«طوالع» جمع «طالع» از ریشه «طلع» و «لوایح» جمع «لایح» از ریشه «لوح» است. این دو ریشه در لغت تقریباً مترادف هستند. طالع و لایح اسم فاعل و به معنای ظاهر و آشکار شونده می‌باشند. مانند این‌که هنگامی که خورشید طلوع کرده می‌گوییم خورشید طالع است.[1] ظاهراً شیخ اشراق با توجه به همین معنای لغوی از آن در ترتیب سیر و سلوک استفاده کرده و اصطلاحی درست کرده و در کتاب‌های خود این دو کلمه را به کار گرفته است. مثلاً فصل دوم رساله صفیر سیمرغ که با این عنوان -در آنچه اهل بدایا را ظاهر شود- است، چنین می‌گوید: «اوّل برقی که از حضرت ربوبیّت رسد بر ارواح طلّاب، طوالع و لوایح باشد و آن انواری است که از عالم قدس بر روان سالک اشراق کند و لذیذ باشد، و هجوم آنچنان ماند که برق خاطف ناگاه در آید و زود برود».[2] برخی دیگر از حکیمان اشراقی نیز در مبحث وحی و اقسام آن پس از تقسیم وحی به عام و خاص و تقسیم وحی خاص به قلبی، سمعی و بصری. در توضیح وحی قلبی می‌گویند: آن نور درخشانی است که بر باطن نفس می‌تابد و برقی است که جان و روح را به دوش می‌گیرد و به منزل اعلی بالا می‌برد. اهل عرفان این برق را در آغاز درخشش و اشراق «طوالع و لوایح» می‌نامند. و وقتی ادامه پیدا کرد و ثبات و قرار یافت به آن «سکینه» می‌گویند.[3] [1] . ر. ک: ابن منظور، محمد بن مکرم، لسان العرب، ج2، ص 586، دار صادر، بیروت، چاپ سوم، 1414ق؛ ابن فارس، أحمد، معجم مقاییس اللغة، ج3، ص 419، مکتب الاعلام الاسلامی، قم، چاپ اول، 1404ق. [2] . شیخ اشراق، مجموعه مصنفات شیخ اشراق، ج 3، ص 319، موسسه مطالعات و تحقیقات فرهنگی، تهران، چاپ دوم، 1375ش. [3] . ر. ک: عبد القادر بن حمزة بن یاقوت الاهری، الاقطاب القطبیة او البلغة فی الحکم، ص 183 تا 186، انجمن فلسفه ایران، تهران، 1358ش.
با سلام؛ لطفاً آنچه شیخ شهاب الدین سهروردی در مورد ظهور طوالع و لوایح برای سالک گفتهاند را به طور کامل بیان نمائید.
«طوالع» جمع «طالع» از ریشه «طلع» و «لوایح» جمع «لایح» از ریشه «لوح» است. این دو ریشه در لغت تقریباً مترادف هستند. طالع و لایح اسم فاعل و به معنای ظاهر و آشکار شونده میباشند. مانند اینکه هنگامی که خورشید طلوع کرده میگوییم خورشید طالع است.[1] ظاهراً شیخ اشراق با توجه به همین معنای لغوی از آن در ترتیب سیر و سلوک استفاده کرده و اصطلاحی درست کرده و در کتابهای خود این دو کلمه را به کار گرفته است. مثلاً فصل دوم رساله صفیر سیمرغ که با این عنوان -در آنچه اهل بدایا را ظاهر شود- است، چنین میگوید: «اوّل برقی که از حضرت ربوبیّت رسد بر ارواح طلّاب، طوالع و لوایح باشد و آن انواری است که از عالم قدس بر روان سالک اشراق کند و لذیذ باشد، و هجوم آنچنان ماند که برق خاطف ناگاه در آید و زود برود».[2]
برخی دیگر از حکیمان اشراقی نیز در مبحث وحی و اقسام آن پس از تقسیم وحی به عام و خاص و تقسیم وحی خاص به قلبی، سمعی و بصری. در توضیح وحی قلبی میگویند: آن نور درخشانی است که بر باطن نفس میتابد و برقی است که جان و روح را به دوش میگیرد و به منزل اعلی بالا میبرد. اهل عرفان این برق را در آغاز درخشش و اشراق «طوالع و لوایح» مینامند. و وقتی ادامه پیدا کرد و ثبات و قرار یافت به آن «سکینه» میگویند.[3] [1] . ر. ک: ابن منظور، محمد بن مکرم، لسان العرب، ج2، ص 586، دار صادر، بیروت، چاپ سوم، 1414ق؛ ابن فارس، أحمد، معجم مقاییس اللغة، ج3، ص 419، مکتب الاعلام الاسلامی، قم، چاپ اول، 1404ق. [2] . شیخ اشراق، مجموعه مصنفات شیخ اشراق، ج 3، ص 319، موسسه مطالعات و تحقیقات فرهنگی، تهران، چاپ دوم، 1375ش. [3] . ر. ک: عبد القادر بن حمزة بن یاقوت الاهری، الاقطاب القطبیة او البلغة فی الحکم، ص 183 تا 186، انجمن فلسفه ایران، تهران، 1358ش.
- [سایر] منظور از برزخ الخافی و جوهر الغاسق در سخن جناب شیخ سهروردی چه میباشد؟
- [سایر] شیخ نجم الدین کبری که بود؟
- [سایر] چند کتاب مفید درباره امام زمان (عج) در دوران غیبت و بعد از غیبت یعنی زمان ظهور که معتبر و مستند باشند معرفی نمایید.
- [سایر] آیا شیخ مفید (رحمت الله علیه) از نواب عام امام مهدی (سلام الله علیه) و ولی فقیه بودند؟
- [سایر] سلام علیکم ظهور امام از کجا می باشد ؟
- [سایر] سلام خسته نباشید این که میگویند امام زمان(عج)از جمکران ظهور می کند درست است؟
- [سایر] سلام می خواستم حوادث هنگام ظهور وپس از ظهور تا قبل از تشکیل حکومت جهانی حضرت (ع) را شرح بدید. با تشکر
- [سایر] با سلام مشخصات وو یژگی های ظهور آقا امام زمان را به طور مفصل بنویسید با تشکر وسپاس فراوان
- [سایر] با سلام و خسته نباشید. میخواستم بپرسم که ما چطوری هنگام ظهور از فرج امام مطلع میشیم؟امام زمان بعد از ظهور مثه بقیه امام ها حکومت میکنند تا لحظه شهادت؟ این قیامت کی برپا میشه منظورم نفخ صور؟
- [سایر] سلام، آیا ظهور به معنای ظاهر شدن است، یا به معنای پشتها، ریشه هر کدام چیست؟
- [آیت الله وحید خراسانی] فروختن میوه یک سال قبل از ظهور ان بدون ضمیمه جایز نیست و فروختن میوه دو سال یا بیشتر از ان و همچنین فروختن میوه یک سال با ضمیمه جایز است و بعد از ظهور ان پیش از ان که دانه ببندد و گلش بریزد احتیاط مستحب ان است که چیزی از حاصل زمین مانند سبزیها یا مال دیگری با ان بفروشند و یا میوه بیشتر از یک سال را به او بفروشند
- [آیت الله سبحانی] اگر شوهر بخواهد صیغه مبارات را بخواند چنانچه مثلاً اسم زن فاطمه باشد، باید بگوید: بارَأْتُ زَوْجَتِی فاطِمَةَ عَلی مَهْرِها فَهِیَ طالِق. یعنی از زنم فاطمه در مقابل مهر او جدا شدم پس او رهاست، و اگر دیگری را وکیل کند وکیل باید بگوید: بارَأْتُ زَوْجَةُ مُوَکِّلِی فاطِمَةَ عَلی مَهْرِها فَهِیَ طالِق. و در هر دو صورت اگر به جای کلمه (علی مهرها) (لمهرها) بگوید، اشکال ندارد.
- [آیت الله صافی گلپایگانی] . اگر شوهر بخواهد صیغه مبارات را بخواند، چنانچه مثلاً اسم زن فاطمه باشد، باید بگوید: بارَأْتُ زَوْجَتِی فَاطِمَةَ عَلی مَا بَذَلَتْ مَهْرِها فَهِیَ طالِقَ ) مبارات کردم زنم فاطمه را در مقابل آنچه بذل کرده او، پس او رهاست. و اگر دیگری را وکیل کند، وکیل باید بگوید: بارَأْتُ زَوْجَةَ مُوَکِّلِی فَاطِمَةَ عَلی مَا بَذَلَتْ فَهِیَ طالِق و در هر دو صورت اگر به جای کلمه (عَلی مَا بَذَلَتْ بمَا بَذَلَتْ) بگوید، اشکال ندارد.
- [آیت الله میرزا جواد تبریزی] اگر شوهر بخواهد صیغه مبارات را بخواند؛ چنانچه مثلا اسم زن فاطمه باشد؛ باید بگوید بارات زوجتی فاطمه علی ما بذلت فهی طالق یعنی من و زنم فاطمه در مقابل بذل کرده او از هم جدا شدیم پس او رها است. و اگر دیگری را وکیل کند؛ وکیل باید بگوید: عن قبل موکلی بارات زوجته فاطمه علی ما بذلت فهی طالق و در هر دو صورت اگر به جای کلمه (علی ما بذلت) ، (بما بذلت) بگوید اشکال ندارد.
- [آیت الله بروجردی] اگر شوهر بخواهد صیغهی مبارات را بخواند، چنانچه مثلاً اسم زن فاطمه باشد، باید بگوید:(بارَأْتُ زَوْجَتِی فاطِمَةَ عَلی مَهْرِها فَهِی طالِقٌ)؛ یعنی مبارات کردم زنم فاطمه را در مقابل مهر او پس او رهاست و اگر دیگری را وکیل کند، وکیل باید بگوید:(بارَأْتُ زَوْجَةَ مُوَکِّلی فاطِمَةَ عَلی مَهْرِها فَهِی طالِقٌ) و در هر دو صورت اگر به جای کلمة (عَلی مَهْرِها) (بمَهْرها) بگوید اشکال ندارد.
- [آیت الله خوئی] اگر شوهر بخواهد صیغ مبارات را بخواند، چنانچه مثلًا اسم زن فاطمه باشد، باید بگوید: (بارأُتُ زَوْجَتِی فاطِمَةَ عَلی ما بَذَلْتْ فَهِیَ طالِق) یعنی من و زنم فاطمه در مقابل بذل کردة او از هم جدا شدیم پس او رها است، و اگر دیگری را وکیل کند، وکیل باید بگوید: (عَنْ قِبَلِ مُوَکِّلِی بارَأُتُ زَوْجَتَهُ فاطِمَة عَلی ما بَذَلَتْ فَهِیَ طالِق) ودر هر دو صورت اگر بهجای کلم (علی ما بذلت) (بما بذلت) بگوید اشکال ندارد.
- [آیت الله سیستانی] اگر شوهر بخواهد صیغه مبارات را بخواند ، چنانچه مثلاً اسم زن فاطمه باشد بگوید : (بارَأْتُ زَوْجَتِی فاطِمَةَ عَلی ما بَذَلَتْ) و بنابر احتیاط لازم نیز بگوید : (فَهِیَ طالِقٌ) یعنی من و زنم فاطمه در مقابل بذل کرده او ، از هم جدا شدیم پس او رها است . و اگر دیگری را وکیل کند ، وکیل باید بگوید : (عَنْ قِبَلِ مُوَکّلِی بارَأْتُ زَوْجَتَهُ فاطِمَةَ عَلی ما بَذَلَتْ فَهِیَ طالِقٌ) ، و در هر دو صورت اگر بجای کلمه (عَلی ما بَذَلَتْ) (بِما بَذَلَتْ) بگوید ، اشکال ندارد .
- [آیت الله نوری همدانی] اگر شوهر بخواهد صیغة مبارات را بخواند ، چنانچه مثلاً اسم زن فاطم باشد ، باید بگوید : بارَأْتُ زَوْجَتی فاطِمَهَ عَلی مَهْرِها فَهِیَ طالِقٌ . یعنی مبارات کردم زنم فاطمه را در مقابل همر او پس او رها است ، و اگر دیگری را وکیل کند ، وکیل باید بگوید : بارأْتُ زَوْجَهَ مُوَکِلی فاطِمَهَ عَلی مَهْرِها فَهِیَ طالِقٌ . و در هر دو صورت به جای دو کلمه ( عَلی مَهْرِها ) ( بِمَهْرِها ) بگوید ، اشکال ندارد .
- [آیت الله بروجردی] اگر شوهر بخواهد صیغهی طلاق را بخواند، چنانچه اسم زن مثلاً فاطمه باشد، میگوید:(زَوجَتی فاطِمَةَ خالَعْتُها علی ما بَذَلَتْ هی طالِقٌ). (یعنی زنم فاطمه را طلاق خلع دادم او رها است. )
- [امام خمینی] اگر شوهر بخواهد صیغه طلاق خلع را بخواند، چنانچه اسم زن مثلا فاطمه باشد می گوید: "زوجتی فاطمة خالعتها علی ما بذلت هی طالق" یعنی زنم فاطمه را طلاق خلع دادم او رها است.