حدیثی نقل شده که پیامبر(ص) شیطان را سر بریدند، این حدیث تا چه حد اعتبار دارد؟ پس مسئله وسوسه شیطان چیست؟
شرح پرسش: در حدیثی خواندم که امام علی(ع) با شیطان ملعون جنگید و در حالی که به نظر می‌رسید می‌خواهند جنگ را ببازند و شیطان پیروز شود، حضرت محمد(ص) از آسمان فرود آمد و وقتی شیطان سعی کرد فرار کند، او را تعقیب کرده و سرش را بریدند. این حدیث چقدر اعتبار دارد؟ ضمناً اگر شیطان مرده؛ چرا مردم همیشه می‌گویند که شیطان در دل انسان وسوسه می‌کند؟ پاسخ اجمالی: آنچه در سؤال آمده، همان است که در بعضی از جوامع حدیثی ما، نقل شده است و در واقع این احادیث مفسر "یوم معلوم" اند. توضیح این که از قرآن به دست می آید که ابلیس از درگاه خدا رانده شد و بعد از آن از خدا مهلت در خواست کرد و خداوند هم تا وقت معلوم به او مهلت داد، و این روایات بیان می کنند که آن وقت معلوم، زمان رجعت است نه روز قیامت و نه پایان دنیا. بنابراین، اولاًً: مفاد این روایت این نیست که ابلیس کشته شده و سر آن را بریده اند و چنین چیزی با آموزه های قرآن منافات دارد و آنچه با قرآن تنافی داشته باشد پذیرفته نیست. پس شیطان (ابلیس) نمرده است، بلکه پیوسته به کار وسوسه در سینه های مردم مشغول است و سعی دارد آنان را از راه راست دور کند. ثانیاً: در این روایت آمده است که لشکر امیرالمومنین (ع) با شیطان و ذریه و یاران او می جنگند و اگر سخنی از عقب نشینی است، عقب نشینی لشکر امیرالمومنین (ع) است نه حضرت علی (ع). ثالثاً: جمله ای از این روایت با مبانی تشیع سازگاری ندارد و در صورت پذیرش این روایت، باید آن جمله توجیه شود و معنای صحیحی از آن به دست داد. پاسخ تفصیلی: 1. ابلیس فرزندان [1] و سربازانی دارد [2] که وی را در امر گمراه کردن انسان ها کمک می کنند. در متون دینی از همه اینها به شیطان تعبیر آورده می شود. [3] 2. در قرآن آمده است که ابلیس بعد از تمرد سجده نکردن بر آدم و رانده شدن از درگاه الاهی، از خداوند درخواست مهلت کرد: "گفت: پروردگارا تا روز بعث و قیامت به من مهلت بده" [4] و تقاضای او به اجابت رسید و خداوند فرمود: "به تو مهلت داده خواهد شد". [5] گرچه در این آیات تصریح نشده است که چه اندازه از تقاضای شیطان پذیرفته شد، ولی در آیه 38 سوره حجر می‌ خوانیم که به او گفته شد: "به تو تا روز معینی مهلت داده خواهد شد". [6] یعنی تمام تقاضای او به اجابت نرسید، بلکه به مقداری که خداوند می ‌خواست انجام شد. [7] 3. درباره معنای "تا روز معین" در روایات تفاسیر متعددی بیان شده است . بعضی آن را پایان این جهان و بر چیده شدن دوران تکلیف می‌ دانند؛ چرا که در آن روز همه موجودات زنده می ‌میرند، و تنها ذات پاک خداوند می ‌ماند [8] و به این ترتیب به قسمتی از خواسته ابلیس ترتیب اثر داده شده. بعضی احتمال داده ‌اند منظور از آن روز قیامت است، [9] ولی این احتمال نه با ظاهر آیات مورد بحث می‌ سازد که لحن آن نشان می‌ دهد با تمام خواسته او موافقت نشد، و نه با آیات دیگر قرآن که خبر از مرگ عموم زندگان در پایان این جهان می‌ دهد. [10] این احتمال نیز وجود دارد که آیه فوق اشاره به زمانی باشد که هیچ کس جز خدا نمی‌داند. [11] صاحب تفسیر نمونه معتقد است: تفسیر اوّل از همه مناسب تر است و در روایتی که در تفسیر برهان از امام صادق (ع) نقل شده، آمده است که ابلیس بین نفخه اول و دوم می ‌میرد. [12] برای تایید این عقیده، استدلال شده است که: تا تکلیف است مخالفت و معصیت تصور دارد، و قهرا چنین روزی با روز نفخ اوّل تطبیق می‌ گردد، پس "یوم وقت معلوم" که خدا تا آن روز ابلیس را مهلت داده همان روز نفخ اوّل است، و میان نفخه اول و دوم که همه را زنده می‌ کند چهار صد و یا چهل سال (به اختلاف روایات) فاصله دارد، و تفاوت میان آنچه که ابلیس خواسته و آنچه که خدا اجابت فرموده همین چند سال است. [13] علامه طباطبائی در این باره می گوید: این وجه خوبی است، اما عیبی که دارد این است که دعوا "تا تکلیف هست مخالفت و معصیت تصور دارد" مقدمه ‌ای است که نه در حد خود روشن است، و نه دلیلی بر آن است؛ برای این که بیشتر اعتماد مفسران در این دعوا به آیات و روایاتی است که هر کفر و فسق موجود در نوع آدمی را مستند به اغوای ابلیس و وسوسه او می ‌داند؛ مانند آیه 60 سوره یس، [14] و آیه 22 سوره ابراهیم، [15] و آیاتی دیگر که مقتضای آنها این است که تا تکلیف باشد ابلیس هم هست، و تکلیف هم باقی است تا آدمی باقی باشد، و از این جا نتیجه بالا را گرفته‌ اند . اما در این که استناد معصیت آدمیان به اغوای شیطان تا اندازه ‌ای مستفاد از آیات و روایات است حرفی نیست. چیزی که هست این آیات و روایات تنها اقتضا دارند که تا معصیت و گمراهی در زمین باشد ابلیس هم هست، نه این که تا تکلیف هست ابلیس هم باشد؛ چون دلیلی نداریم که ملازمه میان وجود معصیت و وجود تکلیف را اثبات کند . بلکه دلیل عقلی و نقلی قائم است بر این که بشر به سوی سعادت سیر نموده و این نوع به زودی به کمال سعادت خود می ‌رسد و مجتمع انسانی از گناه و شر رهایی یافته، به خیر و صلاح خالص می ‌رسد، به طوری که در روی زمین جز خدا کسی پرستش نمی ‌شود و بساط کفر و فسوق برچیده می ‌گردد، و زندگی نیکو گشته مرض‌ های درونی و وساوس قلبی از میان می‌ رود. [16] پس وقت معلوم نه روز قیامت است و نه پایان دنیا و زمانی که تکلیف برچیده می شود، بلکه زمانی است که هنوز دنیا پابرجا است و انسان ها دارای تکلیف اند. موید این نظر روایاتی است که در باب رجعت وارد شده است. [17] در تفسیر قمی به سند خود از محمد بن یونس از مردی از امام صادق (ع) روایت کرده که در تفسیر آیه: "فَأَنْظِرْنِی... إِلی‌ یَوْمِ الْوَقْتِ الْمَعْلُومِ" فرمود: در روز وقت معلوم رسول خدا (ص) او را بر روی سنگ بیت المقدس ذبح می‌ کند. [18] روایات در این باب بسیار است و از آن جمله است روایتی که در سؤال به آن اشاره شده است. [19] 4. ممکن است این پرسش مطرح گردد که اگر این طور باشد، دیگر نباید بعد از آن، خرابکاری در جهان پیدا شود، که در جواب می گوییم: کار شیطان تزیین و بزرگ جلوه دادن دنیا است. [20] لذا ممکن است حتی بعد از هلاک شیطان هم کسانی که شیطان بذر اعمال زشت را در وجودشان کاشته، همچنان مرتکب معصیت شوند. [21] 5. ظاهرا آنچه در سؤال آمده، همان است که در بعضی از جوامع حدیثی ما [22] ، نقل شده است. [23] اما باید توجه داشت که اولاً: این روایت همان گونه که بیان گردید، مربوط به زمان رجعت است و مفاد این روایت این نیست که ابلیس کشته شده و سر آن را بریده اند، [24] بلکه ابلیس در همان زمان معلوم کشته خواهد شد، و به طور کلی هر روایتی که بیان کند ابلیس در زمان گذشته کشته شده با مفاد قرآن تنافی دارد و آنچه با قرآن تنافی داشته باشد پذیرفته نیست. [25] پس شیطان (ابلیس) نمرده است، بلکه پیوسته به کار وسوسه در سینه های مردم مشغول است و سعی دارد آنان را از راه راست دور کند. ثانیاً: در این روایت آمده است که لشکر امیرالمومنین (ع) با شیطان و ذریه و یاران او می جنگند و اگر سخنی از عقب نشینی است، عقب نشینی لشکر امیرالمومنین (ع)است، نه حضرت علی (ع). [26] ثالثاً: در فقره ای از این روایت مطلبی است که ظاهر آن با مبانی تشیع سازگاری ندارد و باید توجیه شود. [27] پی نوشتها: [1] کهف،50. [2] islamquest.net/fa/archive/question/618. [3] islamquest.net/fa/archive/question/857 islamquest.net/fa/archive/question/891 islamquest.net/fa/archive/question/883 . [4] " قالَ رب أَنْظِرْنی‌ إِلی‌ یَوْمِ یُبْعَثُون"، اعراف، 14. [5] "قالَ إِنَّکَ مِنَ الْمُنْظَرِینَ". [6] "فانک من المنظرین،الی یوم الوقت المعلوم"، حجر، 37 - 38. منظور از وقت معلوم یا ظهور حضرت حجت (ع) است و یا ابتدای قیامت. [7] تفسیر نمونه، ج ‌6، ص 109. [8] چنان که در آیه 88 سوره قصص می‌خوانیم: "کُلُّ شَیْ‌ءٍ هالِکٌ إِلَّا وَجْهَهُ " . [9] زیرا ابلیس می‌ خواست تا آن روز زنده بماند تا از حیات جاویدان برخوردار گردد و با نظر او موافقت گردید، به خصوص این که تعبیر به یَوْمِ الْوَقْتِ الْمَعْلُومِ در آیه 50 سوره واقعه درباره روز قیامت نیز آمده است. [10] نک: ترجمه تفسیر المیزان، ج‌12، ص 235. [11] زیرا اگر خداوند آن وقت را آشکار می‌ ساخت ابلیس تشویق به گناه و سرکشی بیشتری می شد ؛ مجمع البیان، ج 6، ص 337، بنقل از بلخی. برای رد آن. نک: ترجمه تفسیر المیزان، ج ‌12، ص 236 . [12] "تفسیر برهان، ج 2، ص 342؛ نور الثقلین، ج 3، ص 13، ح 45؛ تفسیر نمونه، ج ‌19، ص 344؛ همان، ج ‌11، ص 72 . [13] نک: ترجمه تفسیر المیزان، ج ‌12، ص 237. [14] "أَ لَمْ أَعْهَدْ إِلَیْکُمْ یا بَنِی آدَمَ أَنْ لا تَعْبُدُوا الشَّیْطانَ إِنَّهُ لَکُمْ عَدُوٌّ مُبِینٌ"؛ ای بنی آدم آیا با شما عهد نکردم که شیطان را نپرستید که او شما را دشمنی آشکار است؟ [15] "وَ قالَ الشَّیْطانُ لَمَّا قُضِیَ الْأَمْرُ إِنَّ اللَّهَ وَعَدَکُمْ وَعْدَ الْحَقِّ وَ وَعَدْتُکُمْ فَأَخْلَفْتُکُمْ ..."؛ و چون حکم به پایان رسد در آن حال شیطان گوید خدا به شما به حق و راستی وعده داد و من به خلاف حقیقت. [16] ترجمه تفسیر المیزان، ج ‌12، ص 237 ؛ همچنین نک: مباحث نبوت، در جلد دوم این کتاب و نیز قصص نوح، در جلد دهم. [17] مرحوم علامه طباطبائی در جمع بین روایات وارده می گویند: در روایات وارده از طرق امامان اهل بیت (ع) غالب آیات مربوط به قیامت گاهی به روز ظهور مهدی (ع) و گاهی به روز رجعت و گاهی به روز قیامت تفسیر شده و این بدان جهت است که هر سه روز در این که روز بروز حقایق اند، مشترک اند، هر چند که بروز حقایق در آنها مختلف و دارای شدت و ضعف است. بنابراین، حکم قیامت بر آن دو روز دیگر هم جاری است. دقت فرمایید. ترجمه تفسیر المیزان، ج ‌12، ص 258 . [18] تفسیر قمی، ج 1، ص 349. در تفسیر عیاشی از وهب بن جمیع و در تفسیر برهان از شرف الدین نجفی با حذف سند از وهب نقل کرده که گفت: از امام صادق (ع) از ابلیس پرسش نمودم، و این که منظور از" یوم وقت معلوم" در آیه: "رَبِّ فَأَنْظِرْنِی إِلی‌ یَوْمِ یُبْعَثُونَ قالَ فَإِنَّکَ مِنَ الْمُنْظَرِینَ إِلی‌ یَوْمِ الْوَقْتِ الْمَعْلُومِ" چیست؟ فرمود ای وهب آیا گمان کرده‌ای همان‌ روز بعث است که مردم در آن زنده می ‌شوند؟ نه، بلکه خدای عز و جل او را مهلت داد تا روزی که قائم ما ظهور کند که در آن روز، موی ناصیه ابلیس را گرفته گردنش را می ‌زند، روز وقت معلوم آن روز است. البرهان، ج 2، ص 343، ح 7؛ عیاشی، ج 2، ص 242، ح 14. [19] نک: در محضر علامه طباطبائی، س 75 ص 46. [20] حجر، 39. [21] نک: در محضر علامه طباطبائی، س 76 ص 47. [22] نک: بحار الانوار ج 53 ص 42 روایت 12، خص، [منتخب البصائر] سَعْدٌ عَنِ ابْنِ أَبِی الْخَطَّابِ عَنْ مُوسَی بْنِ سَعْدَانَ عَنْ عَبْدِ اللَّهِ بْنِ الْقَاسِمِ الْحَضْرَمِیِّ عَنْ عَبْدِ الْکَرِیمِ بْنِ عَمْرٍو الْخَثْعَمِیِّ قَالَ سَمِعْتُ أَبَا عَبْدِ اللَّهِ ع یَقُولُ إِنَّ إِبْلِیسَ قَالَ أَنْظِرْنِی إِلی‌ یَوْمِ یُبْعَثُونَ فَأَبَی اللَّهُ ذَلِکَ عَلَیْهِ قالَ فَإِنَّکَ مِنَ الْمُنْظَرِینَ إِلی‌ یَوْمِ الْوَقْتِ الْمَعْلُومِ فَإِذَا کَانَ یَوْمُ الْوَقْتِ الْمَعْلُومِ ظَهَرَ إِبْلِیسُ لَعَنَهُ اللَّهُ فِی جَمِیعِ أَشْیَاعِهِ مُنْذُ خَلَقَ اللَّهُ آدَمَ إِلَی یَوْمِ الْوَقْتِ الْمَعْلُومِ وَ هِیَ آخِرُ کَرَّةٍ یَکُرُّهَا أَمِیرُ الْمُؤْمِنِینَ ع فَقُلْتُ وَ إِنَّهَا لَکَرَّاتٌ قَالَ نَعَمْ إِنَّهَا لَکَرَّاتٌ وَ کَرَّاتٌ مَا مِنْ إِمَامٍ فِی قَرْنٍ إِلَّا وَ یَکُرُّ مَعَهُ الْبَرُّ وَ الْفَاجِرُ فِی دَهْرِهِ حَتَّی یُدِیلَ اللَّهُ الْمُؤْمِنَ مِنَ الْکَافِرِ فَإِذَا کَانَ یَوْمُ الْوَقْتِ الْمَعْلُومِ کَرَّ أَمِیرُ الْمُؤْمِنِینَ ع فِی أَصْحَابِهِ وَ جَاءَ إِبْلِیسُ فِی أَصْحَابِهِ وَ یَکُونُ مِیقَاتُهُمْ فِی أَرْضٍ مِنْ أَرَاضِی الْفُرَاتِ یُقَالُ لَهُ الرَّوْحَاءُ قَرِیبٌ‌ مِنْ کُوفَتِکُمْ فَیَقْتَتِلُونَ قِتَالًا لَمْ یُقْتَتَلْ مِثْلُهُ مُنْذُ خَلَقَ اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ الْعَالَمِینَ فَکَأَنِّی أَنْظُرُ إِلَی أَصْحَابِ عَلِیٍّ أَمِیرِ الْمُؤْمِنِینَ ع قَدْ رَجَعُوا إِلَی خَلْفِهِمُ الْقَهْقَرَی مِائَةَ قَدَمٍ وَ کَأَنِّی أَنْظُرُ إِلَیْهِمْ وَ قَدْ وَقَعَتْ بَعْضُ أَرْجُلِهِمْ فِی الْفُرَاتِ فَعِنْدَ ذَلِکَ یَهْبِطُ الْجَبَّارُ عَزَّ وَ جَلَّ فِی ظُلَلٍ مِنَ الْغَمامِ وَ الْمَلائِکَةُ وَ قُضِیَ الْأَمْرُ رَسُولُ اللَّهِ ص أَمَامَهُ بِیَدِهِ حَرْبَةٌ مِنْ نُورٍ فَإِذَا نَظَرَ إِلَیْهِ إِبْلِیسُ رَجَعَ الْقَهْقَرَی نَاکِصاً عَلَی عَقِبَیْهِ فَیَقُولُونَ لَهُ أَصْحَابُهُ أَیْنَ تُرِیدُ وَ قَدْ ظَفِرْتَ فَیَقُولُ إِنِّی أَری‌ ما لا تَرَوْنَ إِنِّی أَخافُ اللَّهَ رَبَّ الْعالَمِینَ فَیَلْحَقُهُ النَّبِیُّ ص فَیَطْعُنُهُ طَعْنَةً بَیْنَ کَتِفَیْهِ فَیَکُونُ هَلَاکُهُ وَ هَلَاکُ جَمِیعِ أَشْیَاعِهِ فَعِنْدَ ذَلِکَ یُعْبَدُ اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ وَ لَا یُشْرَکُ بِهِ شَیْئاً وَ یَمْلِکُ أَمِیرُ الْمُؤْمِنِینَ ع أَرْبَعاً وَ أَرْبَعِینَ أَلْفَ سَنَةٍ حَتَّی یَلِدَ الرَّجُلُ مِنْ شِیعَةِ عَلِیٍّ ع أَلْفَ وَلَدٍ مِنْ صُلْبِهِ ذَکَراً وَ عِنْدَ ذَلِکَ تَظْهَرُ الْجَنَّتَانِ الْمُدْهَامَّتَانِ عِنْدَ مَسْجِدِ الْکُوفَةِ وَ مَا حَوْلَهُ بِمَا شَاءَ اللَّهُ . [23] البته در ج 14 و 27 بحار الانوار، احادیثی از درگیری امام علی (ع) با شیطان نقل شده است، اما مضمون این روایات با آنچه در سؤال آمده است، تفاوت اساسی دارد. نک: کتاب السماء و العالم آیت الله کوه کمره ای، ص 160، ترجمه ج 14 بحار الانوار . [24] بله کشتن سربازی از جنود ابلیس اگرچه ممکن است که توسط اولیای الاهی صورت گرفته باشد چون ابلیس از جن است و فرزندان او هم از جن می باشند" کهف،50 " و کشتن اجنه هم امکان پذیر است، اما این منافاتی با وجود شیاطین دیگر ندارد. [25] چون همان طوری که بیان شد خداوند به ابلیس تا وقت معلوم مهلت داد و فرمود: (تو از مهلت داده شدگان تا وقت معلوم هستی ، و احتمالات در "وقت معلوم" هم بیان شد . و البته همه اینها بر اساس سنت خداوند است که شیطان برای زمان طولانی زنده بماند و پیوسته در دل مردم وسوسه کند ، نک: نمایه های: فلسفه ی آفرینش شیطان، شماره 232 و خلقت ابلیس، سؤال 77. علاوه در سوره ی ناس نیز می خوانیم: (آن که در دل های مردم وسوسه می کند خواه از جنیان باشد یا از آدمیان،" الذی یوسوس فی صدور الناس* من الجنه و الناس،ناس، 5 و 6، صیغه ی مضارع (یوسوس) در عربی دلالت براستمرار می کند؛ یعنی، وسوسه ی شیطان برای آدمیان پیوسته و به طور دائمی است. [26] کَأَنِّی أَنْظُرُ إِلَی أَصْحَابِ عَلِیٍّ أَمِیرِ الْمُؤْمِنِینَ ع قَدْ رَجَعُوا إِلَی خَلْفِهِمُ الْقَهْقَرَی مِائَةَ قَدَمٍ. [27] علامه مجلسی (ره) در این باره می فرماید: هبوط الجبار تعالی کنایة عن نزول آیات عذابه و قد مضی تأویل الآیة المضمنة فی هذا الخبر فی کتاب التوحید و قد سبق الروایة عن الرضا ع هناک أنها هکذا نزلت إلا أن یأتیهم الله بالملائکة فی ظلل من الغمام و علی هذا یمکن أن یکون الواو فی قوله و الملائکة هنا زائدا من النساخ. منبع: www.islamquest.net
عنوان سوال:

حدیثی نقل شده که پیامبر(ص) شیطان را سر بریدند، این حدیث تا چه حد اعتبار دارد؟ پس مسئله وسوسه شیطان چیست؟


پاسخ:

شرح پرسش:
در حدیثی خواندم که امام علی(ع) با شیطان ملعون جنگید و در حالی که به نظر می‌رسید می‌خواهند جنگ را ببازند و شیطان پیروز شود، حضرت محمد(ص) از آسمان فرود آمد و وقتی شیطان سعی کرد فرار کند، او را تعقیب کرده و سرش را بریدند. این حدیث چقدر اعتبار دارد؟ ضمناً اگر شیطان مرده؛ چرا مردم همیشه می‌گویند که شیطان در دل انسان وسوسه می‌کند؟


پاسخ اجمالی:
آنچه در سؤال آمده، همان است که در بعضی از جوامع حدیثی ما، نقل شده است و در واقع این احادیث مفسر "یوم معلوم" اند.
توضیح این که از قرآن به دست می آید که ابلیس از درگاه خدا رانده شد و بعد از آن از خدا مهلت در خواست کرد و خداوند هم تا وقت معلوم به او مهلت داد، و این روایات بیان می کنند که آن وقت معلوم، زمان رجعت است نه روز قیامت و نه پایان دنیا.
بنابراین، اولاًً: مفاد این روایت این نیست که ابلیس کشته شده و سر آن را بریده اند و چنین چیزی با آموزه های قرآن منافات دارد و آنچه با قرآن تنافی داشته باشد پذیرفته نیست.
پس شیطان (ابلیس) نمرده است، بلکه پیوسته به کار وسوسه در سینه های مردم مشغول است و سعی دارد آنان را از راه راست دور کند.
ثانیاً: در این روایت آمده است که لشکر امیرالمومنین (ع) با شیطان و ذریه و یاران او می جنگند و اگر سخنی از عقب نشینی است، عقب نشینی لشکر امیرالمومنین (ع) است نه حضرت علی (ع).
ثالثاً: جمله ای از این روایت با مبانی تشیع سازگاری ندارد و در صورت پذیرش این روایت، باید آن جمله توجیه شود و معنای صحیحی از آن به دست داد.

پاسخ تفصیلی:
1. ابلیس فرزندان [1] و سربازانی دارد [2] که وی را در امر گمراه کردن انسان ها کمک می کنند. در متون دینی از همه اینها به شیطان تعبیر آورده می شود. [3]

2. در قرآن آمده است که ابلیس بعد از تمرد سجده نکردن بر آدم و رانده شدن از درگاه الاهی، از خداوند درخواست مهلت کرد: "گفت: پروردگارا تا روز بعث و قیامت به من مهلت بده" [4] و تقاضای او به اجابت رسید و خداوند فرمود: "به تو مهلت داده خواهد شد". [5] گرچه در این آیات تصریح نشده است که چه اندازه از تقاضای شیطان پذیرفته شد، ولی در آیه 38 سوره حجر می‌ خوانیم که به او گفته شد: "به تو تا روز معینی مهلت داده خواهد شد". [6] یعنی تمام تقاضای او به اجابت نرسید، بلکه به مقداری که خداوند می ‌خواست انجام شد. [7]

3. درباره معنای "تا روز معین" در روایات تفاسیر متعددی بیان شده است .
بعضی آن را پایان این جهان و بر چیده شدن دوران تکلیف می‌ دانند؛ چرا که در آن روز همه موجودات زنده می ‌میرند، و تنها ذات پاک خداوند می ‌ماند [8] و به این ترتیب به قسمتی از خواسته ابلیس ترتیب اثر داده شده.
بعضی احتمال داده ‌اند منظور از آن روز قیامت است، [9] ولی این احتمال نه با ظاهر آیات مورد بحث می‌ سازد که لحن آن نشان می‌ دهد با تمام خواسته او موافقت نشد، و نه با آیات دیگر قرآن که خبر از مرگ عموم زندگان در پایان این جهان می‌ دهد. [10]
این احتمال نیز وجود دارد که آیه فوق اشاره به زمانی باشد که هیچ کس جز خدا نمی‌داند. [11]
صاحب تفسیر نمونه معتقد است: تفسیر اوّل از همه مناسب تر است و در روایتی که در تفسیر برهان از امام صادق (ع) نقل شده، آمده است که ابلیس بین نفخه اول و دوم می ‌میرد. [12]
برای تایید این عقیده، استدلال شده است که: تا تکلیف است مخالفت و معصیت تصور دارد، و قهرا چنین روزی با روز نفخ اوّل تطبیق می‌ گردد، پس "یوم وقت معلوم" که خدا تا آن روز ابلیس را مهلت داده همان روز نفخ اوّل است، و میان نفخه اول و دوم که همه را زنده می‌ کند چهار صد و یا چهل سال (به اختلاف روایات) فاصله دارد، و تفاوت میان آنچه که ابلیس خواسته و آنچه که خدا اجابت فرموده همین چند سال است. [13]
علامه طباطبائی در این باره می گوید: این وجه خوبی است، اما عیبی که دارد این است که دعوا "تا تکلیف هست مخالفت و معصیت تصور دارد" مقدمه ‌ای است که نه در حد خود روشن است، و نه دلیلی بر آن است؛ برای این که بیشتر اعتماد مفسران در این دعوا به آیات و روایاتی است که هر کفر و فسق موجود در نوع آدمی را مستند به اغوای ابلیس و وسوسه او می ‌داند؛ مانند آیه 60 سوره یس، [14] و آیه 22 سوره ابراهیم، [15] و آیاتی دیگر که مقتضای آنها این است که تا تکلیف باشد ابلیس هم هست، و تکلیف هم باقی است تا آدمی باقی باشد، و از این جا نتیجه بالا را گرفته‌ اند .
اما در این که استناد معصیت آدمیان به اغوای شیطان تا اندازه ‌ای مستفاد از آیات و روایات است حرفی نیست. چیزی که هست این آیات و روایات تنها اقتضا دارند که تا معصیت و گمراهی در زمین باشد ابلیس هم هست، نه این که تا تکلیف هست ابلیس هم باشد؛ چون دلیلی نداریم که ملازمه میان وجود معصیت و وجود تکلیف را اثبات کند .
بلکه دلیل عقلی و نقلی قائم است بر این که بشر به سوی سعادت سیر نموده و این نوع به زودی به کمال سعادت خود می ‌رسد و مجتمع انسانی از گناه و شر رهایی یافته، به خیر و صلاح خالص می ‌رسد، به طوری که در روی زمین جز خدا کسی پرستش نمی ‌شود و بساط کفر و فسوق برچیده می ‌گردد، و زندگی نیکو گشته مرض‌ های درونی و وساوس قلبی از میان می‌ رود. [16]
پس وقت معلوم نه روز قیامت است و نه پایان دنیا و زمانی که تکلیف برچیده می شود، بلکه زمانی است که هنوز دنیا پابرجا است و انسان ها دارای تکلیف اند. موید این نظر روایاتی است که در باب رجعت وارد شده است. [17]
در تفسیر قمی به سند خود از محمد بن یونس از مردی از امام صادق (ع) روایت کرده که در تفسیر آیه: "فَأَنْظِرْنِی... إِلی‌ یَوْمِ الْوَقْتِ الْمَعْلُومِ" فرمود: در روز وقت معلوم رسول خدا (ص) او را بر روی سنگ بیت المقدس ذبح می‌ کند. [18]
روایات در این باب بسیار است و از آن جمله است روایتی که در سؤال به آن اشاره شده است. [19]

4. ممکن است این پرسش مطرح گردد که اگر این طور باشد، دیگر نباید بعد از آن، خرابکاری در جهان پیدا شود، که در جواب می گوییم:
کار شیطان تزیین و بزرگ جلوه دادن دنیا است. [20] لذا ممکن است حتی بعد از هلاک شیطان هم کسانی که شیطان بذر اعمال زشت را در وجودشان کاشته، همچنان مرتکب معصیت شوند. [21]

5. ظاهرا آنچه در سؤال آمده، همان است که در بعضی از جوامع حدیثی ما [22] ، نقل شده است. [23] اما باید توجه داشت که
اولاً: این روایت همان گونه که بیان گردید، مربوط به زمان رجعت است و مفاد این روایت این نیست که ابلیس کشته شده و سر آن را بریده اند، [24] بلکه ابلیس در همان زمان معلوم کشته خواهد شد، و به طور کلی هر روایتی که بیان کند ابلیس در زمان گذشته کشته شده با مفاد قرآن تنافی دارد و آنچه با قرآن تنافی داشته باشد پذیرفته نیست. [25]
پس شیطان (ابلیس) نمرده است، بلکه پیوسته به کار وسوسه در سینه های مردم مشغول است و سعی دارد آنان را از راه راست دور کند.

ثانیاً: در این روایت آمده است که لشکر امیرالمومنین (ع) با شیطان و ذریه و یاران او می جنگند و اگر سخنی از عقب نشینی است، عقب نشینی لشکر امیرالمومنین (ع)است، نه حضرت علی (ع). [26]

ثالثاً: در فقره ای از این روایت مطلبی است که ظاهر آن با مبانی تشیع سازگاری ندارد و باید توجیه شود. [27]

پی نوشتها:
[1] کهف،50.
[2] islamquest.net/fa/archive/question/618.
[3] islamquest.net/fa/archive/question/857
islamquest.net/fa/archive/question/891
islamquest.net/fa/archive/question/883 .
[4] " قالَ رب أَنْظِرْنی‌ إِلی‌ یَوْمِ یُبْعَثُون"، اعراف، 14.
[5] "قالَ إِنَّکَ مِنَ الْمُنْظَرِینَ".
[6] "فانک من المنظرین،الی یوم الوقت المعلوم"، حجر، 37 - 38. منظور از وقت معلوم یا ظهور حضرت حجت (ع) است و یا ابتدای قیامت.
[7] تفسیر نمونه، ج ‌6، ص 109.
[8] چنان که در آیه 88 سوره قصص می‌خوانیم: "کُلُّ شَیْ‌ءٍ هالِکٌ إِلَّا وَجْهَهُ " .
[9] زیرا ابلیس می‌ خواست تا آن روز زنده بماند تا از حیات جاویدان برخوردار گردد و با نظر او موافقت گردید، به خصوص این که تعبیر به یَوْمِ الْوَقْتِ الْمَعْلُومِ در آیه 50 سوره واقعه درباره روز قیامت نیز آمده است.
[10] نک: ترجمه تفسیر المیزان، ج‌12، ص 235.
[11] زیرا اگر خداوند آن وقت را آشکار می‌ ساخت ابلیس تشویق به گناه و سرکشی بیشتری می شد ؛ مجمع البیان، ج 6، ص 337، بنقل از بلخی. برای رد آن. نک: ترجمه تفسیر المیزان، ج ‌12، ص 236 .
[12] "تفسیر برهان، ج 2، ص 342؛ نور الثقلین، ج 3، ص 13، ح 45؛ تفسیر نمونه، ج ‌19، ص 344؛ همان، ج ‌11، ص 72 .
[13] نک: ترجمه تفسیر المیزان، ج ‌12، ص 237.
[14] "أَ لَمْ أَعْهَدْ إِلَیْکُمْ یا بَنِی آدَمَ أَنْ لا تَعْبُدُوا الشَّیْطانَ إِنَّهُ لَکُمْ عَدُوٌّ مُبِینٌ"؛ ای بنی آدم آیا با شما عهد نکردم که شیطان را نپرستید که او شما را دشمنی آشکار است؟
[15] "وَ قالَ الشَّیْطانُ لَمَّا قُضِیَ الْأَمْرُ إِنَّ اللَّهَ وَعَدَکُمْ وَعْدَ الْحَقِّ وَ وَعَدْتُکُمْ فَأَخْلَفْتُکُمْ ..."؛ و چون حکم به پایان رسد در آن حال شیطان گوید خدا به شما به حق و راستی وعده داد و من به خلاف حقیقت.
[16] ترجمه تفسیر المیزان، ج ‌12، ص 237 ؛ همچنین نک: مباحث نبوت، در جلد دوم این کتاب و نیز قصص نوح، در جلد دهم.
[17] مرحوم علامه طباطبائی در جمع بین روایات وارده می گویند: در روایات وارده از طرق امامان اهل بیت (ع) غالب آیات مربوط به قیامت گاهی به روز ظهور مهدی (ع) و گاهی به روز رجعت و گاهی به روز قیامت تفسیر شده و این بدان جهت است که هر سه روز در این که روز بروز حقایق اند، مشترک اند، هر چند که بروز حقایق در آنها مختلف و دارای شدت و ضعف است. بنابراین، حکم قیامت بر آن دو روز دیگر هم جاری است. دقت فرمایید. ترجمه تفسیر المیزان، ج ‌12، ص 258 .
[18] تفسیر قمی، ج 1، ص 349. در تفسیر عیاشی از وهب بن جمیع و در تفسیر برهان از شرف الدین نجفی با حذف سند از وهب نقل کرده که گفت: از امام صادق (ع) از ابلیس پرسش نمودم، و این که منظور از" یوم وقت معلوم" در آیه: "رَبِّ فَأَنْظِرْنِی إِلی‌ یَوْمِ یُبْعَثُونَ قالَ فَإِنَّکَ مِنَ الْمُنْظَرِینَ إِلی‌ یَوْمِ الْوَقْتِ الْمَعْلُومِ" چیست؟ فرمود ای وهب آیا گمان کرده‌ای همان‌ روز بعث است که مردم در آن زنده می ‌شوند؟ نه، بلکه خدای عز و جل او را مهلت داد تا روزی که قائم ما ظهور کند که در آن روز، موی ناصیه ابلیس را گرفته گردنش را می ‌زند، روز وقت معلوم آن روز است. البرهان، ج 2، ص 343، ح 7؛ عیاشی، ج 2، ص 242، ح 14.
[19] نک: در محضر علامه طباطبائی، س 75 ص 46.
[20] حجر، 39.
[21] نک: در محضر علامه طباطبائی، س 76 ص 47.
[22] نک: بحار الانوار ج 53 ص 42 روایت 12، خص، [منتخب البصائر] سَعْدٌ عَنِ ابْنِ أَبِی الْخَطَّابِ عَنْ مُوسَی بْنِ سَعْدَانَ عَنْ عَبْدِ اللَّهِ بْنِ الْقَاسِمِ الْحَضْرَمِیِّ عَنْ عَبْدِ الْکَرِیمِ بْنِ عَمْرٍو الْخَثْعَمِیِّ قَالَ سَمِعْتُ أَبَا عَبْدِ اللَّهِ ع یَقُولُ إِنَّ إِبْلِیسَ قَالَ أَنْظِرْنِی إِلی‌ یَوْمِ یُبْعَثُونَ فَأَبَی اللَّهُ ذَلِکَ عَلَیْهِ قالَ فَإِنَّکَ مِنَ الْمُنْظَرِینَ إِلی‌ یَوْمِ الْوَقْتِ الْمَعْلُومِ فَإِذَا کَانَ یَوْمُ الْوَقْتِ الْمَعْلُومِ ظَهَرَ إِبْلِیسُ لَعَنَهُ اللَّهُ فِی جَمِیعِ أَشْیَاعِهِ مُنْذُ خَلَقَ اللَّهُ آدَمَ إِلَی یَوْمِ الْوَقْتِ الْمَعْلُومِ وَ هِیَ آخِرُ کَرَّةٍ یَکُرُّهَا أَمِیرُ الْمُؤْمِنِینَ ع فَقُلْتُ وَ إِنَّهَا لَکَرَّاتٌ قَالَ نَعَمْ إِنَّهَا لَکَرَّاتٌ وَ کَرَّاتٌ مَا مِنْ إِمَامٍ فِی قَرْنٍ إِلَّا وَ یَکُرُّ مَعَهُ الْبَرُّ وَ الْفَاجِرُ فِی دَهْرِهِ حَتَّی یُدِیلَ اللَّهُ الْمُؤْمِنَ مِنَ الْکَافِرِ فَإِذَا کَانَ یَوْمُ الْوَقْتِ الْمَعْلُومِ کَرَّ أَمِیرُ الْمُؤْمِنِینَ ع فِی أَصْحَابِهِ وَ جَاءَ إِبْلِیسُ فِی أَصْحَابِهِ وَ یَکُونُ مِیقَاتُهُمْ فِی أَرْضٍ مِنْ أَرَاضِی الْفُرَاتِ یُقَالُ لَهُ الرَّوْحَاءُ قَرِیبٌ‌ مِنْ کُوفَتِکُمْ فَیَقْتَتِلُونَ قِتَالًا لَمْ یُقْتَتَلْ مِثْلُهُ مُنْذُ خَلَقَ اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ الْعَالَمِینَ فَکَأَنِّی أَنْظُرُ إِلَی أَصْحَابِ عَلِیٍّ أَمِیرِ الْمُؤْمِنِینَ ع قَدْ رَجَعُوا إِلَی خَلْفِهِمُ الْقَهْقَرَی مِائَةَ قَدَمٍ وَ کَأَنِّی أَنْظُرُ إِلَیْهِمْ وَ قَدْ وَقَعَتْ بَعْضُ أَرْجُلِهِمْ فِی الْفُرَاتِ فَعِنْدَ ذَلِکَ یَهْبِطُ الْجَبَّارُ عَزَّ وَ جَلَّ فِی ظُلَلٍ مِنَ الْغَمامِ وَ الْمَلائِکَةُ وَ قُضِیَ الْأَمْرُ رَسُولُ اللَّهِ ص أَمَامَهُ بِیَدِهِ حَرْبَةٌ مِنْ نُورٍ فَإِذَا نَظَرَ إِلَیْهِ إِبْلِیسُ رَجَعَ الْقَهْقَرَی نَاکِصاً عَلَی عَقِبَیْهِ فَیَقُولُونَ لَهُ أَصْحَابُهُ أَیْنَ تُرِیدُ وَ قَدْ ظَفِرْتَ فَیَقُولُ إِنِّی أَری‌ ما لا تَرَوْنَ إِنِّی أَخافُ اللَّهَ رَبَّ الْعالَمِینَ فَیَلْحَقُهُ النَّبِیُّ ص فَیَطْعُنُهُ طَعْنَةً بَیْنَ کَتِفَیْهِ فَیَکُونُ هَلَاکُهُ وَ هَلَاکُ جَمِیعِ أَشْیَاعِهِ فَعِنْدَ ذَلِکَ یُعْبَدُ اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ وَ لَا یُشْرَکُ بِهِ شَیْئاً وَ یَمْلِکُ أَمِیرُ الْمُؤْمِنِینَ ع أَرْبَعاً وَ أَرْبَعِینَ أَلْفَ سَنَةٍ حَتَّی یَلِدَ الرَّجُلُ مِنْ شِیعَةِ عَلِیٍّ ع أَلْفَ وَلَدٍ مِنْ صُلْبِهِ ذَکَراً وَ عِنْدَ ذَلِکَ تَظْهَرُ الْجَنَّتَانِ الْمُدْهَامَّتَانِ عِنْدَ مَسْجِدِ الْکُوفَةِ وَ مَا حَوْلَهُ بِمَا شَاءَ اللَّهُ .
[23] البته در ج 14 و 27 بحار الانوار، احادیثی از درگیری امام علی (ع) با شیطان نقل شده است، اما مضمون این روایات با آنچه در سؤال آمده است، تفاوت اساسی دارد. نک: کتاب السماء و العالم آیت الله کوه کمره ای، ص 160، ترجمه ج 14 بحار الانوار .
[24] بله کشتن سربازی از جنود ابلیس اگرچه ممکن است که توسط اولیای الاهی صورت گرفته باشد چون ابلیس از جن است و فرزندان او هم از جن می باشند" کهف،50 " و کشتن اجنه هم امکان پذیر است، اما این منافاتی با وجود شیاطین دیگر ندارد.
[25] چون همان طوری که بیان شد خداوند به ابلیس تا وقت معلوم مهلت داد و فرمود: (تو از مهلت داده شدگان تا وقت معلوم هستی ، و احتمالات در "وقت معلوم" هم بیان شد . و البته همه اینها بر اساس سنت خداوند است که شیطان برای زمان طولانی زنده بماند و پیوسته در دل مردم وسوسه کند ، نک: نمایه های: فلسفه ی آفرینش شیطان، شماره 232 و خلقت ابلیس، سؤال 77. علاوه در سوره ی ناس نیز می خوانیم: (آن که در دل های مردم وسوسه می کند خواه از جنیان باشد یا از آدمیان،" الذی یوسوس فی صدور الناس* من الجنه و الناس،ناس، 5 و 6، صیغه ی مضارع (یوسوس) در عربی دلالت براستمرار می کند؛ یعنی، وسوسه ی شیطان برای آدمیان پیوسته و به طور دائمی است.
[26] کَأَنِّی أَنْظُرُ إِلَی أَصْحَابِ عَلِیٍّ أَمِیرِ الْمُؤْمِنِینَ ع قَدْ رَجَعُوا إِلَی خَلْفِهِمُ الْقَهْقَرَی مِائَةَ قَدَمٍ.
[27] علامه مجلسی (ره) در این باره می فرماید: هبوط الجبار تعالی کنایة عن نزول آیات عذابه و قد مضی تأویل الآیة المضمنة فی هذا الخبر فی کتاب التوحید و قد سبق الروایة عن الرضا ع هناک أنها هکذا نزلت إلا أن یأتیهم الله بالملائکة فی ظلل من الغمام و علی هذا یمکن أن یکون الواو فی قوله و الملائکة هنا زائدا من النساخ.
منبع: www.islamquest.net





1396@ - موتور جستجوی پرسش و پاسخ امین