آیا امام حسین(ع) برای حفظ جان خود از مدینه به مکه حرکت کرد؟
پس از مرگ معاویه، ولید بن عتبه بن ابی ‌سفیان فرماندار مدینه؛ امام حسین(ع) و عبدالله بن زبیر را به مقر حکومت فراخواند تا از آنها برای یزید، بیعت بگیرد.[1] امام با این تعبیر که در بیعت پنهانی خیری نیست و بیعت آشکار بهتر است، آن شب از دست آنان رها شد.[2] پس از رفتن امام حسین(ع) و ابن زبیر، مروان که خود سال‌ها حاکم مدینه بود، گفت‌وگوی جالبی با ولید دارد: او خطاب به ولید گفت: آن‌دو را رها کردی! به خدا قسم دیگر به آنها دست نخواهی یافت! خالد گفت: وای بر تو، آیا به من پیشنهاد می‌کنی حسین را بکشم! بدون شک هر کسی که حسین را بکشد، روز قیامت ترازوی اعمالش سبک است. مروان از روی استهزا به خالد گفت: اگر به این دلیل وی را رها کردی؛ کار درستی انجام دادی.[3] عبدالله بن زبیر همان شب، از مدینه خارج شد و راه مکه را در پیش گرفت. او به همراه برادرش؛ جعفر بدون هیچ همراه دیگری از بی‌راهه و به صورت کاملاً مخفیانه به سمت مکه حرکت کردند. ولید هم عده‌ای را به دنبال آنها فرستاد، اما افرادش نتوانستند آنها را پیدا کنند.[4] صبح روز بعد امام حسین(ع) با مروان روبرو شد و گفت‌وگوی تندی میان آنان در گرفت: مروان به امام حسین(ع) گفت: به تو دستور می‌دهم با یزید بیعت کنی؛ او برای دین و دنیای تو بهتر است. در این وقت امام فرمود: «إِنَّا للهِ وَ إِنَّا إِلَیْهِ راجِعُونَ، وَ عَلَی الْإِسْلَامِ السَّلَام‏ إذْ بُلِیت الإسلام بِرَاعٍ مِثْلِ یَزِید»؛ بحث میان آنان بالا گرفت و امام فرمود: «از پیامبر(ص) شنیده است که حکومت بر آل ابوسفیان و طُلَقا حرام است». مروان گفت: تو باید با ذلت و خواری با یزید بیعت کنی! پس از آن، اشاره به نزاع تاریخی میان بنی‌هاشم و بنی‌امیه کرد. امام فرمود: «ای مروان! از نزد من دور شو ای پلید، ما اهل بیت طهارتیم...».[5] در همان روز از طرف حکومت به نزد امام حسین(ع) فرستادند تا برای بیعت بیاید. امام حسین گفت: «فردا هنگام بامداد هم ما و هم شما تصمیم خواهیم گرفت». آنها هم با امام حسین مدارا می‌کردند و او را تحت نظر قرار ندادند.[6] امام حسین(ع) در نیمه‌های همان شب دو روز مانده بود به پایان ماه رجب،[7] و شب دوم پس از حضور نزد حاکم مدینه بود؛‌ به سمت مکه حرکت کرد. حرکت امام حسین(ع) برخلاف ابن زبیر، هم در مسیر اصلی و شناخته شده مکه بود و هم این‌که اهل بیت و خانواده امام نیز به همراه او بودند.[8] امام حسین(ع) در زمان خروج از مدینه آیه 21 سوره قصص را تلاوت کرد[9] که ناظر به کلامی بود که حضرت موسی(ع) هنگام خروج از شهرش بر زبان جاری کرده بود: «از شهر خارج شد در حالی‌که ترسان بود و هر لحظه در انتظار حادثه‌‌ای عرض کرد: پروردگارا! مرا از این قوم ظالم رهایی بخش». تلاوت این آیه به خوبی علت خروج امام از مدینه را به زبان خودشان مشخص می‌کند.[10] اما حرکت امام(ع) از مسیر اصلی در حالی‌که احتمال حمله به ایشان وجود داشت؛ جای سؤال دارد. همین سؤال را مسلم بن عقیل از امام(ع) می‌پرسد: اگر ما مسیر اصلی را رها کنیم و از بی‌راهه برویم، چنان‌که عبدالله زبیر رفت، بهتر است. از آن می‌ترسم که ولید گروهی را به دنبال ما بفرستد و اگر در جاده اصلی باشیم، برای ما ایجاد مشکل خواهند نمود. امام حسین فرمودند: «ای پسر عمو! جادّه اصلی را رها نمی‌کنم تا این‌که خانه‌های مکه را ببینم، یا آنچه قضای الهی و آنچه دوست دارد و بدان راضی است بر ما فرود آید...».[11] سرانجام امام حسین(ع)در سوم شعبان وارد مکه شدند.[12] بنابراین، می‌توان نتیجه گرفت که؛ امام برای حفظ جان خود، رویکردی را در پیش گرفت که خروج از مدینه نیز در همین راستا بود. با این حال، موقعیت امام حسین(ع) با عبدالله بن زبیر کاملاً متفاوت بود. امام با وجود برخی تهدیدات، در میان مردم از موقعیت والایی برخوردار بود، حتی ولید که حاکم مدینه بود؛ تمایلی به کشتن حضرتشان نداشت؛ از این‌رو، افراد ولید دنبال ابن ‌زبیر رفتند؛ اما از تعقیب امام خودداری کردند.   [1] . ابن حجر عسقلانی، احمد بن علی، الاصابة فی تمییز الصحابة، تحقیق، عبدالموجود، عادل احمد، معوض، علی محمد، ج 2، ص 69، بیروت، دارالکتب العلمیة، چاپ اول، 1415ق. [2] . ابن جوزی، عبدالرحمن بن علی‏، المنتظم،‏ محقق، عطا، محمد عبدالقادر، عطا، مصطفی عبدالقادر، ج 5، ص 323، بیروت، دارالکتب العلمیة، چاپ اول، 1412ق. [3] . ابن قتیبه دینوری، عبدالله بن مسلم‏، الامامة و السیاسة، تحقیق، شیری، علی، ج 1، ص 227، بیروت، دارالأضواء، چاپ اول، 1410ق. [4] . ابن خلدون، عبدالرحمن بن محمد، دیوان المبتدأ و الخبر فی تاریخ العرب و البربر و من عاصرهم من ذوی الشأن الأکبر(تاریخ ابن خلدون‏)، تحقیق خلیل شحادة، ج 3، ص 25، بیروت، دارالفکر، چاپ دوم، 1408ق. [5] . ابن اعثم کوفی، احمد بن اعثم، الفتوح، تحقیق، شیری، علی، ج 5، ص 17، بیروت، دارالاضواء، 1411ق. [6] . ابن اثیر جزری، علی بن محمد، الکامل فی التاریخ، ج 4، ص 16، بیروت، دار صادر، 1385ق. [7] . طبری، محمد بن جریر، تاریخ الامم و الملوک(تاریخ طبری)، تحقیق، ابراهیم، محمد أبو الفضل، ج 5، ص 341، بیروت، دارالتراث، چاپ دوم، 1387ق. [8] . دینوری، احمد بن داود، الأخبار الطوال، تحقیق، عبدالمنعم عامر، مراجعه، جمال الدین شیال، ص 228، قم، منشورات الرضی، 1368ش. [9] . تاریخ‏ الطبری، ج ‏5، ص 343. [10] . ر. ک: 30834؛ امام حسین(ع) و خواندن قرآن در مسیر مدینه به مکه و مکه به کربلا [11] . الفتوح، ج ‏5، ص 22. [12] . المنتظم، ج ‏5، ص 324.
عنوان سوال:

آیا امام حسین(ع) برای حفظ جان خود از مدینه به مکه حرکت کرد؟


پاسخ:

پس از مرگ معاویه، ولید بن عتبه بن ابی ‌سفیان فرماندار مدینه؛ امام حسین(ع) و عبدالله بن زبیر را به مقر حکومت فراخواند تا از آنها برای یزید، بیعت بگیرد.[1] امام با این تعبیر که در بیعت پنهانی خیری نیست و بیعت آشکار بهتر است، آن شب از دست آنان رها شد.[2] پس از رفتن امام حسین(ع) و ابن زبیر، مروان که خود سال‌ها حاکم مدینه بود، گفت‌وگوی جالبی با ولید دارد:
او خطاب به ولید گفت: آن‌دو را رها کردی! به خدا قسم دیگر به آنها دست نخواهی یافت! خالد گفت: وای بر تو، آیا به من پیشنهاد می‌کنی حسین را بکشم! بدون شک هر کسی که حسین را بکشد، روز قیامت ترازوی اعمالش سبک است. مروان از روی استهزا به خالد گفت: اگر به این دلیل وی را رها کردی؛ کار درستی انجام دادی.[3]
عبدالله بن زبیر همان شب، از مدینه خارج شد و راه مکه را در پیش گرفت. او به همراه برادرش؛ جعفر بدون هیچ همراه دیگری از بی‌راهه و به صورت کاملاً مخفیانه به سمت مکه حرکت کردند. ولید هم عده‌ای را به دنبال آنها فرستاد، اما افرادش نتوانستند آنها را پیدا کنند.[4]
صبح روز بعد امام حسین(ع) با مروان روبرو شد و گفت‌وگوی تندی میان آنان در گرفت: مروان به امام حسین(ع) گفت: به تو دستور می‌دهم با یزید بیعت کنی؛ او برای دین و دنیای تو بهتر است. در این وقت امام فرمود: «إِنَّا للهِ وَ إِنَّا إِلَیْهِ راجِعُونَ، وَ عَلَی الْإِسْلَامِ السَّلَام‏ إذْ بُلِیت الإسلام بِرَاعٍ مِثْلِ یَزِید»؛ بحث میان آنان بالا گرفت و امام فرمود: «از پیامبر(ص) شنیده است که حکومت بر آل ابوسفیان و طُلَقا حرام است». مروان گفت: تو باید با ذلت و خواری با یزید بیعت کنی! پس از آن، اشاره به نزاع تاریخی میان بنی‌هاشم و بنی‌امیه کرد. امام فرمود: «ای مروان! از نزد من دور شو ای پلید، ما اهل بیت طهارتیم...».[5]
در همان روز از طرف حکومت به نزد امام حسین(ع) فرستادند تا برای بیعت بیاید. امام حسین گفت: «فردا هنگام بامداد هم ما و هم شما تصمیم خواهیم گرفت». آنها هم با امام حسین مدارا می‌کردند و او را تحت نظر قرار ندادند.[6]
امام حسین(ع) در نیمه‌های همان شب دو روز مانده بود به پایان ماه رجب،[7] و شب دوم پس از حضور نزد حاکم مدینه بود؛‌ به سمت مکه حرکت کرد. حرکت امام حسین(ع) برخلاف ابن زبیر، هم در مسیر اصلی و شناخته شده مکه بود و هم این‌که اهل بیت و خانواده امام نیز به همراه او بودند.[8]
امام حسین(ع) در زمان خروج از مدینه آیه 21 سوره قصص را تلاوت کرد[9] که ناظر به کلامی بود که حضرت موسی(ع) هنگام خروج از شهرش بر زبان جاری کرده بود:
«از شهر خارج شد در حالی‌که ترسان بود و هر لحظه در انتظار حادثه‌‌ای عرض کرد: پروردگارا! مرا از این قوم ظالم رهایی بخش». تلاوت این آیه به خوبی علت خروج امام از مدینه را به زبان خودشان مشخص می‌کند.[10]
اما حرکت امام(ع) از مسیر اصلی در حالی‌که احتمال حمله به ایشان وجود داشت؛ جای سؤال دارد. همین سؤال را مسلم بن عقیل از امام(ع) می‌پرسد: اگر ما مسیر اصلی را رها کنیم و از بی‌راهه برویم، چنان‌که عبدالله زبیر رفت، بهتر است. از آن می‌ترسم که ولید گروهی را به دنبال ما بفرستد و اگر در جاده اصلی باشیم، برای ما ایجاد مشکل خواهند نمود. امام حسین فرمودند: «ای پسر عمو! جادّه اصلی را رها نمی‌کنم تا این‌که خانه‌های مکه را ببینم، یا آنچه قضای الهی و آنچه دوست دارد و بدان راضی است بر ما فرود آید...».[11] سرانجام امام حسین(ع)در سوم شعبان وارد مکه شدند.[12]
بنابراین، می‌توان نتیجه گرفت که؛ امام برای حفظ جان خود، رویکردی را در پیش گرفت که خروج از مدینه نیز در همین راستا بود. با این حال، موقعیت امام حسین(ع) با عبدالله بن زبیر کاملاً متفاوت بود. امام با وجود برخی تهدیدات، در میان مردم از موقعیت والایی برخوردار بود، حتی ولید که حاکم مدینه بود؛ تمایلی به کشتن حضرتشان نداشت؛ از این‌رو، افراد ولید دنبال ابن ‌زبیر رفتند؛ اما از تعقیب امام خودداری کردند.   [1] . ابن حجر عسقلانی، احمد بن علی، الاصابة فی تمییز الصحابة، تحقیق، عبدالموجود، عادل احمد، معوض، علی محمد، ج 2، ص 69، بیروت، دارالکتب العلمیة، چاپ اول، 1415ق. [2] . ابن جوزی، عبدالرحمن بن علی‏، المنتظم،‏ محقق، عطا، محمد عبدالقادر، عطا، مصطفی عبدالقادر، ج 5، ص 323، بیروت، دارالکتب العلمیة، چاپ اول، 1412ق. [3] . ابن قتیبه دینوری، عبدالله بن مسلم‏، الامامة و السیاسة، تحقیق، شیری، علی، ج 1، ص 227، بیروت، دارالأضواء، چاپ اول، 1410ق. [4] . ابن خلدون، عبدالرحمن بن محمد، دیوان المبتدأ و الخبر فی تاریخ العرب و البربر و من عاصرهم من ذوی الشأن الأکبر(تاریخ ابن خلدون‏)، تحقیق خلیل شحادة، ج 3، ص 25، بیروت، دارالفکر، چاپ دوم، 1408ق. [5] . ابن اعثم کوفی، احمد بن اعثم، الفتوح، تحقیق، شیری، علی، ج 5، ص 17، بیروت، دارالاضواء، 1411ق. [6] . ابن اثیر جزری، علی بن محمد، الکامل فی التاریخ، ج 4، ص 16، بیروت، دار صادر، 1385ق. [7] . طبری، محمد بن جریر، تاریخ الامم و الملوک(تاریخ طبری)، تحقیق، ابراهیم، محمد أبو الفضل، ج 5، ص 341، بیروت، دارالتراث، چاپ دوم، 1387ق. [8] . دینوری، احمد بن داود، الأخبار الطوال، تحقیق، عبدالمنعم عامر، مراجعه، جمال الدین شیال، ص 228، قم، منشورات الرضی، 1368ش. [9] . تاریخ‏ الطبری، ج ‏5، ص 343. [10] . ر. ک: 30834؛ امام حسین(ع) و خواندن قرآن در مسیر مدینه به مکه و مکه به کربلا [11] . الفتوح، ج ‏5، ص 22. [12] . المنتظم، ج ‏5، ص 324.





1396@ - موتور جستجوی پرسش و پاسخ امین