آیا حضرت علی(ع) در یمن، در زمان حضرت فاطمه(س) کنیز اختیار کرده بودند؟
پیش از پاسخ به پرسش مطرح شده، اصل حدیث را بیان می‌کنیم، سپس به بررسی آن می‌پردازیم. ابن ابی الحدید در ضمن احادیثی در فضایل و مناقب امام علی(ع) با عنوان «الخبر الثالث عشر» چنین نقل می‌کند: پیامبر اسلام(ص) خالد بن ولید و علی(ع) را در سریه‌ای[1] به سمت یمن فرستاد و فرمود: زمانی که با هم هستید همۀ لشگر تحت امر علی(ع) است و هر وقت از هم جدا شدید، هر کدام فرماندهی لشگر خود را دارد. دو گروه به هم رسیدند و با هم در مقابل دشمن جنگیدند، عده‌ای را کشتند برخی از زنان را به اسارت و اموالی را به غنیمت گرفتند. علی(ع) کنیزی را برای خودش گرفت خالد چهار نفر از مسلمانان که بریده اسلمی جزو آنان بود را به سوی پیامبر(ص) فرستاد تا این موضوع و موضوعات دیگر را به آن حضرت گزارش دهند. پس هر کدام که گزارش می‌دادند پیامبر(ص) از وی رو برمی‌گرداند تا این‌که بریده اسلمی خدمت پیامبر(ص) گزارش داد و گفت علی(ع) کنیزی را به خودش اختصاص داد، حضرت نگران شد به حدّی که چهره‌شان سرخ شد و چندین بار فرمود: علی را به من واگذارید، علی از من است و من از علی، سهم علی از خمس غنیمت، بیشتر از آن مقداری است که او برداشت. او پس از من بر هر مؤمنی ولایت دارد. در ضمن بیان چند نکته به بررسی این حدیث می‌پردازیم. 1. این حدیث در منابع دست اول شیعه نیامده است. مرحوم مجلسی نیز از ابن ابی الحدید معتزلی از شرح نهج البلاغه وی گزارش کرده است. 2. بر اساس نقل ابن ابی الحدید، سندی برای این حدیث گزارش نشده است. 3. شواهد بسیاری بر نادرستی این قضیه وجود دارد. الف. پیامبری که مظهر تمام و کمال صفت عدل الهی است چگونه در مقابل این عمل علی(ع) که قبل از تحویل غنایم به پیامبر(ص) و تقسیم آن، سهمی از آن می‌گیرد، ساکت می‌نشیند، بلکه مهر تأیید بر آن می‌نهد. ب. در همین سفر می‌بینیم که علی(ع) در مقابل تقسیم غنایم، پیش از تحویل به پیامبر(ص) آنچنان شدّت عمل به خرج می‌دهد که موجبات نگرانی مسلمانان را فراهم می‌کند. علی(ع) با لشکری که همراهش بودند از یمن به سوی مکه حرکت کرد و آن حلّه‌‏ها و جامه‌هایی که از مردم نجران گرفته بود، نیز با خود داشت، و چون رسول خدا(ص) به نزدیکی مکه رسید، علی(ع) نیز به آنها ملحق شد -البته پیش از آن علی(ع) از لشکر خویش جدا شده بود و مردی را به جای خود به فرماندهی آنان منصوب کرد- و گزارش کارهای انجام شده را به پیامبر ارائه کرد. رسول خدا(ص) از دیدار او و انجام دستوراتش خرسند شد و به او فرمود: ای علی به چه نیتی احرام بستی(و نیت انجام چه حجی کردی)؟ عرض کرد: ای رسول خدا(ص) شما برای من ننوشته بودی که خود به چه نحو احرام خواهی بست و از راه دیگر نیز نمی‏‌دانستم؛ از این‌ رو من هنگام تلبیه و احرام نیّتم را به نیّت شما پیوند کرده و گفتم: بار خدایا احرام می‌‏بندم مانند احرامی که پیامبرت بسته، و 34 شتر برای قربانی با خود آورده‏‌ام، رسول خدا(ص) فرمود: «اللَّه اکبر» من 66 شتر برای قربانی آورده‌‏ام و تو در حج و مناسک قربانی با من شریک هستی، اکنون بر احرام خود باش و به سوی لشکر خود بازگرد، و بشتاب‏ آنان را به من برسان تا به خواست خدای متعال در مکه به هم برسیم، علی(ع) با آن حضرت خداحافظی کرده به سوی لشکر خود بازگشت و دید به نزدیکی مکه رسیده‌‏اند، و چون به آنها رسید متوجه شد که آن جامه‏‌هایی که پیش آنها بود، همه را به تن کرده‌‏اند. حضرت از این کارشان ناراحت شده، و بر این کار ایراد گرفت، و به جانشین خود فرمود: وای بر تو! چه چیز تو را وادار کرد که این جامه‌‏ها را پیش از آن‌که به رسول خدا(ص) بدهیم میان ایشان پخش کنی؟ من نیز به تو چنین اجازه نداده بودم؟ گفت: از من درخواست کردند که به آنها احرام بندند و خود را به آنها زینت دهند و سپس(در مکه) به من بازگردانند، پس أمیر المؤمنین(ع) همه آنها را از تنشان بیرون آورد و در میان بارها بست، لشکریان از این کار حضرت (ع) ناراحت شده و چون به مکه رسیدند شکایات زیادی از أمیر المؤمنین(ع) به رسول خدا(ص) کردند، پس رسول خدا(ص) دستور فرمود منادی در میان مردم فریاد زد: زبان‌های خود را از شکایت علی‌(ع) کوتاه کنید؛ زیرا که او در باره خدا(و آنچه مربوط به خدا است) سخت‌گیر است، و در باره دین اهل سازش و کوتاه آمدن نیست.[2] چند نکته در این قضیه قابل ملاحظه است. اوّل، در این قضیه که مسلمانان حلّه‌ها را به عاریه گرفته بودند، چگونه با عتاب علی(ع) مواجه شدند و آن‌حضرت هرگز با آنان مدارا نکرد. دوم، پیامبر(ص) فرمود: علی در باره خدا دقیق و سخت‌گیر است، و در مسائل دین، اهل مصالحه و سازش نیست. سوم، در صورت درست بودن داستان کنیز، جا داشت مسلمانان به علی(ع) این قضیه را یادآوری می‌کردند و می‌گفتند: خودت که از غنایم تملک نمودی، چگونه ما را از عاریه آن منع می‌کنی. چهارم، جا داشت زمانی که پیامبر(ص) فرمود: علی در باره خدا دقیق و سخت‌گیر است، مسلمانان به پیامبر(ص) این مسئله را یادآور می‌شدند و می‌گفتند چگونه سخت‌گیر است در حالی که خودش از غنایم کنیز می‌گیرد.[3] بنا بر این، دلیلی که بتوان به آن استناد نمود در این رابطه پیدا نکردیم، بلکه ادله و شواهدی نیز بر نادرستی آن وجود دارد.   [1] . سریه در مقابل غزوه به جنگ‌هایی گفته می شود که پیامبر اسلام (ص) شخصا در آن جنگ حضور نداشتند. [2] . اقتباس از پاسخ، شماره 29457. [3] . نکته قابل توجه این‌که در میان همین مسلمانان کسانی وجود داشتند گه حرمت نگه نمی‌داشتند و «اعدل یا محمد» می‌گفتند.
عنوان سوال:

آیا حضرت علی(ع) در یمن، در زمان حضرت فاطمه(س) کنیز اختیار کرده بودند؟


پاسخ:

پیش از پاسخ به پرسش مطرح شده، اصل حدیث را بیان می‌کنیم، سپس به بررسی آن می‌پردازیم.
ابن ابی الحدید در ضمن احادیثی در فضایل و مناقب امام علی(ع) با عنوان «الخبر الثالث عشر» چنین نقل می‌کند:
پیامبر اسلام(ص) خالد بن ولید و علی(ع) را در سریه‌ای[1] به سمت یمن فرستاد و فرمود: زمانی که با هم هستید همۀ لشگر تحت امر علی(ع) است و هر وقت از هم جدا شدید، هر کدام فرماندهی لشگر خود را دارد.
دو گروه به هم رسیدند و با هم در مقابل دشمن جنگیدند، عده‌ای را کشتند برخی از زنان را به اسارت و اموالی را به غنیمت گرفتند. علی(ع) کنیزی را برای خودش گرفت خالد چهار نفر از مسلمانان که بریده اسلمی جزو آنان بود را به سوی پیامبر(ص) فرستاد تا این موضوع و موضوعات دیگر را به آن حضرت گزارش دهند. پس هر کدام که گزارش می‌دادند پیامبر(ص) از وی رو برمی‌گرداند تا این‌که بریده اسلمی خدمت پیامبر(ص) گزارش داد و گفت علی(ع) کنیزی را به خودش اختصاص داد، حضرت نگران شد به حدّی که چهره‌شان سرخ شد و چندین بار فرمود: علی را به من واگذارید، علی از من است و من از علی، سهم علی از خمس غنیمت، بیشتر از آن مقداری است که او برداشت. او پس از من بر هر مؤمنی ولایت دارد.
در ضمن بیان چند نکته به بررسی این حدیث می‌پردازیم.
1. این حدیث در منابع دست اول شیعه نیامده است. مرحوم مجلسی نیز از ابن ابی الحدید معتزلی از شرح نهج البلاغه وی گزارش کرده است.
2. بر اساس نقل ابن ابی الحدید، سندی برای این حدیث گزارش نشده است.
3. شواهد بسیاری بر نادرستی این قضیه وجود دارد.
الف. پیامبری که مظهر تمام و کمال صفت عدل الهی است چگونه در مقابل این عمل علی(ع) که قبل از تحویل غنایم به پیامبر(ص) و تقسیم آن، سهمی از آن می‌گیرد، ساکت می‌نشیند، بلکه مهر تأیید بر آن می‌نهد.
ب. در همین سفر می‌بینیم که علی(ع) در مقابل تقسیم غنایم، پیش از تحویل به پیامبر(ص) آنچنان شدّت عمل به خرج می‌دهد که موجبات نگرانی مسلمانان را فراهم می‌کند.
علی(ع) با لشکری که همراهش بودند از یمن به سوی مکه حرکت کرد و آن حلّه‌‏ها و جامه‌هایی که از مردم نجران گرفته بود، نیز با خود داشت، و چون رسول خدا(ص) به نزدیکی مکه رسید، علی(ع) نیز به آنها ملحق شد -البته پیش از آن علی(ع) از لشکر خویش جدا شده بود و مردی را به جای خود به فرماندهی آنان منصوب کرد- و گزارش کارهای انجام شده را به پیامبر ارائه کرد. رسول خدا(ص) از دیدار او و انجام دستوراتش خرسند شد و به او فرمود: ای علی به چه نیتی احرام بستی(و نیت انجام چه حجی کردی)؟ عرض کرد: ای رسول خدا(ص) شما برای من ننوشته بودی که خود به چه نحو احرام خواهی بست و از راه دیگر نیز نمی‏‌دانستم؛ از این‌ رو من هنگام تلبیه و احرام نیّتم را به نیّت شما پیوند کرده و گفتم: بار خدایا احرام می‌‏بندم مانند احرامی که پیامبرت بسته، و 34 شتر برای قربانی با خود آورده‏‌ام، رسول خدا(ص) فرمود: «اللَّه اکبر» من 66 شتر برای قربانی آورده‌‏ام و تو در حج و مناسک قربانی با من شریک هستی، اکنون بر احرام خود باش و به سوی لشکر خود بازگرد، و بشتاب‏ آنان را به من برسان تا به خواست خدای متعال در مکه به هم برسیم، علی(ع) با آن حضرت خداحافظی کرده به سوی لشکر خود بازگشت و دید به نزدیکی مکه رسیده‌‏اند، و چون به آنها رسید متوجه شد که آن جامه‏‌هایی که پیش آنها بود، همه را به تن کرده‌‏اند. حضرت از این کارشان ناراحت شده، و بر این کار ایراد گرفت، و به جانشین خود فرمود: وای بر تو! چه چیز تو را وادار کرد که این جامه‌‏ها را پیش از آن‌که به رسول خدا(ص) بدهیم میان ایشان پخش کنی؟ من نیز به تو چنین اجازه نداده بودم؟ گفت: از من درخواست کردند که به آنها احرام بندند و خود را به آنها زینت دهند و سپس(در مکه) به من بازگردانند، پس أمیر المؤمنین(ع) همه آنها را از تنشان بیرون آورد و در میان بارها بست، لشکریان از این کار حضرت (ع) ناراحت شده و چون به مکه رسیدند شکایات زیادی از أمیر المؤمنین(ع) به رسول خدا(ص) کردند، پس رسول خدا(ص) دستور فرمود منادی در میان مردم فریاد زد: زبان‌های خود را از شکایت علی‌(ع) کوتاه کنید؛ زیرا که او در باره خدا(و آنچه مربوط به خدا است) سخت‌گیر است، و در باره دین اهل سازش و کوتاه آمدن نیست.[2]
چند نکته در این قضیه قابل ملاحظه است.
اوّل، در این قضیه که مسلمانان حلّه‌ها را به عاریه گرفته بودند، چگونه با عتاب علی(ع) مواجه شدند و آن‌حضرت هرگز با آنان مدارا نکرد.
دوم، پیامبر(ص) فرمود: علی در باره خدا دقیق و سخت‌گیر است، و در مسائل دین، اهل مصالحه و سازش نیست.
سوم، در صورت درست بودن داستان کنیز، جا داشت مسلمانان به علی(ع) این قضیه را یادآوری می‌کردند و می‌گفتند: خودت که از غنایم تملک نمودی، چگونه ما را از عاریه آن منع می‌کنی.
چهارم، جا داشت زمانی که پیامبر(ص) فرمود: علی در باره خدا دقیق و سخت‌گیر است، مسلمانان به پیامبر(ص) این مسئله را یادآور می‌شدند و می‌گفتند چگونه سخت‌گیر است در حالی که خودش از غنایم کنیز می‌گیرد.[3]
بنا بر این، دلیلی که بتوان به آن استناد نمود در این رابطه پیدا نکردیم، بلکه ادله و شواهدی نیز بر نادرستی آن وجود دارد.   [1] . سریه در مقابل غزوه به جنگ‌هایی گفته می شود که پیامبر اسلام (ص) شخصا در آن جنگ حضور نداشتند. [2] . اقتباس از پاسخ، شماره 29457. [3] . نکته قابل توجه این‌که در میان همین مسلمانان کسانی وجود داشتند گه حرمت نگه نمی‌داشتند و «اعدل یا محمد» می‌گفتند.





1396@ - موتور جستجوی پرسش و پاسخ امین