فاطمه سلام الله علیها یکی از اصحاب کساء و مباهله و کسی بود که در سختترین زمان، در راه خدا هجرت نمود، و از کسانی بود که در شأن آن ها، آیة تطهیر نازل شد. او مادر ائمه و یادگار رسول خدا صلّی الله علیه و آله است که نسل پیامبر تا روز قیامت از او باقی میماند. او سرور زنان دو جهان، از آغاز و انجام است. او در گفتار و سخن شبیهترین انسانها به پیامبر صلّی الله علیه و آله بوده، شیوة زندگی او، از شیوة زندگی رسول خدا صلّی الله علیه و آله حکایت میکرد. هرگاه پیامبر اکرم صلّی الله علیه و آله بر فاطمه وارد میشد، فاطمه برمیخاست و از پیامبر استقبال گرم میکرد و دستش را میبوسید.[1] رابطة حضرت زهرا سلام الله علیها با پیامبر اکرم صلّی الله علیه و آله و دوستی بین ایشان، از نوع دوستیهای معمولی و رابطة پدری و فرزندی تنها نبود، بلکه محور این دوستی و محبّت کاملا الهی و آسمانی بود. پیامبر اکرم صلّی الله علیه و آله در شأن دختر گرامی خود میفرماید: فاطمه پارة تن من است ، کسی که او را شاد کند مرا شاد نموده و کسی که به او بدی کند، به من بدی کرده است. این بدان خاطر است که ملاک حبّ و بغض، خداوند رضا و عدم رضای اوست نه هوی و هوس. حضرت فاطمه سلام الله علیها برای خدا شادمان میشود و برای خدا خشمگین.[2] رابطة حضرت فاطمة زهرا سلام الله علیها با پیامبر اکرم صلّی الله علیه و آله رابطة مرید و مراد بود. پیامبر اکرم صلّی الله علیه و آله برای جهیزیة زهرا سلام الله علیها ، پیراهنی تهیه فرموده بود که شب ازدواج آن را در بر داشت. در بین راه (و به روایت ابن جوزی، در خانة علی علیه السّلام سائلی برهنه از زهرا (سلام الله علیها) لباسی خواست) زهرا پیراهن نو خود را درآورده و به او داد، و خود پیراهن کهنه را پوشید. فردا که پیغمبر صلّی الله علیه و آله بر او وارد شد، آن پیراهن را در بر زهرا ندید، فرمود: پیراهنت را چه کردی؟ عرض کرد: سائلی آمد، آن را به او دادم، فرمود: چرا پیراهن کهنه را ندادی؟ عرض کرد: پدر جان! وقتی که سائل آمد، شما لباس مخصوص تان (همان لباسی که پیامبر آن را میپوشید) را به او دادید، و خود را با حصیر پوشاندید. خواستم به شما تشابهی پیدا کنم. قرآن کریم میفرماید: لقد کان لکم فی رسول الله اسوة حسنة؛[3] برای شما در پیامبر صلّی الله علیه و آله اسوهای نیکو است.[4] حضرت زهرا س شبیهترین افراد به پیامبر در نشستن و برخاستن: عائشه میگوید: ما رأیت احداً أشبه سمتاً و دلاً و هدیاً قیامها و قعودها من فاطمة بنت رسول الله صلّی الله علیه و آله ؛[5] کسی را شبیهتر از فاطمه سلام الله علیها به رسول خدا صلّی الله علیه و آله از نظر رفتار و روش فردی نشست و برخاست ندیدم. ایثار نسبت به پدر: حضرت زهرا سلام الله علیها روزی از پدر بزرگوارش در منزل خود، پذیرایی نمود، و با قطعه نانی آن حضرت را سیر کرد، در حالی که پیامبر خدا صلّی الله علیه و آله سه روز بود که طعامی میل نکرده بود و فاطمه سلام الله علیها دلش به حال پدر میسوخت و از شدّت عاطفه گریه میکرد.[6] از حضرت علی علیه السّلام نقل شده است که : ما مشغول کندن خندق بودیم، تا بدین وسیله از تهاجم دشمن جلوگیری نماییم در همان حال فاطمه سلام الله علیها به حضور پدر رسید و پس از عرض ادب، پاره نانی را به آن حضرت تقدیم داشته و گفت: پدر! این نانها را برای حسنین پخته بودم، اینک این ها را برای تو آوردم، پیامبر خدا صلّی الله علیه و آله آنان را گرفت و گفت: فاطمه جان! این نخستین نانی است که در طول سه روز، پدرت میل میکند.[7] همدردی با پدر در دوران سخت آغاز بعثت: در مکه گاه دشمنان سنگدل ، خاک یا خاکستر بر سر پیامبر صلّی الله علیه و آله میپاشیدند، هنگامی که پیامبر صلّی الله علیه و آله به خانه میآمد، فاطمه سلام الله علیها خاک و خاکستر را از سر و صورت پدر پاک میکرد در حالی که اشک در چشمان مبارکش حلقه می زد . پیامبر صلّی الله علیه و آله میفرمود: دخترم غمگین مباش و اشک مریز که خداوند حافظ و نگهبان پدر توست.[8] حضورحضرت فاطمه س در جنگ احد: به حضرت زهرا سلام الله علیها خبر رسید که پدر بزرگوارش در جنگ آسیب دیده است. سنگی به چهرة مبارک او اصابت کرده و چهرهاش را خونین ساخته است. با دستهای از زنان برمیخیزد، آب و خوردنی بر دوش خود برمیدارند و به رزمگاه میروند. زنان، مجروحان را آب میدهند و زخمهای آنان را میبندند، و فاطمه سلام الله علیها جراحت پدر را شست و شو میدهد، خون بند نمیآید پاره بوریایی را میسوزاند و خاکستر آن را بر زخم مینهد تا جریان خون قطع شود.[9] دلسوزی برای پدر به هنگام وصیت با مردم : در روزهای واپسین زندگانی ، حضرت پیامبر صلّی الله علیه و آله به منبر رفت و فرمود: هر کس از من طلبی دارد، درخواست نماید. بلال در کوچههای مدینه فریاد زد که: (مردم! اینک این محمّد بن عبدالله است که میخواهد قبل از روز قیامت قصاص شود، هر کس حقی از او طلب دارد بخواهد) مردی بلند شد و گفت: ای رسول خدا! شما در جنگ بدر که صف سربازان را تنظیم میکردید با شلاّق خودتان بر شکم لخت من زدید، فرمود: بیا ، قصاص کن. مرد گفت: همان شلاّق را بیاورید. پیامبر صلّی الله علیه و آله به بلال اشاره فرمود: از خانة فاطمه سلام الله علیها همان شلاق روزهای جنگ را بیاورید. وقتی بلال درب منزل فاطمه سلام الله علیها را کوبید، حضرت زهرا سلام الله علیها فرمود: ای بلال! پدرم با شلاق روزهای جنگ چه میخواهد بکند؟ الان که روز جنگ نیست؟ بلال آنچه را که در مسجد گذشته بود، خبر داد، فاطمه سلام الله علیها نالهای زد و فرمود: وای از این غم، برای غم و اندوه تو ای پدر بزرگوارم، غیر از تو چه کسی سرپرست فقرا و تهی دستان و در راهماندگان است؟ ای دوست خدا و ای دوست همة دلها، ای بلال! به فرزندانم حسن و حسین علیهما السّلام بگو نزد آن مرد بروند، تا آن مرد از آنان قصاص کند و نگذارند پیامبر را قصاص کند.[10] به یاد پدر بعد از رحلت رسول اکرم ص : وقتی رسول خدا صلّی الله علیه و آله از دنیا رفت، بلال مؤذن، دیگر اذان نمیگفت. روزی فاطمه سلام الله علیها پیغام فرستاد: آرزو دارم یک مرتبة دیگر بانگ مؤذن پدرم را بشنوم، بلال بر طبق دستور فاطمه سلام الله علیها شروع به اذان گفتن کرد . هنگامی که صدای بلال به تکبیر( الله اکبر، الله اکبر) بلند شد فاطمه سلام الله علیها به یاد روزگار نورانی زندگی پدر افتاد. نتوانست از گریه خودداری کند، هنگامی که بلال گفت: اشهد انّ محمّداً رسول الله، فاطمه سلام الله علیها از شنیدن نام پدر صیحه زد و بیهوش شد. به بلال خبر دادند دیگر اذان نگو، که فاطمه سلام الله علیها بیهوش شده است. بلال اذانش را قطع کرد. وقتی فاطمه سلام الله علیها به هوش آمد به بلال فرمود: اذان را تمام کن، عرض کرد: اجازه بده بقیه را نگویم، زیرا برای شما میترسم.[11] حضرت زهرا از غربت خود در فراق پدر می گوید: یا رسول الله! پدر جان دریغ و آه از فراق تو، چه بسیار بزرگ است تاریکی و ظلمتی که در مجالس، پس از تو مشاهده میگردد، و من دورمانده از جناب تو، دریغ و افسوس میخورم که هر چه زودتر نزد تو آیم. پس از آن سخنان دردآلود و غمبار صیحهای زد و بیهوش بر زمین افتاد.[12] حضرت زهرا سلام الله علیها پس از دفن پیامبر صلّی الله علیه و آله بیتابانه از منزل بیرون آمد، و در حالی که بر اثر گریه و درد، حال رفتن را نداشت، خود را به قبر پیامبر رساند و آن گاه که جایگاه اذان و محراب را مشاهده فرمود، فریادی برآورد و بیهوش نقش زمین شد. زنان مدینه که وضع را چنین دیدند، به سوی او دویدند و آب بر سر و صورت آن حضرت پاشیدند تا به هوش آمد. سپس در حالی که به قبر پیامبر صلّی الله علیه و آله خیره شده بود فرمود: پدر جان! قوتم رفته و خویشتنداریم را از دست دادهام و دشمنم سرزنش کنندهام شده و حزن و اندوه درونی، مرا میکشد. پدر جان! یکّه و تنها باقی مانده و در کار خویش، حیران و سرگردانم، صدایم خفته و پشتم شکسته و زندگیام در هم ریخته و روزگارم تیره شده است. پدر جان! پس از تو برای وحشتم انیسی نمییابم و مانعی برای گریهام و یاوری برای ضعفم پیدا نمیکنم. پدر جان! پس از تو روابط انسانی دگرگون شده و درها به روی من بسته گردید. پدر عزیزم! من بعد از تو از دنیا نفرت دارم و تا زمانی که نفسم برآید، برای تو گریه خواهم نمود. پدر جان! شوق من نسبت به تو پایانی ندارد و حزن من بعد از تو انجامی (ندارد). فریاد ای پدر، فریاد ای پروردگار جهانیان![13] حضرت زهرا سلام الله علیها با یاد روزگاران شیرین محبّتهای رسول خدا صلّی الله علیه و آله ، خطاب به کودکان خود میفرمود: کجاست پدر مهربان شما دو فرزندم که شما را عزیز و گرامی میداشت؟ و همواره شما را بر روی دوش خود میگرفت؟ و نمیگذاشت بر روی زمین راه روید؟ دیگر هرگز او را نمیبینیم که این درب منزل را باز کند و شما را بر دوش خود گیرد، همان رفتاری که همواره انجام میداد.[14] سلام خدا و بندگان برگزیده اش برتو و بر مظلومیت و تنهایی و غربت تو ای بانوی بانوان عالم . معرفی منابع جهت مطالعه بیشتر: 1. حضرت زهرا بانوی بانوان، ابوالفضل موسوی گرمارودی. 2. پارة تن پیامبر، عبدالکریم بیآزار شیرازی. 3. تحلیل سیرة فاطمة الزهرا، علی اکبر بابازاده. پاورقی ها: [1] . ، شیخ عباس قمی ، ترجمة بیت الاحزان ،، ص 31 ، مترجم محمّدی اشتهاردی ، انتشارات ناصر قم ، چ 8 ، 1374. [2] . همان، ص 31 . 32 ، با تصرف ، و شهید دستغیب ، زندگانی فاطمة زهرا ،ص 58 ، (قریب به این مضمون). [3] . احزاب، 122. [4] . شهید دستغیب ، زندگانی فاطمة زهرا، چاپ خورشید، 1374. [5] . علامه مجلسی ، بحارالانوار، ج ، 37 ، 71 ، ص، الوفاء ، بیروت، چ2 ، 1403. [6] . همان ، 43 ، ج ، ص 40، و عوالم، 11، 131. [7] . عوالم، 11، 135. [8] . تاریخ طبری ، ج 2 ، ص 344، سیرة ابن هشام ، ج 1 ، ص 416. [9] . سید جعفر شهیدی، زندگانی فاطمة زهرا،ص 79، نشرفرهنگ اسلامی، 1379. [10] . علامه مجلسی ، بحارالانوار، ج 22 ، ص 508، و نهج الحیاة، محمّد دشتی، ص 60 61. نشر مشرقین، چ1، 1376. [11] . همان ، ج 43 ، ص157. [12] . نهج الحیاة ، همان ، ص 68. [13] . همان، ص 72. [14] . همان، ص 72.
رابطة حضرت فاطمه (س) با پیامبر اکرم (ص) و تأثیر آن بعد از رحلت آن بزرگوار در زندگی زهرا به چه شکلی بوده است؟
فاطمه سلام الله علیها یکی از اصحاب کساء و مباهله و کسی بود که در سختترین زمان، در راه خدا هجرت نمود، و از کسانی بود که در شأن آن ها، آیة تطهیر نازل شد. او مادر ائمه و یادگار رسول خدا صلّی الله علیه و آله است که نسل پیامبر تا روز قیامت از او باقی میماند. او سرور زنان دو جهان، از آغاز و انجام است. او در گفتار و سخن شبیهترین انسانها به پیامبر صلّی الله علیه و آله بوده، شیوة زندگی او، از شیوة زندگی رسول خدا صلّی الله علیه و آله حکایت میکرد. هرگاه پیامبر اکرم صلّی الله علیه و آله بر فاطمه وارد میشد، فاطمه برمیخاست و از پیامبر استقبال گرم میکرد و دستش را میبوسید.[1]
رابطة حضرت زهرا سلام الله علیها با پیامبر اکرم صلّی الله علیه و آله و دوستی بین ایشان، از نوع دوستیهای معمولی و رابطة پدری و فرزندی تنها نبود، بلکه محور این دوستی و محبّت کاملا الهی و آسمانی بود.
پیامبر اکرم صلّی الله علیه و آله در شأن دختر گرامی خود میفرماید: فاطمه پارة تن من است ، کسی که او را شاد کند مرا شاد نموده و کسی که به او بدی کند، به من بدی کرده است. این بدان خاطر است که ملاک حبّ و بغض، خداوند رضا و عدم رضای اوست نه هوی و هوس. حضرت فاطمه سلام الله علیها برای خدا شادمان میشود و برای خدا خشمگین.[2]
رابطة حضرت فاطمة زهرا سلام الله علیها با پیامبر اکرم صلّی الله علیه و آله رابطة مرید و مراد بود. پیامبر اکرم صلّی الله علیه و آله برای جهیزیة زهرا سلام الله علیها ، پیراهنی تهیه فرموده بود که شب ازدواج آن را در بر داشت. در بین راه (و به روایت ابن جوزی، در خانة علی علیه السّلام سائلی برهنه از زهرا (سلام الله علیها) لباسی خواست) زهرا پیراهن نو خود را درآورده و به او داد، و خود پیراهن کهنه را پوشید. فردا که پیغمبر صلّی الله علیه و آله بر او وارد شد، آن پیراهن را در بر زهرا ندید، فرمود: پیراهنت را چه کردی؟ عرض کرد: سائلی آمد، آن را به او دادم، فرمود: چرا پیراهن کهنه را ندادی؟ عرض کرد: پدر جان! وقتی که سائل آمد، شما لباس مخصوص تان (همان لباسی که پیامبر آن را میپوشید) را به او دادید، و خود را با حصیر پوشاندید. خواستم به شما تشابهی پیدا کنم. قرآن کریم میفرماید: لقد کان لکم فی رسول الله اسوة حسنة؛[3] برای شما در پیامبر صلّی الله علیه و آله اسوهای نیکو است.[4]
حضرت زهرا س شبیهترین افراد به پیامبر در نشستن و برخاستن:
عائشه میگوید: ما رأیت احداً أشبه سمتاً و دلاً و هدیاً قیامها و قعودها من فاطمة بنت رسول الله صلّی الله علیه و آله ؛[5] کسی را شبیهتر از فاطمه سلام الله علیها به رسول خدا صلّی الله علیه و آله از نظر رفتار و روش فردی نشست و برخاست ندیدم.
ایثار نسبت به پدر:
حضرت زهرا سلام الله علیها روزی از پدر بزرگوارش در منزل خود، پذیرایی نمود، و با قطعه نانی آن حضرت را سیر کرد، در حالی که پیامبر خدا صلّی الله علیه و آله سه روز بود که طعامی میل نکرده بود و فاطمه سلام الله علیها دلش به حال پدر میسوخت و از شدّت عاطفه گریه میکرد.[6]
از حضرت علی علیه السّلام نقل شده است که : ما مشغول کندن خندق بودیم، تا بدین وسیله از تهاجم دشمن جلوگیری نماییم در همان حال فاطمه سلام الله علیها به حضور پدر رسید و پس از عرض ادب، پاره نانی را به آن حضرت تقدیم داشته و گفت: پدر! این نانها را برای حسنین پخته بودم، اینک این ها را برای تو آوردم، پیامبر خدا صلّی الله علیه و آله آنان را گرفت و گفت: فاطمه جان! این نخستین نانی است که در طول سه روز، پدرت میل میکند.[7]
همدردی با پدر در دوران سخت آغاز بعثت:
در مکه گاه دشمنان سنگدل ، خاک یا خاکستر بر سر پیامبر صلّی الله علیه و آله میپاشیدند، هنگامی که پیامبر صلّی الله علیه و آله به خانه میآمد، فاطمه سلام الله علیها خاک و خاکستر را از سر و صورت پدر پاک میکرد در حالی که اشک در چشمان مبارکش حلقه می زد . پیامبر صلّی الله علیه و آله میفرمود: دخترم غمگین مباش و اشک مریز که خداوند حافظ و نگهبان پدر توست.[8]
حضورحضرت فاطمه س در جنگ احد:
به حضرت زهرا سلام الله علیها خبر رسید که پدر بزرگوارش در جنگ آسیب دیده است. سنگی به چهرة مبارک او اصابت کرده و چهرهاش را خونین ساخته است. با دستهای از زنان برمیخیزد، آب و خوردنی بر دوش خود برمیدارند و به رزمگاه میروند. زنان، مجروحان را آب میدهند و زخمهای آنان را میبندند، و فاطمه سلام الله علیها جراحت پدر را شست و شو میدهد، خون بند نمیآید پاره بوریایی را میسوزاند و خاکستر آن را بر زخم مینهد تا جریان خون قطع شود.[9]
دلسوزی برای پدر به هنگام وصیت با مردم :
در روزهای واپسین زندگانی ، حضرت پیامبر صلّی الله علیه و آله به منبر رفت و فرمود: هر کس از من طلبی دارد، درخواست نماید. بلال در کوچههای مدینه فریاد زد که: (مردم! اینک این محمّد بن عبدالله است که میخواهد قبل از روز قیامت قصاص شود، هر کس حقی از او طلب دارد بخواهد) مردی بلند شد و گفت: ای رسول خدا! شما در جنگ بدر که صف سربازان را تنظیم میکردید با شلاّق خودتان بر شکم لخت من زدید، فرمود: بیا ، قصاص کن. مرد گفت: همان شلاّق را بیاورید. پیامبر صلّی الله علیه و آله به بلال اشاره فرمود: از خانة فاطمه سلام الله علیها همان شلاق روزهای جنگ را بیاورید. وقتی بلال درب منزل فاطمه سلام الله علیها را کوبید، حضرت زهرا سلام الله علیها فرمود: ای بلال! پدرم با شلاق روزهای جنگ چه میخواهد بکند؟ الان که روز جنگ نیست؟ بلال آنچه را که در مسجد گذشته بود، خبر داد، فاطمه سلام الله علیها نالهای زد و فرمود: وای از این غم، برای غم و اندوه تو ای پدر بزرگوارم، غیر از تو چه کسی سرپرست فقرا و تهی دستان و در راهماندگان است؟ ای دوست خدا و ای دوست همة دلها، ای بلال! به فرزندانم حسن و حسین علیهما السّلام بگو نزد آن مرد بروند، تا آن مرد از آنان قصاص کند و نگذارند پیامبر را قصاص کند.[10]
به یاد پدر بعد از رحلت رسول اکرم ص :
وقتی رسول خدا صلّی الله علیه و آله از دنیا رفت، بلال مؤذن، دیگر اذان نمیگفت. روزی فاطمه سلام الله علیها پیغام فرستاد: آرزو دارم یک مرتبة دیگر بانگ مؤذن پدرم را بشنوم، بلال بر طبق دستور فاطمه سلام الله علیها شروع به اذان گفتن کرد . هنگامی که صدای بلال به تکبیر( الله اکبر، الله اکبر) بلند شد فاطمه سلام الله علیها به یاد روزگار نورانی زندگی پدر افتاد. نتوانست از گریه خودداری کند، هنگامی که بلال گفت: اشهد انّ محمّداً رسول الله، فاطمه سلام الله علیها از شنیدن نام پدر صیحه زد و بیهوش شد. به بلال خبر دادند دیگر اذان نگو، که فاطمه سلام الله علیها بیهوش شده است. بلال اذانش را قطع کرد. وقتی فاطمه سلام الله علیها به هوش آمد به بلال فرمود: اذان را تمام کن، عرض کرد: اجازه بده بقیه را نگویم، زیرا برای شما میترسم.[11]
حضرت زهرا از غربت خود در فراق پدر می گوید:
یا رسول الله! پدر جان دریغ و آه از فراق تو، چه بسیار بزرگ است تاریکی و ظلمتی که در مجالس، پس از تو مشاهده میگردد، و من دورمانده از جناب تو، دریغ و افسوس میخورم که هر چه زودتر نزد تو آیم. پس از آن سخنان دردآلود و غمبار صیحهای زد و بیهوش بر زمین افتاد.[12]
حضرت زهرا سلام الله علیها پس از دفن پیامبر صلّی الله علیه و آله بیتابانه از منزل بیرون آمد، و در حالی که بر اثر گریه و درد، حال رفتن را نداشت، خود را به قبر پیامبر رساند و آن گاه که جایگاه اذان و محراب را مشاهده فرمود، فریادی برآورد و بیهوش نقش زمین شد. زنان مدینه که وضع را چنین دیدند، به سوی او دویدند و آب بر سر و صورت آن حضرت پاشیدند تا به هوش آمد. سپس در حالی که به قبر پیامبر صلّی الله علیه و آله خیره شده بود فرمود: پدر جان! قوتم رفته و خویشتنداریم را از دست دادهام و دشمنم سرزنش کنندهام شده و حزن و اندوه درونی، مرا میکشد. پدر جان! یکّه و تنها باقی مانده و در کار خویش، حیران و سرگردانم، صدایم خفته و پشتم شکسته و زندگیام در هم ریخته و روزگارم تیره شده است. پدر جان! پس از تو برای وحشتم انیسی نمییابم و مانعی برای گریهام و یاوری برای ضعفم پیدا نمیکنم. پدر جان! پس از تو روابط انسانی دگرگون شده و درها به روی من بسته گردید. پدر عزیزم! من بعد از تو از دنیا نفرت دارم و تا زمانی که نفسم برآید، برای تو گریه خواهم نمود. پدر جان! شوق من نسبت به تو پایانی ندارد و حزن من بعد از تو انجامی (ندارد). فریاد ای پدر، فریاد ای پروردگار جهانیان![13]
حضرت زهرا سلام الله علیها با یاد روزگاران شیرین محبّتهای رسول خدا صلّی الله علیه و آله ، خطاب به کودکان خود میفرمود: کجاست پدر مهربان شما دو فرزندم که شما را عزیز و گرامی میداشت؟ و همواره شما را بر روی دوش خود میگرفت؟ و نمیگذاشت بر روی زمین راه روید؟ دیگر هرگز او را نمیبینیم که این درب منزل را باز کند و شما را بر دوش خود گیرد، همان رفتاری که همواره انجام میداد.[14]
سلام خدا و بندگان برگزیده اش برتو و بر مظلومیت و تنهایی و غربت تو ای بانوی بانوان عالم .
معرفی منابع جهت مطالعه بیشتر:
1. حضرت زهرا بانوی بانوان، ابوالفضل موسوی گرمارودی.
2. پارة تن پیامبر، عبدالکریم بیآزار شیرازی.
3. تحلیل سیرة فاطمة الزهرا، علی اکبر بابازاده.
پاورقی ها:
[1] . ، شیخ عباس قمی ، ترجمة بیت الاحزان ،، ص 31 ، مترجم محمّدی اشتهاردی ، انتشارات ناصر قم ، چ 8 ، 1374.
[2] . همان، ص 31 . 32 ، با تصرف ، و شهید دستغیب ، زندگانی فاطمة زهرا ،ص 58 ، (قریب به این مضمون).
[3] . احزاب، 122.
[4] . شهید دستغیب ، زندگانی فاطمة زهرا، چاپ خورشید، 1374.
[5] . علامه مجلسی ، بحارالانوار، ج ، 37 ، 71 ، ص، الوفاء ، بیروت، چ2 ، 1403.
[6] . همان ، 43 ، ج ، ص 40، و عوالم، 11، 131.
[7] . عوالم، 11، 135.
[8] . تاریخ طبری ، ج 2 ، ص 344، سیرة ابن هشام ، ج 1 ، ص 416.
[9] . سید جعفر شهیدی، زندگانی فاطمة زهرا،ص 79، نشرفرهنگ اسلامی، 1379.
[10] . علامه مجلسی ، بحارالانوار، ج 22 ، ص 508، و نهج الحیاة، محمّد دشتی، ص 60 61. نشر مشرقین، چ1، 1376.
[11] . همان ، ج 43 ، ص157.
[12] . نهج الحیاة ، همان ، ص 68.
[13] . همان، ص 72.
[14] . همان، ص 72.
- [سایر] رابطة حضرت فاطمه (س) با پیامبر اکرم (ص) و تأثیر آن بعد از رحلت آن بزرگوار در زندگی زهرا به چه شکلی بوده است؟
- [سایر] چه مصائبی بر حضرت زهرا(س) پس از پیامبر اکرم(ص) وارد شد؟
- [سایر] قرآن در دیدگاه پیامبر اکرم(ص) و حضرت زهرا(س) چگونه توصیف شده است؟
- [سایر] حضرت فاطمه س در نظر رسول خدا ص چه مقام و منزلتی داشتند؟
- [سایر] فاطمه زهرا (س) از اولین بیعتکنندگان با ابوبکر بعد از رحلت پیامبر اسلام(ص) بود و تا آخر عمر هیچگونه مخالفتی با او نداشته است!؟
- [سایر] فاطمه زهرا (س) از اولین بیعتکنندگان با ابوبکر بعد از رحلت پیامبر اسلام(ص) بود و تا آخر عمر هیچگونه مخالفتی با او نداشته است!؟
- [سایر] حضرت خدیجه(س) در چه سنی به همسری پیامبر اکرم(ص) برگزیده شدند و چند سال بچه دار نشدند و در چند سالگی فاطمه(س) را به دنیا آوردند و در چه سنی رحلت نمودند؟
- [سایر] آیا دوران حیات پیامبر اکرم(ص) نیز جبرئیل یا فرشتگان دیگری به حضور حضرت فاطمه(س) می آمدند؟
- [سایر] در روایت آمده است که؛ (هر کس حضرت فاطمه(س) را درک کند شب قدر را درک کرده است)، و در قرآن آمده که خداوند به رسول خدا(ص) میگوید: (و ما ادراک ما لیلة القدر)، این را توضیح دهید؟ یعنی رسول خدا هم مقام حضرت فاطمه را درک نمیکند؟ مگر مقام حضرت فاطمه پایینتر نیست؟
- [سایر] معنی فرمایش پیامبر اکرم(ص) که: رضایت خدا در گرو رضایت فاطمه(س) است (کشف الغمه ج 2 ص 84)؛ یعنی چه؟
- [آیت الله اردبیلی] اگر زن کسی را وکیل کند که مهریّه او را به شوهر او ببخشد و شوهر، همان کس را وکیل کند که زن را طلاق دهد، چنانچه مثلاً اسم شوهر (محمّد) و اسم زن (فاطمه) باشد، وکیل صیغه طلاق را این طور میخواند: (عَنْ مُوکِّلَتِی فاطِمَةَ بَذَلْتُ مَهْرَهَا لِمُوَکِّلِی مُحَمَّدٍ لِیَخْلَعَها عَلَیْهِ) یعنی: (از جانب موکّل خودم فاطمه مهریّه او را به موکّل خودم محمد بخشیدم تا او را طلاق خلع دهد) پس از آن بدون فاصله میگوید: (زَوْجَةُ مُوَکِّلِی خَالَعْتُها عَلی ما بَذَلَتْ، هِیَ طالِقٌ) یعنی: (زن موکّل خودم را در مقابل آنچه بخشید طلاق خلع دادم، او رهاست) و اگر زن کسی را وکیل کند که غیر از مهر چیز دیگری را به شوهر او ببخشد که او را طلاق دهد، وکیل باید به جای کلمه (مَهرَها) آن چیز را بگوید، مثلاً اگر صد تومان داده باشد بگوید: (بَذَلْتُ مأةَ تُومان).
- [آیت الله سبحانی] اگر شوهر بخواهد صیغه طلاق خلع را بخواند، چنانچه اسم زن مثلاً فاطمه باشد می گوید: زَوْجَتِی فاطِمَةُ خلعتها عَلی ما بَذَلَتْ هِیَ طالِق (یعنی زنم فاطمه را طلاق خلع دادم او رها است).
- [آیت الله اردبیلی] اگر شوهر بخواهد خود صیغه طلاق را بخواند، چنانچه اسم زن مثلاً فاطمه باشد، میگوید: (زَوْجَتِی فاطِمَةُ خالَعْتُها عَلی ما بَذَلَتْ، هِیَ طالِقٌ) یعنی: (زنم فاطمه را در مقابل آنچه بخشید طلاق خلع دادم، او رهاست).
- [آیت الله بهجت] اگر شوهر بخواهد صیغه طلاق خُلع را بخواند، چنانچه اسم زن مثلاً فاطمه باشد میگوید: (زَوْجَتِی فاطِمَةُ خالَعْتُها عَلی ما بَذَلَتْ هِی طالِق)؛ یعنی: (زنم فاطمه را طلاق خُلع دادم، او رهاست).
- [آیت الله بروجردی] اگر شوهر بخواهد صیغهی طلاق را بخواند، چنانچه اسم زن مثلاً فاطمه باشد، میگوید:(زَوجَتی فاطِمَةَ خالَعْتُها علی ما بَذَلَتْ هی طالِقٌ). (یعنی زنم فاطمه را طلاق خلع دادم او رها است. )
- [امام خمینی] اگر شوهر بخواهد صیغه طلاق خلع را بخواند، چنانچه اسم زن مثلا فاطمه باشد می گوید: "زوجتی فاطمة خالعتها علی ما بذلت هی طالق" یعنی زنم فاطمه را طلاق خلع دادم او رها است.
- [امام خمینی] طلاق باید به صیغه عربی صحیح خوانده شود و دو مرد عادل آن را بشنوند و اگر خود شوهر بخواهد صیغه طلاق را بخواند و اسم زن او مثلا فاطمه باشد،باید بگوید: "زوجتی فاطمة طالق" زن من فاطمه رها است، و اگر دیگری را وکیل کند،آن وکیل باید بگوید: "زوجة موکلی فاطمة طالق".
- [آیت الله بهجت] اگر شوهر بخواهد صیغه مبارات را بخواند، چنانچه مثلاً اسم زن فاطمه باشد، باید بگوید: (بارَأتُ زَوْجَتِی فاطِمَةَ عَلی مَهرِها فَهِی طالِق)، یعنی: (مبارات کردم زنم فاطمه را در مقابل مهر او، پس او رهاست)، و اگر دیگری را وکیل کند، وکیل باید بگوید: (بارَأْتُ زَوْجَةَ مُوَکِّلی فاطِمَةَ عَلی مَهرِها فَهِی طالِق).
- [آیت الله نوری همدانی] طلاق باید به صیغة عربی صحیح خوانده شود و دو مرد عادل آن را بشنوند و اگر خود شوهر بخواهد صیغة طلاق را بخواند و اسم زن او مثلاً فاطمه باشد باید بگوید : زَوْجَتی فاطِمَهُ طالِقٌ یعنی زن من فاطمه رها است و اگر دیگری را وکیل کند که آن وکیل باید بگوید : زَوْجَهُ مُوَکِلی فاطِمَهُ طالِقٌ .
- [آیت الله سبحانی] طلاق باید به صیغه عربی صحیح خوانده شود و دو مرد عادل آن را بشنوند و اگر خود شوهر بخواهد صیغه طلاق را بخواند و اسم زن او مثلاً فاطمه باشد، باید بگوید: زَوْجَتِی فاطِمَهُ طالِق یعنی زن من فاطمه رها است و اگر دیگری را وکیل کند آن وکیل باید بگوید: زَوْجَةُ مَوَکِّلِی فاطِمَةُ طالِق.