سلام. لطفاً منظور امام سجاد(ع) از فراز دعای (31) صحیفه که با جمله (اللهم لا خفیر لی منک) شروع می‌شود، در بخشی از این دعا می‌فرمایند: پشیمانی من برای این است که کسی در آسمان و یا زمین برای من طلب آمرزش کند؟ این به چه معنا است؟
ترجمه این فراز از دعای 31 امام سجاد(ع) چنین است: «خدایا! از کیفرت برایم حمایت کننده‏‌ای نیست؛ پس باید عزّت و تواناییت حمایتم کند، و برایم در پیشگاه تو شفیعی نیست؛ باید احسانت شفیعم شود، و گناهانم مرا ترسانده؛ عفو تو است که باید مرا امان دهد. پس آنچه به زبان آوردم، از باب نادانیم نسبت به کردار زشتم، و از روی فراموشی در مورد عمل بر گذشته‌‏‌ام نیست، بلکه برای آن است که آسمانت و هر که در آن است، و زمینت و هر که روی آن است، صدای ندامتی که برای تو آشکار کردم، و فریاد توبه‌‏ای که در سایه آن به تو پناه بردم، بشنوند تا مگر برخی از آنان به خاطر رحمتت بر بدی وضعم رحم کنند، یا رقّت بر من به سبب بدی حالم او را دریابد، تا از جانب خود دعایی به من کند، که از دعای خود من، نزد تو به اجابت نزدیک‏تر باشد، یا از طرف او شفاعتی به من برسد، که از شفاعت من استوارتر جلوه کند؛ شفاعتی که نجاتم از خشمت، و دست‌یابیم به خشنودیت به آن باشد».[1] اما در پاسخ پرسش مطرح شده در مورد این جمله امام سجاد: «پشیمانی من برای این است که کسی در آسمان و یا زمین برای من طلب آمرزش کند»، باید گفت؛ اولیای الهی، آنان که در بندگی و طاعت، در عبادت و خدمت، از جسم و جان مایه می‌‏گذارند، و شوقی جز رسیدن به وصال محبوب، و همّتی جز به دست آوردن رضای دوست در وجودشان نیست، در عین حال در دلشان این نگرانی وجود دارد که مبادا لحظه‏‌ای اعراض از حق و یا دچار شدن به فراق محبوب، گریبان جانشان را بگیرد؛ اینان اعراض از دوست را سخت‌‏ترین و بدترین و شکننده‌‏ترین بلا می‌‏دانند، و فراق دوست را در سوزندگی، شدیدتر از آتش جهنّم حساب می‌‏کنند. اینان وقتی از نگرانی نجات پیدا می‌‏کنند که به وصال دوست برسند و شاهد لقای معشوق را در آغوش جان بگیرند. گفتنی است؛ تقوا که همان نیروی حفظ نفس و خود نگه‌داری از بی‌‌پروایی در مسئله گناه است، طبعاً ملازم با نوعی بیم و هراس می‌‌‏باشد. و قهراً آدمی را از افتادن در گناه باز می‌‌‏دارد. این حال خوف و نگرانی از عواقب طغیان بر خدا، ممکن است در ابتدای امر از تصوّر کیفرهای اخروی و یا عوامل دیگر از جهات اخلاقی و اجتماعی در انسان به وجود آید، ولی کم‏کم بر اثر اشتداد درجه عرفان به مقام ربوبیّت و آشنایی بیشتر با کانون عزّ و جلال حضرت حق، آن حال خوف و نگرانی از آینده کار، تبدیل به حال خشیت و خشوع روح از درک ابهت خدای قهار می‌‏گردد، و انسان آگاه هر چند بی‌گناه را هم می‌‏لرزاند: «انَّما یَخْشَی اللَّهَ مِنْ عَبادِهِ الْعُلَماءُ»؛[2] از بندگان خدا فقط دانشمندان از او می‌‏ترسند. قرآن در وصف پیامبران الهی می‌‏فرماید: «الَّذینَ یُبَلِّغُونَ رِسالاتِ اللَّهِ وَ یَخْشَوْنَهُ وَ لایَخْشَوْنَ احَداً الَّا اللَّهَ»؛[3] آنان که در این پهنه هستی به جلال و جمالی که فوق آن متصوّر نیست پی برده‌‏اند، و ناچیزی خویش و جمله موجودات را در جنب آن عظمت بی‌پایان درک کرده‌‏اند، دلی سرشار از خشیت و انکسار دارند، و قلبی مرعوب از سطوت ذوالجلال. «اذا ذُکِرَ اللَّهُ وَجِلَتْ قُلُوبُهُمْ وَ اذا تُلِیَتْ عَلَیْهِمْ آیاتُهُ زادَتْهُمْ ایماناً»؛[4] و هر وقت یاد خدا به میان آید دل‌هاشان ترسان گردد، و هر وقت آیات خدا بر آنان تلاوت شود ایمانشان را افزون سازد. و اینان هستند که یک تذکر از انبیا و یک اشاره از اولیای خدا، چنان تکانی بر روحشان می‌‏افکند که گاه از شدّت ارتعاش، قالب تهی می‌‏کنند، چنان‌که آن مرد بیدار دل به نام «همّام»[5] از شنیدن اوصاف اهل تقوا از زبان امیر مؤمنان(ع) فریادی کشید و جان داد. آن‌گاه امام فرمود؛ اگر در روایات آمده است که امام عارفان علی(ع) به هنگام نماز بویژه در حال خلوت با حضرت معبود در دل شب بدنش می‌‏لرزید و انقلابی عجیب بر روح مقدسش عارض می‌‏گردید و گاهی از حال می‏رفت، این نه آن خوف و نگرانی از تقصیر در انجام وظایف، و ترس از مجازات‌‏های خداوند در روز محشر و حساب بود،[6] بلکه این همان حال خشیت و انکسار یک دل آگاه از عظمت بی‌نهایت در بی‌نهایت است که خود و تمام ماسوا را مستهلک در پرتو آن تجلّیات قاهره می‌‏دید و از خود بی‌خود می‌‏شد.[7] خلاصه: همان‌گونه که بیان شد؛ اولیای خدا به یقین دل در گرو حضرت دوست دارند، اما در عین حال در دلشان این نگرانی وجود دارد که مبادا لحظه‏‌ای اعراض از حق و غفلت، گریبان جانشان را بگیرد که این برایشان دردناک‌تر از آتش جهنّم به حساب می‌آید. امام(ع) می‌خواهد ‌بفرماید اگرچه یقین دارم تنها پناهگاه و شفیع گناه‌کاران و نیازمندان توایی، و تمام امیدم به تو است. اما آنچه را که بر زبان می‌آورم، از آن‌رو است که آسمان و آسمانیان، و زمین و زمینیان، فریاد ندامتم را بشنوند تا شاید برخی از آنان از جانب خود دعایی در حق من کنند، که از دعای خود من، نزد تو به اجابت نزدیک‌‏تر باشد، یا از طرف او شفاعتی به من برسد، که از شفاعت من استوارتر جلوه کند. گفتنی است؛ اگر چه امام مصون از خطا و گناه است، اما این مصونیت در سایه همین خودسازی‌ها و مناجات‌ها دست‌یافتنی شد و اگر امام می‌فرماید کسی در آسمان و زمین صدای مرا بشنود که نزد تو عزیزتر از من باشد، شاید منظور امام سجاد(ع) پیامبر(ص)، امام علی، حضرت فاطمه، امام حسن و امام حسین(ع) باشند که آنها برای حضرتش شفاعت کنند که به یقین آن بزرگواران در نظر حضرت سجاد(ع) پیش خدای متعال مقام برتری دارند، و یا منظور حاملان عرش باشند که یکی از وظائفشان دعا در حق مؤمنان است.[8] و این هیچ منافاتی با مقام عصمت ندارد.   [1] . «اللَّهُمَّ لَا خَفِیرَ لِی مِنْکَ فَلْیَخْفُرْنِی عِزُّکَ، وَ لَا شَفِیعَ لِی إِلَیْکَ فَلْیَشْفَعْ لِی فَضْلُکَ، وَ قَدْ أَوْجَلَتْنِی خَطَایَایَ فَلْیُؤْمِنِّی عَفْوُکَ. فَمَا کُلُّ مَا نَطَقْتُ بِهِ عَنْ جَهْلٍ مِنِّی بِسُوءِ أَثَرِی، وَ لَا نِسْیَانٍ لِمَا سَبَقَ مِنْ ذَمِیمِ فِعْلِی، لَکِنْ لِتَسْمَعَ سَمَاؤُکَ وَ مَنْ فِیهَا وَ أَرْضُکَ وَ مَنْ عَلَیْهَا مَا أَظْهَرْتُ لَکَ مِنَ النَّدَمِ، وَ لَجَأْتُ إِلَیْکَ فِیهِ مِنَ التَّوْبَةِ. فَلَعَلَّ بَعْضَهُمْ بِرَحْمَتِکَ یَرْحَمُنِی لِسُوءِ مَوْقِفِی، أَوْ تُدْرِکُهُ الرِّقَّةُ عَلَیَّ لِسُوءِ حَالِی فَیَنَالَنِی مِنْهُ بِدَعْوَةٍ هِیَ أَسْمَعُ لَدَیْکَ مِنْ دُعَائِی، أَوْ شَفَاعَةٍ أَوْکَدُ عِنْدَکَ مِنْ شَفَاعَتِی تَکُونُ بِهَا نَجَاتِی مِنْ غَضَبِکَ وَ فَوْزَتِی بِرِضَاکَ». الصحیفة السجادیة، ترجمه، آیتی، عبدالمحمد، دعای31 (نیایش سی و یکم)، سروش، تهران، چاپ دوم، 1375ش. [2] . فاطر، 28. [3] . احزاب، 39. [4] . انفال، 2. [5] . همّام کسی است که امام علی(ع) خطبه متقین(خطبه 184 نجهج البلاغه) را به اصرار ایشان بیان فرمودند. [6] . او که معصوم است و کوچک‌‏ترین تقصیر از وی در امر وظایف به وقوع نپیوسته است. ر. ک: پاسخ 7880(ترک اولی از معصوم). [7] . ر. ک: انصاریان، حسین، تفسیر و شرح صحیفه سجادیه، ج‏10، ص 156- 158، دار العرفان، قم. [8] . غافر، 7.
عنوان سوال:

سلام. لطفاً منظور امام سجاد(ع) از فراز دعای (31) صحیفه که با جمله (اللهم لا خفیر لی منک) شروع می‌شود، در بخشی از این دعا می‌فرمایند: پشیمانی من برای این است که کسی در آسمان و یا زمین برای من طلب آمرزش کند؟ این به چه معنا است؟


پاسخ:

ترجمه این فراز از دعای 31 امام سجاد(ع) چنین است: «خدایا! از کیفرت برایم حمایت کننده‏‌ای نیست؛ پس باید عزّت و تواناییت حمایتم کند، و برایم در پیشگاه تو شفیعی نیست؛ باید احسانت شفیعم شود، و گناهانم مرا ترسانده؛ عفو تو است که باید مرا امان دهد. پس آنچه به زبان آوردم، از باب نادانیم نسبت به کردار زشتم، و از روی فراموشی در مورد عمل بر گذشته‌‏‌ام نیست، بلکه برای آن است که آسمانت و هر که در آن است، و زمینت و هر که روی آن است، صدای ندامتی که برای تو آشکار کردم، و فریاد توبه‌‏ای که در سایه آن به تو پناه بردم، بشنوند تا مگر برخی از آنان به خاطر رحمتت بر بدی وضعم رحم کنند، یا رقّت بر من به سبب بدی حالم او را دریابد، تا از جانب خود دعایی به من کند، که از دعای خود من، نزد تو به اجابت نزدیک‏تر باشد، یا از طرف او شفاعتی به من برسد، که از شفاعت من استوارتر جلوه کند؛ شفاعتی که نجاتم از خشمت، و دست‌یابیم به خشنودیت به آن باشد».[1]
اما در پاسخ پرسش مطرح شده در مورد این جمله امام سجاد: «پشیمانی من برای این است که کسی در آسمان و یا زمین برای من طلب آمرزش کند»، باید گفت؛ اولیای الهی، آنان که در بندگی و طاعت، در عبادت و خدمت، از جسم و جان مایه می‌‏گذارند، و شوقی جز رسیدن به وصال محبوب، و همّتی جز به دست آوردن رضای دوست در وجودشان نیست، در عین حال در دلشان این نگرانی وجود دارد که مبادا لحظه‏‌ای اعراض از حق و یا دچار شدن به فراق محبوب، گریبان جانشان را بگیرد؛ اینان اعراض از دوست را سخت‌‏ترین و بدترین و شکننده‌‏ترین بلا می‌‏دانند، و فراق دوست را در سوزندگی، شدیدتر از آتش جهنّم حساب می‌‏کنند.
اینان وقتی از نگرانی نجات پیدا می‌‏کنند که به وصال دوست برسند و شاهد لقای معشوق را در آغوش جان بگیرند.
گفتنی است؛ تقوا که همان نیروی حفظ نفس و خود نگه‌داری از بی‌‌پروایی در مسئله گناه است، طبعاً ملازم با نوعی بیم و هراس می‌‌‏باشد. و قهراً آدمی را از افتادن در گناه باز می‌‌‏دارد.
این حال خوف و نگرانی از عواقب طغیان بر خدا، ممکن است در ابتدای امر از تصوّر کیفرهای اخروی و یا عوامل دیگر از جهات اخلاقی و اجتماعی در انسان به وجود آید، ولی کم‏کم بر اثر اشتداد درجه عرفان به مقام ربوبیّت و آشنایی بیشتر با کانون عزّ و جلال حضرت حق، آن حال خوف و نگرانی از آینده کار، تبدیل به حال خشیت و خشوع روح از درک ابهت خدای قهار می‌‏گردد، و انسان آگاه هر چند بی‌گناه را هم می‌‏لرزاند: «انَّما یَخْشَی اللَّهَ مِنْ عَبادِهِ الْعُلَماءُ»؛[2] از بندگان خدا فقط دانشمندان از او می‌‏ترسند.
قرآن در وصف پیامبران الهی می‌‏فرماید: «الَّذینَ یُبَلِّغُونَ رِسالاتِ اللَّهِ وَ یَخْشَوْنَهُ وَ لایَخْشَوْنَ احَداً الَّا اللَّهَ»؛[3] آنان که در این پهنه هستی به جلال و جمالی که فوق آن متصوّر نیست پی برده‌‏اند، و ناچیزی خویش و جمله موجودات را در جنب آن عظمت بی‌پایان درک کرده‌‏اند، دلی سرشار از خشیت و انکسار دارند، و قلبی مرعوب از سطوت ذوالجلال.
«اذا ذُکِرَ اللَّهُ وَجِلَتْ قُلُوبُهُمْ وَ اذا تُلِیَتْ عَلَیْهِمْ آیاتُهُ زادَتْهُمْ ایماناً»؛[4] و هر وقت یاد خدا به میان آید دل‌هاشان ترسان گردد، و هر وقت آیات خدا بر آنان تلاوت شود ایمانشان را افزون سازد.
و اینان هستند که یک تذکر از انبیا و یک اشاره از اولیای خدا، چنان تکانی بر روحشان می‌‏افکند که گاه از شدّت ارتعاش، قالب تهی می‌‏کنند، چنان‌که آن مرد بیدار دل به نام «همّام»[5] از شنیدن اوصاف اهل تقوا از زبان امیر مؤمنان(ع) فریادی کشید و جان داد. آن‌گاه امام فرمود؛
اگر در روایات آمده است که امام عارفان علی(ع) به هنگام نماز بویژه در حال خلوت با حضرت معبود در دل شب بدنش می‌‏لرزید و انقلابی عجیب بر روح مقدسش عارض می‌‏گردید و گاهی از حال می‏رفت، این نه آن خوف و نگرانی از تقصیر در انجام وظایف، و ترس از مجازات‌‏های خداوند در روز محشر و حساب بود،[6] بلکه این همان حال خشیت و انکسار یک دل آگاه از عظمت بی‌نهایت در بی‌نهایت است که خود و تمام ماسوا را مستهلک در پرتو آن تجلّیات قاهره می‌‏دید و از خود بی‌خود می‌‏شد.[7]
خلاصه: همان‌گونه که بیان شد؛ اولیای خدا به یقین دل در گرو حضرت دوست دارند، اما در عین حال در دلشان این نگرانی وجود دارد که مبادا لحظه‏‌ای اعراض از حق و غفلت، گریبان جانشان را بگیرد که این برایشان دردناک‌تر از آتش جهنّم به حساب می‌آید. امام(ع) می‌خواهد ‌بفرماید اگرچه یقین دارم تنها پناهگاه و شفیع گناه‌کاران و نیازمندان توایی، و تمام امیدم به تو است. اما آنچه را که بر زبان می‌آورم، از آن‌رو است که آسمان و آسمانیان، و زمین و زمینیان، فریاد ندامتم را بشنوند تا شاید برخی از آنان از جانب خود دعایی در حق من کنند، که از دعای خود من، نزد تو به اجابت نزدیک‌‏تر باشد، یا از طرف او شفاعتی به من برسد، که از شفاعت من استوارتر جلوه کند.
گفتنی است؛ اگر چه امام مصون از خطا و گناه است، اما این مصونیت در سایه همین خودسازی‌ها و مناجات‌ها دست‌یافتنی شد و اگر امام می‌فرماید کسی در آسمان و زمین صدای مرا بشنود که نزد تو عزیزتر از من باشد، شاید منظور امام سجاد(ع) پیامبر(ص)، امام علی، حضرت فاطمه، امام حسن و امام حسین(ع) باشند که آنها برای حضرتش شفاعت کنند که به یقین آن بزرگواران در نظر حضرت سجاد(ع) پیش خدای متعال مقام برتری دارند، و یا منظور حاملان عرش باشند که یکی از وظائفشان دعا در حق مؤمنان است.[8] و این هیچ منافاتی با مقام عصمت ندارد.   [1] . «اللَّهُمَّ لَا خَفِیرَ لِی مِنْکَ فَلْیَخْفُرْنِی عِزُّکَ، وَ لَا شَفِیعَ لِی إِلَیْکَ فَلْیَشْفَعْ لِی فَضْلُکَ، وَ قَدْ أَوْجَلَتْنِی خَطَایَایَ فَلْیُؤْمِنِّی عَفْوُکَ. فَمَا کُلُّ مَا نَطَقْتُ بِهِ عَنْ جَهْلٍ مِنِّی بِسُوءِ أَثَرِی، وَ لَا نِسْیَانٍ لِمَا سَبَقَ مِنْ ذَمِیمِ فِعْلِی، لَکِنْ لِتَسْمَعَ سَمَاؤُکَ وَ مَنْ فِیهَا وَ أَرْضُکَ وَ مَنْ عَلَیْهَا مَا أَظْهَرْتُ لَکَ مِنَ النَّدَمِ، وَ لَجَأْتُ إِلَیْکَ فِیهِ مِنَ التَّوْبَةِ. فَلَعَلَّ بَعْضَهُمْ بِرَحْمَتِکَ یَرْحَمُنِی لِسُوءِ مَوْقِفِی، أَوْ تُدْرِکُهُ الرِّقَّةُ عَلَیَّ لِسُوءِ حَالِی فَیَنَالَنِی مِنْهُ بِدَعْوَةٍ هِیَ أَسْمَعُ لَدَیْکَ مِنْ دُعَائِی، أَوْ شَفَاعَةٍ أَوْکَدُ عِنْدَکَ مِنْ شَفَاعَتِی تَکُونُ بِهَا نَجَاتِی مِنْ غَضَبِکَ وَ فَوْزَتِی بِرِضَاکَ». الصحیفة السجادیة، ترجمه، آیتی، عبدالمحمد، دعای31 (نیایش سی و یکم)، سروش، تهران، چاپ دوم، 1375ش. [2] . فاطر، 28. [3] . احزاب، 39. [4] . انفال، 2. [5] . همّام کسی است که امام علی(ع) خطبه متقین(خطبه 184 نجهج البلاغه) را به اصرار ایشان بیان فرمودند. [6] . او که معصوم است و کوچک‌‏ترین تقصیر از وی در امر وظایف به وقوع نپیوسته است. ر. ک: پاسخ 7880(ترک اولی از معصوم). [7] . ر. ک: انصاریان، حسین، تفسیر و شرح صحیفه سجادیه، ج‏10، ص 156- 158، دار العرفان، قم. [8] . غافر، 7.





1396@ - موتور جستجوی پرسش و پاسخ امین