به نظر می‌رسد کسانی که تازه از دنیا رفته‌اند و وارد برزخ شدند، اوائل و ابتدای امر، کارشان مشکل‌تر است؛ و احتمالاً به مرور با وضعیت آن‌جا آشناتر، و به نوعی مقداری با شرایط انس می‌گیرند. البته شاید این مطلب با تازگی حوادث برزخ منافات نداشته باشد؛ یعنی از یک‌سو شرایط و حوادث آن‌جا نو و تازه باشد و از سوی دیگر انسان با این شرایطی که لحظه به لحظه تازه و نو است، روبه‌رو می‌شود. به بیان دیگر؛ این‌که نمی‌توان گفت: ویژگی و شرایط عالم پس از مرگ مانند شرایط و ویژگی عالم دنیا است؛ زیرا معمولاً حوادث دنیا، مشمول گذر و مرور زمان می‌شوند و هر تازه‌ای کهنه می‌شود. از سوی دیگر؛ نمی‌توان گفت: هیچ تغییری در حالات افراد ایجاد نمی‌شود و حالات ابتدایی آن با مراحل بعدی فرقی ندارد. چنان‌که برخی از عذاب‌های دنیا مانند شکنجه‌های سخت که در مدت‌های طولانی صورت می‌گیرد؛ هر چند کاملاً مشمول مرور زمان نمی‌شوند و شکنجه حالت عادی به خود می‌گیرد ولی این‌گونه نیست که احساسات و حالات ابتدایی و روزهای اول شکنجه با حالات بعدی یکسان باشد و دائماً همان تازگی ابتدایی را داشته باشد.
آیا همانطور که بدن انسان به شرایط دنیا عادت میکند، بعد از مردن، روح انسان نیز به برزخ خو میگیرد یا اینکه شرایط برزخ لحظه به لحظه تازگی دارد؟
به نظر میرسد کسانی که تازه از دنیا رفتهاند و وارد برزخ شدند، اوائل و ابتدای امر، کارشان مشکلتر است؛ و احتمالاً به مرور با وضعیت آنجا آشناتر، و به نوعی مقداری با شرایط انس میگیرند. البته شاید این مطلب با تازگی حوادث برزخ منافات نداشته باشد؛ یعنی از یکسو شرایط و حوادث آنجا نو و تازه باشد و از سوی دیگر انسان با این شرایطی که لحظه به لحظه تازه و نو است، روبهرو میشود.
به بیان دیگر؛ اینکه نمیتوان گفت: ویژگی و شرایط عالم پس از مرگ مانند شرایط و ویژگی عالم دنیا است؛ زیرا معمولاً حوادث دنیا، مشمول گذر و مرور زمان میشوند و هر تازهای کهنه میشود.
از سوی دیگر؛ نمیتوان گفت: هیچ تغییری در حالات افراد ایجاد نمیشود و حالات ابتدایی آن با مراحل بعدی فرقی ندارد. چنانکه برخی از عذابهای دنیا مانند شکنجههای سخت که در مدتهای طولانی صورت میگیرد؛ هر چند کاملاً مشمول مرور زمان نمیشوند و شکنجه حالت عادی به خود میگیرد ولی اینگونه نیست که احساسات و حالات ابتدایی و روزهای اول شکنجه با حالات بعدی یکسان باشد و دائماً همان تازگی ابتدایی را داشته باشد.
- [سایر] با سلام. منظور این که همه تمثّلها در صُقع ذات نفس تمثّل مییابد، چیست؟ ابتدا بفرمائید منظور از کلمه صقع چیست و سپس این عبارت را تشریح فرمائید. در مورد احضار و ارتباط با ارواح هم گفته میشود که اینطور نیست که روح از برزخ بیاید به عالم دنیا و در اتاق را باز کند بیاید با ما ارتباط بگیرد، بلکه در صقع ذاتمان با او ارتباط میگیریم. کیفیت و تشریح فلسفی و عرفانی این امر چگونه است که روح با آنکه در برزخ است، و ما با اینکه در این دنیائیم با او ارتباط میگیریم. با تشکر.
- [سایر] مادرم دو ماه پیش فوت کرد و من در آن هنگام بالای سرش بودم، دیدم که ناگهان دچار تنگی نفس شد و نفسش به شماره افتاد و تمام کرد. ولی دکترها دوباره او را زنده کردند و 10ساعت در اتاق با تنفس مصنوعی زنده بود و بیهوش، ولی پس از آن از دنیا رفت. سؤالم این است: آن موقع که حدود 2 دقیقه مادرم نفس نمیکشید روح از بدنش خارج شده و دوباره برگشته یا اینکه روح کلاً از بدن خارج شده و در موقع احیا توسط دکترها هم روح در بدن نبوده است؟ انقطاع کامل روح کی رخ داده است؟
- [سایر] آیا برای خلق شدن روح باید اول جسم خلق شود؟ و یا همهی ارواح انسانها تا آخر دنیا خلق شده است؟ خداوند بعد از ساختن جسم حضرت آدم(ع)، در او روح دمید و انسان خلق شد، آیا این دلیل بر تقدم خلقت جسم بر روح نمیباشد؟ با توجه به اینکه در روایات آمده است که حدود دو هزار سال قبل از خلقت حضرت آدم(ع)، ارواح ائمه اطهار خلق شده بود و جسم ایشان هنوز خلق نشده بود.
- [سایر] حکمت و نتیجه اخروی دردهای روحی که انسان در دنیا آنها را تحمل میکند چیست؟ دردهایی که علت آن چیزی است که خود هیچ اختیاری در آن نداشته است؛ مثل ظاهر و قیافه که مورد تمسخر دیگران قرار میگیرد و حتی در اجتماع در آمدن برایش یکی از عذاب آورترین کارها است.
- [سایر] وقتی موجودی از کلمهای در جملهای استفاده میکند؛ یعنی معنای دقیق آنرا میداند. سوره نمل آیه 18 مورچه در مورد سلیمان و جنودش میگوید (هم لایشعرون). آیا مورچه معنای کلمه (شعور) را میشناسد؟ شعور عقل ظریف و مخصوص انسان است که دارای روح خدایی است. عکس العمل سلیمان خطاب به مورچه نیست، بلکه به خدا است از اینکه شعور به وادی نمل دارد این نعمت را خدا به او داده است شکر میکند. سؤال دوم: در این آیه مورچه خطاب به مورچهها میگوید (ادخلوا مساکنکم)؛ از کلمه (مسکن) استفاده میکند جای سکونت به سکینه رسیدن. آیا حیوانات هم مسکن دارند. آیا آنها موجودات ذی شعور نیستند که از حیوان بالاتر و از انسان پستتر؟
- [سایر] آیا اعتقادات ما علم روحی جدید را تایید می کند؟ آیا امکان تجسد ارواح به صورتی که قابل شناسائی زیست شناسی باشند وجود دارد؟ آن چنانکه در علوم روحی جدید ادعا می شود، آیا آیا ارواح قادر به دخل و تصرف در جهان مادی می باشند؟ از حرکت اشیاء گرفته تا تسخیر دیگر ابدان. مکان بدن مثالی جای خاصی است آن چنانچه علم روحی جدید ادعا می کند؟ نیاز به ماده اکتو پلاسم برای احضار ارواح و تجسد آن ها ضروری است؟ آیا مومنین و غیر آن ها در جهان برزخ وضع یکسانی دارند زیرا در کتاب (انسان روح است نه جسد) ظاهراً در تماس با ارواح غیر مسلمانان که گرفته شده این ارواح از غیر مسلمان بودن خود شکایتی نکرده اند و فقط راحتی آن ها در برزخ به نیکو کار بودن آن ها در جهان مادی بستگی داشته است.
- [سایر] با توجه به اینکه خداوند هم دانا و هم توانا است، و همه نعمات و استعدادها را در هر انسانی به طور مساوی و با عدالت قرار داده، پس چرا یک کودکی از مادر به صورت ناقص عقلی و جسمی به دنیا میآید و در جای دیگر کودکی سالم و با هوش به دنیا میآید و این از عدل خداوندی به دور است که هر دو در این دنیا تا موقعی که بمیرند زندگی کنند، اولی در درد و رنج و دومی در راحتی و بعد در عالم برزخ منتظر روز قیامت بمانند تا حساب پس بدهند. پس چطور خدا گفته که همه آدمها را در شرایط مساوی آفریدم که با رفتار خودشان میتوانند بالاتر از فرشته یا پستتر از حیوانات باشند، در حالیکه آن کودک هیچ اختیاری از خود ندارد. پس بحث اختیار و اجبار چه میشود؟ به گفته شما این مسئله اجباری برای زندگی آن کودک در این جهان و پاداش اجباری از سوی خدا به خاطر نقص جسمی صورت میپذیرد. آیا میشود گفت که این نتیجه و عاقبت زندگی قبلی او است که به دلیل گناهان بسیار مستحق این شرایط شده است.
- [سایر] 1. عذابهایی که در روایات در مورد انسانهای مؤمن آمده؛ مانند فشار قبر یا موجودات درون قبر برای جسم هست یا روح؟ اگر برای جسم است، کسی که جسدش درون قبر نباشد، این عذابها را ندارد و اگر مربوط به روح است؛ چرا مانند عذابهایی که برای جسم است(فشار، ترس و....) تعبیر شدهاند؟ 2. بر اساس برخی روایات هر انسانی که مرگش فرا میرسد و به برزخ وارد میشود آرزو میکند که ای کاش زودتر به اینجا آمده بودم. انسانهای مؤمن به این دلیل این آرزو را میکنند که زودتر به لذتهایشان در بهشت برسند و انسانهای گنهکار میگویند ای کاش زودتر آمده بودم که حداقل کمتر فرصت گناه داشتم و کمتر گناه میکردم. از طرفی روایات بسیار زیادی در مورد عذابهایی که حتی مؤمنان دچارش میشوند نقل شده است. این دو چگونه با هم جمع میشوند؟ اگر آن دنیا عذابی برای مؤمن وجود داشته باشد که دیگر آرزوی زودتر آمدن معنایی ندارد؟! 3. چگونه میتوان از تمام عذابهای در برزخ درامان ماند؟ اگر توبه کنیم کافی است یا با وجود توبه بازهم عذابها وجود خواهند داشت؟
- [سایر] تشخیص جنسیت در چه زمانی اتفاق میافتد؟ یکی از منابعی که مسلمانان معمولاً از قرآن در مورد تولد انسانها از آن نقل قول میکنند، سوره 53 آیه 45 و 46 است. معمولاً این آیات به گونهای تفسیر میشوند که خبر از مشخص شدن جنسیت در خود مرحله لقاح دهند اما در جای دیگر قرآن اشاره میکند که جنسیت یک جنین در حال رشد در مرحله لخته خون (!) شکل میگیرد. جالب است بدانیم یونانیان باستان فکر میکردند انسان از لخته خون ساخته میشود؛ زیرا میدیدند زنانی که باردار میشوند دیگر پریود نمیشوند. بنابر این، فکر میکردند حتماً همان لختههای خون است که در بدن زن باردار تبدیل به جنین و کودک میشوند. گویا همان اندیشه یونانی به قرآن نیز راه یافته است. این درست است؟
- [سایر] آیا این حقیقت دارد که خداوند بلند مرتبه از حق خود در آن دنیا در مقابل بندگان خود میگذرد ولی از حق مردم نه؟ چون من بارها شنیدهام که خداوند مهربان بخشنده هست و از حق خود نسبت به بندگانش در آن دنیا میگذرد. مثلا بنده در یکی از برنامههایی که از ماهواره در ماه محرم امسال پخش میشد شنیدم که: پیامبر (ص) چندین بار از خداوند خواهش می کنند که در لحظه ای که مسلمانان در حال جان دادن هستند گناهان آنها را ببخشد و خداوند پس از چند شرایط مثل اینکه انسان اگر یک سال قبل از مرگش توبه کند و به او بر گردد او را میبخشد و دفعهی دوم که پیامبر از خداوند میخواهد این شرط را آسان تر کند خداوند می گوید اگر انسان 6 ماه قبل از مرگش توبه کند تمام گناهان او را می بخشد و در نهایت خداوند به پیامبر می گوید اگر انسان در لحظهی مرگ فقط صورت خود را به طرف قبله بچرخاند تمام گناهان او را میبخشم.
- [آیت الله شبیری زنجانی] کسی که در ماه رمضان شرایط وجوب زکات فطره را که در مسأله 1999 گفته شد دارا باشد، چنانچه این شرایط تا طلوع آفتاب روز عید فطر باقی باشد بیتردید زکات فطره بر وی واجب است، بلکه بنا بر احتیاط واجب اگر یکی از این شرایط را تا هنگام طلوع آفتاب روز عید فطر از دست بدهد، باز زکات فطره تعلّق میگیرد. همچنین است در مورد نانخور انسان، که اگر در قسمت آخر ماه رمضان نانخور انسان به شمار آید و این امر تا طلوع آفتاب روز عید فطر ادامه یابد، بیتردید زکات فطره بر انسان واجب است و اگر تا طلوع آفتاب ادامه نیابد، مثلاً آن شخص در این فاصله از دنیا برود، به احتیاط واجب زکات فطره وی لازم میباشد. این مسأله، مبنای مسائل آینده است، ولی چون بین احتیاط واجب و فتوا در عمل تفاوتی نیست، برای سهولت فهم مسائل، بین باقیماندن شرایط تا طلوع آفتاب و عدم باقی ماندن آن فرقی نخواهیم گذاشت.
- [آیت الله اردبیلی] کسی که انسان وصیّت میکند که چیزی به او بدهند، باید هنگام وصیّت وجود داشته باشد، پس اگر وصیّت کند به بچّهای که ممکن است فلان زن حامله شود چیزی بدهند، باطل است؛ ولی اگر وصیّت کند به بچّهای که در شکم مادر است چیزی بدهند اگرچه هنوز روح نداشته باشد وصیّت صحیح است، پس اگر زنده به دنیا آمد، باید آنچه را که وصیّت کرده به او بدهند و اگر مرده به دنیا آمد، وصیّت باطل میشود و آنچه را که برای او وصیّت کرده، ورثه میان خودشان قسمت میکنند.
- [آیت الله علوی گرگانی] کسی را که انسان وصیّت میکند که چیزی به او بدهند باید وجود داشته باشد، پس اگر وصیّت کند به بچهاش که ممکن است فلان زن حامله شود چیزی بدهند، باطل است ولی اگر وصیّت کند به بچهای که در شکم مادر است چیزی بدهند اگرچه هنوز روح نداشته باشد، وصیّت صحیح است پس اگر زنده به دنیا آمد باید آنچه را که وصیّت کرده به او بدهند و اگر مرده به دنیا آمد، وصیّت باطل میشود و آنچه را که برای او وصیّت کرده، ورثه میان خودشان قسمت میکنند.
- [آیت الله بروجردی] کسی که انسان وصیت میکند که چیزی به او بدهند باید وجود داشته باشد، پس اگر وصیت کند به بچهای که ممکن است فلان زن حامله شود، چیزی بدهند باطل است، ولی اگر وصیت کند به بچهای که در شکم مادر است چیزی بدهند، اگر چه هنوز روح نداشته باشد، وصیت صحیح است؛ پس اگر زنده به دنیا آمد، باید آنچه را که وصیت کرده به او بدهند و اگر مرده به دنیا آمد، وصیت باطل میشود و آنچه را که برای او وصیت کرده، ورثه میان خودشان قسمت میکنند.
- [آیت الله شبیری زنجانی] اگر بدن یا لباس مسلمان یا چیز دیگری مانند ظرف و فرش که در اختیار او است، نجس شود و آن مسلمان غایب گردد، گفته شده است که با شش شرط حکم به پاکی آن میشود: اول: آن که آن مسلمان چیزی را که بدن یا لباسش را نجس کرده نجس بداند؛ پس اگر مثلاً لباسش با رطوبت به بدن کافر ملاقات کرده و آن را نجس نداند، بعد از غایب شدن او، نمیتوان آن لباس را پاک دانست. دوم: آن که بداند بدن یا لباسش به چیز نجس رسیده است. سوم: آن که انسان ببیند از آن چیز در کاری استفاده میکند که شرط آن پاکی است، مثلاً ببیند با آن لباس، نماز میخواند. چهارم: آن که آن مسلمان بداند کاری را که با آن چیز انجام میدهد شرط آن پاکی است؛ پس اگر مثلاً نداند که باید لباس نمازگزار پاک باشد و با لباسی که نجس شده نماز بخواند، نمیتوان آن لباس را پاک دانست. پنجم: آن که انسان احتمال بدهد آن مسلمان چیزی را که نجس شده آب کشیده است؛ پس اگر یقین داشته باشد که آب نکشیده، نمیتوان آن چیز را پاک دانست و نیز اگر نجس و پاک در نظر آن مسلمان فرق نداشته باشد، پاک دانستن آن چیز محل اشکال است. ششم: آن که بنا بر احتیاط واجب آن مسلمان بالغ باشد. فقهاء عظام غایب شدن مسلمان را با شرایط فوق از مطهّرات دانستهاند ولی بنا بر احتیاط واجب غایب شدن مسلمان، از راههای ثابت شدن طهارت نیست، مگر موجب اطمینان شخصی یا نوعی شود.
- [آیت الله سیستانی] کسی که وضو میگیرد مستحب است موقعی که نگاهش به آب میافتد بگوید : (بسْمِ اللّهِ وَبِاللّهِ وَالحَمْدُ للّهِ الَّذِی جَعَلَ الماءَ طَهُوراً وَلَمْ یَجْعَلْهُ نَجِساً). و موقعی که پیش از وضو دست خود را میشوید بگوید : (بِسْمِ اللّهِ وَبِاللّهِ ، اللّهُمَّ اجعَلْنِی مِنَ التَوّابِینَ ، وَاجْعَلْنِی مِنَ المُتَطَهّرِینَ) . و در وقت مضمضه کردن بگوید : (اللّهُمَّ لَقّنِی حُجَّتِی یَوْمَ اَلْقاکَ ، وَاَطْلِقْ لِسانِی بِذِکْرِکَ)) . و در وقت استنشاق ، یعنی آب در بینی کردن بگوید : (اللّهُمَّ لا تُحَرِّمْ عَلَیَّ رِیحَ الجَنَّةِ ، وَاجَعَلْنِی مِمَّنْ یَشُمُّ رِیحَها وَرَوْحَها وَطِیبَها) . و موقع شستن رو بگوید : (اللّهُمَّ بَیّضْ وَجْهِی یَوْمَ تَسْوَدُّ فِیهِ الوُجُوُه ، وَلا تُسَوّدْ وَجْهِی یَوْمَ تَبْیَضُّ الوُجُوهُ) . و موقع شستن دست راست بگوید : (اللَّهُمَّ اَعْطِنِی کِتابِی بَیَمِینِی ، وَالخُلْدَ فِی الجِنانِ بِیَسارِی ، وَحاسِبْنِی حِساباً یَسِیراً) . و موقع شستن دست چپ بگوید : (اللّهُمَّ لا تُعْطِنِی کِتابِی بِشِمالِی ، وَلا مِنْ وَراءِ ظَهْرِی ، وَلا تَجْعَلْها مَغْلُولَةً إلی عُنُقِی ، وَاَعُوذُ بِکَ مِنْ مُقَطِّعاتِ النّیرانِ) . و موقعی که سر را مسح میکند بگوید : (اللّهُمَّ غَشِّنِی بِرَحْمَتِکَ وَبَرَکاتِکَ وَعَفْوِکَ) . و در وقت مسح پا بگوید : (اللّهُمَّ ثَبّتْنِی عَلَی الصّراطِ یَوْمَ تَزِلُّ فِیهِ الاَقْدامُ ، وَاجْعَلْ سَعْیی فی ما یُرْضِیکَ عَنّی ، یا ذَا الجَلالِ وَالاِکْرامِ) . شرائط صحّت وضو شرائط صحیح بودن وضو چند چیز است : شرط اول : آنکه آب وضو پاک باشد ، و بنابر قولی نباید آلوده باشد به آنچه انسان از آن متنفر است ، مانند بول حیوانات حلال گوشت ، و مردار پاک ، و چرک زخم هر چند شرعاً پاک باشد ، و این قول موافق احتیاط است . شرط دوم : آنکه مطلق باشد .
- [آیت الله شبیری زنجانی] تقلید به معنای پیروی کردن از دیگری در عقیده یا عمل است و در احکام دینی از کسی باید تقلید کرد که دارای این شرایط باشد: 1 - مرد باشد. 2 - بالغ باشد. 3 - عاقل باشد. 4 - شیعه دوازده امامی باشد. 5 - حلالزاده باشد. 6 - عادل باشد، یعنی از گناهان کبیره، مانند: دروغ، غیبت، تهمت، آدمکشی، رباخواری، ترک نماز و ترک روزه …، از روی ملکه اجتناب کند و مراد از ملکه؛ حالت نفسانیست که انسان را به ترک گناه وادار میکند، گناه صغیره نیز با اصرار بر آن، گناه کبیره محسوب میگردد و نشانه عدالت این است که در ظاهر شخص خوبی باشد؛ یعنی اگر از اهل محل یا همسایگان او یا کسانی که با او معاشرت دارند حال او را بپرسند، بگویند: ما خلاف شرعی از او سراغ نداریم. 7 - مجتهد باشد. 8 - اعلم باشد و این در صورتیست که احتمال اختلاف بین مجتهدین را در مسائل مورد ابتلا بدهد. مجتهد اعلم کسیست که از تمام مجتهدهای زمان خود حکم خدا را بهتر بفهمد و برتری این مجتهد از سایر مجتهدین باید به گونهای باشد که متعارف افراد اهل فضل بتوانند آن را تشخیص دهند و اگر هیچ یک از مجتهدین چنین برتری روشنی نداشته باشند از هر یک از مجتهدین طراز اوّل میتوان تقلید نمود. 9 - موثّق باشد، یعنی اشتباهش از متعارف بیشتر نباشد و کسی که حریص به دنیا باشد غالبا موثّق نیست، زیرا حبّ شدید به دنیا باعث اشتباه زیاد در تشخیص میگردد. 10 - زنده باشد (با تفصیلی که در مسأله دهم خواهد آمد).
- [آیت الله اردبیلی] نماز مهمترین اعمال دین است که اگر مورد قبول درگاه خداوند متعال واقع شود، عبادتهای دیگر نیز قبول میشوند و اگر نماز پذیرفته نشود، اعمال دیگر نیز قبول نمیشوند. همان گونه که اگر انسان هر شبانه روز پنج نوبت در نهر آبی شستشو کند چرکی در بدن او باقی نمیماند، نمازهای پنجگانه نیز انسان را از گناهان و پلیدیها پاک میکنند. سزاوار است که انسان نماز را در اوّل وقت بخواند و کسی که نماز را کم ارزش و سبک میشمارد، مانند کسی است که نماز نمیخواند. خداوند در ابتدای سوره بقره نماز را از ویژگیهای پرهیزگاران و سبب برخورداری از هدایت قرآنی و در سوره مؤمنون مراقبت بر انجام نماز و خشوع در هنگام نماز را از ویژگیهای مؤمنان بر شمرده است و پیامبر اکرم صلیاللهعلیهوآلهوسلم فرموده: کسی که به نماز اهمیت ندهد و آن را سبک شمارد، سزاوار عذاب آخرت است. روزی حضرت در مسجد تشریف داشتند؛ مردی وارد و مشغول نماز شد و رکوع و سجود خود را به طور کامل بجا نیاورد. حضرت فرمودند: اگر این مرد در حالی که نمازش به این نحو است از دنیا برود، به دین من از دنیا نرفته است! پس انسان باید مراقب باشد که با عجله و شتابزدگی نماز نخواند و در حال نماز به یاد خدا و با خضوع، خشوع و وقار باشد و متوجه باشد که با چه کسی سخن میگوید و خود را در مقابل عظمت و بزرگی خداوند متعال بسیار کوچک و ناچیز ببیند. همچنین نمازگزار باید توبه و استغفار نماید و گناهانی را که مانع قبول شدن نمازند، مانند حسد، کبر، غیبت، خوردن مال حرام، آشامیدن مسکرات و ندادن خمس و زکات، بلکه هر معصیتی را ترک کند. همچنین سزاوار است اعمالی را که ثواب نماز را کم میکند، بجا نیاورد، مثلاً در حال خوابآلودگی و خودداری از ادرار به نماز نایستد و در هنگام نماز ه آسمان نگاه نکند و نیز اعمالی را که ثواب نماز را زیاد میکند بجا آورد، مثلاً انگشتری عقیق به دست کند و لباس پاکیزه بپوشد و شانه و مسواک کند و خود را خوشبو نماید.
- [آیت الله مکارم شیرازی] نماز رابطه انسان با خداست و مایه صفای روح و پاکی دل و پیدایش روح تقوا و تربیت انسان و پرهیز از گناهان است. نماز مهمترین عبادات است که طبق روایات اگر قبول درگاه خدا شود عبادات دیگر نیز قبول خواهد شد و اگر قبول نگردد اعمال دیگر نیز قبول نخواهد شد. و نیز بر طبق روایات، کسی که نمازهای پنجگانه را انجام می دهد از گناهان پاک می شود همان گونه که اگرشبانه روز پنج مرتبه در نهر آبی شست و شو کند اثری از آلودگی در بدنش باقی نمی ماند. به همین دلیل، در آیات قرآن مجید و روایات اسلامی و وصایا و سفارشهای پیغمبر اکرم(صلی الله علیه وآله) و ائمه هدی(علیهم السلام)از مهمترین کارهایی که روی آن تأکید شده همین نماز است و لذا ترک نماز از بزرگترین گناهان کبیره محسوب می شود. سزاوار است انسان نماز را در اول وقت بخواند و به آن اهمیت بسیار دهد و از تند خواندن نماز که ممکن است مایه خرابی نماز گردد جداً بپرهیزد. در حدیث آمده است روزی پیغمبر اکرم(صلی الله علیه وآله) مردی را در مسجد مشغول نماز دید که رکوع و سجود را بطور کامل انجام نمی دهد، فرمود: اگر این مرد از دنیا برود در حالی که نمازش این گونه باشد به دین من از دنیا نخواهد رفت. روح نماز (حضور قلب) است و سزاوار است از آنچه مایه پراکندگی حواس می شود بپرهیزد، معانی کلمات نماز را بفهمد و در حال نماز به آن توجه داشته باشد و با حال خضوع و خشوع نماز را انجام دهد، بداند با چه کسی سخن می گوید و خود را در مقابل عظمت و بزرگی خداوند بسیار کوچک ببیند. در حالات معصومین(علیهم السلام) آمده است به هنگام نماز آنچنان غرق یاد خدا می شدند که از خود بی خبر می گشتند، تا آنجا که پیکان تیری در پای امیرالمؤمنین علی(علیه السلام)مانده بود، در حال نماز بیرون آوردند و آن حضرت متوجه نشد. برای قبولی نماز و کمال و فضیلت آن علاوه بر شرایط واجب باید امور زیر را نیز رعایت کند: قبل از نماز از خطاهای خود توبه و استغفار نماید و از گناهانی که مانع قبول نماز است مانند (حسد) و (تکبر) و (غیبت) و (خوردن مال حرام) و (آشامیدن مسکرات) و (ندادن خمس و زکات) بلکه هر معصیتی بپرهیزد. همچنین سزاوار است کارهائی که ارزش نماز و حضور قلب را کم می کند انجام ندهد، مثلاً در حال خواب آلودگی و خودداری از بول و در میان سر و صداها و در برابر منظره هایی که جلب توجه می کند به نماز نایستد و کارهایی که ثواب نماز را زیاد می کند انجام دهد، مثلاً لباس پاکیزه بپوشد، موهای خود را شانه زند و مسواک کند و خود را خوشبو نماید و انگشتر عقیق به دست کند.
- [آیت الله سیستانی] در بعضی روایات چند چیز در کشتن حیوانات مکروه شمرده شده است : 1 پیش از بیرون آمدن روح ، پوست حیوان را بکنند . 2 در جائی حیوان را بکشند که حیوان دیگر که از جنس اوست آن را ببیند . 3 در شب ذبح کنند یا پیش از ظهر روز جمعه ، ولی در صورت احتیاج کراهت ندارد . 4 خود انسان چهارپائی را که پرورش داده است بکشد . احکام شکار کردن با اسلحه مسأله ???? اگر حیوان حلالگوشت وحشی را با اسلحه شکار کنند و بمیرد، با پنج شرط، حلال و بدنش پاک است: اوّل: آنکه اسلحه شکار مثل کارد و شمشیر برنده باشد، یا مثل نیزه و تیر باشد که بدن حیوان را پاره میکند، و در قسم دوّم اگر سلاح سرنیزه نداشته باشد، شرط حلال شدن این است که بدن حیوان را مجروح و پاره کند، و اگر سرنیزه داشته باشد کافی است که آن را بکشد هرچند مجروح نسازد، و اگر بهوسیله دام یا چوب، و سنگ و مانند اینها حیوانی را شکار کنند و بمیرد پاک نمیشود، و خوردن آن هم حرام است. و همچنین است بنا بر احتیاط واجب اگر با چیز تیزی که سلاح نیست مانند سوزنهای بزرگ یا چنگال، یا سیخ کباب و مانند آن حیوان را شکار کنند، و اگر حیوانی را با تفنگ شکار کنند چنانچه گلوله آن در بدن حیوان فرو رود و آن را پاره کند، پاک و حلال است، چه گلوله تیز و مخروطی باشد چه نباشد، و لازم نیست گلوله از جنس آهن باشد، ولی اگر گلوله در بدن حیوان فرو نرود بلکه آن را به سبب فشار بکشد، یا به واسطه حرارتش بدن حیوان را بسوزاند و حیوان بمیرد، پاک و حلال بودنش اشکال دارد. دوّم: کسی که شکار میکند باید مسلمان باشد یا بچه مسلمان باشد که خوب و بد را بفهمد، و اگر کافر غیر کتابی، یا کسی که در حکم کافر است مانند نواصب حیوانی را شکار نماید، آن شکار حلال نیست، بلکه کافر کتابی هم اگر حیوانی را شکار کند و نام خدا را هم ببرد، آن حیوان بنا بر احتیاط واجب حلال نمیشود. سوّم: اسلحه را برای شکار کردن حیوان بکار برد، و اگر مثلاً جایی را نشانه بگیرد و اتفاقاً حیوانی را بکشد، آن حیوان پاک نیست، و خوردن آن هم حرام است، ولی اگر به قصد شکار حیوان بخصوصی تیراندازی کند و بجای آن دیگری را بکشد، حلال است. چهارم: در وقت بکار بردن اسلحه، نام خدا را ببرد و چنانچه پیش از خوردن به هدف نام خدا را ببرد نیز کافی است، و اگر عمداً نام خدا را نبرد شکار حلال نمیشود، ولی اگر فراموش کند اشکال ندارد. پنجم: وقتی صیاد به حیوان برسد که مرده باشد، یا اگر زنده است بهاندازه سربریدن آن وقت نباشد، و چنانچه بهاندازه سربریدن وقت باشد و سر حیوان را نبرد تا بمیرد، حرام است. مسأله ???? اگر دو نفر حیوانی را شکار کنند، و یکی از آنان شرایط گذشته را رعایت کند، ولی دیگری رعایت نکند، مثلاً یکی از آن دو نام خدا را ببرد، و دیگری عمداً نام خدا را نبرد، آن حیوان حلال نیست. مسأله ???? اگر بعد از آنکه حیوانی را تیر زدند مثلاً در آب بیفتد، و انسان بداند که حیوان به واسطه هر دو تیر و افتادن در آب جان داده است، حلال نیست، بلکه اگر نداند که جان دادن آن فقط به واسطه تیر بوده است، نیز حلال نمیباشد. مسأله ???? اگر با سگ غصبی یا اسلحه غصبی، حیوانی را شکار کند، شکار حلال است و مال خود او میشود، ولی گذشته از اینکه گناه کرده، باید اجرت اسلحه یا سگ را به صاحبش بدهد. مسأله ???? اگر با وسیله شکار چون شمشیر بعضی از اعضای بدن حیوان مانند دست و پا را از او جدا کنند، آن عضو حرام میباشد، ولی چنانچه آن حیوان را با مراعات شرایط گذشته در مسأله (????) سر ببرند، باقیمانده بدن او حلال میشود؛ و اما اگر وسیله شکار با شرایط گذشته بدن حیوان را دو قسمت کند، و سر و گردن در یک قسمت بماند، و انسان وقتی برسد که حیوان جان داده باشد، هر دو قسمت حلال است. و همچنین است اگر حیوان زنده باشد ولی بهاندازه سربریدن وقت نباشد، اما اگر بهاندازه سربریدن وقت باشد و ممکن باشد که مقداری زنده بماند، قسمتی که سر و گردن ندارد، حرام، و قسمتی که سر و گردن دارد، اگر سر آن را به دستوری که قبلاً گذشت ببرند، حلال، وگرنه آن هم حرام میباشد. مسأله ???? اگر با چوب یا سنگ، یا چیز دیگری که شکار کردن با آن صحیح نیست حیوانی را دو قسمت کنند، قسمتی که سر و گردن ندارد حرام است، و قسمتی که سر و گردن دارد، اگر زنده باشد و ممکن باشد که مقداری زنده بماند و سر آن را به دستوری که قبلاً گذشت ببرند، حلال، وگرنه آن قسمت هم حرام میباشد. مسأله ???? اگر حیوانی را شکار کنند، یا سر ببرند و بچه زندهای از آن بیرون آید، چنانچه آن بچه را به دستوری که قبلاً گذشت سر ببرند، حلال، وگرنه حرام میباشد. مسأله ???? اگر حیوانی را شکار کنند، یا سر ببرند و بچه مردهای از شکمش بیرون آورند، در صورتی که مردن بچه پیش از کشتن آن حیوان نباشد، و همچنین به سبب دیر بیرون آوردنش از شکم آن حیوان نمرده باشد، چنانچه خلقت آن بچه کامل باشد و مو یا پشم در بدنش روییده باشد، پاک و حلال است. شکار کردن با سگ شکاری مسأله ???? اگر سگ شکاری، حیوان وحشی حلالگوشتی را شکار کند، پاک بودن و حلال بودن آن حیوان شش شرط دارد: اوّل: سگ بهطوری تربیت شده باشد که هر وقت آن را برای گرفتن شکار بفرستند برود، و هر وقت از رفتن جلوگیری کنند بایستد، ولی اگر پس از نزدیک شدن به شکار و دیدن آن نتوان از او جلوگیری کرد، ضرر ندارد، و اگر عادتش این باشد که پیش از رسیدن صاحبش از شکار میخورد، ضرر ندارد، و همچنین اگر عادت به خوردن خون شکار داشته باشد، اشکال ندارد، ولی بنا بر احتیاط واجب شرط است که عادتش چنین باشد که اگر صاحبش خواست شکار را از او بگیرد به ممانعت و ستیز برنخیزد. دوّم: صاحبش آن را بفرستد، و اگر از پیش خود دنبال شکار رود و حیوانی را شکار کند، خوردن آن حیوان حرام است، بلکه اگر از پیش خود دنبال شکار رود و بعداً صاحبش صدا بزند که زودتر آن را به شکار برساند، اگرچه به واسطه صدای صاحبش شتاب کند بنا بر احتیاط واجب باید از خوردن آن شکار خودداری نماید. سوّم: کسی که سگ را میفرستد باید مسلمان باشد، به تفصیلی که در شرایط شکار با اسلحه گذشت. چهارم: شکارچی وقت فرستادن سگ، یا پیش از رسیدنش به حیوان، نام خدا را ببرد، و اگر عمداً نام خدا را نبرد، آن شکار حرام است، ولی اگر فراموش کند اشکال ندارد. پنجم: شکار به واسطه زخمی که از دندان سگ پیدا کرده است بمیرد، پس اگر سگ شکار را خفه کند یا شکار از دویدن یا ترس بمیرد، حلال نیست. ششم: کسی که سگ را فرستاده است، وقتی برسد که حیوان مرده باشد، یا اگر زنده است بهاندازه سربریدن آن وقت نباشد ولی نه از جهت تأخیر غیر معمول در رسیدن به شکار اما اگر وقتی برسد که بهاندازه سربریدن وقت باشد و سر حیوان را نبرد تا بمیرد، حلال نیست. مسأله ???? کسی که سگ را فرستاده اگر وقتی برسد که بتواند سر حیوان را ببرد، چنانچه به واسطه تهیه مقدمات آن مانند بیرون آوردن کارد وقت بگذرد و آن حیوان بمیرد، حلال است، ولی اگر چیزی همراه او نباشد که با آن سر حیوان را ببرد و حیوان بمیرد بنا بر احتیاط واجب حلال نمیشود، البته در این حال اگر آن حیوان را رها کند که سگ او را بکشد، حلال میشود. مسأله ???? اگر چند سگ را بفرستد و با هم حیوانی را شکار کنند، چنانچه همه آنها دارای شرطهایی که در مسأله (????) گفته شد بودهاند، شکار حلال است، و اگر یکی از آنها دارای آن شرطها نبوده، شکار حرام است. مسأله ???? اگر سگ را برای شکار حیوانی بفرستد و آن سگ حیوان دیگری را شکار کند، آن شکار حلال و پاک است، و نیز اگر آن حیوان را با حیوان دیگری شکار کند، هر دوی آنها حلال و پاک میباشد. مسأله ???? اگر چند نفر با هم سگ را بفرستند و یکی از آنها عمداً نام خدا را نبرد، آن شکار حرام است، و نیز اگر یکی از سگهایی را که فرستادهاند بهطوری که در مسأله (????) گفته شد تربیت شده نباشد، آن شکار حرام میباشد. مسأله ???? اگر باز، یا حیوان دیگری غیر سگ شکاری، حیوانی را شکار کند، آن شکار حلال نیست، ولی اگر وقتی برسند که حیوان زنده باشد و به دستوری که قبلاً گذشت سر آن را ببرند، حلال است. صید ماهی و ملخ مسأله ???? اگر ماهیای که در اصل خلقتش فلس دار باشد هرچند از جهت عارضی فلس از او جدا شده باشد زنده از آب بگیرند و بیرون آب جان دهد، پاک و خوردن آن حلال است. و چنانچه در آب بمیرد پاک است، ولی خوردن آن حرام میباشد، هرچند با وسیلهای مانند زهر بمیرد، مگر اینکه در تور ماهیگیر در آب بمیرد که در این صورت خوردنش حلال است. و ماهی بیفلس را اگرچه زنده از آب بگیرند و بیرون آب جان دهد، حرام است. مسأله ???? اگر ماهی از آب بیرون بیفتد، یا موج آن را بیرون بیندازد، یا آب فرو رود و ماهی در خشکی بماند، چنانچه پیش از آنکه بمیرد، با دست یا بهوسیله دیگر کسی آن را بگیرد، بعد از جان دادن حلال است، و اگر قبل از گرفتن بمیرد، حرام است. مسأله ???? کسی که ماهی را صید میکند، لازم نیست مسلمان باشد و در موقع گرفتن آن نام خدا را ببرد، ولی مسلمان باید ببیند، یا از راه دیگری اطمینان داشته باشد که او را زنده از آب گرفته، یا آنکه در تور او در آب مرده است. مسأله ???? ماهی مردهای که معلوم نیست آن را زنده از آب گرفتهاند یا مرده، چنانچه در دست مسلمان باشد و در آن تصرفی میکند که دلیل بر حلال بودن آن است مانند فروختن یا خوردن، حلال است، و اگر در دست کافر باشد، اگرچه بگوید آن را زنده گرفتهام، حرام میباشد، مگر آنکه انسان اطمینان کند که او را زنده از آب گرفته یا آنکه در تور او در آب مرده است. مسأله ???? خوردن ماهی زنده جایز است. مسأله ???? اگر ماهی زنده را بریان کنند، یا در بیرون آب پیش از جان دادن بکشند، خوردنش جایز است. مسأله ???? اگر ماهی را بیرون آب دو قسمت کنند، و یک قسمت آن در حالی که زنده است در آب بیفتد، خوردن قسمتی را که بیرون آب مانده جایز است. مسأله ???? اگر ملخ را با دست یا بهوسیله دیگری زنده بگیرد، بعد از جان دادن آن حلال است، و لازم نیست کسی که آن را میگیرد مسلمان باشد، و در موقع گرفتن نام خدا را ببرد، ولی اگر ملخ مردهای در دست کافر باشد و معلوم نباشد که آن را زنده گرفته است یا نه، اگرچه بگوید زنده گرفتهام حرام است. مسأله ???? خوردن ملخی که بال درنیاورده است و نمیتواند پرواز کند، حرام است.