در روایات، تعبیر «خامس آل عبا» برای چند نفر از «اصحاب کساء» مورد استفاده قرار گرفته است: 1. امام هادی(ع) فرمود: «خدایا! درود فرست بر ولیّ خود ... علی بن ابی‌طالب که پس از پیامبرت، به عدل و عدالت قیام کرده است ... کسی که پیامبر(ص) در روز عقد برادری، تنها او را به برادری خود انتخاب کرد و برای پیامبر به منزله هارون(ع) بوده برای موسی(ع) ... کسی که خامس آل عبا بود و شوهرِ بانویی بود که سرور زنان است».[1] برخی نقل‌های دیگر نیز از صفت «خامس آل عبا» برای امام علی(ع) استفاده کرده‌اند.[2] 2. محمّد بن علی بن حنفیّه بر سر قبر برادرش امام حسن مجتبی(ع) حاضر شد و می‌گفت: «سلام بر تو ای فرزند امیر مؤمنان و فرزند اوّلین نفر از مسلمین! چگونه این‌طور نباشد و حال آن‌که تو فرزند هدایت و هم‌قسم با تقوا و پنجمین نفر از اصحاب کساء می‌باشی، دست رحمت خدا تو را پرورش داده، و در دامان اسلام رشد نموده‌ای و از پستان ایمان شیر خورده‌ای...».[3] 3. عطیّه کوفی نقل می‌کند با جابر بن عبدالله انصاری برای زیارت قبر امام حسین(ع) بیرون شدیم، وقتی به کربلا رسیدیم جابر کنار فرات رفت و غسل کرد سپس لنگی به کمر خود بست ... زمانی که نزدیک قبر رسید به من گفت دستم را به قبر برسان، تا دستش به قبر رسید بیهوش به روی آن افتاد ... [و گفت:] «من گواهم که تو فرزند پیامبران و پسر آقای مؤمنان و پسر هم‌پیمان تقوا و پرهیزگاری، از نژاد هدایت، پنجمین نفر از اصحاب کساء، پسر سیّد نقباء و پسر فاطمه بهترین زنان هستی...».[4] چنین تعبیری برای امام حسین(ع) در موارد دیگری نیز به کار گرفته شده است.[5] 4. نقل ویژه‌ای از ماجرای «اهل کساء» وجود دارد که امروزه به «حدیث کساء» مشهور است. اگرچه اصل ماجرا مورد تأیید فریقین است، اما این نقل خاص از لحاظ دانش حدیث‌شناسی قابل تأیید نیست. به هر حال در این نقل، حضرت فاطمه(س) آخرین نفری است که بر پیامبر(ص) وارد می‌شود و شاید برخی به دلیل همین نقل، حضرتشان را «خامس آل عبا» نامیده‌اند. بعد از ملاحظه روایات و نقل‌های فوق، باید گفت که اگر این تعبیر را تنها منطبق بر یک فرد بدانیم، طبیعتاً تنها باید یکی از این روایات را بپذیریم ولی به نظر می‌رسد که استفاده از این تعبیر برای افراد مختلف، نادرست نباشد؛ زیرا «خامس آل عبا»، لزوماً به معنای پنجمین و یا کوچک‌ترین نیست، بلکه می‌تواند به معنای «یکی از آن پنج نفر» نیز باشد. در این نوع تعابیر، ‌اهمیت بر اهل کساء بودن است؛ یعنی مقصود از این تعبیر آن است که شخص موصوف به این صفت، یکی از افراد شرافت‌مندی می‌باشد که در ماجرای اهل کساء حضور داشته است. به عبارتی فضیلت واقعی، از اهل کساء بودن است و از این نگاه، تفاوتی میان نفر اول بودن و یا پنجمین نفر وجود ندارد. [1] . ابن مشهدی، محمد بن جعفر، المزار الکبیر، محقق، مصحح، قیومی اصفهانی، جواد، ص 558، قم، دفتر انتشارات اسلامی، چاپ اول، 1419ق. [2] . ابن شاذان قمی، أبو الفضل سدیدالدین، ص 77، الفضائل، قم، منشورات الرضی، چاپ دوم، 1363ش. [3] . ابن قولویه، جعفر بن محمد، کامل الزیارات، محقق، مصحح، امینی، عبد الحسین، ص 53، نجف اشرف، دار المرتضویة، چاپ اول، 1356ش؛ شیخ طوسی، تهذیب الأحکام، محقق، مصحح، موسوی خرسان، حسن، ج 6، ص 41، تهران، دار الکتب الإسلامیة، چاپ چهارم، 1407ق. [4] . طبری آملی، عماد الدین محمد، بشارة المصطفی لشیعة المرتضی، ج 2، ص 74، نجف، المکتبة الحیدریة، چاپ دوم، 1383ق؛‌ کفعمی، ابراهیم بن علی، البلد الأمین و الدرع الحصین، ص 288،‌ بیروت، مؤسسة الأعلمی للمطبوعات، چاپ اول، 1418ق. [5] . شیخ مفید، محمّد بن محمد بن نعمان، کتاب المزار، محقق، مصحح، ابطحی،‌ سید محمد باقر، ص 181، قم، کنگره جهانی هزاره شیخ مفید، چاپ اول، 1413ق؛ سید ابن طاووس، رضی الدین علی، الاقبال بالاعمال الحسنة، محقق، مصحح، قیومی اصفهانی، جواد، ج 3، ص 70، قم، ‌انتشارات دفتر تبلیغات اسلامی، چاپ اول، 1415ق.
در برخی از زیارات؛ امیرالمؤمنین علی(ع)، خامس آل عباء معرفی شده، در حالیکه در مواردی حضرت زهرا(س) متصف به این صفت است و در مواردی سید الشهداء(ع) را متصف به این صفت نمودهاند. علت این نامگذاری برای امیرالمؤمنین علی(ع) چیست؟
در روایات، تعبیر «خامس آل عبا» برای چند نفر از «اصحاب کساء» مورد استفاده قرار گرفته است:
1. امام هادی(ع) فرمود: «خدایا! درود فرست بر ولیّ خود ... علی بن ابیطالب که پس از پیامبرت، به عدل و عدالت قیام کرده است ... کسی که پیامبر(ص) در روز عقد برادری، تنها او را به برادری خود انتخاب کرد و برای پیامبر به منزله هارون(ع) بوده برای موسی(ع) ... کسی که خامس آل عبا بود و شوهرِ بانویی بود که سرور زنان است».[1] برخی نقلهای دیگر نیز از صفت «خامس آل عبا» برای امام علی(ع) استفاده کردهاند.[2]
2. محمّد بن علی بن حنفیّه بر سر قبر برادرش امام حسن مجتبی(ع) حاضر شد و میگفت: «سلام بر تو ای فرزند امیر مؤمنان و فرزند اوّلین نفر از مسلمین! چگونه اینطور نباشد و حال آنکه تو فرزند هدایت و همقسم با تقوا و پنجمین نفر از اصحاب کساء میباشی، دست رحمت خدا تو را پرورش داده، و در دامان اسلام رشد نمودهای و از پستان ایمان شیر خوردهای...».[3]
3. عطیّه کوفی نقل میکند با جابر بن عبدالله انصاری برای زیارت قبر امام حسین(ع) بیرون شدیم، وقتی به کربلا رسیدیم جابر کنار فرات رفت و غسل کرد سپس لنگی به کمر خود بست ... زمانی که نزدیک قبر رسید به من گفت دستم را به قبر برسان، تا دستش به قبر رسید بیهوش به روی آن افتاد ... [و گفت:] «من گواهم که تو فرزند پیامبران و پسر آقای مؤمنان و پسر همپیمان تقوا و پرهیزگاری، از نژاد هدایت، پنجمین نفر از اصحاب کساء، پسر سیّد نقباء و پسر فاطمه بهترین زنان هستی...».[4] چنین تعبیری برای امام حسین(ع) در موارد دیگری نیز به کار گرفته شده است.[5]
4. نقل ویژهای از ماجرای «اهل کساء» وجود دارد که امروزه به «حدیث کساء» مشهور است. اگرچه اصل ماجرا مورد تأیید فریقین است، اما این نقل خاص از لحاظ دانش حدیثشناسی قابل تأیید نیست. به هر حال در این نقل، حضرت فاطمه(س) آخرین نفری است که بر پیامبر(ص) وارد میشود و شاید برخی به دلیل همین نقل، حضرتشان را «خامس آل عبا» نامیدهاند.
بعد از ملاحظه روایات و نقلهای فوق، باید گفت که اگر این تعبیر را تنها منطبق بر یک فرد بدانیم، طبیعتاً تنها باید یکی از این روایات را بپذیریم ولی به نظر میرسد که استفاده از این تعبیر برای افراد مختلف، نادرست نباشد؛ زیرا «خامس آل عبا»، لزوماً به معنای پنجمین و یا کوچکترین نیست، بلکه میتواند به معنای «یکی از آن پنج نفر» نیز باشد. در این نوع تعابیر، اهمیت بر اهل کساء بودن است؛ یعنی مقصود از این تعبیر آن است که شخص موصوف به این صفت، یکی از افراد شرافتمندی میباشد که در ماجرای اهل کساء حضور داشته است. به عبارتی فضیلت واقعی، از اهل کساء بودن است و از این نگاه، تفاوتی میان نفر اول بودن و یا پنجمین نفر وجود ندارد. [1] . ابن مشهدی، محمد بن جعفر، المزار الکبیر، محقق، مصحح، قیومی اصفهانی، جواد، ص 558، قم، دفتر انتشارات اسلامی، چاپ اول، 1419ق. [2] . ابن شاذان قمی، أبو الفضل سدیدالدین، ص 77، الفضائل، قم، منشورات الرضی، چاپ دوم، 1363ش. [3] . ابن قولویه، جعفر بن محمد، کامل الزیارات، محقق، مصحح، امینی، عبد الحسین، ص 53، نجف اشرف، دار المرتضویة، چاپ اول، 1356ش؛ شیخ طوسی، تهذیب الأحکام، محقق، مصحح، موسوی خرسان، حسن، ج 6، ص 41، تهران، دار الکتب الإسلامیة، چاپ چهارم، 1407ق. [4] . طبری آملی، عماد الدین محمد، بشارة المصطفی لشیعة المرتضی، ج 2، ص 74، نجف، المکتبة الحیدریة، چاپ دوم، 1383ق؛ کفعمی، ابراهیم بن علی، البلد الأمین و الدرع الحصین، ص 288، بیروت، مؤسسة الأعلمی للمطبوعات، چاپ اول، 1418ق. [5] . شیخ مفید، محمّد بن محمد بن نعمان، کتاب المزار، محقق، مصحح، ابطحی، سید محمد باقر، ص 181، قم، کنگره جهانی هزاره شیخ مفید، چاپ اول، 1413ق؛ سید ابن طاووس، رضی الدین علی، الاقبال بالاعمال الحسنة، محقق، مصحح، قیومی اصفهانی، جواد، ج 3، ص 70، قم، انتشارات دفتر تبلیغات اسلامی، چاپ اول، 1415ق.
- [سایر] حضرت فاطمه (س) چگونه به همسری امام علی (ع) رسیدند؟
- [سایر] ازدواج علی(ع) و فاطمه(س)چگونه بوده است؟
- [سایر] چرا حضرت علی (ع) قبل از حضرت فاطمه در را باز نکرد تا حضرت فاطمه (س) شهید نشود؟
- [سایر] سورهای که بر ازدواج حضرت امام علی(ع) و حضرت فاطمه(س) دلالت دارد، کدام است؟
- [سایر] آیا حضرت علی(ع) در یمن، در زمان حضرت فاطمه(س) کنیز اختیار کرده بودند؟
- [سایر] آیا حضرت زهرا ( س ) از فقر نسبت به علی (ع) گلایهمند بود؟
- [سایر] مراسم خواستگاری، عقد و عروسی امام علی (ع) و حضرت زهرا(س) چگونه برگزار شد؟
- [سایر] زندگی حضرت زهرا (س) وامام علی (ع) و روش الگو گیری از آنها را تبیین کنید ؟
- [سایر] رفتار حضرت فاطمه(س) با شوهرشان، حضرت علی (ع) چگونه بود؟
- [سایر] زندگی حضرت زهرا (س) وامام علی (ع) و روش الگو گیری از آنها را تبیین کنید ؟
- [آیت الله بروجردی] اگر شوهر بخواهد صیغهی طلاق را بخواند، چنانچه اسم زن مثلاً فاطمه باشد، میگوید:(زَوجَتی فاطِمَةَ خالَعْتُها علی ما بَذَلَتْ هی طالِقٌ). (یعنی زنم فاطمه را طلاق خلع دادم او رها است. )
- [امام خمینی] اگر شوهر بخواهد صیغه طلاق خلع را بخواند، چنانچه اسم زن مثلا فاطمه باشد می گوید: "زوجتی فاطمة خالعتها علی ما بذلت هی طالق" یعنی زنم فاطمه را طلاق خلع دادم او رها است.
- [آیت الله سبحانی] اگر شوهر بخواهد صیغه طلاق خلع را بخواند، چنانچه اسم زن مثلاً فاطمه باشد می گوید: زَوْجَتِی فاطِمَةُ خلعتها عَلی ما بَذَلَتْ هِیَ طالِق (یعنی زنم فاطمه را طلاق خلع دادم او رها است).
- [آیت الله اردبیلی] اگر شوهر بخواهد خود صیغه طلاق را بخواند، چنانچه اسم زن مثلاً فاطمه باشد، میگوید: (زَوْجَتِی فاطِمَةُ خالَعْتُها عَلی ما بَذَلَتْ، هِیَ طالِقٌ) یعنی: (زنم فاطمه را در مقابل آنچه بخشید طلاق خلع دادم، او رهاست).
- [آیت الله بهجت] اگر شوهر بخواهد صیغه طلاق خُلع را بخواند، چنانچه اسم زن مثلاً فاطمه باشد میگوید: (زَوْجَتِی فاطِمَةُ خالَعْتُها عَلی ما بَذَلَتْ هِی طالِق)؛ یعنی: (زنم فاطمه را طلاق خُلع دادم، او رهاست).
- [آیت الله سبحانی] اگر شوهر بخواهد صیغه مبارات را بخواند چنانچه مثلاً اسم زن فاطمه باشد، باید بگوید: بارَأْتُ زَوْجَتِی فاطِمَةَ عَلی مَهْرِها فَهِیَ طالِق. یعنی از زنم فاطمه در مقابل مهر او جدا شدم پس او رهاست، و اگر دیگری را وکیل کند وکیل باید بگوید: بارَأْتُ زَوْجَةُ مُوَکِّلِی فاطِمَةَ عَلی مَهْرِها فَهِیَ طالِق. و در هر دو صورت اگر به جای کلمه (علی مهرها) (لمهرها) بگوید، اشکال ندارد.
- [آیت الله صافی گلپایگانی] . اگر شوهر بخواهد صیغه مبارات را بخواند، چنانچه مثلاً اسم زن فاطمه باشد، باید بگوید: بارَأْتُ زَوْجَتِی فَاطِمَةَ عَلی مَا بَذَلَتْ مَهْرِها فَهِیَ طالِقَ ) مبارات کردم زنم فاطمه را در مقابل آنچه بذل کرده او، پس او رهاست. و اگر دیگری را وکیل کند، وکیل باید بگوید: بارَأْتُ زَوْجَةَ مُوَکِّلِی فَاطِمَةَ عَلی مَا بَذَلَتْ فَهِیَ طالِق و در هر دو صورت اگر به جای کلمه (عَلی مَا بَذَلَتْ بمَا بَذَلَتْ) بگوید، اشکال ندارد.
- [آیت الله میرزا جواد تبریزی] اگر شوهر بخواهد صیغه مبارات را بخواند؛ چنانچه مثلا اسم زن فاطمه باشد؛ باید بگوید بارات زوجتی فاطمه علی ما بذلت فهی طالق یعنی من و زنم فاطمه در مقابل بذل کرده او از هم جدا شدیم پس او رها است. و اگر دیگری را وکیل کند؛ وکیل باید بگوید: عن قبل موکلی بارات زوجته فاطمه علی ما بذلت فهی طالق و در هر دو صورت اگر به جای کلمه (علی ما بذلت) ، (بما بذلت) بگوید اشکال ندارد.
- [آیت الله بروجردی] اگر شوهر بخواهد صیغهی مبارات را بخواند، چنانچه مثلاً اسم زن فاطمه باشد، باید بگوید:(بارَأْتُ زَوْجَتِی فاطِمَةَ عَلی مَهْرِها فَهِی طالِقٌ)؛ یعنی مبارات کردم زنم فاطمه را در مقابل مهر او پس او رهاست و اگر دیگری را وکیل کند، وکیل باید بگوید:(بارَأْتُ زَوْجَةَ مُوَکِّلی فاطِمَةَ عَلی مَهْرِها فَهِی طالِقٌ) و در هر دو صورت اگر به جای کلمة (عَلی مَهْرِها) (بمَهْرها) بگوید اشکال ندارد.
- [آیت الله خوئی] اگر شوهر بخواهد صیغ مبارات را بخواند، چنانچه مثلًا اسم زن فاطمه باشد، باید بگوید: (بارأُتُ زَوْجَتِی فاطِمَةَ عَلی ما بَذَلْتْ فَهِیَ طالِق) یعنی من و زنم فاطمه در مقابل بذل کردة او از هم جدا شدیم پس او رها است، و اگر دیگری را وکیل کند، وکیل باید بگوید: (عَنْ قِبَلِ مُوَکِّلِی بارَأُتُ زَوْجَتَهُ فاطِمَة عَلی ما بَذَلَتْ فَهِیَ طالِق) ودر هر دو صورت اگر بهجای کلم (علی ما بذلت) (بما بذلت) بگوید اشکال ندارد.