این موضوع را ضمن نکاتی می‌توان بررسی کرد: 1. تعدادی از تازه مسلمانان در مکه به شدت تحت فشار و شکنجه قریش قرار گرفته بودند و پیامبر(ص) برای رهایی آنها از سختی‌ها و اذیت‌های مشرکان، دستور هجرت به حبشه را صادر کرد.[1] قریش در باز گرداندن آنها ناموفّق بود و پادشاه مسیحی حبشه نیز مهاجران را در پناه خود گرفت و به آنها آزادی داد. اما نکته‌ای جالب در این‌جا وجود دارد؛ پس از گذشت مدّتی، به مهاجران خبر رسید که قریشیان مسلمان شده‌اند و مکه شهر مسلمانان گشته است. طبیعتاً فضا برای بازگشت آنان فراهم شد، بسیاری از آنان به مکه بازگشتند[2] ولی فهمیدند خبری که به آنان داده شده، دروغ است. گروهی از اینان دوباره به حبشه بازگشتند[3] و از این واقعه در تاریخ تحت عنوان «الهجره الثانیه» یاد می‌شود.[4] البته برخی از اینان از بازگشت به حبشه صرف نظر کرده و در مکه ماندند تا این‌که اوضاع برای هجرت به مدینه فراهم شد و قبل از هجرت پیامبر(ص) به مدینه رفتند.[5] 2. افرادی که به حبشه مهاجرت کرده بودند، در قالب چند گروه برگشتند و این‌گونه نبود که همه در زمان جنگ خیبر برگردند؛ برای نمونه عده‌ای از آنها، دو سال پیش از جنگ خیبر به مدینه آمدند و ملحق به مسلمانان شدند.[6] باقی‌مانده که آخرین گروه از مهاجران حبشه بودند[7] نیز به همراه جعفر بن ابی‌طالب، پس از فتح خیبر به مدینه رسیدند.[8] 3. پیامبر اسلام(ص) زمانی که نامه‌هایی برای پادشاهان بزرگ نوشتند؛ برای پادشاه حبشه نیز قبل از جنگ خیبر نامه‌ای نوشتند و عمرو بن امیه ضِمیری را به طرف حبشه فرستادند، اما نکته در خور توجه این است که عمرو بن امیه علاوه بر دعوت پادشاه حبشه به اسلام، مأمور بود که جعفر را با اصحابش به طرف مدینه بیاورد، نجاشی هم وسایل حرکت آنها را تهیه کرد و آنان را با کشتی روانه مدینه نمود.[9] این مطلب نشان از مشکلاتی دارد که جامعه مسلمانان حبشه برای مهاجرت درگیر آن شده بود و طبیعتاً فرستادن عمرو، نشان از این است که پیامبر اذن برگشت به آنها داده و حتی محتمل است که آنها نیز منتظر اذن پیامبر برای حرکت بودند. 4. همان‌گونه که گفته شد؛ پادشاه حبشه، ملاطفت بسیاری با مسلمانان داشت و مسلمانان، جامعه‌ای کوچک در حبشه تشکیل داده بودند و مانند دوران مکه نبوده که به راحتی بتوانند مهاجرت کنند و با این‌که گزارش تاریخی در این مورد وجود ندارد ولی می‌توان احتمال داد که این گروه، افرادی را در حبشه مسلمان کرده‌اند و رها کردن آنها بدون فراهم سازی مقدمات چندان شایسته نبوده است. 5. وضعیت اکثر مهاجران در مدینه، مناسب نبود و بسیاری از آنان مشکلات اساسی در اوّلیات زندگی خود داشتند و در این موقعیت اضافه شدن مسلمانان حبشه، مشکلات را بیشتر می‌کرد. 6. زمانی که جعفر و دیگر مهاجران بازگشتند، پیامبر خدا(ص) به طور آشکار خوشحالی خود را ابراز کرد؛ «زمانی که جعفر ابن ابی‌طالب از مهاجرت بازگشت، پیامبر(ص) به استقبال جعفر رفتند و چون به او رسیدند وی را در برگرفتند، و پیشانی او را بوسیدند»[10] و فرمودند: «ندانم به کدام‌یک از این دو خوشحال‌تر باشم؛ به آمدن جعفر یا فتح خیبر».[11] اینها نشان از این دارد که پیامبر از آنها ناراحتی نداشته و آنها بر طبق وظیفه‌ای که داشتند، عمل کردند. [1] . مقریزی، تقی الدین‏، امتاع الأسماع بما للنبی من الأحوال و الأموال و الحفدة و المتاع‏، تحقیق، نمیسی، محمد عبد الحمید، ج 1، ص 37، بیروت، دار الکتب العلمیة، چاپ اول، 1420ق. [2] . ابن خلدون، عبد الرحمن بن محمد، دیوان المبتدأ و الخبر فی تاریخ العرب و البربر و من عاصرهم من ذوی الشأن الأکبر(تاریخ ابن خلدون‏)، تحقیق، خلیل شحادة، ج 2، ص 454، بیروت، دار الفکر، چاپ دوم، 1408ق. [3] . صالحی دمشقی‏، محمد بن یوسف، سبل الهدی و الرشاد فی سیرة خیر العباد، ج 2، ص 389، بیروت، دار الکتب العلمیة، چاپ اول، 1414ق. [4] . ابن سعد کاتب واقدی، محمد بن سعد‏، الطبقات الکبری‏، تحقیق، عطا، محمد عبد القادر، ج 1، ص 162، بیروت، دار الکتب العلمیة، چاپ اول، 1410ق. [5] . ابن کثیر دمشقی‏، اسماعیل بن عمر، البدایة و النهایة، ج 3، ص 169، بیروت، دار الفکر، 1407ق. [6] . تاریخ‏ ابن‏خلدون، ج‏ 2، ص 454. [7] . مقدسی، مطهر بن طاهر، البدء و التاریخ، ج 4، ص 152، بور سعید، مکتبة الثقافة الدینیة، بی‌تا. [8] . بلاذری، احمد بن یحیی، انساب الاشراف، تحقیق، زکار، سهیل، زرکلی، ریاض، ج 1، ص 446، بیروت، دار الفکر، چاپ اول، 1417ق؛ اربلی، علی بن عیسی، کشف الغمة فی معرفة الأئمة، محقق، مصحح، رسولی محلاتی، هاشم، ج 1، ص 373، تبریز، نشر بنی هاشمی، چاپ اول، 1381ق؛ تاریخ‏ ابن‏خلدون، ج‏ 2، ص 454. [9] . طبرسی، فضل بن حسن، إعلام الوری بأعلام الهدی، ص 101، تهران، دار الکتب الاسلامیة، چاپ سوم، 1390ق. [10] . همان. [11] . شیخ صدوق، الخصال، محقق، مصحح، غفاری، علی اکبر، ج 1، ص 77، قم، دفتر انتشارات اسلامی، چاپ اول، 1362ش؛ مجلسی، محمد باقر، بحار الانوار، ج 21، ص 25، بیروت، دار إحیاء التراث العربی، چاپ دوم، 1403ق.
چرا با استقرار پیامبر اسلام(ص) در مدینه و با نیاز آنحضرت به انسانهای مؤمن در جنگها و ... جعفر ابن ابیطالب و سایر مهاجران همان اوائل به مدینه نیامدند، بلکه در سال هفتم هجری به مدینه آمدند؟
این موضوع را ضمن نکاتی میتوان بررسی کرد:
1. تعدادی از تازه مسلمانان در مکه به شدت تحت فشار و شکنجه قریش قرار گرفته بودند و پیامبر(ص) برای رهایی آنها از سختیها و اذیتهای مشرکان، دستور هجرت به حبشه را صادر کرد.[1] قریش در باز گرداندن آنها ناموفّق بود و پادشاه مسیحی حبشه نیز مهاجران را در پناه خود گرفت و به آنها آزادی داد.
اما نکتهای جالب در اینجا وجود دارد؛ پس از گذشت مدّتی، به مهاجران خبر رسید که قریشیان مسلمان شدهاند و مکه شهر مسلمانان گشته است. طبیعتاً فضا برای بازگشت آنان فراهم شد، بسیاری از آنان به مکه بازگشتند[2] ولی فهمیدند خبری که به آنان داده شده، دروغ است. گروهی از اینان دوباره به حبشه بازگشتند[3] و از این واقعه در تاریخ تحت عنوان «الهجره الثانیه» یاد میشود.[4] البته برخی از اینان از بازگشت به حبشه صرف نظر کرده و در مکه ماندند تا اینکه اوضاع برای هجرت به مدینه فراهم شد و قبل از هجرت پیامبر(ص) به مدینه رفتند.[5]
2. افرادی که به حبشه مهاجرت کرده بودند، در قالب چند گروه برگشتند و اینگونه نبود که همه در زمان جنگ خیبر برگردند؛ برای نمونه عدهای از آنها، دو سال پیش از جنگ خیبر به مدینه آمدند و ملحق به مسلمانان شدند.[6] باقیمانده که آخرین گروه از مهاجران حبشه بودند[7] نیز به همراه جعفر بن ابیطالب، پس از فتح خیبر به مدینه رسیدند.[8]
3. پیامبر اسلام(ص) زمانی که نامههایی برای پادشاهان بزرگ نوشتند؛ برای پادشاه حبشه نیز قبل از جنگ خیبر نامهای نوشتند و عمرو بن امیه ضِمیری را به طرف حبشه فرستادند، اما نکته در خور توجه این است که عمرو بن امیه علاوه بر دعوت پادشاه حبشه به اسلام، مأمور بود که جعفر را با اصحابش به طرف مدینه بیاورد، نجاشی هم وسایل حرکت آنها را تهیه کرد و آنان را با کشتی روانه مدینه نمود.[9] این مطلب نشان از مشکلاتی دارد که جامعه مسلمانان حبشه برای مهاجرت درگیر آن شده بود و طبیعتاً فرستادن عمرو، نشان از این است که پیامبر اذن برگشت به آنها داده و حتی محتمل است که آنها نیز منتظر اذن پیامبر برای حرکت بودند.
4. همانگونه که گفته شد؛ پادشاه حبشه، ملاطفت بسیاری با مسلمانان داشت و مسلمانان، جامعهای کوچک در حبشه تشکیل داده بودند و مانند دوران مکه نبوده که به راحتی بتوانند مهاجرت کنند و با اینکه گزارش تاریخی در این مورد وجود ندارد ولی میتوان احتمال داد که این گروه، افرادی را در حبشه مسلمان کردهاند و رها کردن آنها بدون فراهم سازی مقدمات چندان شایسته نبوده است.
5. وضعیت اکثر مهاجران در مدینه، مناسب نبود و بسیاری از آنان مشکلات اساسی در اوّلیات زندگی خود داشتند و در این موقعیت اضافه شدن مسلمانان حبشه، مشکلات را بیشتر میکرد.
6. زمانی که جعفر و دیگر مهاجران بازگشتند، پیامبر خدا(ص) به طور آشکار خوشحالی خود را ابراز کرد؛ «زمانی که جعفر ابن ابیطالب از مهاجرت بازگشت، پیامبر(ص) به استقبال جعفر رفتند و چون به او رسیدند وی را در برگرفتند، و پیشانی او را بوسیدند»[10] و فرمودند: «ندانم به کدامیک از این دو خوشحالتر باشم؛ به آمدن جعفر یا فتح خیبر».[11] اینها نشان از این دارد که پیامبر از آنها ناراحتی نداشته و آنها بر طبق وظیفهای که داشتند، عمل کردند. [1] . مقریزی، تقی الدین، امتاع الأسماع بما للنبی من الأحوال و الأموال و الحفدة و المتاع، تحقیق، نمیسی، محمد عبد الحمید، ج 1، ص 37، بیروت، دار الکتب العلمیة، چاپ اول، 1420ق. [2] . ابن خلدون، عبد الرحمن بن محمد، دیوان المبتدأ و الخبر فی تاریخ العرب و البربر و من عاصرهم من ذوی الشأن الأکبر(تاریخ ابن خلدون)، تحقیق، خلیل شحادة، ج 2، ص 454، بیروت، دار الفکر، چاپ دوم، 1408ق. [3] . صالحی دمشقی، محمد بن یوسف، سبل الهدی و الرشاد فی سیرة خیر العباد، ج 2، ص 389، بیروت، دار الکتب العلمیة، چاپ اول، 1414ق. [4] . ابن سعد کاتب واقدی، محمد بن سعد، الطبقات الکبری، تحقیق، عطا، محمد عبد القادر، ج 1، ص 162، بیروت، دار الکتب العلمیة، چاپ اول، 1410ق. [5] . ابن کثیر دمشقی، اسماعیل بن عمر، البدایة و النهایة، ج 3، ص 169، بیروت، دار الفکر، 1407ق. [6] . تاریخ ابنخلدون، ج 2، ص 454. [7] . مقدسی، مطهر بن طاهر، البدء و التاریخ، ج 4، ص 152، بور سعید، مکتبة الثقافة الدینیة، بیتا. [8] . بلاذری، احمد بن یحیی، انساب الاشراف، تحقیق، زکار، سهیل، زرکلی، ریاض، ج 1، ص 446، بیروت، دار الفکر، چاپ اول، 1417ق؛ اربلی، علی بن عیسی، کشف الغمة فی معرفة الأئمة، محقق، مصحح، رسولی محلاتی، هاشم، ج 1، ص 373، تبریز، نشر بنی هاشمی، چاپ اول، 1381ق؛ تاریخ ابنخلدون، ج 2، ص 454. [9] . طبرسی، فضل بن حسن، إعلام الوری بأعلام الهدی، ص 101، تهران، دار الکتب الاسلامیة، چاپ سوم، 1390ق. [10] . همان. [11] . شیخ صدوق، الخصال، محقق، مصحح، غفاری، علی اکبر، ج 1، ص 77، قم، دفتر انتشارات اسلامی، چاپ اول، 1362ش؛ مجلسی، محمد باقر، بحار الانوار، ج 21، ص 25، بیروت، دار إحیاء التراث العربی، چاپ دوم، 1403ق.
- [سایر] پیامبر اسلام (ص) چگونه وارد مدینه شدند؟ و در کجا استقرار یافتند؟
- [سایر] با توجه به روایات زیر، معنای اختیال چیست؟ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ مُوسَی بْنِ الْمُتَوَکلِ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ یحْیی عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ أَحْمَدَ عَنْ مُوسَی بْنِ عُمَرَ عَنِ ابْنِ فَضَّالٍ عَمَّنْ حَدَّثَهُ عَنْ أَبِی عَبْدِ اللَّهِ (ع) قَالَ قَالَ رَسُولُ اللَّهِ (ص) مَنْ مَشَی علی الْأَرْضِ اخْتِیالًا لَعَنَتْهُ الْأَرْضُ وَ مَنْ تَحْتَهَا وَ مَنْ فَوْقَهَا. عَنْ سَعْدٍ عَنْ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدٍ عَنْ أَبِیهِ رَفَعَهُ قَالَ قَالَ أَبُو جَعْفَرٍ(ع) قَالَ قَالَ رَسُولُ اللَّهِ (ص) وَیلٌ لِمَنْ یخْتَالُ فِی الْأَرْضِ یعَانِدُ جَبَّارَ السَّمَاوَاتِ وَ الْأَرْضِ.
- [سایر] بعد از وفات پیامبر اسلام(ص) چرا بر پیکر مبارک آنحضرت نماز جماعت نخواندند؟
- [سایر] آیا دوران حیات پیامبر اکرم(ص) نیز جبرئیل یا فرشتگان دیگری به حضور حضرت فاطمه(س) می آمدند؟
- [سایر] امام صادق(ع) در مورد محمّد بن حنفیّه میگوید: (أَتَزْعُمُ أَنَّ أَبَا جَعْفَرٍ مُحَمَّدَ بْنَ عَلِیٍّ الْبَاقِرَ عَدُوُّ عَمِّهِ مُحَمَّدِ ابْنِ الْحَنَفِیَّةِ؟ فَقَالَ: لَا. ثُمَّ قَالَ الصَّادِقُ(ع): یَا حَیَّانُ إِنَّکُمْ صَدَفْتُمْ عَنْ آیَاتِ اللهِ، وَ قَدْ قَالَ اللهُ تَبَارَکَ وَ تَعَالَی: سَنَجْزِی الَّذِینَ یَصْدِفُونَ عَنْ آیاتِنا سُوءَ الْعَذابِ بِما کانُوا یَصْدِفُونَ). (کمال الدّین، ج 1، ص 36). آیا معنای این سخن این است که امام باقر(ع) محمّد بن حنفیّه را دشمن میداشتند؟
- [سایر] سورهای که پیامبر اکرم(ص) و امام علی(ع) قبل از جنگها میخواندند، کدام سوره از قرآن بود؟
- [سایر] در زمان هجرت پیامبر(ص) به مدینه، چه کسی درغار همراه پیامبراکرم(ص) بود؟
- [سایر] چرا در اوایل سوره یوسف، صفت غفلت به پیامبراکرم(ص) نسبت داده شده است؟
- [سایر] سیر تاریخی ورود پیامبراکرم(ص) و مسلمانان به مدینه چگونه بود؟
- [سایر] مشرکان مکه، چگونه تصمیم به قتل پیامبراکرم(ص) گرفتند و او را مجبور به هجرت به مدینه کردند؟
- [آیت الله میرزا جواد تبریزی] هر وقت انسان اسم مبارک حضرت رسول (ص) را مانند محمد و احمد؛ یا لقب و کنیه آن جناب را مثل مصطفی و ابوالقاسم بگوید یا بشنود؛ اگرچه در نماز باشد؛ مستحب است صلوات بفرستد.
- [آیت الله میرزا جواد تبریزی] در قنوت نماز عید فطر و قربان هر دعا و ذکری بخواند کافی است ولی بهتر است این دعا را بخواند اللهم اهل الکبریاء و العظمه و اهل الجود و الجبروت و اهل العفو و الرحمه و اهل التقوی و المغفره اسألک بحق هذا الیوم الذی جعلته للمسلمین عیدا و لمحمد (ص) ذخرا و شرفا و کرامه و مزیدا ان تصلی علی محمد و آل محمد و ان تدخلنی فی کل خیر ادخلت فیه محمدا و آل محمد و ان تخرجنی من کل سوء اخرجت منه محمدا و آل محمد صلواتک علیه و علیهم اللهم انی اسألک خیر ما سألک به عبادک الصالحون و اعوذ بک مما استعاذ منه عبادک المخلصون.
- [آیت الله بروجردی] در قنوت نماز عید فطر و قربان هر دعا و ذکری بخوانند کافی است، ولی بهتر است این دعا را بخوانند:(اَلّلهُمَّ اَهْلَ الْکِبْریاءِ وَ الْعَظَمَةِ وَ اَهْلَ الْجُودِ وَ الْجَبَرُوتِ وَ اَهْلَ الْعَفوِ وَ الرَّحْمَةِ وَ اَهْلَ التَّقْوی وَ الْمَغْفِرَةِ اَسْئَلُکَ بِحَقِّ هذا الْیومِ الَّذی جَعَلْتَهُ لِلْمُسْلِمینَ عیداً وَ لِمُحَمَّدٍ (ص) ذُخْراً وَ شَرَفاً وَ کَرامَةً وَ مَزیداً اَنْ تُصَلِّی عَلَی مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ وَ اَنْ تُدْخِلَنِی فی کُلِّ خَیرٍ اَدْخَلْتَ فیهِ مُحَمَّداً وَ آلَ مُحَمَّدٍ وَ اَنْ تُخْرِجَنِی مِنْ کُلِّ سُوءٍ اَخْرَجْتَ مِنْهُ مُحَمّداً و آلَ مُحَمَّدٍ صَلَواتُکَ عَلَیهِ وَ عَلَیهِمْ اَلّلهُمَّ اِنّی اَسْئلُکَ خَیرَ ما سَئلَکَ بِهِ عِبادُکَ الصَّالِحوُنَ وَ اَعُوذُ بِکَ مِمَّا اسْتَعاذَ مِنْهُ عِبادُکَ الْمُخْلِصُونَ).
- [آیت الله مکارم شیرازی] کسانی که به خدا و پیامبر اسلام(صلی الله علیه وآله) ایمان دارند، ولی وسوسه هایی برای آنها پیدا می شود و به مطالعه و تحقیق می پردازند پاکند و این وسوسه ها ضرری ندارد.
- [آیت الله مکارم شیرازی] کافر یعنی کسی که خدا، یا پیامبر اسلام(صلی الله علیه وآله) را قبول ندارد، یا برای خدا شریکی قرار می دهد بنابر احتیاط نجس است، هرچند به یکی از ادیان آسمانی، مانند آیین یهود و نصاری ایمان داشته باشد.
- [آیت الله جوادی آملی] .صلوات بر پیغمبر( ص) از مستحبات مؤکّد است, چنانکه مستحب است هر وقت نام مبارک آن حضرت مانند محمد( ص)و احمد( ص)،نیز لقب و کنیه( ص) آن حضرت مانند مصطفی( ص) و ابوالقاسم( ص)گفته یا شنیده شود، بر آن حضرت و آل او صلوات فرستاده شود.
- [امام خمینی] - ترجمه سوره قل هو الله احد بسم الله الرحمن الرحیم: (قل هو الله احد)، یعنی بگو ای محمد (ص) که خداوند، خدایی است یگانه. (الله الصمد)، یعنی خدایی که از تمام موجودات بی نیاز است. (لم یلد و لم یولد)، فرزند ندارد و فرزند کسی نیست. (و لم یکن له کفوا احد)، یعنی هیچ کس از مخلوقات مثل او نیست.
- [آیت الله بروجردی] کافر یعنی؛ کسی که منکر خدا است، یا برای خدا شریک قرار میدهد، یا پیغمبری حضرت خاتم الانبیاء محمّد بن عبدالله (ص) را قبول ندارد، نجس است و نیز کسی که ضروری دین (یعنی چیزی را که مثل نماز و روزهی مسلمانان جزءِ دین اسلام میدانند) منکر شود، چنانچه بداند آن چیز ضروری دین است، نجس میباشد و اگر نداند احتیاطاً باید از او اجتناب کرد.
- [آیت الله مظاهری] کسی که نماز میّت را به جماعت میخواند باید تکبیرها و دعاهای آن را هم بخواند. ______ 1) شهادت میدهم به اینکه نیست خدایی غیر از خداوند متعال و اینکه محمد(ص) پیام آور خداوند است. 2) پروردگارا دورد فرست بر محمد و آل محمد. 3) پروردگارا رحمت آور بر مردان با ایمان و بر زنان با ایمان. 4) خداوندا رحمت آور بر این مرد میت. 5) خداوندا رحمت آور بر این زن میت. 6) شهادت میدهم به اینکه نیست خدایی غیر از خداوند متعال که یکتاست و هیچ شریکی برای او نیست و شهادت میدهم به اینکه محمدصلی الله علیه وآله وسلم بنده خداوند و پیام آور اوست که خداوند او را در حالی که بشارت دهنده و بیم دهنده به حقمیباشد، در پیشاپیش قیامت به پیامبری مبعوث فرموده است. 7) پروردگارا درود فرست بر محمد و آل محمد و برکت آور بر محمد و آل محمد و رحمت آور بر محمد و آل محمد، همانند بهترین درود و برکت و رحمت که بر ابراهیم و آل ابراهیم فرستادی، به درستی که تو ستایش شده بزرگواری. و درود فرست بر همه پیامبران و شهیدان و صدّیقین و همه بندگان صالح خداوند. 8) خداوندا رحمت آور بر مردان با ایمان و زنان با ایمان و بر مردان مسلمان و زنان مسلمان، آنان که زندهاند و آنان که مردهاند، و میان ما و آنان به وسیله نیکیها وابستگی ایجاد فرما، به درستی که تو اجابت کننده همه دعاهایی و به تحقیق که تو بر هر امری قادری. 9) پروردگارا بدرستی که این میّت، بنده تو و فرزند بنده تو و فرزند خادمه توست که اینک بر تو وارد شده است و تو بهترین میزبانی. خداوندا بدرستی که ما به جز نیکی از این میّت چیزی نمیدانیم و تو از ما به او آگاهتری. خداوندا اگر او در زمره نیکوکاران است پس بر نیکی او بیافزا و اگر در شمار گناهکاران است پس از او در گذر و او را ببخش. بار الها او را در بالاترین مقامات در نزد خودت قرار ده و برای بازماندگان او در میان خاکیان، جانشین باش و با او مهربانی کن بحقّ رحمتت ای مهربانترین مهربانان. 10) به پاورقی ( 2 ) مراجعه شود.
- [آیت الله بهجت] کسی که منکر خدا یا برای خدا شریک قائل است یا پیامبری حضرت خاتم الانبیاء محمّد بن عبداللّه صلی الله علیه و آله وسلم را قبول ندارد و همین طور کسی که ایمان به خدا و پیامبر صلی الله علیه و آله وسلم نداشته باشد، کافر و نجس می باشد . همچنین کسی که یکی از ضروریّات دین اسلام مثل نماز یا روزه را با علم به اینکه ضروری دین است انکار نماید ، نجس می باشد . و اگر از روی تقصیر نداند و انکار نماید ، احتیاطا باید از او اجتناب کرد .