در سوره ناس، منظور از (اله الناس) کیست؟ چرا با وجود این‌که خدا را کمی شناختیم باید برای خدای مردم به او پناه ببریم؟
سوره «ناس» آخرین سوره قرآن است. برخی از مفسران، محل نزول آن‌را مکه دانسته‌اند.[1] برخی دیگر معتقدند این سوره در مدینه نازل شد.[2] روایاتی نیز در وجه این نام‌گذاری نقل شده است.[3] در برخی منابع تعبیری به نام «المعوّذتین» وجود دارد[4] که مراد از آن، سوره‌های ناس و فلق است.[5] در ارتباط با تلاوت این سوره، فضیلت‌هایی در منابع شیعه[6] و اهل سنت[7] نقل شده است. پیرامون شأن نزول این سوره نقلی وجود دارد: پسری یهودی خادم پیامبر(ص) بود، یهودیان آن‌قدر به سراغ او رفتند و اصرار کردند تا موی پیامبر(ص) و چند دندانه از شانه ‌حضرتشان را به آنها داد. آنها نیز رفتند و پیامبر(ص) را توسط لبید بن اعصم یهودی و به وسیله آن موی و شانه، جادو کردند. سپس جادو  را در چاه ذروان متعلق به بنی زریق پنهان ساختند. پیامبر(ص) مریض شد و موی سرش شروع به ریختن کرد و تصور می‌کرد نزد زنانش رفته است، در حالی‌که نرفته بود و این تصور اثر همان جادو بود. علاوه بر اینها، پیامبر(ص) سر گیجه گرفت و نمی‌دانست چه بر او عارض شده است. در این میان خواب دید که دو فرشته آمدند یکی بالای سر و دیگری پایین پایش نشست. فرشته اول پرسید این مرد را چه شده است؟ فرشته دوم پاسخ داد: جادویش کرده‏اند. فرشته اول: چه کسی جادو کرده است؟ فرشته دوم: لبید بن اعصم یهودی! فرشته اول:با چه چیزی جادویش کرده؟ فرشته دوم: با موی و دنده شانه. فرشته اول: آن کجاست؟ فرشته دوم: درون پوست خشک شده [درخت] خرما، زیر سنگ لبه چاه ذروان! حضرت بیدار شد و به عایشه فرمود: «خدا از درد من خبر داد؟» پس علی و زبیر و عمار را بر سر آن چاه فرستاد. آنها پس سنگ را بلند کرده، ... موی سر و دنده شانه آن‌حضرت را یافتند که  با سوزن بر آن دوخته بودند. خدای تعالی سوره ناس و فلق را فرستاد و هر آیه که خوانده می‌شد یک گره باز می‌گردید و پیامبر(ص) خویش را سبکبارتر می‌یافت تا گره آخر که گشوده شد حضرت برپاخاست مانند کسی که از بند رسته باشد ... آن‌گاه از پیامبر(ص) پرسیدند آیا جادوگر نابکار را بگیریم و بکشیم؟ پیامبر(ص) فرمود: «من که شفا یافتم، دلم نمی‌خواهد شرّی بر انگیزم».[8] این داستان در برخی از منابع اصلی اهل سنت نیز نقل شده،[9] اما این ماجرا نمی‌تواند مورد پذیرش باشد و شاید به همین دلیل، بسیاری از مفسران - حتی آنانی که مقید به نقل شأن نزول هستند - به این داستان نپرداخته‌اند. حال به صورت مختصر به تفسیر آیات این سوره می‌پردازیم: «قُلْ أَعُوذُ بِرَبّ‏ِ النَّاسِ* مَلِکِ النَّاسِ* إِلَهِ النَّاسِ»؛[10] بگو: پناه می‌برم به پروردگار مردم، به مالک و حاکم مردم، به [خدا و] معبود مردم. این خطاب اگر چه در ظاهر به پیامبر(ص) می‌باشد، با این ‌حال مانند بسیاری از آیات قرآن همه مردم و مسلمانان را در برمی‌گیرد.[11] در ضمن با این‌که الله «رب»، «ملک» و «اله» انسان و غیر انسان است اما در هر سه آیه تنها به انسان اشاره شده است. در وجه این تکرار مفسران وجوهی را ذکر کرده‌اند؛ از جمله این‌که انسان اشرف مخلوقات است[12] و این‌که تنها در سینه انسان‌ها است که وسوسه ایجاد می‌شود[13] و ...[14] اما در این‌که چرا از خداوند با سه تعبیر مختلف یاد شده است؟ به نظر وجه آن این است؛ طبع آدمی چنین است که وقتی شرّی به او متوجه می‌شود و جان او را تهدید می‌کند، به یکی از این سه مورد پناه می‌برد؛ یا به ربی پناه می‌برد که مدبر امر او و مربی اوست، و در تمامی حوائجش به او رجوع می‌کند، و از میان آن سه پناهگاه، این یکی سببی است تام و تمام. دومین پناه، کسی است که دارای سلطنت و قوتی کافی باشد، و حکمی نافذ داشته باشد، به طوری که هر کس از هر شری بدو پناهنده شود و او بتواند با اعمال قدرت آن‌را دفع کند. در این میان سبب سومی نیز وجود دارد؛ آن عبارت است از الهی که معبود واقعی باشد، چون لازمه اله بودن مخصوصاً اگر الهی واحد و بی‌شریک باشد، این است که بنده خود را برای خود خالص سازد؛ یعنی جز او کسی را نخواند و در هیچ‌یک از حوائجش جز به او مراجعه ننماید، جز آنچه او اراده می‏کند اراده نکند، و جز آنچه او می‏خواهد عمل نکند و خدای سبحان رب مردم، ملک انسان‌ها و اله ایشان است.[15] «مِن شَرِّ الْوَسْوَاسِ الخْنَّاسِ* الَّذِی یُوَسْوِسُ فیِ صُدُورِ النَّاسِ* مِنَ الْجِنَّةِ وَ النَّاسِ»؛[16] از شرّ وسوسه‏‌گر پنهانکار، که در درون سینه انسان‌ها وسوسه می‌کند، خواه از جنّ باشد یا از انسان. «مِنَ الْجِنَّةِ وَ النَّاسِ» بیان برای «الَّذِی یُوَسْوِسُ» می‌باشد و به این معنا است که شیطان هم نوع انسانی دارد و هم از اجنه، شیاطینی وجود دارند.[17] ذیل این آیات، تفسیرهایی وجود دارد که برای اطلاع از آنها به این پاسخ‌ها مراجعه نمایید: 39790؛ علت استفاده از واژه «صدور» به‌جای «قلوب» در سوره ناس 10698؛ مقصود از خنّاس در سوره ناس   [1] . بلخی، مقاتل بن سلیمان، تفسیر مقاتل بن سلیمان، تحقیق، شحاته، عبدالله محمود، ج 4، ص 941، بیروت، دار إحیاء التراث، چاپ اول، 1423ق؛ ‏زمخشری، محمود، الکشاف عن حقائق غوامض التنزیل، ج 4، ص 823، بیروت، دار الکتاب العربی، چاپ سوم، 1407ق. [2] . آلوسی، سید محمود، روح المعانی فی تفسیر القرآن العظیم، تحقیق، عطیة، علی عبدالباری، ج 15، ص 517، بیروت، دارالکتب العلمیة، چاپ اول، 1415ق؛ فیض کاشانی، ملامحسن، تفسیر الصافی، تحقیق، اعلمی، حسین، ج 5، ص 398، تهران، الصدر، چاپ دوم، 1415ق. [3] . طبرسی، فضل بن حسن، مجمع البیان فی تفسیر القرآن، مقدمه، بلاغی‏، محمد جواد، ج 10، ص 867، تهران، ناصر خسرو، چاپ سوم، 1372ش. [4] . امام سجاد(ع)، الصحیفة السجادیة، ص 260، قم، الهادی، چاپ اول، 1376ش؛ کوفی، محمد بن محمد اشعث، الجعفریات(الأشعثیات)، ص 176، تهران، مکتبة نینوی الحدیثة، چاپ اول، بی‌تا. [5] . ثعلبی نیشابوری، ابو اسحاق احمد بن ابراهیم، الکشف و البیان عن تفسیر القرآن، ج 10، ص 337، بیروت، دار إحیاء التراث العربی، چاپ اول، 1422ق. [6] . شیخ صدوق، ثواب الأعمال و عقاب الأعمال، ص 38، قم، دار الشریف الرضی للنشر، چاپ دوم، 1406ق؛ کلینی، محمد بن یعقوب، الکافی، محقق، مصحح، غفاری، علی اکبر، آخوندی، محمد، ج 2، ص 623، تهران، دار الکتب الإسلامیة، چاپ چهارم، 1407ق. [7] . قشیری نیشابوری، مسلم بن حجاج، صحیح مسلم، محقق، عبد الباقی، محمد فؤاد، ج 1، ص 558، بیروت، دار إحیاء التراث العربی، بی‌تا؛ نسائی، أحمد بن شعیب، السنن الصغری، تحقیق، أبو غدة، عبد الفتاح، ج 2، ص 158، حلب، مکتب المطبوعات الإسلامیة، چاپ دوم، 1406ق. [8] . واحدی، علی بن احمد، اسباب نزول القرآن، تحقیق، زغلول، کمال بسیونی، ص 502، بیروت، دارالکتب العلمیة، چاپ اول، 1411ق؛ قرطبی، محمد بن احمد، الجامع لأحکام القرآن، ج 21، ص 253- 254، تهران، ناصر خسرو، چاپ اول، 1364ش. [9] . بخاری جعفی، محمد بن إسماعیل،‌ صحیح بخاری،‌ محقق، محمد زهیر بن ناصر الناصر، ج 4، ص 122،‌ ‌دار طوق النجاة، چاپ اول، 1422ق. [10] . ناس، 1 - 3. [11] . شیخ طوسی، محمد بن حسن، التبیان فی تفسیر القرآن، مقدمه، شیخ آقابزرگ تهرانی، تحقیق، قصیر عاملی، احمد، ج 10، ص 438، بیروت، دار احیاء التراث العربی، بی‌تا. [12] . فخر رازی، محمد بن عمر، مفاتیح الغیب، ج 32، ص 376، بیروت، دار احیاء التراث العربی، چاپ سوم، 1420ق. [13] . ‏زمخشری، محمود، الکشاف عن حقائق غوامض التنزیل، ج 4، ص 823، بیروت، دار الکتاب العربی، چاپ سوم، 1407ق. [14] . بیضاوی، عبدالله بن عمر، انوار التنزیل و اسرار التأویل، تحقیق، مرعشلی‏، محمد عبد الرحمن، ج 5، ص 350، بیروت، دار احیاء التراث العربی، چاپ اول، 1418ق. [15] . طباطبایی، سید محمد حسین، المیزان فی تفسیر القرآن، ج ‏20، ص 395 – 396، قم، دفتر انتشارات اسلامی، چاپ پنجم، 1417ق. [16] . ناس، 4- 6. [17] . طبرسی، فضل بن حسن، تفسیر جوامع الجامع، ج 4، ص 566، تهران، دانشگاه تهران، مدیریت حوزه علمیه قم، چاپ اول، 1377ش.
عنوان سوال:

در سوره ناس، منظور از (اله الناس) کیست؟ چرا با وجود این‌که خدا را کمی شناختیم باید برای خدای مردم به او پناه ببریم؟


پاسخ:

سوره «ناس» آخرین سوره قرآن است. برخی از مفسران، محل نزول آن‌را مکه دانسته‌اند.[1] برخی دیگر معتقدند این سوره در مدینه نازل شد.[2] روایاتی نیز در وجه این نام‌گذاری نقل شده است.[3] در برخی منابع تعبیری به نام «المعوّذتین» وجود دارد[4] که مراد از آن، سوره‌های ناس و فلق است.[5] در ارتباط با تلاوت این سوره، فضیلت‌هایی در منابع شیعه[6] و اهل سنت[7] نقل شده است.
پیرامون شأن نزول این سوره نقلی وجود دارد:
پسری یهودی خادم پیامبر(ص) بود، یهودیان آن‌قدر به سراغ او رفتند و اصرار کردند تا موی پیامبر(ص) و چند دندانه از شانه ‌حضرتشان را به آنها داد. آنها نیز رفتند و پیامبر(ص) را توسط لبید بن اعصم یهودی و به وسیله آن موی و شانه، جادو کردند. سپس جادو  را در چاه ذروان متعلق به بنی زریق پنهان ساختند. پیامبر(ص) مریض شد و موی سرش شروع به ریختن کرد و تصور می‌کرد نزد زنانش رفته است، در حالی‌که نرفته بود و این تصور اثر همان جادو بود. علاوه بر اینها، پیامبر(ص) سر گیجه گرفت و نمی‌دانست چه بر او عارض شده است.
در این میان خواب دید که دو فرشته آمدند یکی بالای سر و دیگری پایین پایش نشست. فرشته اول پرسید این مرد را چه شده است؟ فرشته دوم پاسخ داد: جادویش کرده‏اند. فرشته اول: چه کسی جادو کرده است؟ فرشته دوم: لبید بن اعصم یهودی! فرشته اول:با چه چیزی جادویش کرده؟ فرشته دوم: با موی و دنده شانه. فرشته اول: آن کجاست؟ فرشته دوم: درون پوست خشک شده [درخت] خرما، زیر سنگ لبه چاه ذروان!
حضرت بیدار شد و به عایشه فرمود: «خدا از درد من خبر داد؟» پس علی و زبیر و عمار را بر سر آن چاه فرستاد. آنها پس سنگ را بلند کرده، ... موی سر و دنده شانه آن‌حضرت را یافتند که  با سوزن بر آن دوخته بودند. خدای تعالی سوره ناس و فلق را فرستاد و هر آیه که خوانده می‌شد یک گره باز می‌گردید و پیامبر(ص) خویش را سبکبارتر می‌یافت تا گره آخر که گشوده شد حضرت برپاخاست مانند کسی که از بند رسته باشد ... آن‌گاه از پیامبر(ص) پرسیدند آیا جادوگر نابکار را بگیریم و بکشیم؟ پیامبر(ص) فرمود: «من که شفا یافتم، دلم نمی‌خواهد شرّی بر انگیزم».[8]
این داستان در برخی از منابع اصلی اهل سنت نیز نقل شده،[9] اما این ماجرا نمی‌تواند مورد پذیرش باشد و شاید به همین دلیل، بسیاری از مفسران - حتی آنانی که مقید به نقل شأن نزول هستند - به این داستان نپرداخته‌اند.
حال به صورت مختصر به تفسیر آیات این سوره می‌پردازیم:
«قُلْ أَعُوذُ بِرَبّ‏ِ النَّاسِ* مَلِکِ النَّاسِ* إِلَهِ النَّاسِ»؛[10] بگو: پناه می‌برم به پروردگار مردم، به مالک و حاکم مردم، به [خدا و] معبود مردم.
این خطاب اگر چه در ظاهر به پیامبر(ص) می‌باشد، با این ‌حال مانند بسیاری از آیات قرآن همه مردم و مسلمانان را در برمی‌گیرد.[11]
در ضمن با این‌که الله «رب»، «ملک» و «اله» انسان و غیر انسان است اما در هر سه آیه تنها به انسان اشاره شده است. در وجه این تکرار مفسران وجوهی را ذکر کرده‌اند؛ از جمله این‌که انسان اشرف مخلوقات است[12] و این‌که تنها در سینه انسان‌ها است که وسوسه ایجاد می‌شود[13] و ...[14]
اما در این‌که چرا از خداوند با سه تعبیر مختلف یاد شده است؟ به نظر وجه آن این است؛ طبع آدمی چنین است که وقتی شرّی به او متوجه می‌شود و جان او را تهدید می‌کند، به یکی از این سه مورد پناه می‌برد؛ یا به ربی پناه می‌برد که مدبر امر او و مربی اوست، و در تمامی حوائجش به او رجوع می‌کند، و از میان آن سه پناهگاه، این یکی سببی است تام و تمام. دومین پناه، کسی است که دارای سلطنت و قوتی کافی باشد، و حکمی نافذ داشته باشد، به طوری که هر کس از هر شری بدو پناهنده شود و او بتواند با اعمال قدرت آن‌را دفع کند. در این میان سبب سومی نیز وجود دارد؛ آن عبارت است از الهی که معبود واقعی باشد، چون لازمه اله بودن مخصوصاً اگر الهی واحد و بی‌شریک باشد، این است که بنده خود را برای خود خالص سازد؛ یعنی جز او کسی را نخواند و در هیچ‌یک از حوائجش جز به او مراجعه ننماید، جز آنچه او اراده می‏کند اراده نکند، و جز آنچه او می‏خواهد عمل نکند و خدای سبحان رب مردم، ملک انسان‌ها و اله ایشان است.[15]
«مِن شَرِّ الْوَسْوَاسِ الخْنَّاسِ* الَّذِی یُوَسْوِسُ فیِ صُدُورِ النَّاسِ* مِنَ الْجِنَّةِ وَ النَّاسِ»؛[16] از شرّ وسوسه‏‌گر پنهانکار، که در درون سینه انسان‌ها وسوسه می‌کند، خواه از جنّ باشد یا از انسان.
«مِنَ الْجِنَّةِ وَ النَّاسِ» بیان برای «الَّذِی یُوَسْوِسُ» می‌باشد و به این معنا است که شیطان هم نوع انسانی دارد و هم از اجنه، شیاطینی وجود دارند.[17]
ذیل این آیات، تفسیرهایی وجود دارد که برای اطلاع از آنها به این پاسخ‌ها مراجعه نمایید:
39790؛ علت استفاده از واژه «صدور» به‌جای «قلوب» در سوره ناس
10698؛ مقصود از خنّاس در سوره ناس   [1] . بلخی، مقاتل بن سلیمان، تفسیر مقاتل بن سلیمان، تحقیق، شحاته، عبدالله محمود، ج 4، ص 941، بیروت، دار إحیاء التراث، چاپ اول، 1423ق؛ ‏زمخشری، محمود، الکشاف عن حقائق غوامض التنزیل، ج 4، ص 823، بیروت، دار الکتاب العربی، چاپ سوم، 1407ق. [2] . آلوسی، سید محمود، روح المعانی فی تفسیر القرآن العظیم، تحقیق، عطیة، علی عبدالباری، ج 15، ص 517، بیروت، دارالکتب العلمیة، چاپ اول، 1415ق؛ فیض کاشانی، ملامحسن، تفسیر الصافی، تحقیق، اعلمی، حسین، ج 5، ص 398، تهران، الصدر، چاپ دوم، 1415ق. [3] . طبرسی، فضل بن حسن، مجمع البیان فی تفسیر القرآن، مقدمه، بلاغی‏، محمد جواد، ج 10، ص 867، تهران، ناصر خسرو، چاپ سوم، 1372ش. [4] . امام سجاد(ع)، الصحیفة السجادیة، ص 260، قم، الهادی، چاپ اول، 1376ش؛ کوفی، محمد بن محمد اشعث، الجعفریات(الأشعثیات)، ص 176، تهران، مکتبة نینوی الحدیثة، چاپ اول، بی‌تا. [5] . ثعلبی نیشابوری، ابو اسحاق احمد بن ابراهیم، الکشف و البیان عن تفسیر القرآن، ج 10، ص 337، بیروت، دار إحیاء التراث العربی، چاپ اول، 1422ق. [6] . شیخ صدوق، ثواب الأعمال و عقاب الأعمال، ص 38، قم، دار الشریف الرضی للنشر، چاپ دوم، 1406ق؛ کلینی، محمد بن یعقوب، الکافی، محقق، مصحح، غفاری، علی اکبر، آخوندی، محمد، ج 2، ص 623، تهران، دار الکتب الإسلامیة، چاپ چهارم، 1407ق. [7] . قشیری نیشابوری، مسلم بن حجاج، صحیح مسلم، محقق، عبد الباقی، محمد فؤاد، ج 1، ص 558، بیروت، دار إحیاء التراث العربی، بی‌تا؛ نسائی، أحمد بن شعیب، السنن الصغری، تحقیق، أبو غدة، عبد الفتاح، ج 2، ص 158، حلب، مکتب المطبوعات الإسلامیة، چاپ دوم، 1406ق. [8] . واحدی، علی بن احمد، اسباب نزول القرآن، تحقیق، زغلول، کمال بسیونی، ص 502، بیروت، دارالکتب العلمیة، چاپ اول، 1411ق؛ قرطبی، محمد بن احمد، الجامع لأحکام القرآن، ج 21، ص 253- 254، تهران، ناصر خسرو، چاپ اول، 1364ش. [9] . بخاری جعفی، محمد بن إسماعیل،‌ صحیح بخاری،‌ محقق، محمد زهیر بن ناصر الناصر، ج 4، ص 122،‌ ‌دار طوق النجاة، چاپ اول، 1422ق. [10] . ناس، 1 - 3. [11] . شیخ طوسی، محمد بن حسن، التبیان فی تفسیر القرآن، مقدمه، شیخ آقابزرگ تهرانی، تحقیق، قصیر عاملی، احمد، ج 10، ص 438، بیروت، دار احیاء التراث العربی، بی‌تا. [12] . فخر رازی، محمد بن عمر، مفاتیح الغیب، ج 32، ص 376، بیروت، دار احیاء التراث العربی، چاپ سوم، 1420ق. [13] . ‏زمخشری، محمود، الکشاف عن حقائق غوامض التنزیل، ج 4، ص 823، بیروت، دار الکتاب العربی، چاپ سوم، 1407ق. [14] . بیضاوی، عبدالله بن عمر، انوار التنزیل و اسرار التأویل، تحقیق، مرعشلی‏، محمد عبد الرحمن، ج 5، ص 350، بیروت، دار احیاء التراث العربی، چاپ اول، 1418ق. [15] . طباطبایی، سید محمد حسین، المیزان فی تفسیر القرآن، ج ‏20، ص 395 – 396، قم، دفتر انتشارات اسلامی، چاپ پنجم، 1417ق. [16] . ناس، 4- 6. [17] . طبرسی، فضل بن حسن، تفسیر جوامع الجامع، ج 4، ص 566، تهران، دانشگاه تهران، مدیریت حوزه علمیه قم، چاپ اول، 1377ش.





1396@ - موتور جستجوی پرسش و پاسخ امین