سوره «ناس» آخرین سوره قرآن است. برخی از مفسران، محل نزول آن‌را مکه دانسته‌اند.[1] برخی دیگر معتقدند این سوره در مدینه نازل شد.[2] روایاتی نیز در وجه این نام‌گذاری نقل شده است.[3] در برخی منابع تعبیری به نام «المعوّذتین» وجود دارد[4] که مراد از آن، سوره‌های ناس و فلق است.[5] در ارتباط با تلاوت این سوره، فضیلت‌هایی در منابع شیعه[6] و اهل سنت[7] نقل شده است. پیرامون شأن نزول این سوره نقلی وجود دارد: پسری یهودی خادم پیامبر(ص) بود، یهودیان آن‌قدر به سراغ او رفتند و اصرار کردند تا موی پیامبر(ص) و چند دندانه از شانه ‌حضرتشان را به آنها داد. آنها نیز رفتند و پیامبر(ص) را توسط لبید بن اعصم یهودی و به وسیله آن موی و شانه، جادو کردند. سپس جادو را در چاه ذروان متعلق به بنی زریق پنهان ساختند. پیامبر(ص) مریض شد و موی سرش شروع به ریختن کرد و تصور می‌کرد نزد زنانش رفته است، در حالی‌که نرفته بود و این تصور اثر همان جادو بود. علاوه بر اینها، پیامبر(ص) سر گیجه گرفت و نمی‌دانست چه بر او عارض شده است. در این میان خواب دید که دو فرشته آمدند یکی بالای سر و دیگری پایین پایش نشست. فرشته اول پرسید این مرد را چه شده است؟ فرشته دوم پاسخ داد: جادویش کرده‏اند. فرشته اول: چه کسی جادو کرده است؟ فرشته دوم: لبید بن اعصم یهودی! فرشته اول:با چه چیزی جادویش کرده؟ فرشته دوم: با موی و دنده شانه. فرشته اول: آن کجاست؟ فرشته دوم: درون پوست خشک شده [درخت] خرما، زیر سنگ لبه چاه ذروان! حضرت بیدار شد و به عایشه فرمود: «خدا از درد من خبر داد؟» پس علی و زبیر و عمار را بر سر آن چاه فرستاد. آنها پس سنگ را بلند کرده، ... موی سر و دنده شانه آن‌حضرت را یافتند که با سوزن بر آن دوخته بودند. خدای تعالی سوره ناس و فلق را فرستاد و هر آیه که خوانده می‌شد یک گره باز می‌گردید و پیامبر(ص) خویش را سبکبارتر می‌یافت تا گره آخر که گشوده شد حضرت برپاخاست مانند کسی که از بند رسته باشد ... آن‌گاه از پیامبر(ص) پرسیدند آیا جادوگر نابکار را بگیریم و بکشیم؟ پیامبر(ص) فرمود: «من که شفا یافتم، دلم نمی‌خواهد شرّی بر انگیزم».[8] این داستان در برخی از منابع اصلی اهل سنت نیز نقل شده،[9] اما این ماجرا نمی‌تواند مورد پذیرش باشد و شاید به همین دلیل، بسیاری از مفسران - حتی آنانی که مقید به نقل شأن نزول هستند - به این داستان نپرداخته‌اند. حال به صورت مختصر به تفسیر آیات این سوره می‌پردازیم: «قُلْ أَعُوذُ بِرَبّ‏ِ النَّاسِ* مَلِکِ النَّاسِ* إِلَهِ النَّاسِ»؛[10] بگو: پناه می‌برم به پروردگار مردم، به مالک و حاکم مردم، به [خدا و] معبود مردم. این خطاب اگر چه در ظاهر به پیامبر(ص) می‌باشد، با این ‌حال مانند بسیاری از آیات قرآن همه مردم و مسلمانان را در برمی‌گیرد.[11] در ضمن با این‌که الله «رب»، «ملک» و «اله» انسان و غیر انسان است اما در هر سه آیه تنها به انسان اشاره شده است. در وجه این تکرار مفسران وجوهی را ذکر کرده‌اند؛ از جمله این‌که انسان اشرف مخلوقات است[12] و این‌که تنها در سینه انسان‌ها است که وسوسه ایجاد می‌شود[13] و ...[14] اما در این‌که چرا از خداوند با سه تعبیر مختلف یاد شده است؟ به نظر وجه آن این است؛ طبع آدمی چنین است که وقتی شرّی به او متوجه می‌شود و جان او را تهدید می‌کند، به یکی از این سه مورد پناه می‌برد؛ یا به ربی پناه می‌برد که مدبر امر او و مربی اوست، و در تمامی حوائجش به او رجوع می‌کند، و از میان آن سه پناهگاه، این یکی سببی است تام و تمام. دومین پناه، کسی است که دارای سلطنت و قوتی کافی باشد، و حکمی نافذ داشته باشد، به طوری که هر کس از هر شری بدو پناهنده شود و او بتواند با اعمال قدرت آن‌را دفع کند. در این میان سبب سومی نیز وجود دارد؛ آن عبارت است از الهی که معبود واقعی باشد، چون لازمه اله بودن مخصوصاً اگر الهی واحد و بی‌شریک باشد، این است که بنده خود را برای خود خالص سازد؛ یعنی جز او کسی را نخواند و در هیچ‌یک از حوائجش جز به او مراجعه ننماید، جز آنچه او اراده می‏کند اراده نکند، و جز آنچه او می‏خواهد عمل نکند و خدای سبحان رب مردم، ملک انسان‌ها و اله ایشان است.[15] «مِن شَرِّ الْوَسْوَاسِ الخْنَّاسِ* الَّذِی یُوَسْوِسُ فیِ صُدُورِ النَّاسِ* مِنَ الْجِنَّةِ وَ النَّاسِ»؛[16] از شرّ وسوسه‏‌گر پنهانکار، که در درون سینه انسان‌ها وسوسه می‌کند، خواه از جنّ باشد یا از انسان. «مِنَ الْجِنَّةِ وَ النَّاسِ» بیان برای «الَّذِی یُوَسْوِسُ» می‌باشد و به این معنا است که شیطان هم نوع انسانی دارد و هم از اجنه، شیاطینی وجود دارند.[17] ذیل این آیات، تفسیرهایی وجود دارد که برای اطلاع از آنها به این پاسخ‌ها مراجعه نمایید: 39790؛ علت استفاده از واژه «صدور» به‌جای «قلوب» در سوره ناس 10698؛ مقصود از خنّاس در سوره ناس [1] . بلخی، مقاتل بن سلیمان، تفسیر مقاتل بن سلیمان، تحقیق، شحاته، عبدالله محمود، ج 4، ص 941، بیروت، دار إحیاء التراث، چاپ اول، 1423ق؛ ‏زمخشری، محمود، الکشاف عن حقائق غوامض التنزیل، ج 4، ص 823، بیروت، دار الکتاب العربی، چاپ سوم، 1407ق. [2] . آلوسی، سید محمود، روح المعانی فی تفسیر القرآن العظیم، تحقیق، عطیة، علی عبدالباری، ج 15، ص 517، بیروت، دارالکتب العلمیة، چاپ اول، 1415ق؛ فیض کاشانی، ملامحسن، تفسیر الصافی، تحقیق، اعلمی، حسین، ج 5، ص 398، تهران، الصدر، چاپ دوم، 1415ق. [3] . طبرسی، فضل بن حسن، مجمع البیان فی تفسیر القرآن، مقدمه، بلاغی‏، محمد جواد، ج 10، ص 867، تهران، ناصر خسرو، چاپ سوم، 1372ش. [4] . امام سجاد(ع)، الصحیفة السجادیة، ص 260، قم، الهادی، چاپ اول، 1376ش؛ کوفی، محمد بن محمد اشعث، الجعفریات(الأشعثیات)، ص 176، تهران، مکتبة نینوی الحدیثة، چاپ اول، بی‌تا. [5] . ثعلبی نیشابوری، ابو اسحاق احمد بن ابراهیم، الکشف و البیان عن تفسیر القرآن، ج 10، ص 337، بیروت، دار إحیاء التراث العربی، چاپ اول، 1422ق. [6] . شیخ صدوق، ثواب الأعمال و عقاب الأعمال، ص 38، قم، دار الشریف الرضی للنشر، چاپ دوم، 1406ق؛ کلینی، محمد بن یعقوب، الکافی، محقق، مصحح، غفاری، علی اکبر، آخوندی، محمد، ج 2، ص 623، تهران، دار الکتب الإسلامیة، چاپ چهارم، 1407ق. [7] . قشیری نیشابوری، مسلم بن حجاج، صحیح مسلم، محقق، عبد الباقی، محمد فؤاد، ج 1، ص 558، بیروت، دار إحیاء التراث العربی، بی‌تا؛ نسائی، أحمد بن شعیب، السنن الصغری، تحقیق، أبو غدة، عبد الفتاح، ج 2، ص 158، حلب، مکتب المطبوعات الإسلامیة، چاپ دوم، 1406ق. [8] . واحدی، علی بن احمد، اسباب نزول القرآن، تحقیق، زغلول، کمال بسیونی، ص 502، بیروت، دارالکتب العلمیة، چاپ اول، 1411ق؛ قرطبی، محمد بن احمد، الجامع لأحکام القرآن، ج 21، ص 253- 254، تهران، ناصر خسرو، چاپ اول، 1364ش. [9] . بخاری جعفی، محمد بن إسماعیل،‌ صحیح بخاری،‌ محقق، محمد زهیر بن ناصر الناصر، ج 4، ص 122،‌ ‌دار طوق النجاة، چاپ اول، 1422ق. [10] . ناس، 1 - 3. [11] . شیخ طوسی، محمد بن حسن، التبیان فی تفسیر القرآن، مقدمه، شیخ آقابزرگ تهرانی، تحقیق، قصیر عاملی، احمد، ج 10، ص 438، بیروت، دار احیاء التراث العربی، بی‌تا. [12] . فخر رازی، محمد بن عمر، مفاتیح الغیب، ج 32، ص 376، بیروت، دار احیاء التراث العربی، چاپ سوم، 1420ق. [13] . ‏زمخشری، محمود، الکشاف عن حقائق غوامض التنزیل، ج 4، ص 823، بیروت، دار الکتاب العربی، چاپ سوم، 1407ق. [14] . بیضاوی، عبدالله بن عمر، انوار التنزیل و اسرار التأویل، تحقیق، مرعشلی‏، محمد عبد الرحمن، ج 5، ص 350، بیروت، دار احیاء التراث العربی، چاپ اول، 1418ق. [15] . طباطبایی، سید محمد حسین، المیزان فی تفسیر القرآن، ج ‏20، ص 395 – 396، قم، دفتر انتشارات اسلامی، چاپ پنجم، 1417ق. [16] . ناس، 4- 6. [17] . طبرسی، فضل بن حسن، تفسیر جوامع الجامع، ج 4، ص 566، تهران، دانشگاه تهران، مدیریت حوزه علمیه قم، چاپ اول، 1377ش.
در سوره ناس، منظور از (اله الناس) کیست؟ چرا با وجود اینکه خدا را کمی شناختیم باید برای خدای مردم به او پناه ببریم؟
سوره «ناس» آخرین سوره قرآن است. برخی از مفسران، محل نزول آنرا مکه دانستهاند.[1] برخی دیگر معتقدند این سوره در مدینه نازل شد.[2] روایاتی نیز در وجه این نامگذاری نقل شده است.[3] در برخی منابع تعبیری به نام «المعوّذتین» وجود دارد[4] که مراد از آن، سورههای ناس و فلق است.[5] در ارتباط با تلاوت این سوره، فضیلتهایی در منابع شیعه[6] و اهل سنت[7] نقل شده است.
پیرامون شأن نزول این سوره نقلی وجود دارد:
پسری یهودی خادم پیامبر(ص) بود، یهودیان آنقدر به سراغ او رفتند و اصرار کردند تا موی پیامبر(ص) و چند دندانه از شانه حضرتشان را به آنها داد. آنها نیز رفتند و پیامبر(ص) را توسط لبید بن اعصم یهودی و به وسیله آن موی و شانه، جادو کردند. سپس جادو را در چاه ذروان متعلق به بنی زریق پنهان ساختند. پیامبر(ص) مریض شد و موی سرش شروع به ریختن کرد و تصور میکرد نزد زنانش رفته است، در حالیکه نرفته بود و این تصور اثر همان جادو بود. علاوه بر اینها، پیامبر(ص) سر گیجه گرفت و نمیدانست چه بر او عارض شده است.
در این میان خواب دید که دو فرشته آمدند یکی بالای سر و دیگری پایین پایش نشست. فرشته اول پرسید این مرد را چه شده است؟ فرشته دوم پاسخ داد: جادویش کردهاند. فرشته اول: چه کسی جادو کرده است؟ فرشته دوم: لبید بن اعصم یهودی! فرشته اول:با چه چیزی جادویش کرده؟ فرشته دوم: با موی و دنده شانه. فرشته اول: آن کجاست؟ فرشته دوم: درون پوست خشک شده [درخت] خرما، زیر سنگ لبه چاه ذروان!
حضرت بیدار شد و به عایشه فرمود: «خدا از درد من خبر داد؟» پس علی و زبیر و عمار را بر سر آن چاه فرستاد. آنها پس سنگ را بلند کرده، ... موی سر و دنده شانه آنحضرت را یافتند که با سوزن بر آن دوخته بودند. خدای تعالی سوره ناس و فلق را فرستاد و هر آیه که خوانده میشد یک گره باز میگردید و پیامبر(ص) خویش را سبکبارتر مییافت تا گره آخر که گشوده شد حضرت برپاخاست مانند کسی که از بند رسته باشد ... آنگاه از پیامبر(ص) پرسیدند آیا جادوگر نابکار را بگیریم و بکشیم؟ پیامبر(ص) فرمود: «من که شفا یافتم، دلم نمیخواهد شرّی بر انگیزم».[8]
این داستان در برخی از منابع اصلی اهل سنت نیز نقل شده،[9] اما این ماجرا نمیتواند مورد پذیرش باشد و شاید به همین دلیل، بسیاری از مفسران - حتی آنانی که مقید به نقل شأن نزول هستند - به این داستان نپرداختهاند.
حال به صورت مختصر به تفسیر آیات این سوره میپردازیم:
«قُلْ أَعُوذُ بِرَبِّ النَّاسِ* مَلِکِ النَّاسِ* إِلَهِ النَّاسِ»؛[10] بگو: پناه میبرم به پروردگار مردم، به مالک و حاکم مردم، به [خدا و] معبود مردم.
این خطاب اگر چه در ظاهر به پیامبر(ص) میباشد، با این حال مانند بسیاری از آیات قرآن همه مردم و مسلمانان را در برمیگیرد.[11]
در ضمن با اینکه الله «رب»، «ملک» و «اله» انسان و غیر انسان است اما در هر سه آیه تنها به انسان اشاره شده است. در وجه این تکرار مفسران وجوهی را ذکر کردهاند؛ از جمله اینکه انسان اشرف مخلوقات است[12] و اینکه تنها در سینه انسانها است که وسوسه ایجاد میشود[13] و ...[14]
اما در اینکه چرا از خداوند با سه تعبیر مختلف یاد شده است؟ به نظر وجه آن این است؛ طبع آدمی چنین است که وقتی شرّی به او متوجه میشود و جان او را تهدید میکند، به یکی از این سه مورد پناه میبرد؛ یا به ربی پناه میبرد که مدبر امر او و مربی اوست، و در تمامی حوائجش به او رجوع میکند، و از میان آن سه پناهگاه، این یکی سببی است تام و تمام. دومین پناه، کسی است که دارای سلطنت و قوتی کافی باشد، و حکمی نافذ داشته باشد، به طوری که هر کس از هر شری بدو پناهنده شود و او بتواند با اعمال قدرت آنرا دفع کند. در این میان سبب سومی نیز وجود دارد؛ آن عبارت است از الهی که معبود واقعی باشد، چون لازمه اله بودن مخصوصاً اگر الهی واحد و بیشریک باشد، این است که بنده خود را برای خود خالص سازد؛ یعنی جز او کسی را نخواند و در هیچیک از حوائجش جز به او مراجعه ننماید، جز آنچه او اراده میکند اراده نکند، و جز آنچه او میخواهد عمل نکند و خدای سبحان رب مردم، ملک انسانها و اله ایشان است.[15]
«مِن شَرِّ الْوَسْوَاسِ الخْنَّاسِ* الَّذِی یُوَسْوِسُ فیِ صُدُورِ النَّاسِ* مِنَ الْجِنَّةِ وَ النَّاسِ»؛[16] از شرّ وسوسهگر پنهانکار، که در درون سینه انسانها وسوسه میکند، خواه از جنّ باشد یا از انسان.
«مِنَ الْجِنَّةِ وَ النَّاسِ» بیان برای «الَّذِی یُوَسْوِسُ» میباشد و به این معنا است که شیطان هم نوع انسانی دارد و هم از اجنه، شیاطینی وجود دارند.[17]
ذیل این آیات، تفسیرهایی وجود دارد که برای اطلاع از آنها به این پاسخها مراجعه نمایید:
39790؛ علت استفاده از واژه «صدور» بهجای «قلوب» در سوره ناس
10698؛ مقصود از خنّاس در سوره ناس [1] . بلخی، مقاتل بن سلیمان، تفسیر مقاتل بن سلیمان، تحقیق، شحاته، عبدالله محمود، ج 4، ص 941، بیروت، دار إحیاء التراث، چاپ اول، 1423ق؛ زمخشری، محمود، الکشاف عن حقائق غوامض التنزیل، ج 4، ص 823، بیروت، دار الکتاب العربی، چاپ سوم، 1407ق. [2] . آلوسی، سید محمود، روح المعانی فی تفسیر القرآن العظیم، تحقیق، عطیة، علی عبدالباری، ج 15، ص 517، بیروت، دارالکتب العلمیة، چاپ اول، 1415ق؛ فیض کاشانی، ملامحسن، تفسیر الصافی، تحقیق، اعلمی، حسین، ج 5، ص 398، تهران، الصدر، چاپ دوم، 1415ق. [3] . طبرسی، فضل بن حسن، مجمع البیان فی تفسیر القرآن، مقدمه، بلاغی، محمد جواد، ج 10، ص 867، تهران، ناصر خسرو، چاپ سوم، 1372ش. [4] . امام سجاد(ع)، الصحیفة السجادیة، ص 260، قم، الهادی، چاپ اول، 1376ش؛ کوفی، محمد بن محمد اشعث، الجعفریات(الأشعثیات)، ص 176، تهران، مکتبة نینوی الحدیثة، چاپ اول، بیتا. [5] . ثعلبی نیشابوری، ابو اسحاق احمد بن ابراهیم، الکشف و البیان عن تفسیر القرآن، ج 10، ص 337، بیروت، دار إحیاء التراث العربی، چاپ اول، 1422ق. [6] . شیخ صدوق، ثواب الأعمال و عقاب الأعمال، ص 38، قم، دار الشریف الرضی للنشر، چاپ دوم، 1406ق؛ کلینی، محمد بن یعقوب، الکافی، محقق، مصحح، غفاری، علی اکبر، آخوندی، محمد، ج 2، ص 623، تهران، دار الکتب الإسلامیة، چاپ چهارم، 1407ق. [7] . قشیری نیشابوری، مسلم بن حجاج، صحیح مسلم، محقق، عبد الباقی، محمد فؤاد، ج 1، ص 558، بیروت، دار إحیاء التراث العربی، بیتا؛ نسائی، أحمد بن شعیب، السنن الصغری، تحقیق، أبو غدة، عبد الفتاح، ج 2، ص 158، حلب، مکتب المطبوعات الإسلامیة، چاپ دوم، 1406ق. [8] . واحدی، علی بن احمد، اسباب نزول القرآن، تحقیق، زغلول، کمال بسیونی، ص 502، بیروت، دارالکتب العلمیة، چاپ اول، 1411ق؛ قرطبی، محمد بن احمد، الجامع لأحکام القرآن، ج 21، ص 253- 254، تهران، ناصر خسرو، چاپ اول، 1364ش. [9] . بخاری جعفی، محمد بن إسماعیل، صحیح بخاری، محقق، محمد زهیر بن ناصر الناصر، ج 4، ص 122، دار طوق النجاة، چاپ اول، 1422ق. [10] . ناس، 1 - 3. [11] . شیخ طوسی، محمد بن حسن، التبیان فی تفسیر القرآن، مقدمه، شیخ آقابزرگ تهرانی، تحقیق، قصیر عاملی، احمد، ج 10، ص 438، بیروت، دار احیاء التراث العربی، بیتا. [12] . فخر رازی، محمد بن عمر، مفاتیح الغیب، ج 32، ص 376، بیروت، دار احیاء التراث العربی، چاپ سوم، 1420ق. [13] . زمخشری، محمود، الکشاف عن حقائق غوامض التنزیل، ج 4، ص 823، بیروت، دار الکتاب العربی، چاپ سوم، 1407ق. [14] . بیضاوی، عبدالله بن عمر، انوار التنزیل و اسرار التأویل، تحقیق، مرعشلی، محمد عبد الرحمن، ج 5، ص 350، بیروت، دار احیاء التراث العربی، چاپ اول، 1418ق. [15] . طباطبایی، سید محمد حسین، المیزان فی تفسیر القرآن، ج 20، ص 395 – 396، قم، دفتر انتشارات اسلامی، چاپ پنجم، 1417ق. [16] . ناس، 4- 6. [17] . طبرسی، فضل بن حسن، تفسیر جوامع الجامع، ج 4، ص 566، تهران، دانشگاه تهران، مدیریت حوزه علمیه قم، چاپ اول، 1377ش.
- [سایر] کدام سورة قرآن کریم است که به پیامبر گرامی اسلامدستور میدهد از شرّ حسودان به خدا پناه ببرد؟ منظور از آن چیست؟ توضیح دهید.
- [سایر] صدای درونی در قلب و سینه من است که بسیار مرا آزرده می کند. در اکثر اوقات مرا تشویق به گناه می کند و در حین انجام کار تصاویر گناه آلود در ذهن من می آورد. من با خواندن سوره ناس در آن هنگام برای چند لحظه ایی راحت می شوم، ولی بعد از مدتی دوباره شروع می شود؛ وقتی هم شروع می کند گویا سینه ام تنگ می شود و نفسم بالا نمی آید؛ از بس به من فشار می آورد. آیا این همان خنّاس است که خدا در سوره ناس می فرماید (الذی یوسوس فی صدور الناس)؟ چکار کنم که مغلوبش کنم ؟ به خدا دوست ندارم معصیت خدا را انجام دهم.
- [سایر] منظور از اولی الامر در سوره نساء کیست؟
- [سایر] منظور از ثانی اثنین در آیه 40 سوره توبه کیست؟
- [سایر] منظور از اولوالامر در آیه 59 سوره نساء کیست؟
- [سایر] با سلام. منظور از اینکه خدا جمع اضداد است چیست؟
- [سایر] چرا خداوند در سوره فلق به پیامبر(ص) میگوید از شر شب به من پناه ببر؟
- [سایر] منظور دقیق قرآن از ذوالقرنین کیست ؟ این کلمه در کدام سوره و آیه قرآن آمده است؟
- [سایر] منظور از اینکه خداوند سیر تکاملی انسان را در هفت روز یا مرحله خلق کرد چیست؟
- [سایر] اینکه خداوند نور آسمانها و زمین است، آیا منظور نور محسوس است؟ اگر نیست به چه معنا است؟
- [آیت الله جوادی آملی] ) .االله اکبر) یعنی خدای سبحان بزرگتر از آن است که وصف شود. (أشهد أن لا إله الاّ االله ), یعنی شهادت می دهم که غیر خدای یکتا و یگانه خدای دیگری نیست . (أشهد أنّ محمداً رسول االله ); یعنی شهادت میدهم که حضرت محمدبن عبداالله(ص) پیامبر و فرستاده خداست . (أشهد أنّ علیاً امیرالمؤمنین و ولیّ االله)؛ یعنی شهادت میدهم که حضرت علی(ع)امیر مؤمنان و ولیّ خدا بر همه خلق است . (حیّ علی الصلاة )؛ یعنی بشتاب برای اقامه نماز، (حیّ علی الفلاح)؛ یعنی بشتاب برای رستگاری، (حیّ علی خیر العمل )؛ یعنی بشتاب برای بهترین کار که نماز است، (قد قامت الصلاة)؛ یعنی به تحقیق نماز برپا شد، (لا إله الاّ االله )؛ یعنی خدایی؛ جز خدای یکتا و یگانه, سزاوار پرستش نیست.
- [آیت الله صافی گلپایگانی] . "أَشْهَدُ أَنَّ عَلِیّاً وَلِیُّ الله"جزو اذان و اقامه نیست، ولی خوب است بعد از "أَشْهَدُ أَنَّ مُحَمَّداً رَسوُلُ الله"، به قصد قربت گفته شود. اللهُ أکْبَرُ خدای تعالی بزرگتر از آن است که او را وصف کنند. أَشْهَدُ أَنْ لا إِلَهَ إِلاَّ الله شهادت می دهم که نیست خدایی جز خدای یکتا و بی همتا. أَشْهَدُ أَنَّ مُحَمَّداً رَسوُلُ الله شهادت می دهم که حضرت محمد بن عبدالله صلی الله علیه و آله پیغمبر و فرستاده خداست. أَشْهَدُ أَنَّ عَلِیّاً أمِیرَ المُؤمِنینَ وَلِیُّ الله شهادت می دهم که حضرت علی علیه السلام أمیرالمؤمنین و ولی خدا بر همه خلق است. حَیَّ عَلَی الصَّلاَة بشتاب برای نماز. حَیَّ عَلَی الْفَلاَح بشتاب برای رستگاری. حَیَّ عَلی خَیْرِ الْعَمَل بشتاب برای بهترین کارها که نماز است. قَد قامَتِ الصَّلاَة به تحقیق نماز برپا شد. لا إلَهَ إِلاَّ الله نیست خدایی مگر خدای یکتا و بی همتا.
- [امام خمینی] -ترجمه تسبیحات اربعه (سبحان اللّه و الحمدللّه و لا اله الاّ اللّه و اللّه اکبر)، یعنی پاک و منزه است خداوند تعالی و ثنا مخصوص اوست و نیست خدایی سزاوار پرستش مگر خدای بیهمتا، و بزرگتر است از این که او را وصف کنند.
- [آیت الله بروجردی] (اَشْهَدُ اَنَّ عَلِیاً وَلِی اللهِ) جزء اذان و اقامه نیست، ولی خوب است بعد از (اَشْهَدُ اَنَّ مُحَمَّداً رسُولُ اللهِ) به قصد قربت گفته شود.ترجمهی اذان و اقامه(اللهُ اکبر): یعنی خدای تعالی بزرگتر از آن است که او را وصف کنند.(اَشْهَدُ اَنْ لا اِلهَ الا اللهُ): یعنی شهادت میدهم که غیر خدایی که یکتا و بیهمتاست خدای دیگری سزاوار پرستش نیست.(اَشْهَدُ اَنَّ مُحَمَّداً رسُولُ اللهِ): یعنی شهادت میدهم که حضرت محمّد بن عبدالله) ص) پیغمبر و فرستادة خدا است.(اَشْهَدُ اَنَّ عَلیا اَمیرَالمؤمنینَ وَلِی اللهِ): یعنی شهادت میدهم که حضرت علی (علیه الصلوة و السلام)، امیرالمؤمنین و ولی خدا بر همهی خلق است.(حَی عَلَی الصَّلوة): یعنی بشتاب برای نماز.(حَی عَلَی الفَلاحِ): یعنی بشتاب برای رستگاری.(حَی عَلَی خَیرِ العَمَلِ): یعنی بشتاب برای بهترین کارها که نماز است.(قَد قامَتِ الصَّلوة): یعنی به تحقیق نماز بر پا شد.(لا اِلهَ اِلاَّ الله): یعنی خدایی سزاوار پرستش نیست مگر خدایی که یکتا و بیهمتا است.
- [امام خمینی] پنج چیز بر جنب حرام است: اول: رساندن جایی از بدن به خط قرآن یا به اسم خدا و اسامی مبارکه پیامبران و امامان علیهم السلام، به احتیاط واجب حکم اسم خدا را دارد. دوم: رفتن در مسجدالحرام و مسجد پیغمبر صلی الله علیه و آله و سلم، اگر چه از یک در داخل و از در دیگر خارج شود. سوم: توقف در مساجد دیگر، ولی اگر از یک در داخل و از در دیگر خارج شود، یا برای برداشتن چیزی برود مانعی ندارد. و احتیاط واجب آن است که در حرم امامان هم توقف نکند. چهارم: گذاشتن چیزی در مسجد. پنجم: خواندن سوره ای که سجده واجب دارد و آن چهار سوره است: اول: سوره سی و دوم قرآن (الم تنزیل) دوم: سوره چهل و یکم (حم سجده) سوم: سوره پنجاه و سوم (و النجم) چهارم: سوره نود و ششم (اقرا) و اگر یک حرف را به قصد یکی از این چهار سوره هم بخواند حرام است.
- [آیت الله سیستانی] (أَشْهَدُ أنَّ عَلِیّاً وَلیُّ اللّهِ) جزء اذان و اقامه نیست ، و لی خوب است بعد از (أَشْهَدُ أنَّ مُحَمَّداً رَسُولُ اللّهَ) به قصد قربت گفته شود . ترجمه اذان و اقامه اللّه اکبر : یعنی خدای تعالی بزرگتر از آنست که او را وصف کنند . أَشْهَدُ أَن لا إِلهَ إِلاّ اللّهُ : یعنی شهادت میدهم که کسی جز خدا سزاوار پرستش نیست . أَشْهَدُ أَنّ مُحَمَّداً رَسُولُ اللّهِ : یعنی شهادت میدهم که حضرت محمّد بن عبداللّه صلیاللهعلیهوآلهوسلم پیغمبر و فرستاده خداست . أَشْهَدُ أنَّ عَلیّاً أمْیر المُؤمنِین وَلیُّ اللّهِ : یعنی شهادت میدهم که حضرت علی علیه الصلاة و السلام امیر مؤمنان و ولیّ خدا بر همه خلق است . حَیَّ عَلَی الصّلاةِ : یعنی بشتاب برای نماز . حَیَّ عَلَی الْفَلاحِ : یعنی بشتاب برای رستگاری . حَیَّ عَلَی خَیْر الْعَمَلِ : یعنی بشتاب برای بهترین کارها که نماز است . قَدْ قَامَتِ الصَّلاةُ : یعنی بتحقیق نماز برپا شد . لا إِله إِلاّ اللّهُ : یعنی کسی جز خدا سزاوار پرستش نیست .
- [آیت الله نوری همدانی] پنج چیز بر جنب حرام است : اول : رساندن جائی از بدن به خط قرآن یا به اسم خدا و اسم پیامبران و امامان ( علیهم السلام ) بطوری که در وضو گفته شد . دوم : رفتن در مسجد الحرام و مسجد پیغمبر ( صلی الله علیه و آله و سلم ) اگر چه از یک در داخل ، و از در دیگری خارج شود . سوم : توقف در مساجد دیگر ، ولی اگر از یک در داخل و از در دیگری خارج شود ، یا برای برداشتن چیزی برود مانعی ندارد و احتیاط واجب آن است که در حرم امامان هم توقف نکند . چهارم : گذاشتن چیزی در مسجد . پنجم : خواندن سوره ای که سجده واجب دارد و آن چهار سوره است : اول ، سورة سی و دوم قرآن ( الم تنزیل ) دوم ، سورة چهل و یکم ( حم سجده ) سوم ، سورة پنجاه و سوم ( و النجم ) چهارم ، سورة نود و ششم ( اقرء ) و اگر یک حرف ر ا به قصد یکی از این چهار سوره هم بخواند حرام است . چیزهائی که بر جنب مکروه است
- [امام خمینی] "اشهد ان علیا ولی الله" جزو اذان و اقامه نیست، ولی خوب است بعداز "اشهد ان محمدا رسول الله" به قصد قربت گفته شود. ترجمه اذان و اقامه "الله اکبر" یعنی خدای تعالی بزرگتر از آن است که او را وصف کنند."اشهد ان لا اله الا الله" یعنی شهادت می دهم که غیر خدایی که یکتا و بی همتا است، خدای دیگری سزاوار پرستش نیست. "اشهد ان محمدا رسول الله" یعنی شهادت می دهم که حضرت محمد بن عبد الله صلی الله علیه و آله و سلم، پیغمبر و فرستاده خدا است. "اشهد ان علیا امیر المؤمنین ولی الله" یعنی شهادت می دهم که حضرت علی علیه الصلاة و السلام، امیر المؤمنین و ولی خدا بر همه خلق است. "حی علی الصلاه"یعنی بشتاب برای نماز. "حی علی الفلاح" یعنی بشتاب برای رستگاری. "حی علی خیرالعمل" یعنی بشتاب برای بهترین کارها که نماز است. "قد قامت الصلاه" یعنی به تحقیق نماز برپا شد. "لا اله الا الله" یعنی خدایی سزاوار پرستش نیست مگر خدایی که یکتا و بی همتا است.
- [آیت الله سبحانی] اللّه اکبر یعنی خدای بزرگ تر از آن است که او را وصف کنند. أَشْهَدُ أَنْ لا اِلَهَ اِلاَّ اللّهُ، یعنی شهادت می دهم که خدایی جز اللّه نیست. أَشْهَدُ أَنَّ مُحَمَّداً رَسُولُ اللّهِ، یعنی شهادت می دهم که حضرت محمد بن عبدالله(صلی الله علیه وآله)پیغمبر و فرستاده خداست. أَشْهَدُ أَنَّ عَلِیّاً أمیرالمؤمنینَ وَلِیُّ اللّه، یعنی شهادت می دهم که حضرت علی(علیه السلام)امیرالمؤمنین، و ولی خدا بر همه خلق است. حَیَّ عَلَی الصَّلاَةِ، یعنی بشتاب برای نماز. حَیَّ عَلَی الفَلاَح، یعنی بشتاب برای رستگاری. حَیَّ عَلَی خَیْرِ العَمَلِ، یعنی بشتاب برای بهترین کارها که نماز است. قًد قامَتِ الصَّلاةُ، یعنی نماز برپا شده است. لا اِلَهَ اِلاَّ اللّهُ، یعنی خدایی جز اللّه نیست.
- [آیت الله نوری همدانی] اشهدً انّ علیاً ولیً اللهِ جزء اذان و اقامه نیست ولی خوب است بعد از اشهدً انّ محمداً رسولُ اللهِ ، به قصد قربت گفته شود . و چون در امثال زمان ما ، شعا ر تشیع محسوب می شود در هر جا که اظهار این شعار مستحسن و لازم باشد ، گفتن آن هم مستحسن و لازم است . ترجمه اذان و اقامه اللهَ اکبرً یعنی خدای تعالی بزرگتر از آن است که او را وصف کنند اشهدً ان لا الهَ الاّ اللهً یعنی شهادت می دهم که غیر خدائی که یکتا و بی همتا است خدای دیگر سزاوار پرستش نیست . اشَهدً انّ محمداً رسولُ اللهِ یعنی شهادت می دهم که حضرت محمد بن عبدالله صلی علیه و آله و سلم پیغمبر و فرستادة خداست . اشهدً ان علیاً امیر المؤمنینَ ولیّ الله یعنی شهادت می دهم که حضرت علی (علیه الصلاهَ و السلام ) امیر المؤمنین ولی خدا بر همة خلق است حیّ علیَ الصلاهِ یعنی بشتاب برای نماز . حیّ علی الفلاحِ یعنی بشتاب برای رستگاری . حیّ علی خیرِ العملِ یعنی بشتاب برای بهترین کارها که نماز است . قَد قامتِ الصلاهُ یعنی بتحقیق نماز بر پا شد . لا الهَ الاّ اللهُ یعنی خدائی سزاوار پرستش نیست مگر خدائی که یکتا و بی همتا است .