در این روایات، امام صادق(ع) می‌فرماید: 1. «قدم بزنید، و با شتاب حرکت کنید؛ زیرا این‌گونه راه رفتن برای شما راحت‌تر است».[1] 2. «رسول خدا(ص) به گروهی پیاده رسید، پس آنها از سختی پیاده‌روی شکایت به آن‌حضرت بردند، پیامبر(ص) فرمود: از شتاب کردن و تند راه رفتن یاری بجوئید».[2] 3. «گروهی که پیاده‌روی می‌کردند، به پیامبر(ص) رسیدند، و از خستگی پیاده‌روی شکایت به آن‌حضرت بردند، پیامبر(ص) فرمود: بر شما باد به شتاب کردن و تند راه رفتن، پس آنها همین کار را انجام دادند و خستگیشان از بین رفت گویا که زانوهایشان از بند و قید رها و آزاد شده باشد».[3] 4. «بر شما باد به شتاب کردن و تند راه رفتن؛ زیرا این‌گونه راه رفتن خستگی را از بین می‌برد و موجب پیمودن [سریع] راه می‌شود».[4] 5. «رسول خدا(ص) مردمی را دید که راه رفتن آنها را به سختی و دشواری افکنده بود، آن‌حضرت فرمود: تند راه روید و آنها همین کار را کردند و خستگی آنها برطرف شد».[5] چند نکته درباره این احادیث: یک. در کتاب‌های حدیثی این دسته از روایات در بخش‌هایی با عنوان «باب المشی»[6] (راه رفتن)،‏ «بَابُ اسْتِحْبَابِ النَّسْلِ فِی الْمَشْی»[7] (استحباب تند راه رفتن) و «آداب السیر فی السفر»[8] (آداب راه رفتن در سفر) ‏قرار گرفته‌اند. دو. کلمه «نسل» در لغت به معانی مختلفی آمده است؛ اما با توجه به روایات مورد بحث، این کلمه به معنای شتاب ورزیدن در راه رفتن و با شتاب حرکت کردن می‌باشد(البته نه دویدن).[9] همان‌طور که «یَنْسِلُون» در آیه شریفه «وَ نُفِخَ فِی الصُّورِ فَإِذا هُمْ مِنَ الْأَجْداثِ إِلی‏ رَبِّهِمْ یَنْسِلُون»[10] به همین معنا است؛[11] یعنی «و در صور دمیده می‌شود، ناگاه همه آنان از قبرها به سوی پروردگارشان می‌شتابند». سه. ‏برای آگاهی بیشتر درباره پیاده‌روی و منافات نداشتن این روایات با روایاتی که سفارش به راه رفتن با وقار و متانت می‌کنند، نمایه «پیاده‌‌روی از نگاه روایات»، سؤال 33760 مطالعه شود. [1] . شیخ صدوق، من لا یحضره الفقیه، محقق و مصحح: غفاری، علی اکبر، ج ‏2، ص 295، دفتر انتشارات اسلامی، قم، چاپ دوم، 1413ق. [2] . برقی، احمد بن محمد بن خالد، المحاسن، محقق و مصحح: محدث، جلال الدین،‏ ج ‏2، ص 377 ، دار الکتب الإسلامیة، قم، چاپ دوم، 1371ق. [3] . المحاسن، ج ‏2، ص 377؛ شیخ حرّ عاملی، وسائل الشیعة، ج ‏11، ص 439، مؤسسه آل البیت(ع)، قم، چاپ اول، 1409ق. [4] . المحاسن، ج ‏2، ص 377؛ وسائل الشیعة، ج ‏11، ص 439. [5] . همان. [6] . المحاسن، ج ‏2، ص 377. [7] . وسائل الشیعة، ج ‏11، ص 438. [8] . مجلسی، محمد باقر، بحار الانوار، ج ‏73، ص 276، دار إحیاء التراث العربی، بیروت، چاپ دوم، 1403ق. [9] . جوهری، اسماعیل بن حماد، الصحاح (تاج اللغة و صحاح العربیة)، محقق و مصحح: عطار، احمد عبد الغفور، ج ‏5، ص 1830، دار العلم للملایین، بیروت، چاپ اول، 1410ق؛ مصطفوی، حسن، التحقیق فی کلمات القرآن الکریم، ج ‏12، ص 109، دار الکتب العلمیة، مرکز نشر اثار علامه مصطفوی‏، بیروت، قاهره، لندن‏، چاپ سوم؛ بستانی، فؤاد افرام، مهیار، رضا، فرهنگ ابجدی عربی-فارسی، ص 147، 890 و 910 – 912، انتشارات اسلامی، تهران، چاپ دوم، 1375ش. [10] . یس، 51. [11] . حمیری، نشوان بن سعید، شمس العلوم، محقق و مصحح: اریانی، مطهر بن علی؛ عبدالله، یوسف محمد؛ عمری، حسین بن عبدالله‏، ج 10، ص 6584، دار الفکر، دمشق، چاپ اول؛ ‏طریحی، فخر الدین، مجمع البحرین، تحقیق: حسینی‏، سید احمد، ج 5، ص 483، کتابفروشی مرتضوی، تهران، چاپ سوم، 1375ش.
با توجه به روایات زیر، (نسل) را توضیح دهید. 1. (روی مُنذِر بن جَیفَر عن یحیی بن طلحة النَهدی قال: قال لنا أبو عبد الله(ع) سِیرُوا وَ انْسَلُّوا فَإِنَّهُ أَخَفُّ عَلَیْکُم). 2. (رُوِیَ أَنَّ قَوْماً مُشَاةً أَدْرَکَهُمْ رَسُولُ اللَّهِ(ص) فَشَکَوْا إِلَیْهِ شِدَّةَ الْمَشْیِ فَقَالَ لَهُمُ اسْتَعِینُوا بِالنَّسْل). 3. (عن ابن مَحبوب عن هشام بن سالم عن أبی عبد الله(ع) قال: جَاءَتِ الْمُشَاةُ إِلَی النَّبِیِّ فَشَکَوْا إِلَیْهِ الْإِعْیَاءَ فَقَالَ عَلَیْکُمْ بِالنَّسَلَانِ فَفَعَلُوا فَذَهَبَ عَنْهُمُ الْإِعْیَاءُ فَکَأَنَّمَا نَشِطُوا مِنْ عِقَال). 4. (عن عبد الله بن سِنان عن أبی عبد الله(ع) مِثْلَهُ إِلَّا أَنَّهُ قَالَ عَلَیْکُمْ بِالنَّسَلَانِ فَإِنَّهُ یَذْهَبُ بِالْإِعْیَاءِ وَ یَقْطَعُ الطَّرِیق). 5. (عن ابن فَضّال عن القَدّاح عن أبی عبد الله(ع) عن أبیه (ع) أَنَّ رَسُولَ اللَّهِ رَأَی قَوْماً قَدْ جَهَدَهُمُ الْمَشْیُ فَقَالَ اخْبُبُوا انْسِلُوا فَفَعَلُوا فَذَهَبَ عَنْهُمُ الْإِعْیَاء).
در این روایات، امام صادق(ع) میفرماید:
1. «قدم بزنید، و با شتاب حرکت کنید؛ زیرا اینگونه راه رفتن برای شما راحتتر است».[1]
2. «رسول خدا(ص) به گروهی پیاده رسید، پس آنها از سختی پیادهروی شکایت به آنحضرت بردند، پیامبر(ص) فرمود: از شتاب کردن و تند راه رفتن یاری بجوئید».[2]
3. «گروهی که پیادهروی میکردند، به پیامبر(ص) رسیدند، و از خستگی پیادهروی شکایت به آنحضرت بردند، پیامبر(ص) فرمود: بر شما باد به شتاب کردن و تند راه رفتن، پس آنها همین کار را انجام دادند و خستگیشان از بین رفت گویا که زانوهایشان از بند و قید رها و آزاد شده باشد».[3]
4. «بر شما باد به شتاب کردن و تند راه رفتن؛ زیرا اینگونه راه رفتن خستگی را از بین میبرد و موجب پیمودن [سریع] راه میشود».[4]
5. «رسول خدا(ص) مردمی را دید که راه رفتن آنها را به سختی و دشواری افکنده بود، آنحضرت فرمود: تند راه روید و آنها همین کار را کردند و خستگی آنها برطرف شد».[5]
چند نکته درباره این احادیث:
یک. در کتابهای حدیثی این دسته از روایات در بخشهایی با عنوان «باب المشی»[6] (راه رفتن)، «بَابُ اسْتِحْبَابِ النَّسْلِ فِی الْمَشْی»[7] (استحباب تند راه رفتن) و «آداب السیر فی السفر»[8] (آداب راه رفتن در سفر) قرار گرفتهاند.
دو. کلمه «نسل» در لغت به معانی مختلفی آمده است؛ اما با توجه به روایات مورد بحث، این کلمه به معنای شتاب ورزیدن در راه رفتن و با شتاب حرکت کردن میباشد(البته نه دویدن).[9] همانطور که «یَنْسِلُون» در آیه شریفه «وَ نُفِخَ فِی الصُّورِ فَإِذا هُمْ مِنَ الْأَجْداثِ إِلی رَبِّهِمْ یَنْسِلُون»[10] به همین معنا است؛[11] یعنی «و در صور دمیده میشود، ناگاه همه آنان از قبرها به سوی پروردگارشان میشتابند».
سه. برای آگاهی بیشتر درباره پیادهروی و منافات نداشتن این روایات با روایاتی که سفارش به راه رفتن با وقار و متانت میکنند، نمایه «پیادهروی از نگاه روایات»، سؤال 33760 مطالعه شود. [1] . شیخ صدوق، من لا یحضره الفقیه، محقق و مصحح: غفاری، علی اکبر، ج 2، ص 295، دفتر انتشارات اسلامی، قم، چاپ دوم، 1413ق. [2] . برقی، احمد بن محمد بن خالد، المحاسن، محقق و مصحح: محدث، جلال الدین، ج 2، ص 377 ، دار الکتب الإسلامیة، قم، چاپ دوم، 1371ق. [3] . المحاسن، ج 2، ص 377؛ شیخ حرّ عاملی، وسائل الشیعة، ج 11، ص 439، مؤسسه آل البیت(ع)، قم، چاپ اول، 1409ق. [4] . المحاسن، ج 2، ص 377؛ وسائل الشیعة، ج 11، ص 439. [5] . همان. [6] . المحاسن، ج 2، ص 377. [7] . وسائل الشیعة، ج 11، ص 438. [8] . مجلسی، محمد باقر، بحار الانوار، ج 73، ص 276، دار إحیاء التراث العربی، بیروت، چاپ دوم، 1403ق. [9] . جوهری، اسماعیل بن حماد، الصحاح (تاج اللغة و صحاح العربیة)، محقق و مصحح: عطار، احمد عبد الغفور، ج 5، ص 1830، دار العلم للملایین، بیروت، چاپ اول، 1410ق؛ مصطفوی، حسن، التحقیق فی کلمات القرآن الکریم، ج 12، ص 109، دار الکتب العلمیة، مرکز نشر اثار علامه مصطفوی، بیروت، قاهره، لندن، چاپ سوم؛ بستانی، فؤاد افرام، مهیار، رضا، فرهنگ ابجدی عربی-فارسی، ص 147، 890 و 910 – 912، انتشارات اسلامی، تهران، چاپ دوم، 1375ش. [10] . یس، 51. [11] . حمیری، نشوان بن سعید، شمس العلوم، محقق و مصحح: اریانی، مطهر بن علی؛ عبدالله، یوسف محمد؛ عمری، حسین بن عبدالله، ج 10، ص 6584، دار الفکر، دمشق، چاپ اول؛ طریحی، فخر الدین، مجمع البحرین، تحقیق: حسینی، سید احمد، ج 5، ص 483، کتابفروشی مرتضوی، تهران، چاپ سوم، 1375ش.
- [سایر] با توجه به روایات زیر، معنای اختیال چیست؟ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ مُوسَی بْنِ الْمُتَوَکلِ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ یحْیی عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ أَحْمَدَ عَنْ مُوسَی بْنِ عُمَرَ عَنِ ابْنِ فَضَّالٍ عَمَّنْ حَدَّثَهُ عَنْ أَبِی عَبْدِ اللَّهِ (ع) قَالَ قَالَ رَسُولُ اللَّهِ (ص) مَنْ مَشَی علی الْأَرْضِ اخْتِیالًا لَعَنَتْهُ الْأَرْضُ وَ مَنْ تَحْتَهَا وَ مَنْ فَوْقَهَا. عَنْ سَعْدٍ عَنْ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدٍ عَنْ أَبِیهِ رَفَعَهُ قَالَ قَالَ أَبُو جَعْفَرٍ(ع) قَالَ قَالَ رَسُولُ اللَّهِ (ص) وَیلٌ لِمَنْ یخْتَالُ فِی الْأَرْضِ یعَانِدُ جَبَّارَ السَّمَاوَاتِ وَ الْأَرْضِ.
- [سایر] با توجه به روایت زیر، (تَوَشُّح) را توضیح بدهید. (محمّد بن یحیی عن أحمد بن محمد عن علی بن الحکم عن هشام بن سالم عن أبی بصیر عن أبی عبد الله(ع) قال: لَا یَنْبَغِی أَنْ تَتَوَشَّحَ بِإِزَارٍ فَوْقَ الْقَمِیصِ وَ أَنْتَ تُصَلِّی وَ لَا تَتَّزِرْ بِإِزَارٍ فَوْقَ الْقَمِیصِ إِذَا أَنْتَ صَلَّیْتَ فَإِنَّهُ مِنْ زِیِّ الْجَاهِلِیَّةِ).
- [سایر] با توجه به روایات زیر، (تتریب) را توضیح دهید. 1. (مُحَمَّدُ بْنُ یعْقُوبَ عَنْ عَلِی بْنِ إِبْرَاهِیمَ عَنْ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدِ بْنِ أَبِی نَصْرٍ عَنْ أَبِی الْحَسَنِ الرِّضَا(ع) أَنَّهُ کَانَ یُتَرِّبُ الْکِتَابَ وَ قَالَ لَا بَأْسَ بِهِ). 2. (عَنِ ابْنِ أَبِی عُمَیرٍ عَنْ عَلِی بْنِ عَطِیةَ أَنَّهُ رَأَی کُتُباً لِأَبِی الْحَسَنِ مُتَرَّبَةً). 3. (عَبْدُ اللَّهِ بْنُ جَعْفَرٍ الْحِمْیرِی فِی قُرْبِ الْإِسْنَادِ عَنْ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدِ بْنِ عِیسَی عَنْ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدِ بْنِ أَبِی نَصْرٍ عَنِ الرِّضَا(ع) قَالَ کانَ أَبُو الْحَسَنِ(ع) یُتَرِّبُ الْکِتَابَ). 4. (مُحَمَّدُ بْنُ عَلِی بْنِ الْحُسَینِ فِی الْخِصَالِ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ أَحْمَدَ الْوَرَّاقِ عَنْ عَلِی بْنِ مُحَمَّدٍ عَنْ دَارِمِ بْنِ قَبِیصَةَ عَنِ الرِّضَا عَنْ آبَائِهِ(ع) عَنِ النَّبِی(ص) قَالَ بَاکِرُوا بِالْحَوَائِجِ فَإِنَّهَا مُیَسَّرَةٌ وَ تَرِّبُوا الْکِتَابَ فَإِنَّهُ أَنْجَحُ لِلْحَاجَةِ وَ اطْلُبُوا الْخَیْرَ عِنْدَ حِسَانِ الْوُجُوه).
- [سایر] با توجه به روایات زیر، معنای (جلال) و (جزار) و (قلائد) چیست؟ (مُحَمَّدُ بْنُ یعْقُوبَ عَنْ عَلِی بْنِ إِبْرَاهِیمَ عَنْ أَبِیهِ عَنِ ابْنِ أَبِی عُمَیرٍ عَنْ حَفْصِ بْنِ الْبَخْتَرِی عَنْ أَبِی عَبْدِ اللَّهِ(ع) قَالَ نَهَی رَسُولُ اللَّهِ(ص) أَنْ یعْطَی الْجَزَّارُ مِنْ جُلُودِ الْهَدْی وَ جِلَالِهَا شَیئاً). (وَ فِی رِوَایةِ مُعَاوِیةَ بْنِ عَمَّارٍ عَنْ أَبِی عَبْدِ اللَّهِ(ع) قَالَ ینْتَفَعُ بِجِلْدِ الْأُضْحِیةِ وَ یشْتَرَی بِهِ الْمَتَاعُ وَ إِنْ تُصُدِّقَ بِهِ فَهُوَ أَفْضَلُ وَ قَالَ نَحَرَ رَسُولُ اللَّهِ(ص) بُدْنَهُ وَ لَمْ یعْطِ الْجَزَّارِینَ جُلُودَهَا وَ لَا قَلَائِدَهَا وَ لَا جِلَالَهَا وَ لَکنْ تَصَدَّقَ بِهِ وَ لَا تُعْطِ السَّلَّاخَ مِنْهَا شَیئاً وَ لَکنْ أَعْطِهِ مِنْ غَیرِ ذَلِک). (مُحَمَّدُ بْنُ الْحَسَنِ بِإِسْنَادِهِ عَنْ مُوسَی بْنِ الْقَاسِمِ عَنْ صَفْوَانَ بْنِ یحْیی عَنْ مُعَاوِیةَ بْنِ عَمَّارٍ عَنْ أَبِی عَبْدِ اللَّهِ(ع) قَالَ ذَبَحَ رَسُولُ اللَّهِ(ص) إِلَی أَنْ قَالَ وَ لَمْ یعْطِ الْجَزَّارِینَ مِنْ جِلَالِهَا وَ لَا مِنْ قَلَائِدِهَا وَ لَا مِنْ جُلُودِهَا وَ لَکنْ تَصَدَّقَ بِهِ).
- [سایر] با توجه به روایات زیر، (لباس معلم) و (لباس ملحم) را توضیح دهید. مُحَمَّدُ بْنُ یعْقُوبَ عَنْ عِدَّةٍ مِنْ أَصْحَابِنَا عَنْ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدٍ عَنِ ابْنِ فَضَّالٍ عَنِ الْمُفَضَّلِ بْنِ صَالِحٍ عَنْ لَیثٍ الْمُرَادِی قَالَ سَأَلْتُ أَبَا عَبْدِ اللَّهِ (علیهالسلام) عَنِ الثَّوْبِ الْمُعْلَمِ هَلْ یحْرِمُ فِیهِ الرَّجُلُ قَالَ نَعَمْ إِنَّمَا یحْرُمُ الْمُلْحَمُ. عَنِ الْحُسَینِ بْنِ سَعِیدٍ عَنْ فَضَالَةَ عَنْ مُعَاوِیةَ قَالَ قَالَ أَبُو عَبْدِ اللَّهِ (علیهالسلام) لَا بَأْسَ أَنْ یحْرِمَ الرَّجُلُ فِی الثَّوْبِ الْمُعْلَمِ وَ تَرْکهُ أَحَبُّ إِلَی إِذَا قَدَرَ عَلَی غَیرِهِ.
- [سایر] آیا طبق این حدیث گذاشتن دستها روی ران، حرام است یا مستحب؟ (محمد بن الحسن بإسناده عن أحمد بن محمد، عن علی بن الحکم، عن داود الخندقی، عن أبی بصیر قال: قال أبو عبدالله (ع): إذا قمت فی الصلاة فاعلم أنک بین یدی الله، فان کنت لا تراه فاعلم أنه یراک، فأقبل قبل صلاتک، و لا تمتخط و لا تبزق، و لا تنقض أصابعک، و لا تورّک، فان قوماً قد عذبوا بنقض الأصابع و التورک فی الصلاة ...).
- [سایر] لطفا در باب سند و صحت روایات وارده زیر که در باره دیه بیضتین است و در کتب اربعه آمده است، توضیح دهید: علی بن إبراهیم، عن أبیه، عن أحمد بن محمد بن أبی نصر، عن عبدالله بن سنان، عن أبی عبدالله (ع) قال: "ما کان فی الجسد منه اثنان ففی الواحد نصف الدیة مثل الیدین والعینین، قال: فقلت: رجل فقئت عینه؟ قال: نصف الدیة، قلت: فرجل قطعت یده؟ قال: فیه نصف الدیة، قلت: فرجل ذهبت إحدی بیضتیه؟ قال: إن کانت الیسار ففیها الدیة، قلت: و لم؟ ألیس قلت: ما کان فی الجسد اثنان ففی کل واحد نصف الدیة؟ قال: لان الولد من البیضة الیسری". (کافی، ج 7، ص 315، ح 430، 22-14) علی بن ابراهیم عن ابیه عن ابن ابی نصر عن عبدالله بن سنان عن ابی عبدالله (ع) قال: "ما کان فی الجسد منه اثنان ففیه نصف الدیة مثل الیدین والعینین، قلت: فرجل فقئت عینه قال: نصف الدیة قلت: رجل قطعت یده قال: فیه نصف الدیة، قلت: فرجل ذهبت احدی بیضتیه قال: ان کان الیسار ففیها ثلثا الدیة، قلت: و لم الیس قلت ما کان فی الجسد منه اثنان ففیه نصف الدیة!!؟ قال: لان الولد من البیضة الیسری". (تهذیب الاحکام، ج 10، ص 250، 22 (989).
- [سایر] روایات و مطالبی در کتب شیعه موجود است که شیعیان اسماعیلی برای اثبات امامت اسماعیل از آنها استفاده می کنند. لطفا کیفیت رد و یا مفهوم واقعی این روایات را بفرمایید. بخصوص روایت اول که در کتب شیعه برای نشان دادن امامت امام حسن عسکری (ع) استفاده می شود. ایضاً منابعی تاریخی نیز وجود دارد که بر حیات اسماعیل پس از شهادت پدر تأکید دارند، این مطالب چگونه رد می شوند. 1. روی الکلینی والمفید والطوسی عن أبی هاشم داود بن القاسم الجعفری قال : کنت عند أبی الحسن العسکری وقت وفاة ابنه أبی جعفر وقد کان أشار إلیه ودل علیه، وانی لأفکر فی نفسی وأقول هذه قصة أبی إبراهیم وقصة إسماعیل، فاقبل إلی أبو الحسن وقال: نعم یا أبا هاشم بدا لله فی أبی جعفر وصیر مکانه أبا محمد کما بدا له فی إسماعیل بعدما دل علیه أبو عبدالله ونصبه، وهو کما حدثتک نفسک وأنکره المبطلون .. أبو محمد ابنی الخلف من بعدی عنده ما تحتاجون إلیه، ومعه آلة الإمامة والحمد لله !! 3. ذکر الولید بن صبیح أن أباه قد أوصی إلیه وقال : کان بینی وبین رجل یقال له : عبد الجلیل صداقة فی قدم، فقال لی : إن أبا عبدالله أوصی إلی إسماعیل فی حیاته قبل موته بثلاث سنین !! انظر البحار : (48 / 22 ). 5. منابعی که بر حیات اسماعیل تاکید دارند: الجوینی .تاریخ جهان .لندن 1937-1912 م3 ص146.رشید الدین .اسماعیلیان.ص10 .دی غویه مذکرات قرامطة البحرین .لیدن 1886 ص203 .مقالة کازانوفا فی JA .سلسلة 11. 19. 1922 ص126.ص135
- [سایر] هنگام مطالعه کتاب شریف کافی به نکته ای برخورده ام که امیدوارم شما بزرگواران اینجانب را در رسیدن به پاسخ سوالاتم یاری فرمایید. عَلِیُّ بْنُ إِبْرَاهِیمَ عَنْ أَبِیهِ عَنْ عَمْرِو بْنِ عُثْمَانَ عَنْ إِبْرَاهِیمَ بْنِ الْفَضْلِ عَنْ أَبَانِ بْنِ تَغْلِبَ وَ عَلِیُّ بْنُ مُحَمَّدٍ عَنْ سَهْلِ بْنِ زِیَادٍ عَنْ إِسْمَاعِیلَ بْنِ مِهْرَانَ وَ مُحَمَّدِ بْنِ أَسْلَمَ عَنْ إِبْرَاهِیمَ بْنِ الْفَضْلِ عَنْ أَبَانِ بْنِ تَغْلِبَ قَالَ قُلْتُ لِأَبِی عَبْدِ اللَّهِ ع کَیْفَ أَقُولُ لَهَا إِذَا خَلَوْتُ بِهَا قَالَ تَقُولُ أَتَزَوَّجُکِ مُتْعَةً عَلَی کِتَابِ اللَّهِ وَ سُنَّةِ نَبِیِّهِ ص لَا وَارِثَةً وَ لَا مَوْرُوثَةً کَذَا وَ کَذَا یَوْماً وَ إِنْ شِئْتَ کَذَا وَ کَذَا سَنَةً بِکَذَا وَ کَذَا دِرْهَماً وَ تُسَمِّی مِنَ الْأَجْرِ مَا تَرَاضَیْتُمَا عَلَیْهِ قَلِیلًا کَانَ أَمْ کَثِیراً فَإِذَا قَالَتْ نَعَمْ فَقَدْ رَضِیَتْ فَهِیَ امْرَأَتُکَ وَ أَنْتَ أَوْلَی النَّاسِ بِهَا قُلْتُ فَإِنِّی أَسْتَحْیِی أَنْ أَذْکُرَ شَرْطَ الْأَیَّامِ قَالَ هُوَ أَضَرُّ عَلَیْکَ قُلْتُ وَ کَیْفَ قَالَ إِنَّکَ إِنْ لَمْ تَشْتَرِطْ کَانَ تَزْوِیجَ مُقَامٍ وَ لَزِمَتْکَ النَّفَقَةُ فِی الْعِدَّةِ وَ کَانَتْ وَارِثَةً وَ لَمْ تَقْدِرْ عَلَی أَنْ تُطَلِّقَهَا إِلَّا طَلَاقَ السُّنَّةِ از طرفی با جستجویی که در کتب روایی کردم، متوجه شدم متن صیغه ای که در رساله های عملیه آمده در هیچ روایتی ذکر نشده. 1- با توجه به این نکته که، صیغه ای که در رساله های عملیه آمده در هیچ یک از کتب معتبر روایی نیست، لطفا بفرمایید متن این صیغه و دستور اجرای آن از کجاست؟ 3- اگر کسی زنی را مطابق با دستورات روایت فوق به عقد موقت خود در بیاورد و بعدا متوجه تفاوت آن با حکم مرجع بشود وظیفه اش چیست؟ آیا آن زن همچنان به او حلال است یا باید صیغه رساله را هم جاری کند؟
- [سایر] سوال من در مورد حدیث دوات و قلم هست 1- من به منابع شیعه مراجعه کردم و دیدم که همه ناقلان شیعه (از شیخ مفید گرفته تا کتاب بحار و مناقب و ............) یا از قول صحیح مسلم و بخاری(دو دشمن امامت امام علی) روایت کردند یا زماناً بعد از نقل بخاری مسلم بوده است(وفات بخاری در سال 256 قمری است و قبل از آن هیچ حدیثی نیست) همچنین رواتی که از زمان مسلم و بخاری به عبدالله ابن عباس میرسند هیچ کدام در نزد شیعه توثیق نشده است به غیر از خود ابن عباس که مقبول الفریقین است . . همچنین سندی که از ابان بن ابی عیاش روایت شده است محل اشکال است. به علت اینکه در کتاب تنقیح المقال با توضیحاتی از منظر بعضی علماء او را فاسد المذهب خواندند جلد 1صفحه 3. همچنین علامه امینی در الغدیر به استناد کتاب تهذیب المنطق، ابان بن ابی عیاش را در فهرستِ دروغ گویان و جاعلان حدیث یاد کرده است (الغدیر 209/ 5.) حتی علماء در مورد اصل کتاب امروزی سلیم بین قیسی که در دست ماست تردید دارند از جمله شیخ مفید کتاب را ضعیف دانسته اند. ومیفرماید: (اطمینانی به این کتاب نیست و به بیشتر مطالب آن نمیتوان عمل کرد؛ چرا که دستخوش تخلیط و تدلیس گشته است. پس شایسته است دین باوران از عمل کردن به همه مطالب آن بپرهیزند و بر آن اعتماد نکنند و احادیث آن را روایت ننمایند. (تصحیح الاعتماد، ص 72) وشیخ طوسی نیز نام او را در میان اصحاب امام سجاد(ع)، امام باقر(ع) و امام صادق (ع)آورده و ضعیف خوانده است. به هرحال رجالشناسان، اعم از شیعی و سنی، ابن ابی عیاش را توثیق نکردهاند (طوسی، رجال، 106؛ علامه حلّی، 99؛ حلّی، 414) استناد به یک کتابی که که در آن خیلی از علماء شک دارند و ابان را فاسد می خوانند خیلی جالب به نظر نمی رسد. به نظر شما همین دلائل نشان نمی دهد که سند شیعه در مورد این حدیث بسیار ضعیف است؟ 2- چرا وقتی خصوصیترین جنایتهای اهل نفاق به زهرا و علی در کتب اصلی و اربعه شیعه یافت می شود ، ائمه اطهار چه لزومی و چه صلاحی دیدند که این حدیث را روایت نکنند؟ 3- سنی های بی شرم هیچوقت برداشت ما را نداشتند . و تعبیرات و توجیهاتی دارند و حتی ا حادیثی را مطرح می کنند و در کنار حدیث دوات و قلم می گذارند تا استدلالات ما را زیر سؤال ببرند مثلاً حدیث زیر: عن عائشة قالت: قال لی رسول الله صلی الله علیه وسلم فی مرضه: (ادعی لی أبابکر أباک وأخاک حتی أکتب کتاباً فإنی أخاف أن تتمنی متمناً ویقول قائل: أنا، ویأبی الله و المؤمنون إلا أبابکر (صحیح مسلم جلد7 بابی از فضائل ابوبکر صفحه 110 طبع محمد علی صبیح) و می گویند اگر به مسلم و بخاری استناد می کنید پس این را هم قبول کنید!! حال به نظر شما باز ما می توانیم بگوییم چون خودشان قبول دارند پس ما هم قبول کنیم ورروایتهای خودشان را به عنوان استناد به آنها ذکر کنیم ؟ و آیا می توانیم بگوییم ولایت علی از این حدیث اثبات می شود؟ و آیا حادثه عظیم غدیر که در کتب اصلی شیعه هست و طبق قران دین کامل می شود ورسالت پیغمبر تمام، برای توجیه امامت علی (ع) کافی نیست؟ 4- فکر نمی کنید چون عمر دشمن علی و محمد است لذا ما این برداشت را کردیم نه این که خدای نکرده بخواهم اتهامی بزنم ولی روایت به گونه ای است که ذهنها به این سمت منعکس می شود که چون عمر دشمن است پس محال است درست نباشد ؟ وآیااین به نظر شما کافی است؟ 5- به نظر شما نمی توان از دید دیگر نگریست و نظریه جدیدی مطرح کرد و راه سومی را انتخاب کرد یعنی نه آنچه سنی می گوید و نه آنچه علماءشیعه بر حق بر داشت میکنند؟