«قبل» و «بعد» از ظروف زمان و دائم الاضافه هستند. این دو واژه چهار حالت دارند، در سه صورت معرب و در یک صورت مبنی بر ضم می‌شوند.[1] 1. مضاف‌الیه آنها تصریح شده و در کلام وجود داشته باشد. در این صورت معرب هستند و بر حسب عوامل، اعراب می‌گیرند.[2] مانند: «وَ لا تُفْسِدُوا فِی الْأَرْضِ بَعْدَ إِصْلاحِها».[3] یا «وَ یَسْتَعْجِلُونَکَ بِالسَّیِّئَةِ قَبْلَ الْحَسَنَةِ».[4] یا مانند: «کَما کُتِبَ عَلَی الَّذینَ مِنْ قَبْلِکُمْ».[5] یا «ثُمَّ بَعَثْناکُمْ مِنْ بَعْدِ مَوْتِکُمْ».[6] در دو مثال اول، «قبل و بعد» به عنوان ظرف زمان نصب گرفته‌اند و در مثال سوم و چهارم نیز حرف جر «مِن» آن دو را جر داده است. 2. مضاف‌الیه از کلام حذف شده باشد، ولی معنایش در نیت باشد،[7] که در این صورت مبنی بر ضم خواهد بود.[8] مانند: «أَ وَ لا یَذْکُرُ الْإِنْسانُ أَنَّا خَلَقْناهُ مِنْ قَبْلُ وَ لَمْ یَکُ شَیْئاً».[9] در این‌جا مضاف‌الیه «قَبلُ» که «الحالة التی هو فیها» باشد حذف شده، ولی معنایش در نیت است؛ از این‌رو مبنی بر ضم شده است.[10] 3. مضاف‌الیه از کلام حذف شده باشد، ولی لفظش در نیت باشد،[11] که در این صورت نیز معرب بر حسب عوامل هستند، ولی از گرفتن تنوین خودداری می‌کنند. مانند: «و من قبلِ نادی کلّ مولی قرابة»، هر چند مضاف‌الیه حذف شده، ولی لفظ آن، که «ما نحن فیه الآن» باشد در نیت گوینده است.[12] 4. مضاف‌الیه از کلام حذف شده باشد، هیچ‌کدام از لفظ و معنایش نیز در نیت نباشد،[13] که در این صورت هم معرب است، به حسب عوامل البته تنوین نیز می‌گیرد. مانند: «فساغ لی الشّراب و کنت قَبلاً».[14] شاهد در «قَبلاً» است که قطع از اضافه شده و هیچ‌کدام از لفظ و معنای مضاف الیه نیز در نیت نیست؛ از این‌رو معرب شده و به عنوان ظرف زمان تنوین نصب گرفته است.[15] در آیه «للهِ الْأَمْرُ مِنْ قَبْلُ وَ مِنْ بَعْدُ».[16] گروهی «قبل و بعد» در این آیه را مبنی بر ضم[17] قرائت نمودند و برخی نیز آن‌را معرب و با تنوین جر[18] و برخی نیز به جر[19] بدون تنوین خوانده‌اند، که بنابر قرائت اول، داخل قسم دوم و بنابر قرائت دوم، داخل در قسم چهارم و بنابر قرائت سوم، داخل در قسم سوّم می‌شود.[20] [1] . ابن هشام، عبد الله بن یوسف، أوضح المسالک إلی ألفیة ابن مالک‏، محقق، عبدالحمید، محمد محیی الدین‏، ج 3، ص 138- 143، بیروت، المکتبة العصریة، چاپ اول، بی‌تا. [2] . أوضح المسالک، ج ‏3، ص 138. [3] . اعراف، 56. [4] . رعد، 6. [5] . بقره، 183. [6] . بقره، 56. [7] . «مراد این است که متکلم یک مسمی و معنایی را در نظر گرفته بدون اراده لفظ خاصی که دلالت بر آن نماید بلکه با این فرض که هر لفظی که دلالت بر این معنا و مسمی داشته باشد کفایت ‌کند و برایش فرقی ندارد، چه لفظی بر آن معنای مورد نظرش دلالت داشته باشد.»، همان، ص 142. [8] . همان. [9] . مریم، 67. [10] . درویش محیی الدین، اعراب القرآن و بیانه، ج 6، ص 13، سوریه دارالارشاد، چاپ چهارم، 1415ق. [11] . «در این صورت، متکلم و گوینده، لفظ خاص و معینی را ارده کرده که دلالت بر مسمی نماید؛ از این‌رو اگر لفظی که مورد نظر متکلم نباشد آورده شود هر چند دلالت بر معنای مقصود داشته باشد، مضاف‌الیه مورد نظر محسوب نمی‌شود و کفایت نمی‌کند»، أوضح المسالک، ج ‏3، ص 142. [12] . همان، ص 138. [13] . «مراد این نیست که اصلاً هیچ لفظ و معنایی در ذهن متکلم نباشد، بلکه مراد این است که تقدم بر یک چیز خاص و معین اراده نشده و در نیت متکلم نیست، ولی معنای «مطلق تقدم» در نیت متکلم است.»، همان، ص 141. [14] . همان، ص 139. [15] . همان، ج ‏3، ص 141. [16] . روم، 4. [17] . «قَبلُ و بَعدُ». [18] . «قَبلٍ و بَعدٍ». [19] . «قَبلِ و مِن بَعدِ». [20] . أوضح المسالک، ج ‏3، ص 139 – 142.
«قبل» و «بعد» از ظروف زمان و دائم الاضافه هستند. این دو واژه چهار حالت دارند، در سه صورت معرب و در یک صورت مبنی بر ضم میشوند.[1]
1. مضافالیه آنها تصریح شده و در کلام وجود داشته باشد. در این صورت معرب هستند و بر حسب عوامل، اعراب میگیرند.[2] مانند: «وَ لا تُفْسِدُوا فِی الْأَرْضِ بَعْدَ إِصْلاحِها».[3] یا «وَ یَسْتَعْجِلُونَکَ بِالسَّیِّئَةِ قَبْلَ الْحَسَنَةِ».[4] یا مانند: «کَما کُتِبَ عَلَی الَّذینَ مِنْ قَبْلِکُمْ».[5] یا «ثُمَّ بَعَثْناکُمْ مِنْ بَعْدِ مَوْتِکُمْ».[6] در دو مثال اول، «قبل و بعد» به عنوان ظرف زمان نصب گرفتهاند و در مثال سوم و چهارم نیز حرف جر «مِن» آن دو را جر داده است.
2. مضافالیه از کلام حذف شده باشد، ولی معنایش در نیت باشد،[7] که در این صورت مبنی بر ضم خواهد بود.[8] مانند: «أَ وَ لا یَذْکُرُ الْإِنْسانُ أَنَّا خَلَقْناهُ مِنْ قَبْلُ وَ لَمْ یَکُ شَیْئاً».[9] در اینجا مضافالیه «قَبلُ» که «الحالة التی هو فیها» باشد حذف شده، ولی معنایش در نیت است؛ از اینرو مبنی بر ضم شده است.[10]
3. مضافالیه از کلام حذف شده باشد، ولی لفظش در نیت باشد،[11] که در این صورت نیز معرب بر حسب عوامل هستند، ولی از گرفتن تنوین خودداری میکنند. مانند: «و من قبلِ نادی کلّ مولی قرابة»، هر چند مضافالیه حذف شده، ولی لفظ آن، که «ما نحن فیه الآن» باشد در نیت گوینده است.[12]
4. مضافالیه از کلام حذف شده باشد، هیچکدام از لفظ و معنایش نیز در نیت نباشد،[13] که در این صورت هم معرب است، به حسب عوامل البته تنوین نیز میگیرد. مانند: «فساغ لی الشّراب و کنت قَبلاً».[14]
شاهد در «قَبلاً» است که قطع از اضافه شده و هیچکدام از لفظ و معنای مضاف الیه نیز در نیت نیست؛ از اینرو معرب شده و به عنوان ظرف زمان تنوین نصب گرفته است.[15]
در آیه «للهِ الْأَمْرُ مِنْ قَبْلُ وَ مِنْ بَعْدُ».[16] گروهی «قبل و بعد» در این آیه را مبنی بر ضم[17] قرائت نمودند و برخی نیز آنرا معرب و با تنوین جر[18] و برخی نیز به جر[19] بدون تنوین خواندهاند، که بنابر قرائت اول، داخل قسم دوم و بنابر قرائت دوم، داخل در قسم چهارم و بنابر قرائت سوم، داخل در قسم سوّم میشود.[20] [1] . ابن هشام، عبد الله بن یوسف، أوضح المسالک إلی ألفیة ابن مالک، محقق، عبدالحمید، محمد محیی الدین، ج 3، ص 138- 143، بیروت، المکتبة العصریة، چاپ اول، بیتا. [2] . أوضح المسالک، ج 3، ص 138. [3] . اعراف، 56. [4] . رعد، 6. [5] . بقره، 183. [6] . بقره، 56. [7] . «مراد این است که متکلم یک مسمی و معنایی را در نظر گرفته بدون اراده لفظ خاصی که دلالت بر آن نماید بلکه با این فرض که هر لفظی که دلالت بر این معنا و مسمی داشته باشد کفایت کند و برایش فرقی ندارد، چه لفظی بر آن معنای مورد نظرش دلالت داشته باشد.»، همان، ص 142. [8] . همان. [9] . مریم، 67. [10] . درویش محیی الدین، اعراب القرآن و بیانه، ج 6، ص 13، سوریه دارالارشاد، چاپ چهارم، 1415ق. [11] . «در این صورت، متکلم و گوینده، لفظ خاص و معینی را ارده کرده که دلالت بر مسمی نماید؛ از اینرو اگر لفظی که مورد نظر متکلم نباشد آورده شود هر چند دلالت بر معنای مقصود داشته باشد، مضافالیه مورد نظر محسوب نمیشود و کفایت نمیکند»، أوضح المسالک، ج 3، ص 142. [12] . همان، ص 138. [13] . «مراد این نیست که اصلاً هیچ لفظ و معنایی در ذهن متکلم نباشد، بلکه مراد این است که تقدم بر یک چیز خاص و معین اراده نشده و در نیت متکلم نیست، ولی معنای «مطلق تقدم» در نیت متکلم است.»، همان، ص 141. [14] . همان، ص 139. [15] . همان، ج 3، ص 141. [16] . روم، 4. [17] . «قَبلُ و بَعدُ». [18] . «قَبلٍ و بَعدٍ». [19] . «قَبلِ و مِن بَعدِ». [20] . أوضح المسالک، ج 3، ص 139 – 142.
- [سایر] چرا در برخی موارد در قرآن مجید با اینکه کلمه (قبل )بعداز حرف جر (من)آمده اما لام ان با ضمه آمده است؟با تشکر
- [سایر] در آیه آخر سوره زخرف چرا کلمه قیله مجرور است و ضمیر آن به کجا برمی گردد؟
- [سایر] باتوجه به این که کلماتی که پس از حروف جارّه قرار میگیرند، مجرور هستند، چرا در بعضی آیات کلمه"قبل" مرفوع است؟
- [سایر] بسم الله الرّحمن الرّحیم؛ با سلام. الف. فرق بین منصوب بودن کلمه به خاطر (اسقاط حرف جر) و (منصوب بودن به نزع خافض) چیست؟ اگر میشود برای هر یک مثالی بزنید. ب. فرق بین (اجوف)، (معتلّ) و (ناقص) چیست؟ اگر میشود برای هر یک مثالی بزنید. با تشکّر
- [سایر] حرف "اً" در کلمة "کفواً" به چه معناست؟
- [سایر] با سلام؛ علت اینکه در دو آیه مشابه که پشت سر هم میآید؛ مانند (فَإِنَّ مَعَ الْعُسْرِ یُسْراً، إِنَّ مَعَ الْعُسْرِ یُسْراً)، ابتدای آیه اول حرف (فاء) آمده چیست؟
- [آیت الله خوئی] مدّ واجب در مثل (جاء، و جییء، و سوء) آیا قاعده آن این است که بیاید همزه بعد از حرف مدّ در یک کلمه چه در آخر کلمه باشد مثل مثالهای مذکور یا در وسط کلمه مثل ملائکه؟
- [آیت الله بهجت] اگر در قرائت برای احتیاط حرف اوّل یا وسط یا آخر کلمه مثل دال احد را تکرار کنیم صحیح است؟
- [سایر] به نام خدا با سلام فرض کنید بخواهیم در قرائت قرآن و دعا ها بر کلمه ای توقف کنیم که حرف آخر آن کلمه تنوین مشدد باشد مثل " علیٌّ " ، آیا هنگام وقف باید حرف آخر را با تشدید بخوانیم یا اینکه فقط بگوییم "علی" کافی است؟ یا اینکه بگوییم " علیُّ " ؟ خیلی تشکر.
- [سایر] با سلام.مادرم با روزه گرفتن بنده سخت مخالف هست و از سر ناچار متاسفانه بیشتر مواقع با مادرم برای روزه گرفتن جر و بحث میکنم به گونه ای که واقعا خسته شدم تکلیف بنده چیست.با تشکر
- [آیت الله جوادی آملی] .بر نمازگزار مرد واجب است عمداً هیچ کلمه یا حرف حمد و سوره رکعت اول و دوم نماز های صبح و مغرب و عشاء را آهسته نخواند , به صورتی که حرف آخر هیچ کلمه ای عمداً آهسته ادا نشود ; همچنین واجب است که عمداً هیچ کلمه یا حرف حمد و سورهّ نماز های ظهر و عصر بلند ادا نشود.
- [آیت الله وحید خراسانی] اگر در کلمه ای واو باشد و حرف قبل از واو در ان کلمه پیش داشته باشد و حرف بعد از واو در ان کلمه همزه باشد مثل کلمه سوء و همچنین اگر در کلمه ای الف باشد و حرف قبل از الف در ان کلمه زبر داشته باشد و حرف بعد از الف در ان کلمه همزه باشد مثل جاء و نیز اگر در کلمه ای یاء باشد و حرف پیش از یاء در ان کلمه زیر داشته باشد و حرف بعد از یاء در ان کلمه همزه باشد مثل جی بنابر احتیاط مستحب این سه حرف را با مد یعنی با کشیدن بخواند و اگر بعد از این حروف واو و الف و یاء به جای همزه حرفی باشد که ساکن است یعنی زیر و زبر و پیش ندارد باید این سه حرف را مد بدهد مثلا در و لا الضالین که بعد از الف حرف لام ساکن است باید الف ان را با مد بخواند و چنانچه به دستوری که در این صورت بیان شد رفتار نکند نمازش باطل است
- [آیت الله فاضل لنکرانی] اگر در کلمه ای واو باشد و حرف قبل از واو در آن کلمه ضمه داشته باشد و حرف بعد از واو در آن کلمه همزه (ء) باشد مثل کلمه سوء بهتر است آن واو را مد بدهد یعنی آن را بکشد و همچنین اگر در کلمه ای الف باشد و حرف قبل از الف در آن کلمه زبر داشته باشد و حرف بعد از الف در آن کلمه همزه باشد مثل جاء بهتر است الف آن را بکشد و نیز اگر در کلمه ای (ی) باشد و حرف قبل از (ی) در آن کلمه زیر داشته باشد و حرف بعد از (ی) در آن کلمه همزه باشد مثل جیء بهتر آن است (ی) را با مد بخواند و اگر بعد از این واو و الف و (ی) به جای همزه (ء) حرفی باشد که ساکن است یعنی زیر و زبر و ضمه ندارد باز هم بهتر آن است که این سه حرف را با مد بخواند مثلاً در ولاالضّالّین که بعد از الف حرف لام ساکن است بهتر آن است که الف آن را با مد بخواند.
- [آیت الله میرزا جواد تبریزی] اگر در کلمه ای و او باشد و حرف قبل از و او در آن کلمه پیش داشته باشد و حرف بعد از و او در آن کلمه همزه باشد مثل کلمه سوء بنا بر احتیاط آن و او را مد بدهد یعنی آن را بکشد و همچنین اگر در کلمه ای الف باشد و حرف قبل از الف در آن کلمه زبر داشته باشد و حرف بعد از الف در آن کلمه همزه باشد مثل جء الف آن را بکشد و نیز اگر در کلمه ای ی باشد و حرف پیش از ی در آن کلمه زیر داشته باشد و حرف بعد از ی در آن کلمه همزه باشد مثل جیء ی را با مد بخواند و اگر بعد از این حروف و او و الف و یا به جای همزه حرفی باشد که ساکن است یعنی زیر و زبر و پیش ندارد؛ باز هم این سه حرف را با مد بخواند؛ مثلا در و لا الضالین که بعد از الف؛ حرف لام ساکن است؛ باید الف آن را با مد بخواند و چنانچه به دستوری که گفته شد رفتار نکند؛ بنا بر اظهر نماز صحیح است.
- [آیت الله اردبیلی] اگر در کلمهای (واو) باشد و حرف قبل از (واو) در آن کلمه ضمّه داشته باشد و حرف بعد از (واو) در آن کلمه (همزه) باشد مثل کلمه (سُوْء) باید آن (واو) را مدّ بدهد، یعنی آن را بکشد و همچنین اگر در کلمهای (الف) باشد و حرف قبل از (الف) در آن کلمه فتحه داشته باشد و حرف بعد از (الف) در آن کلمه (همزه) باشد مثل کلمه (جاءَ) احتیاطا باید (الف) آن را بکشد و نیز اگر در کلمهای (یاء) باشد و حرف پیش از (یاء) در آن کلمه کسره داشته باشد و حرف بعد از (یاء) در آن کلمه همزه باشد مثل کلمه (جِیْءَ) باید (یاء) را با مدّ بخواند و اگر بعد از این (واو) و (الف) و (یاء)، به جای (همزه) حرف ساکنی یعنی حرفی که کسره و فتحه و ضمّه ندارد باشد، باید این سه حرف را با مدّ بخواند، مثلاً در (ولاَ الضّالّین) که بعد از (الف) حرف (لام) ساکن است، باید (الف) را با مدّ بخواند.
- [آیت الله نوری همدانی] اگر در کلمه ای ( واو ) باشد و حرف قبل از ( واو ) در آن کلمه پیش داشته باشد و حرف بعد از ( واو ) در آن کلمه همزه ( ء ) باشد ، مثل کلمة سوء باید آن ( واو ) را مد بدهد ، یعنی آن ر ا بکشدو همچنین اگر در کلمه ای ( الف ) باشد و حرف قبل از ( الف ) در آن کلمه زبرداشته باشد و حرف بعد از (الف) درآن کلمه همزه باشد ، مل ( جاء )باید(الف) آن را بکشد و نیز اگر در کلمهای ( ی ) باشد و حرف پیش از ( ی ) در آن کلمه زیرداشته باشد و حرف بعد از ( ی ) در آن کلمه همزه باشد ، مثل ( جی ء ) باید ( ی) را با مد بخواند و اگر بعد از این ( و او ) و ( الف ) و ( ی) به جای همزه ( ء ) حرفی باشد که ساکن است یعنی زیر وزبر و پیش ندارد باز هم باید این سه حرف را با مد بخواند ، مثلاً در ولا الضالین که بعد از ( الف ) حرف ( لام ) ساکن است باید ( الف ) آن را با مد بخواند . و چنانچه به دستوری که گفته شد رفتار نکند احتیاط واجب آن است که نماز را تمام کند و دوباره بخواند .
- [آیت الله بهجت] رعایت مدّی که در یک کلمه واقع شده واجب است؛ یعنی اگر در کلمهای (واو) باشد و حرف قبل از (واو) در آن کلمه پیش (ضمّه) داشته باشد و حرف بعد از واو در آن کلمه همزه (ء) باشد، مثل کلمه (سوء)، باید آن (واو) را مدّ بدهد، یعنی آن را بکشد؛ و همچنین اگر در کلمهای (الف) باشد و حرف قبل از (الف) در آن کلمه زبر (فتحه) داشته باشد و حرف بعد از (الف) در آن کلمه همزه باشد، مثل (جاء)، باید (الف) آن را بکشد؛ و نیز اگر در کلمهای (ی) باشد و حرف پیش از (ی) در آن کلمه زیر (کسره) داشته باشد و حرف بعد از (ی) در آن کلمه همزه باشد، مثل (جیء)، باید (ی) را با مد بخواند؛ و اگر بعد از این (واو) و (الف) و (ی) به جای همزه (ء) حرفی باشد که ساکن است، یعنی زیر و زبر و پیش ندارد، باز هم باید این سه حرف را با مدّ بخواند، مثلاً در (وَ لاَ الضَّآلّینَ) که بعد از (الف) حرف لام ساکن است باید (الف) آن را با مدّ بخواند.
- [آیت الله صافی گلپایگانی] . اگر در کلمه ای واو باشد و حرف قبل از واو در آن کلمه پیش داشته باشد و حرف بعد از واو در آن کلمه همزه " ء " باشد مثل کلمه " سوء " باید آن واو را مد بدهد یعنی آن را بکشد و هم چنین اگر در کلمه ای الف باشد و حرف بعد از الف در آن کلمه همزه باشد مثل "جآء" باید الف آن را بکشد و نیز اگر در کلمه ای " ی " باشد و حرف پیش از " ی " در آن کلمه زیر داشته باشد و حرف بعد از " ی " در آن کلمه همزه باشد مثل " جئ " باید " ی " را با مد بخواند و اگر بعد از این واو و الف و یاء، به جای همزه حرفی باشد که ساکن است یعنی زیر و زبر و پیش ندارد باز هم باید این سه حرف را با مد بخواند، مثلاً در "وَلاَ الضّالّینَ" که بعد از الف، حرف لام ساکن است، باید الف آن را با مد بخواند و چنان چه به دستوری که گفته شد رفتار نکند، احتیاط آن است که نماز را تمام کند و دوباره بخواند.
- [آیت الله بروجردی] اگر در کلمهای (واو) باشد و حرف قبل از (واو) در آن کلمه پیش [ضمه] داشته باشد و حرف بعد از (واو) در آن کلمه همزه (ء ) باشد، مثل کلمه (سوء) باید آن (واو) را مد بدهد (یعنی آن را بکشد) و همچنین اگر در کلمهای (الف) باشد و حرف قبل از (الف) در آن کلمه زِبَر [فتحه] داشته باشد و حرف بعد از (الف) در آن کلمه همزه باشد، مثل (جاء)، باید الف آن را بکشد و نیز اگر در کلمهای (ی) باشد و حرف قبل از (ی) در آن کلمه زیر [کسره] داشته باشد و حرف بعد از (ی) در آن کلمه همزه باشد مثل (جیء)، باید (ی) را با مد بخواند و اگر بعد از این (واو) و (الف) و (ی) به جای همزه (ء ) حرفی باشد که ساکن است (یعنی زیر و زبر و پیش ندارد )، باز هم باید این سه حرف را با مد بخواند، مثلاً در (و لَا الضّالّین) که بعد از (الف) حرف لام ساکن است، باید (الف) آن را با مد بخواند و چنانچه به دستوری که گفته شد رفتار نکند، احتیاط واجب آن است که نماز را تمام کند و دوباره بخواند.
- [آیت الله خوئی] اگر در کلمهای" واو" باشد و حرف قبل از" واو" در آن کلمه پیش داشته باشد و حرف بعد از" واو" در آن کلمه همزه باشد، مثل کلمه" سوء" باید آن" واو" را مد بدهد، یعنی آن را بکشد و همچنین اگر در کلمهای" الف" باشد و حرف قبل از" الف" در آن کلمه زبر داشته باشد و حرف بعد از" الف" در آن کلمه همزه باشد مثل" جاء"، باید" الف" آن را بکشد و نیز اگر در کلمهای (ی) باشد و حرف پیش از (ی) در آن کلمه زیر داشته باشد و حرف بعد از (ی) در آن کلمه همزه باشد مثل" جیء"، باید (ی) را با مد بخواند و اگر بعداز این" واو" و" الف" و (یا) بهجای همزه حرفی باشد که ساکن است، یعنی زیر و زبر و پیش ندارد باز هم باید این سه حرف را با مد بخواند، مثلًا در" و لا الضالین" که بعد از" الف" حرف" لام" ساکن است، باید" الف" آن را با مد بخواند، و چنانچه بهدستوری که گفته شد رفتار نکند، احتیاط واجب آن است که نماز را تمام کند و دوباره بخواند.