منابع روایی شیعه - با اختلافاتی در تعابیر - توصیه‌ای را از پیامبر اسلام(ص) پیرامون برخورد با بدعت‌گذاران نقل کرده‌اند: «إِذَا رَأَیْتُمْ أَهْلَ الرَّیْبِ وَ الْبِدَعِ مِنْ بَعْدِی فَأَظْهِرُوا الْبَرَاءَةَ مِنْهُمْ وَ أَکْثِرُوا مِنْ سَبِّهِمْ وَ الْقَوْلَ فِیهِمْ وَ الْوَقِیعَةَ وَ بَاهِتُوهُمْ‏ کَیْلَا یَطْمَعُوا فِی الْفَسَادِ فِی الْإِسْلَامِ وَ یَحْذَرَهُمُ النَّاسُ وَ لَا یَتَعَلَّمُوا مِنْ بِدَعِهِمْ یَکْتُبِ اللَّهُ لَکُمْ بِذَلِکَ الْحَسَنَاتِ وَ یَرْفَعْ لَکُمْ بِهِ الدَّرَجَاتِ فِی الْآخِرَةِ»؛[1] هر گاه پس از من شبهه‌اندازان و بدعت‌گذاران را دیدید بیزاری خود را از آنها آشکار کنید، و با سخنانی درشت، نقاط ضعفشان را برجسته کرده و آنها را با برهان و دلیل ساکت کنید که [نتوانند در دل مردم القاء شبهه کنند و] نتوانند به فساد در اسلام طمع کنند، و در نتیجه مردم از آنها دوری کنند و بدعت‌های آنها را یاد نگیرند، و خداوند در برابر این کار برای شما حسنات بنویسد و درجات شما را در آخرت بالا برد. در ارتباط با این حدیث باید گفت که بسیاری از فقها به قسمت‌های مختلف این روایت استناد کرده‌اند[2] که نشان از پذیرش کلیات این روایت (با برخی اختلاف‌ها در جزئیات) دارد. در این‌جا لازم است به اختصار به بخش‌های این روایت بپردازیم: الف. «إِذَا رَأَیْتُمْ أَهْلَ الرَّیْبِ وَ الْبِدَعِ مِنْ بَعْدِی»؛ مقصود از اهل ریب و شک کسانی هستند که در دین خود شک دارند و مردم را به واسطه القاء شبهه در شک می‌اندازند و همچنین برخی از افراد که بنیاد دینشان بر گمان و توهّم بنا شده است. و نیز می‌توان گفت؛ مقصود از آنها فاسقانی باشند که فسق خود را در ملأ عام انجام می‌دهند و آن هم مایه شک مردم در دین شود و نشانه سستی یقین گردد[3] و حتی در معنایی عام می‌تواند مدعیان اجتهاد، زهد و ورع، که چنین مقامی را ندارند و موجب شک و تردید در میان مردم می‌گردند، نیز شامل شود.[4] در مورد معنای بدعت ر.ک: 1324؛ معنا و ملاک بدعت ب. «فَأَظْهِرُوا الْبَرَاءَةَ مِنْهُمْ وَ أَکْثِرُوا مِنْ سَبِّهِمْ وَ الْقَوْلَ فِیهِمْ»؛ مرحله اول برخورد با این افراد، این است که علیه آنان تبلیغات صورت گیرد؛ به مردم گفته شود که فکر ما با آنها متفاوت است و نقاط ضعف آنان به مردم اعلام شود تا از این طریق، جلوی ترویج افکار آنها گرفته شده و جهالت و بی‌دینی آنها به مردم سرایت نکند. ج. «الْوَقِیعَةَ وَ بَاهِتُوهُمْ»‏؛ «وقیعه» را لغت‌شناسان به معنای غیبت کردن (و بد گفتن پشت سر افراد) دانسته‌اند[5] و فقها نیز همین معنا را پذیرفته و بر اساس این روایت و روایات دیگر، غیبت کردن در مورد این افراد را جایز شمرده‌اند.[6] اما در معنای ‌«بَاهِتُوهُمْ»؛ مقداری اختلاف وجود دارد و تفاسیر گوناگونی پیرامون آن مطرح شده است: 1. برخی احتمال قوی داده‌اند که منظور از این بخش چنین باشد؛ که آن افراد را با استدلال‌های محکم و منطقی، سرکوب نمایید مانند آنچه قرآن در ارتباط با استدلال حضرت ابراهیم(ع) گفته که «فَبُهِتَ الَّذِی کَفَرَ».[7] [8] بنابر این معنای «بَاهِتُوهُمْ» همان جدال احسن و شکست طرف مقابل توسط استدلال می‌باشد.[9] 2. عده‌ای می‌گویند؛ ویژگی‌های زشت آن افراد را به دیگران اعلان کرده و از این طریق بر طبل رسوایی آنها زده و مردم را از آنها دور کنیم.[10] 3. برخی احتمال داده‌اند که این کلمه به معنای بهتان و گفتن حرف‌های دروغ پیرامون چنین افرادی باشد. به بیان دیگر، ما دروغ را حرام می‌دانیم و معتقدیم این دروغ مفسده دارد؛ اما مفسده این دروغ کمتر از مفسده شهرت چنین افرادی می‌باشد؛ لذا جهت مصلحت بزرگ‌تری که همان طرد این اشخاص از جامعه باشد، دروغ گفتن مجاز خواهد بود.[11] البته روشن است که این دروغ نباید موجب مفسده و فتنه گردد که در این صورت قطعاً چنین عملی حرام خواهد بود.[12] د. «کَیْلَا یَطْمَعُوا فِی الْفَسَادِ فِی الْإِسْلَامِ وَ یَحْذَرَهُمُ النَّاسُ ...»؛ این بخش علت این موارد را ذکر می‌کند و هدف را چنین بیان می‌کند که از ظهور و شیوع فساد در میان مردم جلوگیری گردد. بنابر این، اگر بتوان پیش‌بینی کرد که چنین مشکلی پیش نخواهد آمد و این افراد به شهرت عمومی نرسیده و اندیشه‌های نادرستشان زبانزد مردم نخواهد شد، اتخاذ چنین رویکردی در مقابل آنان نیاز نخواهد بود. [1] . کلینی، محمد بن یعقوب، الکافی، محقق، مصحح، غفاری، علی اکبر، آخوندی، محمد، ج 2، ص 375، تهران، دار الکتب الإسلامیة، چاپ چهارم، 1407ق. [2] . شهید ثانی، زین الدین بن علی، مسالک الأفهام إلی تنقیح شرائع الإسلام، ج 14، ص 434، قم، مؤسسة المعارف الإسلامیة، چاپ اول، 1413ق؛ نجفی، محمد حسن، جواهر الکلام فی شرح شرائع الإسلام، محقق، مصحح، قوچانی، عباس، آخوندی، علی، ج 10، ص 523، بیروت، ‌دار إحیاء التراث العربی، چاپ هفتم، 1404ق؛ فاضل هندی، محمد بن حسن، کشف اللثام و الإبهام عن قواعد الأحکام، ج 41، ص 413، قم، دفتر انتشارات اسلامی، چاپ اول، 1416ق. [3] . مجلسی، محمد باقر، بحار الانوار، ج 71، ص 202، بیروت، دار إحیاء التراث العربی، چاپ دوم، 1403ق. [4] . سبزواری، سید عبد الأعلی، مهذّب الأحکام فی بیان الحلال و الحرام، ج 16، ص 134، قم، مؤسسة المنار، چاپ چهارم، بی‌تا. [5] . ابن منظور، محمد بن مکرم، لسان العرب، محقق، مصحح، میر دامادی، جمال الدین،‏ ج 8، ص 404، بیروت، دار الفکر للطباعة و النشر و التوزیع، دار صادر، چاپ سوم، 1414ق؛ ‏طریحی، فخر الدین، مجمع البحرین، تحقیق، حسینی‏، سید احمد، ج 4، ص 408، تهران، کتابفروشی مرتضوی، تهران، چاپ سوم، 1375ش. [6] . نراقی، ملا احمد بن محمد مهدی، مستند الشیعة فی أحکام الشریعة، ج 14، ص 162، قم، مؤسسه آل البیت(ع)، چاپ اول، 1415ق؛ موسوی خویی، سید ابو القاسم، مصباح الفقاهة، مقرر، توحیدی‌، محمد علی، ج 1، ص 354، بی‌جا، بی‌تا. [7] . بقره، 258. [8] . مجلسی، محمد باقر، مرآة العقول فی شرح أخبار آل الرسول، محقق، مصحح، رسولی، سید هاشم، ج 11، ص 81، تهران، ‌دار الکتب الإسلامیة، چاپ دوم، 1404ق. [9] . فیض کاشانی، محمد محسن، الوافی، ج 1، ص 245، اصفهان، کتابخانه امام أمیر المؤمنین علی(ع)، چاپ اول، 1406ق. [10] . مؤمن قمی، محمد، مبانی تحریر الوسیلة، ج 2، ص 451، بی‌جا، بی‌تا. [11] . شیخ انصاری، مرتضی، کتاب المکاسب، ج 2، ص 118 – 119، قم، کنگره جهانی بزرگداشت شیخ اعظم انصاری، چاپ اول، 1415ق. [12] . مصباح الفقاهة، ج ‏1، ص 458.
یک شبکه وهابی گفته است: در فقه شیعه بابی به نام مباهته هست که میتوان به دیگران بهتان بست. آیا چنین چیزی صحت دارد؟ اگر صحیح است در چه موردی بهتان جایز است؟
منابع روایی شیعه - با اختلافاتی در تعابیر - توصیهای را از پیامبر اسلام(ص) پیرامون برخورد با بدعتگذاران نقل کردهاند:
«إِذَا رَأَیْتُمْ أَهْلَ الرَّیْبِ وَ الْبِدَعِ مِنْ بَعْدِی فَأَظْهِرُوا الْبَرَاءَةَ مِنْهُمْ وَ أَکْثِرُوا مِنْ سَبِّهِمْ وَ الْقَوْلَ فِیهِمْ وَ الْوَقِیعَةَ وَ بَاهِتُوهُمْ کَیْلَا یَطْمَعُوا فِی الْفَسَادِ فِی الْإِسْلَامِ وَ یَحْذَرَهُمُ النَّاسُ وَ لَا یَتَعَلَّمُوا مِنْ بِدَعِهِمْ یَکْتُبِ اللَّهُ لَکُمْ بِذَلِکَ الْحَسَنَاتِ وَ یَرْفَعْ لَکُمْ بِهِ الدَّرَجَاتِ فِی الْآخِرَةِ»؛[1] هر گاه پس از من شبههاندازان و بدعتگذاران را دیدید بیزاری خود را از آنها آشکار کنید، و با سخنانی درشت، نقاط ضعفشان را برجسته کرده و آنها را با برهان و دلیل ساکت کنید که [نتوانند در دل مردم القاء شبهه کنند و] نتوانند به فساد در اسلام طمع کنند، و در نتیجه مردم از آنها دوری کنند و بدعتهای آنها را یاد نگیرند، و خداوند در برابر این کار برای شما حسنات بنویسد و درجات شما را در آخرت بالا برد.
در ارتباط با این حدیث باید گفت که بسیاری از فقها به قسمتهای مختلف این روایت استناد کردهاند[2] که نشان از پذیرش کلیات این روایت (با برخی اختلافها در جزئیات) دارد.
در اینجا لازم است به اختصار به بخشهای این روایت بپردازیم:
الف. «إِذَا رَأَیْتُمْ أَهْلَ الرَّیْبِ وَ الْبِدَعِ مِنْ بَعْدِی»؛ مقصود از اهل ریب و شک کسانی هستند که در دین خود شک دارند و مردم را به واسطه القاء شبهه در شک میاندازند و همچنین برخی از افراد که بنیاد دینشان بر گمان و توهّم بنا شده است. و نیز میتوان گفت؛ مقصود از آنها فاسقانی باشند که فسق خود را در ملأ عام انجام میدهند و آن هم مایه شک مردم در دین شود و نشانه سستی یقین گردد[3] و حتی در معنایی عام میتواند مدعیان اجتهاد، زهد و ورع، که چنین مقامی را ندارند و موجب شک و تردید در میان مردم میگردند، نیز شامل شود.[4]
در مورد معنای بدعت ر.ک: 1324؛ معنا و ملاک بدعت
ب. «فَأَظْهِرُوا الْبَرَاءَةَ مِنْهُمْ وَ أَکْثِرُوا مِنْ سَبِّهِمْ وَ الْقَوْلَ فِیهِمْ»؛ مرحله اول برخورد با این افراد، این است که علیه آنان تبلیغات صورت گیرد؛ به مردم گفته شود که فکر ما با آنها متفاوت است و نقاط ضعف آنان به مردم اعلام شود تا از این طریق، جلوی ترویج افکار آنها گرفته شده و جهالت و بیدینی آنها به مردم سرایت نکند.
ج. «الْوَقِیعَةَ وَ بَاهِتُوهُمْ»؛ «وقیعه» را لغتشناسان به معنای غیبت کردن (و بد گفتن پشت سر افراد) دانستهاند[5] و فقها نیز همین معنا را پذیرفته و بر اساس این روایت و روایات دیگر، غیبت کردن در مورد این افراد را جایز شمردهاند.[6]
اما در معنای «بَاهِتُوهُمْ»؛ مقداری اختلاف وجود دارد و تفاسیر گوناگونی پیرامون آن مطرح شده است:
1. برخی احتمال قوی دادهاند که منظور از این بخش چنین باشد؛ که آن افراد را با استدلالهای محکم و منطقی، سرکوب نمایید مانند آنچه قرآن در ارتباط با استدلال حضرت ابراهیم(ع) گفته که «فَبُهِتَ الَّذِی کَفَرَ».[7] [8]
بنابر این معنای «بَاهِتُوهُمْ» همان جدال احسن و شکست طرف مقابل توسط استدلال میباشد.[9]
2. عدهای میگویند؛ ویژگیهای زشت آن افراد را به دیگران اعلان کرده و از این طریق بر طبل رسوایی آنها زده و مردم را از آنها دور کنیم.[10]
3. برخی احتمال دادهاند که این کلمه به معنای بهتان و گفتن حرفهای دروغ پیرامون چنین افرادی باشد. به بیان دیگر، ما دروغ را حرام میدانیم و معتقدیم این دروغ مفسده دارد؛ اما مفسده این دروغ کمتر از مفسده شهرت چنین افرادی میباشد؛ لذا جهت مصلحت بزرگتری که همان طرد این اشخاص از جامعه باشد، دروغ گفتن مجاز خواهد بود.[11] البته روشن است که این دروغ نباید موجب مفسده و فتنه گردد که در این صورت قطعاً چنین عملی حرام خواهد بود.[12]
د. «کَیْلَا یَطْمَعُوا فِی الْفَسَادِ فِی الْإِسْلَامِ وَ یَحْذَرَهُمُ النَّاسُ ...»؛ این بخش علت این موارد را ذکر میکند و هدف را چنین بیان میکند که از ظهور و شیوع فساد در میان مردم جلوگیری گردد.
بنابر این، اگر بتوان پیشبینی کرد که چنین مشکلی پیش نخواهد آمد و این افراد به شهرت عمومی نرسیده و اندیشههای نادرستشان زبانزد مردم نخواهد شد، اتخاذ چنین رویکردی در مقابل آنان نیاز نخواهد بود. [1] . کلینی، محمد بن یعقوب، الکافی، محقق، مصحح، غفاری، علی اکبر، آخوندی، محمد، ج 2، ص 375، تهران، دار الکتب الإسلامیة، چاپ چهارم، 1407ق. [2] . شهید ثانی، زین الدین بن علی، مسالک الأفهام إلی تنقیح شرائع الإسلام، ج 14، ص 434، قم، مؤسسة المعارف الإسلامیة، چاپ اول، 1413ق؛ نجفی، محمد حسن، جواهر الکلام فی شرح شرائع الإسلام، محقق، مصحح، قوچانی، عباس، آخوندی، علی، ج 10، ص 523، بیروت، دار إحیاء التراث العربی، چاپ هفتم، 1404ق؛ فاضل هندی، محمد بن حسن، کشف اللثام و الإبهام عن قواعد الأحکام، ج 41، ص 413، قم، دفتر انتشارات اسلامی، چاپ اول، 1416ق. [3] . مجلسی، محمد باقر، بحار الانوار، ج 71، ص 202، بیروت، دار إحیاء التراث العربی، چاپ دوم، 1403ق. [4] . سبزواری، سید عبد الأعلی، مهذّب الأحکام فی بیان الحلال و الحرام، ج 16، ص 134، قم، مؤسسة المنار، چاپ چهارم، بیتا. [5] . ابن منظور، محمد بن مکرم، لسان العرب، محقق، مصحح، میر دامادی، جمال الدین، ج 8، ص 404، بیروت، دار الفکر للطباعة و النشر و التوزیع، دار صادر، چاپ سوم، 1414ق؛ طریحی، فخر الدین، مجمع البحرین، تحقیق، حسینی، سید احمد، ج 4، ص 408، تهران، کتابفروشی مرتضوی، تهران، چاپ سوم، 1375ش. [6] . نراقی، ملا احمد بن محمد مهدی، مستند الشیعة فی أحکام الشریعة، ج 14، ص 162، قم، مؤسسه آل البیت(ع)، چاپ اول، 1415ق؛ موسوی خویی، سید ابو القاسم، مصباح الفقاهة، مقرر، توحیدی، محمد علی، ج 1، ص 354، بیجا، بیتا. [7] . بقره، 258. [8] . مجلسی، محمد باقر، مرآة العقول فی شرح أخبار آل الرسول، محقق، مصحح، رسولی، سید هاشم، ج 11، ص 81، تهران، دار الکتب الإسلامیة، چاپ دوم، 1404ق. [9] . فیض کاشانی، محمد محسن، الوافی، ج 1، ص 245، اصفهان، کتابخانه امام أمیر المؤمنین علی(ع)، چاپ اول، 1406ق. [10] . مؤمن قمی، محمد، مبانی تحریر الوسیلة، ج 2، ص 451، بیجا، بیتا. [11] . شیخ انصاری، مرتضی، کتاب المکاسب، ج 2، ص 118 – 119، قم، کنگره جهانی بزرگداشت شیخ اعظم انصاری، چاپ اول، 1415ق. [12] . مصباح الفقاهة، ج 1، ص 458.
- [آیت الله بروجردی] اگر کسی اعتماد به صحیح خواندن خود قرآن را ندارد، یا اعتماد به صحّت چاپ قرآن ندارد آیا در ماه رمضان در حال صوم خواندن قرآن برای او جایز است یا خیر؟
- [آیت الله خامنه ای] رئیس فرقه منحرفی املاک خود را به این فرقه وقف کرده است و با توجه به اینکه مشروعیت جهت وقف در صحّت آن شرط است و از طرفی اهداف و اعتقادات و اعمال این فرقه منحرفه فاسد و گمراه کننده و باطل هستند، آیا این وقف صحیح است؟ و آیا استفاده از این اموال به نفع فرقه مذکور جایز است؟
- [آیت الله بروجردی] شخصی ملکی وقف میکند بر امام زمان (عج) و قرار میدهد که عایدات هر ساله آن تا زمانی که اولاد ذکور دارد جهت اولاد ذکور خود واقف باشد و بعد از انقراض اولاد ذکور عایدات آن ملک راجع به امام زمان (عج) باشد، آیا چنین وقفی صحیح است یا خیر؟ و بر فرض صحّت پس از انقراض اولاد ذکور عایدات آن را به فقرای شیعه میتوان داد یا خیر؟
- [سایر] استاد محترم حضرت آیت الله هادوی تهرانی با نظر به ضرورت تولید نرم افزارهای اداره حکومت اسلامی و عنایت به این امر که تولید این نرم افزارها بلاشک از مسیر اجتهاد در ابواب فقه حکومتی می گذرد، نوشتار حاضر چکیده مجموعه سوالات پیشینی است جهت نیل به مدلی برای تحصیل اجتهاد، با نظر به دست یابی به شبکه ای از مجتهدین که از توانمندی های لازم جهت تولید نرم افزارهای حکومتی برخوردار باشند. آیا درست است که تولید نرم افزارهای اداره حکومت اسلامی (سیاست، اقتصاد، ارتباطات، تعلیم و تربیت، ...)، که نیازمند اجتهاد در ابواب فقه حکومتی است، مشروط به اجتهاد مصطلح فعلی که ناظر بر فقه فردی است باشد، با آن که این دو رشته، حداقل از نظر موضوع متباین اند و آیا در حال حاضر ، دانش فقه، نیازمند توسعه ابواب و گستره موضوعات آن است؟ آیا صحیح است که هر نرم افزاری که بناست درون تمدن شیعی تولید شود باید مبتنی بر سنت معرفتی شیعه باشد که یکی از اصیل ترین آنها فقه جواهری است. و به دنبال آن متولی تولید نرم افزارهای اداره حکومت اسلامی، دقیقا، باید مجتهدین باشند؟ آیا لازم نیست که معنای حقیقی واژه (مجتهد) به معنایی وسیع تر از لفظ رایج و مصطلح کنونی آن بازتعریف شود؟
- [آیت الله نوری همدانی] توجها به اینکه اقتداء به جماعت اهل سنت را با اینکه از نظر فقه شیعه فاقد بسیاری از شرایط است از قبیل صحت وضوء عدالت امام ، مکان سجده ، عدم اتمام سوره و امثال آن است ، بسیاری از فقها محترم شیعه صحیح و مجزی دانسته اند لکن اخیرا نقل شده که برخی از فقهاء محترم در مورد عدم رعایت فاصله بین صفوف اشکال نموده اند با اینکه بنظر اهل سنت این گونه جماعت ها صحیح است و مثلا در ایام عمره که فاصله صف خانمها در مسجد النبی ( ص ) است با صف آقایان بیش از صد متر ولی آنها این جماعت را صحیح و مجزی می دانند و ما اگر بخواهیم طبف نظر خودمان عمل نمائیم بکلی در ایام عمده خانمها در مسجد النبی ( ص ) نباید اقتدا نمایند و جماعت آقایان نیز در بسیاری از موارد با اشکال مواجه است لذا خواهشمند است نظر مبارک خود را در خصوص :
- [آیت الله نوری همدانی] توجها به اینکه اقتداء به جماعت اهل سنت را با اینکه از نظر فقه شیعه فاقد بسیاری از شرایط است از قبیل صحت وضوء عدالت امام ، مکان سجده ، عدم اتمام سوره و امثال آن است ، بسیاری از فقها محترم شیعه صحیح و مجزی دانسته اند لکن اخیرا نقل شده که برخی از فقهاء محترم در مورد عدم رعایت فاصله بین صفوف اشکال نموده اند با اینکه بنظر اهل سنت این گونه جماعت ها صحیح است و مثلا در ایام عمره که فاصله صف خانمها در مسجد النبی ( ص ) است با صف آقایان بیش از صد متر ولی آنها این جماعت را صحیح و مجزی می دانند و ما اگر بخواهیم طبف نظر خودمان عمل نمائیم بکلی در ایام عمده خانمها در مسجد النبی ( ص ) نباید اقتدا نمایند و جماعت آقایان نیز در بسیاری از موارد با اشکال مواجه است لذا خواهشمند است نظر مبارک خود را در خصوص : الف : صحت اقتداء به اهل سنت و مجزی بودن آن در صورتیکه فاصله بین صفوف زیاد است لکن بنظر آنها جماعت صحیح می باشد .
- [سایر] با عرض سلام، 1. آیا این مطلب صحیح است که در زیارتنامه های موجود، فقط به 3 تن از معصومان، یعنی امیرالمومنین (ع)، حضرت فاطمه زهرا (س( و حضرت جواد (ع)، آیت الله العظمی خطاب شده است؟ 2. در صورت صحت مطلب فوق، آیا جایز است مراجع عظام تقلید و علمای بزرگ را با عنوان آیت الله العظمی خطاب کرد؟ در صورتی که می دانیم، به هیچ وجه این عزیزان با آن بزرگواران قابل مقایسه نیستند، ضمنا به بقیه ائمه (ع) که نامشان را نیاورده ایم نیز چنین عنوانی گفته نشده است، با وجود این که می دانیم همه آنها آیت عظمای الاهی هستند. با تشکر فراوان.
- [آیت الله بروجردی] شخصی متاعی خریده - مثلاً - معادل هزار تومان، قیمت آن را نقداً ندارد میخواهد یک طغری برات و چک بانک هزار تومانی - که وعده پرداخت آن تا یک ماه است - بدهد، صاحب متاع قبول نمیکند و شخص دیگر به آن صاحب برات و چک میگوید: من نهصد و پنجاه تومان نقد به تو میدهم، برات هزار تومانی یک ماهه را قبول دارم، آیا این عمل برای آن نقد دهنده و صاحب برات جایز و صحیح است یا نه؟ آیا به طور کلّی چکهای بانک و بروات را بدین طریق میتوان خرید و فروش نمود؟
- [سایر] در حدیثی آمده است: (عَنْ أَبِی عَبْدِ اللَّهِ(ع) قَالَ کَانَ أَمِیرُ الْمُؤْمِنِینَ(ع) یَقُولُ إِذَا کَانَ الْغُلَامُ مُلْتَاثَ الْأُدْرَةِ صَغِیرَ الذَّکَرِ سَاکِنَ النَّظَرِ فَهُوَ مِمَّنْ یُرْجَی خَیْرُهُ وَ یُؤْمَنُ شَرُّهُ قَالَ وَ إِذَا کَانَ الْغُلَامُ شَدِیدَ الْأُدْرَةِ کَبِیرَ الذَّکَرِ حَادَّ النَّظَرِ فَهُوَ مِمَّنْ لَا یُرْجَی خَیْرُهُ وَ یُؤْمَنُ شَرُّهُ). در بحث جهاد نیز در بحث دفن کردن اموات زمانی که نشود اموات مؤمن را از کافر تشخیص داد یکی از راهها این است: آنکس که آلتش کوچکتر است دفن شود؛ چون او مؤمن است. حال با توجه به حدیث و این حکم فقهی: اولاً آیا حدیث صحیح است یا خیر؟ ثانیاً به فرض صحت حدیث آیا میتوان تبیینی برای حدیث و این حکم فقهی ارائه داد یا خیر؟ ثالثاً اگر حدیث صحیح است بزرگی و کوچکی آلت و سفت و شل بودن بیضه چه ربطی به خوب یا بد بودن انسان دارد؟ آلت و بیضه یک مسئله ژنتیکی و ارثی و پزشکی است. در صورتی که خیر و شر بودن طرف به رعایت ایمان و تقوا است که با تربیت صحیح تحقق پیدا میکند. رابعاً در بچگی و اوایل تولد، آلت و بیضه همه بچهها کوچک است. پس این حدیث به چه معنا است؟ خامساً هر انسانی در حالت عادی آلتش شل و کوچک است، اما موقعی که تحریک و نعوظ شود؛ آلتش سفت و بزرگ میشود پس معنای حدیث چیست؟
- [سایر] در رسالههای مراجع تقلید آمده: اگر در هنگام صحبت و مشاهده نامحرم خوف مفسده و افتادن به گناه باشد، باید اجتناب شود و گرنه اشکال ندارد. حال سؤال این است که، مقصود از مفسده چیست؟ چرا که اگر مفسده و گناه را صرفاً استمنا و زنا بدانیم آن وقت میتوان گفت خیلی از این صحبتها مخصوصاً آن صحبتهایی که در مکان عمومی است این مفسده را ندارند؛ زیرا واقعاً چند کلام صحبت با نامحرم یا در خیلی از موارد نگاه به نامحرم موجب استمنا و زنا نمیشود. اما اگر بخواهیم دامنه مفسده را آنچنان وسیع در نظر بگیریم که حتی مثلاً اینکه ممکن است بعد از صحبت با نامحرم انسان تا چند دقیقه بعد از آن صحبت نیز به فکر نامحرم باشد یا مثلاً حتی اینکه مقداری دل انسان در هنگام صحبت بلرزد و ... آن وقت باید گفت شاید بالای 95% مکالمات، اینچنین وضعی داشته باشند و طبق این مبنا تقریباً باید گفت: به طور مطلق مرد و زن نامحرم نه به هم نگاه کنند نه حتی با هم صحبت کنند. حتی طبق این مبنا مثلاً اگر در خیابان زنی از ما آدرس سؤال کرد نیز نباید به او جواب داد. یا مثلاً زن حتی برای خرید به سر مغازه نیز نباید برود. مخصوصاً مغازهای که صاحب مغازه جوان باشد. یا طبق این مبنا زن باید کلاً در خانه بنشیند. یا حتی به اخبار تلویزیون که مجریش زن است نیز نباید گوش داد. فیلمها که دیگر جای خود دارد. فیلم خارجی که دیگر اظهر من الشمس است. طبق این مبنا حتی مثلاً طلبههای مجرد در فقه (کتاب النکاح) را نباید بخوانند؛ چون بالأخره ذهن جوان را به خود مشغول میکند. علاوه بر (کتاب النکاح) مبحث (دماء ثلاثة) از (کتاب الطهارة)، مباحث مربوط به (اماء) در ابواب مختلف فقه را نیز نباید بخوانند؛ برای اینکه ذهنشان مشغول میشود. حتی طبق این مبنا شاید بشود گفت شخص مجرّد برخی آیات قرآن را نیز نباید بخواند. آن آیاتی که از حوری و قاصرات طرف و حور مقصورات و .... صحبت میکند؛ زیرا موجب دلمشغولی میشود. یا مثلاً سوره یوسف را نیز نباید بخوانند. در مجموع به صورت مفصل و کامل و موردی در این مورد بحث کنید که معنای این مفسده چیست؟ حدودش کجاست؟ و طبق تعریف فقها از مفسده، در چه مواردی صحبت با نامحرم مفسده دارد و در چه مواردی ندارد؟ لطفاً یک جواب عمقی و بر اساس مبانی ناب اسلامی بدهید نه آن جوابهای معمولی و سطحی که در همه سایتها و سخنرانیها وجود دارد.
- [آیت الله سیستانی] صحت طلاق، از نظر فقه امامیه، شرایطی دارد که از نظر دیگر مذاهب اسلامی، هیچیک یا برخی از آنها در صحت طلاق معتبر نیست، لذا اگر شخص غیر امامی زن خود را به گونهای طلاق دهد که از نظر مذهبش صحیح و از نظر مذهب ما فاسد است، برای پیرو مذهب امامیه بنا به الزام طرف طبق احکام مذهبش جایز است که پس از انقضای عدّه آن زن در صورتی که از کسانی باشد که طبق مذهبشان عدّه دارد با او ازدواج کند. همچنین در صورتی که زن مطلقه از امامیه باشد، میتواند با دیگری، ازدواج نماید. برخی شرایط صحت طلاق از نظر امامیه، که از نظر دیگر مذاهب هیچیک، یا برخی از آنها معتبر نیست، عبارتند از: 1 طلاق در پاکی زن که در آن نزدیکی صورت نگرفته باشد. 2 طلاق قطعی باشد و بر چیزی معلّق نباشد. 3 طلاق با گفتار باشد، نه نوشتار. 4 طلاق از سر اختیار باشد، نه اجباری. 5 طلاق، با حضور دو شاهد عادل باشد.
- [آیت الله علوی گرگانی] آیا جائز است که بانک این فائده را بگیرد؟ ظاهراً بلکه قطعاً گرفتن این فائده جائز نیست برای این که فائدهای است برای قرض و آن ربا است ولی بنابر آنچه در اول مسائل بانکی گفته شد چنانچه به یکی از آن عناوین شرعی تطبیق کند، مانعی ندارد بلکه میتوان گفت که گرفتن این فائده صحیح باشد.
- [آیت الله سبحانی] شرایط صحت اعتکاف عبارتند از امور زیر: 1. اسلام 2. عقل 3. قصد قربت 4. روزه. بنابراین فرد مسافر نمی تواند اعتکاف به جا بیاورد، (مگر در مواردی که روزه برای او جایز باشد) و همچنین زن حائض، و نفساء(تازه زا) و نیز اعتکاف در عید فطر و قربان که روزه در آنها حرام است صحیح نمی باشد.
- [آیت الله سیستانی] بانک از صاحب اعتبار دو گونه سود میبرد: 1 سودی از خدمات بانکی؛ مانند تعهد به پرداخت بدهی، و ارتباط با صادرکننده کالا. و گرفتن اسناد آن و تحویل آن به خریدار و... میبرد. این نحوه سود گرفتن جایز است؛ زیرا داخل در عقد جُعاله است، یعنی: صاحب اعتبار برای بانک مبلغی در ازای این خدمات تعیین میکند. همچنین میتوان آن را در صورتی که شروط صحت آن را داشته باشد داخل در عقد اجاره دانست. 2 بانک قیمت کالا را از مال خود، نه از حساب مشتری، میپردازد و در قبال عدم مطالبه آن از مشتری تا مدتی معین، سودی به صورت درصدی از کل مبلغ پرداختی بدست میآورد. گفته شده است که این نحو سود گرفتن را میتوان بر اساس عقد جعاله جایز دانست، به این ترتیب که صاحب اعتبار برای بانک مبلغی را در ازای این خدمات تعیین میکند. و ممکن است بر اساس عقد اجاره نیز صحیح باشد اگر شرایط صحّت آن را داشته باشد. ولی واضح است که صاحب اعتبار، تنها ضامن اصل بدهی خود به بانک است، پس گرفتن سود از سوی بانک در قبال دادن مهلت برای پرداخت آن، ربا و حرام است. البته اگر صاحب اعتبار در قبال پرداخت بدهی از سوی بانک، اصل بدهی و سود مدتدار آن را فرضاً دو ماهه به عنوان جُعل قرار دهد، این عقد داخل در جُعاله خواهد بود و در این صورت صحت آن بیوجه نیست. همچنین میتوان برای رهایی از ربوی بودن این معامله و تصحیح گرفتن سود، آن را در عقد بیع وارد کرد. چون بانک قیمت کالا را به ارز خارجی به صادرکننده آن میپردازد، میتواند آن مقدار از ارز خارجی را در ذمه مشتری به مبلغی از پول رایج کشور بفروشد، که معادل آن ارز و سود مورد نظر است، و چون ثمن و مُثمن جنسشان مختلف است، اشکالی ندارد. همه موارد فوق (گذشته)، مربوط بهجایی است که طرف حساب بانک خصوصی باشد؛ و در صورتی که بانک دولتی، یا مشترک باشد، از آنجا که بدهی خواهان اعتبار را از اموال مجهولالمالک میپردازد، شرعاً شخص مدیون بانک نمیشود. لذا تعهد به بازپرداخت اصل بدهی همراه با سود آن، از قبیل ربای حرام به شمار نمیرود.
- [آیت الله خوئی] میتوان قرارداد بیمه را با تمام اقسام آن از باب عقد هبة معوضه تصحیح کرد به این معنی که بیمهکننده مبلغی را به طور ماهیانه یا سالیانه یا یک جا به بیمهگر هبه میکند و در ضمن عقد هبه به بیمهگر شرط میکند که در صورت پیشآمد و رخداد هر نوع خسارتی که در بیمهنامه ذکر شده، باید بیمهگر آن را جبران کند و بر بیمهگر نیز واجب است به این شرط وفا کند و خسارت بیمهکننده را جبران کند، بنابراین عقد بیمه به تمام اقسام آن یک نوع هبه معوضه است، جایز و صحیح است.
- [آیت الله علوی گرگانی] میتوان قرارداد بیمه را با تمام اقسام آن از باب عقد هبه معوضّه تصحیح کرده به این معنی که بیمه کننده مبلغی را بطور ماهیانه یا سالیانه یا یکجا به بیمهگر هبه میکند و در ضمن عقد هبه به بیمهگر شرط میکند که در صورت پیشآمد ورخداد هر نوع خسارتی که در بیمه نامه ذکر شده، باید بیمهگر آن را جبران کند وبر بیمهگر نیز واجب است به این شرط وفا کند وخسارت بیمه کننده را جبران کند، بنابراین عقد بیمه به تمام اقسام آن یکنوع هبه معوّضه است، جائز و صحیح است.
- [آیت الله سیستانی] از نظر فقه امامیه، عقد نکاح بدون شاهد گرفتن صحیح است. لکن اهل سنّت در این مسأله اختلافنظر دارند، و برخی موافق امامیه هستند و پارهای مانند حنفیان، شافعیان، و حنبلیان، نکاح بدون شاهد گرفتن را فاسد میدانند. مالکیان نیز نکاح مخفیانه را فاسد میدانند. ولی آنان که مدّعی فسادند، خود دو دسته هستند: مالکیان، و بیشتر حنبلیان در مورد اینگونه نکاحها که در مورد صحت و فسادش اختلاف است مانند عقد مذکور معتقدند که هیچکس حقّ ازدواج با این زن را ندارد، مگر آنکه مردی که عقد نکاح به نام او بسته شده است، او را طلاق دهد و یا نکاح او را فسخ کند. پس اگر شوهر از پیروان این دو مذهب باشد، نمیتوان با آن زن ازدواج کرد مگر آنکه او را طلاق دهد و یا نکاحش را فسخ کند. شافعیان، و حنفیان در مورد اینگونه نکاحها معتقدند که میتوان با چنین زنی ازدواج کرد و نیاز به طلاق یا فسخ نکاح نیست. بنابراین هرگاه شوهر از پیروان این دو مذهب باشد، طبق قاعده الزام شوهر به احکام مذهبش، در صورتی که زن از نظر آنان از کسانی باشد که نیازمند عدّه هستند، اظهر جواز نکاح او پس از انقضای عدّه است. همچنین اگر زن شیعه باشد و شوهر از پیروان این دو مذهب باشد، در صورتی که از نظر آنان نیازمند عدّه است، جایز است پس از تمام شدن عدّه، ازدواج کند. لکن در هر دو صورت برای خروج از شبهه و رعایت احتیاط، اولی آن است که در صورت امتناع شوهر از طلاق زن، طلاق او را گر چه از طریق حاکم شرع بگیرند.
- [آیت الله وحید خراسانی] برای شش چیز باید وضو گرفت اول برای نمازهای واجب غیر از نماز میت و برای نمازهای مستحب وضو شرط صحت است دوم برای سجده و تشهد فراموش شده و دو سجده سهوی که برای تشهد فراموش شده بجا می اورد و اگر بین انها و نماز حدثی از او سر زده مثلا بول کرده باشد بنابر احتیاط واجب نماز را اعاده کند ولی برای سجده سهو در غیر موردی که ذکر شد واجب نیست وضو بگیرد سوم برای طواف واجب در حج یا عمره چهارم اگر نذر یا عهد کرده یا قسم خورده باشد که وضو بگیرد پنجم اگر نذر کرده باشد که جایی از بدن خود را به خط قران برساند در صورتی که ان نذر صحیح باشد مانند بوسیدن قران ششم برای اب کشیدن قرانی که نجس شده یا برای بیرون اوردن ان از محلی که بودن قران در ان محل موجب هتک است در صورتی که مجبور باشد دست یا جای دیگر بدن خود را به خط قران برساند ولی چنانچه معطل شدن به مقدار وضو بی احترامی به قران باشد باید بدون این که وضو بگیرد قران را از ان محل بیرون اورد یا اگر نجس شده اب بکشد
- [آیت الله مظاهری] اعتکاف یک امر عبادی است که ثواب بسیاری برای آن مترتب شده است و پیامبر گرامیصلی الله علیه وآله وسلم و ائمّه طاهرینعلیهم السلام بارها به جا میآوردند و سفارش برای آن زیاد شده است مخصوصاً در دهه آخر ماه مبارک رمضان، و آن ماندن با قصد اعتکاف و با قصد قربت، سه روز یا بیشتر در مسجد است و در همه اوقات میتوان آن را به جا آورد، مگر در ایّامی که انسان نمیتواند روزه بگیرد و همانطور که میشود برای خود اعتکاف کرد، میتوان نیابت از میّت به طور تبرّعی یا استیجاری به جا آورد بلکه نیابت از زنده به طور تبرّعی یا استیجاری جایز است. و این عبادت شرایطی دارد: اوّل: ایمان. دوّم: عقل، و کسی که جنون ادواری دارد اگر مدّت زیادی در اعتکاف جنون او عود کند اعتکاف او باطل میشود، همچنین اگر مدّت زیادی بیهوش شود. سوّم: چون عمل عبادی مستحبّی است باید با قصد قربت باشد و با قصد استحباب باشد گرچه به واسطه نذر یا استیجار واجب شده باشد و باید قبل از طلوع فجر روز اوّل نیّت کند. چهارم: روزه، و بدون روزه اعتکاف صحیح نیست، بنابراین زن حائض نمیتواند معتکف شود، همچنین در ایّامی که روزه گرفتن حرام است نظیر عید قربان و عید فطر، اعتکاف صحیح نیست. پنجم: باید سه روز یا بیشتر باشد و اگر دو روز ماند، ماندن روز سوّم واجب است. و بعد از سه روز هر چند روزی که بخواهد میتواند بر آن بیفزاید. و ماندن روزهای ششم و نهم و بعد از آن واجب نیست. و روز را باید از طلوع تا مغرب حساب کرد ولی ماندن شبِ اوّل و شبِ چهارم لازم نیست. ششم: باید در مسجد باشد و در هر مسجدی میتوان معتکف شد. ولی اعتکاف در مسجدی که پُر رفت و آمد باشد، افضل است. هفتم: در مورد زنان باید با اذن شوهر باشد. و اذن پدر و مادر برای اولاد شرط نیست ولی اگر نهی کنند باید معتکف نشوند. هشتم: باید به طور مداوم در مسجد بماند و اگر به قصد خروج از اعتکاف، از مسجد بیرون رفت اعتکاف او باطل میشود ولی اگر در حال نسیان یا برای کاری بیرون رود و دو مرتبه برگردد مانعی ندارد، نظیر بیرون رفتن برای تجدید وضو یا غسل یا شرکت در نماز جماعت یا نماز جمعه یا خواندن درس و شرکت در امتحان یا برآوردن حاجتی از مسلمان یا تهیه غذا برای خود یا زن و بچّه و مانند آن، ولی در هر صورت خارج نشدن معتکف از مسجد بهتر است.
- [آیت الله شبیری زنجانی] اگر مردی پیش از آن که زنی را برای خود عقد کند، بگوید آن زن محرم اوست یا به امری که موجب محرمیت میشود اعتراف نماید؛ مثلاً بگوید شیر مادر او را خورده است، وظیفه شخصی او تغییر نمیکند؛ پس چنانچه به محرم بودن او واقعاً معتقد است نباید با او ازدواج کند و اگر شک دارد به وظیفه شاک عمل مینماید و اما اشخاص دیگر - حاکم شرع و غیر او - چنانچه خلاف گفته او برای آنها ثابت نشود، باید مطابق اقرارش عمل نمایند. اگر بعد از عقد چنین اعترافی بنماید باز وظیفه شخصی او تغییر نمیکند امّا وظیفه دیگران، چنانچه به حسب ضوابط قضائی حرف او اثبات شود؛ (مثلاً برای حرفش بیّنه داشته باشد، یا زن نیز حرف او را قبول داشته باشد و نظایر این دو راه) کسانی که احتمال صحت این کلام را میدهند، باید حرف او را بپذیرند و ازدواجش با این زن را باطل بدانند و در غیر این صورت باید ازدواجش را صحیح بدانند. امّا در مورد مهریه اگر با زن نزدیکی نشده یا زن وقت نزدیکی معتقد به جواز شرعی آن نبوده - خواه خود را محرم میدانسته یا در آن تردید داشته است - استحقاق مهریه ندارد و اگر زن با اعتقاد به این که مباشرت آنها شرعاً جایز است به نزدیکی رضایت داده، مستحق مهریه است و از نظر مقدار اگر مهر قرار داده شده با مهر المثل او تفاوت دارد، بنا بر احتیاط در مقدار تفاوت با یکدیگر مصالحه کنند.