از نظر اسلام ارزش انسانها در پیشگاه خداوند متعال به تقوای آنان است. قرآن میفرماید:(یا أَیُّهَا النّاسُ إِنّا خَلَقْناکُمْ مِنْ ذَکَرٍ وَ أُنْثی‌ وَ جَعَلْناکُمْ شُعُوبًا وَ قَبائِلَ لِتَعارَفُوا إِنَّ أَکْرَمَکُمْ عِنْدَ اللّهِ أَتْقاکُمْ إِنَّ اللّهَ عَلیمٌ خَبیرٌ)[1] (ای مردم! ما شما را از یک مرد و زن آفریدیم و شما را تیره‌ها و قبیله‌ها قرار دادیم تا یکدیگر را بشناسید؛ (اینها ملاک امتیاز نیست،) گرامی‌ترین شما نزد خداوند با تقواترین شماست؛ خداوند دانا و آگاه است!) طبق این آیه شریفه هر چه درجه تقوی بالاتر باشد فرد متقی نزد خداوند گرامیتر است و این درجات در میان انبیاء و معصومین علیهم السلام نیز وجود دارد که همه انبیاء از نظر درجات در یک سطح نیستند و در مرتبه انبیاء ملاکات و معیارهای بسیار دقیقی است که خداوند متعال بر اساس آنها بر درجات و مقام انبیاء میافزاید. اما در مورد مقام حضرت زهرا (س) روایات زیادی آمده است که دلالت بر بزرگی مقام ایشان در نزد خداوند میکند. با تعابیری که درباره هیچ کدام از معصومین صحبت نشده است. از جمله بعضی از احادیث پیامبر اکرم (ص) که هم در منابع شیعه و هم در منابع برادران اهل سنت آمده است: رسول اکرم (ص) فرمودند: (همانا خداوند با غضب فاطمه (س) غضب میکند و با رضایت او راضی میشود.)[2] رسول اکرم (ص) فرمود: (نخستین کسی که وارد بهشت میشود فاطمه (س) دخترم است...)[3] اما در مورد اینکه مقام حضرت زهرا (س) از همه پیامبران بالاتر است نیز دو روایت در بحار الانوار آمده است که ما در اینجا آن دو روایت را نقل میکنیم: علامه مجلسی از کتاب علل الشرایع حدیثی از جابر از امام صادق (ع) نقل میکند که از آن حضرت پرسیدم: چرا فاطمه زهرا (س) را زهراء نامیدهاند؟ حضرت فرمود: زیرا خداوند او را از نور عظمت خود آفرید. پس وقتی که آن نور تابید، آسمان زمین روشن شد و چشمان ملائکه را خیره ساخت، آنان سجده کردند و پرسیدند ای پروردگار ما، این نور چیست؟ پس خداوند به آنان وحی کرد که نوری از نور من است که در آسمان زمین آن را از عظمت خود خلق نمودهام و آن را از صلب یکی از پیامبرانم خارج کردهام و آن را بر تمام پیامبران برتری بخشیدهام و از این نور، امامانی خارج شدهاند که برای برپایی فرمان من قیام میکنند و مردم را به حق من هدایت میکنند و من آنها را بعد از پایان یافتن وحی و نبوت جانشین خود در زمین کردهام.[4] این روایت با صراحت دلالت دارد بر اینکه حضرت زهرا (س) بر تمام انبیاء برتری دارد. امام صادق علیه السلام فرمود: اگر حضرت علی علیه السلام نبود که با حضرت زهرا (س) ازدواج نماید از زمان حضرت آدم تا روز قیامت هیچگونه کفو و همتایی برای آن حضرت پیدا نمیشد.[5] این روایت نیز دلالت میکند که مقام و درجه هیچ کس به جز حضرت علی (ع) به مقام حضرت زهرا (س) نمیرسد. البته وجود مقدس خاتم الانبیاء پیامبر اکرم (ص) از این بیان خارج است که در جای خود ثابت است که آن حضرت اشرف مخلوقات الهی است. مسلم است که ائمه علیهم السلام راستگوترین افراد هستند و در این کلام خود حقیقتی را بیان کردهاند که از پیامبر اکرم (ص) به آنها رسیده است. و پیامبر اکرم (ص) نیز از خود چیزی نمیگوید؛ بلکه آنچه را از خداوند به او رسیده است بیان میکند. و خداوند متعال هر مقامی را بر اساس شایستگی و سعی و تلاش فرد به او میبخشد و فرموده است:( وَ أَنْ لَیْسَ لِْلإِنْسانِ إِلاّ ما سَعی )یعنی (و اینکه برای انسان بهرهای جز سعی و کوشش او نیست.)[6] پی نوشتها: [1] حجرات، آیه 13- ترجمه آیت الله مکارم. [2] اسد الغابه، ج 7، ص 224- کنز العمال، ج 13، ص 674- ینابیع المودة، ج 1، ص 170 [3]کنز العمال، ج 6، ص 29- میزان الاعتدال، ج 2، ص 131 [4] علل الشرایع، ص 179، باب 143، ج 1- بحار الانوار، ج 43، ص 12، حدیث 5- کشف الغمه، ج 2، ص 464 [5]ناسخ التواریخ، ج 1، ص 46- علل الشرایع، ص 178، باب 143، حدیث 3- بحار الانوار، ج 43، ص 10- اصول کافی، ج 1، ص 524، حدیث 10 [6] سوره النجم، آیه 39 – ترجمه آیت الله مکارم. منبع: پایگاه حوزه
از نظر اسلام ارزش انسانها در پیشگاه خداوند متعال به تقوای آنان است. قرآن میفرماید:(یا أَیُّهَا النّاسُ إِنّا خَلَقْناکُمْ مِنْ ذَکَرٍ وَ أُنْثی وَ جَعَلْناکُمْ شُعُوبًا وَ قَبائِلَ لِتَعارَفُوا إِنَّ أَکْرَمَکُمْ عِنْدَ اللّهِ أَتْقاکُمْ إِنَّ اللّهَ عَلیمٌ خَبیرٌ)[1] (ای مردم! ما شما را از یک مرد و زن آفریدیم و شما را تیرهها و قبیلهها قرار دادیم تا یکدیگر را بشناسید؛ (اینها ملاک امتیاز نیست،) گرامیترین شما نزد خداوند با تقواترین شماست؛ خداوند دانا و آگاه است!)
طبق این آیه شریفه هر چه درجه تقوی بالاتر باشد فرد متقی نزد خداوند گرامیتر است و این درجات در میان انبیاء و معصومین علیهم السلام نیز وجود دارد که همه انبیاء از نظر درجات در یک سطح نیستند و در مرتبه انبیاء ملاکات و معیارهای بسیار دقیقی است که خداوند متعال بر اساس آنها بر درجات و مقام انبیاء میافزاید.
اما در مورد مقام حضرت زهرا (س) روایات زیادی آمده است که دلالت بر بزرگی مقام ایشان در نزد خداوند میکند. با تعابیری که درباره هیچ کدام از معصومین صحبت نشده است. از جمله بعضی از احادیث پیامبر اکرم (ص) که هم در منابع شیعه و هم در منابع برادران اهل سنت آمده است:
رسول اکرم (ص) فرمودند: (همانا خداوند با غضب فاطمه (س) غضب میکند و با رضایت او راضی میشود.)[2]
رسول اکرم (ص) فرمود: (نخستین کسی که وارد بهشت میشود فاطمه (س) دخترم است...)[3]
اما در مورد اینکه مقام حضرت زهرا (س) از همه پیامبران بالاتر است نیز دو روایت در بحار الانوار آمده است که ما در اینجا آن دو روایت را نقل میکنیم:
علامه مجلسی از کتاب علل الشرایع حدیثی از جابر از امام صادق (ع) نقل میکند که از آن حضرت پرسیدم: چرا فاطمه زهرا (س) را زهراء نامیدهاند؟ حضرت فرمود: زیرا خداوند او را از نور عظمت خود آفرید. پس وقتی که آن نور تابید، آسمان زمین روشن شد و چشمان ملائکه را خیره ساخت، آنان سجده کردند و پرسیدند ای پروردگار ما، این نور چیست؟ پس خداوند به آنان وحی کرد که نوری از نور من است که در آسمان زمین آن را از عظمت خود خلق نمودهام و آن را از صلب یکی از پیامبرانم خارج کردهام و آن را بر تمام پیامبران برتری بخشیدهام و از این نور، امامانی خارج شدهاند که برای برپایی فرمان من قیام میکنند و مردم را به حق من هدایت میکنند و من آنها را بعد از پایان یافتن وحی و نبوت جانشین خود در زمین کردهام.[4]
این روایت با صراحت دلالت دارد بر اینکه حضرت زهرا (س) بر تمام انبیاء برتری دارد.
امام صادق علیه السلام فرمود: اگر حضرت علی علیه السلام نبود که با حضرت زهرا (س) ازدواج نماید از زمان حضرت آدم تا روز قیامت هیچگونه کفو و همتایی برای آن حضرت پیدا نمیشد.[5]
این روایت نیز دلالت میکند که مقام و درجه هیچ کس به جز حضرت علی (ع) به مقام حضرت زهرا (س) نمیرسد. البته وجود مقدس خاتم الانبیاء پیامبر اکرم (ص) از این بیان خارج است که در جای خود ثابت است که آن حضرت اشرف مخلوقات الهی است.
مسلم است که ائمه علیهم السلام راستگوترین افراد هستند و در این کلام خود حقیقتی را بیان کردهاند که از پیامبر اکرم (ص) به آنها رسیده است. و پیامبر اکرم (ص) نیز از خود چیزی نمیگوید؛ بلکه آنچه را از خداوند به او رسیده است بیان میکند. و خداوند متعال هر مقامی را بر اساس شایستگی و سعی و تلاش فرد به او میبخشد و فرموده است:( وَ أَنْ لَیْسَ لِْلإِنْسانِ إِلاّ ما سَعی )یعنی (و اینکه برای انسان بهرهای جز سعی و کوشش او نیست.)[6]
پی نوشتها:
[1] حجرات، آیه 13- ترجمه آیت الله مکارم.
[2] اسد الغابه، ج 7، ص 224- کنز العمال، ج 13، ص 674- ینابیع المودة، ج 1، ص 170
[3]کنز العمال، ج 6، ص 29- میزان الاعتدال، ج 2، ص 131
[4] علل الشرایع، ص 179، باب 143، ج 1- بحار الانوار، ج 43، ص 12، حدیث 5- کشف الغمه، ج 2، ص 464
[5]ناسخ التواریخ، ج 1، ص 46- علل الشرایع، ص 178، باب 143، حدیث 3- بحار الانوار، ج 43، ص 10- اصول کافی، ج 1، ص 524، حدیث 10
[6] سوره النجم، آیه 39 – ترجمه آیت الله مکارم.
منبع: پایگاه حوزه
- [سایر] چه مصائبی بر حضرت زهرا(س) پس از پیامبر اکرم(ص) وارد شد؟
- [سایر] قرآن در دیدگاه پیامبر اکرم(ص) و حضرت زهرا(س) چگونه توصیف شده است؟
- [سایر] حضرت فاطمه س در نظر رسول خدا ص چه مقام و منزلتی داشتند؟
- [سایر] آیا دوران حیات پیامبر اکرم(ص) نیز جبرئیل یا فرشتگان دیگری به حضور حضرت فاطمه(س) می آمدند؟
- [سایر] در روایت آمده است که؛ (هر کس حضرت فاطمه(س) را درک کند شب قدر را درک کرده است)، و در قرآن آمده که خداوند به رسول خدا(ص) میگوید: (و ما ادراک ما لیلة القدر)، این را توضیح دهید؟ یعنی رسول خدا هم مقام حضرت فاطمه را درک نمیکند؟ مگر مقام حضرت فاطمه پایینتر نیست؟
- [سایر] آیا درجه و رتبه پیامبر اکرم(ص) پایینتر از امام علی(ع) و حضرت فاطمه زهرا(س) است؛ زیرا از حدیث «لولاک لما خلقت الافلاک...» چنین استنباط میشود؟
- [سایر] آیا درجه و رتبه پیامبر اکرم(ص) پایین تر از امام علی(ع) و حضرت فاطمه زهرا(س) است؛ زیرا از حدیث (لولاک لما خلقت الافلاک...) چنین استنباط میشود؟
- [سایر] رابطة حضرت فاطمه (س) با پیامبر اکرم (ص) و تأثیر آن بعد از رحلت آن بزرگوار در زندگی زهرا به چه شکلی بوده است؟
- [سایر] رابطة حضرت فاطمه (س) با پیامبر اکرم (ص) و تأثیر آن بعد از رحلت آن بزرگوار در زندگی زهرا به چه شکلی بوده است؟
- [سایر] معنی فرمایش پیامبر اکرم(ص) که: رضایت خدا در گرو رضایت فاطمه(س) است (کشف الغمه ج 2 ص 84)؛ یعنی چه؟
- [آیت الله اردبیلی] اگر زن کسی را وکیل کند که مهریّه او را به شوهر او ببخشد و شوهر، همان کس را وکیل کند که زن را طلاق دهد، چنانچه مثلاً اسم شوهر (محمّد) و اسم زن (فاطمه) باشد، وکیل صیغه طلاق را این طور میخواند: (عَنْ مُوکِّلَتِی فاطِمَةَ بَذَلْتُ مَهْرَهَا لِمُوَکِّلِی مُحَمَّدٍ لِیَخْلَعَها عَلَیْهِ) یعنی: (از جانب موکّل خودم فاطمه مهریّه او را به موکّل خودم محمد بخشیدم تا او را طلاق خلع دهد) پس از آن بدون فاصله میگوید: (زَوْجَةُ مُوَکِّلِی خَالَعْتُها عَلی ما بَذَلَتْ، هِیَ طالِقٌ) یعنی: (زن موکّل خودم را در مقابل آنچه بخشید طلاق خلع دادم، او رهاست) و اگر زن کسی را وکیل کند که غیر از مهر چیز دیگری را به شوهر او ببخشد که او را طلاق دهد، وکیل باید به جای کلمه (مَهرَها) آن چیز را بگوید، مثلاً اگر صد تومان داده باشد بگوید: (بَذَلْتُ مأةَ تُومان).
- [آیت الله سبحانی] اگر شوهر بخواهد صیغه طلاق خلع را بخواند، چنانچه اسم زن مثلاً فاطمه باشد می گوید: زَوْجَتِی فاطِمَةُ خلعتها عَلی ما بَذَلَتْ هِیَ طالِق (یعنی زنم فاطمه را طلاق خلع دادم او رها است).
- [آیت الله اردبیلی] اگر شوهر بخواهد خود صیغه طلاق را بخواند، چنانچه اسم زن مثلاً فاطمه باشد، میگوید: (زَوْجَتِی فاطِمَةُ خالَعْتُها عَلی ما بَذَلَتْ، هِیَ طالِقٌ) یعنی: (زنم فاطمه را در مقابل آنچه بخشید طلاق خلع دادم، او رهاست).
- [آیت الله بهجت] اگر شوهر بخواهد صیغه طلاق خُلع را بخواند، چنانچه اسم زن مثلاً فاطمه باشد میگوید: (زَوْجَتِی فاطِمَةُ خالَعْتُها عَلی ما بَذَلَتْ هِی طالِق)؛ یعنی: (زنم فاطمه را طلاق خُلع دادم، او رهاست).
- [آیت الله بروجردی] اگر شوهر بخواهد صیغهی طلاق را بخواند، چنانچه اسم زن مثلاً فاطمه باشد، میگوید:(زَوجَتی فاطِمَةَ خالَعْتُها علی ما بَذَلَتْ هی طالِقٌ). (یعنی زنم فاطمه را طلاق خلع دادم او رها است. )
- [امام خمینی] اگر شوهر بخواهد صیغه طلاق خلع را بخواند، چنانچه اسم زن مثلا فاطمه باشد می گوید: "زوجتی فاطمة خالعتها علی ما بذلت هی طالق" یعنی زنم فاطمه را طلاق خلع دادم او رها است.
- [امام خمینی] طلاق باید به صیغه عربی صحیح خوانده شود و دو مرد عادل آن را بشنوند و اگر خود شوهر بخواهد صیغه طلاق را بخواند و اسم زن او مثلا فاطمه باشد،باید بگوید: "زوجتی فاطمة طالق" زن من فاطمه رها است، و اگر دیگری را وکیل کند،آن وکیل باید بگوید: "زوجة موکلی فاطمة طالق".
- [آیت الله بهجت] اگر شوهر بخواهد صیغه مبارات را بخواند، چنانچه مثلاً اسم زن فاطمه باشد، باید بگوید: (بارَأتُ زَوْجَتِی فاطِمَةَ عَلی مَهرِها فَهِی طالِق)، یعنی: (مبارات کردم زنم فاطمه را در مقابل مهر او، پس او رهاست)، و اگر دیگری را وکیل کند، وکیل باید بگوید: (بارَأْتُ زَوْجَةَ مُوَکِّلی فاطِمَةَ عَلی مَهرِها فَهِی طالِق).
- [آیت الله نوری همدانی] طلاق باید به صیغة عربی صحیح خوانده شود و دو مرد عادل آن را بشنوند و اگر خود شوهر بخواهد صیغة طلاق را بخواند و اسم زن او مثلاً فاطمه باشد باید بگوید : زَوْجَتی فاطِمَهُ طالِقٌ یعنی زن من فاطمه رها است و اگر دیگری را وکیل کند که آن وکیل باید بگوید : زَوْجَهُ مُوَکِلی فاطِمَهُ طالِقٌ .
- [آیت الله سبحانی] طلاق باید به صیغه عربی صحیح خوانده شود و دو مرد عادل آن را بشنوند و اگر خود شوهر بخواهد صیغه طلاق را بخواند و اسم زن او مثلاً فاطمه باشد، باید بگوید: زَوْجَتِی فاطِمَهُ طالِق یعنی زن من فاطمه رها است و اگر دیگری را وکیل کند آن وکیل باید بگوید: زَوْجَةُ مَوَکِّلِی فاطِمَةُ طالِق.