علامه طباطبائی بر اساس برخی از آیات قرآن[1] و روایات اهل بیت(ع)،[2] مسخ را در یک نوع و معنای خاص آن پذیرفته است.[3] مسخی را که وی پذیرفته این است که اگر انسانی را فرض کنیم، که صورت انسانیش به صورت نوعی دیگر از انواع حیوانات؛ مانند میمون، و خوک، مبدل شده باشد، و صورت حیوانیت روی صورت انسانیتش نقش بسته باشد، چنین کسی انسانی است خوک‌نما، و یا انسانی است میمون‌نما، نه این‌که به کلی انسانیتش باطل گشته، و ماهیتش تبدیل به خوک و میمون شده باشد. این نوع از تغییر ذات و مسخ قابل پذیرش است؛ زیرا وقتی انسان در اثر تکرار عمل، صورتی از صورت‌‌های ملکات را کسب کند، نفسش بهمان صورت متصور می‌شود، و هیچ دلیلی نداریم بر محال بودن این‌‌که نفسانیات و صورت‌‌های نفسانی همان‌طور که در آخرت مجسم می‌شود، در دنیا نیز از باطن به ظاهر در آمده، و مجسم شود. علاوه بر این، نفس انسانیت که در اوّل حدوثش هیچ نقشی نداشت، اما قابل و پذیرای هر نقشی بود، می‌تواند به صورت‌‌های خاصی متنوع شود، بعد از ابهام مشخص، و بعد از اطلاق مقید شود. بنابر این همان‌طور که گفته شد، انسان مسخ شده، انسان است اما مسخ شده، نه این‌‌که مسخ شده‌‏ای فاقد انسانیت باشد.[4] برای اطلاع بیشتر، ر. ک: 337. [1] . «فَقُلْنا لَهُمْ کُونُوا قِرَدَةً». بقره، 65. [2] . «مُحَمَّدُ بْنُ یَحْیَی عَنْ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدٍ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ الْحَسَنِ الْأَشْعَرِیِّ عَنْ أَبِی الْحَسَنِ الرِّضَا ع قَالَ: الْفِیلُ‏ مَسْخٌ‏ کَانَ‏ مَلِکاً زَنَّاءً وَ الذِّئْبُ مَسْخٌ کَانَ أَعْرَابِیّاً دَیُّوثاً وَ الْأَرْنَبُ مَسْخٌ کَانَتِ امْرَأَةً تَخُونُ زَوْجَهَا وَ لَا تَغْتَسِلُ مِنْ حَیْضِهَا وَ الْوَطْوَاطُ مَسْخٌ کَانَ یَسْرِقُ تُمُورَ النَّاسِ وَ الْقِرَدَةُ وَ الْخَنَازِیرُ قَوْمٌ مِنْ بَنِی إِسْرَائِیلَ اعْتَدَوْا فِی السَّبْتِ وَ الْجِرِّیثُ وَ الضَّبُّ فِرْقَةٌ مِنْ بَنِی إِسْرَائِیلَ لَمْ یُؤْمِنُوا حَیْثُ نَزَلَتِ الْمَائِدَةُ عَلَی عِیسَی ابْنِ مَرْیَمَ ع فَتَاهُوا فَوَقَعَتْ فِرْقَةٌ فِی الْبَحْرِ وَ فِرْقَةٌ فِی الْبَرِّ وَ الْفَأْرَةُ فَهِیَ الْفُوَیْسِقَةُ وَ الْعَقْرَبُ کَانَ نَمَّاماً وَ الدُّبُّ وَ الزُّنْبُورُ کَانَتْ لَحَّاماً یَسْرِقُ فِی الْمِیزَانِ». کلینی، محمد بن یعقوب، کافی، ج ‏6، ص 246، تهران، دار الکتب الإسلامیة، چاپ چهارم، 1407ق. [3] . زیرا برخی از انواع مسخ از نظر حکم همانند نسخ است که قابل پذیرش نیست. ر. ک: 12240 و 689. [4] . ر. ک: طباطبائی، محمد حسین، المیزان فی تفسیر القرآن، ج ‏1، ص 208، قم، دفتر انتشارات اسلامی، چاپ پنجم، 1374ش.
علامه طباطبائی بر اساس برخی از آیات قرآن[1] و روایات اهل بیت(ع)،[2] مسخ را در یک نوع و معنای خاص آن پذیرفته است.[3] مسخی را که وی پذیرفته این است که اگر انسانی را فرض کنیم، که صورت انسانیش به صورت نوعی دیگر از انواع حیوانات؛ مانند میمون، و خوک، مبدل شده باشد، و صورت حیوانیت روی صورت انسانیتش نقش بسته باشد، چنین کسی انسانی است خوکنما، و یا انسانی است میموننما، نه اینکه به کلی انسانیتش باطل گشته، و ماهیتش تبدیل به خوک و میمون شده باشد. این نوع از تغییر ذات و مسخ قابل پذیرش است؛ زیرا وقتی انسان در اثر تکرار عمل، صورتی از صورتهای ملکات را کسب کند، نفسش بهمان صورت متصور میشود، و هیچ دلیلی نداریم بر محال بودن اینکه نفسانیات و صورتهای نفسانی همانطور که در آخرت مجسم میشود، در دنیا نیز از باطن به ظاهر در آمده، و مجسم شود.
علاوه بر این، نفس انسانیت که در اوّل حدوثش هیچ نقشی نداشت، اما قابل و پذیرای هر نقشی بود، میتواند به صورتهای خاصی متنوع شود، بعد از ابهام مشخص، و بعد از اطلاق مقید شود. بنابر این همانطور که گفته شد، انسان مسخ شده، انسان است اما مسخ شده، نه اینکه مسخ شدهای فاقد انسانیت باشد.[4]
برای اطلاع بیشتر، ر. ک: 337. [1] . «فَقُلْنا لَهُمْ کُونُوا قِرَدَةً». بقره، 65. [2] . «مُحَمَّدُ بْنُ یَحْیَی عَنْ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدٍ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ الْحَسَنِ الْأَشْعَرِیِّ عَنْ أَبِی الْحَسَنِ الرِّضَا ع قَالَ: الْفِیلُ مَسْخٌ کَانَ مَلِکاً زَنَّاءً وَ الذِّئْبُ مَسْخٌ کَانَ أَعْرَابِیّاً دَیُّوثاً وَ الْأَرْنَبُ مَسْخٌ کَانَتِ امْرَأَةً تَخُونُ زَوْجَهَا وَ لَا تَغْتَسِلُ مِنْ حَیْضِهَا وَ الْوَطْوَاطُ مَسْخٌ کَانَ یَسْرِقُ تُمُورَ النَّاسِ وَ الْقِرَدَةُ وَ الْخَنَازِیرُ قَوْمٌ مِنْ بَنِی إِسْرَائِیلَ اعْتَدَوْا فِی السَّبْتِ وَ الْجِرِّیثُ وَ الضَّبُّ فِرْقَةٌ مِنْ بَنِی إِسْرَائِیلَ لَمْ یُؤْمِنُوا حَیْثُ نَزَلَتِ الْمَائِدَةُ عَلَی عِیسَی ابْنِ مَرْیَمَ ع فَتَاهُوا فَوَقَعَتْ فِرْقَةٌ فِی الْبَحْرِ وَ فِرْقَةٌ فِی الْبَرِّ وَ الْفَأْرَةُ فَهِیَ الْفُوَیْسِقَةُ وَ الْعَقْرَبُ کَانَ نَمَّاماً وَ الدُّبُّ وَ الزُّنْبُورُ کَانَتْ لَحَّاماً یَسْرِقُ فِی الْمِیزَانِ». کلینی، محمد بن یعقوب، کافی، ج 6، ص 246، تهران، دار الکتب الإسلامیة، چاپ چهارم، 1407ق. [3] . زیرا برخی از انواع مسخ از نظر حکم همانند نسخ است که قابل پذیرش نیست. ر. ک: 12240 و 689. [4] . ر. ک: طباطبائی، محمد حسین، المیزان فی تفسیر القرآن، ج 1، ص 208، قم، دفتر انتشارات اسلامی، چاپ پنجم، 1374ش.
- [سایر] آیا به نظر علامه طباطبایی، کوروش همان ذوالقرنین است؟
- [سایر] در مورد اسماء الحسنی توضیح دهید؟ نظر علامه طباطبایی در این مورد چیست؟
- [سایر] در مورد اسماء الحسنی توضیح دهید؟ نظر علامه طباطبایی در این مورد چیست؟
- [سایر] ماجرای فتح خیبر چه بوده است؟ اگر امکان دارد نظر علامه طباطبایی را بیان فرمایید.
- [سایر] نظر علامه طباطبایی برای کسی که هم دنیا میخواهد هم آخرت چیست؟
- [سایر] در باب مبانی نظری سلوک عرفانی از نظر ملاصدرا و علامه طباطبایی مطلب می خواهم؟
- [سایر] تفسیر آیه: (وَ لا تَقُولَنَّ لِشَیْءٍ إِنِّی فاعِلٌ ذلِکَ غَداً* إِلاَّ أَنْ یَشاءَ اللَّهُ)، از نظر علامه طباطبائی چیست؟
- [سایر] در باره زندگی و شخصیت علامه طباطبایی توضیح دهید؟
- [سایر] نظر شما درباره ابن عربی چیست؟ آیا این درست است که امام خمینی و شهید صدر از او به نیکی یاد کردند. علامه طباطبائی نظرش در باره ابن عربی چیست؟ آیا ایشان نیز در باره ابن عربی نظر مثبت دارند؟
- [سایر] چگونه جسمانیة الحدوث بودن نفس با عالم ذر از نگاه علامه طباطبائی قابل جمع است؟
- [آیت الله مظاهری] اگر انسان به واسطه گفتن یا انجام دادن کاری از وصیّت خود برگردد وصیّت باطل میشود، همینطور اگر وصیّت خود را تغییر دهد وصیّت اوّلش باطل میشود و باید به وصیّت دوّم او عمل نمایند.
- [آیت الله مکارم شیرازی] 11 تغییر جنسیت و ظاهر ساختن جنسیت واقعی ذاتاً خلاف شرع نیست; ولی باید از مقدمات مشروع استفاده شود یعنی نظر و لمس حرام در آن نباشد، مگر اینکه به حد ضرورت همچون ضرورت مراجعه بیمار به طبیب، رسیده باشد که جایز است.
- [آیت الله اردبیلی] اگر انسان از وصیّت خود برگردد، مثلاً بگوید ثلث مالش را به کسی بدهند و بعد بگوید به او ندهند، وصیّت باطل میشود و اگر وصیّت خود را تغییر دهد، مثل آن که قیّمی برای بچّههای خود معیّن کند و بعد دیگری را به جای او قیّم نماید، وصیّت اوّل او باطل میشود و باید به وصیّت دوم او عمل نمایند.
- [آیت الله علوی گرگانی] اگر انسان از وصیّت خود برگردد مثلاً بگوید ثلث مالش را به کسیبدهند، بعد بگوید به او ندهند وصیّت باطل میشود و اگر وصیّت خود را تغییر دهد مثل آن که قیّمی برای بچههای خود معیّن کند بعد دیگری را بهجای او قیّم نماید، وصیّت اوّلش باطل میشود و باید به وصیّت دوم او عمل نمایند.
- [آیت الله وحید خراسانی] اگر انسان از وصیت خود برگردد مثلا بگوید ثلث مالش را به کسی بدهند بعد بگوید به او ندهند وصیت باطل می شود و اگر وصیت خودرا تغییر دهد مثل این که قیمی برای بچه های خود معین کند بعد دیگری را به جای او قیم نماید وصیت اولش باطل می شود و باید به وصیت دوم او عمل نمایند
- [آیت الله سبحانی] اگر انسان از وصیت خود برگردد مثلاً بگوید ثلث مالش را به کسی بدهند، بعد بگوید به او ندهند وصیت باطل می شود. و اگر وصیت خود را تغییر دهد، مثل آنکه قیمی برای بچه های خود معین کند بعد دیگری را به جای او قیم نماید، وصیت اولش باطل می شود و باید به وصیت دوم او عمل نمایند.
- [امام خمینی] اگر انسان از وصیت خود برگردد مثلًا بگوید ثلث مالش را به کسی بدهند، بعد بگوید به او ندهند وصیت باطل میشود، و اگر وصیت خود را تغییر دهد، مثل آن که قیمی برای بچههای خود معین کند بعد دیگری را به جای او قیم نماید، وصیت اولش باطل میشود و باید به وصیت دوم او عمل نمایند.
- [آیت الله مکارم شیرازی] وضو گرفتن از نهرهای بزرگ و کوچک جایز است، هرچند انسان نداند صاحبان آنها راضی هستند، اما اگر صاحب آنها از وضو گرفتن صریحاً نهی کند احتیاط واجب ترک است و اگر مجرای نهر را بدون اجازه صاحبش تغییر داده اند، احتیاط آن است که از آن وضو نگیرند.
- [آیت الله سیستانی] اگر انسان از وصیّت خود برگردد، مثلاً بگوید ثلث مالش را به کسی بدهند، بعد بگوید به او ندهند، وصیّت باطل میشود. و اگر وصیّت خود را تغییر دهد مثل آنکه قیمی برای بچههای خود معین کند، بعد دیگری را بهجای او قیم نماید، وصیّت اوّلش باطل میشود و باید به وصیّت دوّم او عمل نمایند.
- [آیت الله شبیری زنجانی] اگر انسان از وصیّت خود برگردد؛ مثلاً بگوید: ثلث مالش را به کسی بدهند، بعد بگوید: به او ندهند، وصیّت باطل میشود و اگر وصیّت خود را تغییر دهد، مثل آن که قیّمی برای بچههای خود معیّن کند، بعد دیگری را به جای او قیّم نماید، وصیّت اوّلش باطل میشود و باید به وصیّت دوم او عمل نمایند.