شرح پرسش: چگونه کسانی مثل علامه طباطبائی که اعتقاد دارند نفس جسمانیة الحدوث (از قبل آفریده نشده) است، معتقدند نفس قبل از دنیا و در عالم ذر وجود داشته است؟ پاسخ: پاسخ اجمالی: بین اعتقاد به جسمانیة الحدوث بودن نفس و اعتقاد به عالم ذر آن گونه که علامه طباطبائی مطرح کرده است تنافی وجود ندارد؛ زیرا جسمانیة الحدوث بودن یعنی حدوث به صورت فردی و متعین که با تکون مادی محقق می شود، اما وجود در عالم ذر یعنی وجود به صورت جمعی بدون این که تمایزی بین او و سایرین باشد. پاسخ تفصیلی: پیش از پرداختن به سؤال، فهم جسمانیة الحدوث بودن نفس و نظر علامه پیرامون عالم ذر از ضروریات شمرده می شود. 1. طبق دیدگاه حکمت متعالیه، ذوات ابتدا به صورت جمعی یعنی به صورت نامتعین وجود داشته، سپس با تکون مادی تشخص می یابند و از این به بعد به صورت فردی باقی می مانند. به عبارت دیگر، نفس جسمانیة الحدوث و روحانیة البقا است.[1] 2. در ذیل آیه: "وَ إِذْ أَخَذَ رَبُّکَ مِنْ بَنی‌ آدَمَ مِنْ ظُهُورِهِمْ ذُرِّیَّتَهُمْ وَ أَشْهَدَهُمْ عَلی‌ أَنْفُسِهِمْ أَ لَسْتُ بِرَبِّکُمْ قالُوا بَلی‌ شَهِدْنا أَنْ تَقُولُوا یَوْمَ الْقِیامَةِ إِنَّا کُنَّا عَنْ هذا غافِلینَ"[2]، درباره ماهیت عالم ذر مفسران احتمالات گوناگونی دادند. به عنوان مثال در تفسیر نمونه آمده است که دو احتمال مهم تر است: الف. خداوند از صلب آدم و از ذرات انسان ها که در صلب آدم بودند میثاق گرفت. این احتمال اشکالاتی دارد. ب. منظور از عالم ذر عالم فطرت است؛ یعنی این زبان حال انسان ها است که می گویند ... به هرحال خداجویی و خداشناسی در فطرت همه انسان ها است و همه افراد بشر دارای روح توحیدند و سؤالی که خداوند از آنها کرده به زبان تکوین و آفرینش است و پاسخی که آنها داده ‌اند نیز به همین زبان است.[3] علامه ضمن پذیرش روایات عالم ذر در تفسیر المیزان به این دو احتمال اشکالاتی دارند و می فرمایند: آوردن "اذ" در این آیه دلالت دارد که حادثه ای در قبل اتفاق افتاده است و این با بحث فطرت و گفتن با زبان حال سازگاری ندارد، بلکه منظور وجود انسان ها و موجودات به وجود جمعی در عالم ملکوت است که قبل از عالم ملک است و باید توجه داشته باشیم که این قبلیت زمانی نیست؛ زیرا همین الان هم این قبلیت وجود دارد و قبل از عالم ملک عالم برزخ و عقل است.[4] با توضیحی که ارائه شد روشن گردید که بین اعتقاد به جسمانیة الحدوث بودن نفس با نظر علامه در باره عالم ذر تنافی وجود ندارد؛ زیرا جسمانیة الحدوث بودن یعنی حدوث به صورت فردی و متعین که با تکون مادی محقق می شود، اما وجود در عالم ذر یعنی وجود به صورت جمعی بدون این تمایزی بین او و سایرین باشد. پی نوشتها: [1] اسفار، ج 8، ص 347. البته عده ای این دیدگاه را نپذیرفته و گفته اند: نفس از آغاز آفرینش خود، جوهری مجرد است و تجرد در ذات آن نهفته است. نفس مجرد، نسبت زمانی با چیزی ندارد و لذا نمی توان برای آن تقدم یا تأخر زمانی در نظر گرفت. بر این اساس، وقتی گفته می شود که نفس در زمان خاصی به بدن تعلق می گیرد، تقید به زمان خاص، در واقع، از ناحیه بدن است که شیء مادی، جسمانی و زمان مند است. به عبارت دیگر، با لحاظ احکام خاص این عالم طبیعی و جسمانی است که گفته می شود، نفس قبل از بدن وجود داشته است. بنابراین، نفس از ابتدا مجرد است و به عالم مجردات تعلق دارد، عالمی که به تقدم دهری بر عالم طبیعت و ماده مقدم است، ولی نسبت آن به آنات زمان یکسان است. نفس مجرد به لحاظ تجردش، بر بدن مادی محیط است و پس از حصول استعداد خاص در بدن، در واقع این بدن است که در زمانی خاص، با نفس ارتباط خاصی می یابد. به تعبیر دیگر بدان تعلق می پذیرد. شاید مقصود از این تعبیر روایات که خلفت ارواح دو هزار سال (بالفی عام) بر حدوث ابدان مقدم اند، تقدم زمانی نباشد، بلکه روایت به دو مرحله تقدم اشاره دارد: یکی تقدم عالم عقلی بر عالم برزخ و مثال؛ و دیگری تقدم عالم برزخ بر عالم طبیعت. مؤید این برداشت همان تعبیری است که در قرآن کریم به کار رفته است که می فرماید: "و ان یوماً عند ربک کالف سنة مما تعدون" ؛ و در حقیقت، یک روز نزد پروردگارت مانند هزار سال است از آنچه می شمرید. حج، 47 و ظاهراً مقصود از "یوم" در آن، یک مرحله از تقدم طولی عوالم بر یکدیگر است. بنابراین، نفس قبل از پیدایش بدن (البته نه قبلیت زمانی) وجود دارد و محیط بر بدن است و تقدم آن بر بدن از باب تقدم عالم تجرد بر طبیعت است. در این صورت، می توان به مدلول روایات، بدون نیاز به هیچ گونه تکلف و تأویلی، اذعان کرد و در عین حال به نحوی قول به قدم نفس و حدوث آن را جمع نمود. قدم نفس به اعتبار مرتبه وجود دهری است که در عالم تجرد دارد که البته با مثل افلاطونی و وجود جمعی عقلانی متفاوت است؛ زیرا طبق این نظر، نفوس در عالم تجرد به نحو متکثر وجود دارند نه به صورت بسیط و واحد. البته در این جا ممکن است اشکال امتناع تکثر افرادی مجردات، که مصنف نیز بدان اشاره کرد، مطرح شود، لیکن به اعتقاد ما دلیل این مسئله قابل خدشه است و کثرت فردی و وحدت نوعی در میان مجردات امکان دارد. نک: مصباح یزدی، محمد تقی، شرح جلد هشتم اسفار، ج 2، ص 229 و 230. [2] و چون پروردگار تو از پسران آدم از پشت‌هایشان نژادشان را بیاورد و آنها را بر خودشان گواه گرفت که مگر من پروردگار شما نیستم؟ گفتند: چرا، گواهی می ‌دهیم تا روز رستاخیز نگویید که از این نکته غافل بوده ‌ایم‌. اعراف، 172. [3] مکارم شیرازی، ناصر، تفسیر نمونه، ج ‌7، ص 7 ، دار الکتب الإسلامیة، تهران‌، 1374 ش.‌ [4] نک: موسوی همدانی، سید محمد باقر، ترجمه المیزان، ج ‌8، ص 400- 432، دفتر انتشارات اسلامی جامعه،‌ قم، 1374ش‌. منبع: www.islamquest.net
شرح پرسش:
چگونه کسانی مثل علامه طباطبائی که اعتقاد دارند نفس جسمانیة الحدوث (از قبل آفریده نشده) است، معتقدند نفس قبل از دنیا و در عالم ذر وجود داشته است؟
پاسخ:
پاسخ اجمالی:
بین اعتقاد به جسمانیة الحدوث بودن نفس و اعتقاد به عالم ذر آن گونه که علامه طباطبائی مطرح کرده است تنافی وجود ندارد؛ زیرا جسمانیة الحدوث بودن یعنی حدوث به صورت فردی و متعین که با تکون مادی محقق می شود، اما وجود در عالم ذر یعنی وجود به صورت جمعی بدون این که تمایزی بین او و سایرین باشد.
پاسخ تفصیلی:
پیش از پرداختن به سؤال، فهم جسمانیة الحدوث بودن نفس و نظر علامه پیرامون عالم ذر از ضروریات شمرده می شود.
1. طبق دیدگاه حکمت متعالیه، ذوات ابتدا به صورت جمعی یعنی به صورت نامتعین وجود داشته، سپس با تکون مادی تشخص می یابند و از این به بعد به صورت فردی باقی می مانند. به عبارت دیگر، نفس جسمانیة الحدوث و روحانیة البقا است.[1]
2. در ذیل آیه: "وَ إِذْ أَخَذَ رَبُّکَ مِنْ بَنی آدَمَ مِنْ ظُهُورِهِمْ ذُرِّیَّتَهُمْ وَ أَشْهَدَهُمْ عَلی أَنْفُسِهِمْ أَ لَسْتُ بِرَبِّکُمْ قالُوا بَلی شَهِدْنا أَنْ تَقُولُوا یَوْمَ الْقِیامَةِ إِنَّا کُنَّا عَنْ هذا غافِلینَ"[2]، درباره ماهیت عالم ذر مفسران احتمالات گوناگونی دادند. به عنوان مثال در تفسیر نمونه آمده است که دو احتمال مهم تر است:
الف. خداوند از صلب آدم و از ذرات انسان ها که در صلب آدم بودند میثاق گرفت. این احتمال اشکالاتی دارد.
ب. منظور از عالم ذر عالم فطرت است؛ یعنی این زبان حال انسان ها است که می گویند ... به هرحال خداجویی و خداشناسی در فطرت همه انسان ها است و همه افراد بشر دارای روح توحیدند و سؤالی که خداوند از آنها کرده به زبان تکوین و آفرینش است و پاسخی که آنها داده اند نیز به همین زبان است.[3]
علامه ضمن پذیرش روایات عالم ذر در تفسیر المیزان به این دو احتمال اشکالاتی دارند و می فرمایند: آوردن "اذ" در این آیه دلالت دارد که حادثه ای در قبل اتفاق افتاده است و این با بحث فطرت و گفتن با زبان حال سازگاری ندارد، بلکه منظور وجود انسان ها و موجودات به وجود جمعی در عالم ملکوت است که قبل از عالم ملک است و باید توجه داشته باشیم که این قبلیت زمانی نیست؛ زیرا همین الان هم این قبلیت وجود دارد و قبل از عالم ملک عالم برزخ و عقل است.[4]
با توضیحی که ارائه شد روشن گردید که بین اعتقاد به جسمانیة الحدوث بودن نفس با نظر علامه در باره عالم ذر تنافی وجود ندارد؛ زیرا جسمانیة الحدوث بودن یعنی حدوث به صورت فردی و متعین که با تکون مادی محقق می شود، اما وجود در عالم ذر یعنی وجود به صورت جمعی بدون این تمایزی بین او و سایرین باشد.
پی نوشتها:
[1] اسفار، ج 8، ص 347. البته عده ای این دیدگاه را نپذیرفته و گفته اند: نفس از آغاز آفرینش خود، جوهری مجرد است و تجرد در ذات آن نهفته است. نفس مجرد، نسبت زمانی با چیزی ندارد و لذا نمی توان برای آن تقدم یا تأخر زمانی در نظر گرفت. بر این اساس، وقتی گفته می شود که نفس در زمان خاصی به بدن تعلق می گیرد، تقید به زمان خاص، در واقع، از ناحیه بدن است که شیء مادی، جسمانی و زمان مند است. به عبارت دیگر، با لحاظ احکام خاص این عالم طبیعی و جسمانی است که گفته می شود، نفس قبل از بدن وجود داشته است. بنابراین، نفس از ابتدا مجرد است و به عالم مجردات تعلق دارد، عالمی که به تقدم دهری بر عالم طبیعت و ماده مقدم است، ولی نسبت آن به آنات زمان یکسان است. نفس مجرد به لحاظ تجردش، بر بدن مادی محیط است و پس از حصول استعداد خاص در بدن، در واقع این بدن است که در زمانی خاص، با نفس ارتباط خاصی می یابد. به تعبیر دیگر بدان تعلق می پذیرد. شاید مقصود از این تعبیر روایات که خلفت ارواح دو هزار سال (بالفی عام) بر حدوث ابدان مقدم اند، تقدم زمانی نباشد، بلکه روایت به دو مرحله تقدم اشاره دارد: یکی تقدم عالم عقلی بر عالم برزخ و مثال؛ و دیگری تقدم عالم برزخ بر عالم طبیعت. مؤید این برداشت همان تعبیری است که در قرآن کریم به کار رفته است که می فرماید: "و ان یوماً عند ربک کالف سنة مما تعدون" ؛ و در حقیقت، یک روز نزد پروردگارت مانند هزار سال است از آنچه می شمرید. حج، 47 و ظاهراً مقصود از "یوم" در آن، یک مرحله از تقدم طولی عوالم بر یکدیگر است.
بنابراین، نفس قبل از پیدایش بدن (البته نه قبلیت زمانی) وجود دارد و محیط بر بدن است و تقدم آن بر بدن از باب تقدم عالم تجرد بر طبیعت است. در این صورت، می توان به مدلول روایات، بدون نیاز به هیچ گونه تکلف و تأویلی، اذعان کرد و در عین حال به نحوی قول به قدم نفس و حدوث آن را جمع نمود. قدم نفس به اعتبار مرتبه وجود دهری است که در عالم تجرد دارد که البته با مثل افلاطونی و وجود جمعی عقلانی متفاوت است؛ زیرا طبق این نظر، نفوس در عالم تجرد به نحو متکثر وجود دارند نه به صورت بسیط و واحد. البته در این جا ممکن است اشکال امتناع تکثر افرادی مجردات، که مصنف نیز بدان اشاره کرد، مطرح شود، لیکن به اعتقاد ما دلیل این مسئله قابل خدشه است و کثرت فردی و وحدت نوعی در میان مجردات امکان دارد. نک: مصباح یزدی، محمد تقی، شرح جلد هشتم اسفار، ج 2، ص 229 و 230.
[2] و چون پروردگار تو از پسران آدم از پشتهایشان نژادشان را بیاورد و آنها را بر خودشان گواه گرفت که مگر من پروردگار شما نیستم؟ گفتند: چرا، گواهی می دهیم تا روز رستاخیز نگویید که از این نکته غافل بوده ایم. اعراف، 172.
[3] مکارم شیرازی، ناصر، تفسیر نمونه، ج 7، ص 7 ، دار الکتب الإسلامیة، تهران، 1374 ش.
[4] نک: موسوی همدانی، سید محمد باقر، ترجمه المیزان، ج 8، ص 400- 432، دفتر انتشارات اسلامی جامعه، قم، 1374ش.
منبع: www.islamquest.net
- [سایر] چگونه کسانی مثل علامه طباطبائی که اعتقاد دارند نفس جسمانیة الحدوث (از قبل آفریده نشده) است، معتقدند نفس قبل از دنیا و در عالم ذر وجود داشته است؟
- [سایر] در باره زندگی و شخصیت علامه طباطبایی توضیح دهید؟
- [سایر] آیا به نظر علامه طباطبایی، کوروش همان ذوالقرنین است؟
- [سایر] در مورد اسماء الحسنی توضیح دهید؟ نظر علامه طباطبایی در این مورد چیست؟
- [سایر] در مورد اسماء الحسنی توضیح دهید؟ نظر علامه طباطبایی در این مورد چیست؟
- [سایر] ماجرای فتح خیبر چه بوده است؟ اگر امکان دارد نظر علامه طباطبایی را بیان فرمایید.
- [سایر] دلیلی که آیت الله حسن زاده برای جمع بین قرآن، فلسفه و عرفان دارند و دلیلی که علامه طباطبایی برای عدم جمع محال این سه امر را دارند بیان بفرمایید؟
- [سایر] آیا از علامه طباطبایی و آیت الله بروجردی در خصوص مسأله ولایت فقیه مطلبی و یا نظری در این خصوص وجود دارد؟
- [سایر] نظر علامه طباطبایی برای کسی که هم دنیا میخواهد هم آخرت چیست؟
- [سایر] مفهوم امامت در شیعه لزوم وجود رهبر حتی برای کوچکترین اجتماعات درنگاه علامه طباطبائی؟
- [آیت الله مظاهری] از گناهان بزرگ در اسلام احتکار است، و در روایات آمده است که پروردگار عالم از محتکر بیزار است، و گناه آن در حدّ قتل نفس است، و معنای آن این است که چیزی را که امّت اسلامی به آن احتیاج دارند نگاه دارد و آن را در معرض فروش قرار ندهد، و آن اقسامی دارد: الف) نگاهداری چیزی برای اینکه بازار سیاه درست شود و آن را به قیمت گران بفروشد. و این قسم، فرد بارز احتکار است و قطعاً روایات حرمت، شامل آن میشود. ب) نگاهداری برای اینکه مردم یا حکومت اسلامی را در مضیقه قرار دهد و یا ضرر به اقتصاد مملکت اسلامی بزند، و معلوم است که این قسم گناهش خیلی بالاتر از گناه قسم اوّل است و گاهی محتکر مصداق مفسد فی الارض محسوب میشود. ج) نگاهداشتن چیزی که بازار آن کساد است، گرچه مردم احتیاج به آن هم دارند، برای اینکه آن چیز رونقی پیدا کند، این قسم نیز حرام است، گرچه حرمت آن به اندازه قسم اوّل و دوّم نیست. د) نگاه داشتن چیزی که به اندازه تقاضای مردم موجود است و عرضه نکردن آن، ضرر اقتصادی یا غیراقتصادی ندارد، این قسم حرام نیست، گرچه سزاوار است از این قسم هم پرهیز نماید. ه) نگاه داشتن چیزی که خود احتیاج به آن دارد، نظیر نگاهداشتن گندم برای مصرف سال خود، و این قسم نیز حرام نیست، گرچه مردم به آن احتیاج داشته باشند؛ ولی در صورت احتیاج شدید مردم، سزاوار نیست که نگاه دارد، زیرا ایثار و فداکاری باید از جمله سجایای مسلمان باشد.
- [آیت الله سبحانی] پیش از داخل شدن در حرم مکه، شهر مکه، مسجدالحرام، خانه کعبه، حرم مدینه، شهر مدینه، مسجد پیغمبر و حرم امامان (علیهم السلام) (که غسل در زیارت آنها وارد شده) مستحب است انسان غسل کند و اگر در یک روز چند مرتبه مشرف شود، یک غسل کافی است و کسی که می خواهد در یک روز داخل حرم مکه و مسجدالحرام و خانه کعبه شود، اگر به نیّت همه یک غسل کند کافی است و نیز اگر در یک روز بخواهد داخل حرم مدینه و شهر مدینه و مسجد پیامبر(صلی الله علیه وآله) شود، یک غسل برای همه کفایت می کند و برای زیارت پیامبر(صلی الله علیه وآله) و امامان (علیهم السلام) از دور یا نزدیک و برای حاجت خواستن از خداوند عالم و همچنین برای توبه و نشاط به جهت عبادت و برای سفر رفتن خصوصاً سفر زیارت حضرت سیّدالشّهدا(علیه السلام)مستحب است انسان غسل کند و اگر یکی از غسل هایی را که در این مسأله گفته شد به جا آورد و بعد کاری کند که وضو را باطل می کند مثلا بخوابد; غسل او باطل می شود و مستحب است دوباره غسل را به جا آورد.
- [آیت الله بروجردی] پیش از داخل شدن در حرم مکه، شهر مکه، مسجدالحرام، خانهی کعبه، حرم مدینه، شهر مدینه و مسجد پیغمبر و حرم امامان) عَلَیْهمُالسَّلَام)، مستحب است انسان غسل کند و اگر در یک روز چند مرتبه مشرّف شود، یک غسل کافیست و کسی که میخواهد در یک روز داخل حرم مکه و مسجدالحرام و خانهی کعبه شود، اگر به نیت همه یک غسل کند کافیست و نیز اگر در یک روز بخواهد داخل حرم مدینه و شهر مدینه و مسجد پیغمبر / شود، یک غسل برای همه کفایت میکند و برای زیارت پیغمبر و امامان از دور یا نزدیک و برای حاجت خواستن از خداوند عالم و همچنین برای توبه و نشاط به جهت عبادت و برای سفر رفتن خصوصاً سفر زیارت حضرت سیدالشّهدا (ع)، مستحب است انسان غسل کند و اگر یکی از غسلهایی را که در این مسأله گفته شد به جا آورد و بعد کاری که وضو را باطل مینماید، مثلاً بخوابد غسل او باطل میشود وَ مستحب است دوباره غسل را به جا آورد.
- [آیت الله فاضل لنکرانی] پیش از داخل شدن در حرم مکه، شهر مکه، مسجدالحرام، خانه کعبه، حرم مدینه، شهر مدینه و مسجد پیغمبر و حرم امامان(علیهم السلام) مستحب است انسان غسل کند و اگر در یک روز چند مرتبه مشرّف شود یک غسل کافی است و کسی که می خواهد در یک روز داخل حرم مکه و مسجدالحرام و خانه کعبه شود، اگر به نیت همه یک غسل کند کافی است. و نیز اگر در یک روز بخواهد داخل حرم مدینه و شهر مدینه و مسجد پیغمبر(صلی الله علیه وآله)شود، یک غسل برای همه کفایت می کند و برای زیارت پیغمبر و امامان از دور یا نزدیک و برای حاجت خواستن از خداوند عالم و همچنین برای توبه و نشاط به جهت عبادت و برای سفر رفتن خصوصاً سفر زیارت حضرت سیدالشّهداء(علیه السلام) مستحب است انسان غسل کند و اگر یکی از غسلهایی را که در این مسأله گفته شد بجا آورد و بعد کاری که وضو را باطل می نماید مرتکب شود مثلاً بخوابد، غسل او باطل می شود و مستحب است دوباره غسل را به جا آورد.
- [امام خمینی] پیش از داخل شدن در حرم مکه شهر مکه مسجدالحرام خانه کعبه حرم مدینه شهر مدینه مسجد پیغمبر مستحب است انسان غسل کند و برای داخل شدن در حرم امامان علیهم السلام رجاءا غسل کند و اگر در یک روز چند مرتبه مشرف شود یک غسل کافی است و کسی که می خواهد در یک روز داخل حرم مکه و مسجدالحرام و خانه کعبه شود اگر به نیت همه یک غسل کند کافی است و نیز اگر در یک روز بخواهد داخل حرم مدینه و شهر مدینه و مسجد پیغمبر صلی الله علیه و آله شود یک غسل برای همه کفایت می کند و برای زیارت پیغمبر و امامان از دور یا نزدیک و برای حاجت خواستن از خداوند عالم و همچنین برای توبه و نشاط به جهت عبادت و برای سفر رفتن خصوصا سفر زیارت حضرت سیدالشهداء علیه السلام مستحب است انسان غسل کند و اگریکی از غسلهایی را که در این مساله گفته شد بجا آورد و بعد کاری کند که وضو را باطل می نماید مثلا بخوابد غسل او باطل می شود و مستحب است دوباره غسل را بجاآورد.
- [آیت الله بهجت] چند چیز در غذا خوردن مستحب است: 1 هر دو دست را پیش از غذا بشوید؛ 2 بعد از غذا دست خود را بشوید و با دستمال خشک کند؛ 3 میزبان پیش از همه شروع به غذا خوردن کند و بعد از همه دست بکشد، و پیش از غذا اول میزبان دست خود را بشوید، بعد کسی که طرف راست او نشسته و همینطور تا برسد به کسی که طرف چپ او نشسته، و بعد از غذا اول کسی که طرف چپ میزبان نشسته دست خود را بشوید و همینطور تا به طرف راست میزبان برسد؛ 4 در اول غذا (بِسم اللّه) بگوید، و اگر سر یک سفره چند جور غذا باشد، در وقت خوردن هر یک از آنها، نیز (بسم اللّه) بگوید؛ 5 با دست راست غذا بخورد؛ 6 با سه انگشت یا بیشتر غذا بخورد و با دو انگشت نخورد؛ 7 اگر چند نفر سر یک سفره نشستهاند هر کسی از غذای جلو خودش بخورد؛ 8 سر سفره زیاد بنشیند و غذا خوردن را طول بدهد؛ 9 بعد از غذا، خداوند عالم را حمد کند؛ 10 آنچه بیرون سفره میریزد جمع کند و بخورد، ولی اگر در بیابان غذا بخورد، مستحب است آنچه بیرون میریزد، برای پرندگان و حیوانات بگذارد؛ 11 بعد از خوردن غذا به پشت بخوابد و پای راست را روی پای چپ بیندازد؛ 12 اول غذا و آخر آن نمک بخورد؛ 13 مستحب است یک سوم معده را برای غذا و یک سوم برای آب و یک سوم برای راحت تنفس کردن قرار دهد؛
- [آیت الله مظاهری] از گناهان بزرگ در اسلام سوءظن به دیگران است و این گناه بزرگ علاوه بر اینکه عملی حرام است، در بسیاری از موارد منجر به قتل و جدائی دوستان از یکدیگر و طلاق و بیمهری شوهر با زن یا زن با شوهر، و بغض و کینه و مانند اینها میشود، و آن اقسامی دارد: الف) سوءظنّ مربوط به گناه، نظیر اینکه کسی تخیّل کند همسر او رابطه نامشروع با دیگری دارد و بعد از آن تجسّس کند و یا عمل دیگری نظیر بیمهری بر آن مترتّب کند، این قسم حرام و گناهش بزرگ و مفاسد آن نیز بسیار است. ب) سوءظن مربوط به گناه، ولی بدون آنکه عملی بر آن مترتب کند، و این قسم نیز نزد علمای علم اخلاق حرام است و مبارزه با آن را از اوجب واجبات میدانند. ج) سوءظن مربوط به گناه، ولی علاوه بر اینکه عملی مترتّب بر آن نمیکند، خطوری بیش نباشد و فوراً از آن منصرف شود، و این قسم نیز حرام است، امّا پروردگار عالم به جهت منّت بر بندگان از آن عفو نموده است، ولی باید متوجّه باشیم همین خطورات است که به تدریج منجر به استقرار در نفس و سپس منجر به ملکه میشود، و اگر کسی- العیاذ باللَّه- ملکه سوءظن پیدا کند، مفاسد بزرگی حتّی سوءظنّ به خدای متعال و پیامبر و اهلبیت(سلاماللهعلیهم) پیدا میکند. د) سوءظن مربوط به غیرگناه، نظیر اینکه زنی تخیّل کند شوهرش ازدواج دیگری نموده است، و این قسم اگر عملی که گناه است بر آن مترتّب نشود و مواظبت کند ملکه نشود، از نظر فقهای عظام گناه نیست، ولی علاوه بر اینکه از نظر علمای علم اخلاق حرام است، باید بدانیم که سوءظن هر چه باشد مفاسد عظیمی را در بر دارد.
- [آیت الله نوری همدانی] چند چیز در غذا خوردن مستحّب است : اوّل : هر دو دست را پیش از غذا بشوید . دوّم : بعد از غذا دست خود را بشوید و با دستمال خشک کند . سوّم : میزبان پیش از همه شروع به غذا خوردن کند و بعد از همه دست بکشد و پیش از غذا اوّل میزبان دست خود را بشوید ، بعد کسی که طرف راست او نشسته و همینطور تا برسد به کسی که طرف چپ او نشسته و بعد از غذا اوّل کسی که طرف چپ میزبان نشسته دست خود را بشوید و همینطور تا به طرف راست میزبان برسد . چهارم : در اوّلِ غذا بِسْمِ اَللهِ بگوید ولی اگر سر یک سفره چند جور غذا باشد ، در وقت خوردن هر کدام آنها گفتن بِسْمِ اَللهِ مستحّب است .پنجم : با دست راست غذا بخورد . ششم : با سه انگشت یا بیشتر غذا بخورد و با دو انگشت نخورد . هفتم : اگر چند نفر سر یک سفره نشسته اند هر کسی از غذای جلوی خودش بخورد . هشتم : لقمه را کوچک بردارد . نهم : سر سفره زیاد بنشیند و غذا خوردن را طول بدهد . دهم : غذا را خوب بجود . یازدهم : بعد از غذا خداوند عالم را حمد کند . دوازدهم : انگشتها را بلیسد . سیزدهم : بعد از غذا خلال نماید ، ولی با چوب انار یا چوب ریحان و نی برگ درخت خرما خلال نکند . چهاردهم : آنچه بیرون سفره می ریزد جمع کند و بخورد ، ولی اگر در بیابان غذا بخورد ، مستحّب است آنچه میریزد ، برای پرندگان و حیوانات بگذارد . پانزدهم : در اوّل روز و اوّل شب غذا بخورد و در بین روز و در بین شب غذا نخورد . شانزدهم : بعد از خوردن غذا به پشت بخوابد و پای راست را روی پای چپ بیندازد . هفدهم : در اوّل غذا و آخر آن نمک بخورد . هیجدهم : میوه را پیش از خوردن با آب بشوید . چیزهائی که در غذا خوردن مکروه است
- [امام خمینی] سوم: میزبان پیش از همه شروع به غذا خوردن کند و بعد از همه دست بکشد و پیش از غذا اول میزبان دست خود را بشوید، بعد کسی که طرف راست او نشسته و همین طور تا برسد به کسی که طرف چپ او نشسته و بعد از غذا اول کسی که طرف چپ میزبان نشسته دست خود را بشوید و همین طور تا به طرف راست میزبان برسد. چهارم: در اول غذا بسم الله بگوید ولی اگر سر یک سفره چند جور غذا باشد، در وقت خوردن هر کدام آنها گفتن بسم اللَّه مستحب است. پنجم: با دست راست غذا بخورد. ششم: با سه انگشت یا بیشتر غذا بخورد و با دو انگشت نخورد. هفتم: اگر چند نفر سر یک سفره نشستهاند هر کسی از غذای جلو خودش بخورد. هشتم: لقمه را کوچک بردارد. نهم: سر سفره زیاد بنشیند و غذا خوردن را طول بدهد. دهم: غذا را خوب بجود. یازدهم: بعد از غذا خداوند عالم را حمد کند. دوازدهم: انگشتها را بلیسد. سیزدهم: بعد از غذا خلال نماید ولی با چوب انار و چوب ریحان و نی و برگ درخت خرما خلال نکند. چهاردهم: آنچه بیرون سفره میریزد جمع کند و بخورد ولی اگر در بیابان غذا بخورد، مستحب است آنچه میریزد، برای پرندگان و حیوانات بگذارد. پانزدهم: در اول روز و اول شب غذا بخورد و در بین روز و در بین شب غذا نخورد. شانزدهم: بعد از خوردن غذا به پشت بخوابد و پای راست را روی پای چپ بیندازد. هفدهم: در اول غذا و آخر آن نمک بخورد. هیجدهم: میوه را پیش از خوردن با آب بشوید.
- [آیت الله سیستانی] چند چیز در غذا خوردن ، مستحب شمرده شده است : اول : هر دو دست را پیش از غذا بشوید . دوم : بعد از غذا دست خود را بشوید و با دستمال خشک کند . سوم : میزبان پیش از همه شروع به غذا خوردن کند ، و بعد از همه دست بکشد ، و پیش از غذا اول میزبان دست خود را بشوید ، بعد کسی که طرف راست او نشسته و همینطور تا برسد به کسی که طرف چپ او نشسته ، و بعد از غذا اول کسی که طرف چپ میزبان نشسته دست خود را بشوید و همینطور تا به میزبان برسد . چهارم : در اول غذا (بسم اللّه) بگوید ، و اگر سر یک سفره چند جور غذا باشد ، در وقت خوردن هر کدام از آنها (بسم اللّه) بگوید . پنجم : با دست راست غذا بخورد . ششم : با سه انگشت یا بیشتر غذا بخورد و با دو انگشت نخورد . هفتم : اگر چند نفر سر یک سفره نشستهاند ، هر کسی از غذای جلوی خودش بخورد . هشتم : لقمه را کوچک بردارد . نهم : سر سفره زیاد بنشیند و غذا خوردن را طول بدهد . دهم : غذا را خوب بجود . یازدهم : بعد از غذا خداوند عالم را حمد کند . دوازدهم : انگشتها را بلیسد . سیزدهم : بعد از غذا خلال نماید ، ولی با چوب ریحان و شاخه انار و نی و برگ درخت خرما خلال نکند . چهاردهم : آنچه بیرون سفره میریزد جمع کند و بخورد ، ولی اگر در بیابان غذا بخورد ، مستحب است آنچه میریزد ، برای پرندگان و حیوانات بگذارد . پانزدهم : در اول روز و اول شب غذا بخورد و در بین روز و در بین شب غذا نخورد . شانزدهم : بعد از خوردن غذا به پشت بخوابد ، و پای راست را روی چپ بیندازد . هفدهم : در اول غذا و آخر آن نمک بخورد . هیجدهم : میوه را پیش از خوردن با آب بشوید . چیزهائی که در غذا خوردن مذموم است