون است»؟
- [سایر] آیا این حدیث از امام صادق(ع) در تفسیر آیه 30 سوره احزاب صحیح السند است؟ امام صادق(ع) فرمود: منظور از فاحشه مبینه عایشه است.
- [سایر] امام علی ع در جریان انتخاب ابوبکر به عمر چه فرمود؟
- [سایر] آیاتی که حضرت علی(ع) هنگام تولد قرائت فرمود را بیان نمائید؟
- [سایر] آیا از معنای برخی روایات این شبهه به ذهن نمیرسد که در فضائل امام علی(ع) اغراق شده است؟ مثلاً در روایتی داریم ضربه شمشیر امیرالمؤمنین(ع) در جنگ خندق افضل از عبادت جن و انس است! اگر این روایت صحیح باشد، مستلزم این است که ضربه امام علی(ع) از اعمال و عبادات خود پیامبر اسلام(ص) هم افضل باشد!
- [سایر] آیا دین از سیاست جداست؟ این موضوع در رابطه با امام علی(ع) و امام حسین(ع) چگونه است؟
- [سایر] آیا رابطه حضرت علی (ع) با عمر، رابطه ای صمیمانه بوده است؟
- [سایر] حدیث سیره هزار نبی در علی(ع) را بیان کنید؟
- [سایر] در مدح امام علی ع چه احادیث قدسی وجود دارد؟
- [آیت الله سبحانی] اذان هیجده جمله است: اللّهُ أَکْبَر چهار مرتبه. أَشْهَدُ أَنْ لا اِلَهَ اِلاَّ اللّهُ، أَشْهَدُ أَنَّ مُحَمَّداً رَسُولُ اللّهِ، حَیَّ عَلَی الصَّلاَةِ، حَیَّ عَلَی الفَلاَح، حَیَّ عَلَی خَیْرِ العَمَلِ، اللّهُ أَکْبَر، لاَ اِلهَ اِلاَّ اللّهُ هر یک دو مرتبه. و اقامه هفده جمله است یعنی دو مرتبه اللّهُ أَکْبَر از اول اذان و یک مرتبه لاَ اِلهَ اِلاَّ اللّهُ از آخر آن کم می شود و بعد از گفتن حَیَّ عَلَی خَیْرِ العَمَلِ باید دو مرتبه قَدْ قامَتِ الصَّلاةُ اضافه نمود.
- [آیت الله صافی گلپایگانی] . اذان هیجده جمله است: "اللهُ أکْبَرُ" چهار مرتبه؛ "أَشْهَدُ أَنْ لا إِلَهَ إِلاَّ اللهُ" "أَشْهَدُ أَنَّ مُحَمَّداً رَسوُلُ الله" "حَیَّ عَلی الصّلاة" "حَیَّ عَلَی الْفَلاَح" "حَیَّ عَلی خَیْرِ الْعَمَل" "اللهُ أَکْبَرُ" "لاَ إِلَهَ إِلاَّ الله" هر یک دو مرتبه. اقامه هفده جمله است یعنی: دو مرتبه "اللهُ أکْبَرُ" از اول اذان و یک مرتبه "لا إِلَهَ إِلاَّ الله" از آخر آن کم می شود وبعد از گفتن "حَیَّ عَلی خَیْرِ الْعَمَل"باید دو مرتبه "قَدْ قامَتِ الصَّلاة" اضافه نمود.
- [آیت الله خوئی] اذان هیجده جمله است:" الله اکبر" چهار مرتبه،" اشهد ان لا اله الا الله، أشهد ان محمداً رسول الله، حی علی الصلاة، حی علی الفلاح، حی علی خیر العمل، الله اکبر، لا اله الا الله"، هر یک دو مرتبه، و اقامه هفده جمله است یعنی دو مرتبه" الله اکبر" از اوّل اذان، و یک مرتبه" لا اله الا الله" از آخر آن کم میشود، و بعداز گفتن" حی علی خیر العمل" باید دو مرتبه" قد قامت الصلاه" اضافه نمود.
- [امام خمینی] اذان هیجده جمله است: "الله اکبر" چهار مرتبه، "اشهد ان لا اله الا الله،اشهد ان محمدا رسول الله، حی علی الصلاه، حی علی الفلاح، حی علی خیر العمل، الله اکبر، لا اله الا الله"، هر یک دو مرتبه. و اقامه هفده جمله است یعنی دو مرتبه"الله اکبر" از اول اذان، و یک مرتبه "لا اله الا الله" از آخر آن کم می شود، و بعداز گفتن "حی علی خیر العمل" باید دو مرتبه "قد قامت الصلاه" اضاضه نمود.
- [آیت الله بهجت] اذان هیجده جمله است: (اللّه اَکبَر) چهار مرتبه؛ (اَشْهَدُ اَنْ لا اِلهَ اِلاَّ اللّه)؛ (اَشْهَدُ اَنَّ مُحَمَّداً رَسُولُ اللّه)؛ (حَی عَلَی الصَّلاة)؛ (حَی عَلَی الفَلاح)؛ (حَی عَلی خَیرِ الْعَمَل)؛ (اللّه اَکبَر)؛ (لا اِلهَ اِلاَّ اللّه) هر یک دو مرتبه. و اقامه هفده جمله است؛ یعنی دو مرتبه (اللّه اکبر) از اول اذان و یک مرتبه (لا اِلهَ الاَّ اللّه) از آخر آن کم میشود، و بعد از گفتن (حَی عَلی خَیرِ الْعَمَل) باید دو مرتبه (قَدْ قامَتِ الصَّلاة) اضافه نمود.
- [آیت الله فاضل لنکرانی] اذان هیجده جمله است: اَلله اکبرُ چهار مرتبه اَشهدُ اَنْ لا الهَ اِلاّاللهُ، اَشْهَدُ اَنَّ مُحَمَّداً رسولُ الله حیَّ عَلَی الصَّلوةِ حَیَّ عَلَی الفَلاحِ حَیَّ عَلی خیرِ العملِ، الله اکبرُ لااِلَه اِلاّالله هر یک دو مرتبه و اقامه هفده جمله است یعنی دو مرتبه الله اکبرُ از اوّل اذان و یک مرتبه لااِلهَ اِلاّالله از آخر آن کم می شود و بعد از گفتن حَیَّ عَلَی خیرِ العَمَل باید دو مرتبه قَد قامَتِ الصَّلوةُ اضافه نمود.
- [آیت الله صافی گلپایگانی] . "أَشْهَدُ أَنَّ عَلِیّاً وَلِیُّ الله"جزو اذان و اقامه نیست، ولی خوب است بعد از "أَشْهَدُ أَنَّ مُحَمَّداً رَسوُلُ الله"، به قصد قربت گفته شود. اللهُ أکْبَرُ خدای تعالی بزرگتر از آن است که او را وصف کنند. أَشْهَدُ أَنْ لا إِلَهَ إِلاَّ الله شهادت می دهم که نیست خدایی جز خدای یکتا و بی همتا. أَشْهَدُ أَنَّ مُحَمَّداً رَسوُلُ الله شهادت می دهم که حضرت محمد بن عبدالله صلی الله علیه و آله پیغمبر و فرستاده خداست. أَشْهَدُ أَنَّ عَلِیّاً أمِیرَ المُؤمِنینَ وَلِیُّ الله شهادت می دهم که حضرت علی علیه السلام أمیرالمؤمنین و ولی خدا بر همه خلق است. حَیَّ عَلَی الصَّلاَة بشتاب برای نماز. حَیَّ عَلَی الْفَلاَح بشتاب برای رستگاری. حَیَّ عَلی خَیْرِ الْعَمَل بشتاب برای بهترین کارها که نماز است. قَد قامَتِ الصَّلاَة به تحقیق نماز برپا شد. لا إلَهَ إِلاَّ الله نیست خدایی مگر خدای یکتا و بی همتا.
- [آیت الله بروجردی] (اَشْهَدُ اَنَّ عَلِیاً وَلِی اللهِ) جزء اذان و اقامه نیست، ولی خوب است بعد از (اَشْهَدُ اَنَّ مُحَمَّداً رسُولُ اللهِ) به قصد قربت گفته شود.ترجمهی اذان و اقامه(اللهُ اکبر): یعنی خدای تعالی بزرگتر از آن است که او را وصف کنند.(اَشْهَدُ اَنْ لا اِلهَ الا اللهُ): یعنی شهادت میدهم که غیر خدایی که یکتا و بیهمتاست خدای دیگری سزاوار پرستش نیست.(اَشْهَدُ اَنَّ مُحَمَّداً رسُولُ اللهِ): یعنی شهادت میدهم که حضرت محمّد بن عبدالله) ص) پیغمبر و فرستادة خدا است.(اَشْهَدُ اَنَّ عَلیا اَمیرَالمؤمنینَ وَلِی اللهِ): یعنی شهادت میدهم که حضرت علی (علیه الصلوة و السلام)، امیرالمؤمنین و ولی خدا بر همهی خلق است.(حَی عَلَی الصَّلوة): یعنی بشتاب برای نماز.(حَی عَلَی الفَلاحِ): یعنی بشتاب برای رستگاری.(حَی عَلَی خَیرِ العَمَلِ): یعنی بشتاب برای بهترین کارها که نماز است.(قَد قامَتِ الصَّلوة): یعنی به تحقیق نماز بر پا شد.(لا اِلهَ اِلاَّ الله): یعنی خدایی سزاوار پرستش نیست مگر خدایی که یکتا و بیهمتا است.
- [آیت الله میرزا جواد تبریزی] نماز در حرم امامان (ع) مستحب بلکه بهتر از مسجد است و مروی است که نماز حرم مطهر حضرت امیرالمؤمنین (ع) برابر دویست هزار نماز است.
- [آیت الله شبیری زنجانی] نماز میت پنج تکبیر دارد و اگر نمازگزار پنج تکبیر به این ترتیب بگوید کافی است، بعد از نیت و گفتن تکبیر اول بگوید: (أَشْهَدُ أَنْ لا إِلهَ إلَّا اللَّهُ وأَنَّ محمَّداً رَسُولُ اللَّهِ) و بعد از تکبیر دوم بگوید: (أَللَّهُمَّ صَلِّ علی مُحمَّدٍ و آلِ مُحمَّدٍ) و بعد از تکبیر سوم بگوید: (أَللَّهُمَّ اغْفِرْ لِلْمؤْمِنینَ و الْمُؤْمِناتِ) و بعد از تکبیر چهارم اگر میت مرد است بگوید: (أَللَّهُمَّ اغْفِرْ لِهذَا المیِّتِ) و اگر زن است بگوید: (أَللَّهُمَّ اغْفِرْ لِهذِهِ المیِّتِ) و بعد تکبیر پنجم را بگوید. و بهتر است بعد از تکبیر اول، بگوید: (أَشْهَدُ أَنْ لا إِلهَ إلّا اللَّهُ وَحْدَهُ لا شَرِیکَ لَهُ وأَشْهَدُ أَنَّ مُحَمَّداً عَبْدُهُ وَ رَسُولُهُ أَرْسَلَهُ بالحَقِّ بشیراً ونَذیراً بَیْنَ یَدَیِ السَّاعَةِ). و بعد از تکبیر دوم، بگوید: (أَللّهُمَّ صَلِّ عَلی مُحَمّدٍ و آلِ مُحَمّدٍ وبارِکْ عَلی مُحَمّدٍ و آلِ مُحَمّدٍ، وارْحَمْ محمَّداً و آلَ محمَّد، کَأَفْضَلِ ما صَلَّیْتَ وبارَکْتَ و رَحِمْتَ عَلی إبْرَاهیمَ و آلِ إبْراهیمَ، إِنَّکَ حَمیدٌ مَجیدٌ، وصَلِّ عَلی جَمیعِ الْأنبیاءِ و الْمُرْسَلینَ، و الشُّهداءِ و الصِّدِّیقینَ، وجَمیعِ عِبَادِ اللَّهِ الصَّالحین). و بعد از تکبیر سوم بگوید: (اَللّهُمَّ اغْفِرْ لِلْمؤْمنینَ و الْمُؤْمِناتِ و المُسْلِمِینَ و المُسْلِماتِ، الْأَحیاءِ مِنْهُمْ و الْأَمْواتِ، تَابِعِ اللّهُمَّ بَیْنَنَا وبَیْنَهُمْ بالخَیْراتِ، إنَّکَ مُجیبُ الدَّعَواتِ، إنَّکَ علی کلِّ شیءٍ قَدیرٌ). و بعد از تکبیر چهارم اگر میت مرد است بگوید: (اَللّهُمَّ إِنَّ هذا عَبْدُکَ وابْنُ عَبْدِکَ وابْنُ أَمَتِکَ، نَزَلَ بِکَ وأَنْتَ خَیْرُ مَنْزُولٍ به، اللّهمَّ إِنَّا لا نَعْلَمُ مِنْهُ إلّا خَیْراً وأَنْتَ أَعْلَمُ به مِنَّا، اللّهُمَّ إن کانَ مُحْسِناً فَزِدْ فی إِحْسَانِهِ، وإِنْ کان مُسِیئاً فَتَجاوَزْ عنْهُ واغْفِرْ له، اللّهُمَّ اجْعَلْهُ عِنْدَکَ فی أعْلی عِلِّیِّین، واخْلُفْ علی أهْلِهِ فی الغَابِریِنَ، وارْحَمْهُ بِرَحْمَتِکَ یا أرْحَمَ الرَّاحِمینَ) ولی اگر میت زن است بعد از تکبیر چهارم بگوید: (اَللّهُمَّ إِنَّ هذه أَمَتُکَ وابْنَةُ عَبْدِکَ وابْنَةُ أَمَتِکَ، نَزَلَتْ بِکَ وأَنْتَ خَیْرُ مَنْزُولٍ به، اللّهمَّ إِنَّا لا نَعْلَمُ مِنْها إلّا خَیْراً وأَنْتَ أَعْلَمُ بها مِنَّا، اللّهُمَّ إن کانَتْ مُحْسِنةً فَزِدْ فی إِحْسَانِها، وإِنْ کانت مُسِیئةً فَتَجاوَزْ عنْها واغْفِرْ لها، اللّهُمَّ اجْعَلْها عِنْدَکَ فی أعْلی عِلِّیِّین، واخْلُفْ علی أهْلِها فی الغَابِریِنَ، وارْحَمْها بِرَحْمَتِکَ یا أرْحَمَ الرَّاحِمینَ).