قرآن کریم در مورد ذخایر و اندوخته‌های علم و دانش انسان در هنگام تولد، می‌فرماید: «وَ اللهُ أَخْرَجَکُمْ مِنْ بُطُونِ أُمَّهاتِکُمْ لا تَعْلَمُونَ شَیْئاً ...»؛[1] و خداوند شما را از شکم مادرانتان خارج نمود، در حالی‌که هیچ چیز نمی‌دانستید و برای شما، گوش و چشم و عقل قرار داد، تا شکر نعمت او را به جا آورید. هرچند از ظاهر آیه استفاده می‌شود که انسان در آغاز تولد، هیچ دانشی نداشت، اما همان‌گونه که در جای خود بدان پرداختیم «کل شیء» و «لا شیء» به معنای دقیق فلسفی «همه چیز» و «هیچ چیز» نیست، بلکه به معنای عرفی آن دو است. به عنوان نمونه اگر فردی بگوید در فلان هتل، تمام امکانات رفاهی وجود دارد و یا آن‌که در فلان سفر با هیچ ناراحتی مواجه نشدم، واضح است که مراد از «تمام» و «هیچ»، همان معنای عرفی آن است، نه معنای دقیق فلسفی این کلمات. این آیه نیز منافات با آن ندارد که برخی دانش‌های حضوری و غریزی در نوزاد و یا حتی در طفل داخل شکم مادر وجود داشته باشد، اما هر علم و دانش حصولی ارزش‌مندی که پیشرفت بشر بدان وابسته است، تنها بعد از تولّد به دست خواهد آمد. در این آیه نیز علم حصولی انسان در بدو تولد نفی شده است‏. جمله «لا تَعْلَمُونَ شَیْئاً» حال برای ضمیر خطاب «کُمْ» است؛ یعنی خداوند شما را از رحم‌های مادرانتان متولد کرد، در حالی‌که شما از این معلوماتی که بعداً از طریق گوش، چشم و عقل درک کردید خالی بودید. بر این اساس، به این پرسش‌ها پاسخ داده خواهد شد که چگونه قرآن می‌گوید به هنگام تولد هیچ چیز نمی‌دانستید، در حالی‌که ما دارای یک سلسله علوم فطری هستیم؛ مانند آگاهی از توحید و خداشناسی. همچنین مسائل بدیهی؛ نظیر عدم اجتماع نقیضین، و یا این‌که کل از جزء بزرگ‌تر است. یا در مسائل اجتماعی و اخلاقی؛ مانند حسن عدالت و قبح ظلم. همه اینها علومی هستند که در نهاد ما از آغاز قرار داشته و با ما از مادر متولد شده است؟! و آیا حتی علم ما به وجود خویشتن که علم حضوری محسوب می‌شود نیز وجود نداشت، و از طریق گوش، چشم و عقل به دست آمد؟! زیرا بی‌گمان حتی این علوم بدیهی و ضروری و فطری در آن لحظه به صورت «فعلیت» در انسان نبود. تنها استعداد و قوه آن در نهاد آدمی وجود داشت. به بیان دیگر، ما، در لحظه تولد از همه چیز غافل بودیم، حتی از خویشتن خویش، ولی درک بسیاری از حقایق به صورت بالقوه در ما نهفته بود، کم کم چشم ما قدرت بینایی پیدا کرد، گوش قدرت شنوایی، و عقل قدرت درک و تجزیه و تحلیل یافت و ما از این مواهب سه‏‌گانه الهی بهره‏‌مند شدیم. نخست تصورات بسیاری از چیزها را از طریق حس درک کردیم، و آن‌را به عقل سپردیم، سپس از آنها مفاهیم کلی، و کلی‌تر، ساختیم و از طریق «تعمیم» و «تجرید» به حقایق عقلی دست یافتیم. قدرت تفکر ما به جایی می‌رسد که از خویشتن (به عنوان یک علم حضوری آگاه می‌شویم) سپس علوم و دانش‌هایی که به صورت بالقوه در نهاد ما بود، جان می‌گیرد و فعلیت پیدا می‌کند، و ما این علوم بدیهی و ضروری را پایه‏‌ای قرار می‌دهیم برای شناخت علوم نظری و غیر بدیهی.[2] «وَ جَعَلَ لَکُمُ السَّمْعَ وَ الْأَبْصارَ وَ الْأَفْئِدَةَ لَعَلَّکُمْ تَشْکُرُونَ»، اشاره به مبادی این علم دارد که خدای تعالی به انسان داده است؛ زیرا مبدأ تمامی تصورات، حواس ظاهری است که عمده آنها حس بینایی و حس شنوایی است. و حواس دیگر(لامسه و ذائقه و شامه) به اهمیت آن دو نمی‌رسند، و مبدأ تصدیق و فکر، قلب است.[3] [1] . نحل، 78. [2] . مکارم شیرازی، ناصر، تفسیر نمونه، ج ‏11، ص 335 - 336، تهران، دار الکتب الاسلامیة، 1374ش. [3] . طباطبایی، سید محمد حسین، المیزان فی تفسیر القرآن، ج 12، ص 312، قم، دفتر انتشارات اسلامی، چاپ پنجم، 1417ق.
قرآن کریم در مورد ذخایر و اندوختههای علم و دانش انسان در هنگام تولد، میفرماید: «وَ اللهُ أَخْرَجَکُمْ مِنْ بُطُونِ أُمَّهاتِکُمْ لا تَعْلَمُونَ شَیْئاً ...»؛[1] و خداوند شما را از شکم مادرانتان خارج نمود، در حالیکه هیچ چیز نمیدانستید و برای شما، گوش و چشم و عقل قرار داد، تا شکر نعمت او را به جا آورید.
هرچند از ظاهر آیه استفاده میشود که انسان در آغاز تولد، هیچ دانشی نداشت، اما همانگونه که در جای خود بدان پرداختیم «کل شیء» و «لا شیء» به معنای دقیق فلسفی «همه چیز» و «هیچ چیز» نیست، بلکه به معنای عرفی آن دو است. به عنوان نمونه اگر فردی بگوید در فلان هتل، تمام امکانات رفاهی وجود دارد و یا آنکه در فلان سفر با هیچ ناراحتی مواجه نشدم، واضح است که مراد از «تمام» و «هیچ»، همان معنای عرفی آن است، نه معنای دقیق فلسفی این کلمات.
این آیه نیز منافات با آن ندارد که برخی دانشهای حضوری و غریزی در نوزاد و یا حتی در طفل داخل شکم مادر وجود داشته باشد، اما هر علم و دانش حصولی ارزشمندی که پیشرفت بشر بدان وابسته است، تنها بعد از تولّد به دست خواهد آمد.
در این آیه نیز علم حصولی انسان در بدو تولد نفی شده است. جمله «لا تَعْلَمُونَ شَیْئاً» حال برای ضمیر خطاب «کُمْ» است؛ یعنی خداوند شما را از رحمهای مادرانتان متولد کرد، در حالیکه شما از این معلوماتی که بعداً از طریق گوش، چشم و عقل درک کردید خالی بودید.
بر این اساس، به این پرسشها پاسخ داده خواهد شد که چگونه قرآن میگوید به هنگام تولد هیچ چیز نمیدانستید، در حالیکه ما دارای یک سلسله علوم فطری هستیم؛ مانند آگاهی از توحید و خداشناسی. همچنین مسائل بدیهی؛ نظیر عدم اجتماع نقیضین، و یا اینکه کل از جزء بزرگتر است. یا در مسائل اجتماعی و اخلاقی؛ مانند حسن عدالت و قبح ظلم. همه اینها علومی هستند که در نهاد ما از آغاز قرار داشته و با ما از مادر متولد شده است؟! و آیا حتی علم ما به وجود خویشتن که علم حضوری محسوب میشود نیز وجود نداشت، و از طریق گوش، چشم و عقل به دست آمد؟!
زیرا بیگمان حتی این علوم بدیهی و ضروری و فطری در آن لحظه به صورت «فعلیت» در انسان نبود. تنها استعداد و قوه آن در نهاد آدمی وجود داشت. به بیان دیگر، ما، در لحظه تولد از همه چیز غافل بودیم، حتی از خویشتن خویش، ولی درک بسیاری از حقایق به صورت بالقوه در ما نهفته بود، کم کم چشم ما قدرت بینایی پیدا کرد، گوش قدرت شنوایی، و عقل قدرت درک و تجزیه و تحلیل یافت و ما از این مواهب سهگانه الهی بهرهمند شدیم. نخست تصورات بسیاری از چیزها را از طریق حس درک کردیم، و آنرا به عقل سپردیم، سپس از آنها مفاهیم کلی، و کلیتر، ساختیم و از طریق «تعمیم» و «تجرید» به حقایق عقلی دست یافتیم.
قدرت تفکر ما به جایی میرسد که از خویشتن (به عنوان یک علم حضوری آگاه میشویم) سپس علوم و دانشهایی که به صورت بالقوه در نهاد ما بود، جان میگیرد و فعلیت پیدا میکند، و ما این علوم بدیهی و ضروری را پایهای قرار میدهیم برای شناخت علوم نظری و غیر بدیهی.[2]
«وَ جَعَلَ لَکُمُ السَّمْعَ وَ الْأَبْصارَ وَ الْأَفْئِدَةَ لَعَلَّکُمْ تَشْکُرُونَ»، اشاره به مبادی این علم دارد که خدای تعالی به انسان داده است؛ زیرا مبدأ تمامی تصورات، حواس ظاهری است که عمده آنها حس بینایی و حس شنوایی است. و حواس دیگر(لامسه و ذائقه و شامه) به اهمیت آن دو نمیرسند، و مبدأ تصدیق و فکر، قلب است.[3] [1] . نحل، 78. [2] . مکارم شیرازی، ناصر، تفسیر نمونه، ج 11، ص 335 - 336، تهران، دار الکتب الاسلامیة، 1374ش. [3] . طباطبایی، سید محمد حسین، المیزان فی تفسیر القرآن، ج 12، ص 312، قم، دفتر انتشارات اسلامی، چاپ پنجم، 1417ق.
- [سایر] چرا در آیه 78 سوره نحل، کلمه سمع مفرد آمده و کلمات ابصار و افئده جمع آمده اند؟
- [سایر] چرا در آیه 78 سوره نحل، کلمه سمع مفرد آمده و کلمات ابصار و افئده جمع آمده اند؟
- [سایر] چرا در سوره مبارکه حجر بین آیات 78 تا 99، برخی از آیات با «واو» شروع شدهاند؟
- [سایر] کتاب مکنون در آیه 78 سوره واقعه یعنی چه؟
- [سایر] حیات طیبه در آیه 97 سوره نحل به چه معناست؟
- [سایر] بر اساس آیه 8 سوره نحل وسائل نقلیه در قرآن کدام ها هستند؟
- [سایر] با سلام، معنای کلمه سَکَر در آیه 67 سوره نحل چیست؟
- [سایر] چرا خدا در آیه 38 از سوره نحل می فرماید: اکثر مردم درباره معاد چیزی نمی دانند؟
- [سایر] چرا خدا در آیه 38 از سوره نحل می فرماید: اکثر مردم درباره معاد چیزی نمی دانند؟
- [سایر] معنای دقیق آیه 41، سوره مبارکه حجر چیست؟ آیا در این آیه خداوند متعال نیت شیطان را تحسین میکند؟
- [آیت الله نوری همدانی] مستحب است برای راحت شدن محتضر بر بالین او سوره مبارکة یس و الصافات و آیه الکرسی و آیه پنجاه و چهارم ازو سورة اعراف و سه آیه آخر سوره بقره بلکه هر چه ازو قرآن ممکن بخوانند .
- [آیت الله وحید خراسانی] مستحب است که بر بالین محتضر سوره مبارکه یس و صافات و احزاب و ایه الکرسی و ایه پنجاه و چهارم از سوره اعراف و سه ایه اخر سوره بقره بلکه هر چه از قران ممکن است بخوانند
- [آیت الله فاضل لنکرانی] مستحب است برای راحت شدن محتضر بر بالین او سوره مبارکه یس، و الصافات و احزاب و آیة الکرسی و آیه پنجاه و چهارم از سوره اعراف یعنی آیه اِنَّ رَبَّکُمُ اللهُ الَّذی خَلَقَ السَّماواتِ... و سه آیه آخر سوره بقره بلکه هرچه از قرآن ممکن است بخوانند.
- [آیت الله علوی گرگانی] مستحبّ است برای راحت شدن محتضر بر بالین او، سوره مبارکه یس والصافات واحزاب وآیْ الکرسی وآیه پنجاه وچهارم از سوره اعراف وسه آیه آخر سوره بقره بلکه هرچه از قرآن ممکن است بخوانند.
- [آیت الله مکارم شیرازی] شایسته است برای راحت شدن محتضر بر بالین او سوره مبارکه (یس) و (صافات) و (احزاب) و (آیة الکرسی) و هرچه از قرآن ممکن است بخوانند.
- [آیت الله میرزا جواد تبریزی] مستحب است برای راحت شدن محتضر؛ بر بالین او سوره مبارکه یس و صافات و احزاب و آیه الکرسی و آیه پنجاه و چهارم از سوره اعراف و سه آیه آخر سوره بقره را بلکه هرچه از قرآن ممکن است بخوانند.
- [آیت الله خوئی] مستحب است برای راحتشدن محتضر بر بالین او سورة مبارکه" یس" و" الصافات" و" احزاب" و" آیة الکرسی" و آیة پنجاه و چهارم از سورة اعراف و سه آیة آخر سوره بقره را، بلکه هر چه از قرآن ممکن است بخوانند.
- [آیت الله مظاهری] مستحب است برای راحت شدن محتضر بر بالین او سوره مبارکه یس و الصافات و احزاب و آیة الکرسی و آیه پنجاه و چهارم از سوره اعراف و سه آیه آخر سوره بقره بلکه هر چه از قرآن ممکن است بخوانند.
- [آیت الله سبحانی] مستحب است برای راحت شدن محتضر بر بالین او سوره مبارکه یس و الصافات و احزاب و آیة الکرسی و آیه پنجاه و چهارم از سوره اعراف (إنَّ ربَّکُمُ اللهُ الّذی خَلَقَ السموات و الارض) تا آخر، و سه آیه آخر سوره بقره بلکه هرچه از قرآن ممکن است بخوانند.
- [آیت الله صافی گلپایگانی] . مستحب است برای راحت شدن محتضر بر بالین او، سوره مبارکه یس و الصافات و احزاب و آیة الکرسی و آیه پنجاه و چهارم از سوره اعراف و سه آیه آخر سوره بقره، بلکه هر چه از قرآن ممکن است بخوانند.