حضرت امام جعفر صادق علیه السّلام میفرماید: فاطمه زهراء بقدری برای پیامبر اسلام صلی اللَّه علیه و آله گریه کرد که اهل مدینه متأذی شدند و به وی گفتند: تو ما را بعلت کثرت گریه ناراحت کردی، یا شب گریه کن یا روز! لذا فاطمه از مدینه خارج میشد و روی قبر شهداء گریه میکرد.[1] دقت در ماهیت گریه حضرت زهرا (س) نشان می دهد که چرا عده ای به گریه ایشان اعتراض می کردند. در روایتی، قسمتی از گفتار حضرت زهرا (س) در هنگام عزاداری بر سر مزار پدر این گونه بیان شده است: (پدر جان! آن مجالسی که تو داشتی (با رفتن تو) دچار ظلمت بزرگی شدهاند. ... ابو الحسن تو را از دست داد، همان ابو الحسنی که: مؤتمن، پدر دو فرزند تو حسن و حسین، برادر تو دوست تو و محبوب تو میباشد. همان علی که تو او را از زمان کودکی پرورش دادی در زمان بزرگسالی او با وی برادر شدی، همان علی که محبوبترین دوستان و اصحاب تو بود، همان علی که در اسلام آوردن و هجرت نمودن و یاری کردن تو بر همه سبقت گرفت، ما تو را از دست دادیم، گریه قاتل ما خواهد بود، تأسف همراه و مونس ما گردید. سپس آن بانو فریادی زد و نالهای کرد که نزدیک بود روح از بدنش مفارقت نماید، آنگاه این اشعار را قرائت کرد:... دین اسلام که در میان مردم یکی از غربا به شمار میرود در مصیبت تو گریان شد. - کاش آن منبری را که بر فراز آن میرفتی میدیدی که چگونه بعد از نور وجودت، اکنون ظلمت آن را فرا گرفته و ... . سپس به جانب منزل خود بازگشت و شب و روز شروع به گریه و ناله کرد، اشک وی خشک نمی شد و ناله و ضجّه اش آرام نمیگرفت. بزرگان اهل مدینه اجتماع کردند و به حضور امیر المؤمنین علی علیه السّلام آمدند و گفتند: ای ابو الحسن! فاطمه شب و روز گریه میکند، هیچ کدام از ما شب در رختخواب به خواب نمی رویم، در حالی که روزها به علّت مشغله و طلب معاش قرار و آرام نداریم، ما از تو تقاضا میکنیم که فاطمه یا شب گریه کند و یا روز.)[2] طبیعتا این گفتار در خانه ای که کنار مسجد قرار داشت و به نوعی مقر حکومتی محسوب می شد و اجتماع زنان در کنار حضرت زهرا (س) که مطالب را به شوهرانشان منتقل می کردند، پایه های حکومت غاصبان را می لرزاند و آنها را دچار استیصال می کرد. و باید هر گونه که شده به نوعی مانع ادامه این روند می شدند که ممکن بود سبب بیداری مردم شود. و الا اگر بحث صدای گریه باشد، طبیعتا گریه ای که صدای آن مانع استراحت شود، نباید در شب واقع شود. در حالی که مخالفان گریه پیشنهاد می دهند که شب به تنهایی زمان گریه باشد! حضرت فاطمه(ع) بعد از رحلت پیامبر به فاصله کوتاهی به پدرش ملحق شدند در این فاصله اندک گریه و حزن آن حضرت بر پدرش که نظیرش در دو عالم نیست و افضل پیامبران است چیزی طبیعی به نظر میرسد و از طرف دیگر مردم نیز خود را در آن مصیبت عظمای بشری صاحب عزا میدانستند پس چطور اعتراض میکردند؟ جز اینکه بگوییم گریه آن حضرت بیشتر بر مصائب وارده بر وصی آن حضرت بود و به نوعی سیاسی و افشاگرانه بود، و نهی دستگاه حاکم از گریه فاطمه(س) (مستقیم یا غیرمستقیم و توسط شیوخ مدینه) سیاستی برای تثبیت حکومت خودشان بود. علامه سید جعفر مرتضی عاملی در این باره میگوید: (ما تصور نمیکنیم که گریه زهرا(س) در فراق پدرش آسایش مردم را به هم زد و موجب اعتراض آنان شد بلکه آنچه آنان را ناراحت کرد و به واکنش واداشت چیزی است که وجود زهرا(س) در کنار قبر پدرش با حالتی از حزن و اندوه و دلتنگی و دل شکستگی برمیانگیخت (یعنی) مظلومیت زهرا که بلافاصله پس از درگذشت پدرش به سراغ او آمده بود و نمایانگر حالت تحریک مداوم مردم پاک نهاد و مخلص و با ایمان و در نتیجه نابودی خطی بود که از انجام هیچ عملی در راه رسیدن به خواستههایش فرو گذار نکرد. گریه زهرا در فراق شخص رسول خدا(ص) به اندازه گریه آن بانو در تجسم سرنوشت غمباری که به مجرد وفات پیامبر اسلام، برخاندان پیامبر وارد شد نبود ( در واقع گریه اصلی برای اوضاع پس از رحلت پیامبر بود) )[3] (باید اعتراف کنیم به این حقیقت که گریه و ناله فاطمه آسایش مردم مدینه را به هم نزد بلکه آرامش حاکمان سقیفه را به هم میزد چون که حاکمان جدید میبایست در مسجد پیامبر(ص) و در کنار منبر شریف آن حضرت جایی که فقط چند متر از خانه فاطمه فاصله داشت حضور داشته باشند و این حضور با گریه و اندوه فاطمه به مخاطره میافتد لابد باید آن حضرت را از گریه منع کنند.)[4] باید توجه داشت که لازم است انسان مؤمن در هر حال به تقدیر و قضای الهی راضی باشد و اگر گریه کردن با رضایت به قضای الهی منافات داشته باشد جایز نیست[5] ولی باید توجه نمود که در بسیاری از موارد گریه ناشی از عواطف انسانی و روابط صمیمانه و پیوندهای ایجاد شده بین دلها میباشد، نه عدم رضایت از مقدرات الهی. و قطعا گریه های حضرت فاطمه (س) بمعنای عدم رضایت به مقدرات الهی نبوده است. طبیعی است رحلت پدر بر فرزندان، به ویژه دختران سخت تأثیر می گذارد، از این رو معمولاً دختران بیشتر در مرگ پدر احساس ناراحتی میکنند،آنهم گریه درفراق پدری همچون رسول خدا(ص) که واسطه فیض وجودی همه موجودات است. از دیدگاه شیعه گریه کردن در غم از دست دادن شخص مؤمن مستحب است بویژه در مواردی که غم جانکاهی بربازماندگان وارد شده و گریه در تخفیف آن غم و اندوه موثر باشد.[6] [1]. بحارالانوار، جلد 43، ص 35. [2]. بحار الأنوار، ج43، ص: 177. [3]. ترجمه ماساة الزهرا(رنجهای زهرا) علامه سید جعفر مرتضی عاملی، مترجم: محمد سپهری، ص 302 و 301. [4]. ضیاءالدین، ج 2، ص 140، نقل از رنجهای زهرا، ص 303. [5]. عروْالوثقی، سیدمحمدکاظم یزدی، ج 1، ص 319، فصل فی مکروهات الدفن، مسأله 1. [6]. تحریرالوسیله امام خمینی ج1ص83.
حضرت امام جعفر صادق علیه السّلام میفرماید: فاطمه زهراء بقدری برای پیامبر اسلام صلی اللَّه علیه و آله گریه کرد که اهل مدینه متأذی شدند و به وی گفتند: تو ما را بعلت کثرت گریه ناراحت کردی، یا شب گریه کن یا روز! لذا فاطمه از مدینه خارج میشد و روی قبر شهداء گریه میکرد.[1]
دقت در ماهیت گریه حضرت زهرا (س) نشان می دهد که چرا عده ای به گریه ایشان اعتراض می کردند. در روایتی، قسمتی از گفتار حضرت زهرا (س) در هنگام عزاداری بر سر مزار پدر این گونه بیان شده است: (پدر جان! آن مجالسی که تو داشتی (با رفتن تو) دچار ظلمت بزرگی شدهاند. ... ابو الحسن تو را از دست داد، همان ابو الحسنی که: مؤتمن، پدر دو فرزند تو حسن و حسین، برادر تو دوست تو و محبوب تو میباشد. همان علی که تو او را از زمان کودکی پرورش دادی در زمان بزرگسالی او با وی برادر شدی، همان علی که محبوبترین دوستان و اصحاب تو بود، همان علی که در اسلام آوردن و هجرت نمودن و یاری کردن تو بر همه سبقت گرفت، ما تو را از دست دادیم، گریه قاتل ما خواهد بود، تأسف همراه و مونس ما گردید. سپس آن بانو فریادی زد و نالهای کرد که نزدیک بود روح از بدنش مفارقت نماید، آنگاه این اشعار را قرائت کرد:... دین اسلام که در میان مردم یکی از غربا به شمار میرود در مصیبت تو گریان شد. - کاش آن منبری را که بر فراز آن میرفتی میدیدی که چگونه بعد از نور وجودت، اکنون ظلمت آن را فرا گرفته و ... .
سپس به جانب منزل خود بازگشت و شب و روز شروع به گریه و ناله کرد، اشک وی خشک نمی شد و ناله و ضجّه اش آرام نمیگرفت. بزرگان اهل مدینه اجتماع کردند و به حضور امیر المؤمنین علی علیه السّلام آمدند و گفتند: ای ابو الحسن! فاطمه شب و روز گریه میکند، هیچ کدام از ما شب در رختخواب به خواب نمی رویم، در حالی که روزها به علّت مشغله و طلب معاش قرار و آرام نداریم، ما از تو تقاضا میکنیم که فاطمه یا شب گریه کند و یا روز.)[2]
طبیعتا این گفتار در خانه ای که کنار مسجد قرار داشت و به نوعی مقر حکومتی محسوب می شد و اجتماع زنان در کنار حضرت زهرا (س) که مطالب را به شوهرانشان منتقل می کردند، پایه های حکومت غاصبان را می لرزاند و آنها را دچار استیصال می کرد. و باید هر گونه که شده به نوعی مانع ادامه این روند می شدند که ممکن بود سبب بیداری مردم شود.
و الا اگر بحث صدای گریه باشد، طبیعتا گریه ای که صدای آن مانع استراحت شود، نباید در شب واقع شود. در حالی که مخالفان گریه پیشنهاد می دهند که شب به تنهایی زمان گریه باشد!
حضرت فاطمه(ع) بعد از رحلت پیامبر به فاصله کوتاهی به پدرش ملحق شدند در این فاصله اندک گریه و حزن آن حضرت بر پدرش که نظیرش در دو عالم نیست و افضل پیامبران است چیزی طبیعی به نظر میرسد و از طرف دیگر مردم نیز خود را در آن مصیبت عظمای بشری صاحب عزا میدانستند پس چطور اعتراض میکردند؟ جز اینکه بگوییم گریه آن حضرت بیشتر بر مصائب وارده بر وصی آن حضرت بود و به نوعی سیاسی و افشاگرانه بود، و نهی دستگاه حاکم از گریه فاطمه(س) (مستقیم یا غیرمستقیم و توسط شیوخ مدینه) سیاستی برای تثبیت حکومت خودشان بود.
علامه سید جعفر مرتضی عاملی در این باره میگوید: (ما تصور نمیکنیم که گریه زهرا(س) در فراق پدرش آسایش مردم را به هم زد و موجب اعتراض آنان شد بلکه آنچه آنان را ناراحت کرد و به واکنش واداشت چیزی است که وجود زهرا(س) در کنار قبر پدرش با حالتی از حزن و اندوه و دلتنگی و دل شکستگی برمیانگیخت (یعنی) مظلومیت زهرا که بلافاصله پس از درگذشت پدرش به سراغ او آمده بود و نمایانگر حالت تحریک مداوم مردم پاک نهاد و مخلص و با ایمان و در نتیجه نابودی خطی بود که از انجام هیچ عملی در راه رسیدن به خواستههایش فرو گذار نکرد. گریه زهرا در فراق شخص رسول خدا(ص) به اندازه گریه آن بانو در تجسم سرنوشت غمباری که به مجرد وفات پیامبر اسلام، برخاندان پیامبر وارد شد نبود ( در واقع گریه اصلی برای اوضاع پس از رحلت پیامبر بود) )[3]
(باید اعتراف کنیم به این حقیقت که گریه و ناله فاطمه آسایش مردم مدینه را به هم نزد بلکه آرامش حاکمان سقیفه را به هم میزد چون که حاکمان جدید میبایست در مسجد پیامبر(ص) و در کنار منبر شریف آن حضرت جایی که فقط چند متر از خانه فاطمه فاصله داشت حضور داشته باشند و این حضور با گریه و اندوه فاطمه به مخاطره میافتد لابد باید آن حضرت را از گریه منع کنند.)[4]
باید توجه داشت که لازم است انسان مؤمن در هر حال به تقدیر و قضای الهی راضی باشد و اگر گریه کردن با رضایت به قضای الهی منافات داشته باشد جایز نیست[5] ولی باید توجه نمود که در بسیاری از موارد گریه ناشی از عواطف انسانی و روابط صمیمانه و پیوندهای ایجاد شده بین دلها میباشد، نه عدم رضایت از مقدرات الهی. و قطعا گریه های حضرت فاطمه (س) بمعنای عدم رضایت به مقدرات الهی نبوده است. طبیعی است رحلت پدر بر فرزندان، به ویژه دختران سخت تأثیر می گذارد، از این رو معمولاً دختران بیشتر در مرگ پدر احساس ناراحتی میکنند،آنهم گریه درفراق پدری همچون رسول خدا(ص) که واسطه فیض وجودی همه موجودات است.
از دیدگاه شیعه گریه کردن در غم از دست دادن شخص مؤمن مستحب است بویژه در مواردی که غم جانکاهی بربازماندگان وارد شده و گریه در تخفیف آن غم و اندوه موثر باشد.[6]
[1]. بحارالانوار، جلد 43، ص 35.
[2]. بحار الأنوار، ج43، ص: 177.
[3]. ترجمه ماساة الزهرا(رنجهای زهرا) علامه سید جعفر مرتضی عاملی، مترجم: محمد سپهری، ص 302 و 301.
[4]. ضیاءالدین، ج 2، ص 140، نقل از رنجهای زهرا، ص 303.
[5]. عروْالوثقی، سیدمحمدکاظم یزدی، ج 1، ص 319، فصل فی مکروهات الدفن، مسأله 1.
[6]. تحریرالوسیله امام خمینی ج1ص83.
- [سایر] آیا پیامبر (ص) از حضرت خدیجه (س) فرزندی غیر حضرت زهرا (س) داشتند؟
- [سایر] دختر پیامبر (ص) فاطمه زهرا (س) چگونه به شهادت رسیدند؟
- [سایر] علت گریه های حضرت زهرا(س)، بعد از رحلت پیامبر را توضیح دهید؟
- [سایر] آیا نوه دختری پیامبر یعنی فرزندان حضرت زهرا(س) را فرزندان پیامبر(ص) می توان خواند؟
- [سایر] چرا از بین دختران پیامبر گرامی اسلام(ص)، فقط حضرت فاطمه(س)، معصوم بودند؟
- [سایر] لمس کردن نام نبی اکرم(ص)، امامان(ع) و حضرت زهرا(س) بدون وضو چگونه است؟
- [سایر] چرا پیامبر(ص) می فرمود: از فاطمه(س) بوی بهشت را استشمام می کنم؟
- [سایر] مهریه و جهیزیه فاطمه(س) به نرخ و مدل امروزی چه مقدار بود؟ چه چیزهایی قرار دادند؟ چه کسی هزینه جهیزیه را متقبل شد؟ آیا پیامبر(ص) در جهیزیه فاطمه کمک کردند یا خیر و همه را به گردن علی(ع) انداختند؟ آیا درست است که جهیزیه فاطمه(س) از مهریهاش تعیین شد؟ چه کسانی عهدهدار خرید و تأمین جهیزیه فاطمه(س) شدند؟ و آیا فاطمه را به بازار برای انتخاب هم بردند؟
- [سایر] چرا حضرت فاطمه(س) فاطمه نامیده شده است؟
- [سایر] چرا پیامبر بر دستان حضرت زهرا (س) بوسه می زد؟
- [آیت الله اردبیلی] اگر شوهر بخواهد خود صیغه طلاق را بخواند، چنانچه اسم زن مثلاً فاطمه باشد، میگوید: (زَوْجَتِی فاطِمَةُ خالَعْتُها عَلی ما بَذَلَتْ، هِیَ طالِقٌ) یعنی: (زنم فاطمه را در مقابل آنچه بخشید طلاق خلع دادم، او رهاست).
- [آیت الله بهجت] اگر شوهر بخواهد صیغه طلاق خُلع را بخواند، چنانچه اسم زن مثلاً فاطمه باشد میگوید: (زَوْجَتِی فاطِمَةُ خالَعْتُها عَلی ما بَذَلَتْ هِی طالِق)؛ یعنی: (زنم فاطمه را طلاق خُلع دادم، او رهاست).
- [آیت الله بروجردی] اگر شوهر بخواهد صیغهی طلاق را بخواند، چنانچه اسم زن مثلاً فاطمه باشد، میگوید:(زَوجَتی فاطِمَةَ خالَعْتُها علی ما بَذَلَتْ هی طالِقٌ). (یعنی زنم فاطمه را طلاق خلع دادم او رها است. )
- [امام خمینی] اگر شوهر بخواهد صیغه طلاق خلع را بخواند، چنانچه اسم زن مثلا فاطمه باشد می گوید: "زوجتی فاطمة خالعتها علی ما بذلت هی طالق" یعنی زنم فاطمه را طلاق خلع دادم او رها است.
- [امام خمینی] طلاق باید به صیغه عربی صحیح خوانده شود و دو مرد عادل آن را بشنوند و اگر خود شوهر بخواهد صیغه طلاق را بخواند و اسم زن او مثلا فاطمه باشد،باید بگوید: "زوجتی فاطمة طالق" زن من فاطمه رها است، و اگر دیگری را وکیل کند،آن وکیل باید بگوید: "زوجة موکلی فاطمة طالق".
- [آیت الله بهجت] اگر شوهر بخواهد صیغه مبارات را بخواند، چنانچه مثلاً اسم زن فاطمه باشد، باید بگوید: (بارَأتُ زَوْجَتِی فاطِمَةَ عَلی مَهرِها فَهِی طالِق)، یعنی: (مبارات کردم زنم فاطمه را در مقابل مهر او، پس او رهاست)، و اگر دیگری را وکیل کند، وکیل باید بگوید: (بارَأْتُ زَوْجَةَ مُوَکِّلی فاطِمَةَ عَلی مَهرِها فَهِی طالِق).
- [آیت الله نوری همدانی] طلاق باید به صیغة عربی صحیح خوانده شود و دو مرد عادل آن را بشنوند و اگر خود شوهر بخواهد صیغة طلاق را بخواند و اسم زن او مثلاً فاطمه باشد باید بگوید : زَوْجَتی فاطِمَهُ طالِقٌ یعنی زن من فاطمه رها است و اگر دیگری را وکیل کند که آن وکیل باید بگوید : زَوْجَهُ مُوَکِلی فاطِمَهُ طالِقٌ .
- [آیت الله سبحانی] طلاق باید به صیغه عربی صحیح خوانده شود و دو مرد عادل آن را بشنوند و اگر خود شوهر بخواهد صیغه طلاق را بخواند و اسم زن او مثلاً فاطمه باشد، باید بگوید: زَوْجَتِی فاطِمَهُ طالِق یعنی زن من فاطمه رها است و اگر دیگری را وکیل کند آن وکیل باید بگوید: زَوْجَةُ مَوَکِّلِی فاطِمَةُ طالِق.
- [آیت الله فاضل لنکرانی] طلاق باید به صیغه عربی صحیح و به کلمه (طالق) خوانده شود و دو مرد عادل آن را بشنوند و اگر خود شوهر بخواهد صیغه طلاق را بخواند و اسم زن او مثلا فاطمه باشد باید بگوید: (زَوْجَتی فاطِمَة طالقٌ); یعنی: زن من فاطمه رها است و اگر دیگری را وکیل کند آن وکیل باید بگوید: (زَوْجَةُ مُوکِّلِی فاطِمَةُ طالِقٌ).
- [آیت الله بروجردی] طلاق باید به صیغهی عربی صحیح خوانده شود و دو مرد عادل آن را بشنوند و اگر خود شوهر بخواهد صیغهی طلاق را بخواند و اسم زن او مثلاً فاطمه باشد، باید بگوید:(زَوْجَتی فاطِمَةَ طالِقٌ)؛ یعنی:زن من فاطمه رهاست و اگر دیگری را وکیل کند، آن وکیل باید بگوید:(زَوْجَةَ مُوَکِّلِی فاطِمَةَ طالِقٌ).