ادب و اخلاص «حذیفة‌ ابن الیمان» نسبت به پیامبر اکرم(ص)چگونه بود؟
حذیفه ارادت و علاقة ویژه‌ای نسبت به پیامبر اسلام داشت و در موارد گوناگون، این ارادت خود را به ثبوت می‌رسانید. می‌نویسند: او یکی از نگهبانان پیامبر اسلام (ص) بود که به هنگام سفر یا مواقع خطر، آن حضرت را همراهی می‌کرد تا احیانا دشمنان و منافقان نسبت به آن بزرگوار سوء قصد نکنند، ولی زمانی که آیة 67 از سورة (مائده) نازل شد و خداوند ضمن آن فرمود: (خدا تو را از خطر مردم حفظ می‌کند) رسول خدا آنان را مرخص کرد و فرمود: خداوند مرا از خطر مردم حفظ می‌کند (بحارالانوار /17/176) با توجه به ریشة خانوادگی حذیفه، شیفتگی و جانبازی او در راه پیامبر امر غیر عادی نبود زیرا او در خانواده‌ای پرورش یافته بود که نیروی ایمان و فداکاری و عشق به خدا و پیامبر (ص) در عروق آنان جریان داشت. او در دامن مادربا ایمان و فضیلتی پرورش یافته بود که پیوسته مشوق فرزند خود در پیروی از پیامبر بود. حذیفه می‌گوید: روزی مادرم به من گفت: از چه هنگامی از پیامبر جدا شده‌ای؟ گفتم: از فلان وقت، مادرم خشمگین شد و مرا توبیخ کرد که چرا از آن هنگام به حضور پیامبر نرسیده‌ام. گفتم: اجازه بده همین امشب محضر پیامبر شرفیاب می‌شوم و نماز مغرب را با او می‌خوانم و از پیامبر جدا نمی‌شوم تا آنکه برای من و تو استغفار نماید، آنگاه به مسجد رفتم و نماز مغرب را با پیامبر خواندم. پیامبر نماز عشا را نیز خواند و به سوی خانه بازگشت، من آهسته آهسته به دنبال پیامبر راه می‌رفتم، در اثنای راه پیامبر صدای پای مرا شنید و فرمود: کی هستی؟ عرض کردم: حذیفه، فرمود چه شده است (که دنبال من می‌آئی؟) جریان گفتگو با مادرم را بازگو کردم، حضرت فرمود: خداوند تو و مادرت را بیامرزد!.(بحار الانوار /37/79) معمولا در اثر تماس و معاشرت مداوم میان دو نفر، بعضی از قیود و آداب از بین می‌رود و حریم میان آنان شکسته می‌شود، ولی حذیفه که مجذوب اخلاق و انسانیت پیامبر بود، و هر روز به حضور او شرفیاب می‌شد، نه تنها این حریم را نشکسته بود، بلکه هر روز که می‌گذشت، ادب و احترام او در پیشگاه پیامبر، افزونتر می‌گشت او روزی به محضر پیامبر شرفیاب شد، حضرت به منظور مصافحه، دست او را در دست گرفت، ولی او دست خود را عقب کشید، پیامبر فرمود: من دست به سوی تو دراز می‌کنم ولی تو دست خود را عقب می‌کشی؟! حذیفه پاسخی داد که روشنگر میزان ادب و نزاکت اوست. او عرض کرد: همة مردم علاقه‌مند مصافحه و دست دادن با شما هستند ولی چون من جنب هستم و هنوز غسل نکرده‌ام، شایسته نیست با این وضع دستم با دست شما تماس پیدا کند! پیامبراکرم(ص) فرمودند: آیا نمی‌دانی که وقتی دو نفر مسلمان به هم رسیدند و مصافحه نمودند، گناهان آنان مثل برگ درختان فرو می‌ریزد؟(اصول کافی /2/183) منبع: آیت الله جعفر سبحانی،شخصیتهای اسلامی شیعه ج 1 2
عنوان سوال:

ادب و اخلاص «حذیفة‌ ابن الیمان» نسبت به پیامبر اکرم(ص)چگونه بود؟


پاسخ:

حذیفه ارادت و علاقة ویژه‌ای نسبت به پیامبر اسلام داشت و در موارد گوناگون، این ارادت خود را به ثبوت می‌رسانید.
می‌نویسند: او یکی از نگهبانان پیامبر اسلام (ص) بود که به هنگام سفر یا مواقع خطر، آن حضرت را همراهی می‌کرد تا احیانا دشمنان و منافقان نسبت به آن بزرگوار سوء قصد نکنند، ولی زمانی که آیة 67 از سورة (مائده) نازل شد و خداوند ضمن آن فرمود: (خدا تو را از خطر مردم حفظ می‌کند) رسول خدا آنان را مرخص کرد و فرمود: خداوند مرا از خطر مردم حفظ می‌کند (بحارالانوار /17/176)
با توجه به ریشة خانوادگی حذیفه، شیفتگی و جانبازی او در راه پیامبر امر غیر عادی نبود زیرا او در خانواده‌ای پرورش یافته بود که نیروی ایمان و فداکاری و عشق به خدا و پیامبر (ص) در عروق آنان جریان داشت.
او در دامن مادربا ایمان و فضیلتی پرورش یافته بود که پیوسته مشوق فرزند خود در پیروی از پیامبر بود.
حذیفه می‌گوید: روزی مادرم به من گفت: از چه هنگامی از پیامبر جدا شده‌ای؟ گفتم: از فلان وقت، مادرم خشمگین شد و مرا توبیخ کرد که چرا از آن هنگام به حضور پیامبر نرسیده‌ام. گفتم: اجازه بده همین امشب محضر پیامبر شرفیاب می‌شوم و نماز مغرب را با او می‌خوانم و از پیامبر جدا نمی‌شوم تا آنکه برای من و تو استغفار نماید، آنگاه به مسجد رفتم و نماز مغرب را با پیامبر خواندم. پیامبر نماز عشا را نیز خواند و به سوی خانه بازگشت، من آهسته آهسته به دنبال پیامبر راه می‌رفتم، در اثنای راه پیامبر صدای پای مرا شنید و فرمود: کی هستی؟ عرض کردم: حذیفه، فرمود چه شده است (که دنبال من می‌آئی؟)
جریان گفتگو با مادرم را بازگو کردم، حضرت فرمود: خداوند تو و مادرت را بیامرزد!.(بحار الانوار /37/79)
معمولا در اثر تماس و معاشرت مداوم میان دو نفر، بعضی از قیود و آداب از بین می‌رود و حریم میان آنان شکسته می‌شود، ولی حذیفه که مجذوب اخلاق و انسانیت پیامبر بود، و هر روز به حضور او شرفیاب می‌شد، نه تنها این حریم را نشکسته بود، بلکه هر روز که می‌گذشت، ادب و احترام او در پیشگاه پیامبر، افزونتر می‌گشت
او روزی به محضر پیامبر شرفیاب شد، حضرت به منظور مصافحه، دست او را در دست گرفت، ولی او دست خود را عقب کشید، پیامبر فرمود: من دست به سوی تو دراز می‌کنم ولی تو دست خود را عقب می‌کشی؟!
حذیفه پاسخی داد که روشنگر میزان ادب و نزاکت اوست. او عرض کرد: همة مردم علاقه‌مند مصافحه و دست دادن با شما هستند ولی چون من جنب هستم و هنوز غسل نکرده‌ام، شایسته نیست با این وضع دستم با دست شما تماس پیدا کند!
پیامبراکرم(ص) فرمودند: آیا نمی‌دانی که وقتی دو نفر مسلمان به هم رسیدند و مصافحه نمودند، گناهان آنان مثل برگ درختان فرو می‌ریزد؟(اصول کافی /2/183)
منبع: آیت الله جعفر سبحانی،شخصیتهای اسلامی شیعه ج 1 2





1396@ - موتور جستجوی پرسش و پاسخ امین