چرا در آیه 78 سوره نحل، کلمه سمع مفرد آمده و کلمات ابصار و افئده جمع آمده اند؟
در این که چرا "قلب" و "بصر" در آیه مورد پرسش به صیغه جمع، اما "سمع" مفرد ذکر شده است؟ برخی از مفسران معتقدند که این تفاوت نکته‌ای دارد، و برخی نیز حکمتی برای آن قائل نیستند. در این مختصر به برخی از این دیدگاه ها اشاره می شود. کلمه "سمع" در قرآن همه جا مفرد آمده، یعنی به صورت جمع (اسماع) نیامده است، ولی "قلب" و "بصر" گاهی به صورت جمع مانند آیه مورد پرسش، و گاهی به صورت مفرد آمده است: "وَ خَتَمَ عَلی‌ سَمْعِهِ وَ قَلْبِهِ وَ جَعَلَ عَلی‌ بَصَرِهِ غِشاوَةً".[1] شیخ طوسی در تفسیر "تبیان" از یکی از ادبای معروف چنین نقل می‌کند: علت مفرد آمدن "سمع" ممکن است یکی از دو چیز باشد: 1. این که سمع گاهی به عنوان اسم جمع به کار می رود و می ‌دانیم که در اسم جمع معنای جمع نهفته است و نیازی به جمع بستن ندارد. 2. این که سمع می‌تواند معنای مصدری داشته باشد و مصدر دلالت بر کم و زیاد هر دو می‌کند، از این رو نیازی به جمع بستن ندارد.[2] صاحب تفسیر جوامع الجامع معتقد است؛ سمع، چون مصدر است و اصولاً مصدر جمع بسته نمی‌شود؛ از این رو، به صورت مفرد ذکر شده است.[3] البته، می‌توان وجه ذوقی و علمی برای این تفاوت گفت و آن این که چون تنوع ادراکات قلبی و مشاهدات با چشم نسبت به "مسموعات" فوق العاده بیشتر است؛ از این جهت قلوب و ابصار به صورت جمع ذکر شده اند، ولی "سمع" به صورت مفرد آمده است.[4] همچنین این نکته نیز قابل توجه است: این که در این آیه قلب و بصر به صورت جمع و سمع به صورت مفرد آمده و قلب مقدم بر سمع ذکر شده دلیل خاصی ندارد؛ زیرا در آیات دیگر قرآن عکس این کار را ملاحظه می‌کنیم. بنابراین، جمع و افراد این کلمات و یا تقدیم و تأخیر آنها برای تنوع در بیان مطلب است.[5] بنابر این، نیازی نیست که جمع و افراد این کلمات و یا تقدیم و تأخیر آنها الزاماً دارای حکمت و سرّی باشد که اگر به سر آن پی نبردیم، این تقدیم و تأخیرها و یا مفرد و جمع آوردن ها بیهوده تصور شود. پی نوشت: [1] جاثیه، 23. [2] طوسی، محمد بن حسن،‌ التبیان فی تفسیر القرآن، ج ‌1، ص 64، دار احیاء التراث العربی، بیروت.‌ [3] طبرسی، فضل بن حسن، جوامع الجامع، مترجمان، ج ‌1، ص 26، بنیاد پژوهشهای اسلامی آستان قدس رضوی، مشهد، چاپ دوم، 1377 ش.‌ [4] ر. ک: مکارم شیرازی، ناصر، تفسیر نمونه، ج ‌1، ص 88- 89، دار الکتب الاسلامیة، تهران، 1374ش؛ درویش، محیی الدین، ‌إعراب القرآن و بیانه، ج ‌1، ص 29، دارالارشاد، سوریه، چاپ چهارم‌، 1415 ق.‌ [5] جعفری، یعقوب، ‌کوثر، ج ‌1، ص 55، بی جا، بی تا. منبع:islamquest.net
عنوان سوال:

چرا در آیه 78 سوره نحل، کلمه سمع مفرد آمده و کلمات ابصار و افئده جمع آمده اند؟


پاسخ:

در این که چرا "قلب" و "بصر" در آیه مورد پرسش به صیغه جمع، اما "سمع" مفرد ذکر شده است؟ برخی از مفسران معتقدند که این تفاوت نکته‌ای دارد، و برخی نیز حکمتی برای آن قائل نیستند. در این مختصر به برخی از این دیدگاه ها اشاره می شود.
کلمه "سمع" در قرآن همه جا مفرد آمده، یعنی به صورت جمع (اسماع) نیامده است، ولی "قلب" و "بصر" گاهی به صورت جمع مانند آیه مورد پرسش، و گاهی به صورت مفرد آمده است: "وَ خَتَمَ عَلی‌ سَمْعِهِ وَ قَلْبِهِ وَ جَعَلَ عَلی‌ بَصَرِهِ غِشاوَةً".[1]
شیخ طوسی در تفسیر "تبیان" از یکی از ادبای معروف چنین نقل می‌کند: علت مفرد آمدن "سمع" ممکن است یکی از دو چیز باشد:
1. این که سمع گاهی به عنوان اسم جمع به کار می رود و می ‌دانیم که در اسم جمع معنای جمع نهفته است و نیازی به جمع بستن ندارد.
2. این که سمع می‌تواند معنای مصدری داشته باشد و مصدر دلالت بر کم و زیاد هر دو می‌کند، از این رو نیازی به جمع بستن ندارد.[2]
صاحب تفسیر جوامع الجامع معتقد است؛ سمع، چون مصدر است و اصولاً مصدر جمع بسته نمی‌شود؛ از این رو، به صورت مفرد ذکر شده است.[3]
البته، می‌توان وجه ذوقی و علمی برای این تفاوت گفت و آن این که چون تنوع ادراکات قلبی و مشاهدات با چشم نسبت به "مسموعات" فوق العاده بیشتر است؛ از این جهت قلوب و ابصار به صورت جمع ذکر شده اند، ولی "سمع" به صورت مفرد آمده است.[4]
همچنین این نکته نیز قابل توجه است: این که در این آیه قلب و بصر به صورت جمع و سمع به صورت مفرد آمده و قلب مقدم بر سمع ذکر شده دلیل خاصی ندارد؛ زیرا در آیات دیگر قرآن عکس این کار را ملاحظه می‌کنیم. بنابراین، جمع و افراد این کلمات و یا تقدیم و تأخیر آنها برای تنوع در بیان مطلب است.[5] بنابر این، نیازی نیست که جمع و افراد این کلمات و یا تقدیم و تأخیر آنها الزاماً دارای حکمت و سرّی باشد که اگر به سر آن پی نبردیم، این تقدیم و تأخیرها و یا مفرد و جمع آوردن ها بیهوده تصور شود.
پی نوشت:
[1] جاثیه، 23.
[2] طوسی، محمد بن حسن،‌ التبیان فی تفسیر القرآن، ج ‌1، ص 64، دار احیاء التراث العربی، بیروت.‌
[3] طبرسی، فضل بن حسن، جوامع الجامع، مترجمان، ج ‌1، ص 26، بنیاد پژوهشهای اسلامی آستان قدس رضوی، مشهد، چاپ دوم، 1377 ش.‌
[4] ر. ک: مکارم شیرازی، ناصر، تفسیر نمونه، ج ‌1، ص 88- 89، دار الکتب الاسلامیة، تهران، 1374ش؛ درویش، محیی الدین، ‌إعراب القرآن و بیانه، ج ‌1، ص 29، دارالارشاد، سوریه، چاپ چهارم‌، 1415 ق.‌
[5] جعفری، یعقوب، ‌کوثر، ج ‌1، ص 55، بی جا، بی تا.
منبع:islamquest.net





1396@ - موتور جستجوی پرسش و پاسخ امین