ترجمه این فراز از دعای 31 امام سجاد(ع) چنین است: «خدایا! از کیفرت برایم حمایت کننده‏‌ای نیست؛ پس باید عزّت و تواناییت حمایتم کند، و برایم در پیشگاه تو شفیعی نیست؛ باید احسانت شفیعم شود، و گناهانم مرا ترسانده؛ عفو تو است که باید مرا امان دهد. پس آنچه به زبان آوردم، از باب نادانیم نسبت به کردار زشتم، و از روی فراموشی در مورد عمل بر گذشته‌‏‌ام نیست، بلکه برای آن است که آسمانت و هر که در آن است، و زمینت و هر که روی آن است، صدای ندامتی که برای تو آشکار کردم، و فریاد توبه‌‏ای که در سایه آن به تو پناه بردم، بشنوند تا مگر برخی از آنان به خاطر رحمتت بر بدی وضعم رحم کنند، یا رقّت بر من به سبب بدی حالم او را دریابد، تا از جانب خود دعایی به من کند، که از دعای خود من، نزد تو به اجابت نزدیک‏تر باشد، یا از طرف او شفاعتی به من برسد، که از شفاعت من استوارتر جلوه کند؛ شفاعتی که نجاتم از خشمت، و دست‌یابیم به خشنودیت به آن باشد».[1] اما در پاسخ پرسش مطرح شده در مورد این جمله امام سجاد: «پشیمانی من برای این است که کسی در آسمان و یا زمین برای من طلب آمرزش کند»، باید گفت؛ اولیای الهی، آنان که در بندگی و طاعت، در عبادت و خدمت، از جسم و جان مایه می‌‏گذارند، و شوقی جز رسیدن به وصال محبوب، و همّتی جز به دست آوردن رضای دوست در وجودشان نیست، در عین حال در دلشان این نگرانی وجود دارد که مبادا لحظه‏‌ای اعراض از حق و یا دچار شدن به فراق محبوب، گریبان جانشان را بگیرد؛ اینان اعراض از دوست را سخت‌‏ترین و بدترین و شکننده‌‏ترین بلا می‌‏دانند، و فراق دوست را در سوزندگی، شدیدتر از آتش جهنّم حساب می‌‏کنند. اینان وقتی از نگرانی نجات پیدا می‌‏کنند که به وصال دوست برسند و شاهد لقای معشوق را در آغوش جان بگیرند. گفتنی است؛ تقوا که همان نیروی حفظ نفس و خود نگه‌داری از بی‌‌پروایی در مسئله گناه است، طبعاً ملازم با نوعی بیم و هراس می‌‌‏باشد. و قهراً آدمی را از افتادن در گناه باز می‌‌‏دارد. این حال خوف و نگرانی از عواقب طغیان بر خدا، ممکن است در ابتدای امر از تصوّر کیفرهای اخروی و یا عوامل دیگر از جهات اخلاقی و اجتماعی در انسان به وجود آید، ولی کم‏کم بر اثر اشتداد درجه عرفان به مقام ربوبیّت و آشنایی بیشتر با کانون عزّ و جلال حضرت حق، آن حال خوف و نگرانی از آینده کار، تبدیل به حال خشیت و خشوع روح از درک ابهت خدای قهار می‌‏گردد، و انسان آگاه هر چند بی‌گناه را هم می‌‏لرزاند: «انَّما یَخْشَی اللَّهَ مِنْ عَبادِهِ الْعُلَماءُ»؛[2] از بندگان خدا فقط دانشمندان از او می‌‏ترسند. قرآن در وصف پیامبران الهی می‌‏فرماید: «الَّذینَ یُبَلِّغُونَ رِسالاتِ اللَّهِ وَ یَخْشَوْنَهُ وَ لایَخْشَوْنَ احَداً الَّا اللَّهَ»؛[3] آنان که در این پهنه هستی به جلال و جمالی که فوق آن متصوّر نیست پی برده‌‏اند، و ناچیزی خویش و جمله موجودات را در جنب آن عظمت بی‌پایان درک کرده‌‏اند، دلی سرشار از خشیت و انکسار دارند، و قلبی مرعوب از سطوت ذوالجلال. «اذا ذُکِرَ اللَّهُ وَجِلَتْ قُلُوبُهُمْ وَ اذا تُلِیَتْ عَلَیْهِمْ آیاتُهُ زادَتْهُمْ ایماناً»؛[4] و هر وقت یاد خدا به میان آید دل‌هاشان ترسان گردد، و هر وقت آیات خدا بر آنان تلاوت شود ایمانشان را افزون سازد. و اینان هستند که یک تذکر از انبیا و یک اشاره از اولیای خدا، چنان تکانی بر روحشان می‌‏افکند که گاه از شدّت ارتعاش، قالب تهی می‌‏کنند، چنان‌که آن مرد بیدار دل به نام «همّام»[5] از شنیدن اوصاف اهل تقوا از زبان امیر مؤمنان(ع) فریادی کشید و جان داد. آن‌گاه امام فرمود؛ اگر در روایات آمده است که امام عارفان علی(ع) به هنگام نماز بویژه در حال خلوت با حضرت معبود در دل شب بدنش می‌‏لرزید و انقلابی عجیب بر روح مقدسش عارض می‌‏گردید و گاهی از حال می‏رفت، این نه آن خوف و نگرانی از تقصیر در انجام وظایف، و ترس از مجازات‌‏های خداوند در روز محشر و حساب بود،[6] بلکه این همان حال خشیت و انکسار یک دل آگاه از عظمت بی‌نهایت در بی‌نهایت است که خود و تمام ماسوا را مستهلک در پرتو آن تجلّیات قاهره می‌‏دید و از خود بی‌خود می‌‏شد.[7] خلاصه: همان‌گونه که بیان شد؛ اولیای خدا به یقین دل در گرو حضرت دوست دارند، اما در عین حال در دلشان این نگرانی وجود دارد که مبادا لحظه‏‌ای اعراض از حق و غفلت، گریبان جانشان را بگیرد که این برایشان دردناک‌تر از آتش جهنّم به حساب می‌آید. امام(ع) می‌خواهد ‌بفرماید اگرچه یقین دارم تنها پناهگاه و شفیع گناه‌کاران و نیازمندان توایی، و تمام امیدم به تو است. اما آنچه را که بر زبان می‌آورم، از آن‌رو است که آسمان و آسمانیان، و زمین و زمینیان، فریاد ندامتم را بشنوند تا شاید برخی از آنان از جانب خود دعایی در حق من کنند، که از دعای خود من، نزد تو به اجابت نزدیک‌‏تر باشد، یا از طرف او شفاعتی به من برسد، که از شفاعت من استوارتر جلوه کند. گفتنی است؛ اگر چه امام مصون از خطا و گناه است، اما این مصونیت در سایه همین خودسازی‌ها و مناجات‌ها دست‌یافتنی شد و اگر امام می‌فرماید کسی در آسمان و زمین صدای مرا بشنود که نزد تو عزیزتر از من باشد، شاید منظور امام سجاد(ع) پیامبر(ص)، امام علی، حضرت فاطمه، امام حسن و امام حسین(ع) باشند که آنها برای حضرتش شفاعت کنند که به یقین آن بزرگواران در نظر حضرت سجاد(ع) پیش خدای متعال مقام برتری دارند، و یا منظور حاملان عرش باشند که یکی از وظائفشان دعا در حق مؤمنان است.[8] و این هیچ منافاتی با مقام عصمت ندارد. [1] . «اللَّهُمَّ لَا خَفِیرَ لِی مِنْکَ فَلْیَخْفُرْنِی عِزُّکَ، وَ لَا شَفِیعَ لِی إِلَیْکَ فَلْیَشْفَعْ لِی فَضْلُکَ، وَ قَدْ أَوْجَلَتْنِی خَطَایَایَ فَلْیُؤْمِنِّی عَفْوُکَ. فَمَا کُلُّ مَا نَطَقْتُ بِهِ عَنْ جَهْلٍ مِنِّی بِسُوءِ أَثَرِی، وَ لَا نِسْیَانٍ لِمَا سَبَقَ مِنْ ذَمِیمِ فِعْلِی، لَکِنْ لِتَسْمَعَ سَمَاؤُکَ وَ مَنْ فِیهَا وَ أَرْضُکَ وَ مَنْ عَلَیْهَا مَا أَظْهَرْتُ لَکَ مِنَ النَّدَمِ، وَ لَجَأْتُ إِلَیْکَ فِیهِ مِنَ التَّوْبَةِ. فَلَعَلَّ بَعْضَهُمْ بِرَحْمَتِکَ یَرْحَمُنِی لِسُوءِ مَوْقِفِی، أَوْ تُدْرِکُهُ الرِّقَّةُ عَلَیَّ لِسُوءِ حَالِی فَیَنَالَنِی مِنْهُ بِدَعْوَةٍ هِیَ أَسْمَعُ لَدَیْکَ مِنْ دُعَائِی، أَوْ شَفَاعَةٍ أَوْکَدُ عِنْدَکَ مِنْ شَفَاعَتِی تَکُونُ بِهَا نَجَاتِی مِنْ غَضَبِکَ وَ فَوْزَتِی بِرِضَاکَ». الصحیفة السجادیة، ترجمه، آیتی، عبدالمحمد، دعای31 (نیایش سی و یکم)، سروش، تهران، چاپ دوم، 1375ش. [2] . فاطر، 28. [3] . احزاب، 39. [4] . انفال، 2. [5] . همّام کسی است که امام علی(ع) خطبه متقین(خطبه 184 نجهج البلاغه) را به اصرار ایشان بیان فرمودند. [6] . او که معصوم است و کوچک‌‏ترین تقصیر از وی در امر وظایف به وقوع نپیوسته است. ر. ک: پاسخ 7880(ترک اولی از معصوم). [7] . ر. ک: انصاریان، حسین، تفسیر و شرح صحیفه سجادیه، ج‏10، ص 156- 158، دار العرفان، قم. [8] . غافر، 7.
سلام. لطفاً منظور امام سجاد(ع) از فراز دعای (31) صحیفه که با جمله (اللهم لا خفیر لی منک) شروع میشود، در بخشی از این دعا میفرمایند: پشیمانی من برای این است که کسی در آسمان و یا زمین برای من طلب آمرزش کند؟ این به چه معنا است؟
ترجمه این فراز از دعای 31 امام سجاد(ع) چنین است: «خدایا! از کیفرت برایم حمایت کنندهای نیست؛ پس باید عزّت و تواناییت حمایتم کند، و برایم در پیشگاه تو شفیعی نیست؛ باید احسانت شفیعم شود، و گناهانم مرا ترسانده؛ عفو تو است که باید مرا امان دهد. پس آنچه به زبان آوردم، از باب نادانیم نسبت به کردار زشتم، و از روی فراموشی در مورد عمل بر گذشتهام نیست، بلکه برای آن است که آسمانت و هر که در آن است، و زمینت و هر که روی آن است، صدای ندامتی که برای تو آشکار کردم، و فریاد توبهای که در سایه آن به تو پناه بردم، بشنوند تا مگر برخی از آنان به خاطر رحمتت بر بدی وضعم رحم کنند، یا رقّت بر من به سبب بدی حالم او را دریابد، تا از جانب خود دعایی به من کند، که از دعای خود من، نزد تو به اجابت نزدیکتر باشد، یا از طرف او شفاعتی به من برسد، که از شفاعت من استوارتر جلوه کند؛ شفاعتی که نجاتم از خشمت، و دستیابیم به خشنودیت به آن باشد».[1]
اما در پاسخ پرسش مطرح شده در مورد این جمله امام سجاد: «پشیمانی من برای این است که کسی در آسمان و یا زمین برای من طلب آمرزش کند»، باید گفت؛ اولیای الهی، آنان که در بندگی و طاعت، در عبادت و خدمت، از جسم و جان مایه میگذارند، و شوقی جز رسیدن به وصال محبوب، و همّتی جز به دست آوردن رضای دوست در وجودشان نیست، در عین حال در دلشان این نگرانی وجود دارد که مبادا لحظهای اعراض از حق و یا دچار شدن به فراق محبوب، گریبان جانشان را بگیرد؛ اینان اعراض از دوست را سختترین و بدترین و شکنندهترین بلا میدانند، و فراق دوست را در سوزندگی، شدیدتر از آتش جهنّم حساب میکنند.
اینان وقتی از نگرانی نجات پیدا میکنند که به وصال دوست برسند و شاهد لقای معشوق را در آغوش جان بگیرند.
گفتنی است؛ تقوا که همان نیروی حفظ نفس و خود نگهداری از بیپروایی در مسئله گناه است، طبعاً ملازم با نوعی بیم و هراس میباشد. و قهراً آدمی را از افتادن در گناه باز میدارد.
این حال خوف و نگرانی از عواقب طغیان بر خدا، ممکن است در ابتدای امر از تصوّر کیفرهای اخروی و یا عوامل دیگر از جهات اخلاقی و اجتماعی در انسان به وجود آید، ولی کمکم بر اثر اشتداد درجه عرفان به مقام ربوبیّت و آشنایی بیشتر با کانون عزّ و جلال حضرت حق، آن حال خوف و نگرانی از آینده کار، تبدیل به حال خشیت و خشوع روح از درک ابهت خدای قهار میگردد، و انسان آگاه هر چند بیگناه را هم میلرزاند: «انَّما یَخْشَی اللَّهَ مِنْ عَبادِهِ الْعُلَماءُ»؛[2] از بندگان خدا فقط دانشمندان از او میترسند.
قرآن در وصف پیامبران الهی میفرماید: «الَّذینَ یُبَلِّغُونَ رِسالاتِ اللَّهِ وَ یَخْشَوْنَهُ وَ لایَخْشَوْنَ احَداً الَّا اللَّهَ»؛[3] آنان که در این پهنه هستی به جلال و جمالی که فوق آن متصوّر نیست پی بردهاند، و ناچیزی خویش و جمله موجودات را در جنب آن عظمت بیپایان درک کردهاند، دلی سرشار از خشیت و انکسار دارند، و قلبی مرعوب از سطوت ذوالجلال.
«اذا ذُکِرَ اللَّهُ وَجِلَتْ قُلُوبُهُمْ وَ اذا تُلِیَتْ عَلَیْهِمْ آیاتُهُ زادَتْهُمْ ایماناً»؛[4] و هر وقت یاد خدا به میان آید دلهاشان ترسان گردد، و هر وقت آیات خدا بر آنان تلاوت شود ایمانشان را افزون سازد.
و اینان هستند که یک تذکر از انبیا و یک اشاره از اولیای خدا، چنان تکانی بر روحشان میافکند که گاه از شدّت ارتعاش، قالب تهی میکنند، چنانکه آن مرد بیدار دل به نام «همّام»[5] از شنیدن اوصاف اهل تقوا از زبان امیر مؤمنان(ع) فریادی کشید و جان داد. آنگاه امام فرمود؛
اگر در روایات آمده است که امام عارفان علی(ع) به هنگام نماز بویژه در حال خلوت با حضرت معبود در دل شب بدنش میلرزید و انقلابی عجیب بر روح مقدسش عارض میگردید و گاهی از حال میرفت، این نه آن خوف و نگرانی از تقصیر در انجام وظایف، و ترس از مجازاتهای خداوند در روز محشر و حساب بود،[6] بلکه این همان حال خشیت و انکسار یک دل آگاه از عظمت بینهایت در بینهایت است که خود و تمام ماسوا را مستهلک در پرتو آن تجلّیات قاهره میدید و از خود بیخود میشد.[7]
خلاصه: همانگونه که بیان شد؛ اولیای خدا به یقین دل در گرو حضرت دوست دارند، اما در عین حال در دلشان این نگرانی وجود دارد که مبادا لحظهای اعراض از حق و غفلت، گریبان جانشان را بگیرد که این برایشان دردناکتر از آتش جهنّم به حساب میآید. امام(ع) میخواهد بفرماید اگرچه یقین دارم تنها پناهگاه و شفیع گناهکاران و نیازمندان توایی، و تمام امیدم به تو است. اما آنچه را که بر زبان میآورم، از آنرو است که آسمان و آسمانیان، و زمین و زمینیان، فریاد ندامتم را بشنوند تا شاید برخی از آنان از جانب خود دعایی در حق من کنند، که از دعای خود من، نزد تو به اجابت نزدیکتر باشد، یا از طرف او شفاعتی به من برسد، که از شفاعت من استوارتر جلوه کند.
گفتنی است؛ اگر چه امام مصون از خطا و گناه است، اما این مصونیت در سایه همین خودسازیها و مناجاتها دستیافتنی شد و اگر امام میفرماید کسی در آسمان و زمین صدای مرا بشنود که نزد تو عزیزتر از من باشد، شاید منظور امام سجاد(ع) پیامبر(ص)، امام علی، حضرت فاطمه، امام حسن و امام حسین(ع) باشند که آنها برای حضرتش شفاعت کنند که به یقین آن بزرگواران در نظر حضرت سجاد(ع) پیش خدای متعال مقام برتری دارند، و یا منظور حاملان عرش باشند که یکی از وظائفشان دعا در حق مؤمنان است.[8] و این هیچ منافاتی با مقام عصمت ندارد. [1] . «اللَّهُمَّ لَا خَفِیرَ لِی مِنْکَ فَلْیَخْفُرْنِی عِزُّکَ، وَ لَا شَفِیعَ لِی إِلَیْکَ فَلْیَشْفَعْ لِی فَضْلُکَ، وَ قَدْ أَوْجَلَتْنِی خَطَایَایَ فَلْیُؤْمِنِّی عَفْوُکَ. فَمَا کُلُّ مَا نَطَقْتُ بِهِ عَنْ جَهْلٍ مِنِّی بِسُوءِ أَثَرِی، وَ لَا نِسْیَانٍ لِمَا سَبَقَ مِنْ ذَمِیمِ فِعْلِی، لَکِنْ لِتَسْمَعَ سَمَاؤُکَ وَ مَنْ فِیهَا وَ أَرْضُکَ وَ مَنْ عَلَیْهَا مَا أَظْهَرْتُ لَکَ مِنَ النَّدَمِ، وَ لَجَأْتُ إِلَیْکَ فِیهِ مِنَ التَّوْبَةِ. فَلَعَلَّ بَعْضَهُمْ بِرَحْمَتِکَ یَرْحَمُنِی لِسُوءِ مَوْقِفِی، أَوْ تُدْرِکُهُ الرِّقَّةُ عَلَیَّ لِسُوءِ حَالِی فَیَنَالَنِی مِنْهُ بِدَعْوَةٍ هِیَ أَسْمَعُ لَدَیْکَ مِنْ دُعَائِی، أَوْ شَفَاعَةٍ أَوْکَدُ عِنْدَکَ مِنْ شَفَاعَتِی تَکُونُ بِهَا نَجَاتِی مِنْ غَضَبِکَ وَ فَوْزَتِی بِرِضَاکَ». الصحیفة السجادیة، ترجمه، آیتی، عبدالمحمد، دعای31 (نیایش سی و یکم)، سروش، تهران، چاپ دوم، 1375ش. [2] . فاطر، 28. [3] . احزاب، 39. [4] . انفال، 2. [5] . همّام کسی است که امام علی(ع) خطبه متقین(خطبه 184 نجهج البلاغه) را به اصرار ایشان بیان فرمودند. [6] . او که معصوم است و کوچکترین تقصیر از وی در امر وظایف به وقوع نپیوسته است. ر. ک: پاسخ 7880(ترک اولی از معصوم). [7] . ر. ک: انصاریان، حسین، تفسیر و شرح صحیفه سجادیه، ج10، ص 156- 158، دار العرفان، قم. [8] . غافر، 7.
- [سایر] سلام علیکم؛ امیر المومنین (ع) در دعای کمیل به چه گناه ها اشاره می کند؟ اَللّهُمَّ اغْفِرْ لِیَ الذُّنُوبَ الَّتی تَهْتِکُ الْعِصَمَ؛ اَللّهُمَّ اغْفِرْ لِیَ الذُّنُوبَ الَّتی تُنْزِلُ النِّقَمَ؛ اَللّهُمَّ اغْفِرْ لِیَ الذُّنُوبَ الَّتی تُغَیِّرُ النِّعَمَ؛ اَللّهُمَّ اغْفِرْ لیَ الذُّنُوبَ الَّتی تَحْبِسُ الدُّعاَّءَ؛ اَللّهُمَّ اغْفِرْ لیَ الذُّنُوبَ الَّتی تَقطَعُ الرَّجاءَ؛ اَللّهُمَّ اغْفِرْ لِیَ الذُّنُوبَ الَّتی تُنْزِلُ الْبَلاَّءَ.
- [سایر] در دعای ابوحمزه ثمالی آمده است: (أَنَا الَّذِی أَعْطَیْتُ عَلَی مَعَاصِی الْجَلِیلِ الرِّشَا)؛ یعنی منم کسی که برای نافرمانیهای بزرگی که کردهام رشوه دادهام. لطفاً بفرمایید منظور از رشوه دادن امام سجاد(ع) در این جمله چیست؟
- [سایر] با سلام. در نهج البلاغه امام علی(ع) میفرماید: (واحد لا بعدد)، اما در دعای 27 صحیفه سجادیه آمده است: (لک -یا الهی- وحدانیة العدد)، این تفاوت به چه دلیل است؟
- [سایر] در صحیفه سجادیه، در دعای مرزبانان، حضرت امام سجاد(ع) برای مرزبانان دعا میکنند، حال سؤال این است: 1. مگر همین مرزبانان از عمال حکومت جور بنی امیه نبودهاند؟ آیا این کار امام(ع) تأیید ضمنی نیست؟! 2. آنحضرت در این دعا دشمنان آنان را به طرز شدیدی نفرین میکنند! پس چرا نفرین حضرت درباره آنان مستجاب نشد و از بین نرفتند؟ 3. آیا میتوان در سند این دعا خدشه کرد؟
- [سایر] آیا روایت زیر صحیح است؟ ام عطیه میگوید: دیدم پیامبر(ص) این دعا را زمزمه میکند: (اللهم لا تمتنی)؛ خدایا! مرا نمیران. بسیار تعجب کردم، این چه دعایی است که پیامبر میکند؟! اما نیمه دوم این دعا را که شنیدم، تعجبم بر طرف شد: (أللَّهُمَّ لَا تُمِتْنِی حَتَّی تُرِیَنِی عَلِیًّا) ام عطیه میگوید: ناگهان یادم افتاد که علی(ع) در مسافرت است، لذا پیامبر دعا میکند: خدایا! مرا نمیران تا علی را ببینم. لطفاً در صورت صحیح بودن، منبع آنرا ذکر کنید.
- [سایر] در روایتی که در ذیل ذکر میشود، امام سجاد(ع) خطاب به مسلم بن عقبه و بنا به نقلی دیگر خطاب به یزید میگوید: (من بنده تو هستم)، در حالیکه این کلام از امام معصوم جایز نیست. این روایت در کتاب (تشیّع علوی و تشیّع صفوی) آمده است. متن روایت: (ابن محبوب، عن أبی أیوب، عن بُرید بن معاویة قالَ: سَمِعتُ أبَا جعفرٍ(ع) یقولُ: إنَّ یَزیدَ بنَ مُعاویةَ دَخَلَ المَدینَةَ وَ هُوَ یُریدُ الحَجَّ، فَبَعَثَ إلَی رجُلٍ مَن قُریشٍ فَأتَاهُ فَقَالَ لَهُ یَزید: أَتُقِرُّلی أَنَکَ عَبدٌ لِی، إن شئتُ بِعتُک وَ إِن شئتُ استَرقَیتُکَ فَقالَ لَهُ الرَّجُلُ: و الله یا یَزیدُ مَا أَنتَ بِأکرَمَ مِنِّی فی قُریشٍ حَسَباً و لا کَانَ أَبُوکَ أَفضَلَ مِن أَبی فی الجاهِلِیةِ وَ الإسلامِ وَ مَا أَنتَ بأَفضَلَ مِنِّی فی الدِینِ وَ لا بِخَیرٍ مِنِّی فَکَیفِ أُقِرُّ لکَ بما سأَلتَ؟ فَقالَ لَهُ یزید: إِن لَم تُقِرَّ لی و الله قَتَلتُکَ فقالَ لَهُ الرَّجُلُ: لیسَ قَتَلُکَ إیایَ بأعظَمَ مَن قَتلِکَ الحُسینَ بنَ عَلِیٍ(ع) ابنَ رسولُ الله صَلّی الله علیهِ و آلِه فأمَرَ بِهِ فَقُتِلَ. حَدیث عَلِی بن الحُسینِ(ع) مَعَ یَزید لعنَهُ الله ثُمَّ أرسَلَ إلی عَلی بن الحُسینِ(ع) فَقالَ لَهُ مَثلَ مَقالَتِهِ لِلقُرَشی؛ فَقَالَ لَهُ عَلِی بن الحُسینِ(ع): أرَأیتَ اِن لَم أُقرَّ لکَ أَلیس تقتلِنی کَما قَتَلتَ الرَّجُلَ بالامس؟ فَقالَ لَهُ یَزیدُ لَعَنَهُ الله : بَلی فَقَالَ لَهُ علیُّ بنُ الحُسین(ع): قَد أَقرَرتُ لکَ بما سألتَ؛ أَنا عبدٌ مُکرَه، فَاِن شَئتَ فأَمسِک وَ إن شئتَ فَبع، فَقالَ لهُ یزید لَعَنَهُ الله : أَوَلی لکَ حَقَنتَ دَمَکَ و لم ینقصکَ ذلکَ مَن شَرَفِک).
- [سایر] نظر شما در باره این احادیث چیست؟ از امام رضا(ع) درباره خوشی دنیا سؤال شد، فرمود: وسعت منزل و زیادی دوستان. یا رسول خدا(ص) در یکی از دعاهای خویش، از خداوند متعال، خانه وسیع طلب میکند: (اللَّهُمَّ اغْفِرْ لِی ذَنْبِی وَوَسِّعْ لِی فِی دَارِی وَبَارِکْ لِی فِی رِزْقِی)؛ خدایا گناه مرا ببخش و خانه مرا وسعت بخش و روزی مرا مبارک گردان. همچنین از امام کاظم(ع) درباره یکی از خوشیها در دنیا سؤال شد، فرمود: (سَعَةٌ فِی الْمَنْزِلِ وَفَضْلٌ فِی الْخَادِمِ؛ در وسعت منزل است و خوبی خدمتکار). در حالیکه یکی از بزرگان دین سفارش میکردند که اینقدر از تجمل در زندگی مثل این خانههای به این بزرگی دوری کنیم.
- [سایر] فکر نمی کنید مریضی اهل بیت(ع) ظاهری بوده است. چگونه افرادی که لنگر زمین و آسمان بودند، مریض می شدند. خود امام صادق(ع) می فرمایند: (ما به این خاطر مریض می شویم تا مردم در مورد ما ادعای خدایی نکنند). آخه مریضی معمولا در اثر بی موالاتی به وجود می آید و اهل بیت(ع) مصون از هرگونه اشتباه هستند. آنها مریض شدنشون را وسیله ای قرار می دادند تا به هدفی برسند. مثل بیماری امام سجاد(ع) در کربلا که برای تداوم امامت بود.
- [سایر] وارد شده است که حضرت سلیمان پس از فوت فرزندش در هنگام ورود این مصیبت چنین دعا میکند: ( قَالَ رَبِّ اغْفِرْ لیِ وَ هَبْ لیِ مُلْکاً لَّا یَنبَغِی لِأَحَدٍ مِّن بَعْدِی إِنَّکَ أَنتَ الْوَهَّاب)؛ یعنی بدون اظهار نگاه ناامیدانه به دنیا تقاضای ملک و فرمانروایی مینماید. اگر طبق فرمایش قرآن در آیه یاد شده گفتار و رفتار حضرت سلیمان(ع) یک فضیلت است، این تناقض گفتاری و رفتاری امام حسین(ع) را چگونه توجیه میکنید؟ لطفاً با استنادات کافی نقلی و عقلی پاسخ دهید.
- [سایر] سلام ولادت امام رضا(ع) ولی قلبهایمان بر شما مبارک.خوش بحالتون که زائر امام رضایید. ما که دو سال سعادت زیارت ایشون رو نداشتیم. شاید کاری کردیم که خدایی نکرده آقا از دستمون ناراحتن. از کجا باید فهمید که ائمه از دستمون راضی اند یا نه؟ التماس دعا خدایا ما که دستمون به آسمان نمی رسه، تو که دستت به زمین می رسه، " دستمون رو بگیر"
- [آیت الله علوی گرگانی] مستحبّ است قبر را مربع، یا مربع مستطیل بسازند به اندازه چهار انگشت از زمین بلند کنند ونشانهای روی آن بگذارند که اشتباه نشود وروی قبر آب بپاشند و بعد از پاشیدن آب کسانی که حاضرند، دستها را بر قبر بگذارند وانگشتها را باز کرده، در خاک فرو برند وهفت مرتبه سوره مبارکه انّا انزلناه بخوانند وبرای میّت طلب آمرزش کنند واین دعا را بخوانند: )أللّهُمَّ جافِ الأرْضَ عَنْ جَنْبَیْهِ وَاصْعد اًّلَیْکَ رُوحَهُ وَلَقِّهِ مِنْکَ رِضْواناً وَاسْکِنْ قَبْرَهُ مِنْ رَحْمَتِکَ ما تُغْنیهِ بِهِ عَنْ رَحْمَِْ مَنْ سِواکَ(.
- [آیت الله مظاهری] خوب است قبر را مربع یا مربع مستطیل بسازند و به اندازه چهار انگشت از زمین بلند کنند و نشانهای روی آن بگذارند که اشتباه نشود و روی قبر آب بپاشند و بعد از پاشیدن آب کسانی که حاضرند دستها را بر قبر بگذارند و انگشتها را باز کرده در خاک فرو برند و هفت مرتبه سوره مبارکه قدر را بخوانند و برای میّت طلب آمرزش کنند و این دعا را بخوانند: (اَللَّهُمَّ جافِ الْاَرْضَ عَنْ جَنْبَیْهِ وَ أَصْعِدْ اِلَیْکَ رُوحَهُ وَ لَقِّهِ مِنْکَ رِضْواناً وَ اَسْکِنْ قَبْرَهُ مِنْ رَحْمَتِکَ ما تُغْنیهِ بِهِ عَنْ رَحْمَةِ مَنْ سِواکَ).(6)
- [آیت الله سیستانی] مستحب است قبر را ، چهار گوشه بسازند و به اندازه چهار انگشت از زمین بلند کنند ، و نشانهای روی آن بگذارند که اشتباه نشود ، و روی قبر آب بپاشند ، و بعد از پاشیدن آب کسانی که حاضرند دستها را بر قبر بگذارند و انگشتها را باز کرده در خاک فرو برند ، و هفت مرتبه سوره مبارکه (إنّا أنزلناه) را بخوانند ، و برای میّت طلب آمرزش کنند و این دعا را بخوانند : (اللّهُمَّ جافِ الاَرْضَ عَنْ جَنْبَیْهِ ، وَاَصْعِدْ اِلَیْکَ رُوحَهُ وَلَقِّهِ مِنْکَ رِضْواناً ، وَاَسْکِنْ قَبْرَهُ مِنْ رَحْمَتِکَ ما تُغْنِیِهِ بِهِ عَنْ رَحْمَةِ مَنْ سِواکَ) .
- [آیت الله اردبیلی] خوب است به امید این که مطلوب پروردگار باشد، قبر را مربع یا مربع مستطیل بسازند و به اندازه چهار انگشت از زمین بلند کنند و نشانهای روی آن بگذارند که اشتباه نشود و روی قبر آب بپاشند و بعد از پاشیدن آب، کسانی که حاضرند دستها را بر قبر بگذارند و انگشتان را باز کرده در خاک فرو برند و هفت مرتبه سوره مبارکه (اِنّا أنْزَلْناهُ) را بخوانند و برای میّت طلب آمرزش کنند و این دعا را بخوانند: (اَللّهُمَّ جافِ الاْءرْضَ عَنْ جَنْبَیْهِ وَاصْعَدْ إلَیْکَ رُوحَهُ وَلَقِّهِ مِنْکَ رِضْوانا وَأسْکِنْ قَبْرَهُ مِنْ رَحْمَتِکَ ما تُغْنیهِ بِهِ عَنْ رَحْمَةِ مَنْ سِوَاکَ).
- [آیت الله بروجردی] مستحب است قبر را مربع یا مربع مستطیل بسازند و به اندازهی چهار انگشت از زمین بلند کنند و نشانهای روی آن بگذارند که اشتباه نشود و روی قبر آب بپاشند و بعد از پاشیدن آب کسانی که حاضرند، دستها را بر قبر بگذارند و انگشتها را باز کرده در خاک فرو برند و هفت مرتبه سورهی مبارکة (اِنّا اَنْزَلْناه) بخوانند و برای میت طلب آمرزش کنند و این دعا را بخوانند:(اللّهُمَّ جافِ الاَْرْضَ عَنْ جَنْبَیهِ وَ اصْعَدْ اِلَیکَ روُحَهُ وَ لَقِّهِ مِنْکَ رِضْواناً وَ اَسْکِنْ قَبْرَهُ مِنْ رَحْمَتِکَ ما تُغْنِیهِ بِهِ عَنْ رَحْمَة مَنْ سِواکَ).
- [آیت الله خوئی] مستحب است قبر را مربع یا مربع مستطیل بسازند و به انداز چهار انگشت از زمین بلند کنند و نشانهای روی آن بگذارند که اشتباه نشود. و روی قبر آب بپاشند و بعد از پاشیدن آب کسانی که حاضرند، دستها را بر قبر بگذارند و انگشتها را باز کرده در خاک فرو برند، و هفت مرتبه سوره مبارکه" انا انزلناه" را بخوانند و برای میت طلب آمرزش کنند و این دعا را بخوانند: " اللهم جاف الارض عن جنبیه و اصعد الیک روحه و لقه منک رضوانا و اسکن قبره من رحمتک ما تغنیه به عن رحمة من سواک".
- [آیت الله مکارم شیرازی] مساله 588 _مستحب است به امید این که مطلوب پروردگار باشد امور زیر را در دفن میت رعایت کنند: 1: قبر را به اندازه قامت انسان متوسط گود کنند. 2: میت را در نزدیکترین قبرستان دفن نمایند، مگر آن که قبرستان دورتر، از جهتی بهتر باشد، مثل این که افراد خوب در آنجا دفن شده اند، یا مردم برای فاتحه بیشتر به آنجا می روند. 3: هنگام دفن، جنازه را در چند قدمی قبر بر زمین بگذارند و تا سه مرتبه، کم کم نزدیک ببرند و در مرتبه چهارم وارد قبر کنند. 4: اگر میت مرد است او را از طرف سر وارد قبر کنند و اگر زن است از طرف عرض بدن و به هنگام وارد کردن او پارچه ای روی قبر بگیرند. 5: جنازه را با آرامی از تابوت بردارند و با آرامی وارد قبر کنند، و دعاهایی که دستور داده شده پیش از دفن و موقع دفن بخوانند. 6: قبر لحد داشته باشد، یعنی آن راطوری بسازند که خاک روی بدن میت نریزد،به این ترتیب که قسمت پایین قبررا باریکتر کنند و بعد از گذاشتن میت در قبر، بالای آن خشت یا آجر بچینند و یا طرف قبله قبر را کمی از پایین توسعه دهند به اندازه ای که میت در آن قرار بگیرد. 7: پشت سر میت مقداری خاک یا خشت بگذارند که وقتی او را به طرف راست می خوابانند به عقب برنگردد. 8: بعد از گذاشتن در قبر، گره کفن را باز کنند و صورت میت را روی خاک بگذارند و بالشی از خاک زیر سر او قرار دهند. 9: کسی که میت را در قبر می گذارد با طهارت و سربرهنه و پا برهنه باشد و غیر از خویشان میت، با پشت دست خاک بر قبر بریزند و بگویند: (انا لله و انا الیْه راجعون) و اگر میت زن است کسی که با او محرم است او را در قبر بگذارد و اگر محرم نباشد خویشانش او را در قبر بگذارند. 10: پیش از آن که (لحد) را بپوشانند دست راست به شانه میت بزنند و او را حرکت دهند و سه مرتبه بگویند:اسْمعْ افْهمْ یا فلان ابْن فلان (و به جای فلان ابن فلان اسم میت و پدرش را ببرند) مثلاً سه مرتبه بگویند: (اسْمعْ افْهمْ یا محمد بْن علی) سپس به ترتیب زیر او را به عقاید حقه اسلامی تلقین دهند و بگویند:(هلْ انْت علی الْعهْد الذی فارقْتنا علیْه منْ شهادة انْ لا اله إلا الله وحْده لا شریک له و ان محمداً صلی الله علیْه و آله عبْده و رسوله و سید النبیین و خاتم الْمرْسلین و ان علیاً امیر الْمؤمنین و سید الْوصیین و امامٌ افْترض الله طاعته علی الْعالمین، و ان الْحسن والْحسیْن و علی بْن الْحسیْن و محمد بْن علیٍ و جعْفر بْن محمد و موسی بْن جعْفر و علی بْن موسی و محمد بْن علیٍ و علی بْن محمد و الْحسن بْن علیٍ و الْقائم الحجة الْمهْدی صلوات الله علیْهمْ ائمة الْمؤمنین و حجج الله علی الْخلْق اجْمعین، و ائمتک ائمة هدیً ابْرارٌ یا فلان بْن فلان (و به جای فلان بن فلان، اسم میت و پدرش را بگویند) و بعد بگویند: اذا اتاک الْملکان الْمقربان رسولیْن منْ عنْد الله تبارک و تعالی و سئلاک عنْ ربک و عنْ نبیک و عنْ دینک و عنْ کتابک و عنْ قبْلتک و عنْ ائمتک فلاْ تخفْ و لا تحْزنْ و قلْ فی جوابهما: الله ربی و محمدٌ صلی الله علیْه و آله نبیی و الاْسْلام دینی و الْقرآن کتابی و الْکعْبة قبْلتی و امیرالْمؤمنین علی بْن ابی طالب امامی و الْحسن بْن علیٍ الْمجْتبی امامی و الْحسیْن بْن علیٍ الشهید بکرْبلاء امامی و علیٌ زیْن الْعابدین امامی و محمدٌ الْباقر امامی و جعْفرٌ الصادق امامی و موسی الْکاظم امامی و علیٌ الرضا امامی و محمدٌ الْجواد امامی و علیٌ الْهادی امامی و الْحسن الْعسْکری امامی و الْحجة الْمنْتظر امامی هؤلآء صلوات الله علیْهمْ اجْمعین ائمتی و سادتی و قادتی و شفعائی، بهمْ اتولی و منْ اعْدآئهمْ اتبرء فی الدنْیا و الاْخرة، ثم اعْلم یا فلان بْن فلان (و به جای فلان بن فلان، اسم میت و پدرش را بگویند) بعد بگویند: إن الله تبارک و تعالی نعْم الرب و ان محمداً صلی الله علیْه و آله نعْم الرسول و ان علی بْن ابیطالب و اوْلاده الْمعْصومین الاْئمة الإثْنی عشر نعْم الاْئمة و أن ما جاء به محمدٌ صلی الله علیْه و آله حقٌ و أن الْموْت حقٌ و سؤال منْکر و نکیر فی الْقبْر حقٌ و الْبعْث حقٌ و النشور حقٌ و الصراط حقٌ و الْمیزان حقٌ و تطایر الْکتب حقٌ و أن الْجنة حقٌ و النار حقٌ و أن الساعة آتیةٌ لا ریْب فیها و أن الله یبْعث منْ فی الْقبور. پس بگویند: افهمْت یا فلان (و به جای فلان اسم میت را بگوید) پس از آن بگویند: ثبتک الله بالْقوْل الثابت و هداک الله الی صراط مسْتقیم عرف الله بیْنک و بیْن اولیائک فی مسْتقرٍ منْ رحْمته. پس بگویند: اللهم جاف الاْرْض عنْ جنْبیْه و اصْعدْ بروحه الیْک و لقه منْک برْهاناً اللهم عفْوک عفْوک). 11: قبر را به صورت مربع مستطیل بسازند به اندازه چهار انگشت از زمین بلند کنند و نشانه ای روی آن بگذارند که شناخته شود و روی قبر آب بپاشند و بعد از پاشیدن آب، کسانی که حاضرند دستها را بر قبر گذارند انگشتها را باز کرده در خاک فرو برند و هفت مرتبه سوره (إنا انزلناه) بخوانند وبرای میت طلب آمرزش کنند. 12: :این دعا را بعد از آن بخوانند: (اللهم جاف الاْرْض عنْ جنْبیه و اصْعدْ الیْک روحه و لقه منْک رضْواناً و اسْکنْ قبْره منْ رحْمتک ما تغْنیه به عنْ رحْمة منْ سواک). و سزاوار است چنانچه میت زن باشد ضمیرها و اسماء را به صورت مؤنث ذکر کند.
- [آیت الله سیستانی] مستحب است قبر را به اندازه قد انسان متوسط گود کنند ، و میّت را در نزدیکترین قبرستان دفن نمایند ، مگر آنکه قبرستان دورتر از جهتی بهتر باشد ، مثل آنکه مردمان خوب در آنجا دفن شده باشند ، یا مردم برای فاتحه اهل قبور بیشتر به آنجا بروند . و نیز مستحب است جنازه را در چند ذرعی قبر ، زمین بگذارند و تا سه مرتبه کم کم نزدیک ببرند و در هر مرتبه زمین بگذارند و بر دارند ، و در نوبت چهارم وارد قبر کنند . و اگر میّت مرد است در دفعه سوم طوری زمین بگذارند که سر او طرف پائین قبر باشد ، و در دفعه چهارم از طرف سر وارد قبر نمایند . و اگر زن است در دفعه سوم طرف قبله قبر بگذارند و به پهنا وارد قبر کنند و در موقع وارد کردن پارچهای رو ی قبر بگیرند . و نیز مستحب است جنازه را به آرامی از تابوت بگیرند و وارد قبر کنند ، و دعاهائی که دستور داده شده پیش از دفن و موقع دفن بخوانند ، و بعد از آنکه میّت را در لحد گذاشتند گرههای کفن را باز کنند و صورت میّت را روی خاک بگذارند ، و بالشی از خاک زیر سر او بسازند ، و پشت میّت خشت خام یا کلوخی بگذارند که میّت به پشت نگردد ، و پیش از آنکه لحد را پوشانند دست راست را به شانه راست میّت بزنند ، و دست چپ را به قوّت بر شانه چپ میّت بگذارند ، و دهان را نزدیک گوش او ببرند و به شدّت حرکتش دهند و سه مرتبه بگویند : (اِسْمَعْ اِفْهَمُ یا فلان ابن فلان) و بجای فلان ابن فلان اسم میّت و پدرش را بگویند . مثلاً اگر اسم او محمّد و اسم پدرش علی است سه مرتبه بگویند : (اِسْمَعْ اِفْهَمْ یا مُحَمَّدَ بَن عَلِیّ) ، پس از آن بگویند : (هَلْ اَنْتَ عَلَی العَهْدِ الَّذِی فارَقْتَنا عَلَیْهِ ، مِنْ شَهادَةِ آن لا اِله إلاّ اللّهُ وَحْدَهُ لا شَرِیکَ لَهُ وَاَنَّ مُحَمَّداً صَلَّی اللّهُ عَلَیْهِ وَآلِهِ عَبْدُهُ وَرَسُولُهُ وَسَیّدُ النَّبِیِّینَ وَخاتَمُ المُرْسَلِینَ ، وَاَنَّ عَلِیّاً اَمِیرُ المُؤْمِنینَ وَسَیّدُ الوَصِیّینَ وَاِمامٌ اِفْتَرَضَ اللّهُ طاعَتَهُ عَلَی العالَمین وَاَنَّ الحَسَنَ وَالحُسَینَ وَعَلِیَّ بنَ الحُسَینِ وَمُحَمَّدَ بنَ عَلِیٍ وَ جَعْفَرَ بَنَ محَمَّدَ وَ مُوسَی بنَ جَعْفَرٍ وَ عَلیّ بنَ مُوسی وَ مَحَمّد بنَ علیّ وَ عَلیّ بنَ محمّدٍ و الحسنَ بنَ عَلیٍّ وَالْقائِمَ الحُجَّةَ المَهْدِیَّ صَلَواتُ اللّهِ عَلَیْهِمْ اَئِمَّةُ المُؤْمِنِینَ وَحُجَجُ اللّهِ عَلَی الخَلْقِ اَجْمَعِینَ ، وَأئِمَّتُکُ أَئِمَّةُ هُدیً بِکَ اَبرارٌ ، یا فلان ابن فلان) و بجای فلان ابن فلان اسم میّت و پدرش را بگوید ، و بعد بگوید : (إذا اَتاکَ المَلَکانِ المُقَرَّبانِ رَسُولَیْنِ مِنْ عِنْدِ اللّهِ تَبارَکَ وَتَعالی وَسَأَلاکَ عَنْ رَبّکَ وَعَنْ نَبِیِّکَ وَعَنْ دِینِکَ وَعَنْ کِتابِکَ وَعَنْ قِبْلَتِکَ وَعَنْ اَئِمَّتِکَ فَلا تَخَفْ وَلا تَحْزَنْ وَقُلْ فِی جَوابِهِما : اللّهُ رَبّی وَمُحَمَّدٌ صلیاللهعلیهوآلهوسلم نَبِیّ¨ ، وَالاِسْلامُ دِینِی وَالقُرْآنُ کِتابِی ، وَالکَعْبَةُ قِبْلَتِی وَاَمِیرُ المُؤْمِنِینَ عَلِیُّ بنُ اَبی طالِبٍ اِمامِی ، وَالحَسَنُ بْنُ عَلِیّ المُجْتَبی إمامِی ، وَالحُسَینُ بنُ عَلِیّ الشَّهِیدُ بِکَرْبَلا إمامِی ، وَعَلِیٌّ زَیْنُ العابِدِیَن اِمامِی ، وَمُحَمَّدٌ الباقِرُ اِمامِی ، وَجَعْفَرٌ الصادِقُ اِمامِی ، وَمُوسَی الکاظِمُ اِمامی ، وَعَلِیٌّ الرّضا اِمامِی ، وَمُحَمَّدٌ الجَوادُ اِمامِی ، وَعَلِیٌّ الهادِی اِمامِی ، وَالحَسَنُ العَسْکَرِیٌّ اِمامِی ، وَالحُجَّةُ المُنْتَظَرُ اِمامِی ، هؤُلاءِ صَلَواتُ اللّهِ عَلَیْهِمْ اَئِمَّتِی وَسادَتِی وَقادَتِی وَشُفَعائِی ، بِهِمْ اَتَوَلّی وَمِنْ اَعْدائِهِمْ اَتَبَرَّأُ فِی الدُّنْیا وَالآخِرَةِ . ثُمَّ اعْلَمْ یا فلان ابن فلان) و بجای فلان ابن فلان اسم میّت و پدرش را بگوید ، و بعد بگوید : (اَنَّ اللّهَ تَبارَکَ وَتَعالی نِعْمَ الرَّبُّ ، وَاَنَّ مُحَمَّداً صلیاللهعلیهوآلهوسلم نِعْمَ الرَّسُولُ ، وَاَنَّ عَلِیَّ بْنَ اَبِی طالِبٍ وَاَوْلادَهُ المَعْصُومِینَ الاَئِمَّةَ الاِثْنی عَشَرَ نِعْمَ الاَئِمَّةُ ، وَاَنَّ ما جاءَ بِهِ مُحَمَّدٌ صلیاللهعلیهوآلهوسلمحَقٌّ ، وَاَنَّ المَوْتَ حَقٌّ وَسُؤالَ مُنْکَرٍ وَنَکِیرٍ فِی القَبْرِ حَقٌّ ، وَالبَعْثَ حَقٌّ ، وَالنُّشُورَ حَقٌّ ، وَالصّراطَ حَقٌّ ، وَالمِیزانَ حَقٌّ ، وَتَطایُرَ الکُتُبِ حَقٌّ ، وَاَنَّ الجَنَّةَ حَقٌّ ، وَالنّارَ حَقٌّ ، وَاَنَّ الساعَةَ آتِیَةٌ لا رَیْبَ فِیها ، وَاَنَّ اللّهَ یَبْعَثُ مَنْ فِی القُبُورِ) پس بگوید (اَفَهِمْتَ یا فُلان) و بجای فلان اسم میّت را بگوید ، پس از آن بگوید : (ثَبَّتَکَ اللّهُ بِالقَوْلِ الثّابِتِ وَهَداکَ اللّهُ إلی صِراطٍ مُسْتَقِیمٍ ، عَرَّفَ اللّهُ بَیْنَکَ وَبَیْنَ اَوْلِیائِکَ فِی مُسْتَقَرٍ مِنْ رَحْمَتِهِ) پس بگوید : (اللّهُمَّ جافِ الأرْضَ عَنْ جَنْبَیْهِ ، وَاصْعَدْ بِرُوحِهِ اِلَیکَ ، وَلَقِّهِ مِنْکَ بُرْهاناً ، اللّهُمَّ عَفْوَکَ عَفْوَکَ) .
- [آیت الله علوی گرگانی] مستحبّ است قبر را به اندازه انسان متوسّط یا تا گلوگاه گود کنند، ومیّت را در نزدیکترین قبرستان دفن نمایند، مگر آن که قبرستان دورتر، از جهتیبهتر باشد مثل آن که مردمان خوب در آنجا دفن شده باشند، یا مردم برای فاتحه اهل قبور بیشتر به آنجا بروند، و نیز مستحبّ است جنازه را در چند ذرعی قبر، زمین بگذارند و تا سه مرتبه کم کم نزدیک ببرند و در هر مرتبه زمین بگذارند و بردارند و در نوبت چهارم وارد قبر کنند و اگر میّت مرد است در دفعه سوم طوری زمین بگذارند که سر او طرف پایین قبر باشد و در دفعه چهارم از طرف سر وارد قبر نمایند و اگر زن است در دفعه سوم طرف قبله قبر بگذارند و به پهنا وارد قبر کنند و در موقع وارد کردن، پارچهای روی قبر بگیرند و نیز مستحبّ است جنازه را به آرامی از تابوت بگیرند و وارد قبر کنند و دعاهایی که دستور داده شده پیش از دفن و در موقع دفن بخوانند و بعد از آن که میّت را در لحد گذاشتند، گرههای کفن را باز کنند وصورت میّت را روی خاک بگذارند و بالشی از خاک زیر سر او بسازند و پشت میّت خشت خام یا کلوخی بگذارند که میّت به پشت بر نگردد و پیش از آن که لحد را بپوشانند دست راست را به شانه راست میّت بزنند و دست چپ را به قوّت بر شانه چپ میّت بگذارند و دهان را نزدیک گوش او ببرند و بشدّت حرکتش دهند وسه مرتبه بگویند: )اًّسْمَعْ اًّفْهَمْ یا فلانَ بْنَ فُلان( و به جای فلان بن فلان اسم میّت وپدرش را بگویند مثلاً اگر اسم او محمّد واسم پدرش علی است سه مرتبه بگویند: )اًّسْمَعْ افْهَم یا مُحَمَّدِ بنَ عَلی( پس از آن بگویند: )هَل اَنْتَ عَلی العَهْدِ الَذی فارَقْتَنا عَلَیْهِ مِنْ شَهادَِْ أنْ لا اًّلهَ اًّلاّ اللّهُ وَحْدَهُ لا شَریکَ لَهُ وَانّ مُحَمّداً صَلّی اللّهُ عَلَیهِ وَآلهِ عَبْدُهُ وَرَسُولُهُ وَسَیِّدُ النَّبیِّینَ وَخاتَمُ المَرْسَلینَ وَانَّ عَلیّاً أمیرُ المُؤمنِینَ وَسَیّدُ الوَصِیینَ وَاًّمام افْتَرَضَ اللّهُ طاعَتَهُ عَلی العالَمینَ وَاَنّ الحَسَنَ وَالحُسَیْنَ وَعَلیَّ بْنَ الحُسَیْنِ وَ مُحَمَّدَ بْنَ عَلیّ وَجَعْفَرَ بْنَ مُحَمَّد وَمُوسی بْنَ جَعْفَر وَعَلیَّ بْنَ مُوسی وَمُحَمَّدَ بْنَ عَلی وَعَلیَّ بْنَ مُحَمَّد وَالحَسَنَ بْنَ عَلیّ وَالقائِمَ الحُجََّْ المَهدِیَّ صَلَواتُ اللّهِ عَلَیْهِمْ أئِمَُّْ المُؤمِنینَ وَحُجَجُ اللّهِ عَلی الخَلْقِ أجْمَعینَ وَأئِمَتُکَ أئِمَُّْ هُدی بِکَ أبْرار یا فلانَ بْنُ فُلان( و به جای فلان بن فلان اسم میّت وپدرش را بگوید و بعد بگوید: )اًّذا أتاکَ المَلَکانِ المُقَرَّبانِ رَسولَیْنِ مِن عِنْدِ اللّهِ تَبارَکَ وَتَعالی وَسَئَلاکَ عَنْ رَبِّکَ وَعَنْ نَبِیِّکَ وَعَنْ دِینِکَ وَعَنْ کِتابِکَ وَعَن قِبْلَتِکَ وَعَنْ أئِمَّتِکَ فَلا تَخَفْ وَلا تَحْزَنْ وَقُلْ فِیجَوابِهِما اللّهُ رَبِّی وَمُحَمَّد صَلّی اللّهُ عَلَیْهِ وَآلهِ نَبیّی وَالاسْلامُ دِینی وَالقُرآنُ کِتابیوَالکَعْبَُْ قِبْلَتی وَأمیرُ المُؤمِنینَ عَلیُّ بْنُ أبی طالِب اًّمامی وَالحَسَنُ بْنُ عَلی المُجْتَبی اًّمامی وَالحُسَینُ بْنُ عَلی الشَهیدُ بِکَربَلأ اًّمامی وَعَلی زَیْنُ العابِدینَ اًّمامیوَمُحَمّد الباقِرُ اًّمامی وَجَعْفَر الصادِقُ اًّمامی وَمُوسی الکاظِمُ اًّمامی وَعَلیالرِضا اًّمامی وَمُحَمَّد الجَوادُ اًّمامی وَعَلی الهادِی اًّمامی وَالحَسَنُ العَسْکَرَیُّ اًّمامی وَالحُجَُّْ المُنْتَظَرُ اًّمامی هؤلأ صَلَواتُ اللّهِ عَلَیهِم أجْمَعینَ أئِمَّتی وَسادَتیوَقادَتی وَشُفَعائی بِهِم أتَوَلّی وَمِنْ أعْدائِهِم أتَبَرَُ فِی الدُنیا وَالاَّخِرَْ ثُمَّ اعْلَم یا فلان بْنَ فُلان( و به جای فلان بن فلان اسم میّت و پدرش را بگوید بعد بگوید: )اًّنَّ اللّهَ تَبارَکَ وَتَعالی نِعْمَ الرَّبُ وَأنَّ مُحَمَّداً صَلّی اللّهُ عَلَیْهِ وَآلِهِ نِعْمَ الرَسُولُ واَنَّ عَلیَ بْنَ أبی طالِب وَأوْلادَهُ المَعْصومینَ و الأئِمََّْ الاًّثْنَیْ عَشَر نِعْمَ الأئِمََّْ وَأنَ ما جأَ بِهِ مُحَمَّد صَلّی اللّهُ عَلَیهِ وَآلهِ حَقّ وَأنّ المَوْتَ حَقّ وَسُؤالَ مُنْکَر وَنَکیر فِی القَبْرِ حَقّ وَالبَعْثَ حَقّ وَالنُشُورَ حَقّ وَالصِراطَ حَقّ وَالمیزانَ حَقّ وَتَطایُرَ الکُتُبِ حَقّ وَانَّ الجَنََّْ حَقّ وَالنارَ حَقّ وَانَّ السّاعََْ آتیَْ لا رَیْبَ فیها وَأنَ اللّهَ یَبْعَثُ مَنْ فِی القُبُورِ پس بگوید أفَهِمْتَ یا فلان( و به جای فلان اسم میّت را بگوید پس از آن بگوید: )ثَبَّتَکَ اللّهُ بِالقَوْلِ الثّابِتِ وَهَداکَ اللّهُ اًّلی صِراطً مُسْتَقیم عَرَّفَ اللّهُ بَیْنَکَ وَبَیْنَ أوْلِیائِکَ فِیمُسْتَقَرً مِن رَّحْمَتِهِ( پس بگوید: )أللّهُمَّ جافِ الأرْضَ عَنْ جَنْبَیْه وَاصْعَدْ بِرُوحِهِ اًّلَیْکَ وَلَقِّهِ مِنْکَ بُرْهاناً اللّهُمّ عَفوکَ عَفوَک(.
- [آیت الله صافی گلپایگانی] . مستحب است، قبر را به اندازه قد انسان متوسط گود کنند و میت را در نزدیکترین قبرستان دفن نمایند، مگر آن که قبرستان دورتر از جهتی بهتر باشد مثل آن که مردمان خوب در آنجا دفن شده باشند، یا مردم برای فاتحه اهل قبور بیشتر به آنجا بروند و نیز مستحب است جنازه را در چند ذراعی قبر، زمین بگذارند و تا سه مرتبه کم کم نزدیک ببرند و در هر مرتبه، زمین بگذارند و بردارند و در نوبت چهارم وارد قبر کنند و اگر میت مرد است، در دفعه سوم طوری زمین بگذارند که سر او طرف پایین قبر باشد و دردفعه چهارم از طرف سر وارد قبر نمایند و اگر زن است در دفعه سوم طرف قبله قبر بگذارند و به پهنا وارد قبر کنند و در موقع وارد کردن، پارچه ای روی قبر بگیرند، و نیز مستحب است جنازه را به آرامی از تابوت بگیرند و وارد قبر کنند و دعاهایی که دستور داده شد، پیش از دفن و موقع دفن بخوانند و بعد از آن که میت را در لحد گذاشتند، گره های کفن را باز کنند و صورت میت را روی خاک بگذارند و بالشی از خاک زیر سر او بسازند و پشت میت خشت خام یا کلوخی بگذارند که میت به پشت برنگردد و پیش از آن که لحد را بپوشانند، دست راست را بشانه راست میت بزنند و دست چپ را به قوت بر شانه چپ میت بگذارند و دهان را نزدیک گوش او ببرند و بشدت حرکتش دهند و سه مرتبه بگویند: إسْمَعْ، إفْهَمْ یَا فُلاَنَ بْنَ فُلاَن و به جای فلان بن فلان اسم میت و پدرش را بگویند مثلاً اگر اسم او محمد است و اسم پدرش علی است سه مرتبه بگویند: إسْمَعْ، إفْهَمْ یا مُحَمَّدَ بْنَ عَلِی پس از آن بگویند: هَلْ أَنْتَ عَلَی الْعَهْدِ الَّذی فَارَقْتَنَا عَلَیْهِ مِنْ شَهَادَةِ أنْ لاَ إِلهَ إلاَّ اللهُ وَحْدَهُ لا شَریکَ لَهُ وَأَنَّ مُحَمَّداً صلی الله علیه و آله عَبْدُهُ وَرَسوُلُهُ وَسَیّدُ النَّبِیّینَ وَخَاتَمُ الْمُرْسَلِینَ وَأنَّ عَلِیاً أمِیرُ المؤمِنِینَ وَسَیِّدُ الْوَصیّیِن وإمَامٌ افْتَرَضَ اللهُ طَاعَتَهُ عَلی الْعَالَمِینَ وَأَنَّ الْحَسَنَ وَالْحُسَیْنَ وَعلیَّ بْنَ الْحُسَیْنِ وَمُحَمَّدَ بْنَ عَلیٍّ وَجَعْفَرَ بْنَ مُحَمَّد وَموُسَی بْنَ جَعْفَرٍ وَعَلیَّ بْنَ موُسی وَ مُحَمَّدَ بْنَ عَلیٍّ وَعَلیَّ بْنَ مُحَمَّد وَالْحَسنَ بْنَ عَلیٍّ وَالْقائِمَ الْحُجَّةَ الْمَهْدیَّ صَلَوَاتُ اللهِ عَلَیْهِمْ أئِمَّةُ الْمُؤْمِنینَ وَحُجَجُ اللهِ عَلَی الْخَلْقِ أَجْمَعِین وَأَئِمَّتُکَ أَئِمَّةُ هُدی أَبْرارٌ یَا فُلاَنَ بْنَ فُلاَن و به جای فلان بن فلان اسم میت و پدرش را بگویند و بعد بگویند: إذا اتَاکَ الْمَلَکَانِ الْمُقَرَّبَانِ رَسوُلَیْنِ مِنْ عِنْدِ الله تَبَارَکَ وَتَعَالی وَسَئَلاَکَ عَنْ رَبِّکَ وَعَنْ نَبِیّک وَعَنْ دِینِکَ وَعَنْ کِتَابِکَ وَعَنْ قِبْلَتِکَ وَعَنْ أَئِمَّتِکَ فَلاَ تَخَفْ وَلا تَحْزَنْ وَقُلْ فی جَوَابِهِمَا اللهُ رَبّی وَمُحَمَّدٌ صلی الله علیه و آله نَبِیّی وَالإسْلاَمُ دینی وَالْقُرْآنُ کِتَابی وَالْکَعْبَةُ قِبْلَتی وَأمیرُ الْمُؤمِنینَ عَلیُّ بْنُ أبیطَالِب إمَامی وَالْحَسَنُ بْنُ عَلی الْمُجْتَبی إمَامی وَالْحُسَیْنُ بْنُ عَلیٍّ الشَّهِیدُ بِکَرْبَلاء إِمَامی وَعَلِی زِیْنُ الْعَابِدینَ إمَامی وَمُحَمَّدٌ الْبَاقِرُ إمَامی وَجَعْفَرٌ الصَّادِقُ إمَامی وَموُسَی الْکَاظِمُ إمَامی وَعَلِیٌّ الرِّضَا إمَامی وَمُحَمَّدٌ الْجَوَادُ إمَامی وَعَلیٌّ الْهَادی إمَامی وَالْحَسَنُ الْعَسْکَری إمَامی وَالْحُجَّةُ الْقائِمُ الْمُنْتَظَرُ إمَامی هَؤلاءِ صَلَوَاتُ اللهِ عَلَیْهِمْ أَجْمَعِینَ أئِمَّتی وَسَادَتی و قادَتی وَشُفَعَائی بِهِمْ اَتَوَلّی وَمِنْ أَعْدَائِهِمْ اَتَبَرَّءُ فی الدُّنْیَا وَالآخِرَةِ ثُمَّ اعْلَمَ یَا فُلانَ بْنَ فُلان و به جای فلان بن فلان اسم میت و پدرش را بگویند بعد بگویند: إنَّ اللهَ تَبَارَکَ وَتَعَالی نِعْمَ الرَّبُّ وَأَنَّ مُحَمَّداً صلی الله علیه و آله نِعْمَ الرَّسوُلُ وَأنَّ عَلِیَّ بْنَ ابیطَالِب وَاَوْلاَدَهُ الْمَعْصوُمینَ الأئَمَّةَ الإثْنَیْ عَشَرَ نِعْمَ الأئِمَّةُ وَأنَّ مَا جَاءَ بِهِ مُحَمَّدٌ صلی الله علیه و آله حَقٌ وَأنَّ الْمَوْتَ حَقٌ وسُؤَالَ مُنْکَر وَنَکیر فی الْقَبْرِ حَقٌ والْبَعْثَ حَقٌ وَالنُّشوُرَ حَقٌ وَالصِّرَاطَ حَقٌ وَتَطَایُرَ الْکُتُبِ حَقٌ وَأنَّ الْجَنَّةَ حَقٌ وَالنَّارَ حَقٌ وَأَنَّ السَّاعَةَ آتِیَةٌ لاَرَیْبَ فیِهَا وَأنَّ اللهُ یَبْعَثُ مَنْ فی الْقُبوُرِ پس بگویند: أفَهِمْتَ یَا فُلان و به جای فلان اسم میت را بگویند پس از آن بگویند: ثَبَّتَکَ اللهُ بِالْقَوْلِ الثَّابِتِ وَهَدَاکَ اللهُ إلَی صِرَاط مُسْتَقِیم وَعَرَّفَ اللهُ بَیْنَکَ وَبَیْنَ أوْلِیَائِکَ فی مُسْتَقَرّ مِنْ رَحْمَتِهِ پس بگویند: اَللّهُمَّ جَافِ الأرْضَ عَنْ جَنْبَیْهِ وَأصْعِدْ بِروُحِهِ إلَیْکَ وَلَقِّهِ مِنْکَ بُرْهَاناً اَللّهُمَّ عَفْوَکَ عَفْوَکَ