چگونه بین امتحان و عذاب الهی فرق بگذاریم؟
شرح پرسش: کدام یک از مصایب و سختی‌‌های دنیا را ابتلای الهی بدانیم و کدام یک را عقوبت کار ناپسند خویش؟ راه تمییز کدام است؟ پاسخ: پاسخ اجمالی: برخی از امور قطعاً جزو ابتلائات و امتحان‌های الاهی است تا موضع گیری انسان در مقابل آنها روشن شود و آن موضع گیری‌ها و برخورد او با آن حوادث، سبب تکوّن شخصیت حقیقی و باطنی او گردد. نیز در پی بروز ملکات و نیات درونی در مقابل این حوادث؛ مؤمن و کافر و منافق از یکدیگر متمایز شوند. از جمله این امور است: مرگ و زندگی، فقر و غنا، عقل و شهوت، انبیا و اوصیا از یکسو، خناسان و شیاطین از سوی دیگر، نقد بودن دنیا و نسیه بودن آخرت، اختلافات تکوینی افراد از حیث نژاد و استعداد و...، وجود شرور و موجودات موذی و مضّر و... . انسان چه بخواهد و چه نخواهد و چه صالح باشد و چه ناصالح، باید این امتحانات را پشت سر نهد. لکن بلایایی که در پی گناه و به عنوان مجازات و کیفر پیش می ‌آیند، منتج تنبّه انسان و ترک گناه و طلب استغفار گشته و صبر و تحمل آنها سبب آمرزش گناهان می‌ گردد؛ چرا که انسان به نفس خود بصیر است، می ‌تواند خطای خود را تشخیص دهد و پیش آمدن آن مشکل در پی آن گناه، علامت تشخیص آن از سایر ابتلائات می ‌باشد. پاسخ تفصیلی: انسان طبیعتاً به گونه‌ ای است که اگر به خود وانهاده شود و هیچ مشکل و سختی خاصی نداشته باشد، به خود مغرور شده و به تکبر و استکبار کشیده شده، از عواقب سوء عملکرد خود و پیشامدهای بعدی غافل می‌ شود. برای پیشگیری از این معضل، حکمت الاهی اقتضا نموده که زندگی دنیوی انسان محفوف به ضعف‌ها و گرفتاری‌ها و مشکلاتی طبیعی، یا خود ساخته انسان باشد، از این رو حوادثی؛ چون بیماری‌ها، مرگ و معلولیت‌ها، فقر و غنا، سیل و زلزله و طوفان و آتش فشان، حشرات موذی و حیوانات درنده و ... را بر جسم انسان محیط نموده و نفس او را با عقل و شهوت، هادیان الاهی از یکسو، و شیطان و خناسان انسی از سوی دیگر، و محدودیت در دنیا و لزوم علم و ایمان به غیب درگیر نموده است. مقابله انسان با معضلات جسمانی و نفسانی ‌اش مکوّن شخصیت و هویّت او می‌ گردند. عقل و فطرت از درون و انبیا و اولیای الاهی از برون هدایتگر او به سوی موضع گیری صحیح و دست یابی به کمال انسانیت‌ان و شهوات حیوانی و امیال و آروزهای دراز از درون و شیاطین جنی و انسی از برون رهزن سعادت اویند، تا گل سر سبد آفرینش خود راه خود را برگزیند؛ زیرا قضای الاهی بر اختیار او قرار گرفته است و انسان گریزی از این امور ندارد! از این رو باید گفت: کل عالم هستی با همه نعمات و بلاهایش صحنه امتحان و ابتلای انسان است، و بلایای او نیز در واقع نعمت و سبب امکان انتخاب و بالتبع تعالی و ترقی نفس او در دنیا و آخرت اند و اگر این معضلات نبودند، ترقی و تعالی هم برای انسان محال می‌ نمود. در این میان سهم اولیاء الله از بلایا بیشتر است؛ زیرا ایشان برای تعالی و ترقی مستعدترند. بلایایی که برای انبیا و اولیا پیش می‌ آید، منتج چند امر است: 1. تقویت اراده و نفوس ایشان و گسترش سعه وجودی آنها و تقویت ولایت تکوینی ایشان. 2. ارتقای درجات ایشان در منازل آخرت. [1] 3. تنفر هر چه بیشتر ایشان از دنیا و تبعات آن و رغبت بیشتر آنها به آخرت و آنچه نزد خداوند برایشان مهیا می‌ گردد. 4. تکثیر در تضرع و الحاح و التجا به حق و یاد خدا و کسب زاد و توشه بیشتر برای آخرت. البته خود اوَلیا نیز با رضایت و طیب خاطر از این بلایا استقبال می ‌کنند و با پیش آمدن این گرفتاری ‌ها بر یقین و ایمان و رضایشان افزوده می‌شود و به خدا و ملاقات او شوق بیشتری پیدا می ‌کنند؛ زیرا پشت سر نهادن هر امتحانی، ارتقای رتبه ‌ای را در پی دارد و عمر کوتاه دنیا در برابر آخرت، و بلایای این جا در مقابل نعمات پایدار آن اصلاً قابل مقایسه نیست. اگر نظری کوتاه به کربلای سال 61 هجری بیفکنیم نمونه ‌هایی بارز از این عشق بازی‌ها را می ‌یابیم. اما آنانی که ظرفیت کمتری دارند، تنها به اندازه مکتسبات و توان و کشش آنها مورد امتحان واقع می‌ شوند، و اگر از آن امتحان سرافراز بیرون آمدند، نوبت به امتحان‌های بعدی می ‌رسد. نکته این که امتحان همه به یک نحو نیست. یکی به فقر امتحان می ‌شود و دیگری به غنا، یکی به مصیبت امتحان می ‌شود و دیگری به وفور نعمت، یکی با عافیت و دیگری به امراض و یکی به علم و موفقیت‌های علمی و دیگری به توفیق عبادت و ریاضت! و ممکن است یک انسان گاهی به این آزموده شود و گاه به آن، و این بستگی به این دارد که خود را مهیای کدام آزمون کرده باشد. البته این آمادگی نتیجه سوابق عملکرد او است. چه بسا خود نیز به آن آگاه نباشد. ابتلائاتی که ذکر آنها گذشت فراگیرند و هر انسانی به نوعی با آن درگیر است و گریزی از آن ندارد. [2] لکن برخی ابتلائات در پی تخلفات انسان و سرپیچی او از فرامین الاهی پیش می‌آید، تا او را تنبیه نموده و متوجه خطای خود نماید. این گونه ابتلائات تنها برای غیر معصومین‌ مورد پیدا می‌ کند؛ زیرا آنان از هرگونه عصیان منزه‌ اند، لذا آمرزش گناهان ایشان به واسطه این ابتلائات معنا ندارد. در مورد دیگران نیز چند گونه تحقق می‌ یابد: الف. عذاب مقطعی و کوتاه که به جهت تنبیه ایشان و دفع غرور و تکبر از آنها و سوق دادن آنها به سوی تضرع به درگاه الاهی و ذکر و یاد خداست و حجت را بر انسان تمام می‌ کند! [3] ب. عذاب امهال و استدراج: برای کسانی که لجبازند و دست از غرور و استکبار خود بر نمی ‌دارند، اینان با غرق شدن در نعمات دنیوی، وجود خدا و قیامت و مرگ، و کرامت انسان را فراموش می ‌کنند. [4] ج. عذاب استیصال: در اوج غرور و تکبر آنها عقوبت الااهی آنها را فراگرفته و یکسره آنان را وارد جهنم برزخی می‌نماید، تا قیامت نیز به عذاب اخروی واصل شوند. [5] نوع اول خود نعمت الاهی است و سبب بیداری و هشیاری انسان در طول عمر ایمانی خویش می‌ گردد و صبر انسان بر این ناملایمات و استغفار و تضرع و انابه او سبب محو سیئات او و تبدیل شدن آنها به حسنات و ارتقای درجه او نزد خدا می‌ گردد و غفلت و بی خبری را از او دور می ‌کند. و در نهایت او را از قهر و غضب اخروی خداوند رهانیده و مقرب درگاه الاهی می ‌نماید، اما آن دو نوع دیگر، عذاب الاهی ‌اند که در دنیا دامنگیر طاغیان و عنودیان می‌ گردد. گرچه ظاهراً در اوج خوشی و رفاه، زندگی کنند. به تعبیر قرآن "ر انسانی اگر عذر و بهانه را کنار نهد، بر نفس خویش بصیر است" [6] و بهتر از هر کسی بر نیات و اهداف و اعمال خویش آگاه است و اگر منصفانه بنگرد و از توجیهات و افکندن تقصیرات بر دوش دیگران دست بردارد، می‌ تواند بر صواب یا بر خطا بودن خویش را دریابد. از این رو اگر در پی قصد سوء یا عصیانی بلایی برایش پیش آمد ، نشان آن است که خدا به او عنایت دارد و با این کار قصد دارد تا او به خود آید و دست از نیات سوء و کردار ناشایستش بردارد، که اگر شکر این نعمت (بلا و تنبیه) را نهاد و از آن امور دست کشید، رحمت و نعمت های الاهی او را فرا می ‌گیرد و ارشادات و الهامات الاهی او را از راه ناصواب آگاه و از کار ناپسند باز می‌ دارد؛ [7] لکن اگر نسبت به اوامر و نواهی الاهی متهاون و نسبت به تنبّهات و اتمام حجت‌ های خدا بی اعتنایی نمود، خدا نیز او را به خود وا می‌نهد و او را از تنبهات محروم و در رفاه و آسایش غرق می ‌کند تا تدریجاً به طور کلی از خدا و رحمت او فاصله گرفته و مستحق عقاب دایم گردد. (استدراج). خلاصه این که: دنیا و مادیات و زرق و برق آنها و جمیع حوادث آن، امتحان و ابتلای الاهی نسبت به انسان هستند، تا برخورد و درگیری با آنها سبب تکوّن شخصیت و هویت او و ارتقای انسانیت او شوند،- اگر به طور بهینه از آنها بهره‌ور گردد و از رهنمود انبیا بهره جوید تا عکس العمل مناسب را در مقابل آنها داشته باشد،- لکن اگر به خطا رفت، چندین بار گوشمالی می ‌شود تا دست از لجبازی و عناد بردارد، اما اگر متنبه نشد یا دچار عذاب استیصال می‌ شود و یا دچار عذاب استدراج. منابع و مآخذ: 1. قرآن کریم 2. تفاسیر مختلف، ذیل آیات مذکور در پاورقی ‌ها. 3. امام خمینی، شرح چهل حدیث، ص 589 و 236 تا 246، مؤسسه تنظیم و نشر آثار، تهران، 1376. 4. مصباح یزدی، محمد تقی، معارف قرآن (راه و راهنماشناسی)، ج 5 - 4، ص 115 تا 153. پی نوشتها: [1] islamquest.net/fa/archive/question/1068. [2] محمد، 31؛ انبیا، 35؛ بقره، 155 و ... . [3] اعراف، 68 ، 94 - 90. [4] مؤمنون، 53 - 56؛ اعراف، 182 -183. [5] فصلت، 50 ، 16، 27. [6] قیامة، 14- 15. [7] انفال، 26؛ عنکبوت، 69؛ بقره، 282. منبع: www.islamquest.net
عنوان سوال:

چگونه بین امتحان و عذاب الهی فرق بگذاریم؟


پاسخ:

شرح پرسش:
کدام یک از مصایب و سختی‌‌های دنیا را ابتلای الهی بدانیم و کدام یک را عقوبت کار ناپسند خویش؟ راه تمییز کدام است؟

پاسخ:
پاسخ اجمالی:
برخی از امور قطعاً جزو ابتلائات و امتحان‌های الاهی است تا موضع گیری انسان در مقابل آنها روشن شود و آن موضع گیری‌ها و برخورد او با آن حوادث، سبب تکوّن شخصیت حقیقی و باطنی او گردد. نیز در پی بروز ملکات و نیات درونی در مقابل این حوادث؛ مؤمن و کافر و منافق از یکدیگر متمایز شوند. از جمله این امور است: مرگ و زندگی، فقر و غنا، عقل و شهوت، انبیا و اوصیا از یکسو، خناسان و شیاطین از سوی دیگر، نقد بودن دنیا و نسیه بودن آخرت، اختلافات تکوینی افراد از حیث نژاد و استعداد و...، وجود شرور و موجودات موذی و مضّر و... .
انسان چه بخواهد و چه نخواهد و چه صالح باشد و چه ناصالح، باید این امتحانات را پشت سر نهد. لکن بلایایی که در پی گناه و به عنوان مجازات و کیفر پیش می ‌آیند، منتج تنبّه انسان و ترک گناه و طلب استغفار گشته و صبر و تحمل آنها سبب آمرزش گناهان می‌ گردد؛ چرا که انسان به نفس خود بصیر است، می ‌تواند خطای خود را تشخیص دهد و پیش آمدن آن مشکل در پی آن گناه، علامت تشخیص آن از سایر ابتلائات می ‌باشد.

پاسخ تفصیلی:
انسان طبیعتاً به گونه‌ ای است که اگر به خود وانهاده شود و هیچ مشکل و سختی خاصی نداشته باشد، به خود مغرور شده و به تکبر و استکبار کشیده شده، از عواقب سوء عملکرد خود و پیشامدهای بعدی غافل می‌ شود. برای پیشگیری از این معضل، حکمت الاهی اقتضا نموده که زندگی دنیوی انسان محفوف به ضعف‌ها و گرفتاری‌ها و مشکلاتی طبیعی، یا خود ساخته انسان باشد، از این رو حوادثی؛ چون بیماری‌ها، مرگ و معلولیت‌ها، فقر و غنا، سیل و زلزله و طوفان و آتش فشان، حشرات موذی و حیوانات درنده و ... را بر جسم انسان محیط نموده و نفس او را با عقل و شهوت، هادیان الاهی از یکسو، و شیطان و خناسان انسی از سوی دیگر، و محدودیت در دنیا و لزوم علم و ایمان به غیب درگیر نموده است. مقابله انسان با معضلات جسمانی و نفسانی ‌اش مکوّن شخصیت و هویّت او می‌ گردند. عقل و فطرت از درون و انبیا و اولیای الاهی از برون هدایتگر او به سوی موضع گیری صحیح و دست یابی به کمال انسانیت‌ان و شهوات حیوانی و امیال و آروزهای دراز از درون و شیاطین جنی و انسی از برون رهزن سعادت اویند، تا گل سر سبد آفرینش خود راه خود را برگزیند؛ زیرا قضای الاهی بر اختیار او قرار گرفته است و انسان گریزی از این امور ندارد!
از این رو باید گفت: کل عالم هستی با همه نعمات و بلاهایش صحنه امتحان و ابتلای انسان است، و بلایای او نیز در واقع نعمت و سبب امکان انتخاب و بالتبع تعالی و ترقی نفس او در دنیا و آخرت اند و اگر این معضلات نبودند، ترقی و تعالی هم برای انسان محال می‌ نمود.
در این میان سهم اولیاء الله از بلایا بیشتر است؛ زیرا ایشان برای تعالی و ترقی مستعدترند. بلایایی که برای انبیا و اولیا پیش می‌ آید، منتج چند امر است:
1. تقویت اراده و نفوس ایشان و گسترش سعه وجودی آنها و تقویت ولایت تکوینی ایشان.
2. ارتقای درجات ایشان در منازل آخرت. [1]
3. تنفر هر چه بیشتر ایشان از دنیا و تبعات آن و رغبت بیشتر آنها به آخرت و آنچه نزد خداوند برایشان مهیا می‌ گردد.
4. تکثیر در تضرع و الحاح و التجا به حق و یاد خدا و کسب زاد و توشه بیشتر برای آخرت. البته خود اوَلیا نیز با رضایت و طیب خاطر از این بلایا استقبال می ‌کنند و با پیش آمدن این گرفتاری ‌ها بر یقین و ایمان و رضایشان افزوده می‌شود و به خدا و ملاقات او شوق بیشتری پیدا می ‌کنند؛ زیرا پشت سر نهادن هر امتحانی، ارتقای رتبه ‌ای را در پی دارد و عمر کوتاه دنیا در برابر آخرت، و بلایای این جا در مقابل نعمات پایدار آن اصلاً قابل مقایسه نیست. اگر نظری کوتاه به کربلای سال 61 هجری بیفکنیم نمونه ‌هایی بارز از این عشق بازی‌ها را می ‌یابیم.
اما آنانی که ظرفیت کمتری دارند، تنها به اندازه مکتسبات و توان و کشش آنها مورد امتحان واقع می‌ شوند، و اگر از آن امتحان سرافراز بیرون آمدند، نوبت به امتحان‌های بعدی می ‌رسد. نکته این که امتحان همه به یک نحو نیست. یکی به فقر امتحان می ‌شود و دیگری به غنا، یکی به مصیبت امتحان می ‌شود و دیگری به وفور نعمت، یکی با عافیت و دیگری به امراض و یکی به علم و موفقیت‌های علمی و دیگری به توفیق عبادت و ریاضت! و ممکن است یک انسان گاهی به این آزموده شود و گاه به آن، و این بستگی به این دارد که خود را مهیای کدام آزمون کرده باشد. البته این آمادگی نتیجه سوابق عملکرد او است. چه بسا خود نیز به آن آگاه نباشد. ابتلائاتی که ذکر آنها گذشت فراگیرند و هر انسانی به نوعی با آن درگیر است و گریزی از آن ندارد. [2] لکن برخی ابتلائات در پی تخلفات انسان و سرپیچی او از فرامین الاهی پیش می‌آید، تا او را تنبیه نموده و متوجه خطای خود نماید. این گونه ابتلائات تنها برای غیر معصومین‌ مورد پیدا می‌ کند؛ زیرا آنان از هرگونه عصیان منزه‌ اند، لذا آمرزش گناهان ایشان به واسطه این ابتلائات معنا ندارد.
در مورد دیگران نیز چند گونه تحقق می‌ یابد: الف. عذاب مقطعی و کوتاه که به جهت تنبیه ایشان و دفع غرور و تکبر از آنها و سوق دادن آنها به سوی تضرع به درگاه الاهی و ذکر و یاد خداست و حجت را بر انسان تمام می‌ کند! [3] ب. عذاب امهال و استدراج: برای کسانی که لجبازند و دست از غرور و استکبار خود بر نمی ‌دارند، اینان با غرق شدن در نعمات دنیوی، وجود خدا و قیامت و مرگ، و کرامت انسان را فراموش می ‌کنند. [4] ج. عذاب استیصال: در اوج غرور و تکبر آنها عقوبت الااهی آنها را فراگرفته و یکسره آنان را وارد جهنم برزخی می‌نماید، تا قیامت نیز به عذاب اخروی واصل شوند. [5]
نوع اول خود نعمت الاهی است و سبب بیداری و هشیاری انسان در طول عمر ایمانی خویش می‌ گردد و صبر انسان بر این ناملایمات و استغفار و تضرع و انابه او سبب محو سیئات او و تبدیل شدن آنها به حسنات و ارتقای درجه او نزد خدا می‌ گردد و غفلت و بی خبری را از او دور می ‌کند. و در نهایت او را از قهر و غضب اخروی خداوند رهانیده و مقرب درگاه الاهی می ‌نماید، اما آن دو نوع دیگر، عذاب الاهی ‌اند که در دنیا دامنگیر طاغیان و عنودیان می‌ گردد. گرچه ظاهراً در اوج خوشی و رفاه، زندگی کنند.
به تعبیر قرآن "ر انسانی اگر عذر و بهانه را کنار نهد، بر نفس خویش بصیر است" [6] و بهتر از هر کسی بر نیات و اهداف و اعمال خویش آگاه است و اگر منصفانه بنگرد و از توجیهات و افکندن تقصیرات بر دوش دیگران دست بردارد، می‌ تواند بر صواب یا بر خطا بودن خویش را دریابد. از این رو اگر در پی قصد سوء یا عصیانی بلایی برایش پیش آمد ، نشان آن است که خدا به او عنایت دارد و با این کار قصد دارد تا او به خود آید و دست از نیات سوء و کردار ناشایستش بردارد، که اگر شکر این نعمت (بلا و تنبیه) را نهاد و از آن امور دست کشید، رحمت و نعمت های الاهی او را فرا می ‌گیرد و ارشادات و الهامات الاهی او را از راه ناصواب آگاه و از کار ناپسند باز می‌ دارد؛ [7] لکن اگر نسبت به اوامر و نواهی الاهی متهاون و نسبت به تنبّهات و اتمام حجت‌ های خدا بی اعتنایی نمود، خدا نیز او را به خود وا می‌نهد و او را از تنبهات محروم و در رفاه و آسایش غرق می ‌کند تا تدریجاً به طور کلی از خدا و رحمت او فاصله گرفته و مستحق عقاب دایم گردد. (استدراج).
خلاصه این که: دنیا و مادیات و زرق و برق آنها و جمیع حوادث آن، امتحان و ابتلای الاهی نسبت به انسان هستند، تا برخورد و درگیری با آنها سبب تکوّن شخصیت و هویت او و ارتقای انسانیت او شوند،- اگر به طور بهینه از آنها بهره‌ور گردد و از رهنمود انبیا بهره جوید تا عکس العمل مناسب را در مقابل آنها داشته باشد،- لکن اگر به خطا رفت، چندین بار گوشمالی می ‌شود تا دست از لجبازی و عناد بردارد، اما اگر متنبه نشد یا دچار عذاب استیصال می‌ شود و یا دچار عذاب استدراج.
منابع و مآخذ:
1. قرآن کریم
2. تفاسیر مختلف، ذیل آیات مذکور در پاورقی ‌ها.
3. امام خمینی، شرح چهل حدیث، ص 589 و 236 تا 246، مؤسسه تنظیم و نشر آثار، تهران، 1376.
4. مصباح یزدی، محمد تقی، معارف قرآن (راه و راهنماشناسی)، ج 5 - 4، ص 115 تا 153.

پی نوشتها:
[1] islamquest.net/fa/archive/question/1068.
[2] محمد، 31؛ انبیا، 35؛ بقره، 155 و ... .
[3] اعراف، 68 ، 94 - 90.
[4] مؤمنون، 53 - 56؛ اعراف، 182 -183.
[5] فصلت، 50 ، 16، 27.
[6] قیامة، 14- 15.
[7] انفال، 26؛ عنکبوت، 69؛ بقره، 282.
منبع: www.islamquest.net





1396@ - موتور جستجوی پرسش و پاسخ امین