اصل روایت مذکور این‌گونه نقل شده است: «شمعون راهب از پیامبر پرسید: به من بگو عقل چیست و چگونه است. چه چیز از آن منشعب می‏شود و چه چیز منشعب نمی‏شود. اقسام و انواع عقل را برایم توصیف نما؟ رسول خدا(ص) فرمود: «همانا عقل، زانوبندی است بر نادانی و نفس [امّاره‏] مانند پلیدترین جانوران است که اگر پایش بسته نشود، بی‌راهه می‏رود و سرگردان می‏شود، پس عقل زانوبند نادانی است. براستی، خداوند عقل را آفرید و به او فرمود: رو کن و او رو کرد؛ سپس فرمود: برگرد و او برگشت، آن‌گاه خدای تبارک و تعالی به او فرمود: به عزّت و جلالم سوگند که من آفریده‏ای از تو بزرگ‌تر و فرمان‌بردارتر نیافریدم، به تو آغاز کنم و تو را به درگاه خود برگردانم، معیار پاداش و کیفر تویی، پس، از عقل، بردباری نشأت گرفت و از بردباری، دانش و از دانش، هوشیاری و از هوشیاری، پاکدامنی و از پاکدامنی، خویشتن‌داری و از خویشتن‌داری، حیا و از حیا، وقار و از وقار، پایداری بر کار خوب و از پایداری بر کار خوب، بیزاری از کار بد، و از بیزاری از کار بد، پیروی از اندرزگو، پس این ده دسته از انواع اخلاق نیکو است و هر کدام از این ده دسته، ده نوع دیگر را در بر دارد ...».[1] در ادامه این روایت پیامبر(ص) تمام این ده نوع را ذکر کرده و خصایصی را که از آنها نشأت گرفته بیان کرده که به جهت طولانی شدن کلام، از بیان آن صرف نظر می‌شود. سند و متن روایت این روایت در کتاب تحف العقول[2] نقل شده است و منابع متأخر، این روایت را از این کتاب نقل کرده‌اند.[3] اما می­دانیم که کتاب تحف العقول برای اختصار، سند روایات را ذکر نکرده است. در ابتدای نقل این حدیث این‌گونه بیان شده است: «در یک خبر طولانی و مسائل متعددی که شخص راهبی به نام شمعون بن لاوی بن یهودا که (این یهودا) حواری عیسی بوده، از پیامبر پرسیده است؛ پس پیامبر به همه آنها جواب داد که در نهایت موجب ایمان آوردن و تصدیق او توسط شمعون گشت».[4] البته می‌دانیم فاصله زمانی نبوّت پیامبر اسلام و حضرت عیسی حدود شش‌صد سال بوده که وجود نوه یک حواری حضرت عیسی در زمان پیامبر اسلام، بعید به نظر ‌رسیده و با طول عمر رایج در آن زمان نیز همخوانی ندارد، مگر آن‌که احتمال دهیم که مانند برخی موارد مشابه، برخی از اجداد در نسب شمعون ذکر نشده باشد. این روایت به لحاظ محتوا، مطالب نغزی را بیان کرده و از این جنبه می‌تواند مورد توجه قرار گیرد، هرچند که در کتاب، سند آن بیان نشده باشد. همچنین برخی از عبارات این روایت را می‌توان در دیگر روایات مستند یافت: حسن بن جهم گوید: جمعی از یاران ما در حضور امام رضا(ع) به گفت‌وگو پرداختند و ذکر عقل به میان آمد. امام رضا(ع) فرمود: «دینداری که عقل ندارد مورد اعتنا نباشد»، گفتم: قربانت، برخی از مردم که به آیین ما گروند و به نظر ما خوش عقیده باشند آن مقام از خردمندی را ندارند، فرمود: «خدا با آنان سخن ندارد؛ زیرا خدا عقل را آفرید و به او فرمود: رو آور، رو آورد و به او فرمود: پشت کن، پشت کرد، خدا فرمود: به عزّت و جلالم قسم، بهتر و یا محبوب‌تر از تو خلقی نیافریدم نسبت به خودم، به‌وسیله تو می‌گیرم و عطا می‌کنم».[5] احادیث دیگری نیز نزدیک به همین محتوا در منابع روایی آمده است[6] که تأییدی در متن و محتوای این روایت هستند. گفتنی است؛ حضرت امام خمینی(ره) کتابی با عنوان «شرح حدیث جنود عقل و جهل» نوشته‌اند که در آن به شرح یکی از احادیث مشابه با روایت مورد پرسش، که در کتاب «الکافی» شیخ کلینی آمده، پرداخته‌اند. [1] . ابن شعبه حرانی، حسن بن علی، تحف العقول عن آل الرسول(ص)، محقق و مصحح: غفاری، علی اکبر، ص 15 - 24، دفتر انتشارات اسلامی، قم، چاپ دوم، 1404ق. [2] . کتاب شناسی تحف العقول، 45871. [3] . فیض کاشانی، محمد محسن، نوادر الأخبار فیما یتعلق بأصول الدین، محقق و مصحح: انصاری قمی، مهدی، ص 9، مؤسسه مطالعات و تحقیقات فرهنگی، تهران، چاپ اول، 1371ش؛ محدث نوری، حسین، مستدرک الوسائل و مستنبط المسائل، ج 1، ص 83، مؤسسه آل البیت(ع)، قم، چاپ اول، 1408ق؛ مجلسی، محمد باقر، بحار الانوار، ج 1، ص 117، دار إحیاء التراث العربی، بیروت، چاپ دوم، 1403ق. [4] . تحف العقول، ص 15. [5] . کلینی، محمد بن یعقوب، کافی، محقق، مصحح، غفاری، علی اکبر، آخوندی، محمد، ج 1، ص 27 – 28، دار الکتب الإسلامیة، تهران، چاپ چهارم، 1407ق؛ مجلسی، محمد باقر، مرآة العقول فی شرح أخبار آل الرسول، محقق، مصحح، رسولی، سید هاشم، ج 1، ص 93، ‌دار الکتب الإسلامیة، تهران، چاپ دوم، 1404ق. [6] . برقی، احمد بن محمد بن خالد، المحاسن، محقق، مصحح، محدث، جلال الدین،‏ ج 1، ص 192، دار الکتب الإسلامیة، قم، چاپ دوم، 1371ق؛ کافی، ج ‏1، ص 21 – 23؛ شیخ حرّ عاملی، وسائل الشیعة، ج 1، ص 41، مؤسسه آل البیت(ع)، قم، چاپ اول، 1409ق.
آیا حدیث (قَالَ النَّبِیُّ فِی جَوَابِ شَمْعُونَ بْنِ لَاوَی بْنِ یَهُودَا مِنْ حَوَارِیِّی عِیسَی حَیْثُ قَالَ: أَخْبِرْنِی عَنِ الْعَقْلِ مَا هُوَ وَ کَیْفَ هُوَ وَ ...)، در کتاب تحف العقول حدیث یازدهم و کتاب بحار الانوار ص 117، جزو احادیث معتبر است؟ راوی این حدیث کیست؟ متنش را توضیح دهید.
اصل روایت مذکور اینگونه نقل شده است: «شمعون راهب از پیامبر پرسید: به من بگو عقل چیست و چگونه است. چه چیز از آن منشعب میشود و چه چیز منشعب نمیشود. اقسام و انواع عقل را برایم توصیف نما؟ رسول خدا(ص) فرمود: «همانا عقل، زانوبندی است بر نادانی و نفس [امّاره] مانند پلیدترین جانوران است که اگر پایش بسته نشود، بیراهه میرود و سرگردان میشود، پس عقل زانوبند نادانی است. براستی، خداوند عقل را آفرید و به او فرمود: رو کن و او رو کرد؛ سپس فرمود: برگرد و او برگشت، آنگاه خدای تبارک و تعالی به او فرمود: به عزّت و جلالم سوگند که من آفریدهای از تو بزرگتر و فرمانبردارتر نیافریدم، به تو آغاز کنم و تو را به درگاه خود برگردانم، معیار پاداش و کیفر تویی، پس، از عقل، بردباری نشأت گرفت و از بردباری، دانش و از دانش، هوشیاری و از هوشیاری، پاکدامنی و از پاکدامنی، خویشتنداری و از خویشتنداری، حیا و از حیا، وقار و از وقار، پایداری بر کار خوب و از پایداری بر کار خوب، بیزاری از کار بد، و از بیزاری از کار بد، پیروی از اندرزگو، پس این ده دسته از انواع اخلاق نیکو است و هر کدام از این ده دسته، ده نوع دیگر را در بر دارد ...».[1] در ادامه این روایت پیامبر(ص) تمام این ده نوع را ذکر کرده و خصایصی را که از آنها نشأت گرفته بیان کرده که به جهت طولانی شدن کلام، از بیان آن صرف نظر میشود.
سند و متن روایت
این روایت در کتاب تحف العقول[2] نقل شده است و منابع متأخر، این روایت را از این کتاب نقل کردهاند.[3] اما میدانیم که کتاب تحف العقول برای اختصار، سند روایات را ذکر نکرده است.
در ابتدای نقل این حدیث اینگونه بیان شده است: «در یک خبر طولانی و مسائل متعددی که شخص راهبی به نام شمعون بن لاوی بن یهودا که (این یهودا) حواری عیسی بوده، از پیامبر پرسیده است؛ پس پیامبر به همه آنها جواب داد که در نهایت موجب ایمان آوردن و تصدیق او توسط شمعون گشت».[4]
البته میدانیم فاصله زمانی نبوّت پیامبر اسلام و حضرت عیسی حدود ششصد سال بوده که وجود نوه یک حواری حضرت عیسی در زمان پیامبر اسلام، بعید به نظر رسیده و با طول عمر رایج در آن زمان نیز همخوانی ندارد، مگر آنکه احتمال دهیم که مانند برخی موارد مشابه، برخی از اجداد در نسب شمعون ذکر نشده باشد.
این روایت به لحاظ محتوا، مطالب نغزی را بیان کرده و از این جنبه میتواند مورد توجه قرار گیرد، هرچند که در کتاب، سند آن بیان نشده باشد. همچنین برخی از عبارات این روایت را میتوان در دیگر روایات مستند یافت:
حسن بن جهم گوید: جمعی از یاران ما در حضور امام رضا(ع) به گفتوگو پرداختند و ذکر عقل به میان آمد. امام رضا(ع) فرمود: «دینداری که عقل ندارد مورد اعتنا نباشد»، گفتم: قربانت، برخی از مردم که به آیین ما گروند و به نظر ما خوش عقیده باشند آن مقام از خردمندی را ندارند، فرمود: «خدا با آنان سخن ندارد؛ زیرا خدا عقل را آفرید و به او فرمود: رو آور، رو آورد و به او فرمود: پشت کن، پشت کرد، خدا فرمود: به عزّت و جلالم قسم، بهتر و یا محبوبتر از تو خلقی نیافریدم نسبت به خودم، بهوسیله تو میگیرم و عطا میکنم».[5]
احادیث دیگری نیز نزدیک به همین محتوا در منابع روایی آمده است[6] که تأییدی در متن و محتوای این روایت هستند.
گفتنی است؛ حضرت امام خمینی(ره) کتابی با عنوان «شرح حدیث جنود عقل و جهل» نوشتهاند که در آن به شرح یکی از احادیث مشابه با روایت مورد پرسش، که در کتاب «الکافی» شیخ کلینی آمده، پرداختهاند. [1] . ابن شعبه حرانی، حسن بن علی، تحف العقول عن آل الرسول(ص)، محقق و مصحح: غفاری، علی اکبر، ص 15 - 24، دفتر انتشارات اسلامی، قم، چاپ دوم، 1404ق. [2] . کتاب شناسی تحف العقول، 45871. [3] . فیض کاشانی، محمد محسن، نوادر الأخبار فیما یتعلق بأصول الدین، محقق و مصحح: انصاری قمی، مهدی، ص 9، مؤسسه مطالعات و تحقیقات فرهنگی، تهران، چاپ اول، 1371ش؛ محدث نوری، حسین، مستدرک الوسائل و مستنبط المسائل، ج 1، ص 83، مؤسسه آل البیت(ع)، قم، چاپ اول، 1408ق؛ مجلسی، محمد باقر، بحار الانوار، ج 1، ص 117، دار إحیاء التراث العربی، بیروت، چاپ دوم، 1403ق. [4] . تحف العقول، ص 15. [5] . کلینی، محمد بن یعقوب، کافی، محقق، مصحح، غفاری، علی اکبر، آخوندی، محمد، ج 1، ص 27 – 28، دار الکتب الإسلامیة، تهران، چاپ چهارم، 1407ق؛ مجلسی، محمد باقر، مرآة العقول فی شرح أخبار آل الرسول، محقق، مصحح، رسولی، سید هاشم، ج 1، ص 93، دار الکتب الإسلامیة، تهران، چاپ دوم، 1404ق. [6] . برقی، احمد بن محمد بن خالد، المحاسن، محقق، مصحح، محدث، جلال الدین، ج 1، ص 192، دار الکتب الإسلامیة، قم، چاپ دوم، 1371ق؛ کافی، ج 1، ص 21 – 23؛ شیخ حرّ عاملی، وسائل الشیعة، ج 1، ص 41، مؤسسه آل البیت(ع)، قم، چاپ اول، 1409ق.
- [سایر] با توجه به روایات زیر، (تتریب) را توضیح دهید. 1. (مُحَمَّدُ بْنُ یعْقُوبَ عَنْ عَلِی بْنِ إِبْرَاهِیمَ عَنْ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدِ بْنِ أَبِی نَصْرٍ عَنْ أَبِی الْحَسَنِ الرِّضَا(ع) أَنَّهُ کَانَ یُتَرِّبُ الْکِتَابَ وَ قَالَ لَا بَأْسَ بِهِ). 2. (عَنِ ابْنِ أَبِی عُمَیرٍ عَنْ عَلِی بْنِ عَطِیةَ أَنَّهُ رَأَی کُتُباً لِأَبِی الْحَسَنِ مُتَرَّبَةً). 3. (عَبْدُ اللَّهِ بْنُ جَعْفَرٍ الْحِمْیرِی فِی قُرْبِ الْإِسْنَادِ عَنْ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدِ بْنِ عِیسَی عَنْ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدِ بْنِ أَبِی نَصْرٍ عَنِ الرِّضَا(ع) قَالَ کانَ أَبُو الْحَسَنِ(ع) یُتَرِّبُ الْکِتَابَ). 4. (مُحَمَّدُ بْنُ عَلِی بْنِ الْحُسَینِ فِی الْخِصَالِ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ أَحْمَدَ الْوَرَّاقِ عَنْ عَلِی بْنِ مُحَمَّدٍ عَنْ دَارِمِ بْنِ قَبِیصَةَ عَنِ الرِّضَا عَنْ آبَائِهِ(ع) عَنِ النَّبِی(ص) قَالَ بَاکِرُوا بِالْحَوَائِجِ فَإِنَّهَا مُیَسَّرَةٌ وَ تَرِّبُوا الْکِتَابَ فَإِنَّهُ أَنْجَحُ لِلْحَاجَةِ وَ اطْلُبُوا الْخَیْرَ عِنْدَ حِسَانِ الْوُجُوه).
- [سایر] با توجه به روایت زیر، (مستأثر) و (مستحل) فیء را توضیح دهید. عَنِ ابْنِ أَبِی عُمَیرٍ عَنْ مُیسِّرٍ عَنْ أَبِیهِ عَنْ أَبِی جَعْفَرٍ ع قَالَ قَالَ رَسُولُ اللَّهِ (ص) خَمْسَةٌ لَعَنْتُهُمْ وَ کلُّ نَبِی مُجَابٍ الزَّائِدُ فِی کتَابِ اللَّهِ وَ التَّارِک لِسُنَّتِی وَ الْمُکذِّبُ بِقَدَرِ اللَّهِ وَ الْمُسْتَحِلُّ مِنْ عِتْرَتِی مَا حَرَّمَ اللَّهُ وَ الْمُسْتَأْثِرُ بِالْفَیءِ الْمُسْتَحِلُّ لَهُ.
- [سایر] هنگام مطالعه کتاب شریف کافی به نکته ای برخورده ام که امیدوارم شما بزرگواران اینجانب را در رسیدن به پاسخ سوالاتم یاری فرمایید. عَلِیُّ بْنُ إِبْرَاهِیمَ عَنْ أَبِیهِ عَنْ عَمْرِو بْنِ عُثْمَانَ عَنْ إِبْرَاهِیمَ بْنِ الْفَضْلِ عَنْ أَبَانِ بْنِ تَغْلِبَ وَ عَلِیُّ بْنُ مُحَمَّدٍ عَنْ سَهْلِ بْنِ زِیَادٍ عَنْ إِسْمَاعِیلَ بْنِ مِهْرَانَ وَ مُحَمَّدِ بْنِ أَسْلَمَ عَنْ إِبْرَاهِیمَ بْنِ الْفَضْلِ عَنْ أَبَانِ بْنِ تَغْلِبَ قَالَ قُلْتُ لِأَبِی عَبْدِ اللَّهِ ع کَیْفَ أَقُولُ لَهَا إِذَا خَلَوْتُ بِهَا قَالَ تَقُولُ أَتَزَوَّجُکِ مُتْعَةً عَلَی کِتَابِ اللَّهِ وَ سُنَّةِ نَبِیِّهِ ص لَا وَارِثَةً وَ لَا مَوْرُوثَةً کَذَا وَ کَذَا یَوْماً وَ إِنْ شِئْتَ کَذَا وَ کَذَا سَنَةً بِکَذَا وَ کَذَا دِرْهَماً وَ تُسَمِّی مِنَ الْأَجْرِ مَا تَرَاضَیْتُمَا عَلَیْهِ قَلِیلًا کَانَ أَمْ کَثِیراً فَإِذَا قَالَتْ نَعَمْ فَقَدْ رَضِیَتْ فَهِیَ امْرَأَتُکَ وَ أَنْتَ أَوْلَی النَّاسِ بِهَا قُلْتُ فَإِنِّی أَسْتَحْیِی أَنْ أَذْکُرَ شَرْطَ الْأَیَّامِ قَالَ هُوَ أَضَرُّ عَلَیْکَ قُلْتُ وَ کَیْفَ قَالَ إِنَّکَ إِنْ لَمْ تَشْتَرِطْ کَانَ تَزْوِیجَ مُقَامٍ وَ لَزِمَتْکَ النَّفَقَةُ فِی الْعِدَّةِ وَ کَانَتْ وَارِثَةً وَ لَمْ تَقْدِرْ عَلَی أَنْ تُطَلِّقَهَا إِلَّا طَلَاقَ السُّنَّةِ از طرفی با جستجویی که در کتب روایی کردم، متوجه شدم متن صیغه ای که در رساله های عملیه آمده در هیچ روایتی ذکر نشده. 1- با توجه به این نکته که، صیغه ای که در رساله های عملیه آمده در هیچ یک از کتب معتبر روایی نیست، لطفا بفرمایید متن این صیغه و دستور اجرای آن از کجاست؟ 3- اگر کسی زنی را مطابق با دستورات روایت فوق به عقد موقت خود در بیاورد و بعدا متوجه تفاوت آن با حکم مرجع بشود وظیفه اش چیست؟ آیا آن زن همچنان به او حلال است یا باید صیغه رساله را هم جاری کند؟
- [سایر] معنا و منظور امام صادق(ع) در روایت زیر در مورد عایشه و حفصه چیست؟ آیا این روایت از نظر سند اعتبار دارد؟ (مُحَمَّدُ بْنُ عُمَرَ بْنِ عَبْدِ الْعَزِیزِ الْکَشِّیُّ فِی کِتَابِ الرِّجَالِ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ قُولَوَیْهِ عَنْ سَعْدِ بْنِ عَبْدِ الله عَنْ أَحْمَدَ بْنِ هِلَالٍ عَنِ الْحَسَنِ بْنِ مَحْبُوبٍ عَنْ عَلِیِّ بْنِ رِئَابٍ قَالَ دَخَلَ زُرَارَةُ عَلَی أَبِی عَبْدِ الله فَقَالَ یَا زُرَارَةُ مُتَأَهِّلٌ أَنْتَ قَالَ لَا قَالَ وَ مَا یَمْنَعُکَ مِنْ ذَلِکَ قَالَ لِأَنِّی لَا أَعْلَمُ تَطِیبُ مُنَاکَحَةُ هَؤُلَاءِ أَمْ لَا فَقَالَ فَکَیْفَ تَصْبِرُ وَ أَنْتَ شَابٌّ قَالَ أَشْتَرِی الْإِمَاءَ قَالَ وَ مِنْ أَیْنَ طَابَ لَکَ نِکَاحُ الْإِمَاءِ قَالَ لِأَنَّ الْأَمَةَ إِنْ رَابَنِی مِنْ أَمْرِهَا شَیْءٌ بِعْتُهَا قَالَ لَمْ أَسْأَلْکَ عَنْ هَذَا وَ لَکِنْ سَأَلْتُکَ مِنْ أَیْنَ طَابَ لَکَ فَرْجُهَا قَالَ لَهُ فَتَأْمُرُنِی أَنْ أَتَزَوَّجَ فَقَالَ لَهُ ذَلِکَ إِلَیْکَ قَالَ فَقَالَ لَهُ زُرَارَةُ هَذَا الْکَلَامُ یَنْصَرِفُ عَلَی ضَرْبَیْنِ إِمَّا أَنْ لَا تُبَالِیَ أَنْ أَعْصِیَ الله إِذْ لَمْ تَأْمُرْنِی بِذَلِکَ وَ الْوَجْهُ الْآخَرُ أَنْ یَکُونَ مُطْلَقاً لِی قَالَ فَقَالَ لِی عَلَیْکَ بِالْبَلْهَاءِ قَالَ فَقُلْتُ مِثْلُ الَّذِی یَکُونُ عَلَی رَأْیِ الْحَکَمِ بْنِ عُتَیْبَةَ وَ سَالِمِ بْنِ أَبِی حَفْصَةَ قَالَ لَا الَّتِی لَا تَعْرِفُ مَا أَنْتُمْ عَلَیْهِ وَ لَا تَنْصِبُ قَدْ زَوَّجَ رَسُولُ الله أَبَا الْعَاصِ بْنَ الرَّبِیعِ وَ عُثْمَانَ بْنَ عَفَّانَ وَ تَزَوَّجَ عَائِشَةَ وَ حَفْصَةَ وَ غَیْرَهُمَا قُلْتُ لَسْتُ أَنَا بِمَنْزِلَةِ النَّبِیِّ ص الَّذِی کَانَ یَجْرِی عَلَیْهِمْ حُکْمُهُ وَ مَا هُوَ إِلَّا مُؤْمِنٌ أَوْ کَافِرٌ قَالَ الله عَزَّ وَ جَلَّ فَمِنْکُمْ کافِرٌ وَ مِنْکُمْ مُؤْمِنٌ فَقَالَ لَهُ أَبُو عَبْدِ الله فَأَیْنَ أَصْحَابُ الْأَعْرَافِ وَ أَیْنَ الْمُؤَلَّفَةُ قُلُوبُهُمْ وَ أَیْنَ الَّذِینَ خَلَطُوا عَمَلًا صَالِحاً وَ آخَرَ سَیِّئاً وَ أَیْنَ الَّذِینَ لَمْ یَدْخُلُوهَا وَ هُمْ یَطْمَعُونَ...).
- [سایر] آیا این حدیث معتبر است که شیخ صدوق، در کتاب علل الشرائع این روایت را از امام صادق(ع) نقل کرده است: حَدَّثَنَا عَبْدُ الْوَاحِدِ بْنُ مُحَمَّدِ بْنِ عُبْدُوسٍ النَّیْسَابُورِیُّ الْعَطَّارُ رَحِمَهُ اللَّهُ قَالَ حَدَّثَنَا عَلِیُّ بْنُ مُحَمَّدِ بْنِ قُتَیْبَةَ النَّیْسَابُورِیُّ قَالَ حَدَّثَنَا حَمْدَانُ بْنُ سُلَیْمَانَ النَّیْسَابُورِیُّ قَالَ حَدَّثَنَا أَحْمَدُ بْنُ عَبْدِ اللَّهِ بْنِ جَعْفَرٍ الْمَدَائِنِیُّ عَنْ عَبْدِ اللَّهِ بْنِ الْفَضْلِ الْهَاشِمِیِّ قَالَ سَمِعْتُ الصَّادِقَ جَعْفَرَ بْنَ مُحَمَّدٍ(ع) یَقُولُ إِنَّ لِصَاحِبِ هَذَا الْأَمْرِ غَیْبَةً لَا بُدَّ مِنْهَا یَرْتَابُ فِیهَا کُلُّ مُبْطِلٍ فَقُلْتُ لَهُ وَ لِمَ جُعِلْتُ فِدَاکَ قَالَ لِأَمْرٍ لَمْ یُؤْذَنْ لَنَا فِی کَشْفِهِ لَکُمْ قُلْتُ فَمَا وَجْهُ الْحِکْمَةِ فِی غَیْبَتِهِ قَالَ وَجْهُ الْحِکْمَةِ فِی غَیْبَتِهِ وَجْهُ الْحِکْمَةِ فِی غَیْبَاتِ مَنْ تَقَدَّمَهُ مِنْ حُجَجِ اللَّهِ تَعَالَی ذِکْرُهُ إِنَّ وَجْهَ الْحِکْمَةِ فِی ذَلِکَ لَا یَنْکَشِفُ إِلَّا بَعْدَ ظُهُورِهِ کَمَا لَا یَنْکَشِفُ وَجْهُ الْحِکْمَةِ لَمَّا أَتَاهُ الْخَضِرُ(ع) مِنْ خَرْقِ السَّفِینَةِ وَ قَتْلِ الْغُلَامِ وَ إِقَامَةِ الْجِدَارِ لِمُوسَی(ع) إِلَّا وَقْتَ افْتِرَاقِهِمَا یَا ابْنَ الْفَضْلِ إِنَّ هَذَا الْأَمْرَ أَمْرٌ مِنْ أَمْرِ اللَّهِ وَ سِرٌّ مِنْ سِرِّ اللَّهِ وَ غَیْبٌ مِنْ غَیْبِ اللَّهِ وَ مَتَی عَلِمْنَا أَنَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ حَکِیمٌ صَدَّقْنَا بِأَنَّ أَفْعَالَهُ کُلَّهَا حِکْمَةٌ وَ إِنْ کَانَ وَجْهُهَا غَیْرَ مُنْکَشِفٍ لَنَا. آیا (محمد بن قتیبه) و (احمد بن عبد الله بن جعفر المدائنی)، واقعاً غیر موثّق هستند؟
- [سایر] سند روایت تاریخ طبری درباره هجوم به خانه حضرت زهرا(س) به این صورت است: (حَدَّثنا ابنُ حُمَیْد، قال: حَدَّثَنا جَرِیر، عَنْ مُغِیرَة، عَنْ زِیَادِ بْنِ کُلَیْبٍ). ابن حُمید - راوی اول - چه کسی است؟ در جوابیه یورش به خانه وحی که اهل سنت نوشتهاند، چنین آمده است: راوی اول: ابن حمید، ابو عبدالله الرازی، متوفای سال 248ه.ق است. این شخص متهم به دروغگو بودن است. (ذهبی، شمس الدین، محمد بن احمد، میزان الاعتدال ج 3، ص 530، شماره شرح حال: 7453). اما در مقالهای از شیعه خواندم که: مُحَمَّد بن حمید بن حیان التمیمی است که در کتاب (تهذیب الکمال) خیلی توثیق شده است. حال بفرمایید این راوی کدام یکی است؟ اولی که دروغگو است یا دومی؟ همچنین مطرح کردهاند که آخرین راوی خود شاهد این ماجرا نبوده است. بنابراین، روایت منقطع است. پس آخرین راوی که به نقل داستان پرداخته است، وی گرچه مورد توثیق علمای جرح و تعدیل قرار گرفته است، اما خود شخصاً شاهد ماجرای سقیفه و جریان رفتن عمر بن خطاب به خانه فاطمه زهرا(س) نبوده است. وی از تابعینی؛ مانند ابراهیم نخعی، سعید بن جبیر، عامر شعبی و فضیل بن عمرو فقیمی روایت کرده است. (تهذیب الکمال من اسماء الرجال، ج 9، ص 504، شماره شرح حال 2065). و در زمان حکومت یوسف بن عمرو در سال 120 قمری وفات نموده است. (الطبقات الکبری، ج 6، ص 330؛ تهذیب التهذیب، ج 3، ص 334).
- [سایر] در روایتی که در ذیل ذکر میشود، امام سجاد(ع) خطاب به مسلم بن عقبه و بنا به نقلی دیگر خطاب به یزید میگوید: (من بنده تو هستم)، در حالیکه این کلام از امام معصوم جایز نیست. این روایت در کتاب (تشیّع علوی و تشیّع صفوی) آمده است. متن روایت: (ابن محبوب، عن أبی أیوب، عن بُرید بن معاویة قالَ: سَمِعتُ أبَا جعفرٍ(ع) یقولُ: إنَّ یَزیدَ بنَ مُعاویةَ دَخَلَ المَدینَةَ وَ هُوَ یُریدُ الحَجَّ، فَبَعَثَ إلَی رجُلٍ مَن قُریشٍ فَأتَاهُ فَقَالَ لَهُ یَزید: أَتُقِرُّلی أَنَکَ عَبدٌ لِی، إن شئتُ بِعتُک وَ إِن شئتُ استَرقَیتُکَ فَقالَ لَهُ الرَّجُلُ: و الله یا یَزیدُ مَا أَنتَ بِأکرَمَ مِنِّی فی قُریشٍ حَسَباً و لا کَانَ أَبُوکَ أَفضَلَ مِن أَبی فی الجاهِلِیةِ وَ الإسلامِ وَ مَا أَنتَ بأَفضَلَ مِنِّی فی الدِینِ وَ لا بِخَیرٍ مِنِّی فَکَیفِ أُقِرُّ لکَ بما سأَلتَ؟ فَقالَ لَهُ یزید: إِن لَم تُقِرَّ لی و الله قَتَلتُکَ فقالَ لَهُ الرَّجُلُ: لیسَ قَتَلُکَ إیایَ بأعظَمَ مَن قَتلِکَ الحُسینَ بنَ عَلِیٍ(ع) ابنَ رسولُ الله صَلّی الله علیهِ و آلِه فأمَرَ بِهِ فَقُتِلَ. حَدیث عَلِی بن الحُسینِ(ع) مَعَ یَزید لعنَهُ الله ثُمَّ أرسَلَ إلی عَلی بن الحُسینِ(ع) فَقالَ لَهُ مَثلَ مَقالَتِهِ لِلقُرَشی؛ فَقَالَ لَهُ عَلِی بن الحُسینِ(ع): أرَأیتَ اِن لَم أُقرَّ لکَ أَلیس تقتلِنی کَما قَتَلتَ الرَّجُلَ بالامس؟ فَقالَ لَهُ یَزیدُ لَعَنَهُ الله : بَلی فَقَالَ لَهُ علیُّ بنُ الحُسین(ع): قَد أَقرَرتُ لکَ بما سألتَ؛ أَنا عبدٌ مُکرَه، فَاِن شَئتَ فأَمسِک وَ إن شئتَ فَبع، فَقالَ لهُ یزید لَعَنَهُ الله : أَوَلی لکَ حَقَنتَ دَمَکَ و لم ینقصکَ ذلکَ مَن شَرَفِک).
- [سایر] در تفسیر سوره بینه، در معنای آیه (خیرُ البَریة) در سایت وزارت اوقاف و ارشاد عربستان سعودی، که تفاسیر وترجمه های قرآن کریم را دارد: به این آدرس بروید: http://quran.al-islam.com/Page.aspx?pageid=221&BookID=13&Page=598 آخر صفحه، خط آخر و جمله آخر صفحه را ببینید: *{7}ﺇِﻥَّ الَّذِینَ ﺁمَنُوا وَعَمِلُوا الصَّالِحَاتِ اُولَیِکَ هُمْ خَیْرُ الْبَرِیَّهِ* یَقُول : مَنْ فَعَلَ ذَلِکَ مِنْ النَّاﺱ فَهُمْ خَیْر الْبَرِیَّه . وَقَدْ : 29208 - حَدَّثَنَا اِبْن حُمَیْد , قَالَ : ثنا عِیسَی بْن فَرْقَد , عَنْ اَبِی الْجَارُود , عَنْ مُحَمَّد بْن عَلِیّ { اُولَیِکَ هُمْ خَیْر الْبَرِیَّه } فَقَالَ النَّبِیّ صَلَّی اللَّه عَلَیْهِ وَسَلَّمَ : \\\" اَنْتَ یَا عَلِیّ وَ شِیعَتک \\\" پیامبر(ص) فرمود: منظور از خیرالبریة، علی جان تو هستی و شیعیان تو. البته قبل از اینکه خبر دار بشن و برش دارن برید ببینید!
- [سایر] آیا حدیث زیر که در اصول کافی است، درست است؟ اگر درست است از نظر علمی ثابت کنید؟ لطفاً نگویید چون پیامبر بوده است، اینها جواب نمیشود: (عن ابی عبد الله قال: لم یرضع الحسین من فاطمه و لا من أنثی، کان یؤتی به النبی فیضع اصبعه و لسانه فی فمه، فیمص منها ما یکفیه الیومین و الثلاث)؛ امام صادق(ع) فرمود: (حسین نه از پستان فاطمه و نه زنان دیگری شیر نمیخورد، پیامبر انگشت و زبانش را در دهان او میگذاشت و برای سه روزش کافی بود).
- [سایر] سؤالی در خصوص صحت و سقم روایت زیر که در (بحار الانوار) آمده و درباره فتح شهر عمان توسط حضرت علی(ع) است، دارم؟ (جهت رفع شبهه): (المناقب لابن شهرآشوب فِی حَدِیثِ عَمَّارٍ لَمَّا أَرْسَلَ النَّبِیُّ ص عَلِیّاً إِلَی مَدِینَۀِ عُمَانَ فِی قِتَالِ الْجُلَنْدَی بْنِ کِرْکِرَ وَ جَرَی بَیْنَهُمَا حَرْبٌ عَظِیمٌ وَ ضَرْبٌ وَجِیعٌ دَعَا الْجُلَنْدَی بِغُلَامٍ یُقَالُ لَهُ الْکِنْدِیُّ وَ قَالَ لَهُ إِنْ أَنْتَ خَرَجْتَ إِلَی صَاحِبِ الْعِمَامَۀِ السَّوْدَاءِ وَ الْبَغْلَۀِ الشَّهْبَاءِ فَتَأْخُ ذُهُ أَسِیراً أَوْ تَطْرَحُهُ مُجَ دَّلًا عَفِیراً أُزَوِّجْکَ ابْنَتِیَ الَّتِی لَمْ أَنْعَمْ لِأَوْلَادِ الْمُلُوکِ بِزِوَاجِهَا فَرَکِبَ الْکِنْدِیُّ الْفِیلَ الْأَبْیَضَ وَ کَانَ مَعَ الْجُلَنْدَی ثَلَاثُونَ فِیلًا وَ حَمَلَ بِالْأَفِیلَۀِ وَ الْعَسْکَرِ عَلَی أَمِیرِ الْمُؤْمِنِینَ ع فَلَمَّا نَظَرَ الْإِمَامُ إِلَیْهِ نَزَلَ عَنْ بَغْلَتِهِ ثُمَّ کَشَفَ عَنْ رَأْسِهِ فَأَشْرَقَتِ الْفَلَاةُ طُولًا وَ عَرْضاً ثُمَّ رَکِبَ وَ دَنَا مِنَ الْأَفِیلَۀِ وَ جَعَلَ یُکَلِّمُهَا بِکَلَامٍ لَا یَفْهَمُهُ الْآدَمِیُّونَ وَ إِذَا بِتِسْعَۀٍ وَ عِشْرِینَ فِیلًا قَدْ دَارَتْ رُءُوسُهَا وَ حَمَلَتْ عَلَی عَسْکَرِ الْمُشْرِکِینَ وَ جَعَلَتْ تَضْرِبُ فِیهِمْ یَمِیناً وَ شِمَالًا حَتَّی أَوْصَلَتْهُمْ إِلَی بَابِ عُمَانَ ثُمَّ رَجَعَتْ وَ هِیَ تَتَکَلَّمُ بِکَلَامٍ یَسْمَعُهُ النَّاسُ یَا عَلِیُ کُلُّنَا نَعْرِفُ مُحَمَّداً وَ نُؤْمِنُ بِرَبِّ مُحَمَّدٍ إِلَّا هَذَا الْفِیلُ الْأَبْیَضُ فَإِنَّهُ لَا یَعْرِفُ مُحَمَّداً وَ لَا آلَ مُحَمَّدٍ فَزَعَقَ الْإِمَامُ زَعَقَتَهُ الْمَعْرُوفَۀَ عِنْدَ الْغَضَبِ الْمَشْهُورَةَ فَارْتَعَدَ الْفِیلُ وَ وَقَفَ فَ َ ض رَبَهُ الْإِمَامُ بِذِی الْفَقَارِ ضَ رْبَۀً رَمَی رَأْسَهُ عَنْ بَدَنِهِ فَوَقَعَ الْفِیلُ إِلَی الْأَرْضِ کَالْجَبَلِ الْعَظِیمِ وَ أَخَ ذَ الْکِنْدِیَّ مِنْ ظَهْرِهِ فَأَخْبَرَ جَبْرَئِیلُ النَّبِیَّ ص فَارْتَقَی عَلَی السُّورِ فَنَادَی أَبَا الْحَسَنِ هَبْهُ لِی فَهُوَ أَسِیرُکَ فَأَطْلَقَ عَلِیُّ ع سَبِیلَ الْکِنْدِیِّ فَقَالَ لَهُ یَا أَبَا الْحَسَنِ مَا حَمَلَکَ عَلَی إِطْلَاقِی قَالَ وَیْلَکَ مُدَّ نَظَرَکَ فَمَ دَّ عَیْنَیْهِ فَکَشَفَ اللَّهُ عَنْ بَ َ ص رِهِ فَنَظَرَ إِلَی النَّبِیِّ ص عَلَی سُورِ الْمَدِینَۀِ وَ صَ حَابَتِهِ فَقَالَ مَنْ هَذَا یَا أَبَا الْحَسَنِ فَقَالَ سَیِّدُنَا رَسُولُ اللَّهِ ص فَقَالَ کَمْ بَیْنَنَا وَ بَیْنَهُ یَا عَلِیُّ قَالَ مَسِیرَةُ أَرْبَعِینَ یَوْماً فَقَالَ یَا أَبَا الْحَسَنِ إِنَّ رَبَّکُمْ رَبٌّ عَظِیمٌ وَ نَبِیَّکُمْ نَبِیٌّ کَرِیمٌ مُدَّ یَدَکَ فَأَنَا أَشْهَدُ أَنْ لَا إِلَهَ إِلَّا اللَّهُ وَ أَنَّ مُحَمَّداً رَسُولُ اللَّهِ ص وَ قَتَلَ عَلِیٌّ الْجُلَنْدَی وَ غَرَّقَ فِی الْبَحْرِ مِنْهُمْ خَلْقاً کَثِیراً وَ قَتَلَ مِنْهُمْ کَ ذَلِکَ وَ أَسْلَمَ الْبَاقُونَ وَ سَلَّمَ الْحِصْنَ إِلَی الْکِنْدِیِّ وَ زَوَّجَهُ بِابْنَۀِ الْجُلَنْدَی وَ أَقْعَدَ عِنْدَهُمْ . (قَوْماً مِنَ الْمُسْلِمِینَ یُعَلِّمُونَهُمُ الْفَرَائِضَ)).