در روایتی به نقل از رسول اکرم(ص) آمده است: «أوّلُ العلم مَعرفةُ الجَبّار و آخرُ العلم تَفویضُ الأمر الیه»؛[1] سر آغاز علم، شناخت خداوند جبّار و سرانجام آن، واگذاری امور به او است. بنابر تحقیق و جست‌وجو؛ کهن‌ترین منبعی که این روایت در آن مشاهده شد، کتاب «کیمیای سعادت» ابوحامد غزالی(متوفای 505 ه.ق) است. محتوای این حدیث، با وجود اختصار و کوتاهی‌اش سفر طولانی انسان را در جهان معرفت، در سیر از مبدأ معرفت تا مقصد تفویض، خلاصه کرده است. آغاز این سفر، شناخت خداوند جبّار است و مرحله پایانی آن، واگذاری کارها به او است. نقطه آغاز این سفر طولانی، این است که انسان بداند او محکوم به اراده خداوند متعال است، و این‌که حکمِ خداوند متعال در همه عالم تکوین و تشریع نافذ و جاری است. این همان معنای «جبّار» در اسما و صفات حُسنای خداوند متعال است، و انسان در برابر این جبّاریت چاره‌ای جز فرمانبرداری و تسلیم ندارد.[2] آخرین منزل از منازل سلوک به سوی خداوند متعال واگذاری همه کارها یا تفویض امور به او است.[3] منظور از تفویض، در این‌جا، همان ایمان و اعتقاد قلبی و تسلیم است. اعتقاد به این‌که همه کارها به دست خداوند متعال است، و حکومت و فرمانروایی مطلق از آن او است. انسان در این مرحله باید در هر امری تسلیم باشد و بدون هیچ‌گونه نگرانی و دلهره و با رضایت کامل، همه امور خود را به خداوند متعال واگذار نماید. در بیان دیگری گفته‌اند: مراد از «اول العلم» تحقق علوم نظری و در اصل معرفت الهی است و مراد از «آخر العلم» تخلّق به علوم عملی و در نهایت وصول به حضرت حق تعالی است. مقصود از «معرفة الجبار» شناخت مراحل علوم نظری که پایان آن آرامش قلب و صفای باطن و اندیشه صافی و روشنی دل است. و مقصود از «تفویض الامر» علوم عملی است که تخلّق به اخلاق الله و تزیّن به صفات ربوبی می‌باشد.[4] به بیان روشن‌تر؛ تا زمانی که انسان به معرفت و شناخت خدای تعالی نایل نشود به دروازه علم - که نوری است و خداوند در دل کسی که قابلیت آن‌را داشته باشد، می‌تاباند - نرسیده است. اما نقطه پایانی و سرانجام علم که تفویض و واگذاری امور به خدای تعالی است، زمانی تحقق پیدا می‌کند که انسان خدا را بشناسد و تا زمانی که انسان به معرفت خدا نایل نشده؛ چگونه می‌تواند همه امورش را به موجود ناشناخته واگذار نماید؟! [1] . غزالی، محمد بن محمد، کیمیای سعادت، ج ‏2، ص 404، تهران، شرکت انتشارات علمی فرهنگی‏، چاپ یازدهم‏، 1383ش. [2] . ر.ک: قشیری‏، ابو القاسم، شرح الأسماء الحسنی، ص 168 – 171، قاهره، دار الحرم للتراث‏، چاپ اول‏، 1422ق. [3] . ر.ک: «معنای مقام‌های تفویض، تسلیم، توکل و رضا»، سؤال 34560. [4] . نکونام، محمّدرضا، چارچوب سیر کمالات، ص 40، قم، ظهور شفق، چاپ اول، 1386ش؛ نیز ر.ک: «حکمت نظری و حکمت عملی»، سؤال 507.
آیا جمله (اول العلم معرفة الجبار و آخر العلم تفویض الامر) حدیث است؟ معنا و منظور آنرا توضیح دهید.
در روایتی به نقل از رسول اکرم(ص) آمده است: «أوّلُ العلم مَعرفةُ الجَبّار و آخرُ العلم تَفویضُ الأمر الیه»؛[1] سر آغاز علم، شناخت خداوند جبّار و سرانجام آن، واگذاری امور به او است.
بنابر تحقیق و جستوجو؛ کهنترین منبعی که این روایت در آن مشاهده شد، کتاب «کیمیای سعادت» ابوحامد غزالی(متوفای 505 ه.ق) است.
محتوای این حدیث، با وجود اختصار و کوتاهیاش سفر طولانی انسان را در جهان معرفت، در سیر از مبدأ معرفت تا مقصد تفویض، خلاصه کرده است. آغاز این سفر، شناخت خداوند جبّار است و مرحله پایانی آن، واگذاری کارها به او است.
نقطه آغاز این سفر طولانی، این است که انسان بداند او محکوم به اراده خداوند متعال است، و اینکه حکمِ خداوند متعال در همه عالم تکوین و تشریع نافذ و جاری است. این همان معنای «جبّار» در اسما و صفات حُسنای خداوند متعال است، و انسان در برابر این جبّاریت چارهای جز فرمانبرداری و تسلیم ندارد.[2]
آخرین منزل از منازل سلوک به سوی خداوند متعال واگذاری همه کارها یا تفویض امور به او است.[3] منظور از تفویض، در اینجا، همان ایمان و اعتقاد قلبی و تسلیم است. اعتقاد به اینکه همه کارها به دست خداوند متعال است، و حکومت و فرمانروایی مطلق از آن او است. انسان در این مرحله باید در هر امری تسلیم باشد و بدون هیچگونه نگرانی و دلهره و با رضایت کامل، همه امور خود را به خداوند متعال واگذار نماید.
در بیان دیگری گفتهاند: مراد از «اول العلم» تحقق علوم نظری و در اصل معرفت الهی است و مراد از «آخر العلم» تخلّق به علوم عملی و در نهایت وصول به حضرت حق تعالی است. مقصود از «معرفة الجبار» شناخت مراحل علوم نظری که پایان آن آرامش قلب و صفای باطن و اندیشه صافی و روشنی دل است. و مقصود از «تفویض الامر» علوم عملی است که تخلّق به اخلاق الله و تزیّن به صفات ربوبی میباشد.[4]
به بیان روشنتر؛ تا زمانی که انسان به معرفت و شناخت خدای تعالی نایل نشود به دروازه علم - که نوری است و خداوند در دل کسی که قابلیت آنرا داشته باشد، میتاباند - نرسیده است. اما نقطه پایانی و سرانجام علم که تفویض و واگذاری امور به خدای تعالی است، زمانی تحقق پیدا میکند که انسان خدا را بشناسد و تا زمانی که انسان به معرفت خدا نایل نشده؛ چگونه میتواند همه امورش را به موجود ناشناخته واگذار نماید؟! [1] . غزالی، محمد بن محمد، کیمیای سعادت، ج 2، ص 404، تهران، شرکت انتشارات علمی فرهنگی، چاپ یازدهم، 1383ش. [2] . ر.ک: قشیری، ابو القاسم، شرح الأسماء الحسنی، ص 168 – 171، قاهره، دار الحرم للتراث، چاپ اول، 1422ق. [3] . ر.ک: «معنای مقامهای تفویض، تسلیم، توکل و رضا»، سؤال 34560. [4] . نکونام، محمّدرضا، چارچوب سیر کمالات، ص 40، قم، ظهور شفق، چاپ اول، 1386ش؛ نیز ر.ک: «حکمت نظری و حکمت عملی»، سؤال 507.
- [سایر] بخش نامه (انظروا حدیث رسول الله فاکتبوه فإنی خفت دروس العلم و ذهاب أهله) از سوی چه کسی صادر شد؟ آنرا توضیح دهید.
- [سایر] منظور از «علم» در روایت «طلب العلم فریضةٌ علی کل مسلمٍ» چیست؟ آیا علم رایج دانشگاهی هم مصداق آن است؟
- [سایر] آیا روایت (أنا مدینة العلم) با سند معتبر در منابع اهل سنت نقل شده است؟
- [سایر] منظور از «تفویض» چیست؟
- [سایر] در قرآن جمله «ما ادراک» در مواردی آمده است. آنرا توضیح دهید، چرا خداوند آنرا به کار برده است؟ چه دلیلی دارد؟
- [سایر] در آیه 7 سوره آل عمران، آیا «الراسخون فی العلم» عطف بر الله است یا جمله ای مستقل می باشد؟
- [سایر] ابوالفضل گلپایگانی مبلغ بهائیت در کتاب (فرائد) خود به چندین روایت در بشارت ظهور باب تمسک کرده است که روایت أم هانی یکی از این روایات میباشد. این روایت دارای تعبیر (مولود فی آخر الزمان) است، که ابوالفضل گلپایگانی آنرا بر علی محمد باب حمل و ادعا کرده است که او همان مولود آخرالزمان و موعود اسلام است. آیا میتوان این استدلال را پذیرفت؟
- [سایر] با سلام. مگر (اولی الامر) با (ولی امر) تفاوت دارد!با توجه به این که بر اساس نظریه مشهور شیعه ، اولی الامر ، فقط امامان معصوم می باشند و ولی فقیه هم مصداق اولی الامر نیست (اگرچه براساس احادیث و روایات اطاعت از ولی فقیه نیز واجب است)؛ اما در پاسخ به پرسشی دیگر بیان کردید که عنوان (ولی امر مسلمین جهان) برای ولی فقیه، عنوان مناسبی است.
- [سایر] آیا حدیث دختران حسنه و پسران نعمتاند موثق است؟ لطفاً آنرا شرح دهید. با تشکر
- [آیت الله بهجت] منظور از این جمله: "سرمایه مطابق شأن، خمس ندارد" چیست؟
- [آیت الله جوادی آملی] .اذان, هجده جمله است : (االله اکبر ) چهار مرتبه، (أشهد أن لا إله الاّ االله )، (أشهد أنّ محمداً رسول االله )، (حیّ علی الصلاة )، (حیّ علی الفلاح)، (حیّ علی خیر العمل )، (االله اکبر )، (لا إله الاّ االله )، هر کدام دو مرتبه، و اقامه , هفده جمله است : دو مرتبه (االله اکبر )، از اول اذان و یک مرتبه (لا إله الاّ االله ) از آخر آن , کم می شود و دو مرتبه (قد قامت الصلاة ) بعد از (حیّ علی خیر العمل) افزوده میشود.
- [آیت الله سبحانی] اذان هیجده جمله است: اللّهُ أَکْبَر چهار مرتبه. أَشْهَدُ أَنْ لا اِلَهَ اِلاَّ اللّهُ، أَشْهَدُ أَنَّ مُحَمَّداً رَسُولُ اللّهِ، حَیَّ عَلَی الصَّلاَةِ، حَیَّ عَلَی الفَلاَح، حَیَّ عَلَی خَیْرِ العَمَلِ، اللّهُ أَکْبَر، لاَ اِلهَ اِلاَّ اللّهُ هر یک دو مرتبه. و اقامه هفده جمله است یعنی دو مرتبه اللّهُ أَکْبَر از اول اذان و یک مرتبه لاَ اِلهَ اِلاَّ اللّهُ از آخر آن کم می شود و بعد از گفتن حَیَّ عَلَی خَیْرِ العَمَلِ باید دو مرتبه قَدْ قامَتِ الصَّلاةُ اضافه نمود.
- [آیت الله صافی گلپایگانی] . اذان هیجده جمله است: "اللهُ أکْبَرُ" چهار مرتبه؛ "أَشْهَدُ أَنْ لا إِلَهَ إِلاَّ اللهُ" "أَشْهَدُ أَنَّ مُحَمَّداً رَسوُلُ الله" "حَیَّ عَلی الصّلاة" "حَیَّ عَلَی الْفَلاَح" "حَیَّ عَلی خَیْرِ الْعَمَل" "اللهُ أَکْبَرُ" "لاَ إِلَهَ إِلاَّ الله" هر یک دو مرتبه. اقامه هفده جمله است یعنی: دو مرتبه "اللهُ أکْبَرُ" از اول اذان و یک مرتبه "لا إِلَهَ إِلاَّ الله" از آخر آن کم می شود وبعد از گفتن "حَیَّ عَلی خَیْرِ الْعَمَل"باید دو مرتبه "قَدْ قامَتِ الصَّلاة" اضافه نمود.
- [آیت الله فاضل لنکرانی] اذان هیجده جمله است: اَلله اکبرُ چهار مرتبه اَشهدُ اَنْ لا الهَ اِلاّاللهُ، اَشْهَدُ اَنَّ مُحَمَّداً رسولُ الله حیَّ عَلَی الصَّلوةِ حَیَّ عَلَی الفَلاحِ حَیَّ عَلی خیرِ العملِ، الله اکبرُ لااِلَه اِلاّالله هر یک دو مرتبه و اقامه هفده جمله است یعنی دو مرتبه الله اکبرُ از اوّل اذان و یک مرتبه لااِلهَ اِلاّالله از آخر آن کم می شود و بعد از گفتن حَیَّ عَلَی خیرِ العَمَل باید دو مرتبه قَد قامَتِ الصَّلوةُ اضافه نمود.
- [آیت الله خوئی] اذان هیجده جمله است:" الله اکبر" چهار مرتبه،" اشهد ان لا اله الا الله، أشهد ان محمداً رسول الله، حی علی الصلاة، حی علی الفلاح، حی علی خیر العمل، الله اکبر، لا اله الا الله"، هر یک دو مرتبه، و اقامه هفده جمله است یعنی دو مرتبه" الله اکبر" از اوّل اذان، و یک مرتبه" لا اله الا الله" از آخر آن کم میشود، و بعداز گفتن" حی علی خیر العمل" باید دو مرتبه" قد قامت الصلاه" اضافه نمود.
- [آیت الله خوئی] بعد از تشهد رکعت آخر نماز، مستحب است در حالی که نشسته و بدن آرام است بگوید: (السلام علیک ایها النبی و رحمة الله و برکاته) و بعد از آن باید بگوید: (السلام علینا وعلی عباد الله الصالحین) و یا بگوید: (السلام علیکم) و مستحب است که به جمله (السلام علیکم) جملة (و رحمة الله و برکاته) را اضافه نماید و هر دو صیغه را بخواند.
- [امام خمینی] اذان هیجده جمله است: "الله اکبر" چهار مرتبه، "اشهد ان لا اله الا الله،اشهد ان محمدا رسول الله، حی علی الصلاه، حی علی الفلاح، حی علی خیر العمل، الله اکبر، لا اله الا الله"، هر یک دو مرتبه. و اقامه هفده جمله است یعنی دو مرتبه"الله اکبر" از اول اذان، و یک مرتبه "لا اله الا الله" از آخر آن کم می شود، و بعداز گفتن "حی علی خیر العمل" باید دو مرتبه "قد قامت الصلاه" اضاضه نمود.
- [آیت الله بهجت] اذان هیجده جمله است: (اللّه اَکبَر) چهار مرتبه؛ (اَشْهَدُ اَنْ لا اِلهَ اِلاَّ اللّه)؛ (اَشْهَدُ اَنَّ مُحَمَّداً رَسُولُ اللّه)؛ (حَی عَلَی الصَّلاة)؛ (حَی عَلَی الفَلاح)؛ (حَی عَلی خَیرِ الْعَمَل)؛ (اللّه اَکبَر)؛ (لا اِلهَ اِلاَّ اللّه) هر یک دو مرتبه. و اقامه هفده جمله است؛ یعنی دو مرتبه (اللّه اکبر) از اول اذان و یک مرتبه (لا اِلهَ الاَّ اللّه) از آخر آن کم میشود، و بعد از گفتن (حَی عَلی خَیرِ الْعَمَل) باید دو مرتبه (قَدْ قامَتِ الصَّلاة) اضافه نمود.
- [آیت الله مظاهری] اذان هیجده جمله است: چهار مرتبه: (اللَّهُ أَکْبَرُ). دو مرتبه: (أَشْهَدُ أَنْ لا إِلهَ إِلَّا اللَّهُ). دو مرتبه: (أَشْهَدُ أَنَّ مُحَمَّداً رَسُولُ اللَّهِ). دو مرتبه: (حَیَّ عَلَی الصَّلوةِ). دو مرتبه: (حَیَّ عَلَی الْفَلاحِ). دو مرتبه: (حَیَّ عَلی خَیْرِالْعَمَلِ). دو مرتبه: (اللَّهُ أَکْبَرُ). دو مرتبه: (لا إِلهَ إِلَّا اللَّهُ). و اقامه هفده جمله است یعنی دو مرتبه (اللَّهُ أَکْبَرُ) از اوّل اذان، و یک مرتبه (لا إِلهَ إِلَّا اللَّهُ) از آخر آن کم میشود و بعد از گفتن (حَیَّ عَلی خَیْرِ الْعَمَلِ) باید دو مرتبه (قَدْ قامَتِ الصَّلوةُ) اضافه نمود.
- [آیت الله شبیری زنجانی] بعد از تشهد رکعت آخر نماز مستحب است در حالی که نشسته و بدن آرام است بگوید: (السّلامُ علیکَ أیّها النَّبیُّ ورحمةُ اللَّه وبرکاتُهُ) و بعد از آن باید بگوید: (السّلامُ عَلَیْنا وعلی عِبادِ اللَّهِ الصّالحینَ) و یا بگوید: (السّلامُ عَلَیْکُمْ) و احتیاط مستحب آن است که به جمله (السّلامُ عَلَیْکُمْ) عبارت (ورحمةُ اللَّه وبرکاتُهُ) را اضافه نماید و به صیغه اول (السّلامُ عَلَیْنا وعلی عِبادِ اللَّهِ الصّالحینَ) اکتفا نکند و مستحب است هر دو صیغه را بگوید.