جهاد موارد متعددی دارد که در این مختصر تنها به واکاوی آنها در تورات می‌پردازیم. جهاد دفاعی جهاد دفاعی، از جمله امور عقلانی است که طبیعت انسان اقتضای آن‌را دارد. دفاع از خود، خانواده، منافع و محل سکونت در مقابل تجاوز غیر؛ ‌امری عقلانی و قابل قبول می‌باشد و اگر شخصی به این امر اعتقاد نداشته باشد و در راستای آن عمل نکند مورد نکوهش همگان قرار می‌گیرد؛ لذا جهاد دفاعی؛ در میان مکاتب و ادیان پذیرفته شده است. در تورات، مواردی وجود دارد که نشان دهنده جهاد دفاعی بنی‌اسرائیل است؛ مانند عبارات زیر: «...عمالَقَه بر جنوب و بر صِقلغ هجوم آورده بودند و صِقلغ را زده آن‌را به آتش سوزانیده بودند. و زنان و همه کسانی را که در آن بودند از خرد و بزرگ اسیر کرده،‌ هیچ‌کس را نکشته بلکه همه را به اسیری برده به راه خود رفته بودند. و چون داود و کسانش به شهر رسیدند، اینک [دیدند شهر] به آتش سوخته و زنان و پسران و دختران اسیر شده بودند ... پس داود با ششصد نفر که همراهش بودند، روانه شده ... و داود، ایشان [عمالقه] را از وقت شام تا عصر روز دیگر می‌زد که از ایشان احدی رهایی نیافت جز چهارصد مرد جوان که بر شتران سوار شده گریختند. و داود هرچه عمالَقَه گرفته بودند بازگرفت و داود دو زن خود را باز گرفت. و چیزی از ایشان مفقود نشد از خرد و بزرگ و از پسران و دختران و غنیمت و از همه چیزهایی که برای خود گرفته بودند بلکه داود همه را باز آورد».[1] جهاد ابتدایی بنابر آنچه در کتاب مقدس آمده؛‌ بنی‌اسرائیل در راستای رسیدن به سرزمین مقدس،‌ جنگ‌های بسیاری انجام دادند که در عموم آنها، خود شروع کننده آن بودند. آنچه در تورات امروزین وجود دارد آن است که این نبردها همراه با نوعی از خشونت‌ها نیز بوده است که پذیرش آنها کمی دشوار به نظر می‌رسد. در این‌جا به دو مورد از جهادهای ابتدایی بنی‌اسرائیل، اشاره می‌شود. 1. «مُشه (موسی) به آن قوم چنین سخن گفت: برای گرفتن انتقام خداوند از میدیان از میان خودتان برای جنگ اشخاصی مسلّح شوند که به میدیان حمله کنند. از تمام سبط‌های ییسرائل (اسرائیل)؛ یعنی از هر سبطی یک هزار نفر برای جنگ بفرستید. از [میان] هزاره‌های ییسرائل (اسرائیل) از هر سبطی یک هزار نفر (جمعاً) دوازده هزار نفر مسلح برای جنگ بسیج شدند. مُشه (موسی) آنها را از هر سبطی یک هزار نفر برای جنگ فرستاد. آنها و پینحاس پسر اِلعازار کُوهِن (کاهن) را که اسباب مقدس و شیپورها برای به صدا درآوردن [آژیر خطر] در اختیارش بود برای لشکرکشی [فرستاد]. همان‌گونه که خداوند به مُشه (موسی) فرمان داده بود علیه میدیان لشکر کشیدند و هر مذکری را کشتند. و علاوه بر کشته‌شدگان، پادشاهان میدیان: اِوی و رِقِم و صور و حور و رِوَع، پنج پادشاه میدیان را هم کشتند و بیلعام پسر بِعُور را [هم] با شمشیر کشتند. فرزندان ییسرائل (اسرائیل) زنان میدیان و اطفالشان را به اسارت آوردند و تمام چارپایان و مواشی و دارایی آنها را غارت کردند. و تمام شهرهای آنها را با آبادی‌هایشان و تمام کاخ‌های آنها را آتش زدند. تمام غارتی‌ها و غنایم را از انسان تا چارپا برداشتند. اسیر و غنیمت و غارتی را، به اردوگاه به بادیه مُوآوْ که کنار یردِن یرِحُو است نزد مُشه (موسی) و اِلعازار کُوهِن (کاهن) و جمعیت فرزندان ییسرائل (اسرائیل) آوردند. مُشه (موسی) و اِلعازار کُوهِن (کاهن) و تمام رئیس‌های جمعیت برای استقبال آنها به خارج از اردوگاه رفتند. مُشه (موسی) نسبت به فرماندهان لشکر، رئیس‌های هزاره و رئیس‌های صده که از جنگ می‌آمدند غضبناک گشت. مُشه (موسی) به آنها گفت: آیا همه مؤنث‌ها را زنده نگه ‌داشتید؟ خود این‌ها به دستور بیلعام موجب شدند که فرزندان ییسرائل (اسرائیل) در قضیه پِعُور نسبت به خداوند خیانت ورزند و بر جمعیت بلا نازل شود. پس اکنون هر مذکری را از میان اطفال بکشید و هر زنی را [هم] که از امور زناشویی با اطلاع است بکشید. و هر طفل مؤنثی را که از امور زناشویی با اطلاع نبوده است برای خودتان زنده نگه ‌دارید».[2] 2. «و یَهُوَه به یوشع گفت: مترس و هراسان مباش. تمامی مردان جنگی را با خود بردار و برخاسته به عای برو. اینک ملِک عای و قوم او شهرش و زمینش را به دست تو دادم. و به عای و ملِکش بطوری که به اریحا و ملِکش عمل نمودی بکن لیکن غنیمتش را با بهایمش برای خود به تاراج گیرید و در پشت شهر کمین ساز. پس یوشع و جمیع مردان جنگی برخاستند تا به عای بروند. و یوشع سه هزار نفر از مردان دلاور انتخاب کرده ایشان را در شب فرستاد. و ایشان را امر فرموده گفت: اینک شما برای شهر در کمین باشید؛ یعنی از پشت شهر و از شهر بسیار دور مروید و همه شما مستعد باشید...».[3] در این مسئله باید به این نکته توجه شود؛ بنی‌اسرائیل در راه رسیدن به سرزمین مقدس، نبردهای فراوانی را پشت سر گذاشتند؛ اما همین افراد در مواردی که ارتباط به سرزمین مقدس ندارد؛ به شدت از جنگ و جهاد منع شده‌اند: «خداوند به من چنین سخن گفت: دور زدن این کوه برای شما کافی است، به طرف شمال روی آورید ... به قوم چنین فرمان بده: شما از مرز برادرانتان فرزندان عِساو (عیسو) که در سِعیر ساکنند عبور می‌کنید. از شما ترسانند، زیاد احتیاط کنید. با آنها درنیفتید، چون‌که از سرزمین آنها حتی به اندازه جای کف‌پایی به شما نخواهم داد؛ زیرا کوهستان سِعیر را به عِساو به ارث دادم».[4] [1] . اول سموئیل،‌ 30: 1- 19؛ ترجمه قدیم. [2] . اعداد، 31: 3 - 18. ترجمه انجمن کلیمیان ایران. [3] . یوشع، 8: 1 - 3، ترجمه قدیم. [4] . تثنیه، 2: 2 - 5، ترجمه قدیم.
جهاد موارد متعددی دارد که در این مختصر تنها به واکاوی آنها در تورات میپردازیم. جهاد دفاعی جهاد دفاعی، از جمله امور عقلانی است که طبیعت انسان اقتضای آنرا دارد. دفاع از خود، خانواده، منافع و محل سکونت در مقابل تجاوز غیر؛ امری عقلانی و قابل قبول میباشد و اگر شخصی به این امر اعتقاد نداشته باشد و در راستای آن عمل نکند مورد نکوهش همگان قرار میگیرد؛ لذا جهاد دفاعی؛ در میان مکاتب و ادیان پذیرفته شده است. در تورات، مواردی وجود دارد که نشان دهنده جهاد دفاعی بنیاسرائیل است؛ مانند عبارات زیر: «...عمالَقَه بر جنوب و بر صِقلغ هجوم آورده بودند و صِقلغ را زده آنرا به آتش سوزانیده بودند. و زنان و همه کسانی را که در آن بودند از خرد و بزرگ اسیر کرده، هیچکس را نکشته بلکه همه را به اسیری برده به راه خود رفته بودند. و چون داود و کسانش به شهر رسیدند، اینک [دیدند شهر] به آتش سوخته و زنان و پسران و دختران اسیر شده بودند ... پس داود با ششصد نفر که همراهش بودند، روانه شده ... و داود، ایشان [عمالقه] را از وقت شام تا عصر روز دیگر میزد که از ایشان احدی رهایی نیافت جز چهارصد مرد جوان که بر شتران سوار شده گریختند. و داود هرچه عمالَقَه گرفته بودند بازگرفت و داود دو زن خود را باز گرفت. و چیزی از ایشان مفقود نشد از خرد و بزرگ و از پسران و دختران و غنیمت و از همه چیزهایی که برای خود گرفته بودند بلکه داود همه را باز آورد».[1] جهاد ابتدایی بنابر آنچه در کتاب مقدس آمده؛ بنیاسرائیل در راستای رسیدن به سرزمین مقدس، جنگهای بسیاری انجام دادند که در عموم آنها، خود شروع کننده آن بودند. آنچه در تورات امروزین وجود دارد آن است که این نبردها همراه با نوعی از خشونتها نیز بوده است که پذیرش آنها کمی دشوار به نظر میرسد. در اینجا به دو مورد از جهادهای ابتدایی بنیاسرائیل، اشاره میشود. 1. «مُشه (موسی) به آن قوم چنین سخن گفت: برای گرفتن انتقام خداوند از میدیان از میان خودتان برای جنگ اشخاصی مسلّح شوند که به میدیان حمله کنند. از تمام سبطهای ییسرائل (اسرائیل)؛ یعنی از هر سبطی یک هزار نفر برای جنگ بفرستید. از [میان] هزارههای ییسرائل (اسرائیل) از هر سبطی یک هزار نفر (جمعاً) دوازده هزار نفر مسلح برای جنگ بسیج شدند. مُشه (موسی) آنها را از هر سبطی یک هزار نفر برای جنگ فرستاد. آنها و پینحاس پسر اِلعازار کُوهِن (کاهن) را که اسباب مقدس و شیپورها برای به صدا درآوردن [آژیر خطر] در اختیارش بود برای لشکرکشی [فرستاد]. همانگونه که خداوند به مُشه (موسی) فرمان داده بود علیه میدیان لشکر کشیدند و هر مذکری را کشتند. و علاوه بر کشتهشدگان، پادشاهان میدیان: اِوی و رِقِم و صور و حور و رِوَع، پنج پادشاه میدیان را هم کشتند و بیلعام پسر بِعُور را [هم] با شمشیر کشتند. فرزندان ییسرائل (اسرائیل) زنان میدیان و اطفالشان را به اسارت آوردند و تمام چارپایان و مواشی و دارایی آنها را غارت کردند. و تمام شهرهای آنها را با آبادیهایشان و تمام کاخهای آنها را آتش زدند. تمام غارتیها و غنایم را از انسان تا چارپا برداشتند. اسیر و غنیمت و غارتی را، به اردوگاه به بادیه مُوآوْ که کنار یردِن یرِحُو است نزد مُشه (موسی) و اِلعازار کُوهِن (کاهن) و جمعیت فرزندان ییسرائل (اسرائیل) آوردند. مُشه (موسی) و اِلعازار کُوهِن (کاهن) و تمام رئیسهای جمعیت برای استقبال آنها به خارج از اردوگاه رفتند. مُشه (موسی) نسبت به فرماندهان لشکر، رئیسهای هزاره و رئیسهای صده که از جنگ میآمدند غضبناک گشت. مُشه (موسی) به آنها گفت: آیا همه مؤنثها را زنده نگه داشتید؟ خود اینها به دستور بیلعام موجب شدند که فرزندان ییسرائل (اسرائیل) در قضیه پِعُور نسبت به خداوند خیانت ورزند و بر جمعیت بلا نازل شود. پس اکنون هر مذکری را از میان اطفال بکشید و هر زنی را [هم] که از امور زناشویی با اطلاع است بکشید. و هر طفل مؤنثی را که از امور زناشویی با اطلاع نبوده است برای خودتان زنده نگه دارید».[2]
2. «و یَهُوَه به یوشع گفت: مترس و هراسان مباش. تمامی مردان جنگی را با خود بردار و برخاسته به عای برو. اینک ملِک عای و قوم او شهرش و زمینش را به دست تو دادم. و به عای و ملِکش بطوری که به اریحا و ملِکش عمل نمودی بکن لیکن غنیمتش را با بهایمش برای خود به تاراج گیرید و در پشت شهر کمین ساز. پس یوشع و جمیع مردان جنگی برخاستند تا به عای بروند. و یوشع سه هزار نفر از مردان دلاور انتخاب کرده ایشان را در شب فرستاد. و ایشان را امر فرموده گفت: اینک شما برای شهر در کمین باشید؛ یعنی از پشت شهر و از شهر بسیار دور مروید و همه شما مستعد باشید...».[3]
در این مسئله باید به این نکته توجه شود؛ بنیاسرائیل در راه رسیدن به سرزمین مقدس، نبردهای فراوانی را پشت سر گذاشتند؛ اما همین افراد در مواردی که ارتباط به سرزمین مقدس ندارد؛ به شدت از جنگ و جهاد منع شدهاند: «خداوند به من چنین سخن گفت: دور زدن این کوه برای شما کافی است، به طرف شمال روی آورید ... به قوم چنین فرمان بده: شما از مرز برادرانتان فرزندان عِساو (عیسو) که در سِعیر ساکنند عبور میکنید. از شما ترسانند، زیاد احتیاط کنید. با آنها درنیفتید، چونکه از سرزمین آنها حتی به اندازه جای کفپایی به شما نخواهم داد؛ زیرا کوهستان سِعیر را به عِساو به ارث دادم».[4] [1] . اول سموئیل، 30: 1- 19؛ ترجمه قدیم. [2] . اعداد، 31: 3 - 18. ترجمه انجمن کلیمیان ایران. [3] . یوشع، 8: 1 - 3، ترجمه قدیم. [4] . تثنیه، 2: 2 - 5، ترجمه قدیم.
- [سایر] چرا با اینکه یهودیت تورات را قبول داشتند اما باز هم آن را تحریف کردند؟
- [سایر] چرا رهبر عزیز دستور جهاد با اسراییل را نمی دهند؟
- [سایر] دستور نابودی ملّت ها از طرف تورات تحریف شده را توضیح دهید.
- [سایر] نقد دین یهودیت چیست؟
- [سایر] تفاوت یهودیت و صهیونیسم چیست؟
- [سایر] رابطه یهودیت و فراماسونری چیست؟
- [سایر] چه فرقه هایی در یهودیت وجود دارد؟
- [سایر] احکام یهودیت چیست؟ لطفاتوضیح کامل دهید
- [سایر] جهاد مردان و جهاد زنان چیست؟
- [سایر] قیام عاشورا چه نوع جهادی بوده است؟ جهاد ابتدایی، جهاد دفاعی یا جهاد داخلی؟
- [آیت الله اردبیلی] گریختن از صحنه جهاد جایز نیست، مگر این که ترک صحنه =============================================================================== 1 وسائل الشیعة، چاپ آل البیت، کتاب الجهاد، باب 1 از (أبواب جهاد العدوّ و ما یناسبه)،ح13،ج15،ص14. جهاد به منظور جا به جایی از جبههای به جبهه دیگر یا برای تدارک نیروی بیشتر باشد.
- [آیت الله مظاهری] کسانی که به دستور پیامبرصلی الله علیه وآله وسلم یا امام معصومعلیه السلام یا نایب خاص یا عام او در میدانهای جهاد شرکت نموده و به شهادت میرسند، غسل و کفن و حنوط آنها واجب نیست بلکه باید با همان لباسهایشان بعد از خواندن نماز، دفن شوند.
- [آیت الله اردبیلی] شرکت در جهاد ابتدایی یا دفاعی واجب کفایی است؛ پس اگر افراد به اندازه کافی شرکت نکنند، بر همه کسانی که شرایط آن را داشته باشند، واجب است که به جهاد بروند.
- [آیت الله اردبیلی] جهاد بر دو نوع است: (ابتدایی) و (دفاعی). (جهاد ابتدایی) آن است که مسلمانان به منظور دعوت کفّار و مشرکین به اسلام و عدالت و یا جلوگیری از نقض پیمان اهل ذمّه یا طغیان باغیان (شورشیان مسلح) بر امام واجبالطّاعه مسلمین، نیروی نظامی به مناطق آنان گسیل دارند. در حقیقت هدف از جهاد ابتدایی کشور گشایی نیست، بلکه دفاع از حقوق فطری انسانهایی است که توسّط قدرتهای کفر و شرک و طغیان از خدا پرستی و توحید، عدالت و شنیدن و پذیرش آزادانه احکام خداوند محروم شدهاند. (جهاد دفاعی) زمانی است که دشمن به مرز و بوم مسلمانان هجوم آورد و قصد تسلّط سیاسی یا فرهنگی و اقتصادی نسبت به آنان داشته باشد و ممکن است جهاد در برابر باغیان در زمانی که به حمله مسلحانه دست زدهاند نیز جهاد دفاعی محسوب گردد.
- [آیت الله خوئی] دستور سر بریدن حیوان آن است که چهار رگ بزرگ گردن آن را به طور کامل ببرند، و اگر آنها را بشکافند، کافی نیست. و معروف این است که بریدن این چهار رگ در خارج واقع نمیشود مگر از زیر برآمدگی گلو ببرند و آنچهار رگ عبارتند از مجرای تنفس و مجرای خوردن و دو رگ کلفتی که در دو طرف مجرای نفس میباشد.
- [آیت الله اردبیلی] اگر ادامه جهاد نیاز به به کمکهای مادی داشته باشد، بر همه کسانی که تمکّن مالی دارند واجب است به قدر توانایی کمک نمایند.
- [آیت الله علوی گرگانی] جائز است عبور ومرور از زمین مساجدی که در خیابان واقع شده و همچنین جائز است عبور از زمینهای مدارس دینی وحسینیههایی که در خیابان واقع شدهاند.
- [آیت الله مکارم شیرازی] حقیقت تقلید در احکام، استنادعملی به دستور مجتهد است، یعنی انجام اعمال خود را موکول به دستور مجتهد کند.
- [آیت الله مظاهری] رفع صفات رذیله، گرچه عملی بر طبق آن انجام ندهد، اگر قدرت بر رفع داشته باشد، واجب مؤکّد، و ترک این واجب چنانکه گفته شد از محرّمات است، و باید علاوه بر اینکه مانع سر زدن عملی از آن شود، با آن مبارزه کند تا ریشهاش را قطع کند، و این کار، گرچه مشکل است ولی از اوجب واجبات است، و ثواب این مبارزه از جهاد بالاتر است و از این رو در روایات اهلبیت(سلاماللهعلیهم) (جهاد اکبر) نامیده شده است.
- [آیت الله صافی گلپایگانی] . اگر مکلف مدتی بدون تقلید عمل کند در صورتی صحیح است که مطابق با واقع انجام شده باشد، واگر عبادی بوده به قصد قربت آن را به جا آورده باشد، و راه به دست آوردن مطابق شدن آن با واقع این است که یا بعد علم پیدا کند که مطابق با واقع بوده یا آن که مطابق فتوای مجتهدی که فعلا وظیفه اش تقلید از اوست واقع شده باشد.