آیا امکان دارد معنای طمع و آثار آن‌را با حدیث بیان کنید؟
یکی از خصلت‌های ناپسندی که در برخی از افراد وجود دارد، طمع است. طمع؛ در لغت به معنای تمایل نفس به چیزی از روی آرزوی شدید و آزمندی است.[1] و در اصطلاح علم اخلاق؛ عبارت است از توقّع داشتن و چشم داشت در اموال مردم، و آن نیز یکی از شاخه‌های دوستی دنیا است. همچنین طمع از جمله رذائل هلاک کننده است.[2] پیامبر اکرم‌(ص) در توصیفی، طمع را فقر حاضر – یعنی فقری که الآن موجود است- معرّفی کرده‌اند.[3] در احادیث؛ برای طمع، آفات و آثار زیان‌باری بیان شده است که در این‌جا به چند نمونه از آنها اشاره می‌شود: 1. از دست رفتن ایمان: از آن‌جا که طمع باعث می‌شود انسان به دارایی‌های دیگران چشم بدوزد و همه‌ی توجه خود را به آن معطوف کند، از توجه به خداوند و این‌که او روزی دهنده‌ی همه‌ی مخلوقات است، باز مانده و از این حقیقت غافل می‌شود؛ لذا به جای این‌که از خدای خود طلب خیر و روزی کند، به دنبال مخلوقات رفته و در ایمان خود خلل وارد می‌کند. امام صادق(ع) در این‌باره می‌فرماید: «آنچه ایمان را در انسان ثابت و استوار می‌کند، پرهیز از گناه است و آنچه آن‌را از دل او بیرون می‌کند، طمع است».[4] 2. ذلّت و خواری: انسان با طمع‌ورزی، ارزش و منزلت انسانی خود را از دست داده و خود را اسیر متاع بی‌ارزش دنیا کرده و عزّت خود را در مقابل آن می‌فروشد و آبروی خود را از کف می‌دهد؛ امام کاظم(ع) به هشام سفارش می‌فرماید: «ای هشام! از طمع بپرهیز، و به آنچه در دست مردم است، چشم امید نداشته باش و طمع از مخلوق را در دل بمیران؛ زیرا  طمع کلید ذلّت و خواری، ربایندۀ خردورزی، تباهی جوانمردی‌ها، بی‌آبرویی و از دست رفتن دانش است».[5] 3. از بین بردن حکمت: یکی از آفاتی که در روایات برای علما ذکر شده، طمع است.[6] اثر این صفت ناپسند این است که یکی از مهم‌ترین فوائد علم و دانش، یعنی حکمت را از بین می‌برد؛ لذا پیامبر اکرم(ص) فرمود: «طمع، حکمت را از قلب علما خارج می‌سازد».[7] 4. بردۀ نفس اماره شدن: یکی دیگر از آثار طمع این است که نفس فرد طمع کار را تحت اختیار و کنترل خود قرار داده و در واقع این شخص از این خصلت ناپسند خود پیروی تام کرده و در واقع برده‌ی او می‌شود. از این‌رو، در روایت آمده است که «طمع، بردگی دائمی است»؛[8] یعنی کسی که گرفتار رذیله‌ی طمع‌ورزی شده، تا زمانی که این خصلت در او وجود دارد، برده‌ی طمع کاری و هوای نفس خود است و تنها با کنار گذاشتن این خصلت ناپسند، از بردگی رهایی پیدا می‌کند. 5. از بین رفتن آرامش روحی و روانی: امام صادق(ع) به حمران بن اعین فرمود: «ای حمران! به آن‌که در نیرو و قدرت پایین‌تر از تو است بنگر، و به کسی که قدرتش بیش از تو است نگاه مکن؛ زیرا این شیوه برای تو در آنچه روزیت شده قانع‏ کننده‌تر است‏، و شایسته است که تو را مستحق نعمت بیشتری از طرف پروردگارت گرداند».[9]   [1] . راغب اصفهانی، حسین بن محمد، المفردات فی غریب القرآن، تحقیق: داودی، صفوان عدنان، ص 524، دارالعلم‏، الدار الشامیة، دمشق، بیروت، چاپ اول، 1412ق. [2] . نراقی، ملا محمد مهدی، جامع السعادات، ج 2، ص 109، اعلمی، بیروت، چاپ چهارم، بی‌تا. [3] . کلینی، محمد بن یعقوب، الکافی، محقق و مصحح: غفاری، علی اکبر، آخوندی، محمد، ج 2، ص 149، دار الکتب الإسلامیة، تهران، چاپ چهارم، 1407ق. [4] . شیخ صدوق، الخصال، محقق و مصحح: غفاری، علی اکبر، ج 1، ص 9، دفتر انتشارات اسلامی، قم، چاپ اول، 1362ش. جامعه مدرسین، قم، چاپ اول، 1362ش. [5] . مجلسی، محمد باقر، بحار الانوار، ج 1، ص 156، دار إحیاء التراث العربی، بیروت، چاپ دوم، 1403 ق. [6] . همان، ج 2، ص 52. [7] . المتقی الهندی، کنز العمال، ج 3، ص 495، مؤسسة الرسالة، بیروت، 1409ق. [8] . بحارالانوار، ج 70، ص 170. [9] .  الکافی، ج 8، ص 244.  
عنوان سوال:

آیا امکان دارد معنای طمع و آثار آن‌را با حدیث بیان کنید؟


پاسخ:

یکی از خصلت‌های ناپسندی که در برخی از افراد وجود دارد، طمع است. طمع؛ در لغت به معنای تمایل نفس به چیزی از روی آرزوی شدید و آزمندی است.[1] و در اصطلاح علم اخلاق؛ عبارت است از توقّع داشتن و چشم داشت در اموال مردم، و آن نیز یکی از شاخه‌های دوستی دنیا است. همچنین طمع از جمله رذائل هلاک کننده است.[2] پیامبر اکرم‌(ص) در توصیفی، طمع را فقر حاضر – یعنی فقری که الآن موجود است- معرّفی کرده‌اند.[3] در احادیث؛ برای طمع، آفات و آثار زیان‌باری بیان شده است که در این‌جا به چند نمونه از آنها اشاره می‌شود: 1. از دست رفتن ایمان: از آن‌جا که طمع باعث می‌شود انسان به دارایی‌های دیگران چشم بدوزد و همه‌ی توجه خود را به آن معطوف کند، از توجه به خداوند و این‌که او روزی دهنده‌ی همه‌ی مخلوقات است، باز مانده و از این حقیقت غافل می‌شود؛ لذا به جای این‌که از خدای خود طلب خیر و روزی کند، به دنبال مخلوقات رفته و در ایمان خود خلل وارد می‌کند. امام صادق(ع) در این‌باره می‌فرماید: «آنچه ایمان را در انسان ثابت و استوار می‌کند، پرهیز از گناه است و آنچه آن‌را از دل او بیرون می‌کند، طمع است».[4] 2. ذلّت و خواری: انسان با طمع‌ورزی، ارزش و منزلت انسانی خود را از دست داده و خود را اسیر متاع بی‌ارزش دنیا کرده و عزّت خود را در مقابل آن می‌فروشد و آبروی خود را از کف می‌دهد؛ امام کاظم(ع) به هشام سفارش می‌فرماید: «ای هشام! از طمع بپرهیز، و به آنچه در دست مردم است، چشم امید نداشته باش و طمع از مخلوق را در دل بمیران؛ زیرا  طمع کلید ذلّت و خواری، ربایندۀ خردورزی، تباهی جوانمردی‌ها، بی‌آبرویی و از دست رفتن دانش است».[5] 3. از بین بردن حکمت: یکی از آفاتی که در روایات برای علما ذکر شده، طمع است.[6] اثر این صفت ناپسند این است که یکی از مهم‌ترین فوائد علم و دانش، یعنی حکمت را از بین می‌برد؛ لذا پیامبر اکرم(ص) فرمود: «طمع، حکمت را از قلب علما خارج می‌سازد».[7] 4. بردۀ نفس اماره شدن: یکی دیگر از آثار طمع این است که نفس فرد طمع کار را تحت اختیار و کنترل خود قرار داده و در واقع این شخص از این خصلت ناپسند خود پیروی تام کرده و در واقع برده‌ی او می‌شود. از این‌رو، در روایت آمده است که «طمع، بردگی دائمی است»؛[8] یعنی کسی که گرفتار رذیله‌ی طمع‌ورزی شده، تا زمانی که این خصلت در او وجود دارد، برده‌ی طمع کاری و هوای نفس خود است و تنها با کنار گذاشتن این خصلت ناپسند، از بردگی رهایی پیدا می‌کند. 5. از بین رفتن آرامش روحی و روانی: امام صادق(ع) به حمران بن اعین فرمود: «ای حمران! به آن‌که در نیرو و قدرت پایین‌تر از تو است بنگر، و به کسی که قدرتش بیش از تو است نگاه مکن؛ زیرا این شیوه برای تو در آنچه روزیت شده قانع‏ کننده‌تر است‏، و شایسته است که تو را مستحق نعمت بیشتری از طرف پروردگارت گرداند».[9]   [1] . راغب اصفهانی، حسین بن محمد، المفردات فی غریب القرآن، تحقیق: داودی، صفوان عدنان، ص 524، دارالعلم‏، الدار الشامیة، دمشق، بیروت، چاپ اول، 1412ق. [2] . نراقی، ملا محمد مهدی، جامع السعادات، ج 2، ص 109، اعلمی، بیروت، چاپ چهارم، بی‌تا. [3] . کلینی، محمد بن یعقوب، الکافی، محقق و مصحح: غفاری، علی اکبر، آخوندی، محمد، ج 2، ص 149، دار الکتب الإسلامیة، تهران، چاپ چهارم، 1407ق. [4] . شیخ صدوق، الخصال، محقق و مصحح: غفاری، علی اکبر، ج 1، ص 9، دفتر انتشارات اسلامی، قم، چاپ اول، 1362ش. جامعه مدرسین، قم، چاپ اول، 1362ش. [5] . مجلسی، محمد باقر، بحار الانوار، ج 1، ص 156، دار إحیاء التراث العربی، بیروت، چاپ دوم، 1403 ق. [6] . همان، ج 2، ص 52. [7] . المتقی الهندی، کنز العمال، ج 3، ص 495، مؤسسة الرسالة، بیروت، 1409ق. [8] . بحارالانوار، ج 70، ص 170. [9] .  الکافی، ج 8، ص 244.  





1396@ - موتور جستجوی پرسش و پاسخ امین