پاسخ اجمالی: مفسران درباره منظور از ندانستن مردم، در آیه شریفه 38 سوره نحل،- با توجه به شأن نزولش که درباره انکار معاد توسط فردی مشرک بوده -، احتمالات متفاوتی را مطرح کرده اند. آنچه مشترک بین این احتمالات است، ندانستن افرادی از مردم است که منکر معاد و زنده شدن مردگان در روز رستاخیز هستند و وعده های خدای متعال را حتمی ندانسته و یا دروغ می شمارند. اما احتمال مناسب تری که به نظر می رسد این است که: با توجه به سیاق این آیات، از دیدگاه قرآن کریم، هر علم و دانستنی، علم شمرده نشده، بلکه علمی که مقیاس حق بوده و مد نظر است، علم مقرون با عمل به نور عقل می باشد. به همین جهت قرآن کریم علم اکثر مردم را علم حقیقی نمی داند. پاسخ تفصیلی: آیه شریفه 38 سوره نحل که می فرماید: (به خدا قسم خوردند، قسمهای مؤکد که هر که بمیرد خدایش زنده نمی‌کند، چنین نیست بلکه خدا وعده‌ای کرده که بر عهده او است، ولی بیشتر مردم نمی‌دانند).[1] مفسّران در شأن نزول آیه، چنین نقل کرده‌اند که مردی از مسلمانان، از یکی از مشرکان طلبی داشت، هنگامی که از او مطالبه کرد او در پرداخت دین خود تعلّل ورزید، مرد مسلمان ناراحت شد و ضمن سخنانش چنین سوگند یاد کرد: قسم به چیزی که بعد از مرگ در انتظار او هستم ... (و هدفش قیامت و حساب خدا بود) مرد مشرک گفت: گمان می‌بری ما بعد از مرگ زنده می شویم؟! سوگند به خدا که او هیچ مرده‌ای را زنده نخواهد کرد (این سخن را به این جهت گفت که آنها بازگشت مردگان را به حیات و زندگی مجدد، محال، یا بیهوده می‌پنداشتند) آیه فوق نازل شد و به او و مانند او پاسخ گفت، و مسئله معاد را با دلیل روشنی بیان کرد، در حقیقت گفت و گوی این دو نفر سببی بود برای طرح مجدد مسئله معاد.[2] پس، با توجه به شأن نزول آیه، خداوند متعال به سبب نزول این آیه، نوعی از کجروی ها و کج‌اندیشی‌های مشرکان را مطرح کرده که آنها با سرسختی و مبالغه و پافشاری سوگند یاد کردند که: خداوند در روز قیامت کسی را زنده نمی‌کند و اصولاً هیچ کس پس از مرگ زنده نمی‌شود؛ اما خداوند به تکذیب گفتار آنان پرداخته، و آنها را محشور می‌کند. این وعده حتمی است که خداوند به آنها داده و از باب حکمت، وعده خود را عملی می سازد؛ زیرا وعده او حق است و خلاف پذیر نیست. ولی بیشتر مردم، به واسطه کفر و انکار انبیا به صحت این مطلب پی نمی‌برند.[3] در مورد این که مقصود از ندانستن اکثر مردم چیست، چند احتمال از سوی مفسران قرآن کریم داده شده است که عبارت اند از: 1. یعنی بیشتر مردم به (حکمت قیامت و زنده شدن مردگان) پی نمی‌ برند و به همین جهت، تکذیب می کنند.[4] و آیه بعد از این آیه بر همین دلالت دارد که خداوند در روز قیامت، مردگان را زنده می‌ کند، تا آنچه در دنیا منکر می‌ شدند و در باره آن اختلاف می‌ کردند، برای آنها بیان کند، زیرا در روز قیامت، برای آنها علم قطعی حاصل می‌شود؛ و مردگان را زنده می‌کند تا مردم کافر بدانند که در دنیا دروغ می‌گفتند و این که می‌ گفتند: خداوند کسی را پس از مرگ زنده نمی‌کند، بی اساس بود.[5] 2. یعنی، از آیات خدا (یعنی،خلقت آسمان ها و زمین و اختلاف مردم در ظلم و طغیان و عدالت و احسان و تکلیف نازل شده در شرایع الاهی است)‌که دلالت بر بعث کرده و از هر آنچه که دلالت بر کشف این وعده الاهی می کند، اعراض و دوری کرده اند.[6] 3. مردمی که بی گانه از معارف الاهی هستند، بی‌بهره‌ از علم بوده و نمی دانند که جهان خلقت و صنع آفریدگار به طور کلی رشته مرتبط و تحت نظام واحدی است که به سوی جهان کامل تری در حرکت است.[7] 4. خداوند توسط انبیای خود، وعده فرموده که مردم را زنده کند و به پاداش اعمالشان برساند و وعده خدا حق و تخلف‌ ناپذیر است، ولی بیشتر مردم نمی دانند که بر خداوند واجب است به وعده خود وفا کند.[8] آنچه مشترک بین این اقوال به نظر می رسد، این است که خطاب قرآن به ندانستن بیشتر مردم، افرادی هستند که مشرک بوده و منکِر درستی سخنان خدای متعال و انبیا درباره معاد و زنده کردن مردگان بوده و در حقیقت این افراد هستند که نمی دانند. اما آنچه مناسب تر به نظر می رسد این است که: سیاق دو آیه در این سوره، درباره علم با ما سخن می‌گوید، و علاوه بر آن، از ایمان به برانگیخته شدن و رستاخیز، و از هجرت کردن در راه خدا، و از رسالت، بلکه علم عنوان خط ارتباطی میان موضوع های مختلف این دو آیه و آیات بعدی در این سوره، می‌شود، بدان جهت که علم مسئولیتی عظیم دارد که مقرون با عمل باشد، و به آن بانگ بردارد که مردمان به ایمان روی آورند و اگر علمی مقرون به عمل نباشد، قرآن آن را علم نمی ‌خواند، بدان سبب که علم- در اسلام- روی هم انباشته شدن معلومات در حافظه نیست بدان گونه که، مثلاً، حسابگر (کامپیوتر) آنها را انبار می‌کند، بلکه کشف کردن دانستنی ها با وضوح به نور عقل است. و در آن هنگام که حقایق کشف می‌شود، عمل کردن به آنها نتیجه فطری علم است. البته برخی از آیات قرآن کریم، ناظر به دانستن و شناخت و معرفت اجمالی نسبت به خدای متعال بوده، اما ناظر به عمل نمی باشد؛ مانند:( آن خداوندی که زمین را چون فراشی بگسترد، و آسمان را چون بنایی بیفراشت، و از آسمان آبی فرستاد، و بدان آب برای روزی شما از زمین هر گونه ثمره‌ای برویانید، و خود می‌دانید که نباید برای خدا همتایانی قرار دهید ).[9] همان طور که در جای دیگر ناظر به عمل هم بوده؛ مانند:(ای کسانی که ایمان آورده ‌اید، به خدا و پیامبرش و این کتاب که بر پیامبرش نازل کرده و آن کتاب که پیش از آن نازل کرده، به حقیقت ایمان بیاورید...).[10] که مراد از ایمان اول، ایمان به طور اجمال و سر بسته و در بسته است و مراد از ایمان دوم، ایمان به تفاصیلی است که در آیه بیان نموده و حاصل مضمون آیه این است که مؤمنین باید ایمان سربسته و اجمالی خود را بر تک تک این جزئیات بگسترند، برای اینکه این جزئیات معارفی هستند که به یکدیگر مرتبط و وابسته‌اند و هر یک مستلزم بقیه است.[11] ولی آیا عمل کردن به علم آسان است؟ هرگز ... مگر در حدیث شریف نیامده است که: (سخن ما دشوار است (و دشوار به نظر می‌رسد) و کسی به آن ایمان نمی آورد، مگر فرشته مقرّب یا پیامبر فرستاده شده یا بنده ای که خدا قلب او را برای ایمان امتحان می کند).[12] پس در برابر عمل سدها و گردنه‌هایی نفسانی و واقعی وجود دارد که می ‌باید از آنها بگذریم و بر آنها پیروز شویم. و بعضی از مردمان برای آن که از مسئولیت علم بگریزند، خود را به نادانی می‌زنند و سوگندهای غلیظ یاد می‌ کنند که جاهل اند. از سوی دیگر، فهم و شناخت دنیا و آنچه در آن از مسئولیت ها و ارزش ها و حقایق وجود دارد، جز از طریق معترف بودن به آخرت به دست نمی‌آید، و اگر جز این باشد همه چیز در دنیا صورت لغز و معمّا و رازی بزرگ پیدا می‌کند. به همین سبب منکر شدن آخرت همچون جهلی کلی به زندگی دنیا است که در یک لحظه پایان می‌پذیرد. از جهت دیگر، علم به آخرت ما را به آن مؤمن می‌سازد که حقی ثابت در این جهان وجود دارد، و ما به زودی آن را خواهیم شناخت و بر اساس آن در روزی به حسابمان رسیدگی خواهد شد، پس ناگزیر باید که به جست و جوی آن برخیزیم و آن را محور اندیشیدن و به اندیشیده عمل کردن خویش قرار دهیم. اگر محور، حق نباشد، بدان می‌ماند که اساس و شالوده ساختمان فروریخته باشد، که بر اثر آن همه چیز منهدم می‌شود، پس اگر حق و باطلی واقعی وجود نداشته باشد، و حسن و قبح عقلی- بنا به تعبیر فیلسوفان- در کار نیاید، پس چه نیازی به آن داریم که به جست و جوی علم بپردازیم؟ و مقیاس در مبارزه‌ها و گفت و گوها چه خواهد بود؟ و به خاطر همین دو آیه (38 و 39) سوره نحل،به توضیح این حقیقت می‌پردازد. پس، به نظر می رسد قرآن علم بیشتر مردم را علم نمی‌شمارد، تا اکثریت مقیاسی در نظر گرفته نشود، بلکه مقیاس حقی است که در آخرت آشکار می‌شود، و آیه با بیان حقیقت علم و مقیاس های آن پایان می‌پذیرد، و خدا دانا است.[13] پی نوشتها: [1] . نحل، 38: (وَ أَقْسَمُوا بِاللَّهِ جَهْدَ أَیْمانِهِمْ لا یَبْعَثُ اللَّهُ مَنْ یَمُوتُ بَلی‌ وَعْداً عَلَیْهِ حَقًّا وَ لکِنَّ أَکْثَرَ النَّاسِ لا یَعْلَمُون ).‌ [2] . مکارم شیرازی، ناصر، تفسیر نمونه، ج11، ص 229-230، دار الکتب الإسلامیه، تهران، چاپ اول، 1374 ش؛ طبرسی، فضل بن حسن، مجمع البیان فی تفسیر القرآن، مترجمان، ج 13، ص 259، انتشارات فراهانی، تهران، چاپ اول، 1360 ش. [3] . مجمع البیان فی تفسیر القرآن، مترجمان، ج 13، 259 – 260. [4] . مجمع البیان فی تفسیر القرآن، مترجمان، ج 13، ص 260. [5] . نحل، 39، "لِیُبَیِّنَ لَهُمُ الَّذِی یَخْتَلِفُونَ فِیهِ وَ لِیَعْلَمَ الَّذِینَ کَفَرُوا أَنَّهُمْ کانُوا کاذِبِین"؛ مجمع البیان فی تفسیر القرآن، مترجمان، ج 13، ص 260؛ تفسیر نمونه، ج11، ص 231. [6] . طباطبائی، سید محمد حسین، تفسیر المیزان، موسوی همدانی، سید محمد باقر، ج12، ص 360، با اندکی تغییر، دفتر انتشارات اسلامی، قم، چاپ پنجم، 1374 ش. [7] . حسینی همدانی، سید محمد حسین، انوار درخشان، ج9، ص 446 – 447، کتابفروشی لطفی، تهران، چاپ اول، 1404 ق. [8] . ثقفی تهرانی، محمد، تفسیر روان جاوید، ج3، ص 286، انتشارات برهان، تهران، چاپ سوم، 1398 قمری. [9] . بقره، 22. [10] . نساء، 136. [11] . تفسیر المیزان، موسوی همدانی، سید محمد باقر، ج 5 ، ص 182. [12] . کلینی، محمد بن یعقوب، الکافی، ج1، ص 401، دارالکتب الاسلامیه، تهران، 1365 ش. [13] . مترجمان، تفسیر هدایت، ج6، ص 56-58، با تلخیص و تغییر، بنیاد پژوهشهای اسلامی آستان قدس رضوی‌، مشهد، چاپ اول، 1377 ش. منبع: www.islamquest.net
پاسخ اجمالی:
مفسران درباره منظور از ندانستن مردم، در آیه شریفه 38 سوره نحل،- با توجه به شأن نزولش که درباره انکار معاد توسط فردی مشرک بوده -، احتمالات متفاوتی را مطرح کرده اند. آنچه مشترک بین این احتمالات است، ندانستن افرادی از مردم است که منکر معاد و زنده شدن مردگان در روز رستاخیز هستند و وعده های خدای متعال را حتمی ندانسته و یا دروغ می شمارند.
اما احتمال مناسب تری که به نظر می رسد این است که: با توجه به سیاق این آیات، از دیدگاه قرآن کریم، هر علم و دانستنی، علم شمرده نشده، بلکه علمی که مقیاس حق بوده و مد نظر است، علم مقرون با عمل به نور عقل می باشد. به همین جهت قرآن کریم علم اکثر مردم را علم حقیقی نمی داند.
پاسخ تفصیلی:
آیه شریفه 38 سوره نحل که می فرماید: (به خدا قسم خوردند، قسمهای مؤکد که هر که بمیرد خدایش زنده نمیکند، چنین نیست بلکه خدا وعدهای کرده که بر عهده او است، ولی بیشتر مردم نمیدانند).[1]
مفسّران در شأن نزول آیه، چنین نقل کردهاند که مردی از مسلمانان، از یکی از مشرکان طلبی داشت، هنگامی که از او مطالبه کرد او در پرداخت دین خود تعلّل ورزید، مرد مسلمان ناراحت شد و ضمن سخنانش چنین سوگند یاد کرد: قسم به چیزی که بعد از مرگ در انتظار او هستم ... (و هدفش قیامت و حساب خدا بود) مرد مشرک گفت: گمان میبری ما بعد از مرگ زنده می شویم؟! سوگند به خدا که او هیچ مردهای را زنده نخواهد کرد (این سخن را به این جهت گفت که آنها بازگشت مردگان را به حیات و زندگی مجدد، محال، یا بیهوده میپنداشتند) آیه فوق نازل شد و به او و مانند او پاسخ گفت، و مسئله معاد را با دلیل روشنی بیان کرد، در حقیقت گفت و گوی این دو نفر سببی بود برای طرح مجدد مسئله معاد.[2]
پس، با توجه به شأن نزول آیه، خداوند متعال به سبب نزول این آیه، نوعی از کجروی ها و کجاندیشیهای مشرکان را مطرح کرده که آنها با سرسختی و مبالغه و پافشاری سوگند یاد کردند که: خداوند در روز قیامت کسی را زنده نمیکند و اصولاً هیچ کس پس از مرگ زنده نمیشود؛ اما خداوند به تکذیب گفتار آنان پرداخته، و آنها را محشور میکند. این وعده حتمی است که خداوند به آنها داده و از باب حکمت، وعده خود را عملی می سازد؛ زیرا وعده او حق است و خلاف پذیر نیست. ولی بیشتر مردم، به واسطه کفر و انکار انبیا به صحت این مطلب پی نمیبرند.[3]
در مورد این که مقصود از ندانستن اکثر مردم چیست، چند احتمال از سوی مفسران قرآن کریم داده شده است که عبارت اند از:
1. یعنی بیشتر مردم به (حکمت قیامت و زنده شدن مردگان) پی نمی برند و به همین جهت، تکذیب می کنند.[4] و آیه بعد از این آیه بر همین دلالت دارد که خداوند در روز قیامت، مردگان را زنده می کند، تا آنچه در دنیا منکر می شدند و در باره آن اختلاف می کردند، برای آنها بیان کند، زیرا در روز قیامت، برای آنها علم قطعی حاصل میشود؛ و مردگان را زنده میکند تا مردم کافر بدانند که در دنیا دروغ میگفتند و این که می گفتند: خداوند کسی را پس از مرگ زنده نمیکند، بی اساس بود.[5]
2. یعنی، از آیات خدا (یعنی،خلقت آسمان ها و زمین و اختلاف مردم در ظلم و طغیان و عدالت و احسان و تکلیف نازل شده در شرایع الاهی است)که دلالت بر بعث کرده و از هر آنچه که دلالت بر کشف این وعده الاهی می کند، اعراض و دوری کرده اند.[6]
3. مردمی که بی گانه از معارف الاهی هستند، بیبهره از علم بوده و نمی دانند که جهان خلقت و صنع آفریدگار به طور کلی رشته مرتبط و تحت نظام واحدی است که به سوی جهان کامل تری در حرکت است.[7]
4. خداوند توسط انبیای خود، وعده فرموده که مردم را زنده کند و به پاداش اعمالشان برساند و وعده خدا حق و تخلف ناپذیر است، ولی بیشتر مردم نمی دانند که بر خداوند واجب است به وعده خود وفا کند.[8]
آنچه مشترک بین این اقوال به نظر می رسد، این است که خطاب قرآن به ندانستن بیشتر مردم، افرادی هستند که مشرک بوده و منکِر درستی سخنان خدای متعال و انبیا درباره معاد و زنده کردن مردگان بوده و در حقیقت این افراد هستند که نمی دانند.
اما آنچه مناسب تر به نظر می رسد این است که: سیاق دو آیه در این سوره، درباره علم با ما سخن میگوید، و علاوه بر آن، از ایمان به برانگیخته شدن و رستاخیز، و از هجرت کردن در راه خدا، و از رسالت، بلکه علم عنوان خط ارتباطی میان موضوع های مختلف این دو آیه و آیات بعدی در این سوره، میشود، بدان جهت که علم مسئولیتی عظیم دارد که مقرون با عمل باشد، و به آن بانگ بردارد که مردمان به ایمان روی آورند و اگر علمی مقرون به عمل نباشد، قرآن آن را علم نمی خواند، بدان سبب که علم- در اسلام- روی هم انباشته شدن معلومات در حافظه نیست بدان گونه که، مثلاً، حسابگر (کامپیوتر) آنها را انبار میکند، بلکه کشف کردن دانستنی ها با وضوح به نور عقل است. و در آن هنگام که حقایق کشف میشود، عمل کردن به آنها نتیجه فطری علم است. البته برخی از آیات قرآن کریم، ناظر به دانستن و شناخت و معرفت اجمالی نسبت به خدای متعال بوده، اما ناظر به عمل نمی باشد؛ مانند:( آن خداوندی که زمین را چون فراشی بگسترد، و آسمان را چون بنایی بیفراشت، و از آسمان آبی فرستاد، و بدان آب برای روزی شما از زمین هر گونه ثمرهای برویانید، و خود میدانید که نباید برای خدا همتایانی قرار دهید ).[9] همان طور که در جای دیگر ناظر به عمل هم بوده؛ مانند:(ای کسانی که ایمان آورده اید، به خدا و پیامبرش و این کتاب که بر پیامبرش نازل کرده و آن کتاب که پیش از آن نازل کرده، به حقیقت ایمان بیاورید...).[10] که مراد از ایمان اول، ایمان به طور اجمال و سر بسته و در بسته است و مراد از ایمان دوم، ایمان به تفاصیلی است که در آیه بیان نموده و حاصل مضمون آیه این است که مؤمنین باید ایمان سربسته و اجمالی خود را بر تک تک این جزئیات بگسترند، برای اینکه این جزئیات معارفی هستند که به یکدیگر مرتبط و وابستهاند و هر یک مستلزم بقیه است.[11]
ولی آیا عمل کردن به علم آسان است؟ هرگز ... مگر در حدیث شریف نیامده است که:
(سخن ما دشوار است (و دشوار به نظر میرسد) و کسی به آن ایمان نمی آورد، مگر فرشته مقرّب یا پیامبر فرستاده شده یا بنده ای که خدا قلب او را برای ایمان امتحان می کند).[12]
پس در برابر عمل سدها و گردنههایی نفسانی و واقعی وجود دارد که می باید از آنها بگذریم و بر آنها پیروز شویم. و بعضی از مردمان برای آن که از مسئولیت علم بگریزند، خود را به نادانی میزنند و سوگندهای غلیظ یاد می کنند که جاهل اند.
از سوی دیگر، فهم و شناخت دنیا و آنچه در آن از مسئولیت ها و ارزش ها و حقایق وجود دارد، جز از طریق معترف بودن به آخرت به دست نمیآید، و اگر جز این باشد همه چیز در دنیا صورت لغز و معمّا و رازی بزرگ پیدا میکند. به همین سبب منکر شدن آخرت همچون جهلی کلی به زندگی دنیا است که در یک لحظه پایان میپذیرد.
از جهت دیگر، علم به آخرت ما را به آن مؤمن میسازد که حقی ثابت در این جهان وجود دارد، و ما به زودی آن را خواهیم شناخت و بر اساس آن در روزی به حسابمان رسیدگی خواهد شد، پس ناگزیر باید که به جست و جوی آن برخیزیم و آن را محور اندیشیدن و به اندیشیده عمل کردن خویش قرار دهیم. اگر محور، حق نباشد، بدان میماند که اساس و شالوده ساختمان فروریخته باشد، که بر اثر آن همه چیز منهدم میشود، پس اگر حق و باطلی واقعی وجود نداشته باشد، و حسن و قبح عقلی- بنا به تعبیر فیلسوفان- در کار نیاید، پس چه نیازی به آن داریم که به جست و جوی علم بپردازیم؟ و مقیاس در مبارزهها و گفت و گوها چه خواهد بود؟ و به خاطر همین دو آیه (38 و 39) سوره نحل،به توضیح این حقیقت میپردازد.
پس، به نظر می رسد قرآن علم بیشتر مردم را علم نمیشمارد، تا اکثریت مقیاسی در نظر گرفته نشود، بلکه مقیاس حقی است که در آخرت آشکار میشود، و آیه با بیان حقیقت علم و مقیاس های آن پایان میپذیرد، و خدا دانا است.[13]
پی نوشتها:
[1] . نحل، 38: (وَ أَقْسَمُوا بِاللَّهِ جَهْدَ أَیْمانِهِمْ لا یَبْعَثُ اللَّهُ مَنْ یَمُوتُ بَلی وَعْداً عَلَیْهِ حَقًّا وَ لکِنَّ أَکْثَرَ النَّاسِ لا یَعْلَمُون ).
[2] . مکارم شیرازی، ناصر، تفسیر نمونه، ج11، ص 229-230، دار الکتب الإسلامیه، تهران، چاپ اول، 1374 ش؛ طبرسی، فضل بن حسن، مجمع البیان فی تفسیر القرآن، مترجمان، ج 13، ص 259، انتشارات فراهانی، تهران، چاپ اول، 1360 ش.
[3] . مجمع البیان فی تفسیر القرآن، مترجمان، ج 13، 259 – 260.
[4] . مجمع البیان فی تفسیر القرآن، مترجمان، ج 13، ص 260.
[5] . نحل، 39، "لِیُبَیِّنَ لَهُمُ الَّذِی یَخْتَلِفُونَ فِیهِ وَ لِیَعْلَمَ الَّذِینَ کَفَرُوا أَنَّهُمْ کانُوا کاذِبِین"؛ مجمع البیان فی تفسیر القرآن، مترجمان، ج 13، ص 260؛ تفسیر نمونه، ج11، ص 231.
[6] . طباطبائی، سید محمد حسین، تفسیر المیزان، موسوی همدانی، سید محمد باقر، ج12، ص 360، با اندکی تغییر، دفتر انتشارات اسلامی، قم، چاپ پنجم، 1374 ش.
[7] . حسینی همدانی، سید محمد حسین، انوار درخشان، ج9، ص 446 – 447، کتابفروشی لطفی، تهران، چاپ اول، 1404 ق.
[8] . ثقفی تهرانی، محمد، تفسیر روان جاوید، ج3، ص 286، انتشارات برهان، تهران، چاپ سوم، 1398 قمری.
[9] . بقره، 22.
[10] . نساء، 136.
[11] . تفسیر المیزان، موسوی همدانی، سید محمد باقر، ج 5 ، ص 182.
[12] . کلینی، محمد بن یعقوب، الکافی، ج1، ص 401، دارالکتب الاسلامیه، تهران، 1365 ش.
[13] . مترجمان، تفسیر هدایت، ج6، ص 56-58، با تلخیص و تغییر، بنیاد پژوهشهای اسلامی آستان قدس رضوی، مشهد، چاپ اول، 1377 ش.
منبع: www.islamquest.net
- [سایر] چرا خدا در آیه 38 از سوره نحل می فرماید: اکثر مردم درباره معاد چیزی نمی دانند؟
- [سایر] قرآن کریم در آیه 38 سوره نحل در مورد معاد می فرماید: ولی بیشتر مردم نمی دانند. چرا بیشتر مردم نمی دانند؟ خیلی ها می دانند که قیامت و معادی وجود دارد، گاهی اوقات یادشان می رود، ولی می دانند.
- [سایر] سوره انعام آیه 38 می فرماید که همه چیز به سوی خدا بر می گردد . آیا حیوانات هم محشور می شوند ؟
- [سایر] حیات طیبه در آیه 97 سوره نحل به چه معناست؟
- [سایر] آیه 78 سوره مبارکه نحل را خیلی ساده توضیح دهید.
- [سایر] تفسیر آیه 37 و 38 سوره احزاب را بفرمایید؟
- [سایر] در آیه 101سوره توبه خداوند می فرماید: تو از نفاق آنان آگاه نیستی در آیه 105 همین سوره می فرماید: هرچه انجام دهید، خداوند و رسولش و مؤمنان آگاه می شوند، آیا این تناقض نیست؟
- [سایر] با سلام در آیه 70 سوره نحل منظور خداوند از کسانی که به پیری می رساند تا هر چه را آموخته است از یاد ببرد چیست؟
- [سایر] جمله «لکلّ اجل کِتاب» در آیه 38 سوره رعد به چه حقیقتی اشاره دارد؟
- [سایر] علت لعنت کردن همکیشان به یکدیگر، در آیه 38 سوره اعراف چیست؟
- [آیت الله جوادی آملی] .در چهار سوره قرآن, آیه سجده هست: آیه 15 سوره (سجده), آیه 37 سوره (فصّلت), آیه 62 سوره (نجم) و آیه 19 سوره (علق). هر کس یکی از این چهار آیه را بخواند یا گوش فرا دهد، پس از تمام شدن آیه، فوراً باید سجده کند و اگر آن را فراموش کرده، هر وقت یادش آمد, باید سجده نماید.
- [آیت الله وحید خراسانی] مستحب است که بر بالین محتضر سوره مبارکه یس و صافات و احزاب و ایه الکرسی و ایه پنجاه و چهارم از سوره اعراف و سه ایه اخر سوره بقره بلکه هر چه از قران ممکن است بخوانند
- [آیت الله وحید خراسانی] مستحب است که بر بالین محتضر سوره مبارکه یس و صافات و احزاب و ایه الکرسی و ایه پنجاه و چهارم از سوره اعراف و سه ایه اخر سوره بقره بلکه هر چه از قران ممکن است بخوانند
- [آیت الله نوری همدانی] مستحب است برای راحت شدن محتضر بر بالین او سوره مبارکة یس و الصافات و آیه الکرسی و آیه پنجاه و چهارم ازو سورة اعراف و سه آیه آخر سوره بقره بلکه هر چه ازو قرآن ممکن بخوانند .
- [آیت الله فاضل لنکرانی] مستحب است برای راحت شدن محتضر بر بالین او سوره مبارکه یس، و الصافات و احزاب و آیة الکرسی و آیه پنجاه و چهارم از سوره اعراف یعنی آیه اِنَّ رَبَّکُمُ اللهُ الَّذی خَلَقَ السَّماواتِ... و سه آیه آخر سوره بقره بلکه هرچه از قرآن ممکن است بخوانند.
- [آیت الله فاضل لنکرانی] در چهار سوره از قرآن مجید آیه سجده است (سوره های وَالنَّجم(53) اِقرَأْ(96) والم تنزیل(32) و حم سجده(41)) وهرگاه انسان آیه سجده را بخواند یا گوش کند باید فوراً به سجده رود، و اگر فراموش کرد هر زمان یادش آید سجده واجب است و اگر گوش ندهد بلکه آیه سجده به گوشش بخورد بنابر احتیاط واجب باید سجده کند.
- [آیت الله مظاهری] مستحب است برای راحت شدن محتضر بر بالین او سوره مبارکه یس و الصافات و احزاب و آیة الکرسی و آیه پنجاه و چهارم از سوره اعراف و سه آیه آخر سوره بقره بلکه هر چه از قرآن ممکن است بخوانند.
- [آیت الله سبحانی] مستحب است برای راحت شدن محتضر بر بالین او سوره مبارکه یس و الصافات و احزاب و آیة الکرسی و آیه پنجاه و چهارم از سوره اعراف (إنَّ ربَّکُمُ اللهُ الّذی خَلَقَ السموات و الارض) تا آخر، و سه آیه آخر سوره بقره بلکه هرچه از قرآن ممکن است بخوانند.
- [آیت الله صافی گلپایگانی] . مستحب است برای راحت شدن محتضر بر بالین او، سوره مبارکه یس و الصافات و احزاب و آیة الکرسی و آیه پنجاه و چهارم از سوره اعراف و سه آیه آخر سوره بقره، بلکه هر چه از قرآن ممکن است بخوانند.
- [آیت الله مکارم شیرازی] چنان که گفته شد در چهار سوره از قرآن مجید آیه سجده است(سوره (الم سجده) و (حم سجده) و (النجم) و (اقرء)) و هرگاه انسان آیه سجده را بخواند یا گوش کند باید فوراً به سجده رود و اگر فراموش کرد هر زمان یادش آید سجده واجب است و اگر گوش ندهد بلکه آیه سجده به گوشش بخورد، بنابر احتیاط واجب باید سجده کند.