1. ابن عربی همان‌گونه که جهان هستی را با دید عرفانی و وحدت وجودی تحلیل می‌کند؛ در تفسیر قرآن نیز بر همین منوال اعمال نظر می‌کند؛ توضیح این‌که در نظر ابن عربی کلمات و حروف الفبا، بر اساس وحدت وجود چیده و ریخته شدند؛ وی بر همین اساس به تحلیل تلفظ حروف الفبا و شکل نگارش آنها می‌پردازد. وی حروف بی‌صدا مانند «الف» را نشانه‌ای از وحدت و خفای وجود می‌داند و حروف مصوت را دلیل بر کثرت و ظهور حقیقت وجود می‌داند. ابن عربی با استفاده از استنباط خود از آیه شریفه: «وَ عِنْدَهُ مَفاتِحُ الْغَیْبِ لا یَعْلَمُها إِلاَّ هُوَ»؛[1] در تفسیر «یس» می‌گوید؛ برای این‌که هر یک از ممکنات از غیب بدر آیند و ظهور یابند، مفتاح و کلید لازم است، کلید همه‌ی کلیدها(مفتاح مفاتیح) انسان کامل است که او اولین کلید برای ظهور همه‌ی ممکنات است؛ بر این اساس معنای «یس»، «یا سید المرسلین» است؛ زیرا پیامبر(ص)، انسان کامل و کلید برای ظهور همه‌ی ممکنات است.[2] البته برخی بر ابن عربی اشکال می‌کنند که وی در تفسیر سوره یس، «یس» را ندای مرخم می‌داند؛ یعنی منظور یا سید است، ولی در طلیعه سوره بقره مجموع سور مصدر به حروف مقطعه را 29 رقم می‌داند، چنان‌که برای سوره‌هایی که مصدر به دو حرف از حروف مقطعه است، به «طس»، «یس»، و «حم»(حوامیم سبعه) و «طه» مثال یاد می‌کند.[3] بنابراین، جمع میان دو بیان مزبور قابل تأمل است؛ زیرا در ابتدای امر، ناهماهنگ به نظر می‌رسد.[4] اما شاید بتوان از طریق تفاوت بین مقامات و مقاصد، این ناهماهنگی ابتدایی را رفع کرد؛ یعنی آن‌جا که می‌گوید «یس» دو حرف است، مقصود در مقابل سوره‌هایی است که با چند حرف مقطعه شروع می‌شوند؛ اما آنچه در ابتدای سوره «یس» گفته، منظور تفسیر و توضیح این دو حرف است. 2. ابن عربی در تفسیر حرف «ص» در ابتدای سوره‌ی «ص» می‌گوید: «صاد» حرفی از حروف صدق، صون و صورت است. پس حرفی است شریف و عظیم.[5] برخی از شارحان سخنان ابن عربی در شرح و توضیح این سخن وی می‌گویند: منظور وی از این‌که گفته حرف صاد حرفی از حروف صدق است، صداقت در توجه و شدت توجه است و مقصود از صون، شدت ستر و پرده پوشی است و غرض از صورت، صورت رحمانی است که محل تجلی به دست آوردن سیادت و بزرگی است.[6] [1] . انعام، 59. «کلیدهای غیب نزد او است، جز او کسی را از غیب آگاهی نیست». [2] . ر. ک: ابن عربی، محی الدین، الفتوحات المکیة، ج 3، 279، بیروت، دار صادر. [3] . ر ک: همان، ج 1، ص 61 به بعد. [4] . ر. ک: جوادی آملی، عبدالله، تفسیر تسنیم، ج 2، ص 110، قم، اسراء، چاپ ششم، 1389ش. [5] . ر. ک: الفتوحات، ج1، ص 71. [6] . ر. ک: عبد الباقی مفتاح، المفاتیح الوجودیة لکتاب فصوص الحکم، ج 1،ص 66، بیروت، دار البراق، چاپ اول، 1425ق.
1. ابن عربی همانگونه که جهان هستی را با دید عرفانی و وحدت وجودی تحلیل میکند؛ در تفسیر قرآن نیز بر همین منوال اعمال نظر میکند؛ توضیح اینکه در نظر ابن عربی کلمات و حروف الفبا، بر اساس وحدت وجود چیده و ریخته شدند؛ وی بر همین اساس به تحلیل تلفظ حروف الفبا و شکل نگارش آنها میپردازد. وی حروف بیصدا مانند «الف» را نشانهای از وحدت و خفای وجود میداند و حروف مصوت را دلیل بر کثرت و ظهور حقیقت وجود میداند. ابن عربی با استفاده از استنباط خود از آیه شریفه: «وَ عِنْدَهُ مَفاتِحُ الْغَیْبِ لا یَعْلَمُها إِلاَّ هُوَ»؛[1] در تفسیر «یس» میگوید؛ برای اینکه هر یک از ممکنات از غیب بدر آیند و ظهور یابند، مفتاح و کلید لازم است، کلید همهی کلیدها(مفتاح مفاتیح) انسان کامل است که او اولین کلید برای ظهور همهی ممکنات است؛ بر این اساس معنای «یس»، «یا سید المرسلین» است؛ زیرا پیامبر(ص)، انسان کامل و کلید برای ظهور همهی ممکنات است.[2]
البته برخی بر ابن عربی اشکال میکنند که وی در تفسیر سوره یس، «یس» را ندای مرخم میداند؛ یعنی منظور یا سید است، ولی در طلیعه سوره بقره مجموع سور مصدر به حروف مقطعه را 29 رقم میداند، چنانکه برای سورههایی که مصدر به دو حرف از حروف مقطعه است، به «طس»، «یس»، و «حم»(حوامیم سبعه) و «طه» مثال یاد میکند.[3] بنابراین، جمع میان دو بیان مزبور قابل تأمل است؛ زیرا در ابتدای امر، ناهماهنگ به نظر میرسد.[4]
اما شاید بتوان از طریق تفاوت بین مقامات و مقاصد، این ناهماهنگی ابتدایی را رفع کرد؛ یعنی آنجا که میگوید «یس» دو حرف است، مقصود در مقابل سورههایی است که با چند حرف مقطعه شروع میشوند؛ اما آنچه در ابتدای سوره «یس» گفته، منظور تفسیر و توضیح این دو حرف است.
2. ابن عربی در تفسیر حرف «ص» در ابتدای سورهی «ص» میگوید: «صاد» حرفی از حروف صدق، صون و صورت است. پس حرفی است شریف و عظیم.[5]
برخی از شارحان سخنان ابن عربی در شرح و توضیح این سخن وی میگویند: منظور وی از اینکه گفته حرف صاد حرفی از حروف صدق است، صداقت در توجه و شدت توجه است و مقصود از صون، شدت ستر و پرده پوشی است و غرض از صورت، صورت رحمانی است که محل تجلی به دست آوردن سیادت و بزرگی است.[6] [1] . انعام، 59. «کلیدهای غیب نزد او است، جز او کسی را از غیب آگاهی نیست». [2] . ر. ک: ابن عربی، محی الدین، الفتوحات المکیة، ج 3، 279، بیروت، دار صادر. [3] . ر ک: همان، ج 1، ص 61 به بعد. [4] . ر. ک: جوادی آملی، عبدالله، تفسیر تسنیم، ج 2، ص 110، قم، اسراء، چاپ ششم، 1389ش. [5] . ر. ک: الفتوحات، ج1، ص 71. [6] . ر. ک: عبد الباقی مفتاح، المفاتیح الوجودیة لکتاب فصوص الحکم، ج 1،ص 66، بیروت، دار البراق، چاپ اول، 1425ق.
- [سایر] نظر شما درباره ابن عربی چیست؟ آیا این درست است که امام خمینی و شهید صدر از او به نیکی یاد کردند. علامه طباطبائی نظرش در باره ابن عربی چیست؟ آیا ایشان نیز در باره ابن عربی نظر مثبت دارند؟
- [سایر] شریعت در نگاه ابن عربی چه جایگاهی دارد؟
- [سایر] از چه زمانی پیامبر اسلام(ص) به (یس) و (طه) نام گرفت؟
- [سایر] آیا میان اعتقاد فلاسفه مسلمان نظیر ابن سینا به قدیم بودن جهان از نظر اصول کلی و حدیث حضرت رسول (ص) در مورد عالم عماء تناقضی وجود ندارد؟
- [آیت الله مظاهری] نظر معظم له راجع به تشیّع ابن عربی چیست؟ آیا می توان سخنان او را که در کتب وی خصوصاً فتوحات مکیّه، مکتوب است و متعارض عقاید شیعه است را حمل بر تقیّه کرد؟
- [سایر] ادب و اخلاص «حذیفة ابن الیمان» نسبت به پیامبر اکرم(ص)چگونه بود؟
- [سایر] در مورد ابلیس نظرات متفاوتی وجود دارد، چه از سوی اهل معرفت؛ مانند حلاج، شبستری، ابن عربی، عطار، مولوی و... راجع به موحد بودن و عاشق بودن ابلیس و اینکه سرپیچی او ابتلای او بوده و یک امر ارشادی از سوی خدا بوده، و از طرفی مخالفان مانند متکلمان و غیره که این نظر را قبول ندارند. بالأخره کدام نظر مطابق با حقیقت است؟
- [سایر] خواجه نصیر طوسی که بود؟ نظر علمای اهل سنت؛ مانند ابن تیمیه و ابن قیّم درباره او چیست؟ لطفاً جوابتان مستند باشد.
- [سایر] نظر شما در مورد تعبیر خواب ابن سیرین چیست. آیا واقعیت دارد یا خیر؟
- [سایر] نظر ابن ابی الحدید درباره فداکاری حضرت علی (ع) در جنگ احد چیست؟
- [آیت الله بهجت] بنابر اظهر، ترجمه صیغه عقد به فارسی یا زبان دیگر با وجود قدرت بر عربی کافی است، و احتیاط مستحب عربی بودن صیغه است، و برای کسی که آشنا به معنای عربی صیغه نیست و فقط میداند که صیغه عقد، به این لفظ جاری میشود، احتیاط مستحب این است که هم صیغه عربی و هم ترجمهاش را بخواند، و اکتفا کردن او به عربی خالی از تأمل نیست، و اگر نمیتوانند صیغه عربی را بخوانند و یا وکیل بگیرند، قطعاً ترجمه کافی است.
- [آیت الله خوئی] خواندن قرآن در نماز، غیر از چهار آیهای که سجدة واجب دارد و در احکام جنابت صفحه (49) گفته شد و نیز دعا کردن در نماز اشکال ندارد. ولی احتیاط مستحب آن است که به غیر عربی دعا نکند. توضیح المسائل 153 مبطلات نماز ..... ص : 152
- [آیت الله مظاهری] اذان و اقامه باید به عربی صحیح گفته شود، پس اگر به عربی غلط مغیّر معنی بگوید یا ترجمه آنها را بگوید، صحیح نیست.
- [آیت الله مظاهری] واجبات نماز باید به عربی صحیح گفته شود پس اگر طوری به عربی غلط بگوید که معنی عوض شود یا ترجمه آنها را بگوید صحیح نیست.
- [آیت الله جوادی آملی] .اذان و اقامه باید به عربی صحیح, نه به غیر آن مانند فارسی، ترکی و... و نه به عربی غیر صحیح گفته شود.
- [آیت الله مکارم شیرازی] (الله اکْبر) مانند سایر ذکرهای نماز و حمد و سوره باید به عربی صحیح گفته شود و عربی غلط یا ترجمه آن کافی نیست.
- [آیت الله علوی گرگانی] در زکاْ، گاو وگاومیش یک جنس حساب میشوند وشتر عربی و غیر عربی یک جنس است، و همچنین بز ومیش وشیشک در زکاْ باهم فرق ندارند.
- [آیت الله شبیری زنجانی] در زکات، گاو و گاومیش یک جنس حساب میشود و شتر عربی و غیر عربی یک جنس است و همچنین است بز و میش.
- [آیت الله وحید خراسانی] مستحب است که بر بالین محتضر سوره مبارکه یس و صافات و احزاب و ایه الکرسی و ایه پنجاه و چهارم از سوره اعراف و سه ایه اخر سوره بقره بلکه هر چه از قران ممکن است بخوانند
- [آیت الله جوادی آملی] .صلوات بر پیغمبر( ص) از مستحبات مؤکّد است, چنانکه مستحب است هر وقت نام مبارک آن حضرت مانند محمد( ص)و احمد( ص)،نیز لقب و کنیه( ص) آن حضرت مانند مصطفی( ص) و ابوالقاسم( ص)گفته یا شنیده شود، بر آن حضرت و آل او صلوات فرستاده شود.