پیش از پاسخ به پرسش مطرح شده، اصل حدیث را بیان می‌کنیم، سپس به بررسی آن می‌پردازیم. ابن ابی الحدید در ضمن احادیثی در فضایل و مناقب امام علی(ع) با عنوان «الخبر الثالث عشر» چنین نقل می‌کند: پیامبر اسلام(ص) خالد بن ولید و علی(ع) را در سریه‌ای[1] به سمت یمن فرستاد و فرمود: زمانی که با هم هستید همۀ لشگر تحت امر علی(ع) است و هر وقت از هم جدا شدید، هر کدام فرماندهی لشگر خود را دارد. دو گروه به هم رسیدند و با هم در مقابل دشمن جنگیدند، عده‌ای را کشتند برخی از زنان را به اسارت و اموالی را به غنیمت گرفتند. علی(ع) کنیزی را برای خودش گرفت خالد چهار نفر از مسلمانان که بریده اسلمی جزو آنان بود را به سوی پیامبر(ص) فرستاد تا این موضوع و موضوعات دیگر را به آن حضرت گزارش دهند. پس هر کدام که گزارش می‌دادند پیامبر(ص) از وی رو برمی‌گرداند تا این‌که بریده اسلمی خدمت پیامبر(ص) گزارش داد و گفت علی(ع) کنیزی را به خودش اختصاص داد، حضرت نگران شد به حدّی که چهره‌شان سرخ شد و چندین بار فرمود: علی را به من واگذارید، علی از من است و من از علی، سهم علی از خمس غنیمت، بیشتر از آن مقداری است که او برداشت. او پس از من بر هر مؤمنی ولایت دارد. در ضمن بیان چند نکته به بررسی این حدیث می‌پردازیم. 1. این حدیث در منابع دست اول شیعه نیامده است. مرحوم مجلسی نیز از ابن ابی الحدید معتزلی از شرح نهج البلاغه وی گزارش کرده است. 2. بر اساس نقل ابن ابی الحدید، سندی برای این حدیث گزارش نشده است. 3. شواهد بسیاری بر نادرستی این قضیه وجود دارد. الف. پیامبری که مظهر تمام و کمال صفت عدل الهی است چگونه در مقابل این عمل علی(ع) که قبل از تحویل غنایم به پیامبر(ص) و تقسیم آن، سهمی از آن می‌گیرد، ساکت می‌نشیند، بلکه مهر تأیید بر آن می‌نهد. ب. در همین سفر می‌بینیم که علی(ع) در مقابل تقسیم غنایم، پیش از تحویل به پیامبر(ص) آنچنان شدّت عمل به خرج می‌دهد که موجبات نگرانی مسلمانان را فراهم می‌کند. علی(ع) با لشکری که همراهش بودند از یمن به سوی مکه حرکت کرد و آن حلّه‌‏ها و جامه‌هایی که از مردم نجران گرفته بود، نیز با خود داشت، و چون رسول خدا(ص) به نزدیکی مکه رسید، علی(ع) نیز به آنها ملحق شد -البته پیش از آن علی(ع) از لشکر خویش جدا شده بود و مردی را به جای خود به فرماندهی آنان منصوب کرد- و گزارش کارهای انجام شده را به پیامبر ارائه کرد. رسول خدا(ص) از دیدار او و انجام دستوراتش خرسند شد و به او فرمود: ای علی به چه نیتی احرام بستی(و نیت انجام چه حجی کردی)؟ عرض کرد: ای رسول خدا(ص) شما برای من ننوشته بودی که خود به چه نحو احرام خواهی بست و از راه دیگر نیز نمی‏‌دانستم؛ از این‌ رو من هنگام تلبیه و احرام نیّتم را به نیّت شما پیوند کرده و گفتم: بار خدایا احرام می‌‏بندم مانند احرامی که پیامبرت بسته، و 34 شتر برای قربانی با خود آورده‏‌ام، رسول خدا(ص) فرمود: «اللَّه اکبر» من 66 شتر برای قربانی آورده‌‏ام و تو در حج و مناسک قربانی با من شریک هستی، اکنون بر احرام خود باش و به سوی لشکر خود بازگرد، و بشتاب‏ آنان را به من برسان تا به خواست خدای متعال در مکه به هم برسیم، علی(ع) با آن حضرت خداحافظی کرده به سوی لشکر خود بازگشت و دید به نزدیکی مکه رسیده‌‏اند، و چون به آنها رسید متوجه شد که آن جامه‏‌هایی که پیش آنها بود، همه را به تن کرده‌‏اند. حضرت از این کارشان ناراحت شده، و بر این کار ایراد گرفت، و به جانشین خود فرمود: وای بر تو! چه چیز تو را وادار کرد که این جامه‌‏ها را پیش از آن‌که به رسول خدا(ص) بدهیم میان ایشان پخش کنی؟ من نیز به تو چنین اجازه نداده بودم؟ گفت: از من درخواست کردند که به آنها احرام بندند و خود را به آنها زینت دهند و سپس(در مکه) به من بازگردانند، پس أمیر المؤمنین(ع) همه آنها را از تنشان بیرون آورد و در میان بارها بست، لشکریان از این کار حضرت (ع) ناراحت شده و چون به مکه رسیدند شکایات زیادی از أمیر المؤمنین(ع) به رسول خدا(ص) کردند، پس رسول خدا(ص) دستور فرمود منادی در میان مردم فریاد زد: زبان‌های خود را از شکایت علی‌(ع) کوتاه کنید؛ زیرا که او در باره خدا(و آنچه مربوط به خدا است) سخت‌گیر است، و در باره دین اهل سازش و کوتاه آمدن نیست.[2] چند نکته در این قضیه قابل ملاحظه است. اوّل، در این قضیه که مسلمانان حلّه‌ها را به عاریه گرفته بودند، چگونه با عتاب علی(ع) مواجه شدند و آن‌حضرت هرگز با آنان مدارا نکرد. دوم، پیامبر(ص) فرمود: علی در باره خدا دقیق و سخت‌گیر است، و در مسائل دین، اهل مصالحه و سازش نیست. سوم، در صورت درست بودن داستان کنیز، جا داشت مسلمانان به علی(ع) این قضیه را یادآوری می‌کردند و می‌گفتند: خودت که از غنایم تملک نمودی، چگونه ما را از عاریه آن منع می‌کنی. چهارم، جا داشت زمانی که پیامبر(ص) فرمود: علی در باره خدا دقیق و سخت‌گیر است، مسلمانان به پیامبر(ص) این مسئله را یادآور می‌شدند و می‌گفتند چگونه سخت‌گیر است در حالی که خودش از غنایم کنیز می‌گیرد.[3] بنا بر این، دلیلی که بتوان به آن استناد نمود در این رابطه پیدا نکردیم، بلکه ادله و شواهدی نیز بر نادرستی آن وجود دارد. [1] . سریه در مقابل غزوه به جنگ‌هایی گفته می شود که پیامبر اسلام (ص) شخصا در آن جنگ حضور نداشتند. [2] . اقتباس از پاسخ، شماره 29457. [3] . نکته قابل توجه این‌که در میان همین مسلمانان کسانی وجود داشتند گه حرمت نگه نمی‌داشتند و «اعدل یا محمد» می‌گفتند.
پیش از پاسخ به پرسش مطرح شده، اصل حدیث را بیان میکنیم، سپس به بررسی آن میپردازیم.
ابن ابی الحدید در ضمن احادیثی در فضایل و مناقب امام علی(ع) با عنوان «الخبر الثالث عشر» چنین نقل میکند:
پیامبر اسلام(ص) خالد بن ولید و علی(ع) را در سریهای[1] به سمت یمن فرستاد و فرمود: زمانی که با هم هستید همۀ لشگر تحت امر علی(ع) است و هر وقت از هم جدا شدید، هر کدام فرماندهی لشگر خود را دارد.
دو گروه به هم رسیدند و با هم در مقابل دشمن جنگیدند، عدهای را کشتند برخی از زنان را به اسارت و اموالی را به غنیمت گرفتند. علی(ع) کنیزی را برای خودش گرفت خالد چهار نفر از مسلمانان که بریده اسلمی جزو آنان بود را به سوی پیامبر(ص) فرستاد تا این موضوع و موضوعات دیگر را به آن حضرت گزارش دهند. پس هر کدام که گزارش میدادند پیامبر(ص) از وی رو برمیگرداند تا اینکه بریده اسلمی خدمت پیامبر(ص) گزارش داد و گفت علی(ع) کنیزی را به خودش اختصاص داد، حضرت نگران شد به حدّی که چهرهشان سرخ شد و چندین بار فرمود: علی را به من واگذارید، علی از من است و من از علی، سهم علی از خمس غنیمت، بیشتر از آن مقداری است که او برداشت. او پس از من بر هر مؤمنی ولایت دارد.
در ضمن بیان چند نکته به بررسی این حدیث میپردازیم.
1. این حدیث در منابع دست اول شیعه نیامده است. مرحوم مجلسی نیز از ابن ابی الحدید معتزلی از شرح نهج البلاغه وی گزارش کرده است.
2. بر اساس نقل ابن ابی الحدید، سندی برای این حدیث گزارش نشده است.
3. شواهد بسیاری بر نادرستی این قضیه وجود دارد.
الف. پیامبری که مظهر تمام و کمال صفت عدل الهی است چگونه در مقابل این عمل علی(ع) که قبل از تحویل غنایم به پیامبر(ص) و تقسیم آن، سهمی از آن میگیرد، ساکت مینشیند، بلکه مهر تأیید بر آن مینهد.
ب. در همین سفر میبینیم که علی(ع) در مقابل تقسیم غنایم، پیش از تحویل به پیامبر(ص) آنچنان شدّت عمل به خرج میدهد که موجبات نگرانی مسلمانان را فراهم میکند.
علی(ع) با لشکری که همراهش بودند از یمن به سوی مکه حرکت کرد و آن حلّهها و جامههایی که از مردم نجران گرفته بود، نیز با خود داشت، و چون رسول خدا(ص) به نزدیکی مکه رسید، علی(ع) نیز به آنها ملحق شد -البته پیش از آن علی(ع) از لشکر خویش جدا شده بود و مردی را به جای خود به فرماندهی آنان منصوب کرد- و گزارش کارهای انجام شده را به پیامبر ارائه کرد. رسول خدا(ص) از دیدار او و انجام دستوراتش خرسند شد و به او فرمود: ای علی به چه نیتی احرام بستی(و نیت انجام چه حجی کردی)؟ عرض کرد: ای رسول خدا(ص) شما برای من ننوشته بودی که خود به چه نحو احرام خواهی بست و از راه دیگر نیز نمیدانستم؛ از این رو من هنگام تلبیه و احرام نیّتم را به نیّت شما پیوند کرده و گفتم: بار خدایا احرام میبندم مانند احرامی که پیامبرت بسته، و 34 شتر برای قربانی با خود آوردهام، رسول خدا(ص) فرمود: «اللَّه اکبر» من 66 شتر برای قربانی آوردهام و تو در حج و مناسک قربانی با من شریک هستی، اکنون بر احرام خود باش و به سوی لشکر خود بازگرد، و بشتاب آنان را به من برسان تا به خواست خدای متعال در مکه به هم برسیم، علی(ع) با آن حضرت خداحافظی کرده به سوی لشکر خود بازگشت و دید به نزدیکی مکه رسیدهاند، و چون به آنها رسید متوجه شد که آن جامههایی که پیش آنها بود، همه را به تن کردهاند. حضرت از این کارشان ناراحت شده، و بر این کار ایراد گرفت، و به جانشین خود فرمود: وای بر تو! چه چیز تو را وادار کرد که این جامهها را پیش از آنکه به رسول خدا(ص) بدهیم میان ایشان پخش کنی؟ من نیز به تو چنین اجازه نداده بودم؟ گفت: از من درخواست کردند که به آنها احرام بندند و خود را به آنها زینت دهند و سپس(در مکه) به من بازگردانند، پس أمیر المؤمنین(ع) همه آنها را از تنشان بیرون آورد و در میان بارها بست، لشکریان از این کار حضرت (ع) ناراحت شده و چون به مکه رسیدند شکایات زیادی از أمیر المؤمنین(ع) به رسول خدا(ص) کردند، پس رسول خدا(ص) دستور فرمود منادی در میان مردم فریاد زد: زبانهای خود را از شکایت علی(ع) کوتاه کنید؛ زیرا که او در باره خدا(و آنچه مربوط به خدا است) سختگیر است، و در باره دین اهل سازش و کوتاه آمدن نیست.[2]
چند نکته در این قضیه قابل ملاحظه است.
اوّل، در این قضیه که مسلمانان حلّهها را به عاریه گرفته بودند، چگونه با عتاب علی(ع) مواجه شدند و آنحضرت هرگز با آنان مدارا نکرد.
دوم، پیامبر(ص) فرمود: علی در باره خدا دقیق و سختگیر است، و در مسائل دین، اهل مصالحه و سازش نیست.
سوم، در صورت درست بودن داستان کنیز، جا داشت مسلمانان به علی(ع) این قضیه را یادآوری میکردند و میگفتند: خودت که از غنایم تملک نمودی، چگونه ما را از عاریه آن منع میکنی.
چهارم، جا داشت زمانی که پیامبر(ص) فرمود: علی در باره خدا دقیق و سختگیر است، مسلمانان به پیامبر(ص) این مسئله را یادآور میشدند و میگفتند چگونه سختگیر است در حالی که خودش از غنایم کنیز میگیرد.[3]
بنا بر این، دلیلی که بتوان به آن استناد نمود در این رابطه پیدا نکردیم، بلکه ادله و شواهدی نیز بر نادرستی آن وجود دارد. [1] . سریه در مقابل غزوه به جنگهایی گفته می شود که پیامبر اسلام (ص) شخصا در آن جنگ حضور نداشتند. [2] . اقتباس از پاسخ، شماره 29457. [3] . نکته قابل توجه اینکه در میان همین مسلمانان کسانی وجود داشتند گه حرمت نگه نمیداشتند و «اعدل یا محمد» میگفتند.
- [سایر] حضرت فاطمه (س) چگونه به همسری امام علی (ع) رسیدند؟
- [سایر] ازدواج علی(ع) و فاطمه(س)چگونه بوده است؟
- [سایر] چرا حضرت علی (ع) قبل از حضرت فاطمه در را باز نکرد تا حضرت فاطمه (س) شهید نشود؟
- [سایر] سورهای که بر ازدواج حضرت امام علی(ع) و حضرت فاطمه(س) دلالت دارد، کدام است؟
- [سایر] نقل میکنند: (کسی به حضرت علی(ع) کنیزی هدیه داد. روزی حضرت زهرا(س) وارد منزل شد و مشاهده کرد که علی(ع) سر بر پای کنیز گذاشته و خوابیده است. حضرت زهرا(س) به نشانه اعتراض پیش پیامبر اکرم(ص) رفتند که جبرئیل نازل شد و گفت: حضرت فاطمه حق ندارد که اعتراض کند و باید برگردد). حال سؤال این است که؛ آیا چنین رفتاری از یک بانوی دارای عصمت تعجبآور نیست؟ مخصوصاً که عصمت از اشتباه نیز دارند.
- [سایر] آیا حضرت زهرا ( س ) از فقر نسبت به علی (ع) گلایهمند بود؟
- [سایر] مراسم خواستگاری، عقد و عروسی امام علی (ع) و حضرت زهرا(س) چگونه برگزار شد؟
- [سایر] زندگی حضرت زهرا (س) وامام علی (ع) و روش الگو گیری از آنها را تبیین کنید ؟
- [سایر] رفتار حضرت فاطمه(س) با شوهرشان، حضرت علی (ع) چگونه بود؟
- [سایر] زندگی حضرت زهرا (س) وامام علی (ع) و روش الگو گیری از آنها را تبیین کنید ؟
- [آیت الله بروجردی] اگر شوهر بخواهد صیغهی طلاق را بخواند، چنانچه اسم زن مثلاً فاطمه باشد، میگوید:(زَوجَتی فاطِمَةَ خالَعْتُها علی ما بَذَلَتْ هی طالِقٌ). (یعنی زنم فاطمه را طلاق خلع دادم او رها است. )
- [امام خمینی] اگر شوهر بخواهد صیغه طلاق خلع را بخواند، چنانچه اسم زن مثلا فاطمه باشد می گوید: "زوجتی فاطمة خالعتها علی ما بذلت هی طالق" یعنی زنم فاطمه را طلاق خلع دادم او رها است.
- [آیت الله سبحانی] اگر شوهر بخواهد صیغه طلاق خلع را بخواند، چنانچه اسم زن مثلاً فاطمه باشد می گوید: زَوْجَتِی فاطِمَةُ خلعتها عَلی ما بَذَلَتْ هِیَ طالِق (یعنی زنم فاطمه را طلاق خلع دادم او رها است).
- [آیت الله اردبیلی] اگر شوهر بخواهد خود صیغه طلاق را بخواند، چنانچه اسم زن مثلاً فاطمه باشد، میگوید: (زَوْجَتِی فاطِمَةُ خالَعْتُها عَلی ما بَذَلَتْ، هِیَ طالِقٌ) یعنی: (زنم فاطمه را در مقابل آنچه بخشید طلاق خلع دادم، او رهاست).
- [آیت الله بهجت] اگر شوهر بخواهد صیغه طلاق خُلع را بخواند، چنانچه اسم زن مثلاً فاطمه باشد میگوید: (زَوْجَتِی فاطِمَةُ خالَعْتُها عَلی ما بَذَلَتْ هِی طالِق)؛ یعنی: (زنم فاطمه را طلاق خُلع دادم، او رهاست).
- [آیت الله سبحانی] اگر شوهر بخواهد صیغه مبارات را بخواند چنانچه مثلاً اسم زن فاطمه باشد، باید بگوید: بارَأْتُ زَوْجَتِی فاطِمَةَ عَلی مَهْرِها فَهِیَ طالِق. یعنی از زنم فاطمه در مقابل مهر او جدا شدم پس او رهاست، و اگر دیگری را وکیل کند وکیل باید بگوید: بارَأْتُ زَوْجَةُ مُوَکِّلِی فاطِمَةَ عَلی مَهْرِها فَهِیَ طالِق. و در هر دو صورت اگر به جای کلمه (علی مهرها) (لمهرها) بگوید، اشکال ندارد.
- [آیت الله صافی گلپایگانی] . اگر شوهر بخواهد صیغه مبارات را بخواند، چنانچه مثلاً اسم زن فاطمه باشد، باید بگوید: بارَأْتُ زَوْجَتِی فَاطِمَةَ عَلی مَا بَذَلَتْ مَهْرِها فَهِیَ طالِقَ ) مبارات کردم زنم فاطمه را در مقابل آنچه بذل کرده او، پس او رهاست. و اگر دیگری را وکیل کند، وکیل باید بگوید: بارَأْتُ زَوْجَةَ مُوَکِّلِی فَاطِمَةَ عَلی مَا بَذَلَتْ فَهِیَ طالِق و در هر دو صورت اگر به جای کلمه (عَلی مَا بَذَلَتْ بمَا بَذَلَتْ) بگوید، اشکال ندارد.
- [آیت الله میرزا جواد تبریزی] اگر شوهر بخواهد صیغه مبارات را بخواند؛ چنانچه مثلا اسم زن فاطمه باشد؛ باید بگوید بارات زوجتی فاطمه علی ما بذلت فهی طالق یعنی من و زنم فاطمه در مقابل بذل کرده او از هم جدا شدیم پس او رها است. و اگر دیگری را وکیل کند؛ وکیل باید بگوید: عن قبل موکلی بارات زوجته فاطمه علی ما بذلت فهی طالق و در هر دو صورت اگر به جای کلمه (علی ما بذلت) ، (بما بذلت) بگوید اشکال ندارد.
- [آیت الله بروجردی] اگر شوهر بخواهد صیغهی مبارات را بخواند، چنانچه مثلاً اسم زن فاطمه باشد، باید بگوید:(بارَأْتُ زَوْجَتِی فاطِمَةَ عَلی مَهْرِها فَهِی طالِقٌ)؛ یعنی مبارات کردم زنم فاطمه را در مقابل مهر او پس او رهاست و اگر دیگری را وکیل کند، وکیل باید بگوید:(بارَأْتُ زَوْجَةَ مُوَکِّلی فاطِمَةَ عَلی مَهْرِها فَهِی طالِقٌ) و در هر دو صورت اگر به جای کلمة (عَلی مَهْرِها) (بمَهْرها) بگوید اشکال ندارد.
- [آیت الله خوئی] اگر شوهر بخواهد صیغ مبارات را بخواند، چنانچه مثلًا اسم زن فاطمه باشد، باید بگوید: (بارأُتُ زَوْجَتِی فاطِمَةَ عَلی ما بَذَلْتْ فَهِیَ طالِق) یعنی من و زنم فاطمه در مقابل بذل کردة او از هم جدا شدیم پس او رها است، و اگر دیگری را وکیل کند، وکیل باید بگوید: (عَنْ قِبَلِ مُوَکِّلِی بارَأُتُ زَوْجَتَهُ فاطِمَة عَلی ما بَذَلَتْ فَهِیَ طالِق) ودر هر دو صورت اگر بهجای کلم (علی ما بذلت) (بما بذلت) بگوید اشکال ندارد.